چکیده

متن

هویت دینى چیست و چگونه شکل مى گیرد؟ ثابت است یا متغیر؟ بحران هویت دینى کدام است؟ چه پیامدهایى برجاى مى گذارد؟
این سؤالات در راستاى پرسشهایى بنیادین و دغدغه هایى است که بشر کنونى را سخت تشنه خود ساخته است بشرى که در عصر تکنولوژى عصر بحران معنى دنبال سؤال هاى بنیادین خود است.
روزها فکر من این است و همه شب سخنم *** که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
ز کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود *** به کجا مى روم آخر ننمایى وطنم
نوشتار حاضر گام هاى ارزشمندى است که حجت الاسلام متقى فر در این عرصه براى تشنکامان ساحل معرفت برداشته اند.
هویت و بحران هویت دینى به چه معناست و نشانه ها و عوامل آن از نگاه دینى چیست؟
با نگاهى نسبتاً عمیق به موضوع، مى توان گفت که احساس هویت دینى، هم چنین احساس بحران هویت دینى در موقعیت هاى ذیل حاصل مى شود:
1. اگر سه حوزه ى عقیده، گفتار و عملکرد دینى در انسان، منسجم و هماهنگ عمل کنند، احساس هویت دینى محقق خواهد شد و محصول هر گونه ناسازگارى بین سه امر مذکور، احساسى است که مى توان آن را احساس بحران هویت دینى نام نهاد.
2. هرگونه افراط و تفریط در سه امر مذکور، انحراف از فطرت دینى، به تعبیرى، عدم تعادل در احساس هویت و به تعبیر سوم، موجب احساس بحران در هویت دینى خواهد شد. انحراف از فطرت الهى، دوستى و همراهى با شیطان و فراموشى یاد خداى متعال، تعادل روانى انسان را برهم مى زند و موجبات افسردگى و اضطراب را فراهم مى آورد. چنین انسانى به نىِ جدا مانده از نیستان مى ماند; لذا طبیعى است که پیوسته در جوش و خروش باشد و از نفیر آن، مرد و زن به ناله درآیند.
عملکردها یا پندارهاى متناقض یا متضاد با دین، پیوسته براى فرد این سؤال را پیش مى آورد که «آیا به راستى من دین دارم و آیا به مقتضاى عقاید دینى خود عمل کرده ام؟».
به هر حال، احساس ناشى از ناهماهنگى در سه امر شناخت، کردار و گفتار دینى، وضعیتى را ایجاد مى کند که مى توان آن را احساس بحران هویت دینى نامید و این تقریباً همان احساسى است که ممکن است در صورت ایجاد هر بحران هویتى به وجود آید.
3. قرار است آدمى در مجموعه ى هستى خلیفه ى خدا روى زمین و هم چنین مظهر و تجلى صفات او باشد. هویت اصیل انسان همین است; اما اگر مظهریت خود، هم چنین آیین خلافت را به دست فراموشى بسپرد و براى خود وجودى مستقل قایل باشد و هستى و وجود خود را از آن خود بداند، تصویرى دگرگون و غیرواقعى از خود ساخته و تبدیل به چیزى غیر خود شده و نهایتاً به بحران هویت دچار شده است. هویت واقعى انسان به او این احساس را مى دهد که خود را موجودى سراسر فقر، عین الربط به خالق، سراپا نیاز و مسکنت (تصویر واقعى) ببیند. اگر خودپنداره ى او مطابق با واقع نباشد و خود را کسى بپندارد که واقعاً نیست (تصویر غیر واقعى یا خیالى)، مصداق تام احساس بحران هویت دینى در او شکل گرفته است.[1]
قرآن کریم به صراحت ماجراى کسانى را بیان مى کند که هویت واقعى خود را باخته، از پوست خود درآمده و گونه اى دیگر شده اند. دگرگونى هاى مورد نظر قرآن کریم در انسان ها، به تعبیرى، تغییر یا به تعبیر روشن تر، تبدیل هویت انسان ها ـ هر چند نهایتاً داراى یک منشأ، یعنى مخالفت با فرمان خداى متعال است که همان مخالفت با فطرت است ـ دست کم در دو سطح اتفاق افتاده است که اولین تغییر هم زمان با تبدیل بنیادى در جسم و روان، و دومین تغییر و تبدیل فقط در بعد روانى انسان ها صورت گرفته است.
قرآن کریم درباره ى سطح اول مواردى را مثال مى زند که انسان ها به دلیل مخالفت با فرمان خداى متعال، به میمون و خوک تبدیل شده اند; به عنوان مثال، قرآن بعد از نقل ماجراى «اصحاب سبت» که على رغم فرمان الهى مبنى بر ممنوعیت صید در روزهاى شنبه، به صید مى پرداختند، مى فرماید:
(فَلَمّا عَتَوْا عَنْ ما نُهُوا عَنْهُ قُلْنا لَهُمْ کُونُوا قِرَدَةً خاسِئِینَ);[2] چون در برابر آنچه از آن نهى شده بودند گردن کشى کردند، به آنها گفتیم که بوزینگان مطرود باشید.
درباره ى مسخ و تبدیل انسان هاى نافرمان مذکور به حیوان، دو قول وجود دارد که یکى از آنها قوى و دیگرى قول ضعیف ارزیابى شده است. بیشتر مفسران معتقدند که این دگرگونى و مسخ، هم در جسم و هم در روان انسان ها رخ داده است; اما گروه دیگر اعتقاد دارند که این تغییرات فقط در بعد روانى، ویژگى ها، حرکات و رفتارهاى آنها اتفاق افتاده است. تفسیر نمونه ضمن ارائه ى دسته بندى فوق ادامه مى دهد: عده ى کمى از مفسران معتقدند که مسخ به معناى مسخ روحانى و دگرگونى صفات اخلاقى است. به این معنا که صفاتى مانند صفات میمون یا خوک در انسان هاى سرکش و طغیانگر پیدا شد و تقلید کورکورانه و توجه شدید به شکم پرستى و شهوت رانى که از ویژگى هاى این دو حیوان است در آنها آشکار گشت. همان گونه که اشاره شد; از این آیه و آیات مربوط استنباط مى شود که مسخ و دگرگونى، هم جسم و هم روان انسان ها را شامل مى شده است.
اما برخى آیات، مسخ انسان ها در بعد روانى و ویژگى هاى اخلاقى را بیان مى کنند. تردید نیست که این دگرگونى به تنهایى نیز داراى سطوحى است که مى توان از کوچک ترین انحراف اخلاقى تا تغییرات کلى را در آن درجه بندى کرد. یکى از نمونه هاى روشن قرآن، در سوره ى مبارکه اعراف است:
(وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذِی آتَیْناهُ آیاتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطانُ فَکانَ مِنَ الْغاوِینَ);[3] و بر آنان خبر کسى را بخوان که به او (علم) آیات خود را بخشیده بودیم، اما از آن عارى شد، پس شیطان در پى او افتاد و آن گاه از گمراهان شد.
(وَ لَوْ نشاء لَرَفَعْناهُ بِها وَ لکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ ذلِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ);[4] و اگر مى خواستیم قدر او را (به خاطر علمش به آیات) بلند مى داشتیم، ولى او به دنیا و پستى گرایید و از هواى نفس خویش پیروى کرد. (آرى) داستان او مانند سگى است که اگر به او حمله آورى زبان از دهان بیرون مى آورد و اگر هم او را به حال خود واگذارى، باز هم زبان از دهان بیرون مى آورد. این داستان منکران آیات ماست، پس برایشان این پند و داستان را بخوان شاید که اندیشه کنند.
در تفسیر نمونه ذیل همین آیه ى مبارکه آمده است: این آیه به روشنى به داستان کسى اشاره مى کند که نخست در صف مؤمنان بوده و حامل آیات الهى گشته، سپس از این مسیر گام بیرون نهاده است; به همین دلیل شیطان به وسوسه ى او پرداخته و عاقبت کارش به گمراهى و بدبختى کشیده شده است. تعبیر «انسلخ» که از ماده ى «انسلاخ» و به معناى از پوست بیرون آمدن است، نشان مى دهد که آیات و علوم الهى در آغاز چنان به او احاطه داشت که چون پوست تن او شده بود، اما ناگهان وى از این پوست بیرون آمد و با یک چرخشِ تند، مسیر خود را به کلى تغییر داد. از تعبیر (فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطانُ)برمى آید که شیطان در آغاز از او قطع امید کرده بود، چرا که او کاملا در مسیر حق قرار داشت، اما پس از انحراف مزبور، شیطان او را تعقیب کرد و به او رسید و بر سر راهش نشست و به وسوسه گرى پرداخت و سرانجام او را در صف گمراهان و شقاوتمندان قرار داد.
مى توان گفت واژه ى انسلاخ که در آیه ى مبارکه بدان اشاره شده است، تعبیر دیگرى از تبدیل و تغییر هویت دینى انسان هاست. کسى که به چنان مقام و شرافتى از انسانیت مى رسد که آیات الهى به گونه اى او را احاطه مى کنند که گویى علم به آیات الهى، جزئى از بدن او مى شود، با بیرون آمدن از این پوست، هویت انسانى خود را به مانند ویژگى هاى سگ تغییر مى دهد.
همان گونه که ملاحظه مى شود، انسانى با ویژگى هاى فوق، به سگ تشبیه شده است. معناى آیه زمانى روشن تر مى شود که این آیه و آیاتى از این قبیل را که برخى انسان ها را به حیوان تشبیه کرده اند با آیاتى که بر ارزش، کرامت و خلافت انسان تأکید مى کنند مقایسه نماییم. انسان در اوج (با هویت واقعى انسانى) به اندازه اى سقوط مى کند که از دیدگاه قرآن کریم با بدترین جنبندگان (شرالدواب)، چهارپایان (انعام) و بدتر از آن (بل هم اضل)، الاغ (حمار)، عنکبوت و سگ قابل مقایسه مى شود و مطابق نقل برخى آیات قرآن کریم، با مسخ شدن، به میمون و خوک (قرده و خنزیر) تبدیل مى شود.
به عنوان مثال، در سوره ى مبارکه ى جمعه، یهودیانى که از زیر بار تکلیف الهى شانه خالى کرده اند به الاغ تشبیه شده اند:
(مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُواْ التَّوْرَلـةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوهَا کَمَثَلِ الْحِمَارِ یَحْمِلُ أَسْفَارَم ا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُواْ بِـَایَـتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ لاَ یَهْدِى الْقَوْمَ الظَّــلِمِینَ)[5]داستان کسانى که (عمل به تورات) بر آنان تکلیف شد، سپس آن را (چنان که باید و شاید) رعایت نکردند، مانند الاغى است که کتاب هایى را حمل مى کند. چه بد است وصف گروهى که آیات الهى را تکذیب کردند و خداوند قوم ستمکار (مشرک) را دوست ندارد.
تفسیر گرانقدر المیزان ذیل همین آیه ى مبارک مى فرماید: براى الاغ چه فایده دارد که کتاب هاى حکمت آمیز بر پشتش حمل شود؟ الاغ نمى تواند از کتاب سودى ببرد; زیرا قادر به خواندن نیست و نمى تواند به مضمون آن عمل کند; بنابراین، کسى که قرآن مى خواند، ولى در آیات آن تدبر و به مقتضاى آن عمل نمى کند، مانند کسانى است که در آیه ى فوق به الاغ تشبیه شده اند.
در آیه اى دیگر، کسانى که بر خلاف فطرت خویش عمل مى کنند، خداى حقیقى و واحد را کنار مى گذارند و اولیا و اربابان دیگرى را انتخاب مى کنند، به عنکبوت تشبیه شده اند که دورتا دور خود را تارهاى نازک مى تند و فکر مى کند که خانه ى محکمى ساخته است که او را از خطرها در امان نگاه مى دارد، غافل از آن که تارهاى مویین و سستى که نامش را خانه گذاشته است، به هیچ وجه امنیت ندارد و هر آن در معرض هجوم و فناست.
از دیدگاه دینى، عواملى از قبیل تزیین اعمال (که آدمى با القاى شیطان رفتارهاى ناپسند خود را پسندیده بپندارد)، تعلق افراطى به دنیا و حب افراطى نفس، به گونه اى که همه چیز را فداى رسیدن به لذات خود کند و حاضر نباشد خود را براى ارزش والاترى فدا نماید، و خروج از مرز تعادل اخلاقى را مى توان عوامل بحران هویت نامید. هم چنین قساوت دل، انعطاف ناپذیرى در برابر کلام حق، موعظه ناپذیرى و زنگار زدن دل و آنچه که قرآن کریم با تعابیر «رین» (کَلاّ بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ)،[6] «زیغ» (فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ)،[7] «طبع» (طَبَعَ اللّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ)،[8] «ختم» (خَتَمَ اللّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ عَلى سَمْعِهِمْ وَ عَلى أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ)،[9]بیان مى کند را مى توان از علایم بحران هویت دانست.
به هر حال، هر یک از روان شناسان در تعریف خود از هویت، به جنبه اى از آن توجه داشته اند، بدون آن که جنبه هاى متفاوت آن دقیقاً از یکدیگر تفکیک شود; البته از آن جا که ابعاد روانى انسان به نوعى درهم تنیده است و گاه قابل تفکیک نیست، نمى توان براى هویت هاى مختلف انسان، اعم از دینى، فلسفى، اجتماعى، روان شناختى و... مرز دقیقاً جدایى تصور کرد.
هویت انسان ها ثابت است یا متغیر؟ و اگر متغیر است عوامل آن چیست؟
بهتر است از ابتدا روشن شود که آنچه در این بحث بدان پرداخته مى شود مسائل کلى است و اختصاص به سن خاصى ندارد; زیرا در صورت روشن شدن کلیات بحث، وضعیت سنین نیز روشن خواهد شد.
درباره ى ثابت یا متغیر بودن هویت انسان ها اندیشه هاى متفاوتى ابراز شده است; از جمله، مقاله اى با عنوان «تحول هویت در محتواى فرهنگى» در اینترنت منتشر شده است که از گفتار نویسنده ى آن چنین برداشت مى شود که در «جوامع سنتى»، به دلیل ایستایى و تغییرناپذیرى نقش ها و عدم تحرک طبقاتى و اجتماعى، هویت انسان ها ثابت و بدون تغییر باقى مى مانده است. وى ابراز نظر مى کند که بر اساس عقاید سنتى انسان شناسانه، هویت افراد درجوامع سنتى، ثابت، استوار و مستحکم است. هویت در جوامع سنتى، تابعى از نقش هاى اجتماعىِ از پیش تعریف شده و نظام سنتى است که منشأ آن دستورهاى دینى است که جایگاه افراد در جهان را مشخص و به صورت قطعى قلمروِ اندیشه و رفتار را تعیین مى کند. در جوامع سنتى هر کس به عنوان عضوى از یک قبیله و در نظام بسته ى یک خانواده مى زیسته و مى مرده است، در «جوامع پیش مدرن»، هویت امرى مسئله ساز نبوده و در معرض تأمل یا گفتوگو قرار نداشته است. انسان ها در آن دوران، یا در معرض بحران هویت نبودند، یا اساساً خود را درمان مى کردند. فرد از ابتدا شکارچى و عضو قبیله اى خاص بود و تا آخر عمر بدون تغییر به همان صورت باقى مى ماند.[10]
اما در «جوامع مدرن»، هویت، از تحرک، چندگانگى، فردیت، وابستگى به خود و تغییر و تحولات بیش تر برخوردار شد. این امر موجب طرح این سؤال مى شود که آیا به همین دلیل است که در جوامع مدرن فرد در شبکه هاى متفاوت و گاه متضادى از نقش ها گرفتار مى آید، به گونه اى که خود هم نمى داند کیست؟ در این صورت، هم هویت و هم مسائل مربوط به آن در جوامع مدرن مسئله ساز خواهد بود.[11]
بر اساس این تحلیل، هویت انسان ها ثبات ندارد; بلکه تابع متغیرهاى محیطى و اجتماعى است و به پیروى از تغییر شکل جوامع، تغییر مى کند. علاوه بر این، عنصر زمان و موقعیت هاى خاص را مى توان از عوامل مؤثر در تغییر هویت انسان ها دانست. به هر حال، متغیرهاى مختلفى در شکل گیرى هویت انسان ها دخیل اند که هر متغیر به نوبه ى خود قادر است احساس هویت آدمى را دچار فراز و نشیب هایى نماید.
به هر حال، در جوامعى که به سرعت متحول مى شوند به آسانى نمى توان هویت ثابت بر مبناى عوامل خارجى، مانند ثروت و دارایى و یا جایگاه رسمى اجتماعى کسب کرد. فقط توانایى هاى خود فرد، اعم از توانایى هاى علمى، خلاقیت، توانایى هاى عقلانى و اخلاقى است که مى تواند مبناى هویت امن آدمى قرار گیرد; بنابراین، در جامعه اى که به سرعت در حال تغییر است، تحقیق براى یافتن معنا در زندگى معمولا معطوف به کسب هویت ثابت است. نارضایتى گسترده ى غربیان به دلیل گام هاى سریع تحولات فنى و اجتماعى نیز بدان دلیل است که نقش هاى سنتى که به ایجاد احساس هویت کمک مى کرده دچار تحول شده است. کسانى که از چنین تهدیداتى احساس خطر مى کنند، با احساس هویت خود مشکل دارند و انسان هایى که بر موج این تحولات سوار مى شوند به احساس قدرت دست مى یابند.[12]
نکات مهم این گفتار آن است که اولا، هویت انسان ها، صورت هاى گوناگون دارد; ثانیاً، این احساس داراى مراتب و درجاتى است و هر مقطع سنى اقتضاى نوعى از آن را دارد. هم چنین در این مقاله آمده است که هویت انسان ها صورت هاى گوناگون دارد که مى توان احساس هویت روان شناختى، اجتماعى، جنسى، فردى، فرهنگى، سیاسى و دینى را از آن دست شمرد. احساس هویت مراتبى دارد، کودکان احساس هویت را از سطح روان شناختى آغاز مى کنند; به عنوان مثال، از این جا آغاز مى کنند که: «من فرزند والدین خود هستم». بزرگ سالان هم شیوه هاى خود را در سطوح مختلف، شاید هم با داشتن هویت هاى متفاوت در سنین مختلف اعمال مى کنند. این که در چه زمانى بر چه سطحى از هویت تمرکز کنند بستگى دارد به این که چگونه به صورت ناخودآگاه تضادها و ناراحتى هاى درونى خود را تفسیر نمایند، هم چنین بستگى دارد به این که به کدام یک از مراتب هویت بیش تر اهمیت دهند.[13]
و سرانجام در این باره که چگونه و در چه موقعیت هایى آدمى هویت خاصى را مورد توجه قرار مى دهد، نویسنده فوق مى نویسد: شیوه هایى را که انسان ها در زندگانى خود براى مواجهه با بحران هاى بزرگ به کار مى گیرند تعیین مى کند که کدام سطح هویت براى آنان مهم تر است؟ به عنوان مثال، براى کسانى که از مذهب براى آرامش بخشى خود استفاده مى برند، مرحله ى هویت دینى; اگر از حمایت اجتماعى بهره مى برند، هویت اجتماعى و اگر فقط بر توانایى و قدرت خود اتکا دارند، هویت فردى بیش ترین اهمیت را دارد.[14]
همان گونه که ملاحظه شد، دیدگاه فوق صراحتاً بر تحول مداوم هویت انسان ها تأکید دارد. در عین حال، برخى پژوهشگران با این اندیشه موافق نیستند و اعتقاد دارند، عنصر زمان و شرایط زمانى در تغییر هویت انسان دخالت ندارد و هویت آدمى از ابتدا تا انتهاى عمر ثابت است. وى مى گوید: یکى از جنبه هاى مهم درک هویت، ثبات هویت افراد در گستره ى زندگى است. انسان ها به صورتى عمیق و آشکار، در طول زندگانى تغییر مى کنند، اما على رغم این تحولات، انسان هشتاد ساله، همان انسان هنگام تولد است... ایجاد توازن بین استمرار هویت و تحول زمان، جنبه ى مهم شناخت انسان است که در حوزه هاى مفهومى مختلف یافت مى شود.[15]
تجارب حضورى، این ادعا را تأیید مى کند که هویت آدمى دستخوش تغییرات مى شود; به تعبیر دیگر، ادعاى ثبات و بدون تحول بودن هویت آدمى اثبات شدنى نیست. اگر فراموش نکرده باشیم که هویت، اقسام فراوانى دارد و مى توان آن را به هویت جنسى، اجتماعى، فرهنگى، روان شناختى، فلسفى و... تقسیم کرد، پاسخ به این سؤال چندان مشکل نخواهد بود; زیرا متغیرهاى فراوان فردى، روان شناختى، فرهنگى و اجتماعى مى تواند احساس هر فرد از هویت خویش را تغییر دهد. صعود یا نزول آدمیان از طبقه ى سنى، تحصیلى، اجتماعى، فرهنگى و یا... به طبقه ى پایین تر یا بالاتر، بى تردید احساس یا درک آدمى از خویشتن را متحول خواهد کرد; به تعبیر دیگر، در احساس هویتِ آدمى تغییر ایجاد خواهد کرد. حتى متغیرهایى به مراتب ساده تر از امور مذکور، مى تواند تحولى اساسى، هر چند ناپایدار، در احساس آدمى از هویت خویشتن ایجاد کند. آیا اتفاق نیفتاده است که برداشت آدمى از خودش، با ورود در یک جمع یا بیرون آمدن از حضور جمعى از مردم و ورود در جمع دیگر، عوض شود؟ آیا گاهى در جمعى احساس مهترى و در جمع دیگرى احساس کهترى به او دست نمى دهد؟ آیا این امر غیر از تغییر هویت است؟
شاید تحلیل فوق که على رغم تحولات روزگار، هویت انسان ها هم چنان ثابت است، به جنبه دیگرى از موضوع اشاره داشته باشد و آن ثبات حقیقت روانى انسان هاست. آرى، حقیقت روح آدمى از ابتدا تا انتهاى خلقت ثابت است; این سخن بدان معناست که روح خواص ماده را ندارد، مانند جسم مرکب نیست، غبار زمان آن را دچار فرسایش عناصر نمى کند و به کهنگى نمى گراید; به تعبیر دیگر، انسان هشتاد ساله امروزین، همان انسان دوران تولد است; زیرا اگر این همان نباشد، معنا ندارد که از ابتدا تا انتهاى عمر، او را با یک نام صدا بزنیم یا به خاطر جنایتى که سالیان پیش انجام داده او را مجازات کنیم و بهشت و جهنم و نعمت و عذاب، بیهوده خواهد بود; پس، از دیدگاه فلسفى حقیقت روح همان است که از ابتدا آفریده شده است و یکى از ادله ى فلسفى متقن معاد نیز همین است; اما سخن آن است که تغییر شرایط و موقعیت ها تا چه اندازه بر روان آدمى تأثیر مى گذارد. به تجربه دریافته ایم که گاهى احساسات عجیبى به انسان دست مى دهد; به عنوان مثال، احساس بى هویتى، خودباختگى، حقارت، تکبر و...; این تغییر و تحولات، توجیه خاص خود را دارد. روان شناسان به دنبال بررسى این قضیه اند که بر اساس چه ساز و کارى این تحولات در هویت انسان ها رخ مى دهند و چه عواملى موجب تغییر حالات روانى آنها مى شود.
--------------------------------------------------------------------------------
[1]. ر.ک: محمدحسین طباطبایى، تفسیر المیزان، ذیل آیه ى (وَ لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ)(حشر: 19).
[2]. اعراف: 166.
[3]. اعراف: 175.
[4]. اعراف: 176 (ترجمه از خرمشاهى).
[5]. جمعه: 5.
[6]. مطففین: 14.
[7]. آل عمران: 7.
[8]. محمد: 16.
[9]. بقره: 7.
[10]. (Kellner, 1992.)
[11]. Google; The Development of The cuntural identity in the cultural context.
[12]. http/www. freezone.co.uk/ian - heath/ 50%20-%20 need% 20 for%20 identity.htm
[13]. (ibid).
[14]. (ibid).
[15]. http/www. skiamore.edu/ggutheil/statement.htm.

تبلیغات