آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۷

چکیده

متن

سخنى گفتنى
مقاله «دفاع از حدیث»، مورد توجّه محقّقان بوده و چند نوبت، در همین مجلّه، مورد نقد قرار گرفته و ما هم با توجّه به نقدها، یادداشت هایى در پاسخ نگاشته ایم که منتشر شده است. تنها نقد مقاله چهارم1 تا کنون پاسخ داده نشده است، ظاهرا به این دلیل که شماره هفتم مجله، ویژه نامه غدیر بود و در شماره هشتم نیز مقاله اى در دفاع از حدیث نداشتیم؛ و در این شماره هم، چون فاصله زمانى زیاد شده است، درج تمامى آن را لازم ندیده اند و لذا در ابتداى این شماره از «دفاع از حدیث»، فقط چند سطر از پاسخ به آن نقد را مى آورم (ناقد محترم مى توانند جوابیّه کامل را در دفتر مجلّه ملاحظه فرمایند):

یک. مقاله «دفاع از حدیث(4)»، شاید براى کسانى که اصل مصاحبه خانم منیره گرجى (در نقد حدیث «حسن التبعّل»)2 را ندیده اند، تند و خارج از نزاکت به نظر رسد؛ ولى هر کس آن مصاحبه را دیده باشد، مى یابد که نویسنده مقاله «دفاع از حدیث» در پاسخ به آن مصاحبه، بیش از حد، خویشتن دار بوده و حرمت حریم بحث را نگاه داشته است.

دو. سهل بن زیاد و روایات وى در کتب اربعه، از سوى محققان ارجمندى چون وحید بهبهانى و سید بحرالعلوم و دیگران توثیق شده است و عالمان برجسته اى از معاصران، چون علاّمه شوشترى (صاحب قاموس الرجال) و آیة اللّه وحید خراسانى و آیة اللّه موسى شبیرى زنجانى و دیگران، به اعتبار وى در روایاتش تصریح کرده اند و این نظریّه بر مبناى ادّله استوارى است که در جاى خود ذکر شده است؛ گرچه ناقد محترم گویا از آن بى خبرند.

سه. حسین بن علوان و سعد بن طریف و موسى بن بکر نیز توثیقشان مبناى وثیقى دارد که توضیح آن در جوابیه کامل ما آمده است.

چهار. حدیث «حسن التبعّل» تنها به روایت «کافى»، از نظر ما در آن مقاله معتبر شناخته شده است و نیز تنها حدیثى که در معاضدت ذکر شده، از اعتبار و استوارى برخوردار است و افراد سند این دو حدیث، همان گونه که اشاره شد، بر مبناى مورد پذیرش ما موثّق شناخته شده اند. گفتنى است: حدیث «حسن التبعّل» به نقل هاى دیگرى که در مقاله آمده است، هرگز از دیدگاه ما معتبر معرّفى نشده است.

پنج. در اکثر مقاله هاى «دفاع از حدیث»، بر این تأکید کرده ایم که در توثیق روایات، ما بر مبناى عالمانى چون محقّق (در معتبر) و مرحوم همدانى (در مصباح الفقیه) و فرزانگانى چون آیة اللّه العظمى بروجردى و شاگردان وى (همچون حضرت امام ـ قدس سره ـ) هستیم؛ یعنى خبر موثوق به را حجّت مى دانیم، نه تنها خصوص خبر ثقه را؛ و ناقد محترم به این مبنا در پذیرش اخبار توجهى نفرموده اند.
گفتنى است که حضرت آیة اللّه سبحانى نیز بر همین مبنا هستند؛ گرچه ناقد محترم، در نوشته خود، ایشان را به گونه اى دیگر معرّفى کرده اند.
امید است این پنج نکته که به اجمال در پاسخ به نقد آقاى على آبادى آمد، مورد توجه آن سرور قرار گیرد.

دفاع از حدیثى دیگر
اینک، سلسله مقالات دفاع از حدیث را، با دفاع از حدیث حضرت زهرا(س) درباره «بهترین چیز براى زن» پى مى گیریم.

14ـ دفاع از حدیث
«بهترین چیز براى زن»
این حدیث، از سوى مؤلف کتاب «کلّ الحلول عند آل الرسول(ع)»، دکتر محمد تیجانى سماوى (تونسى) نقد شده است. ما متن گفته این نویسنده محترم را از ترجمه فارسى این کتاب (با نام «اهل بیت، کلید مشکل ها») در اینجا مى آوریم. آنگاه به دفاع از این حدیث شریف مى پردازیم.
مؤلّف، در صفحه 356، در بحث مظلومیّت زن در جامعه اسلامى، مى نویسد:
… و برخى دیگر، احادیث دروغین یا ضعیفى را در پیش روى جوانان و روشنفکران مطرح مى کنند، مانند این که پیامبر(ص) گفته است: «بهترین چیز براى زن، این است که هیچ مردى را نبیند و هیچ مردى او را نبیند».
این چه ایده اى است که با قرآن صریحا مخالفت دارد؛ زیرا قرآن به زن آزادى داده و همان حقوق مرد را به او بخشیده است؛ وگرنه چه معنى دارد سخن حق تعالى که مى فرماید: قل للمؤمنین یغضّوا من أبصارهم… وقل للمؤمنات یغضضن من أبصارهنّ…؟

دفاع ما
در ارتباط با دفاع از این حدیث شریف، نه نکته مورد توجّه قرار مى گیرد:
یک. این روایت، از حضرت زهرا(س) نقل شده است.
فاطمه صدیقه(س) در پاسخ به سؤال پیامبر(ص) که «بهترین چیز براى زن چیست؟»، گفتند: «بهترین چیز براى زنان این است که مردى را نبینند و مردان نیز آنان را نبینند».
و تا آنجا که ما در کتابهاى شیعى بررسى کردیم، این سخن از پیامبر(ص) نقل نشده است. آرى؛ پیامبر(ص) پاسخ حضرت زهرا(س) را تأیید فرموده اند (البته ما به کتابهاى اهل سنّت مراجعه کامل نداشتیم. شاید در آن کتابها این سخن، از پیامبر(ص) نقل شده باشد).
دو. این حدیث شریف، در کتابهاى شیعى آمده و اهل سنّت نیز آن را نقل کرده اند.
در «بحارالأنوار» (ج43، ص84) به نقل از کتاب «مناقب»، از طریق اهل سنّت آمده است:
وقال النبىّ(ص) لها: أىّ شىء خیر للمرأة؟ قالت: «أن لا ترى رجلا ولایراها رجل». فضمّها إلیه و قال: ذرّیة بعضها من بعض.
پیامبر(ص) از حضرت زهرا(س) پرسیدند: چه چیزى براى زن بهتر است؟ حضرت زهرا(س) در پاسخ گفتند: «اینکه زن، مردى را نبیند و نیز مردى وى را نبیند».پیامبر(ص) فاطمه را در آغوش کشیدند و فرمودند: «نسلى که همانند هم اند» (بخشى از آیه 34، سوره آل عمران).
و باز در «بحارالأنوار» (ج103، ص238؛ ج43، ص54؛ ج104، ص36) به ترتیب، از کتابهاى «مصباح الأنوار» و «کشف الغمّة» و «مکارم الأخلاق»، این روایت آمده است.
و نیز در «وسائل الشیعة» (چاپ آل البیت، ج20، ص67 و ص232)، این روایت از کتابهاى «کشف الغمّة» و «مکارم الأخلاق» آمده است.
بنگرید:
روی عن أمیرالمؤمنین(ع) أنّ رسول اللّه(ص) قال: أخبرونی أیّ شی خیر للنّساء؟ فقالت فاطمة ـ علیها السلام ـ: «أن لایرین الرجال ولایراهنّ الرجال». فأعجب النبیّ(ص) وقال: إنّ فاطمة بضعة منّی.
امیرالمؤمنین على(ع) نقل مى کند که پیامبر پرسیدند: بهترین چیز براى زنان چیست؟ حضرت فاطمه(س) در پاسخ گفتند: «اینکه مردان را نبینند و مردان نیز آنان را نبینند». پیامبر، از پاسخ زهرا شگفت زده شد و فرمود: فاطمه، پاره تن من است.

سه. این روایت، با توجّه به محتواى صحیح ـ آن گونه که در نکته چهارم خواهد آمد ـ و با معاضدت روایات بسیارى ـ آن گونه که در نکته پنجم مى آوریم ـ شرائط حجّیت را به دست مى آورد و از نظر حجّیت، مشکلى نخواهد داشت. بگذریم که ما هم اکنون به بحث سندى نمى پردازیم و تنها دفاع دلالى از حدیث، منظور ماست؛ چرا که ناقد محترم، از همین ناحیه، حدیث را مخدوش جلوه داده است.

چهار. مفاد این حدیث شریف، روشن است و هیچ ابهام و ایرادى بدان راه نمى یابد. ارتباط زنان با نامحرمان، هرچه کمتر، بهتر. این به عنوان یک اصل در ارتباط زن و مرد شناخته شده است. البته در شرایط ویژه و به هنگام تزاحم و در ضرورت ها ممکن است این اصل، تخصیص بخورد؛ ولى در شرایط عادى و عمومى، اصل، همان است که در این حدیث شریف، زهراى مرضیه(س) از آن سخن گفته است. به این شکل که زن سعى کند ارتباطى با نامحرم نداشته باشد؛ نه او نامحرمى را ببیند و نه نامحرمى او را.
آیة اللّه جوادى آملى در تفسیر این حدیث شریف فرمودند: از این حدیث شریف، الهام مى گیریم که باید جامعه اسلامى به گونه اى برنامه ریزى کند که زن، هیچ زمان، ناچار به برخورد با نامحرمان نباشد و این تفسیر، در این حد، شایسته است.

پنج. ما روایات بسیارى داریم که مضمون و مفاد این حدیث شریف را تأیید مى کنند.
همه روایاتى که زن را از مرد مى پوشانند و مستور مى سازند، در این راستا قرار دارند. روایاتى که میدان حضور فعّال زن را خانه مى دانند، باز همین محتوا را تأکید مى کنند. روایاتى که حتّى حضور اجتماعى زن براى نماز را مکروه مى شناسند و آنان را از جمعه و جماعت معاف مى دارند، باز مؤیّد محتواى حدیث مورد بحث ما هستند.
در «بحارالأنوار» (ج14، ص199) به نقل از تفسیر على بن ابراهیم قمى، با سندى صحیح و استوار مى خوانیم:
هنگامى که حضرت مریم بالغ شد، به محراب درآمد و پرده اى آویخت و دیگر هیچ کس وى را نمى دید.
حدثنى أبی، عن الحسن بن محبوب، عن علیّ بن رئاب، عن أبی بصیر، عن أبی عبداللّه(ع)، قال:… فلمّا بلغت مریم صارت فى المحراب وأرخت على نفسها سترا و کان لایراها أحد…
و باز در «بحارالأنوار» (ج43، ص91) به نقل از «النوادر» راوندى آمده است:
پیامبر پرسیدند: «چه هنگام زن به خدا نزدیکتر است؟». اصحاب در جواب ماندند. فاطمه(س) در پاسخ گفت: زن، آن هنگام که ملازم خانه باشد، به خداوند نزدیکتر است.
آن گاه پیامبر(ص) فرمود: فاطمه پاره تن من است.
سأل رسول اللّه(ص) أصحابه عن المرأة ماهى؟ قالوا: عورة. قال: فمتى تکون أدنى من ربّها؟ فلم یدروا. فلمّا سمعت فاطمة(س) ذلک، قالت: «أدنى ما تکون من ربّها أن تلزم قعر بیتها». فقال رسول اللّه(ص): إنّ فاطمة بضعة منّی.
مشابه همین روایت، باز در «بحار الأنوار» (ج103، ص250) آمده است.
و نیز در «بحارالأنوار» (ج83، ص371) به نقل از «مکارم الأخلاق» از پیامبر(ص) نقل شده است که:
نماز فراداى زن در خانه اش، همسان نمازى است که با جماعت بخواند؛ یعنى بیست و پنج درجه ثواب به او داده خواهد شد.
قال النبى(ص): صلاة المرأة وحدها فى بیتها کفضل صلاتها فى الجمع خمسا و عشرین درجة.
گفتنى است که روایات بسیارى میدان فعالیت و حضور زنان را خانه مى داند و از نقش فعّال آنان در خانه سخن مى گوید.
و همه این روایات، مؤیّد این نکته است که ارتباط زن با مرد نامحرم، نامطلوب است؛ چیزى که در حدیث شریف مورد بحث، از آن سخن رفته است.

هم اکنون به برخى دیگر از روایات که هماهنگ با حدیث شریف مورد بحث است، مى نگریم:
در «بحارالأنوار» (ج43، ص91) به نقل از «النوادر» راوندى آمده است:
امیرالمؤمنین(ع) فرمود: مرد نابینایى بر حضرت زهرا(س) وارد شد. حضرت از وى حجاب گرفت (حجاب در اینجا ظاهرا به این معناست که حضرت در پشت پرده و یا دیوارى قرار گرفتند).3 پیامبر از حضرت زهرا(س) پرسیدند: براى چه حجاب مى گیرى؟ او که تو را نمى بیند؟ حضرت زهرا(س) گفتند: اوّلا اگر او مرا نمى بیند، من که او را مى بینم و ثانیا، او بوى مرا استشمام خواهد کرد.
پیامبر(ص) در تأیید سخن زهرا(س) فرمودند: گواهى مى دهم که تو پاره تن منى.
… قال على(ع) استأذن أعمى على فاطمة(س) فحجبته؛ فقال رسول اللّه(ص) لها: لم حجبته وهو لایراک؟ فقالت(س): إن لم یکن یرانى فإنّى أراه وهو یشمّ الریح. فقال رسول اللّه(ص): أشهد أنّک بضعة منّی.
در «بحارالأنوار» (ج104، ص37) به نقل از «مکارم الأخلاق»، در روایت دیگرى مى خوانیم:
امّ سلمه نقل مى کند: خدمت پیامبر بودم؛ همسر دیگر حضرت، میمونه، نیز حضور داشت. ابن مکتوم (مؤذّن نابیناى پیامبر) وارد شد و این البتّه پس از آن بود که دستور حجاب براى زنان پیامبر آمده بود.4 پیامبر(ص) به ما فرمود: حجاب بگیرید. گفتیم: یا رسول اللّه(ص)، مگر او نابینا نیست و مگر ما را مى بیند؟ حضرت فرمود: آیا شما دو نفر هم نابینا هستید و آیا شما او را نمى بینید؟!
عن امّ سلمة، قالت کنت عند النبی(ص) وعنده میمونة، فأقبل ابن مکتوم وذلک بعد أن أمر بالحجاب فقال: احتجبا. فقلنا: یا رسول اللّه، ألیس أعمى لایبصرنا؟ قال: أفعمیاوان أنتما؟ ألستما تبصرانه؟
این روایت، در «وسائل الشیعة» (ج20، ص234) نیز آمده است.
این روایت، به روشنى از این حقیقت پرده بر مى گیرد که ارتباط مستقیم زن و مرد نامحرم، نامطلوب است. در اینجا اضافه کنیم: دستور حجابى که براى زنان پیامبر آمده، ویژه آنان نیست؛ به گونه اى که در حق دیگران نامطلوب باشد. بلکه، نشانگر این است که این عمل، بسیار پسندیده است و پایبندى عمومى زنان به آن، مطلوب است.
محققانى که در این رشته کار کرده اند، مى دانند که معاضدت هاى این حدیث از میان روایات، کم نیست و با تتبّع بیشتر، به روایات دیگرى در این زمینه خواهیم رسید؛ به گونه اى که مستورى زنان، یک ارزش ثابت شدهه دینى است. با این حال، چگونه است که ناقد محترم، روایتى را که این حقیقت ثابت را بازگو مى کند، دروغ و مخالف قرآن دانسته و این گونه آن را مردود شناخته است؟

شش. ارتباط زنان و مردان نامحرم با هم، اصولا زمینه ساز فساد و تحریک کننده است و در صورتى که ضرورت و لزومى در کار نیست، حذف این ارتباط، شایسته و بایسته تر است و این حقیقتى است که روایت بدان اشاره دارد و نیازمند توضیح بیشتر نیست. البته در مواردى، براساس ضرورت و لزوم، این اصل ممکن است شکسته شود؛ ولى در هر صورت، مطلوب بودن این اصل در شرایط عادى و عمومى، جاى حرف نیست.

هفت. ناقد محترم نوشته است که با توجه به این حدیث، آیه قرآنى که دستور مى دهد مردان و زنان چشم بازگیرند و یا چشم فرونهند و یا خیره نگاه نکنند، بى معنا مى شود. به ایشان باید گفت: اگر در یک جا بگویند «براى زنان شایسته است هیچ ارتباط و برخوردى با نامحرمان نداشته باشند» و در جاى دیگر گفته شود «به هنگام ارتباط زن و مرد نامحرم با هم چشم فرونهند»، آیا این دو جمله با هم تنافى دارند؟
اصل اوّل، یک اصل مطلوب استحبابى است و اصل دوم، یک اصل مطلوب استحبابى و یا یک اصل وجوبى (براساس نوع تفسیرى که از آیه صورت گیرد). در هر حال، هیچ گونه ناسازگارى میان این دو مطلب احساس نمى شود. از یک سو لازم است برخورد مستقیم کاهش یابد و از دیگر سو در برخورد مستقیم، [باید یا بهتر است] رعایت غضّ بصر (به معناى آن) بشود. توهّم ناسازگارى حدیث با آیه، از عجائب است.

هشت. ممکن است گفته شود: رعایت این حدیث، دشوار است.
در پاسخ مى گوییم: این اصل، یک اصل استحبابى است و حکایت از ارزشمندى عدم ارتباط مستقیم زن و مرد با هم دارد. به اضافه، جمله «أن لاترى رجلا ولایراها رجل» ممکن است کنایه از حضور زن در خانه و لزوم بیت باشد؛ آن گونه که در روایت مشابه آمده است: أدنى ما تکون من ربّها أن تلزم قعر بیتها.
حضور زن در خانه، بهترین چیز براى زن است تا نه وى مردى را ببیند و نه مردى او را. و با این تفسیر از حدیث ، دیگر هیچ مشکلى بر سر راه نیست.

نه. ناقد محترم نوشته اند که این حدیث، با قرآن مخالف است؛ چرا که قرآن به زن، آزادى داده و همان حقوق مرد را به وى بخشیده است.
گفتنى است که آزادى قرآنى و یکسانى حقوق زن و مرد، به این معنا که تفاوتى بین زن و مرد نباشد و دقیقا هر دو در همه موارد یک نوع تکلیف داشته باشند، پذیرفته نیست. (ر.ک: فصلنامه علوم حدیث، ش5، ص93ـ95)
بنابراین، قرآن و آزادى یى که به زن داده شده و رعایت حقوق زن و مرد، هیچ تنافى با رعایت این اصل از سوى زنان ندارد.

نتیجه. به این شکل، حدیث شریف، هرگز جزء احادیث دروغین و یا احادیث ضعیف نیست؛ محتوایى معقول در آن نهفته است و مفادى مقبول دارد. این حدیث شریف، مورد اعتناى عالمان دینى است؛ به گونه اى که تنها ایشان به نقد حدیث پرداخته و ظاهرا هیچ کس دیگر در این حدیث خدشه نکرده است.
روایات بسیارى این حدیث را تأیید مى کنند. مخالفت حدیث با قرآن و ناسازگارى آن با آیه «قل للمؤمنین یغضّوا من أبصارهم… و قل للمؤمنات یغضن من أبصارهنّ…» نیز سخنى است بدون کوچکترین دلیل و شاهد.
آزادى زن و همتایى حقوق زن با مرد، به معناى مقبول و اسلامى اش، نیز با این اصل استحبابى هماهنگ است. در نتیجه، این حدیث، شایسته چنین بى مهرى عمیقى نیست که از سوى نویسنده محترم کتاب «کلّ الحلول عند آل الرسول» اعمال گردیده است و ناقد بزرگوار باید در این بخش از کتاب خویش، تجدید نظر کند تا مبادا حدیثى بى جهت مردود شناخته شود.
در مورد حدیث دیگرى نیز با این نویسنده محترم، در آینده سخن خواهیم داشت، إن شاء اللّه تعالى!
________________________________________
1. این نقد، به قلم جناب روحانى على آبادى است و در صفحه 118، از شماره ششم فصلنامه «علوم حدیث» منتشر شده است.
2. مندرج در: هفته نامه «زن روز»/26 مهر76
3. حجاب در این روایت به دو دلیل به معناى پرده گیرى از نابیناست:
یکم. جمله «فإنّى أراه وهو یشمّ الریح… من او را مى بینم و وى بویم را استشمام مى کند» شاهد این معناست؛ چرا که تنها در صورت پرده گیرى و یا پشت دیوار رفتن، دیگر حضرت آن مرد نابینا را نمى بیند و آن مرد نیز بوى آن حضرت را استشمام نمى کند.
دوم. روایتى که پس از این در همین نوشته مى خوانید نیز شاهد ماست.
4. دستور حجابى که براى زنان پیامبر در (آیه 53) سوره احزاب آمده است، مى گوید: «وإذا سألتموهنّ متاعا، فاسألوهنّ من وراء حجاب»؛ یعنى تماس مردان با زنان پیامبر باید از پشت پرده و یا پشت در و دیوار باشد.

تبلیغات