آرشیو

آرشیو شماره ها:
۹۳

چکیده

متن

بهره مندى از زلال نصوص دینى، یعنى قرآن و سنّت، وابسته به تحقّق شرایط و فقدان موانع است. فهم کننده باید از یک سو توانایى هایى را در خود حاصل کند و از دگر سو، موانع خنثى کننده آن را از خود بپیراید. به عبارتى،«برطرف ساختن موانع» به همان اندازه«فراهم بودن توانایى ها و شرایط»، در فهم درست نصوص نقش دارد.
گرچه مسئله شرایط و موانع فهم، موضوعى فراگیر است و در حوزه معرفت شناسى و شناخت از آن سخن مى رود و اندیشمندان مسلمان نیز به خوبى آن را وارسى کرده اند، اما شاخه هاى مختلف معرفت مى تواند شرایط و موانع ویژه خود را داشته باشد،و در اینجا سخن از شرایط و موانع در حوزه نصوص دینى و به ویژه حدیث است.
شرایطى که در فهم درست حدیث تأثیر دارد، عبارت است از:

1ـ توجه به عرف زمان شارع در فهم لغات و ساختارها؛
2ـ نگاه مجموعى به روایات؛
3ـ اجتهاد در فهم نصوص؛
4ـ شناخت اهداف شریعت و اصول مسلّم دینى؛
5ـ شناخت تاریخ صدور روایات؛
6ـ شناخت موارد نقل به معنا؛
7ـ آشنایى با تعارض احادیث و چگونگى حل آن؛
8ـ شناخت روایات تقیه اى؛
9ـ شناخت ناسخ و منسوخ در احادیث؛
10ـ آگاهى از مضامین مختلف احادیث، چون: معارف، اخلاق، آداب و… و ضوابط هر یک.

برخى از این عناوین، مانند اجتهاد در فهم نصوص و شناخت تاریخ صدور روایات، در سرمقاله هاى علوم حدیث 3و4، به اختصار مرور شد و توضیحى فشرده در شرح هریک ارائه گشت. در این نوشتار، به اختصار، موانع فهم حدیث مرور مى شود.

چنانکه پیشتر یاد شد، موانع فهم مى توانند خنثاگر همه شرایط و زمینه ها باشند؛ و گرچه نتیجه وجود آنها محرومیت از معرفت صحیح است، اما این، همه خسارت نیست! چرا که: آنکه شرایط را فراهم نساخت و نفهمید، سرمایه اش از کف نرفته و عنوان علم و عالم را در معرض اتهام قرار نداده است؛ بر خلاف آنکه زمینه ها را آماده کرد و شرایط را مهیا ساخت، ولى به خاطر وجود موانع، آن همه را هدر داد. از این رو، شناخت موانع و پیراستن آنها، کم اهمیت تر از شناخت شرایط و به کارگیرى زمینه ها نیست.
اینک، به اجمال، برخى موانع را مرور مى کنیم:

1ـ متأثر بودن از فرهنگ هاى غیر دینى
یکى از آفت هاى بزرگ در فهم نصوص دینى، متأثر بودن از فرهنگ هاى غیر دینى است. هر جامعه اى با آداب و رسومى خو گرفته که همیشه ضد دینى نیستند؛ ولى نمى توان آنها را، به ویژه در وادى رخصت هاى دینى،«دین» قلمداد کرد.
خداوند دوست مى دارد که از رخصت هاى دینى استفاده شود، به همان گونه که دوست مى دارد حریم تکالیفش نگه داشته شود. این سخن را فریقین از رسول خدا(ص) نقل کرده اند:
ان اللّه یحبّ ان یؤخذ برخصه کما یحبّ ان یؤخذ بعزائمه.1
از این رو، نمى توان رخصت هاى دینى را با فرهنگ غیر دینى، اما به نام دین و با تشبّث به حدیث و روایت پر کرد.
بسیارى از سخت گیرى ها یا گاه احتیاط ها معلول همین تأثیر فرهنگى است.
شهید مطهرى، پوشیدن صورت را از عادات ایرانیان در دوره اى از تاریخ مى داند و معتقد است فقیهانى که فتوا به وجوب پوشش صورت داده اند، طبیعتا تحت تأثیر این عادت بوده اند:
در ایران و در بین یهود و مللى که از فکر یهود پیروى مى کردند، حجاب به مراتب شدیدتر از آنچه اسلام مى خواست، وجود داشت. در بین این ملت ها، وجه و کفّین هم پوشیده مى شد… اسلام گرچه پوشانیدن وجه و کفّین را واجب نکرد، ولى تحریم هم نکرد؛ یعنى اسلام علیه پوشانیدن چهره قیام نکرد و باز گذاشتن را واجب ننمود و در نتیجه، ملت هاى غیر عرب که مسلمان شدند، از همان عادت و رسم دیرین خود تبعیت کردند.2
از این دست است فضاهاى فرهنگى و سیاسى یى که گهگاه و به صورت دفعى در جوامع اسلامى رخ مى نماید و مسائل علمى و برداشتهاى حدیثى را تحت تأثیر قرار مى دهد.
البته گرچه انسان نمى تواند خود را از ذهنیت ها به طور کامل رها سازد و فرهنگ هر جامعه اى، جزئى از ذهنیت افراد آن است، لیکن براى اهل فضل و دانش، این امکان هست که نصوص دینى را خالى از ذهنیت ها و فرهنگ هاى حاکم مطالعه کنند.
مطالعه دقیق فرهنگ هاى ملّى و نیز شناخت اوضاع و احوال فرهنگى، سبب مى شود که چنین تحمیلى صورت نگیرد؛ چنانکه آشنایى با تاریخ فرهنگ مسلمین در دوره هاى گذشته و نیز شناخت فرهنگ جاهلیت پیش از اسلام، در مطالعه خالص نصوص دینى، بسى سودمند است.

2ـ تعصب
دومین آفتى که مسیر درایت حدیث را آلوده مى سازد،«تعصب» است. تعصب و عصبیت، هم خانواده اند؛ ولى عصبیت بیشتر در ناهنجارى هاى رفتارى کاربرد دارد و تعصب، در ناهنجارى اندیشه و فکر. آنکه بر رأیى براى همیشه پا مى فشارد و گمان مى کند ایستادگى بر یک سخن کمال است، دچار تعصب شده است. اصرار و پافشارى بر آنچه حق است، پسندیده است؛ ولى باید دانست که چنین نیست که هر فهم کننده اى همه حقیقت را به یکباره به دست آورد و یا اینکه مصون از هر خطا و لغزشى در فهم و برداشت باشد.
اگر کسى از حدیثى مطلبى فهمید، ولى با تأمل بیشتر و شواهد و قرائن، خلاف آن برایش محرز شد، اصرار ورزیدن وى بر فهم نخست، تعصبى نادرست است؛ و بسا چنین اتفاقى در فهم روایت ها صورت مى گیرد. نمونه دیگر این تعصب ـ که بیشتر مشاهده مى شود ـ آن است که فهم کننده حاضر نشود برداشتهاى دیگران(از حدیث و روایت) را ببیند، تا گرفتار تغییر رأى نگردد!

3ـ بسته ذهنى
آفتى بزرگ که تاریخ اسلام همیشه از آن آسیب دیده،«بسته ذهنى» و «جمود» است. آنچه به نام ظاهریه، اخباریه، سلفیه و… و امروزه اندیشه وهّابیگرى بروز یافته، همه برخاسته از این آفت است. با ذهن بسته سراغ فهم حدیث رفتن، به این مى انجامد که سجده بر مهر و توسل به امامان معصوم(ع) شرک تلقى شود، یا برکفن هر مرده اى بنویسند: «إسماعیل یشهد ان لا اله الاّ اللّه»(زیرا که امام صادق ـ ع ـ بر کفن فرزندشان اسماعیل این جمله را نوشتند).3
بسته ذهنى، از یک سو دینى خشن و غیر قابل انعطاف عرضه مى دارد و از دگر سو، دین را غیر قابل پیاده شدن جلوه مى دهد.
شهید مطهرى معتقد است گرچه خوارج در برهه اى از تاریخ اسلام طلوع و غروب داشتند، اما روح خارجیگرى ـ که همان جمود و بسته ذهنى است ـ، بر جاى مانده است و همیشه اندیشه ناب دینى را آزار مى دهد:
طرز تفکر خوارج و شیوه اندیشه آنان ـ جمود فکرى و انفکاک تعقل از تدین ـ در طول تاریخ اسلام، به صورتهاى گوناگونى در بنیان جامعه اسلامى رخنه کرده است. هرچند سایر فرق خود را مخالف با آنان مى پندارند، اما باز روح خارجیگرى را در طرز اندیشه بسیارى از آنان مى یابیم.4

4ـ تبعیت از اهوا و آرا
امیرمؤمنان در «نهج البلاغه» فرمود:
إنّما بدء وقوع الفتن اهواء تتّبع؛5
همانا پیدایش فتنه، از«هوسهاى پیروى شده» سرچشمه مى گیرد.
و نیز از جریان خطرناک بد فهمى دینى، با این تعبیر یاد کرده است:
یعطف الهوى على الهدى اذا عطفوا الهدى على الهوى؛6
از پس دورانى که هدایت وحى، تابع هوسهاى این و آن است، او هوسها را تابع هدایت وحى مى کند.
آن کس که اندیشه و رأى خود را بر سفره حدیث مى چیند، خود را عرضه داشته است، نه حدیث را؛ بلکه از حدیث نقابى براى پنهان کردن خویش ساخته است.
چه بسیار اندیشه هاى ناصواب و آراى تاریک و مجهول که در پس نقاب حدیث و روایت، خود را عرضه داشتند! و چه بسیار نحله هاى فکرى که افکار غیر مبرهن خود را با حدیث عرضه داشتند! و چه بسیار جریان هاى سیاسى که با تمسک به حدیث و روایت، خود را موجّه مى کنند!
وقتى پاره اى آراى عرفانى و صوفیانه در لواى روایت عرضه شود، طبیعى است که مستبدان و حاکمان زور نیز در پس نقاب «ظل اللّه»7 بر مسند نشینند و کار خود را با حدیث موجّه سازند.
و امروزه نیز ممکن است برخى نظریه هاى غیر مسلّم علمى ـ که فراتر از حدس و تخمین نیست ـ در پوشش حدیث و با حمایت روایت، وارد بازار دانش شود.
همه اینها را مى توان «تفسیر به رأى» احادیث، نام گذارى کرد.

به اینها مى توان اضافه کرد، غرض ورزى ها و فتنه ها و کینه هایى را که در لباس حدیث و روایت، بروز مى کنـد. تعبیر زیباى امیرمؤمنان(ع)(کلمة حقّ یراد بها الباطل)8 بر ایـن چنیـن غرض ورزى هایى در استفاده از نصوص دینى، اشارت دارد.
بسیار مناسب بود که نمونه هایى فراوان براى هر یک از موانع یاد شده، ذکر کنیم؛ اما محدودیت سرمقاله، بیش از این اجازه نمى دهد.
امیدواریم پژوهشگران و محققان، نمونه هاى فراوانى از این دست را ـ که در تاریخ اسلام، رخ داده است ـ گردآورند و براى تنبّه و دورى جستن، بر متفکران عرضه دارند.
سردبیر
________________________________________
1 . بحارالأنوار، ج39، ص30؛ ده گفتار، شهید مطهّرى، ص89
2 . مسئله حجاب، ص205
3 .بحارالأنوار،ج47، ص248، ح11
4 .جاذبه و دافعه على(ع)، ص166
5 . نهج البلاغه، خطبه 50
6 . همان، خطبه 138
7 . اشاره به احادیثى است که در آنها این تعبیر آمده است:السلطان ظلّ اللّه فى الارض.(بحارالأنوار، ج75، ص354، ح69).
8 . نهج البلاغه، خطبه 40

تبلیغات