آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۳۱

چکیده

متن

درادامه شناسائى و معرفى تفاسیر عامه اینک به معرفى[ تفسیر القرآن العظیم] مى پردازیم که به[ تفسیرالقرآن العظیم] مى پردازیم که به[ تفسیرابن کثیر] معروف است تفسیرابن کثیر در جریان هاى گونه گونه تفسیرى از نمونه هاى بارز وارجمند تفاسیر نقلى (نقلى به ماثور)است.این تفسیر هماره مورد توجه عالمان و مفسران بوده و هست و بخاطر برجستگیها و ویژه گیهائى که دارد مورد ستایش محققان و متفکران قرار گرفته است.
انگیزه نگارش :
ابن کثیر در سرآغاز تفسیر با بیانى رسا با تکیه به آیات قرآن لزوم اندیشیدن فهمیدان و فهمانیدن قرآن را مطرح مى کند و به آموختن معارف و آموزانیدن ابعاد آن تکیه مى کند وادامه مى دهد که : بر عالمان واب است تا نقاب از چهره زیبائى معانى قرآن برگیزند و به تفسیر و تبیین آیات آن و آموختن حقایق آن بپردازند که خداوند اهل کتاب را بخاطر روى تابیدن از کتب الاهى و روى آوردن به جذبه هاى دنیوى نکوهش کرده و فرموده است :
[واذااخذالله میثاق الذین اوتوالکتاب لتبیننه للناس و لاتکتمونه فنبذوه وراء ظهورهم واشتروا به ثمنا قلیلا فبئس مایشترون] 1.
وچون خدا پیمان گرفت از آنان که کتاب به آنها داده شد که حقایق کتاب آسمانى را براى مردم بیان کنید و کتمان نکنید پس آنان عهد خدا را پشت سرانداخته آیات الاهى را
ببهائى اندک فروختند و چه بدمعامله کردند. 1
بدینسان ابن کثیر ضرورت نشر معارف قرآن و لزوم تفسیر آن را که مسوولیتى است بزرگ بر دوش عالمان و متفکران اسلامى بعنوان انگیزه خود در نگارش تفسیر معرفى مى کند.
روش تفسیرى ابن کثیر:
پیشتر یادآورى کردیم که تفسیرابن کثیر جلوه اى روشن از تفسیر نقلى است شیوه تفسیر نگارى نقلى را نیز گفته ایم که : تفسیر آیات است به ظواهر آیات واقوال پیامبر و صاحبیان و یا بگفته عالمان و مفسران شیعى تفسیر آیات به ظواهر آیات و سنت معصومین[ ع] 3. شیوه تفسیرنگارى ابن کثیر دقیقا همین است.این کثیر پس از آنچه که به عنوان انگیزه نگارش تفسیرش یاد شد سئوالى مطرح مى کند که اگر بپرسند نیکوترین روش تفسیرى کدام است ؟!
جواب این است که صحیح ترین واستوارترین روش تفسیرى آن است که آیات به آیات قرآن تفسیر شود چون اجمال برخى از آیات در مواضع دیگر به تفصیل تبیین شده است. واگر بااین روش ره بجاى نسپردى و در تفسیر آیات ناتوان گشتى براى تبیین آیات به سنت مراجعه کن که سنت مبین و شارح قرآن است.امااگر در راه تبیین قرآن در قرآن و سنت چیزى نیافتى که چراغ راه شود به اقوال صحابه مراجعه کند چون آنان در جو نزول آیات بوده اند واز قرائن و چگونگیهاى عرضه آیات آگاهند. 4
ابن کثیر دراستحکام آنچه گفته به آیات و روایاتى استناد کرده است و درادامه آن به چگونگى اقوال تابعیان در تفسیر پرداخته و مالا معتقد شده است که گفتار تابعیان در صورتى حجت خواهد بود که مخالف نداشته باشد و بالاخره پس ازاشاره اى به جایگاه لغت عرب به تفسیر به راى پرداخته واز تفسیر قرآن به مجرد راى با نکوهش یاد کرده است. 5
شیوه تنظیم و نگارش :
ابتداء در ضمن مقدمه اى مفصل درباره تفسیر و چگونگى تفسیرپذیرى قرآن منابع تفسیرى و...سخن گفته و سپس وارد تفسیر سوره ها مى شود. ابن کثیر در آغاز تفسیر سوره ها در ضمن فصلى از جایگاه سورد در میان سور قرآن و قضیلت قرائت آن سخن مى گوید و روایات وارد شده دراین زمینه را مى آورد. آنگاه به نامهاى آن سوره اشاره مى کند واخبار مربوط به این مطلب را یاد مى کند. روایاتى که بطور کلى نشانگر محتواى سوره یا مطالب عام درباره سوره باشند نیز در همین قسمت مى آید. آنگاه یک یا چند آیه را آورده به تفسیر آنها براساس روشى که آوردیم مى پردازد و در تبیین واژه ها و تشریح معانى ریشه اى کلمات به لغت عرب واشعار شاعران استناد مى جوید و در توضیح و تفسیر آیات به اقوال مفسران نیز پرداخته گاه به نقد و بررسى آنها دست مى یازد. ابن کثیر به مباحث کلامى فقهى نیز با همان روش ویژه خویش پرداخته است که به آنهااشاره خواهیم کرد.
[تفسیرابن کثیر در گفتار عالمان]
شرح حال نگاران و عالمان در ضمن زندگانى ابن کثیراز تفسیر وى یاد کرده اند و برخى به آن به دیده عظمت و ستایش نگریسته اند. جلال الدین سیوطى مفسر و قرآن شناس بزرگ اسلامى مى گوید:
[ ابن کثیر تفسیرى دارد که در آن سبک و روش همانندش نگاشته نشده است]. 6
محمدابن على شوکانى درضمن فهرست آثارابن کثیر آورده است :
او آثار سودمندى دارداز جمله : تفسى مشهوراو که در مجلدات متعددى است در آن مطالب را بدقت فراهم آورده است. دیدگاههاى مختلف گزارشهاى گونه گون و آثار گذشتاگان را عرضه کرده و درباره چگونگیهاى آنها به نیکوئى سخن گفته تفسى ابن کثیر اگر بهترین تفسیرها نباشد بى گمان از بهترین هاست. 7
دکتر محمدحسین ذهبى ضمن یاد کرداین تفسیر و چگونگیهاى آن نوشته است :
[من این تفسى را خواندم و در روش تفسیرى بخاط توجه شایسته به تفسیر آیه به آیه و تفسیر آیات با عبارات رسا و کوتاه آن را ممتاز یافتم. وى بهنگام تفسیر آیات به آیات هم مضمون مراجعه مى کند و بین دو آیه مقایسه مى نماید و به اینگونه تفسیر که خود آن را[ تفسیر قرآن به قرآن] نامیده است به شدت اهتمام مى ورزد. در بیان آثار تفسیرى با این روش و سبک این تفسیر بیشترین توجه را به عرضه هم مضمون دارد].
محققان و عالمان دیگرى نیز تفسیرابن کثیر را ستوده اند و آن را در میان تفاسیر نقلى دراهمیت و شایستگى پس از تفسیر طبرى سرآمد دیگر تفسیر دانسته اند. دکتر صبحى صالح دراثرارزشمند خود از جمله درباره این تفسیر نوشته است :
[در میان تفاسیر ماثور پس از تفسیر طبرى - بلکه در برخى امور برتراز آن - تفسیرابن کثیراست. درقت دراسناد سادگى عبارات از جمله مزایاى این تفسیراست] 9.
[ جایگاه نقل در تفسیرابن کثیر]
پیشتر گفتیم تفسیرابن کثیر[ تفسیر نقلى] است بنابراین بلندترین جایگاه دراین تفسیر از آن[ نقل] خواهد بود.اما آنچه این تفسیر را از همگنانش ممتاز مى ساز وارزشى افزون به آن مى بخشدارزیابى دقیق و عالمانه احادیث و آثاراست.او در ذیل آیات و براى تفسیر و تبیین جملات قرآن احادیث و آثار را عرضه مى کند اما بدون گفتگو و نقد و بررسى از آنها نمى گذرد. و با کنکاش در متن احادیث واسناد آن در چگونگى روایات و آثار سخن مى گوید
مثلا در ذیل آیه 50 سوره بقره و اذ فرقنابکم.
روایاتى را مى آورد که پیامبر فرموده است : روز نجات بنى اسرائیل از امواج هلاکت آفرین دریا و هلاکت فرعونیان [ روز عاشورا] بوده است و ازاین رو یهودیان آن روز را روزه مى گرفتند.اما پس از نقل روایت پرداخته مى گوید[ زیدالعمى] ضعیف واسناد روایت وى[ ضعیف تر]ازاو است. لازم به یادآورى است که این سلسله احادیث از ساخته هاى مغزهاى بیمار مزدوران بنى امیه و جیره خوران آن شجره خبیثه است. 11 و در ذیل آیه 2از سوره نساء در تفسیر[ حوبا کبیرا] معنائى را بااسناد از پیامبر مى آورد و مى گوید:این روایت بخاطر وجود[ محمدبن یوسف کندى] در سند آن ضعیف است و در ذیل آیه 85از سوره[ انبیاء] پس از نقل روایتى مى گوید:
این روایت را [ صحاح سته] نیاورده اند و دراسناد آن نیز[ غرابت] است ازاین موارد در تفسیرابن کثیر بسیاراست واین از جمله برجستگیهاى تفسیراوست.
اسرائیلیات در تفسیرابن کثیر
ابن کثیر در مقدمه اى که نگاشته است در چگونگى موضع مفسر در مقابل اسرائیلیات چنین سخن گفته است :
[ اسرائیلیات را تنها به عنوان استشهاد مى توان آورد ولى براى اثبات معنائى نمى توان به آنهااستناد کرد.اینگونه روایات براساس مبانى و آگاهیهائى که داریم یااز جمله روایات صحیحند که مى پذیریم و یا مى دانیم که دروغند طرد مى کنیم واگر نه این باشند و نه آن بر اساس روایت پیامبر فقط نقل مى کنیم اما در تفسیر آیات از آنها بهره نمى گیریم] 12.
و در مقامى دیگر مى گوید:
[شیوه من درباره اسرائیلیات دراین تفسیر روى بر تافتن از بسیارى از آن چیزهائى است که آناننقل کرده اند چون نقل بسیارى از آنها بخاطر دروغها و تحریفها و تبدیلها که در آن آثار رواج یافته است جز تضییع عمراثرى نخواهد داشت] 13.
او در جاى جاى تفسیر و به هنگام تشریح زندگانى پیامبران درمقابل اسرائیلیات ایستاده و بارها خطر آلوده شده آثاراسلامى راازاین راه گوشزد کرده و خود به نقد و بررسى آنها پرداخته است.اوازابن عباس نقل مى کند که فریاد مى زد:
[ هان اى مسلمان ! بااین که کتاب خدا پر طراوت و پیراسته از ناهنجاریها در میان شماست و آن را مى خوانید به اهل کتاب مراجعه کنید و براى دست یافتن به پاسخ از آنها سئوال مى کنید؟ خداوند در قرآن از تحریفها و تبدیلهائى که آنان در کتاب خدا روا داشته اند واز آنچه خود نوشته اند و به خدا نسبت داده اند سخن گفته آیااینهمه آگاهى بسنده نیست که به آنان رجوع نکنید و براى رسیدن به
حقیقتى از آنان سئوال ننمائید]! 14
او در مقامى دیگر پس از آن که روایت یاد شده پیشین را در چگونگى برخورد با روایات اهل کتاب از پیامبر مى آورد مى گوید:
[باید دانست اکثر آنچه اینان نقل مى کنند دروغ و بهتان است چون در آثار آنان تغییر تبدیل و تاویل راه یافته است. درست و صحیح این آثار بسیاراندک است و در همانها نیز فایده اى نیست].
و در ذیل آیه 44از سوره[ نحل] و پس از آوردن روایات[ داستان ملکه سبا] مى گوید:
[ اینگونه روایات ازاهل کتاب گرفته شده است ما نیازمند به تفسیر قرآن بااین آثار نیستم خداوند ما را بااخبار سودمندتر روشنتر و رساترازاین گونه اخبار بى نیازساخته است] 16.
و در تفسیر سوره[ ق] پس از آن که دیدگاه خودش را آورده مى گوید:
برخى از عالمان سلف آورده اند که[ ق] کوهى است محیط بر تمام زمین امااینگونه آثار - و خدا داناتراست از خرافات بنى اسرائیل است که مسلمانان بدون توجه نقل کرده اند. به نظر من اینگونه آثار را ملحدان آنان روایت کرده اند تا حقیقت را بر مردم مشتبه سازند. بى گمان آنچه از پیامبر روایت شده که اخباراینان را نقل کنید اخبارى است که با نقل و درایت متضاد نباشد واندیشه به بطلان آن حکم نکند و من اعلام مى کنم که ما هیچ نیازى به اینگونه آثار نداریم. 17
ازاین نمونه ها در[ تفسیرابن کثیر] فراوان توان یافت. که نشانگر موضوع هوشمندانه اوست در مقابل اسرائیلیات اما بااین همه ابن کثیر نیز گاهى در تور نامرئى این خرافات قرار مى گیرد و راه به مقصود صحیح نمى سپرد مثلا در ذیل آیه 36 سوره بقره [فازلهماالشیطان]... به راهى رفته که اسرائیلیات باوران رفته اند 18. مى دانیم که مفسران در چگونگى وسوسه شیطان آدم[ ع] رااختلاف کرده و هر کدام بگونه اى دراین زمینه سخن گفته اند. روایات نیز مختلف و گاهى متناقض است. در تورات چنین آمده است که شیطان در دهان مارى مخفى شده به بهشت وارد شد و آدم را وسوسه کرد. سوکندامه بسیارى از مفسران این اباطیل رااز یهودیان تلقى به قبول کرده و در تفسیر قرآن نوشتند و برخى بر آنها آثار فقهى نیز بار کرده اند.ابن کثیر نیز دراین جا براین ره رفته و مالا در دام اسرائیلیات آفرینان افتاده است. قهرمان بزرگ میدان تفسیر علامه طباطبائى دراین زمینه نوشته اند
[ اما چگونگى آمدن شیطان براى وسوسه آدم وانتخاب وسیله براى این کار در روایات متقن نیامده و آنچه در برخى ازاخبار آمده بى گمان مبتنى بر تورات است و مااز یادکرد آنها صرف نظر مى کنیم و متن تورات را مى آوریم]. 19
در داستان[ هاروت و ماروت] نیز بااین که روایات متعددى آورده و در بسیارى از آنها خدشه کرده است.
بااینحال آنچه پذیرفته نیزاز آنچه طرد کرده بهتر نیست. و شاید ابن کثیر دراین قسمت از روایات که ره بجائى نسپرده از ظاهر قرآن نیز بیشترازاین نفهمیده است و لذا مى گوید:
نزدیکتر به راستى و صحت از مجموعه روایاتى که یافتم همین است والله اعلم 20.
و چون این نیز نه با عصمت ملائکه همخوانى دارد و نه بااصول مسلمه عقیدتى ناچار توجیه مى کند و رد مى شود. ولى اگراینان بجاى روى آوردن به بافته هاى مغزهاى بیماراسرائیلیات آفرینان که خودش این همه خطر تاثیر ناهنجارشان را فریاد کرده است و عالمان سهل انگار و روایتهاى آنان به اهل البیت[ ع] مراجعه مى کردند که[ اهل البیت ادرى بما فى البیت] 21 و براى ورود به دیار علم دانش و تفسیر از در ورودى آن عاقلانه مى رفتند و سر به آستان على و فرزندانش مى سودند 22 به این یاوه سرائیها مبتلا نمى شدند.او در داستان ایوب نیز بهمان راه رفته و حق رااز باطل بازنشناخته است 23. بااین همه[ تفسیر ابن کثیر] در عرضه این بخش از منابع تفسیرى از سالمترین تفسیرهاى نقلى است.
تفسیرابن کثیر واهل البیت
پیشتر گفتیم[ تفسیرابن کثیر] جلوه روشن تفسیر نقلى است بدینسان انتظار آن است که روایات ذیل آیات عرضه شود واحادیثى که در جهت تبیین مفاهیم واژه هاى آیات و یا تعیین مصادیق برخى از عناوین و مفاهیم آمده است بدقت و بدون تحریف و تبدیل نشان داده شود.اینک بنگریم ابن کثیر به عنوان مفسرى نقاد محدثى آگاه و مورخى آشنا به ابعاد مختلف فرهنگ اسلامى دراین زمینه ها چسان مفسرى است ؟! آیات قرآن براساس روایات متقن فریقین واحادیث صحاح بااسناد معتبر آکنده است از فضائل على[ ع] وارجگذارى و عظمت آفرینى به اهل بیت[ ع] پیامبر[ ص] فرمود:
[على مع القرآن والقرآن مع على لن یفترقا حتى یرد على الحوض]. 25
واین بى گمان از جمله - چنانکه برخى از محققان گفته اند 26 - بدان معناست که قرآن فریادگر جایگاه بلند على[ ع] و نشانگر فضائل و مناقب والاى على[ ع] و بیانگر پیشتازیها مجاهدتها ایثارها بزرگواریها و منزلت بى همتائى على است واین است که ابن عباس مى گوید:
[در کتاب خداوند درباره هیچکس به اندازه على[ ع] آیه نازل نشده است] 27.
و نیزاز وى نقل کرده اند که گفت : هر آیه اى که جمله[ یاایهاالذین آمنوا] را دارد على سرآمد مصادیق آن و نیز برترین وامیر مصادیق آن است 28 و همو مى گوید:
[در فضائل على[ ع].300 آیه نازل گشته است] 29.
و مجاهد مى گوید:
[در قرآن.70 آیه ویژه على[ ع] است که
هیچکس دراین آیات انباز على نیست] 20.
اینها و جزاینهاانگیزه شد تا بسیارى از مولفان محققان و مفسران و محدثان آثار بلندى پى نهادند و در لابلاى نوشته هاى خود فضائل على را آوردند و حتى برخى گسترش عظمتهاى على واولادش رااز جان سپر ساختند و دراین راه جان و سر باختند.
بهرحال بااین همه اگر کسى از کنار این همه آثار پراکنده شده در میان نوشته ها و مجموعه هاى سلف این امت اسلامى به تردید بگذرد و یا به تکذیب برخیزد و یا کتمان حقایق کند چگونه کسى است ؟ واز چه آبشخورى سیراب مى شود؟ بگذریم که این رشته سردراز دارد...
سخن بر سر چگونگى برخورد[ ابن کثیر] با تفسیر آیاتى است که قطعا و یقینا براساس روایات معتمد و متقن درباره على[ ع] و یااهل بیت نازل شده اند.ابن کثیر دراین موارد سوگمندانه از جایگاه یک مفسر محدث و عالم که بى گمان رسالتش تبیین حقایق است آنگونه که هست و نه نشر مطالب آنسان که مى پسندد سقوط مى کند و رسالتى را که خود در مقدمه تفسیر براى عالمان رقم زده فراموش مى کند و به تحریف و تبدیل و کتمان حقایق مى پردازد.
او در ذیل[ وانذر عشیرتک الاقربین] به راه تحریف رفته و جمله پیامبر[ ص] را که بااشاره به على[ ع] فرمود:
[ ان هذااخى و وصیى و خلیفتى علیکم فاسمعوا له واطیعوه].
بدینسان آورده است :
[ ان هذااخى و کذا و کذا فاسمعوا له واطیعوه].
به این تحریف نیز بسنده نکرده و گفته است این روایت براین سیاق تنهااز ناحیه عبدالغفارابن القاسم ابى مریم نقل شده است واو درغوگوست و حدیثش متروک است شیعى مذهب است و مورداتهام و... 32.
شگفتا[ شیعى مذهب] بودن سر بر آستان على سائیدن و... عامل ضعف است وانگیزه طرد روایت زهى بى انصافى !!
در ذیل آیه[ اکمال] بعداز نقل روایات بااسناد مختلف بالاخره در پایان اشاره اى هم دارد که برخى گفته اند این آیه در[ روز غدیر] نازل شده است ولى این قطعا صحیح نیست و نقل درست که هیچ شک و تردیدى در آن نیست همان است که آیه در[ روز عرفه] نازل شده و یکى از دلایل آن هم[ معاویه] اولین پادشاه اسلام 33 !!اما در ذیل آیه.67 از سوره مائده (آیه تبلیغ )اشاره اى را نیز بر نتابیده واز کنار آن همه روایات واسناد پراکنده از تفاسیر و کتب حدیث عامه گذشته است 34. آیه[ و من الناس من یشرى نفسه ابتغاء مرضات الله]... را درباره [صهیب ابن سنان] انگاشته 35 و در ذیل آیه.55از سوره مائده:[ انما ولیکم الله]... تلاش کرده تا نزول آن را درباره على[ ع] انکار کند 36. و در تفسیر آیه 9-7از سوره انسان
[ ویطعون الطعام على حبه مسکینا]... با توضیح واژه ها و نقل حکایتى چنان مى گذرد که انگار هرگز آن همه حدیث و روایت در شان نزول آیه را ندیده است 37.
بهرحال موضوع ابن کثیر در تمام اینگونه آیات یا تردید تکذیب تحریف تبدیل و تضعیف اسناد و یا جرح راویان است.این همه از هر کسى شگفت نباشدازاین کثیر که دستى در جرح و تعدیل دارد و در تفسیرش نیز آهنگش بر[ درایت] است و نه صرفا[ روایت] بسى شگفت است.
تفسیرابن کثیر ومسائل کلامى
ابن کثیر ازشاگردان[ ابن تیمیه] واز مریدان و نزدیکان وى است و در مباحث مختلف از وى تاثیر پذیرفته است. مباحث کلامى در تفسیرابن کثیر جلوه بارزى ندارد ولى از مجموع آنچه به اجمال آورده و یا به اشاره گذشته توان فهمید که او متمایل به مسلک اشعرى است و در بسیارى از مسائل چونان آنان مى اندیشیده است گواین که در برخى موارد نیز آراء آنان را نپذیرفته و براهى دیگر رفته است.او در ذیل آیه 54از سوره اعراف و در ذیل جمله[ ثم استوى العرش] مى گوید:
[ ما دراین مقام بر مسلک[ سلف صالح] معتقدیم و در صفات الاهى چنان گوئیم که نه تعطیل پیش آید و نه تشبیه بى گمان آنچه از ظاهرالفاظ به ذهن مشبهین آمده بر خداوند روا[ ولیس کمثله شى ء]. بلکه حقیقت آن است که پیشوایان سلف صالح گفته اند: که هر آن که خداى را به مخلوقش مانند کند کافر شده است و هر آن که آنچه خدا خودش را به آن متصف دانسته انکار کند نیز کافراست بدینسان باید به آنچه صریح آیات و روایت صحیحه دلالت بگونه اى که با[ جلال] الهى منافات نداشته باشد معتقد بود و راه هدایت همین است] 38.
و روشن است که در مسائل عقیدتى اینگونه چند پهلو سخن گفتن ره بجائى نمى برد واینسان راه حل نشان دادن ها کلیدى را ماننده است که به همه قفل ها مى خورد ولى هیچکدام را باز نمى کند بهرحال وى در ذیل آیه 103از سوره انعام[ لاتدرکه الابصار و هویدرک الابصار] بااین که اختلاف اقوال را مى آورد اما روشن است که با عرضه روایات و آیات بالاخره معتقد مى شود که[ رویت] خداوند دست کم در آخرت قطعى است 39.او در ذیل آیاتى که بگونه اى نشانگراختیارانسانى است به تفسیر آیات پرداخته و دست از ظاهر نشسته و چونان کسانى ازاشعریان که در این میدان به نظریه[ کسب] گرائیده اند به توجیه و تاویل ننشسته است.ابن کثیر در باب امامت و رهبرى دیدگاه قریب به اتفاق عالمان اهل سنت را پذیرفته و درانعقادامامت به راههاى چهارگانه ( اجماع امت نصب امام پیشین اجماع اهل حل و عقد غلبه و زور!!) معتقد شده و در پایان دراین که علیه حاکم جائر و ستم گر مى شود قیام کرد یا نه مى گوید:
صحیح آن است که بگوئیم حاکم با فسق از حکومت عزل نمى شود مگراین که آشکارا بکفر گراید.
آنگاه براى اثبات این سخن کلامى از پیامبر نقل مى کند که بى گمان از ساخته هاى ذهن بیماران و جیره خواران است 40. پس ازاین سئوال دیگرى مى آورد و آن این که آیا حاکم مى تواند خود رااز خلافت عزل کند و آن را به دیگرى وانهد؟ جواب مى دهد که این اختلافى است. آنگاه بعنوان دلیل صحت مى گوید:[ حسن بن على خود رااز حکومت عزل کرد و حاکمیت را به معاویه سپرد] 41 گواین که ابن کثیراین را نمى پذیرد و مى گوید[ این کاراز سراجبار بود]اما روشن است که این نیز بگونه اى دیگر تحریف تاریخ است. واینک براىروشن شدن حقیقت تنها به یک خطبه امام حسن[ ع] که بى درنگ پس ازامضاء قرارداد[ آتش بس] ایراد فرموده انداشاره مى کنیم و مى گذریم :
معاویه چنین مى پندارد که من او را شایسته خلافت دیدم و خود را شایسته حکومت نیافتم. معاویه دروغ مى گوید بخداى سوگند من در کتاب خدا و کلام رسول خدا شایسته ترین کسى هستم که باید بر مردم حکومت کند.
بااین همه او ذیل آیه 59از سوره نساء [ اطیعواالله واطیعوا الرسول واولى الامر منکم]... و ذیل آیه 124 سوره بقره[...لاینال عهدى الظامین]... روایت واقوال مختلف را آورده وبالاخره عدم لزوم اطاعت از ظالمان را ترجیح مى دهد و در پایان تفسیر آیه دوم از یکى از عالمان نقل مى کند که :
[ظالم نمى تواند خلیفه حاکم مفتى شاهد و راوى باشد] 43.
بهرحال چنانکه گفتیم مسائل کلامى در[ تفسیرابن کثیر] جلوه بارزى ندارد واز آنجا که آهنگ او در تفسیرش نقلى است اگر گاهى نیز به این میدان وارد شده بیشتر نقل اقوال و روایات است تااظهار نظر و تحلیل و بررسى.
تفسیرابن کثیر و مسائل فقهى
ابن کثیر درفقه زبردست بود. شرح حال وى آورده اند که او کرسى در فقه داشته و فتوا مى داده است 44. و برخى او را با عنوان[ محدث الفقهاء] ستوده اند 45.
بدینسان طبیعى است که پرداختن به مسائل فقهى در تفسیر وى جایگاه شایسته اى داشته باشد و چنین نیز هست.
برخى از شرح حال نگاران وى را[ شافعى] دانسته اند برخى دیگر نیز ضمن آن به متابعت وى از برخى از آراء[ ابن تیمیه] تصریح کرده اند 47 [ ابن تیمیه] آرائى بر خلاف اجماع فقیهان اهل سنت داشته است از جمله او در مساله طلاق معتقد بود با لفظ[ ثلاث] و در یک مرتبه[ سه طلاق] واقع نمى شود 48 و با [ سوگند به طلاق] زن از مرد جدا نمى گردد و طلاق زن در حال حیض جارى نمى گردد و تحقق پیدا نمى کند ابن کثیر نیز این آراء را پذیرفته و بدانها فتواى مى داد.
بارى چنانکه گفتیم یکى از جنبه هاى برجسته[ تفسیرابن کثیر] جنبه هاى فقهى آن است مولف در جاى جاى تفسیر خود در ذیل آیات مربوط به احکام به مباحث فقهى پرداخته واقوال و آراء را به نقد و بررسى کشیده است مثلا ذیل آیه 102از سوره بقره و در ضمن داستان[ هاروت و ماروت] بحث مفصل و دراز دامنى را درباره[ سحر] واحکام آن بعمل آورده است 49 که بلحاظ آگاهیهائى که از آراء فقهاء سلف عرضه کرده و روایات مختلف را آورده است سودمند تواند بود و در ذیل آیه 185 سوره بقره[ فمن شهد منکم الشهر فلیصمه]... مسائل مختلف مربوط به روزه مسافر و مریض را مطرح کرده واقوال گونه گون عالمان و فیقهان را آورده واستدلالهاى آنان را عرضه کرده و به نقد و بررسى پرداخته است. 50 در ذیل آیه 178از سوره بقره درارتباط با[ قصاص] آراء فقهاء و عالمان سلف را نقل کرده و با عرضه روایات مساله به نقد و بررسى آراء پرداخته و آنگاه دیدگاه خودش را آورده و در پایان در تفسیر[ لکم فى القصاص حیاه] نکات سودمندى را یاد کرده است 51 و در ذیل آیه 29 و 28از سوره توبه به بحث و بررسى در حرمت ورود مشرکان به[ مسجدالحرام] و چگونگى جزیه دادن مشرکان پرداخته واقوال و روایات را آورده است 52.
بالاخره او در ذیل تمام آیات مربوط به[ احکام] مسائل فقهى را یادآورى کرده است گاه به مبانى[ اصولى] آراء نیز پرداخته ولى مجموعا تحلیل اجتهادى و کاوش عقلانى دراین مواضع بسیاراندک است و غالبااز محدوده نقل اقوال و عرضه روایات و بررسى اینها در پرتو آگاهیهاى رجالى ادبى و روائى فراتر نمى رود.
سخن درابعاد مختلف[ تفسیرابن کثیر] بود هنوز هم جنبه هاى قابل گفتگوئى دراین تفسیر هست از جمله جنبه هاى ادبى آن.ابن کثیر در تبیین واژه ها گاه سخن گفته و براى اثبات برخى از معانى به اشعار شاعران استناد کرده که قابل توجه است. تفسیرابن کثیر در جنبه هاى تاریخى و شان نزولها نیز شایان توجه و سودمنداست. مى دانیم که ابن کثیر در تاریخ چیره دست بود و[ البدایه والنهایه] اواز منابع مهم تاریخ اسلام است ازاین روى و با توجه به آگاهیهاى تاریخى او تفسیرش بى گمان جنبه هاى تاریخى را مغفول نخواهد گذاشت و چنین نیز هست.او در ذیل آیات مربوط به نبردهاى پیامبر به تفصیل قضایا پرداخته و در شان نزولها نیز به تفصیل سخن گفته است منابع[ تفسیر ابن کثیر] نیز جاى گفتگوهاست.او به اقوال مفسران سلف از صحابه و تابعان توجه فراوانى دارد او بیشترین بهره را دراین جهت از[ تفسیر طبرى] برده است در ضمن منابع وى گاه از تفسیر قرطبى[ الجامع]... و [تفسیر کبیر] فخررازى نیز یاد شده است. در مسائل فقهى اقوال مختلف را نقل مى کند و خیلى کن به منابع اشاره دارد مگراین که به مصدر غیر مشهورى مراجعه کند که یاد مى کند مثل[ الاشراف على مذاهب الاشراف] 53.
بهرحال[ تفسیرالقرآن العظیم] تفسیرى است سودمند که در بازشناسى اقوال و آراء مفسران کهن واشراف براوقال و آراء فقیهان نحله اى مختلف کارآمد خواهد بود.
سوکمندانه تعصب هاى نامیمون او که باعث کتمان بسیارى از حقایق شده است ازارج و عظمت کار وى کاسته است. و گر نه بى گمان در میان آثار ماثور در تفسیر قرآن این کتاب از جایگاه بلندى برخورداراست.
کارهاى انجام شده درباره تفسیرابن کثیر
الف چاپها:
تفسیرابن کثیر در جامعه اهل سنت ازاهمیت بالائى برخورداراست و در میان عالمان و مفسران و دانش پژوهان[ عامه] منبع و مرجع مهمى شناخته شده واقبال فراوان به آن شده است.ازاین روى چاپهاى متعددى از آن به عمل آمده است که برخى از آنها چنین است :
1. براى اولین بار به سال 1302 در[ بولاق] در حاشیه[ فتح البیان فى مقاصدالقرآن] صدیق حسن خان چاپ شد.
2. پس از آن محمد رشید رضا در حاشیه تفسیر[ معالم التنزیل] بغوى به سال 1342 آن را به چاپ رسانید و در دو جلد منتشر کرد.
3. براى سومین بار در پاورقیهاى تفسیر یاد شده در 9 جلد به سال 1347 چاپ و منتشر شد.
4. چاپ چهارم آن چاپى است مستقل و با عنوان[ تفسیرالقرآن العظیم] که به سال 1356 منتشر شده است.
5. و چاپ پنجم آن به سال 1372 در 4 جلد منتشر شد.
6. چاپى است 7 جلدى که در سال 1386 چاپ و منتشر شده است.
7. و بالاخره در سال 1393 چاپ محقق آن در 8 جلد و به قطع وزیرى با تحقیق سه تن از محققان مصرانتشار یافت.
8. چاپى است تحقیقى در چهار جلد که در مکتب التحقیق دارالمرفه بیروت چاپ و منتشر شده است.این چاپ مقدمه اى دارد که یوسف عبدالرحمن مرعشلى نگاشته و در آن از شرح حال و آثارابن کثیر و درباره تفسیر نسخه هاى خطى و چاپهاى متعدد آن سخن گفته است.این چاپ ضمیمه اى دارد در یک جلد مستقل که فهرست احادیث تفسیراست و در چگونگى آن سخن خواهیم گفت.
ب : گزینشها واختصارها
1. الدرالمنیرالملخص من تفسیرابن کثیر ،عفیق الدین ابن سعید معروف به عفیف کازرونى 54.
در منابع مختلفى از جمله در[ تاریخ آداب العربیه] جرجى زیدان از این اثر یاد شده است 55. برخى از فهرست نگاران در چگونگى آن نوشته اند:
[دراین تلخیص چندان ازاصل نیفتاده است فقط برخى از مطالب که به نظر او خارج از موضوع بوده است کاسته شده است] 56.
2.عمده التفسیر عن الحافظ ابن کثیر،احمد محمد شاکر 57.
محقق و گزینش کننده این اثر مى گوید:
[با در نگریستن و مراجعه زیاد به این تفسیر آن را بهترین نیکوترین و دقیق ترین تفسیرها پس از تفسیر طبرى یافتم. و براى این که مراجعه به آن سهل شود و در بهره رسانى همگان را سودمندافتد به تلخیص و گزینش آن پرداختم].
احمد محمد شاکر از محققان بنام عرب بود و در شناخت حدیث رجال و آثار تفسیر ید طولانى داشت.
در این گزینش واختصار تمام بخش اول[ تفسیر قرآن به قرآن] را آورده است آراءابن کثیر و ترجیح قولى ازاقوال و دیدگاههاى تفسیرى او را نیز باقى گذاشته واز مجموع راویان تنها راوى متصل را ثبت کرده است واز نقلهاى مختلف و همگون محکمترین آنها در سند و روشن ترین آنها را در دلالت برگزیده است.
احادیث ضعیف حذف گردیده اند مگراین که خود آن حدیث براى بحث و بررسى ضرورى باشد. اقوال مکرر صحابه نیز نیامده. و تمام اسرائیلیات نیز از میان اخبار واحادیث پیراسته شده اند. بسیارى از بحثهاى کلامى فقهى و مناقشات ادبى که رابطه تنگاتنگ با تفسیر نداشته افتاده است.
افزون براینها محقق احادیث را به منابع متعددى از مصادر کهن ارجاع داده و گاه توضیحات سودمندى درباره متن روایات آورده است اگر روایتى بدون استناد به پیامبر یاد شده طریق آن استخراج شده و در پاورقى آمده است. به تصحیفها و تقطیعهاى روایات واسناد آنها رسیدگى شده است. گاه به مناسبت بحثهاى مفصل و سودمندى در پانوشتها آورده و گاهى در متن با عنوان (قلت ) مطالبى در نقد و بررسى اقوال افزوده است. و در پایان بجز فهرست موضوعات و آیات فهرست مسانید راویان را نیز آورده است و در مقدمه اى مفصل از مولف و و تفسیر و شیوه تفسیرى مولف و روش اختصار سخن گفته است.این گزینش در 5 جلد با حروفى زیبا و چاپ منقح و چشم نواز چاپ و منتشر شده است.
3. مختصر تفسیرابن کثیر،اختصار و تحقیق : محمدعلى الصابونى.
این اختصار و گزینش با تحقیق و تعلیق در 3 جلد و 1926 صفحه در بیروت بوسیله[ دارالتراث العربى] چاپ و منتشر شده است.
4.مختصر تفسیرابن کثیر،است اختصار محمد کریم راجح این نیز گزینشى است از
تفسیر ابن کثیر که در دو جلد و 1524 صفحه در بیروت بوسیله[ دارالمعرفه] چاپ و منتشر شده است.
اطلاع ما در زمینه این دواختصار و گزینش متکى بر برخى فهرستهاست واز چگونگى تلخیص و تحقیق آنهااطلاعى نداریم.
ج:[ فهرست تفسیرالقرآن العظیم] یوسف مرعشلى و..
از جمله کارهاى سودمند انجام شده درباره[ تفسیرابن کثیر] فهرست روایات آن است. دراین فهرست که به همت سه تن از محققان عرب فراهم آمده است تمام اخبار و آثار نبوى فهرست شده است و تنها به احادیث قولى بسنده نشده است و آنچه را که راویان آورده اند و نشانگر فعل و یا تقریر و یا وصف پیامبراست نیز فهرست شده است مانند:[ بایعنا رسول الله على السمع والطاعه] یا[ کنا مع رسول الله فى غزوه]... یا[ رایت رسول الله توضا]... و...
احادیث و آثار براساس حروف آغازین جمله هاى روایات تنظیم شده پس از آن راوى آمده و بعد جایگاه آن به ترتیب : سوره آیه جلد و صفحه. بنابراین این فهرست کلید تمام چاپهاى تفسیرابن کثیر خود بود.این فهرست مقدمه اى دارد در سیر[ معجم نگارى] و شیوه هاى گونه گون آن به قلم دکتر مرعشلى که گزینشى است از کتاب وى با عنوان[ علم فهرسة الحدیث نشاته تطوره اشهر مادون فیه].
مولف تفسیرالقرآن العظیم
اسماعیل ابن عمرابن کثیر دمشقى شافعى در[ مجیدل القریه] از توابع شهر[ بصرى] بدنیا آمده و به سال 701 به دمشق منتقل شد و تعلیم و تعلم را در محضر کمال الدین عبدالوهاب آغاز کرد و براى تعمیم و تعمیق دانش خود به محفل عالمان محدثان و فقیهان آن دیار وارد شد واز آنها بهره هاى فراوانى گرفت.
او درادامه تحصیل و فراگیرى دانش به درس ابن تیمیه حاضر شد و باادامه تحصیل در درسهایش اراداتى فراوان به او پیدا کرد واز نزدیکان او شد. وى کرسى درس داشت و شاگردان زیادى از درسهاى او بهره مى بردند. شرح حال نگاران او را با عناوین همچون : فقیهى متقن محدثى محقق و محفسرى نقاد ستوده. مرحوم مدرس تبریزى درباره او نوشته اند:
[ ابن کثیر...ازاکابر و مشاهیر علماى قرن هشتم عامه مى باشد که مفسر مورخ محدث حافظ متقن فقیه متفنن بود. فقه واصول و حدیث و تاریخ و دیگر علوم متداوله راازابن تیمیه وابن عساکر و دیگر اکابر وقت تکمیل نمود تا در سن جوانى بمعاصرین خود تقدم یافت 58تالیفاتش نیز در حال حیات خودش منتشر و محل استفاده افاضل وقت شد]
ابن کثیر در موضوعات مختلف اسلامى آثار سودمندى دارد. وى به سال 774 زندگى را بدورد گفت.
بالماثور: الدرالمنثور فى التفسیر
این کتاب از تفاسیر مشهور واز جمله آثار ماثور در تفسیر قرآن است.جلال الدین سیوطى که از نویسندگان پرکار واز مولفان سختکوش عامه است به نگارش تفسیرى مس آغازد با عنوان[ مجمع البحرین و مطلع البدرین] او در کتاب گرانقدر خود[ الاتقان] که بمنزله مقدمه این تفسیر نگاشته شده است در فصل[ طبقات المفسرین] مى گوید:
[من به نگارش تفسیرى شروع کردم که جامع تمام آنچیزى باشد که در تفسیر قرآن به آن نیازاست مانند:اقوال مختلف استنبطهاى گونه گون اشارات اعراب واژه شناسى نکته هاى بلاغى زیبائى هاى بدیعى و... بدانسان که جستجوگران تفسیر با دست یافتن به آن از مراجعه به دیگر تفاسیر بى نیاز باشند و آن را[ مجمع البحرین]... نامیدم واین کتاب الاتقان را بعنوان مقدمه آن قرار دادم. 60
این تفسیر سیوطى روشن نیست که به فرجام رسیده است یا نه واینک از آن خبرى نیست در مقام دیگرى از[ الاتقان] مى گوید:
[در تفسیر قرآن کتاب[ مسندى] فراهم آوردم که حدود ده هزار حدیث [مرفوع] و[ موقوف] از تفاسیر پیامبر و صحابه را همراه داشت آن کتاب را در چهار مجلد سامان دادم و[ ترجمان القرآن] نامیدم]. 61
این تفسیر مایه اصلى[ درالمنثور]است. سیوطى در مقدمه این کتاب مى گوید:
[چون[ ترجمان القرآن] را که روایات را به طرق مختلف واسانید گونه گون همراه داشت نگاشتم دیدم همتهااز دست یافتن به آن کوتاهند و گرایش به متون احادیث پیراسته ازاسناد فراوان است ازاین روى این مختصر رااز آن برگزیدم واسناد روایات را حذف کردم و تنها به نسبت دادن حدیث به منبع اصلى و کتاب مرجع بسنده کردم و آن را الدرالمنثور... نامیدم] 62.
[ الدرالمنثور] گسترده ترین تفسیرى است که تمام احادیث و آثار ذیل آیات را بدون هیچگونه نقد و تحلیلى آورده است وازاین روى آکنده است ازاسرائیلیات خرافات موضوعات و روایات جعلى و ساخته دست هاى آلوده روایت سازان و حدیث پردازان و مناقب تراشان و...
مهمترین اشکال آن نیز حذف اسناد آن است که بازشناسى سره از ناسره را دشوار مى نماید.ازاین روى سخن را دراین تفسیر نمى گستریم و تنها به آنچه تفسیر پژوه عرب دکتر محمدحسین ذهبى آورده است بسنده مى کنیم :
سیوطى با منزلت والائى که در شناخت حدیث و چگونگى هاى آن دارد در این تفسیر در پى بازشناسى احادیث صحیح نبوده است.او دراین کتاب احادیث صحیح نبوده است.او دراین کتاب احادیث صحیح را با[ ضعیف و علیل] در هم آمیخته است ازاین روى نیازمند پیرایش و بازنگرى است تا سره از ناسره از هم جدا گردند. ناگفته نماند که این
کتاب در میان تفاسیر نقلى تنها کتابى است که صرفا به نقل احادیث و آثار بسنده کرده و هیچ تفسیر و تاویل واظهار نظرى را در ذیل آیات نیاورده است.63
چاپهاى[ درالمنثور]
1. چاپ معروف و متداول آن در 6 جلد به قطع رحلى که در حاشیه آن کتاب[ تنویرالمقباس فى تفسیرابن عباس. چاپ شده است این چاپ مقدمه اى دارداز آیه الله مرعشى درباره جایگاه دانش تفسیر انوان تفسیرنگاریها و سیر تفسیر نگارى دراسلام و یاد کرد برخى از مفسران و شرح حال کوتاهى از سیوطى این چاپ اخیرا در قم بگونه افست منتشر شده است.
2. چاپ 8 جلدى به قطع وزیرى با حروفچینى مجدد.این چاپ بجز حروفچینى زیبا و عرضه متناسب به چاپهاى معمولى چیز تازه اى ندارد در پایان مجلدات فهرست تفصیل سوره ها و آیات آمده است.
مولف[ درالمنثور]
عبدالرحمن ابن ابى بکر جلال الدین سیوطى از عالمان مفسران محدثان و مولفان پرکار و سختکوش فرهنگ اسلامى است.او در[ سیوط] بدنیا آمد و در صمر رشد کرد و بالید. پنجسال وهفت ماه داشت که پدر رااز دست داد و تحت سرپرستى[ کمال ابن همام] به زندگى ادامه داد. و به 8 سالگى قرآن را حفظ کرد و در پانزده سالگى بطور رسمى تحصیل و تعلیم و تعلم را آغاز کرد او در مدت کوتاهى از همگنان خود برتر شد و با حضور در محضر بیش از 51 تن از عالمان در رشته هاى مختلف در بسیارى از دانشهاى زمان خود چیره دست گشت.سیوطى در بسیارى از علوم و فنون زمان خود کتاب یا کتابهائى ناشته است. مجموعه آثار سیوطى نشانگر ذوق سالم سلیقه کارآمد و دقت نظر ذکاوت اوست.اواز چهل سالگى اجتماع درس وافتاء را بیکسو نهاد و عزلت گزید و بیشترین آثارش را در همین ایام سامان داد.
سیوطى کتابى پرداخته با عنوان[ الحتدث بنعمه الله] و در آن بتفصیل از زندگانى و آثار خود سخن گفته است. و به سال 910 یا 911 در قاهره زندگى را بدرود گفت 64.
تفسیرالجلالین
تفسیرى است مختصر و سودمند که محصول قلم واندیشه دو تن از عالمان بزرگ و فرهنگ اسلامى است. محمدابن احمد جلال الدین محلى شافعى از عالمان سده نهم هجرى. تفسیر رااز سوره کهف آغاز کرده و تا پایان قرآن پیش برده است. آنگاه ازابتدء قرآن گرفته و به تکمیل آن همت گماشته است و پس از نگارش تفسیر سوره حمد زندگى را بدورد گفته است. جلال الدین سیوطى که از شاگردان وارداتمندان وى بوده است پس از وى به تکمیل
تفسیر همت مى گمارد و آغاز سوره اسراء را تفسیر مى کند و بدینسان[ تفسیر جلالین] سامان مى یابد.
این تفسیر با همه اختصار و گزیده نگارى تفسیرى منقن و سودمند است.
جلال الدین سیوطى در مقدمه کواهى که به آنچه خود نوشته آورده است مى گوید:
[من در نگارش این تفسیر و تتمیم کتاب جلال الدین به آنچه کلام الاهى با آن روشن مى شد بسنده کردم و دراقوال به بهترین آنها تکیه کردم و در قراءات مشهور را برگزیدم این همه را در عباراتى لطیف با پرهیز از دارازنویسى و آوردن اقوال ناپسند عرضه کردم] 65.
و چنین نیز هست. در شیوه نگارش آندو چندان تفاوتى نیست. هر دو در تبیین آیات و تفسیر واژه ها به گزیده گوئى پرداخته اند ازاین روى در سرتاسر تفسیر استناد به روایات شواهدادبى عرضه شان نزولها بسیاراندک بچشم مى خورد.
آنچه در چگونگى تالیف[ تفسیرالجلالین] آورده ایم براساس دقت در مقدمه و موخره اى است که سیوطى نگاشته و مطلبى که برخى از شرح حال نگاران و تفسیر پژوهان آورده اند.
حاجى خلیفه و برخى فهرست نگاران دیگر نگارش تفسیر را بگونه اى دیگر پنداشته اند که قطعااشتباه است66.
بارى [ تفسیرالجلالین] بخاطراتقان و گزیده گوئى هماره مورد توجه دانشمندان و عالمان بوده است و جستجوگران حقایق قرآنى بدان مراجعه کرده واز آن بهره مى جستند.
ابن عماد جنبلى مى گوید:
[بهترین اثراو (که به پایان نرسید) تفسیرى است که از آغازه سوره کهف تا پایان قرآن نگاشته که تفسیرى است مزجى پیراسته و در نهایت نیکوئى] 67.
دکتر محمد حسین ذهبى مى نویسد:
[جلال الدین محلى همین بخش را که نگاشته است تفسیرى است با عباراتى کوتاه در نهایت زیبائى و دقت] 68.
بهرحال جایگاه بلند تفسیر جلالین واختصار و زبده گزینى آن انگیزه شده است تا تنى چنداز عالمان و مفسران به آن شرح نوشته و به توضیح و تبیین آن همت گمارند که از آن جمله است :
1.الفتوحات الالهیه بتوضیح تفسیرالجلالین للدقائق الخفیه
شرح و تفسیر مفصلى است از[ تفسیرالجلالین] مولف آن سلیمان ابن عمر عجیلى مصرى معروف به[ جمل] از عالمان و مفسران قرن دوازدهم هجرى است.
شرح و تفسیر وى از[ تفسیر جلالین] ابتداء با یک مقدمه درباره تفسیر قرآن مى آغازد و آنگاه بخشهائى از متن را بعنوان[ قوله] مى آورد
و شرح مى دهد.این شرح مفصل و گسترده است واز جنبه هاى مختلف به [تفسیر جلالین] رسیدگى کرده است.
[ الفتوحات]... در چهار جلد رحلى چاپ و منتشر شده است. دراین چاپ در بالاى صفحات تفسیر جلالین و در وسط شرح آن و در پانوشتها کتاب [ املاء مامن به الرحمن] است.
2. حاشیه اى است معروف به[ حاشیه الصاوى] مولف آن شیخ احمد صاوى مالکى از عالمان ادبیان و مفسران قرن سیزدهم هجرى است.
این حاشیه نیز مفصل است و بگونه[ قوله اقول] نگارش یافته است.
مولف این کتاب جمله به جمله[ تفسیر جلالین] را نقل کرده و به شرح و بسط آن پرداخته است.این کتاب نیز از چهار جلد رحلى چاپ و منتشر شده است.
مولفان[ تفسیرجلالین]
چنانکه یادآورى کردیم این کتاب محصول اندیشه دو تن از عالمان بزرگ اسلامى است که هر دو تن از عالمان بزرگ اسلامى است که هر دو ملقب به جلال الدین بزرگ اسلامى است که هر دو ملقب به [جلال الدین] بوده اند وازاین روى تفسیر به[ تفسیر جلالین] مشهور گشته.از عبدالرحمن ابن ابى بکر جلال الدین سیوطى پیشتر سخن گفتیم.
مؤلف دیگراین اثر ممدابن احمد محلى شافعى ملقب به[ جلال الدین] به سال 791 در مصر متولد شد و در همان دیار بالید و رشد کرد و در محضر عالمان واستادان حوزه هاى دانش آن خطه زانوى تعلم به زمین زد واز آبخشوراندیشه هاى آنان سیراب گشته به جایگاه بلندى در فقه اصول کلام و تفسیر دست یافت. مرحوم مدرس تبریزى نوشته اند:
[...ازاکابر علماى شافعیه مى باشد که در حدت ذکاوت و کثرت فطانت و دقت ذهن مشهور واعجوبه زمان بود. بقول بعضى از معاصرینش حدت ذهن اوالماس را مى سفته و در فقه و کلام نحو منطق تفسیر وادبیات و دیگر فنون متداوله بر دیگران تقدم داشت] 69.
جلال الدین محلى عالمى پارسا و بى توجه به جذبه هاى دنیوى بود.از راه کسب و کار زندگى را مى گذراند و به فرمانروایان و مترفان بى اعتنائى مى کرد منصب عالى قضاوت رااز حکومت نپذیرفت و همچنان به زندگانى ساده خویش ادامه داد.او آثارارزشمندى دارد. محلى به سال 864 هجرى و به سن 72 سالگى درگذشت.
پاورقى ها
1 سوره آل عمران.187.
2تفسیرالقرآن العظیم للامام الحافظالى الفداء اسماعیل ابن کثیرالقریشى الدمشقى طبعه جدیده مصححه دارالمعرفه بیروت لبنان ج 1.3و4 تمام ارجاعات به این چاپ است که در چگونگیهاى آن در
متن توضیحاتى آورده ایم وازاین پس از آن با عنوان تفسیر یاد خواهیم مجله حوزه شماره 16.76 مقاله تفسیر آغاز و تطور آن.
3
4تفسیر ج /04/1
5 همان /06
6ذیل طبقات الحفاظ.361.
7 البدرالطالع ج 1.153.
8 التفسیر والمفسرون ج 1.244.
9مباحث فى علوم القرآن.291 و نیز رک : مباحث فى علوم القرآن متاع القطان 365. مناهل العرفا ج 1.498.
10تفسیر ج 1.95.
11. ما بارها دراین سلسله مقالات به خطراحادیث موضوع و جعلى اشاره کردیم واز عوامل جعل وانگیزه وضع سخن گفته ایم و به دستهاى پلید قدرتمندان و جباران و مترفان درساختن و پراکندن احادیث اشاره کردیم از جمله رک به : مجله حوزه شماره 16اینگونه احادیث که گاه بااسنادى شایسته نیز در لابلاى کتابها موجودند بسیارى از عالمان را فریفته و بااستناد به آنها مطالبى یافته و عرضه کرده اند که جز تباهى فرهنگ ناب اسلامى ثمره اى نداشته است. روایات یاد شده نیزاز این قبیل است که افزون بر محققان اهل سنت که غالبا دراین موارد تیغ تحقیقشان سخت به کندى مى گراید برخى از محققان و تاریخ نویسان شیعه را نیز فریفته است (رک : فروغ ابدیت ج 1.485). محقق و متتبع سختکوش حضرت جعفرمرتضى عاملى دراثرارزشمند خود الصحیح من سیره النبى الاعظم بى پایگى این روایات را روشن کرده است و دست پلید بنى امیه را در جعل و نشر آن نشان داده است. ج 104.3
12تفسیر/05/1
13 همان مدرک ج 3.191.
14 همان مدرک ج 1.122 ج 3.437.
15 همان مدرک ج 3.47.
16 همان مدرک ج 4.379.
17 همان مدرک ج 4.236.
18 همان مدرک ج 1.84.
19 المیزان ج 1.140.
20تفسیر ج 1.145.
21.اشاره به آیه 33از سوره احزاب انما یریدالله لیذهب عنکم الرجس اله البیت... رک : احقاق الحق 2.501 به بعد.
22.اشاره به حدیث بسیار معروف انا مدینه العلم و على بابها این روایت به الفاظ دیگر نیز آمده است رک :المراجعات تحقیق و تعلیق حسین الراضى صفحه.242 و ذیل آن سیل النجاه چاپ شده با المراجعات 144146. منابع بسیارى از مصادراهل ست دراین صفحات عرضه شده است و نیز رک : تفسیرالحبرى به تحقیق سیدمحمدرضا جلالى حسینى.308 و 518. و نیز همان کتاب.153 مقدمه مولف با عنوان الطله بین القرآن والامام.
23 تفسیر ج 4.43.
24. نزول آیات درباره اهل البیت ع و روایات بسیار در فضائل و مناقب آن بزرگوار ذیل این آیات محدثان و مفسران و مناقب آن بزرگواران ذیل این آیات محدثان و مفسران را بر آن داشته است که آثار بلند وارزشمندى دراین زمینه سامان داده اند براى آشنائى با عناوین برخى از آنها رک : مانزل من القرآن فى اهل البیت ( ع ) مقدمه.12 به بعدتفسیرالحبرى مقدمه.138 به بعد.
25 مستدرک الصحیحین ج 3.124 المعجم الصغیر ج 1.255.
26تفسیرالحبرى مقدمه 162. ما نزل من القرآن فى اهل البیت از مفسر و محدث بزرگوار قرن سوم هجرى ابوعبدالله حسین بن حکم حبرى از جمله متون تفسیر - عقیدتى کهن و گرانقدرى است که پیشتر با عنوان مانزل... چاپ و منتشر شده بود واینک با عنوان تفسیرى الجبرى با تحقیق مجدد در بیروت چاپ و منتشر شده است.
تحقیق تعلیق و بازکاوى منابع و تکمیل این کتاب نمونه یک پژوهش ژرف و گسترده است. محقق بزرگوار آن آقاى سیدمحمدرضا جلالى حسینى در عرضه شایسته و سودمند آن رنج گرانى را متحمل شده است. مقدمه مفصل و دراز دامن او در.220 صفحه و و پانوشتهاى ارزشمندش درارائه منابع و توضیح متن واستدراک وى در تکمیل روایات حبرى در نزول آیات و فصل تخریجات روایات همه و همه نشانگر وسعت اطلاع و سختکوشى محقق کتاب است. مقدمه کتاب آکنده است از تحقیقات تاریخى رجالى و قرآنى. در ضمن این مقدمه از مولف کتاب موضوع آن ( اسباب النزول ) اهمیت منابع وارزش آنها و جایگاه على ع واهل البیت در قرآن به تفصیل سخن رفته است و در پایان فهرستهاى فنى و کارآمد آمده است خداوند محق محترم را جزاى خیر دهد که باایت تلاشى وسیع در بازشناسى و عرضه این کتاب از کسواثرى گرانمایه را به بهترین شکل عرضه کرده است واز سوى دیگر نمونه اى از یک تحقیق فرابنیادى وارجمند راارائه داده است.
27 الصواعق المحرقه.125 احقاق الحق ج 3.479.
28ذخائرالعقبى 89. احقاق الحق ج 3.476.
29کفایه الطالب 231 تحقیق محمدهادى امینى.231 تاریخ بغداد ج 6.221.
30شواهدالتنزیل ج 6.39.
31شواهد شعراء.214
32تفسیر ج 3.364. پیش ازابن کثیر طبرى نیز دست خود را به این تحریف آلوده است (تفسیر طبرى ج 19.74) واما آنچه ابن کثیر در ذیل روایت آورده است اوج بى انصافى و مصداق بارز کتمان حقایق است نزول این آیه بدانگونه که آمد و بدون تحریف این آقایا ندر دهها منبع و مصدر حدیثى تفسیرى بااسناد و طرق فراوان آمده است. به منابع ذیل (که اندکى از بسیاراست ) بنگرید تا دانسته شود چسان تعصب مذموم چشم را بر حقایق مى بند.
کفایه الطالب.204 شواهدالتنزیل ج 372.1 مسنداحمد بن حنبل ج 111.1 المراجعات 187.سبیل النجاه.69و 113 الغدیر ج 1.206 ج 2 278284 و...
33تفسیر ج 2.15.انکار نزول این آیه را در روز غدیر چگونه مى توان توجیه کرد؟ چه مى توان نامید؟ آنهم از یک مفسر و محدث !! تنها مراجعه به عبقات الانوار و دیدن ن همه منبع واسناد کافى است تا بى پایه بودن چنین ادعاهائى را روشن کند.
34تفسیر ج 2.82.
35 همان ج 1.254.
36 همان مدرک ج 2.36.
37 همان مدرک ج 4.485 براى آشنائى دقیق با شان نزول این آیات و آیات مشابه نگاه کنید به : احقاق الحق ج 2و ج 3 و...المراجعات و تکمله آن سبیل النجاه. و تفسیرالجبرى کفایه الطالب مصباح الهدایه فى اثبات الولایه و...
38تفسیر ج 2.230.
39 همان مدرک ج 2.167.
40 همان مدرک ج 2 ج 1.7675.
41 همان.76.
42.الاحتجاج ج 2.8 بحارالانوار ج 22.44 امالى شیخ طوسى ج 2.172.
براى آشنائى با سارار صلح امام حسن از جمله نگاه کنید به صلح الحسن شیخ راضى آل یاسین و ترجمه آن صلح امام حسین حیاه الامام حسن ( ع( ج 2 باقر شریف القرشى و...
43تفسیر ج 1.529 و 173.
44ذیل تذکره الحفاظ.58.
45 الدررالکامنه ج 1.374.
46معجم المولفین ج 2.283.
47 الدررالکامنه ج 374.1 طبقات المفسرین ج 1.121.
48تاریخ المذاهب الاسلامیه محمدابوزهره.430.
49تفسیر ج 1.143 به بعد.
50 همان مدرک.221 به بعد.
51 همان مدرک.215217.
52 همان مدرک ج 2.360.
53 همان مدرک ج 1.152.
54. عفیف الدین ابن سعید معروف به عفیف کازرونى از عالمان و نویسندگان سده هشتم هجرى است. که در شیرازى مقیم بوده و آثارى از خود برجاى نهاده است از جمله : شرح الجامع الصحیح للبخارى. رک : معجم المولفین ج 231.4 الاعلام ج 101.3 کشف الظنون ج 1.553 هدیه العارفین ج 1.391. دراین منابع سالمرگ وى را 768 نوشته اند که قعطعااشتباه است. وى این تلخیص را در 791 بپایان رسانده است.
55تاریخ آداب العربیه ج.3 فهرست کتابخانه اهدائى آقاى سید محمد مشکوه به دانشگاه تهران ج 21.1 تاریخ ادبیات درایران ج 3 بخش اول.219.
56 فهرست کتابخانه مشکاه ج 1.23.
57.احمدابن محمد شاکر از مفسران محدثان وادیبان به نام مصرى است. وى در فقه تفسیر ادبیات آگاهیهاى گسترده اى داشت و در زمینه مختلف فرهنگ اسلامى آثارى از خود بر جاى نهاد. و برخى از آثار عالمان پیشین را تحقیق نمود و منتشر کرداز جمله تفسیر طبرى و مسنداحمدابن حنبل که هر دو ناتمام ماند (معجم المولفین ج 13.368.)
58 ریحانه الادب ج 8.166.
59. براى آشنائى بیشتر با زندگانى ابن کثیر و آثار وى رک : البدایه والنهایه ج 33.14 ذیل تذکره الحفاظ حسینى.57 الدررالکامنه ج 1.383 ذیل تذکره المحفاظ سیوطى 361. طبقات المفسرین ج 111.1 شذرات الذهب ج 231.6 البدرالطالع ج 1.153 ریحانه الادب ج 166.8 معجم المولفین ج 2.283 مقدمه عمده التفسیر مقدمه تفسیرابن کثیر و...
60 الاتقان فى علوم القرآن ج 4.245.
61 همان مدرک ج 2.222.
62 الدرالمنثور ج /02/1
63.التفسیر والمفسرون ج 1.254.
64. براى آشنائى بیشتر با زندگانى و آثار سیوطى رک : التحدث بنعمه الله زندگینامه تفصیلى بقلم خودش حسن المحاضره ج 335.1 الضوء اللامع ج 65.4 البدرالطالع ج 328.1 ریحانه الادب ج 3.148 روضات الجنات ج 54.5 شذراب الذهب ج 8ظ 51معجم المولفین ج 128.5 الاعلام ج 3.301 و...
65 التفسیر والمفسرون ج 1.336.
66کشف الظنون ج 445.1 فهرست نسخ خطى کتابخانه ملى دهم.112.
67شذرات الذهب ج 7.304.
68 التفسیر والمفسرون ج 1.337.
69ریحانه الادب ج 5.249.
70معجم المولفین ج 8.311. براى آگاهى بیشتراز شرح حال و آثار جلال الدین ملى رک :الضوءاللامع ج 29.7 حسن المحاضره ج 1.252 البدرالطالعه ج 115.2 شذرات الذهب ج 303.7 معجم المولفین ج 8.311 و...

تبلیغات