آفات علم-4
آرشیو
چکیده
متن
... به یارى خدا درسه قسمت گذشته از (آفات علم) به [غرور] (کبر) و[حسد] پرداختیم .(فصلهاى تلخ و رنج آورى بود...)
چه مى توانستیم کرد؟ جز نشان دادن پرتگاههاى سر راه و لغزشهاى مسیر و بیمارى هاى جان ودل .
اینک در پیگیرى همان آفت شناسى به معقوله اى دیگر مى پردازیم .
که متاسفانه هم رواج دارد هم قدیمى است هم خطرناک و هم تباه کننده دنیا و آخرت .الا... و هوالعلم بلاعمل !
این فصل نیز تلخ است همچون گذشته چون[ حق] است . مقاله نیست رنجنامه است !
آنکه چون پسته دیدمش : همه مغز
پوست بر پوست بود همچو پیاز
پارسایان روى در مخلوق
پشت بر قبله مى کنند نماز
(سعدى )
4 علم بى عمل
آنکه درمان مى طلبد تلخى دارو را باید تحمل کند.
آنکه در راه خودسازى است به شنیدن و تحمل کردن و پذیرفتن[ حق] نیازمنداست هر چند که کام جانش را تلخ سازد که ازاین تلخى ها باید به شیرینى ها رسید.
در پیگیرى[ آفات علم] به دره هولناک و وحشت انگیزى مى رسیم که نامش آشناست و خودش نیز!
موضوع موضوعى است قدیمى به قدمت وجود علم در دل دنیاطلبان با سابقه اى به درازاى زمان .
تا آنجا که[ علم بى عمل] در ضرب المثلهاى کهن ادبیات و فرهنگ ما هم وارد شده است و درباره اش مثل ها و تشبیه هاى فراوانى بیان کرده اند.
ولى درد درداست باید دراندیشه علاج بود.
اینک نگاهى تازه داریم به این درد کهن گر چه این بیمارى دیرینه و آفت قدیمى همیشه[ نو]است واین مین ضد نفر هر لحظه در پیش پاى هر طالب علم و سالک طریقى قابل انفجاراست که به هوا بفرستد یا به زمین بکوبد.
علم خاصیت درمانى واثر فروع بخشى و روشنگرى و راهنمائى داردچه آفتى بالاترازاینکه علم نه تنها چراغ راهمان و عصاى دستمان نگردد بلکه سنگ راه و بند و کمند دست و پا و گردنمان شود!
گرسنه سر بر گنج نهادن درداست .
سود نبردن ازامکانات ضایعه است .
بر لب دریا زیستن واز تشنگى هلاک شدن خسارت است .
نان درانباشتن واز گرسنگى تلف شدن حرمان است .
چه فرق مى کند؟ نداشته باشى یا داشته هایت به کار نیاید؟ نتیجه یکیست ! همچون کسى که در داروخانه باشد ولى از درد به خود بپیچد.
مانند آنکه وصف و خواص دروها را بداند و بگوید و بنویسد ولى خود را مداوا نکند.
چون طبیبى که طبابت آموخته و به معالجه دیگران هم پرداخته ولى خود از بیمارى ها رنج ببرد و علمش به کار نیاید.
یا گرسنه اى که لذت غذاها را توصیف کند ولى آنرا نیابد.
راستى جزاین است ؟!
اگر چراغ علم خانه دل خود عالم را روشن نسازد ازاین سوختن چه سود؟ بیرون را روشن کردن و در ظلمت درونى به سر بردن خسران است .
اگر بر بام خانه اى چراغ برافروزى ولى درون خانه تاریک و وحشتناک باشد ازاین شغل افروزى چه فایده ؟
اگر فروغ علم فقط در محدوده زبان باشد ولى درون وحشت آور واگر بى عمل باشد چه نتیجه اى مى توان گرفت ؟! 2
مگر یک بیمار با خواندن مکرر یک نسخه و حفظ کردن نام داروها و شناخت اجزاء ترکیبى معجون هاى درمانى شفا مى یابد؟
از نسخه درمانى اگر یک میلیون نسخه هم تکثیر و پخش کنى و به دست هزاران بیمار هم بدهى و هر شب هم آنرا بخوانند و بخوانى تا به آن عمل نشود درد درمان نشود! 3
خسارت عظیم
آیا خسارت نیست که براى دیگران بسوزى ولى وجود خودت سرد و یخ زده باشد؟این سخن پیامبراسلام است که :
[آنکه کى داند و عمل نمى کند مانند چراغى است که به مردم نور مى دهد ولى خودش را مى سوزاند]. 4
واین کلام علوى را شنیده اى که :
[ العالم بلا عمل کالشجر بلاثمر] 5
عالم بى عمل درخت بى ثمراست .
عیساى مسیح درباره عالمان بى عمل و زشتى این خصلت فرموده است :
نابینا رااز گستردگى نور خورشید چه سود؟
عالمى هم که به دانسته خود عمل نکند عملش بى فایده است .
ثمره درخت چه بسیاراست ولى هر ثمره سودمند و خوردنى نیست .
دانشمندان بسیارند ولى همه آنان از علم خویش بهره نمى گیرند.
زمین گسترده است ولى همه جایش قابل سکونت نیست .
گویندگان چه بسیارند لیکن همه حرفها راست نیست .
خود رااز عالمان دروغین نگهدارید آنانکه پشمینه پوش اند و سر به زیر ولى از زیرابروهایشان در پى گناهانند همچون گرگ ها سخنشان مخالف عملشان است . مگراز بوته هاى خار و حنظل مى توان انگور وانجیر چید؟ ... 6
به قول سعدى :
[ هر که علم خواند و عمل نکرد بدان ماند که گاو راند و تخم نیفشاند]. 7
و چه آفتى بزرگترازاین ؟
به فرموده على (ع) :
آفه العلم ترک العمل به . 8
خسران ازاینجا نیز ناشى مى شودکه : چنین علمى نه تنها سود نمى بخشد که مایه زیان هم مى شود اگر به دانسته عمل نشد آن دانش موجود هم رخت
بر مى بندد چرا که بااینگونه صاحبان علم و با صاحبان اینگونه علم انس والفتى ندارد.
روایتى به صورت مکرر از پیامبراسلام وامام صادق و حضرت امیر[علیهم السلام] نقل شده است :
[ العلم یهتف بالعمل فان اجابه والاارتحل عنه] 9 .
همیشه علم دعوت به عمل مى کنداگر به آن عمل نشد از عالم مى کوچد و رخت برمى بندد.
در مقابل عمل به علم دانش را بارورتر وافزونتر مى سازد واین لطف خدائى است . بفرموده رسول گرامى اسلام :
[من عمل بما یعلم . و ربه الله علم مالم یعلم] . 10
هر قدم در راه علم برداشتن و به کار بستن آن درهائى از حکمت و آگاهى روى انسان باز مى کند.
مگر دانش را و علم دین را براى چه مى خواهیم ؟
فقط براى گفتن به مردم ؟
تنها براى ارشاد خلق الله
مگر ما خود بى نیازاز مواعظه وارشادیم ؟
چه مى شود که خودمان را هم مخاطب حرفهایمان بدانیم ؟
اگر بلند گوى تبلیغ را در دست گرفته ایم و رو به مردم مدتها و سالهاست در همه جا سخن مى گوئیم چه مى شود که گاهى هم بلندگو را به طرف خودمان بگیریم و خود را مخاطب خویش سازیم !
خودمان به تعلیم و تربیت و موعظه وارشاد اولى و سزاوارتریم فقط اهل علم نباشیم اهل عمل هم باشیم و به خودمان هم بگوئیم !
زبان سخن یا زبان عمل ؟
مى دانى که : زبان عمل موثرتراز زبان سخن است ؟
مى دانى که:[ دو صد گفته چون نیم کردار نیست] ؟
سعدیا! گرچه سخن دان و مصالح گوئى
به عمل کار برآید به سخندانى نیست !
اگر به علمت جامه عمل پوشاندى
اگر حرکاتت تجلیگاه افکارت شد
اگر رفتارت میدان بروز سخنانت گشت
اگر عملت آئینه عملت شد
دراینصورت نیاز چندانى به سخن گفتن نیست . بلکه عمل خود گویاترین سخن هاست .
على[ ع] آموزشى بزرگ دارد مى فرماید:
[آنکس که خویش را پیشواى مردم قرار دهد باید قبل از تعلیم دیگران به خود تعلیم دهد وادب کردنش با رفتار پیش از تادیب به گفتار باشد. آنکه آموزگار و مربى خویش است براى احترام سزاوارتراز کسى است که معلم و مربى دیگران است] . 11
این مى رساند که زبان عمل و رفتار از زبان حرف رساتر گویاتر نافذتر موثرترو صادقانه تراست و چنین موعظه اى در گوش و دل شنونده ماندگارتراست .
[دعوت با عمل] واستفاده از[ زبان رفتار] رهنمود حضرت صادق[ ع] است که فرموده است :
[مردم را بااعمالتان دعوت کنید نه با زبانهایتان] . 12
و گویائى[ زبان عمل] بیان حضرت امیر (ع) است که فرموده است :
موعظه که از گوش بیرون نمى رود[ و در سود بى همتاست آنست که[ زبان سخن] از آن ساکت باشد و[زبان فعل] به آن گویا باشد]. 13
ظریفى مى گفت : در قدیم مى گفتند: کلمات لغت عرب بر سه قسم است :اسم است و غعل است و حرف .اینک تمامش حرف است و حرف است و حرف .
(باور) کلمه مقدسى است . که اگر در دل صاحب سخن باشد او را عملا هم به حرفش ملتزم مى سازد.
اگر سخنى سرشاراز سوز و درد واز دل برخاسته باشد براى نفوذ در دل دیگران حتى اجازه هم نمى گیرد. به قول معروف : سخن چون از دل برآید لاجرم بر دل نشیند ولى اگر فقطاز سر زبان برآید از گوش هم فراتر نمى رود و به قلب و عمل دیگران نمى رسداگراز گوش دیگر بیروننرود.
زبان عمل چندان موثراست که گفته اند:
[تاثیر عمل یک نفر در هزار نفر بیش از تاثیر سخن هزار نفر در یک نفراست] . 14
داستان نهى پیامبراز رطب خوردن آن شخص را شنیده اى که روزى که خود آنحضرت خرما خورده بود آنروز نهى نکرد و به فردا موکول نمود که: [رطب خورده منع رطب چون کند].
پیامبراسلام به ابوذر غفارى فرمود:
[یااباذر! مثل الذى ید عو بغیر عمل کمثل الذى یرمى بغیر وتر].
آنکه بى عمل دعوت مى کند چون تیراندازى است که بدون زه تیر مى اندازد. مگر شلیک بدون فشنگ کارسازتراست ؟
مگر چکاندن ماشه بدون گلوله اى در خشاب تاثیرى دارد؟
سخنى هم که پشتوانه اى از عمل صاحب سخن نداشته باشد اولا به دیگران نمى رسد اگر هم برسد تاثیر ندارد اگر هم موثرباشد اندک است و زودگذر!
بازاز کلام نورانى ائمه[ ع] بهره بگیریم .
اما صادق[ ع] فرمود:
[ ان العالم اذا لم یعمل بعلمه زلت موعظته عن القلوب کما یزل المطر عن الصفا]. 16
هر گاه عالمى به علم خویش عمل نکند موعظه اش از دلها مى لغزد. آنچنانکه باران از سنگ سخت مى لغزد و روى آن نمى ماند.
موعظه هاى على[ ع] چرا آنگونه دگر گونساز بود؟
خطبه هایش چه نیروئى داشت که[ همام] را منقلب مى ساخت ؟
سخنانش چه شعله اى داشت که دلها و جانها را آتش مى زد؟
جز آنکه حیات على[ ع] تجسم افکار و باورهایش بود؟
جز آنکه عمل آنحضرت تبلور کلمات و مواعظش بود؟
وى بیش از حرف در عمل[ على] بود و پیش از گفتن عمل مى کرد.
این را هم از زبان خودش بشنویم که با سوگند و تاکید فرموده است :
[بخدا سوگند! هرگز شما را بر طاعتى تشویق و تحریک نمى کنم مگر آنکه پیش از شما خودم بسوى آن مى شتابم . و هرگزاز معصیتى شما را نهى نمى کنم جز آنکه پیش از شما خودم از آن دست مى کشم]... . 17
آیا قبول دارید که زبان عمل قاطع تر و موثرتراز زبان قول است ؟ مالکم ؟ کیف تحکمون ؟...
(عمل) روح و جان (علم)
ناهماهنگى درون و برون و ناسازگارى علم و عمل سخن و رفتار نوعى[ نفاق] است .
منافق فقط تروریست مسلح نیست .
نفاق فقط غر یهود مدینه تجلى نمى کند.
اختلاف ظاهر و باطن شعار و عملکرد گفتار و رفتار هم نفاق است .
این تضاد را چگونه مى توان حل کرد؟
نکوهش بت پرستى کجا؟ و هیزم شکنى آتش نمرودیان کجا؟
دم از وحدت زدن کجا؟ و[حماله الحطب] اختلافات بودن کجا؟
آنکه نام الله بر زبان دارد و محبت بت در دل .
آنکه در نماز على شرکت مى کند و بر سفره معاویه مى نشیند.
آنکه دم از على مى زند و زندگى عثمانى دارد گرفتار دو گانگى زبان ودل و دو گونگى[ قول] و[فعل] است .
سخن زاهدانه گفتن و عمل حریصانه داشتن .
امر کردن و خود فرمان نبردن .
نهى کردن و خود مرتکب شدن .نوعى تضاد شخصیت پدید مى آورد.
چنین کسى ممکن است حتى فتواى قتل امام را بدهد!
مگر شریح قاضى چه کرد؟
مگر نه اینکه کسانى بر مرکب هدایت موسى سوارند و داعیه هدایت بنى اسرائیل را دارند ولى دنبال ضلالت سامرى در[تیه] حیرت سرگردانند؟
[ بلعم باعورا] مگر علم نداشت که به نفرین موسى[ ع] پرداخت ؟ 18
اینان علمشان هم مرده است .
و خودشان اموات اند گرچه علم سرمایه حیات است . لیکن وقتى مورد عمل قرار نگیرد عامل دلمردگى و تیره جانى و گمراهى است .
به فرموده امام امت :
[علم تنها اثر ندارد بلکه گاهى مضراست . علم بدون عمل بى نتیجه است . علم و عمل دو بالى است که انسان را به مقام انسانیت مى رساند].
و بدون این دو بال مگر مى توان پرواز کرد؟
[رونده بى معرفت مرغ بى پراست . و عالم بى عمل درخت بى بر و زاهد بى علم خانه بى در]. 20
علم بى عمل . پیکر بى روح است .
سعدى مى گوید:
علم کزاعمال نشانیش نیست
کالبدى دارد و جانیش نیست
مى توان گفت که :اصلا چنین کسى عالم نیست.
قرآن کریم مگر حاملان علم تورات را که به مقتضاى علمشان عمل نکردند و به تعهدات خویش پایبند نبودند به چهار پایان تشبیه نکرد؟21
به تعبیر سعدى :
علم چندانکه بیشتر خوانى
چون عمل در تو نیست نادانى
نه محقق بود نه دانشمند
چارپائى براو کتابى چند
این سخن سعدى در گلستان نه از خود بلکه بر گرفته از قرآن و حدیث است . قرآنش آیه سوره جمعه بود و حدیثتش این کلام حضرت صادق(ع):
[من لم یصدق فعله قوله فلیس بعلم] . 22
آنکه عملش شخنش را تصدیق و تایید نکند اصلا عالم نیست !
درود بر عالمان عملى و واى بر عالمان حرفى .این درود و وئل را امام کاظم (ع) فرموده است :
[طوبى للعلماء بالفعل ویل للعلماء بالقول] . 23
هیچ تازیانه اى دردآورتراز توبیخ الهى نیست .
قرآن کریم با چه لحن شدیدى خشم خدا را نسبت به کسانى که[ آنچه را نمى کنند مى گویند بیان داشته است] 24 و در جاى دیگر سرزنش از کسانى مى کند که[ امر به نیکى مى کنند ولى خود را فراموش مى نمایند]. 25
و... در خانه اگر کس است یک حرف بس است !
خیانت ناخواسته
وقتى معاشرت کسى ایجاد نفرت از دین کند
وقتى برخورد شخصى به اسلام بدبینى ایجاد کند.
وقتى علمکرد یک معمم موجب توهین به روحانیت گردد.
وقتى روش زندگى یک روحانى آبروى امام صادق[ ع] را ببرد.
وقتى بى تقوائى یک عالم اساس مذهب و حرمت قرآن را زیر سئوال ببرد.
دراینصورت اینگونه معاشرت و برخورد زندگى و روش جز[ خیانت] چه نامى مى تواند داشته باشد؟!
آرى ... علم بى عمل گاهى اینگونه است .
و عالم بى تعهد گاهى ناخواسته ضربه هائى چون[ خائن] مى زند.
دقت در عکس العمل و بازتاب و تاثیرات منفى واثرات وضعى کارها ازاینجهت ضرورى است که خداى ناکرده ناخواسته خدمت به خیانت تبدیل نشود و یک عالم بى عمل به یک خائن هتاک تغییر نقش نیابد!
چگونه ؟... مگر ممکن است ؟
آرى ! - متاسفانه !
وقتى که دیندارى شغل گردد و مذهب دکان شود.
روزى که علوم دینى مال التجاره وابزار کسب و کار گردد.
هنگامى که معاهد دینى به پاساژهاى جلب مشترى و منفعت و تحصیل عایدات بدل شود.
طبیعى است که آن شور مذهبى و حرارت دینى وانگیزه مکتبى و سوز مسلمانى در کار نخواهد بود.
براى بازرگانان . چنین است که آنچه در دلشان نیست مى گویند و آنچه مى گویند در عملشان متجلى نیست .
رفتار دعوتگران به نیکى اگر با متن دعوت ناهماهنگ باشد ایجاد سئوال مى کند و شک و شبهه مى آفریند و بدبینى و تزلزل ایمان مردم را باعث مى شود.
مردم چه گناهى کرده اند؟ اگر بر گردند .
سخن زیبا شنیدن و عمل زشت دیدن چه احساسى ایجاد مى کند؟
سخن را بشنوند ( که زیبا و گیرا و مهیج و پاک و آسمانى است ؟).
یا عمل را ببینند؟ (که زشت و نفرت آور و مادى و خاکى و آلوده است ؟).
اگر در دل مومنینى شعله اى برافروخته از عقیده وایمان باشد این[ حیرت] و شبهه آیا آنرا فرو نمى نشاند؟ خاموش نمى کند دل را سرد نمى کند؟!
وقتى اعتقاد واعتماد از رجال دین سلب شد آیا به خود دین چقدر عقیده باقى مى ماند؟!
اگر عمل نکردن به علم باعث بدبینى مردم به شریعت و نفرت از دین و
دیندارى گردد و موجب تجرى بر گناه شود دراینجا چه کس مسئول است ؟
آیا هیچ خیانتى بدون خائن تحقق مى یابد؟ ... دراینجا خائن کیست ؟
هر چند ناخواسته و ندانسته !
یادتان است که چندى پیش امام امت نقل فرمود که آن مومن عامى به آن عالم عالى گفت (به صورت سئوال ) که :
اگر پشت کتاب چیزهاى دیگرى نوشته است به ما بگوئید!! واى ... که مسئله چقدر ریشه دار و عمیق و ظریف است !
یاایهاالرجل المعلم غیره
هلا لنفسک کان ذاالتعلیم ؟
تصف الدواء لذى السقام وذى الضنا
کیما یصح به وانت سقیم !
ابدا ینفسک فانهها عن عیها
فاذاانتهت عنه فانت حکیم
6فهناک یقبل ان و عظت و یقتدى
بالراى منک و ینفع التعلیم 26
اى که به دیگران تعلیم مى دهى آن تعلیم براى خودت چرا نیست ؟
دارو را براى دردمندان توصیف مى کنى تا بهبود یابند و خودت بیمارى .
از خود شروع کن .اگر خویشتن رااز تباهى بازداشتى آنوقت تو حکیمى !
آنوقت است که سخنت مقبول و تعلیمت سودمند مى شود و به آراء تو اقتدا مى گردد.
وقتى جلوه واعظان بر محراب و منبر با عملشان جور نیست تولید اشکال مى کند و[ حافظ] هم حق دارد که به فغان آید که :
مشکلى دارم زدانشمند مجلس بازپرس
توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر مى کنند؟ 27
اگر سخن عالم بى عمل نفرت بار و دین سوز و شبهه آفرین است در مقابل کلام و موعظه اهل عمل معطر و موثر و مبلغ است .
به قول[ سید قطب]
[... وقتى که سخن از یک دل پر باور نسبت به آن کلام برنیاید آن سخن
مرده و بى روح است . هر چند پرطنین و طمطراق و حماسى و گیرا باشد ایمان هرکس به سخن خویش آنجاست که آن شخص ترجمه زنده سخن خویش و تجسم واقعى گفته هایش باشد. دراینصورت مردم هم ایمان و اعتقاد واعتماد پیدا مى کنند هر چند در سخن طنین و رنین و آهنگ و آوا نباشد.اینجا نیروى کلام از واقعیتش است نه از آهنگ آن ! و زیبائى اش از صداقتش است نه از تابندگى !اینجاست که سخن حیات آفرین مى شود چون از زندگى مایه گرفته است]... . 28
حسرت تلخ
ثمر علم اى پسر عمل است
ه ورنه تحصیل علم دردسراست .
در سفر اگر کلید چمدانت را گم کنى این محموله نه تنها وسائل رفاه تو را فراهم نکرده است بلکه اسباب رنج تو هم شده است .
آن بار که به کارت نیاید فقط و بال گردن است .
آن همسفر که یار شاطرت نشود بار خاطرت خواهد بود.
علمى هم که راهنماى عمل نباشد و دانشى ه عصاى دست نگردد هم در دنیا خسران آوراست و هم در آخرت [عذاب] است و[ حسرت] و[ ندامت] .
این صفت گنجى است که استخراج نشود و مالى است که بجا مصرف نگردد وسیله اى است که به کار نیاید.
به فرموده حضرت رسول(ص):
[ ان علما لاینتفع منه ککنز لاینفق منه] . 29
در سخنى دیگر از آنحضرت نقل شده است که :
[کسانى از بهشتیان روى به عده اى از جهنمیان کرده مى پرسند: به چه سبب به آتش درافتادید؟ به خدا سوگند ما جز بخاظر آنچه از شما آموختیم وارد بهشت نشدیم ! مى گویند: ما مى گفتیم و عمل نمى کردیم] . 30
و در نقلى دیگر آمده است که آنحضرت فرمود:
دوزخیان از بوى گند عالم بى عمل رنج مى برند. و پشیمان ترین و حسرتبارترین کس در قیامت که در آتش است کسى است که بنده اى را به خدا دعوت کند واو از وى بپذیرد و بشنوند و مطیع خدا شود و به بهشت رود ولى خود آن دعوتگر بخاطر آنکه علمش را رها کرده و در پى هواى نفس افتاده به آتش درافتد
آیااین حسرت تلخ واندوهبار نیست ؟
آیااین بزرگترین رنج و عذاب نیست ؟
به این چند حدیث هم توجه کنید. که بیانگر شدت حسرت و غذاب و پشیمانى براى کسانى است ه از علمشان بهره نبرند و به آن عمل نکنند:
پیامبراسلام[ ص] مى فرمایند:
[ اشدالناس عذابا یوم القیامه لم ینفعه علمه] . 32
پیامبراسلام[ ص] مى فرمایند:
[ اشدالناس حسره یوم القیامه رجل علم علما فانتفع به من سمعه منه دونه] . 23
امام صادق ( ع ) مى فرمایند:
[ اشدالناس عذابا عالم لاینتفع من علمه بشى ء] 34
آنکه نمى داند راحت تراست .
و مسئولیتش کمتر و حسابش آسانتر و عذرش پذیرفته تر
ولى آنکه مى داند چه عذرى مى تواند بیاورد که پذیرفته شود؟
علم یکى از حجت هاى خدا برانسان است و جهل مایه سقوط نسبى تکلیف .
بر نادان حسابى نیست ولى[ عالم] که نمى تواند مدعى شود:
نمى دانستم ! در محکمه قیامت . چنین کسى محکوم است . حتى بى محاکمه !
و حجت براو تمام است چون مى دانسته و بیراهه مى رفته است . سزایش هم سقوط در آتش دوزخ است .
چندین چراغ دارد و بیراهه مى رود
بگذار تا بیفتد و بیند سزاى خویش !
خداوند قیامت حجت بر دانایان دارد.
از امام صادق [ع] پرسیدند: [فلله لحجه البالغه] یعنى چه ؟ (حجت رسا
و فرمود:
خداوند در قیامت به بنده مى گوید: بنده من ! آیا عالم و دانا بودى ؟اگر بگوید: آرى خدا خواهد فرمود: چرا به دانسته ات عمل نکردى واگر بگوید: نمى دانستم خداوند گوید: چرا نیاموختى تا عمل کنى ؟ این است حجت بالغه پروردگار! 35
چه رسوائى بزرگى !
چه محکومیت شرم آورى !
امام سجاد[ ع] از خداوند علمى مى طلبد که به کار گرفته شود. 36
و تو در تعقیب نماز به پروردگار از علمى که سود نمى بخشد پناه مى برى . 37
پس جلوى ضرر رااز هر آجا که بگیرى نفع است .
براى هدایت یافتن هیچ وقت دیر نیست .
دریغ است که انسان کارت ورودى داشته باشد ولى راهش ندهند.
دردآوراست که انسان مسلح باشد ولى با سلاح قادر به دفاع از خویش و دفع دشمن نباشد.
حسرتباراست که انسان چراغ راه دیگران باشد ولى خود بیراهه برود یا در ظلمتها گام بردارد.
بدا به حال آن دوزخیانى که دیگران به برکت حرف موعظه آنان بهشتى شوند.
من آنچه شرط بلاغ است با تو مى گویم
تو خواه از سخنم پندگیر خواه ملال
کلام را با نصیحت سعدى به پایان ببریم : ( از باب هشتم گلستان ):
معصیت .از هر که صادر شود ناپسندیده است واز علما ناخوبتر که علم سلاح جنگ شیطان است و خداوند سلاح را چون به اسیر برند شرمسارى بیش برد.
ام نادان پریشان روزگار
به زدانشمند ناپرهیزکار
ءکان به نابینائى از راه اوفتاد
وین دو چشمش بود و در چاه اوفتاد
( ادامه دارد)
پاورقیها
1. گلستان سعدى باب دوم (دراخلاق درویشان ) حکایت 17.
2. مضمون کلام حضرت عیسى[ ع] است : ماذا یغنى عن البیت المظلم ان یوضع السراج فوق ظهره و جوفه وحش مظلم ؟ کذلک 1 لایغنى عنکم ان یکون نورالعلم بافواهکم وا اجوافکم منه وحشه معطله ! فاسرعواالى بیوتک المظلمه فانیروا فیها [...تحف العقول چاپ پنجم ص]382 . ( الحیاه ج 2 ص 318).
3. مثال جالب و مففصل از مرحوم شهیذ ثانى در[ منیه المرید]است . رجوع کنید به (آداب تعلیم و تعلم دراسلام ترجمه دکتر محمد باقر حجتى ص 144).
4. اذا علم العالم فلم یعمل کان کالمصباح یضى للناس و یحرق نفسه . نهج الفصاحه شماره 220.
و:[ مثل الذى یعلم الخیر و لایعمل به مثل السراج یضى ء للناس و یحرق نفسه] . ( الحیاه ج 2 ص 278).
5. غررالحکم 220.
6. تحق العقول چاپ پنجم ص 380.
7.گلستان باب هشتم .
8. غررالحکم ج 1 ص 307 چاپ دو جلدى .
9.اصول کافى ( عربى ) ج 1 ص 44. بحارالانوار ج 2 ص 33 و 36.
10. بحارالانوار ج 40 ص 128.
11. من نصب نفسه للناس اماما قلیبدا بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره و لیکن تادیبه بسیرته قبل تادیبه بلسانه و معلم نفسه و مودبهااحق بالا جلال من معلم الناس مودبهم .
(نهج البلاغه صبحى الصالح حکمت 73. بحارالانوار ج 2 ص 56).
12. کونوا دعاه الناس با عمالکم ولا تکونوادعاه الناس بالسنتکم .
( الحیاه ج 1 ص 19)
کونوا دعاه الناس بغیرالسنتکم لیروا منکم الورع والاجتهاد والصلاه والخیز فان دلک داعیه . ( الکافى ج 2 ص 78).
13.ان الوعظالذى لایمجه و لایعدله نفع ماسکت عنه[ لسان القول] و نطق به[ لسان الفعل] . ( الحیاه ج 1 ص 191).
14. عمل رجل فى الف رجل ابلغ من قول الف رجل (تفسیر کبیر فخررازى ج 3 ص 48).
15. مکارم الاخلاق ص 465.
16.الکافى ج 1 ص 44.
17.ایهاالناس :انى والله مااحثکم على طاعه اسبقکم الیها ولا انها کم عن معصیته الااتناهى قبلکم عنها. (نهج البلاغه صبحى الصالح خطبه 175).
18. به گفته مفسرین آیه 175اعراف درباره بلعم با عوراست : [واتل علیهم نبا الذى اتیناه آیاتنا فانسلخ منها فاتبعه الشیطان فکان من الغاوین] . و همچنین آیه 176.
19. در تاریخ 58/04/3.
20. گلسان سعدى باب هشتم .
21.مثل الذین حملول التوراه ثم لم یحملوها کمثل الحمار یحمل اسفارا (سوره جمعه آیه 5).
22.الکافى ج 1 ص 36.
23. تحف العقول ص 289 (کلمات امام موسى بن جعفر[ ع] ).
24. لم تقولون مالاتفعلون ؟ کبر مقتا عندالله ان تقولوا مالا
تفعلون . سوره صف آیه 2 3.
25.اتامرون الناس بالبر و تنسون النفکسم وانتم تتلون الکتاب ؟
(بقره آیه 44).
26. تفسیر کبیر فخر رازى چاپ سوم ج 3 ص 48.
27. دیوان حافظ. غزل 236 به تصحیح مجید یکتائى .
28. تفسیر فى ظلال القرآن ج 1 ص 85 (چاپ هفتم ).
29. نهج الفصاحه کلام شماره 860.
30. ان اناسا من اهل الجنه یطلعون الى اناس من اهل النار فیقولون : بم دخلتم النار؟ فوالله مادخلناالجنه الا بما تعلمنا منکم ! فیقولون : انا کنا نقول و لا نفعل (نهج الفصاحه شماره 597).
31. ان اهل النار لیتاذون من ریح العالم التارک لعلمه وان اشد اهل النار ندامه و حسره رجل دعا عبداالى الله داستجاب له و قبل من فاطاع الله فادخله الجنه وادخل الداعى انار بترکه علمه و اتباعه الهوى . ( الحیاه ج 2.ص 276).
32. نهج الفصاحه کلام شماره 304.
33. نهج الفاصحه شماره 305.
34. بحارالانوار ج 2 ص 37.
3.ان الله تعالى قول للعبد یوم القیامه : عبدى :اکنت عالما؟ فان قال : نعم قال له :اقلا عملت ؟ وان قال : کنت جاهلا قال له :افلا تعلمت حتى تعمل ؟ فیخصم فتلک الحجه البالغه . ( امالى مفید ص 228. بحارالانوار ج 2 ص 29).
36. واارزقنى ... علمااستعمال (صحیفه سجادیه) دعاى بیستم
37.اللهم انى اعوذبک ... ومن علم لاینفع (مفاتیح الجنان تعقیب نماز عصر).
38. براى تکمیل بحث مى توانید به منابع حدیثى زیر رجوع کنید:
اصول کافى ( عربى ) ج 1 ص 44 باب استعمال علم ..بحارالانوار ج 2 ص 26..میزان الحکمه ج 6 فصل[ علم] ..محجه البیضاء ج 1 ص 133 الحیاه ج 2 ص 274 فصل[ العالم یعمله] .