اخلاق پیامدگرا: در جستجوی ابعاد نتیجه گروانه اخلاق اسلامی
آرشیو
چکیده
متن
اخلاق اسلامی به صورت دانشی سنتی که محصول تلاش و اندیشه عالمان و اساتید اخلاق است، سرمایه گرانبهایی است که آثار اخلاق اسلامی را از گوهرهای تابناکی انباشته کرده است. اما با همه این برخورداریها، میراث اخلاق اسلامی کاستیهایی دارد که مطالعه و بررسی آنها ضرورت تحول دانش اخلاق را نمایان کرده، مسیر رشد و تکامل این دانش را نشان می دهد. این کاستیها را در ابعاد مختلفی نظیر روششناسی، ساختار و از جمله مبانی فلسفه اخلاق Ethicsمیتوان دنبال کرد.
در مبانی فلسفه اخلاقی نیز نحیف بودن مباحث فرا اخلاقی (Mta Ethics) در سه حوزه معناشناسی (Semantic)، معرفتشناسی (Epistemologi) و هستیشناسی (Ontologi) اخلاق بسیار آزار دهنده است. البته میتوان گفت که اینها مباحثی نوپدید در اندیشه بشری است و در گذشته مسائلی از این دست برای دانشمندان اخلاق مطرح نبوده، که به آن پاسخ دهند. اما بخش دیگر فلسفه اخلاق که به اخلاق هنجاری (Normativ Ethics) معروف است، با اینکه در منابع دینیما به طور جدی ابعاد آن مطرح بوده، در اندیشه علمای اخلاق مورد اهتمام قرار نگرفته است.
در اخلاق هنجاری نظریاتی برای دفاع از ارزشهای اخلاقی وجود دارد نظیر پیامدگروی یا نتیجهگروی _(Consequentialism)به نام غایت گروی (Teleologisim) نیز خوانده میشود._که بر پیامد ارزشهای اخلاقیتأکید کرده و الزام و ارزش رفتارها و صفات اخلاقی را در آنجا میجوید. یا نظریات وظیفهگروانه Deontologism)) که قائل به ارزش و الزام درونی اعمال و رفتار اخلاقی است. نظریات فضیلتگرایانه () هم ارزش رفتارهای اخلاقی را از تأثیری که در رابطه با فضایل و شکل گیری منش و شخصیت اخلاقی دارند دنبال میکند.
صد البته که این نظریات و مباحثات نیز در گستره فلسفه اخلاق مسائل تازه ای است که خردهگیری از میراث اخلاقی مسلمین به خاطر فقدان آنها منصفانه نیست. اما مشکل اینجاست که بدون ورود به این مباحث در منابع دینی به ویژه قرآن و روایات رویکرد پیامدگروانه بطور برجسته ای مطرح شده و ارزشها و ضد ارزشهای اخلاقی از موضع نتایجی که به بار می آورند و نه صرفاً خود اعمال مورد ارزش گذاری و الزام سنجی قرار گرفته اند. اما در میراث اخلاقی و اندیشه دانشمندان اخلاق شناس مسلمان این رویکرد به محاق رفته و جدی تلقی نشده است. این معضل آسیبهای سختی را به تربیت اخلاقی در قلمرو فردی و اجتماعی و حتی در رابطه با خداوند به دنبال داشته و نیز آسیبهای جبران ناپذیری به جوامع مسلمین و فرهنگ و تمدن اسلامی وارد کرده است.
رویکرد عمده اخلاق نگاران تاریخ اندیشه اخلاقی مسلمین به سمت وظیفهگروی میل کرده و از پیامدگروی روگردانده است؛ با اینکه رویکرد پیامدگروی از جذابیت بیشتری برخوردار بوده، اخلاق را با نتایجیملموس، کامبخش، سازنده و در متن زندگی ارائه می دهد. در نتیجه حذف جنبههای پیامدگروانه اخلاق اسلامی، به معنای ندیده گرفتن ابعاد مهمی از تعالیم اخلاقی اسلام است. امروزه اما توجه به شرایط مخاطبی که در بحران اضطراب و افسردگی تمدن مادی، با رشد علمگرایی، افزایش سطح فهم ناسوتی و ضعف روحیه تعبد بسر میبرد، استفاده از ظرفیتهای مناسبتری را اقتضا میکند، که در منابع دینی وجود دارد.
در منابع دینی (قرآن، سنت و عقل) به روشنی پیامدهای مثبت اخلاقی زیستن، نظیر آرامش، خلاقیت ، شادمانی، افزایش ثروت (وسعت رزق) (رک، مظاهری سیف ، اخلاق دارایی) و موفقیت (مظاهری سیف، اخلاق موفقیت) تبیین شده است. اما در کتابهای اخلاق معمولاً باید و نبایدها و بیان وظایف اخلاقی نقش محوری یافته، نقطه عزیمت مباحث و مرکز ثقل مطالب بر پیامدهای مثبت و نتایج ملموس استوار نیست. و مباحثی از این دست که میتواند ساختار این دانش را متحول
سازد، به طور بسیار نحیف و محدود ذیل عنوان «آثار» برخی از رذایل و فضایل توضیح داده میشود.
کارآمدترین و علمیترین شیوه برای بازسازی علم اخلاق این است که به منابع اصیل دین بازگشته و با رویکرد پیامدگروانه به بازفهمی و بازنویسی اخلاق اسلامی همت گماریم. در این صورت هم دانش اخلاق به طور کارآمدتریبازسازی میشود و هم فرایند تربیت اخلاقی توفیقات بیشتری خواهد یافت. نیز فراتر از اینها میتوانیم در راستای تحقق اسلام کاملی که مدعی تأمین سعادت دنیا و آخرت است، حرکتی اجتماعی را بر اساس کامیابی و ارتقاء کیفیت زندگی این جهانی به سامان آوریم و بدین سان توانایی اسلام را برای مدیریت و بهبود زندگی در این جهان و تأمین سعادت دنیوی و تحقق تمدن متعالی اسلام نشان دهیم.
مسئله اصلی پژوهش حاضر این است: «کاستیها و کژیهای بخش اخلاق در گفتمان سنتی معرفت دینیچیست؟» پاسخ پیش نهادی این است که ضعف رویکرد پیامدگروی در مبانی هنجارشناختی یکی از ضعفهای اساسی در گفتمان سنتی اخلاق اسلامی است.
نتیجه گروی
از منظر پیامدگروانه ارزش اخلاقی اعمال، اشخاص یا ویژگیهای منش وابسته به ارزش غیر اخلاقی چیزی است که به وجود می آورند. (فرانکنا.ص45) با بررسی و ارزیابی پیامدها و نتایج اعمال و ملکات میتوان ارزش اخلاقی آنها را تعیین کرد. انسان برای زندگی خود اهداف و آرمانهایی دارد که این آرزوها به زندگی او معنا میبخشد. و سرچشمه جوشان ارزشهای دیگر زندگی میشود. بنابراین پیامدهای مطلوب در نظریات گوناگون پیامدگروی، هدف زندگی اند. (پالمر ص191.)
از موضع پیامدگرایی «هنجارهای اخلاقی قواعد موقتی ای هستند که میگویند چگونه نتایج خوب را افزایش دهیم.» (هری. جی. گنسلر ص283.) اعمال، نیات و منش مردمان تا هنگامی که میتواند نتایج مطلوب را در دسترس قرار دهد و اهداف زندگی را محقق سازد، محمولات مثبت اخلاقی نظیر درست، خوب و باید را بر میتابد. در غیر این صورت اگر در رسیدن به نتایج مطلوب و اهداف دلخواه اثر معکوس داشته باشد، محمولات منفی اخلاقی همچون، نادرست، بد و نباید را میپذیرد. و اگر هیچ تأثیری در این اهداف و نتایج نداشته باشد اساساً از حیطه ارزش گذاری اخلاقی خارج بوده، غیر اخلاقی (و نه ضد اخلاقی) تلقی میشود. پس از منظر نتیجه گروی ارزشهای اخلاقی مطلق نیستند و مشروط و وابسته به نتایج و پیامدهایی هستند که به دنبال دارند.
در پیامدگروی نظریه های عمده ای وجود دارد که خودگروی و سودگرایی مهمترین آنهاست. خودگروی مبتنی بر این است که هر کس باید به گونه ای عمل کند که که نفع شخصی خود را تأمین کند. (پالمرص82) البته در صورتی که او اصل تعمیم پذیری را در این باره روا داند، این یک مبنای اخلاقی خواهد بود. (فرانکنا.ص53غ52) اصل تعمیم پذیری در خودگرایی اخلاقی این طور اعمال میشود که این کار را از سوی دیگران نیز روا بداند. زیرا در غیر این صورت او یک خود خواه ضد اخلاق است. که میتواند خیلی خطرناک باشد.
مهمترین مبنای خودگروی اخلاقی، خود گروی روانشناختی است. خودگروی روانشناختی میگوید: ما همگیچنان ساخته شده ایم که همواره به دنبال سود یا رفاه خود مان هستیم. (فرانکنا.ص57) بنابراین نمیتوان اساساً به انسان توصیه کرد که به غیر از نفع شخصی اش کاری انجام دهد زیرا با ساختار روانی او تعارض دارد. کلارک در مورد رفتارهای فداکارانه و دیگرگروانه انسان معتقد است چون از عمل به سود دیگران لذت برده ایم این کار را انجام می دهیم. (فرانکنا.ص61) البته این سخن به نوعی اذعان به دیگرگروی و رد خودگروی روانشناختی است.
بسیاری از خودگرایان اخلاقی بدون تکیه بر خودگرایی روانشناختی مدعای خود را دنبال میکنند. توماسهابز در تعریف خیر و شر با تز خودگروانه مینویسد: «خیر و شر اسمهایی اند که بر خواهشها و امور تنفر انگیز ما دلالت میکنند.» (پالمر ص83) پس ما باید کاری کنیم که به نفع خودماست زیرا اگر چنین کنیم بیشترین خیر عمومی حاصل میشود. (پالمر.ص82) زیرا جمع اعتقاد به ارزشمند بودن حداکثرسازی خیر شخصی با تعمیم چنین اصلی بر عموم مردم در واقع به معنای اعتقاد به حداکثر سازی خیر عمومی است، از این رو شاید بتوان گفت که چنین کسانی در حقیقت به سودگرایی عام یا فایده باوری معتقد شده اند.
سودگرایی عام یا فایده باوری نظریه مقبول تر در رویکرد پیامدگروانه است زیرا مبنی بر این است که باید خیر عمومی را به حداکثر رساند نه خیر شخصی را گاهی اوقات که میان خیر شخصی و خیر جمعی تعارض پیش بیاید در اینجا راه خود گرا با فایده گرا جدا میشود. زیرا خودگرا بر اساس نظریه پذیرفته شده اش باید نفع و خیر شخصی را ترجیح دهد ولی فایده گرا سود عام را مقدم می داند. البته اگر کسی به طور جدی بر این باور باشد که نفع شخصی هیچگاه در تعارض با خیر عمومی قرار نمی گیرد و خودگرایی اخلاقی بدون هیچ تعارضی تعمیم پذیر است، در این صورت همانطور که گفته شد او با سودگرایی مشکلی ندارد.
جرمی بنتام مبنای انسان شناختی سودگرایی را چنین بیان میکند که: «طبیعت، بشر را تحت سیطره دو ارباب مطلق، رنج و لذت قرار داده است. فقط به دلیل آنهاست که آن چه را باید انجام دهیم، خاطر نشان می کنیم و آن چه را میخواهیم انجام دهیم تعیین میکنیم. از سویی، معیار درستی و نادرستی و از سوی دیگر، سلسله علل و معالیل به سیطره آنها متصل اند. ...اصل سود این انقیاد را شناخته و آن را مبنای آن نظامی می انگارد که هدفش پروردن ساختار لذت به کمک عقل و قانون است.(Bentham P12) (پالمر، ص134 و )133
انسان خواهان لذت بیشتر و رنج کمتر است و این را برای همه انسانها میخواهد بدون تردید لذت و شادکامی دو نفر پیامد مطلوب تری است نسبت کامیابی یک نفر، اگر چه این یک نفر من باشم. هم از این رو سودگرایی فداکاری را توصیه میکند اگر چه تا سرحد جان باختن باشد. (پالمر،ص )133
سودگرا یک نیاز اساسی دارد و آن اینکه چطور دریابد که حداکثر سود چیست و کجاست. به همین جهت معیارهایی برای محاسبه لذت ارائه شده است: شدت، مدت، قطعیت، نزدیکی، بارآوری، خلوص، گستردگی. (Ibid.p38-39) البته جان استوارت میل به عنوان مرد دوم سودگرایی شاخصهای کیفی را برای محاسبه سود و لذت پیش نهاد کرده و مثلاً لذتهای روح را برتر و گرامی تر از لذتهای جسمانی می داند. (لارنس سی بکر، ص148) البته بنتام هم تنها به لذتهای مادی و جسمانی توجه نداشت بلکه او نیز مانند اسلاف اپیکوری خود لذتهای غیر جسمانی را ارج مینهاد و سود و فایده ارزش آفرین را درگستره تمام لذتهای ممکن برای بشر ملاحظه میکرد.
هم سودگرایی و هم خودگرایی ماهیتاً نتیجه گرایانه اند، زیرا هر کدام بر حسب نتایج یا آثار یک عمل، درباره اخلاقی بودن آن قضاوت میکند. و نیز به ارزش مطلق و ذاتی افعال اخلاقی معتقد نیستند. البته «کاربرد مستقیم فایده باوری برای دستیابی به قواعد اخلاقی هم مفید است. اگر مثلاً موارد خاص دزدی را وارسی کنیم در مییابیم که دزدی معمولاً پیامدهای بدی دارد. پس قاعده موقتی دزدی نکن سودمند است، مگر آن که بدانیم که دزدی در مورد خاصی بیشترین پیامدهای خوب را دارد.» (گنسلر، ص 257) پس قواعد به طور موقت و استثناپذیر مقبول فایدهگروی و سایر نظریات نتیجه گراست.
وظیفه گرایی
وظیفه گرایی بر عکس نتیجه گرایی ارزش اعمال اخلاقی را درونی و مطلق می داند. به اعتقاد آنها «در خود عمل وجوه خاص ارزشی وجود دارد. که بدون ملاحظه نتیجه غیر اخلاقی آن واجد اهمیت است.» (فرانکنا، ص47 و 46) کانت مرد اول وظیفه گرایی قلم غیر اخلاقی بودن را برداشته و به روی تمام نظریات نتیجهگروانه میکشد و آنها را به چوب مصلحت اندیشی می راند. از منظر وظیفه گرایان اگر سود و زیان عملی را محاسبه کنید و کاری راکه فایده بیشتری دارد، انجام دهید، مصلحت اندیشانه عمل کرده اید؛ نه اخلاقی . فعل اخلاقی را باید شناخت و برای خودش آن را انجام داد. برای دستیابی به ارزش درونی عمل اخلاقی است که الزامی آن را اثبات میشود.
اگر بنای ارزش و الزام اعمال اخلاقی بر پیامدهای آن نهاده شود آنگاه جنایت کاری که ندانسته کار خوبی انجام می دهد، و به قصد شر کاری نیک از او سر می زند، باید درستکار شناخته شود. زیرا عمل او پیامد مطلوبی داشته است. پس هرکاری که به نتایج خوب بینجامد مطلقاً خوب نیست، ارزش اخلاقی اعمال به نیات است. نیت خوب مطلقاً خوب است و کارهای خوب ارزش خود را نه از پیامدها بلکه از نیت خوبی که همانا قصد انجام فعل خوب و عمل به وظیفه اخلاقی است کسب میکند. «محال است در جهان یا حتی در خارج از آن چیزی را در اصل خوب مطلق دانست، مگر اراده خوب. (Kant .Immanuel.p.59)
اراده خوب به دلیل نتایج و آثارش و به علت امکان تحقق غایتی مطلوب، خوب نیست. ((Ibid.p.60 مثال کانت برای توضیح این مطلب چنین است: «یقیقاً مطابق وظیفه است که فروشنده از گران فروشی به خریدار ناآزموده بپرهیزد و به هنگام رونق بازار نیز کاسب زیرک گران فروشی نکند و نرخ کالایش برای همه ثابت باشد، چنان که جنس را به کودک به همان بهایی بفروشد که به بزرگ ترها میفروشد. بدین گونه کاسب به همه افراد از روی درستکاری خدمت میکند. ولی برای آن که باور کنیم کاسب این رفتار را از سر وظیفه و اصول درستکاری پیش گرفته است یا نه، اینها کافی نیست. سود و صرفه خود او در خور این رفتار بوده است. در اینجا نمیتوان تصور کرد که کاسب میلی بی واسطه و مستقیم به صرف خریداران داشته است. به نحوی که گویی از روی مهر و محبت هیچ خریداری را بر دیگران ترجیح نداده است. پس کار در این جا نه از روی وظیفه و نه میلی بی واسطه و مستقیم، بلکه فقط از نظری خودپرستانه برخاسته است.(Ibidp.63)
سخن کانت این است که وظیفه اخلاقی هر چه باشد، دنبال سود و نفع خود رفتن نیست. نفی توجه به پیامدهایعمل و تأکید بر انگیزه خوب و اراده نیک در مقام اراده و تصمیم ابهامی و پرسشی ایجاد میکند که به وسیله دومین قانون کانت پاسخ داده میشود. پرسش این است که اراده نیک به چه اعمالی تعلق میگیرد؟ چگونه تشخیص دهیم که فعل الف وظیفه است؟ این مسئله با قانون دوم کانت حل میشود و آن امر مطلق است. «من باید همیشه به شیوه ای عمل کنم که بتوانم هم چنین اراده کنم که راه و روش من یک قانون عام شود». (Ibid.p.76)
با قاعده امر مطلق وظیفه اخلاقی شناخته میشود و با قانون اراده نیک ارزش اخلاقی آن عمل تأمین میگردد. فقط وقتی عملی ارزش اخلاقی دارد که از سر وظیفه انجام شود. مصلحت اندیشی و عادت ارزش اخلاقی عمل را از بین میبرند. زیرا هر دو موجب بیتوجهی به ارزش درونی عمل و شکل گیری اراده نیک در عامل میشوند.
در جو اندیشه های دینی نظریههایی که به مبانی وظیفه گروی نزدیک است پدید آمده که در جهان اسلام اشعریون نمونه بارز آن هستند در دنیای مسیحیت نظریه امر الاهی ارائه شده است. اشعریون و طرفداران امر الاهی باور دارند که خوبی و بدی اعمال با عقل و برآورد پیامدهای مطلوب و نامطلوب تعیین نمیگردد، بلکه امر الاهی خوب را خوب و بد را بد میکند. بنابراین ارزش اعمال با امر خداوند در خود آن اعمال پدید می آید. البته آنها از وجدان اخلاقی که وظیفه گرایان بر آن تأکید دارند نیز میگذرند و میگویند که اگر خدا بخواهد حتی دروغ را خوب و راستی را بد کند، امر امر اوست. و اگر اراده کند که متقیان به دوزخ و گناهکاران به فردوس وارد شوند، همین داوری و فرمان نیک و پلیدی اعمال را تأمین و تعیین میکند. پس چون او به راستی و پرهیزکاری امر کرده، اینها نیک است و پیامدهای آن مجالی برای جولان اندیشه و تعیین ارزش اخلاقی افعال ندارد.
درنگی در نسبت وظیفه گروی و پیامدگروی
دو نظریه وظیفهگروی و نتیجهگروی در بخش عمده ای از مدعای خود همپوشانی و تطابق دارند و با دو بیان یک مطلب را بازگو میکنند. آنچه براستی مورد اختلاف آنهاست تنها بخشی از مدعای آنها را در برمیگیرد. تکیه گاه نتیجهگروی که نتایج و پیامدهای اعمال است، چیزی نیست که وظیفهگروی بدون توجه به آن بتواند وجاهت خود را حفظ کند. از نظر کانت «غایات فرعی و اولیه ای که اخلاق ما را ملزم به طلب یا داشتن آن میکند، کمال خودمان و سعادت دیگران است.» (بروس اونی.ص236.) البته کانت این غایات و پیامدها را غایات اخلاقی که ارزش ذاتی دارند و نیت خیر به آنها تعلق میگیرد، معرفی میکند. غایاتی که اخلاق ما را ملزم به دست یابی به آنها میکند. اما نتیجه گراها غایات را بیرون از حریم اخلاق و منبع زایش ارزش اخلاقی تلقیکنند. به هر روی پذیرش غایات اخلاقی و الزامی بودن آنها از منظر اخلاق وظیفه گروانه، وظیفه گرایی را به نوعی موضع گیری غایتنگرانه و پیامدگروانه مایل میکند. و این کاملاً منطقی است زیرا انسان موجودی اندیشمند و هدفدار است که با اختیار خود دست به گزینش اهداف می زند و راههای دستیابی به آن مقاصد را مییابد و میپوید. البته کانت میکوشد تا این نتیجهگروی را با مبانی وظیفهگروانه خود سازگار سازد و به شیوه خود وظیفه خواستن یا داشتن این نتایج را اثبات میکند.
«این که کمال طبیعی یک وظیفه و بنابراین یک غایت فی نفسه است و این که پرورش قدرتهایمان حتی فارغ از نفعی که به بار می آورد بنیادش امر (اخلاقی) بدون قید و شرط است... را میتوان بدین صورت اثبات کرد. قدرت تعیین یک غایت هر غایتی از مختصات انسان (در برابر حیوان) است. از این رو، غایت انسانیت در شخص خودمان با این اراده عقلانی و بنابراین با این وظیفه گره خورده است که خودمان را از راه فرهنگ عموماً و از راه فراهم آوردن یا ایجاد کردن قدرت تحقق بخشیدن به همه غایات ممکن ]خصوصاً [، شایسته انسانیت سازیم، تا آنجا که این قدرت در خود انسان یافت شدنی است.» (اونی.ص238.) پس از موضع وظیفه گروانه نتایج و پیامدهای اخلاقی را دست کم هنگامی که رنگ و بوی مادیت نداشته باشد میتوانیم به عنوان غایات و نتایجی که دست یابی به آنها وظیفه است، معرفی کرد. «چنان عمل کنید که همشه انسانیت را، خواه در شخص خودتان یا در هر شخص دیگری، هرگز نه به عنوان وسیله ای صرف، بلکه همیشه و در عین حال هم چون غایتی تلقی کنید.» (اونی.ص)108
بنابراین با مفاهیم عامی نظیر «انسانیت»، «سعادت جمعی» و «کمال خود» میتوان نتایج اخلاقی را با بیان وظیفهگروانه به عنوان تکالیف اخلاقی معرفی کرد که در این جا تفاوت نتیجهگروی و وظیفهگروی به یک نزاع زبانی فرو کاهیده میشود. نتیجه گرای این غایات را دارای ارزشی غیر اخلاقی و از جنس معنا و هدف زندگی می داند که ارزشهای اخلاقی به اعتبار آن ایجاد میشوند. اما وظیفه گرا برای این غایات ارزش اخلاقی قائل است چنانکه برای اعمال اخلاقی ارزش ذاتی اخلاقی منظور میکنند. بنابراین در سطح غایات انسانی و به بیان دیگر نتایج معنوی از هر دو موضع نتیجه گروی و غایت گروی ارزشی تعریف می شود و در رابطه با اخلاق پذیرفته میشوند. تنها یک مجال حقیقتاً مورد مناقشه است و آن هم سعادت و کامیابیهای دنیوی است که در مثال فروشنده منصف اما خودخواه کانت بیان شد. سود و نفع دنیوی در سودگرایی تا جایی که خیرهای عالیتر و لذتهای برتر تباه نگردد، میتواند منشأ زایش ارزش اخلاقی قلمداد شود، و این چیزی است که کانت حاضر به پذیرش آن نبوده، بیرون از قلمرو اخلاق و متعلق به حوزه مصلحت اندیشی می داند. به هر روی برخی از نتایج و غایات میتوانند به حدی از ارزش ذاتی برخوردار بوده و اعمالی که دست یابی به آنها را میسر میسازند، وظیفه اخلاقی شناخته شوند.
از سوی دیگر پیامدگراها نیز چندان قواعد عملی و وظایف اخلاقی را بی ارزش نمی دانند اگر چه موضعشان امکان نسبیتگرایی عملی بسیاری را دارد و ادعا میکنند: «باید کاری را انجام داد که بیشترین پیامدهای خوب را به بار می آورد. خود این مسئله که چه نوع کاری انجام می دهیم فی نفسه اهمیتی ندارد.» (گنسلر ص252.) اما آنها نیز روابط حقیقی را که بین اعمال خاص با نتایج ویژهشان وجود دارد، انکار نمیکنند. در فایدهگرایی بهتر است که از عمل نگری فاصله بگیریم و با نزدیک شدن به وظیفهگرایی قواعدی را به طور موقت بپذیریم. زیرا مثلاً در یک فروشگاه نمیتوانیم در مواجه با هر کالایی در مورد خریدن یا دزدیدن آن با معیار فایده تصمیم بگیریم. پس بهتر است که قاعده دزدی نکنید را در نظر داشته باشیم و بر اساس آن عمل کنیم. از موضع پیامدگروانه میتوان چنین استدلال کرد که روابط برخی از اعمال با نتایج مطلوب یا نامطلوبی که معمولاً به دنبال دارند ارزش اخلاقی ثابتی برای آن اعمال شناخته میشود. حال وظیفه گرا این ارزش را درون عمل میبیند و نتیجهگرا ارزش این عمل را تسری یافته و جاری شده از پیامدهای آن میپندارد. اما به هر ترتیب عمل الف که همیشه یا معمولاً پیامد ناپسند ب را در پی دارد، ذاتاً نوعی ارزش منفی اخلاقی را در بر دارد.
در مقام تشخیص عمل اما فایدهباوران نتیجهگرا نیز همانند وظیفه گراها امر مطلق را بکار میگیرند. جان استوارت میل میگوید: «در قاعده زرین با جان کلام اخلاق فایدهباور مواجه میشویم. دستور «آنچه بر خود نمیپسندی بر دیگران هم مپسند و همسایه ات را مانند خودت دوست بدار» کمال مطلوب اخلاق فایدهباور است.(Mill John.22) (گنسلر،ص254). فایده باوران نتیجه گرا معتقدند که این قاعده بیشترین سود را برای بیشترین افراد فراهم میسازد و از این جهت راهنمای درست و دقیقی برای عمل است. و وظیفه گراها معتقدند که این قاعده ارزش اخلاقی نهفته در یک عمل را مشخص میکند.
میبینیم که در مقام کشف ارزشهای اخلاقی حتی یک قاعده و معیار در کار است، فقط نتیجهگروان از آن رو که این قواعد بهترین و مطلوبترین پیامدها را به دنبال دارند ارزشمند شناخته، وظیفهگروان از این جهت که میتوان این اعمال را با نیت درست و اراده نیک انجام داد، خوب و الزامی دانسته اند. حتی در سودگرایی دیدگاههایی هماهنگ با طرفداران امر الاهی که افراطیترین وظیفهگرایان هستند وجود دارد. آنها معتقدند «فایدهباوری بر خواست خدا مبتنی است زیرا خداوند بیشترین خوشبختی را برای انسان میخواهد.» (گنسلر ص254.) تنها یک ادعای وظیفهگروانه است که اندیشه نتیجهگروانه آن را برنمی تابد و آن این است که اگر فعلی به عنوان وظیفه اخلاقی شناخته شد و به قصد نیک انجام شد اگر چه رنج و زیان به بارآورد، خوب است. زیرا اراده نیک یعنی نیت انجام وظیفه منشأ ارزش اخلاقی است و پیامدهای ناگوار آن به ارزشش خدشه ای وارد نمیکند.
نظریه هنجاری اسلام
پس از آشنایی اندیشمندان مسلمان با نظریات هنجاری این مسئله مطرح شد که نظریه هنجاری اسلام چیست؟ آیا یکی از اینها، ترکیبی از نظریات موجود یا نظریه ای متفاوت است؟ به این مسئله پاسخهای گوناگونی داده شد. از جمله اینکه بعضی کوشیدند تا نظام اخلاقی اسلام را غایتگرا معرفی کنند و در این راستا اهداف عالی دین اسلام یعنی قرب الی الله را شالوده استدلال خود قرار دادند. علی شیروانی در این باره مینویسد: «مکتب اخلاقی اسلام غایت انگار است، نه وظیفهگرا. ...دلیل ما بر این مدعا آن است که در متون دینی ما (اعم از آیات و روایات) درمقام تشویق و دعوت به انجام کارهای خیر، بر این نکته تأکید شده است که این کارها موجب سعادت، آسایش، اطمینان، فلاح، فوز و مانند آن میگردد. ...نظام اخلاقی اسلام، یک نظام غایت انگار خود گرا میباشد. معنای این سخن آن است که: اولاً، فعل اخلاقی در اسلام هدف و غرض (غایت) دارد و ثانیاً، آن هدف و غرض مربوط به شخص عامل است.... از نگاه قرآن بالاترین لذت و سرور و ابتهاجی که برای انسان حاصل میگردد، لذت حاصل از انس با خدا، قرب به او و نظر به جمال و جلال الاهی است. و «رضوان من الله اکبر» از این رو میتوان گفت: غایت در نظام اخلاقی اسلام قرب الی الله است.» (شیروانی، علی. ساختار کلی اخلاق اسلامی)
مشکل این دیدگاه این است که غایتگرایی و نتیجهگروی را به طور کامل و دقیق در نظر نگرفته است. اگر نتیجه گرایی را با طرح مسائلی نظیر فوز و فلاح و سعادت آن هم در ابعاد بسیار متعالی نظیر قرب خداوند در نظر بگیریم، تمام وظیفهگروان، غایت انگارند. کانت با اخلاق خدا را ثابت میکند و طرف داران امر الاهی نیز التزام به ارزشهای اخلاقی را موافقت با امر الاهی و موجب قرب او می دانند. نتیجهگرا دانستن اخلاق اسلامی آنجا معنی دار و نافی وظیفهگرایی است که از پیامدها و نتایج این جهان سخن بگوییم و فروشنده منصف و سودجوی کانت را اخلاقیبدانیم. با تأکید بر قرب الاهی و مفاهیمی نظیر سعادت و کمال هیچ اندیشه و اندیشمندی پیامدگرا نمیشود.
بر خلاف نظر پیشین گروهی از محققان مسلمان قائل به وظیفهگرای در اخلاقی اسلامی شده اند.هادی صادقی در این باره مینویسد: «مکتب اخلاقی اسلام چنان است که برای همه طبقات آدمیان برنامه دارد و از عالی ترین مراتب انسانی تا ضعیفترین انگیزههای اخلاقی را دربرمیگیرد. برای انسانهای بلند مرتبه ای چون علی ابن ابیطالب پایه و اساس وظیفهگرایی است. تنها محرک عمل اخلاقی او وظیفه بندگی است: «وجدتک اهلاً للعباده فعبدتک»، و برای افراد متوسط شوق پاداش و بهشت: «طمعاً للجنه.» و برای سایرین هم همان ترس از عذاب: «خوفاً من نارک». ... اصل تفکر اخلاقی اسلام نوعی وظیفهگروی است. اما به لحاظ این که اکثر انسانها نمیتوانند براین اساس عمل کنند، خودگروی و سودگروی نیز در مراتب بعدی به عنوان جانشین اخلاق اصیل و والا مطرح میشود و به همه انواع انگیزهها پوشش می دهد.» (صادقی،هادی. اخلاق بدون خدا)
همانطور که میبینیم روشن نشدن میز و مرز شفاف این نظریات در فلسفه غرب به کژتابیهایی انجامیده، که مشترکات وظیفهگرایی و نتیجهگرایی به یکی از این نظریات تأویل میبرد و در یک بازی زبانی طرفداران هر نظریه، اخلاق اسلامی را به سوی خود میکشند. وظیفهگرایی که در عبودیت باشد با غایتگرایی هیچ تعارضی ندارد. مشکل وظیفه گرایی این است که در صورت انجام وظیفه، پیامدهای شوم آن نیز مقبول باشد و تصحیح شود و این چیزی است که نمی تواند مورد تأیید اسلام باشد. آیا نظریه پرداز وظیفهگرای ما کسانی را که به قصد انجام وظیفه فرزند فاطمه را به شهادت رساندند و تابلوی کربلا را تصویر کردند، ارج مینهد و حاضر است از پیامد کار آنها صرف نظر کند؟ ما ناگزیریم که پیامدها و نتایج را در نظر بگیریم؛ اگر چه معتقد باشیم که نتایج بد کاشف از نیات پلید است. در این صورت نیز معیار ارزش یابی اعمال، نتایج اند و باید در وظیفهگرا بودن خود شک کنیم.
نظریه دیگری مبنی بر جمع میان وظیفهگروی و نتیجهگروی در نظام اخلاقی اسلام طرح شده که از تک نظریه گراییهای بالا فراتر نمی رود، محسن جوادی چنین مینویسد: «خوب بودن ملکات نفسانی و اعمال انسان در صورتی است که با قرب الاهی رابطه ای مستقیم داشته، آدمی را به خداوند نزدیک کنند و بد بودن آنها در صورتی است که با مقام قرب الاهی یا سعادت ابدی انسان رابطه ای معکوس داشته باشند. ...بنابراین میتوان گفت که معیار اخلاقیقرآن از جهتی غایتگرایانه است؛ اما چون سعادت را در گستره حیات آخرتی انسان هم ملحوظ می دارد، آدمی را به تعبدی عقلانی به وحی فرامیخواند تا در پرتو روشنایی وحی، راه سعادت ابدی را دریابد و از این جهت به اخلاقهای وظیفهگرایانه شبیه است.» (جوادی، محسن.اخلاق، ص 374 و )373
با این تحلیل باید گفت که اخلاق اسلامی به هیچ کدام از نظریات مورد بحث شبیه نیست، زیرا به خط قرمز این نظریات نزدیک نمیشود و به مشترکات بسنده کرده و در جایی که هنوز نتیجهگروی، نتیجهگروی نشده و وظیفهگروی وظیفهگروی نشده؛ باقی مانده است. ایشان وظیفه گروی را در سعادت اخروی و بهشت و دوزخ میبینند در حالی که نظریه قبل از آن که بر وظیفه گرا بودن اخلاق اسلامی تأکید داشت، توجه به قرب خدا و عبودیت را وظیفه گرایی و توجه به بهشت و دوزخ را پیامدگرایی و برای سطوح پایین تر معرفت در نظر میگرفت. بنابراین نه قرب و عبودیت دال بر پیامدگرا بودن اخلاق اسلامی است و نه تأکید بر پاداش و مجازات اخروی دلیل بر وظیفه گرا بودن آن.
اینکه نظریه هنجاری اخلاق اسلامی چیست نیازمند کار گسترده و عمیق در منابع دین با تسلط بر متد اجتهادی است. و این کاری است که تا کنون انجام نشده و نمیتوان نظریه نهایی و کامل اسلام را ارائه داد؛ نظری که میتواند هیچ کدام از نظریات موجود نباشد. اما بررسی منابع دست کم این را نشان می دهد که تعالیم اخلاقی اسلام با پیامدگروی مشکلی ندارد و میپذیرد که اصول اخلاقی را با پیامدهای آن اگر چه این جهانی باشند، ارزش یابی کنیم. مثلاً با توجه به روایاتی که تأثیر اخلاق بر افزایش درآمد را گوش زد میکند، میتوان نتیجه گرفت که عمل فروشنده منصف و سودجوی کانت ارزش اخلاقی دارد. و اخلاق اسلامی دقیقاً از این جهت که تا کنون به پیامدهای اخلاقیبی توجه بوده و به خط قرمز نتیجهگروی نزدیک نشده، رنجور و نحیف باقی مانده است.
کسی که ادعا کند، نظریه اخلاقی اسلام را دریافته، لازم است که روششناسی و استدلالهای خود را در بیش از یک مقاله بیان کند. اما در یک مقاله میتوان نشان داد که ابعاد نتیجهگروانه تعالیم اخلاق اسلامی بسیار پررنگ و جدی است؛ اگر چه از اندیشه اخلاق دانان مسلمان پنهان مانده و در میراث اخلاقی مسلمین غایب است. در اندیشه اخلاقی اسلام مصلحت اندیشی از مرزهای اخلاق بیرون نمی ماند، بلکه یکی از مهمترین ویژگیهای اخلاق اسلامیبرخورداری از ابعاد مصلحت اندیشانه است که رویکرد نتیجه گروانه را تصحیح و تأییدکند. این موضوع را به وضوح میتوان در روایات دنبال کرد.
امام صادق علیه السلام فرموده اند: «من ساء خُلقُه عذَبَ نفسَه.» کسی که بد اخلاق است خودش را عذاب می دهد. (اصول کافی باب سوء خلق ح4) نیز فرمودند: «البِر و حسن الخلق یعمران الدیار و یزیدان فی الاعمار.» نیکی کردن و خوش اخلاقی شهرها را آباد و عمرها را زیادکند. (همان باب حسن الخلق ح8) تأکید بر این پیامدها را نمی توانیم مربوط به افرادی که در مراتب پایین معرفت هستند بدانیم. زیرا همین خلق نیکو است که پیامبر خاتم در کلام خدا به این صفات ستوده و صاحب خلق عظیم معرفی شده است و نیز برخورداری از این خصال نیک و بهرمندی از پیامدهای ارجمندش را منت و رحمتی بر رسول اکرم قلمداد کرده، آن جا که میفرماید: «فبما رحمهٍٍٍٍٍ من الله لنتَ لهم و لو کنتَ فظاً غلیظ القلب لانفَضُوا من حولک» پس به رحمت و لطف الاهی با مردم نرم خو و خوش اخلاقی و اگر خشن و سخت دل بودی از دور تو پراکنده می شدند. (آل عمران/)159
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله: «إن فی الرفق الزیاده و البرکه.» بدرستی که در مدارا کردن افزایش و برکت است. (کافی باب رفق ح)7
همچنین فرموده اند: «إن الصدقه تزیدُ صاحبها کثرهً فتصدَقوا یرحمکم الله. و إن التواضع یزید صاحبه رفعهً فتواضعوا یرفعکم الله. و إن العفو یزیدُ صاحبها عزاً فاعفوا یعزَکم الله.» همانا صدقه برای صاحبش بسیار زیاد کننده و افزاینده است پس صدقه دهید تا خداوند رحمت خویش را بر شما ببارد. و قصعاً فروتنی و تواضع صاحبش را بالا میبرد و منزلت می بخشد، پس فروتنی کنید تا خداوند به شما منزلت و بلندی دهد. و بخشش صاحبش را عزیز میکند، پس ببخشید تا خداوند شما را عزیز گرداند. (کافی باب تواضع)1
امام باقر علیه السلام فرمودند: «صنایع المعروف و حسنُ البشر یکسبان المحبه.» نیکو کاری و خوش رویی محبتها را بدست می آورد. (کافی باب حسن البشر ح)5
روایات بسیاری وجود دارد که بر نتایج و پیامدهای خصال و اعمال اخلاقی تأکید میکند؛ پیامدهای مطلوبی که بدون ملاحظه معاد و حیات اخروی یا صرفاً فوز و فلاح و قرب خدا بیان شده اند نظیر محبوبیت، عزت، مقام و منزلت بین مردم، ثروت، سرور و شادمانی، لذت و کامیابی در زندگی، موفقیت و... که جا دارد برای فهم و دست یابی به این آموزهها اخلاق اسلامی را از نو بخوانیم و بنویسیم.
روانشناسی اخلاق پژوهی در جهان اسلام
اخلاق اوج قله تعالیم نبوی است و این عظمت و شکوه جایگاه اخلاق در اسلام دانشمندان مسلمان را به فروتنی در برابر خود واداشته به طوری که کمتر به خود اجازه می دادند به عنوان عالم اخلاق دست به قلم شوند و حتی کرسی درسی اختیار کنند. احساس تواضع و کوچکی برای ورود به مباحث اخلاق حتی برای کسانی که علماً ورودی به این دانش داشته اند، موجب فقر و ضعف این حوزه از دانشهای علوم اسلامی بوده است. همین عظمت و شکوه اخلاق و منزلت رفیع آن در اسلام تا حدی که پیامبر اکرم تمام رسالت خود را برای تعلیم اخلاق معرفی میکنند؛ سبب شد دانشمندانی هم که به مباحثات اخلاقی پرداختند، برای دیدن قامت رعنای اخلاق چنان سر خود را بالا بگیرند که از دیدن مراتب پایین تر و این جهانی اخلاق ناتوان شوند. آنچه ما از اخلاق اسلامی داریم، چهره زیبایی است که بر قله کمال می درخشد، اما نه آن صورت بر پایی استوار است و نه آن قله بر تارک دامنه ای نشسته است. به این ترتیب اخلاق اسلامی دچار نوعی سانسور تعالی گرا شده، ابعاد پیامدگروانه آن محو و مخدوش گردیده است. البته منظور این نیست که اخلاق در سطوح بالا و برای افراد پیشرفته در معنویت و خود سازی نوشته شده، بلکه تمام حقیقت آن که حتی برای معصومان نیز مورد توجه بوده در دانش اخلاق موجود نیامده است. اخلاق اسلامیبرای انسان کامل نیز کامیابی و سعادت دنیا و آخرت را تأمین میکند. نه اینکه انسان کامل که از دنیا وارسته، دیگر پیامدهای دنیوی اخلاق را خط می زند و نگاه نتیجه گروانه تنها برای کسانی مفید است که هنوز به کمال نرسیده و نوپا هستند. (ن.ک. مظاهری سیف. تحریف تعالیم اخلاقی)
پروای دانشمندان مسلمان از نزدیک شدن به دانش اخلاق و پرهیز از گرم کردن عرصه بحث و گفتگو در ابواب آن، به جایی انجامید که معنای تفقه در دین که به تمام دین و منابع معرفتی اسلام مربوط میشد، در حد تفقه در احکام خمسه تکلیفی یعنی واجب و حرام و مکروه و مستحب و مباح محدود شد و حجم زیاد و گسترده آموزههای اخلاقیبکر و دست نخورده باقی بماند. و سرانجام بسیاری از ظرفیتهای آن از جمله ظرفیتهای پیامد گروانه اخلاقی موجود در منابع کشف و شناخته نشود.
فقه اسلامی باید به ژرف کاوی تمام معارف دینی میپرداخت ولی هیبت و شکوه اخلاق تازیانه طرد بر اندیشه دانشمندان مسلمان نواخت و نهیب دور باش بر گوش هوش آنها سرود. به این ترتیب اخلاق پژوهی کاری دشوار و صعب به نظر می رسید که هر کسی لیاقت و صلاحیت پرداختن به آن را ندارد و تنها افرادی باید به اخلاق پژوهی روی آورند که اشبه الناس به رسول الله باشند.
مسئله دیگر ظرفیت علمی و عملی برای جمع میان دنیاداری و دینداری است. حفظ دین و حظ دنیا برای اندیشه های کوتاه پرواز و قلبهای کوچک بسیار بسیار دشوار و بلکه محال است. و این موضوع باعث شد که حتی معصومین در مواجه با افرادی که توان جمع این دو را نداشتند، دینداری را بر دنیاداری ترجیح دهند. تا سعادت برتر حفظ شود و سعادت کمتر فدای آن گردد. اما به هر روی این مشکلی بود که در متدینان وجود داشت و مانع دریافت و به کارگیری کامل اسلام می شد.
در مجموعه آیات و روایات نفی دلبستگی و تعلق به دنیا و از سوی دیگر برخورداری و بهرهمندی از آن را داریم. فرمول سعادت در دنیا عبارت است از «برخورداری» + «وارستگی» که اجرای آن در شخصیت و منش فردی بسیار دشوار است. زیرا انسان در اثر بهرمندی از دنیا با آن انس میگیرد و به لذتها و کامجوییهای آن اعتماد میکند و وابسته شود. این دشواری سبب کم رنگ شدن ابعاد پیامدگروانه اخلاق شد. در حالی که راه حل مسئله و تحقق آرمان اسلام مبنی بر تأمین سعادت دنیا و آخرت در گرو تغییر ماست نه تحریف دین. باید مشکل را پذیرفت و برای رفع آن چاره ای اندیشید. اما تا کنون عالمان اخلاق از روبرو شدن با اصل مسئله هراس داشته و پرهیز کرده اند. و به پاک کردن مسئله یعنی ندیده گرفتن ابعاد پیامدگروانه اخلاق دست زده اند. در نتیجه به نوعی فضای وظیفه گروانه بر اخلاق اسلامی حاکم شده است.
در فضایی که وظیفه گروی یکه تاز تفکر اخلاقی اسلام است همواره تأکید بر قواعد رفتاری و عملی است به این ترتیب که باید صبر کرد و صبور بود. باید توکل داشت. باید خیرخواه دیگران بود. و معمولاً بر سختی و دشواری اخلاقیات تأکید می شود و راههای گوناگون برای تخلق جستجو میشود. ساختار اخلاق وظیفه گرا بر شالوده رفتارهایی که باید انجام شود و نباید انجام شود ریخته شده است. از حال و هوایی که در اخلاق اسلامی پدید آمده، دانش شریعت و به اصطلاح نادرست رایج فقه که محدود به احکام شریعت است تداعی میشود. و از همین جا میتوان به بعد دیگری از روانشناسی اخلاق پژوهی در مسلمانان پی برد و آن فقه زدگی است.
با محدود شدن تفقه در دین به کشف احکام شریعت و توجه فزاینده به آن اخلاق نیز متأثر از فضای شریعت شده و صورتی تکلیفی و وظیفه گروانه پیدا کرده است. این که این عمل خواست خداست و هر چه باشد باید انجام شود. خدا حکیم است و مهربان، پس اگر به احسان و محبت و صداقت امر میکند و از خیانت و کذب و عداوت و حسد نهی میفرماید باید چنین کرد. با این رویکرد اخلاق در حد مستحبات و مکروهات شرعی و البته گاهی هم محرمات کاهش مییابد و منزلت حقیقی خود که حاکم بر احکام است و به عنوان غایت رسالت و شریعت معرفی شده، از دست می دهد.
موضوع دیگر خطیر بودن عقوبت و عذاب اخروی است که مومنان را به خود مشغول کرده و ابعاد پیامدگروانه تعالیم دینی را از نظرشان دور ساخته است. ترس از عذاب توجه متدینان را به اصلاح آخرت معطوف کرده و باعث شده که اخلاق را نیز برای آبادی سرای دیگر بخواهند و از ظرفیتهای نتیجه گرایانه آن غافل و محجوب شوند. این جو عمومی متدینان در اخلاق پژوهان نیز جریان داشته، موجب ندیدن جنبههای پیامدگرایانه اخلاق در آثار و میراث اخلاقی شده است.
نتیجه گیری
خلاصه بررسی این است که موانع روانشناختی که موجب بازدارندگی اخلاق پژوهان از پرداختن به ظرفیت هاینتیجه گروانه شده عبارت است از: پرهیز از نزدیک شدن به حوزه اخلاق پژوهی به جهت منزلت و عظمت اخلاق در ساختار معارف اسلامی. دوم، عطف توجه به ابعاد والای اخلاق و دور ماندن از مرزها خاص پیامدگروی. سوم، دشواری تحصیل سعادت دنیوی و جمع آن با سلامت دینداری. چهارم، فقه زدگی و پنجم، خطیر بودن امر آخرت و محجوب شدن متدینین از ابعاد نتیجه گرایانه اخلاق اسلامی. این همه باعث شده است که ظرفیت عظیم و شکوهمندی در معارف اخلاق اسلام دست نخورده رها شود و جامعه اسلامی در زندگی خود با خلاءهای اخلاقیجدی مواجه شود.
برتری تمدن غرب در برخورداری از پیامدهای این جهانی اخلاق در قالب اخلاق سکولار، به معنای برتری آنها در تمام ابعاد اخلاق نیست ولی آنها توانسته اند اخلاق را در حدی که به سامان دادن نظام اجتماعی کمک میکند، بکار گیرند و شهروندان خود را نسبت به آن جامعه پذیر سازند. از این رو نقل شده که بعضی پس سفر به فرنگستان و باز گشت به وطن گفته اند در آن جا اسلام دیدیم و در اینجا مسلمان. بنابراین لازم است که در راستای عزم تمدن سازی اسلامی به منزله پاسخی به بحرانهای حل نشدنی تمدن غرب و ارائه مدلی جایگزین برای آن، جنبههایپیامد گروانه اخلاق اسلامی را کشف و تبیین نماییم و این هنجارها را برای مردمان جوامع اسلامی درونی سازیم. در صورتیکه این پایه به درستی نهاده شود، تمدن اسلامی میتواند قامت استوار خود برکشد و جهان شاهد طرحی تازه برای زیستن باشد. زندگی بر شالوده سعادت دنیا و آخرت که قرآن کریم با نام حیات طیبه معرفی کرده است.
منابع1.
بروس اونی. نظریه اخلاقی کانت ترجمه علیرضا آلبویه. انتشارات بوستان کتاب قم. 81
2. علی شیروانی: «ساختار کلی اخلاق اسلامی» فصلنامه قبسات شماره سوم سال چهارم پاییز 78.ص40غ.39
3.هادی صادقی، «اخلاق بدون خدا» نقد و نظر سال چهارم شماره اول و دوم زمستان 76 و بهار .77
4. محسن جوادی. «اخلاق» دایره المعارف قرآن کریم ج2 قم بوستان کتاب قم .1383
5. حمید رضا مظاهری سیف. «تحریف تعالیم اخلاقی تباهی تمدن اسلامی» فصلنامه کتاب نقد شماره
6. حمید رضا مظاهری سیف. «جای خالی فقه الاخلاق» فصلنامه کتاب نقد شماره .33
7. حمید رضا مظاهری سیف. «نقد عرفان پست مدرن» فصلنامه کتاب نقد شماره .35
8. حمید رضا مظاهری سیف. «اخلاق موفقیت» هفته نامه پگاه شماره 198
9. حمید رضا مظاهری سیف. «اخلاق دارایی» هفته نامه پگاه شماره 199
10. مایکل پالمر. مسائل اخلاق ترجمه علی رضا آل بویه. انتشارات پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.1385
11. هری. جی. گنسلر. درآمدی جدید به فلسفه اخلاق. ترجمه حمیده بحرینی، تهران: آسمان خیال 1385
12. فصلنامه ارغنون شماره 16. انتشارات وزارت ارشاد اسلامی.
13. ویلیام کی فرانکنا. فلسفه اخلاق. ترجمههادی صادقی. انتشارات طه .1375
14. لارنس سی.بکر، تاریخ فلسفه اخلاق ترجمه گروهی از مترجمان. انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی .1378
15. An Introduction to the Principls of Morals and Legislatin .(eds) J.H.Burns and H.L.A.Hart
.16 Mill John Utilitarianism (New York: Library of Liberal) (Arts1957)
Kant Immanuel. Groundwork of Metaphysic of Morals Translated.With analysis and notes.by H.J.Patan in the Moral Law
در مبانی فلسفه اخلاقی نیز نحیف بودن مباحث فرا اخلاقی (Mta Ethics) در سه حوزه معناشناسی (Semantic)، معرفتشناسی (Epistemologi) و هستیشناسی (Ontologi) اخلاق بسیار آزار دهنده است. البته میتوان گفت که اینها مباحثی نوپدید در اندیشه بشری است و در گذشته مسائلی از این دست برای دانشمندان اخلاق مطرح نبوده، که به آن پاسخ دهند. اما بخش دیگر فلسفه اخلاق که به اخلاق هنجاری (Normativ Ethics) معروف است، با اینکه در منابع دینیما به طور جدی ابعاد آن مطرح بوده، در اندیشه علمای اخلاق مورد اهتمام قرار نگرفته است.
در اخلاق هنجاری نظریاتی برای دفاع از ارزشهای اخلاقی وجود دارد نظیر پیامدگروی یا نتیجهگروی _(Consequentialism)به نام غایت گروی (Teleologisim) نیز خوانده میشود._که بر پیامد ارزشهای اخلاقیتأکید کرده و الزام و ارزش رفتارها و صفات اخلاقی را در آنجا میجوید. یا نظریات وظیفهگروانه Deontologism)) که قائل به ارزش و الزام درونی اعمال و رفتار اخلاقی است. نظریات فضیلتگرایانه () هم ارزش رفتارهای اخلاقی را از تأثیری که در رابطه با فضایل و شکل گیری منش و شخصیت اخلاقی دارند دنبال میکند.
صد البته که این نظریات و مباحثات نیز در گستره فلسفه اخلاق مسائل تازه ای است که خردهگیری از میراث اخلاقی مسلمین به خاطر فقدان آنها منصفانه نیست. اما مشکل اینجاست که بدون ورود به این مباحث در منابع دینی به ویژه قرآن و روایات رویکرد پیامدگروانه بطور برجسته ای مطرح شده و ارزشها و ضد ارزشهای اخلاقی از موضع نتایجی که به بار می آورند و نه صرفاً خود اعمال مورد ارزش گذاری و الزام سنجی قرار گرفته اند. اما در میراث اخلاقی و اندیشه دانشمندان اخلاق شناس مسلمان این رویکرد به محاق رفته و جدی تلقی نشده است. این معضل آسیبهای سختی را به تربیت اخلاقی در قلمرو فردی و اجتماعی و حتی در رابطه با خداوند به دنبال داشته و نیز آسیبهای جبران ناپذیری به جوامع مسلمین و فرهنگ و تمدن اسلامی وارد کرده است.
رویکرد عمده اخلاق نگاران تاریخ اندیشه اخلاقی مسلمین به سمت وظیفهگروی میل کرده و از پیامدگروی روگردانده است؛ با اینکه رویکرد پیامدگروی از جذابیت بیشتری برخوردار بوده، اخلاق را با نتایجیملموس، کامبخش، سازنده و در متن زندگی ارائه می دهد. در نتیجه حذف جنبههای پیامدگروانه اخلاق اسلامی، به معنای ندیده گرفتن ابعاد مهمی از تعالیم اخلاقی اسلام است. امروزه اما توجه به شرایط مخاطبی که در بحران اضطراب و افسردگی تمدن مادی، با رشد علمگرایی، افزایش سطح فهم ناسوتی و ضعف روحیه تعبد بسر میبرد، استفاده از ظرفیتهای مناسبتری را اقتضا میکند، که در منابع دینی وجود دارد.
در منابع دینی (قرآن، سنت و عقل) به روشنی پیامدهای مثبت اخلاقی زیستن، نظیر آرامش، خلاقیت ، شادمانی، افزایش ثروت (وسعت رزق) (رک، مظاهری سیف ، اخلاق دارایی) و موفقیت (مظاهری سیف، اخلاق موفقیت) تبیین شده است. اما در کتابهای اخلاق معمولاً باید و نبایدها و بیان وظایف اخلاقی نقش محوری یافته، نقطه عزیمت مباحث و مرکز ثقل مطالب بر پیامدهای مثبت و نتایج ملموس استوار نیست. و مباحثی از این دست که میتواند ساختار این دانش را متحول
سازد، به طور بسیار نحیف و محدود ذیل عنوان «آثار» برخی از رذایل و فضایل توضیح داده میشود.
کارآمدترین و علمیترین شیوه برای بازسازی علم اخلاق این است که به منابع اصیل دین بازگشته و با رویکرد پیامدگروانه به بازفهمی و بازنویسی اخلاق اسلامی همت گماریم. در این صورت هم دانش اخلاق به طور کارآمدتریبازسازی میشود و هم فرایند تربیت اخلاقی توفیقات بیشتری خواهد یافت. نیز فراتر از اینها میتوانیم در راستای تحقق اسلام کاملی که مدعی تأمین سعادت دنیا و آخرت است، حرکتی اجتماعی را بر اساس کامیابی و ارتقاء کیفیت زندگی این جهانی به سامان آوریم و بدین سان توانایی اسلام را برای مدیریت و بهبود زندگی در این جهان و تأمین سعادت دنیوی و تحقق تمدن متعالی اسلام نشان دهیم.
مسئله اصلی پژوهش حاضر این است: «کاستیها و کژیهای بخش اخلاق در گفتمان سنتی معرفت دینیچیست؟» پاسخ پیش نهادی این است که ضعف رویکرد پیامدگروی در مبانی هنجارشناختی یکی از ضعفهای اساسی در گفتمان سنتی اخلاق اسلامی است.
نتیجه گروی
از منظر پیامدگروانه ارزش اخلاقی اعمال، اشخاص یا ویژگیهای منش وابسته به ارزش غیر اخلاقی چیزی است که به وجود می آورند. (فرانکنا.ص45) با بررسی و ارزیابی پیامدها و نتایج اعمال و ملکات میتوان ارزش اخلاقی آنها را تعیین کرد. انسان برای زندگی خود اهداف و آرمانهایی دارد که این آرزوها به زندگی او معنا میبخشد. و سرچشمه جوشان ارزشهای دیگر زندگی میشود. بنابراین پیامدهای مطلوب در نظریات گوناگون پیامدگروی، هدف زندگی اند. (پالمر ص191.)
از موضع پیامدگرایی «هنجارهای اخلاقی قواعد موقتی ای هستند که میگویند چگونه نتایج خوب را افزایش دهیم.» (هری. جی. گنسلر ص283.) اعمال، نیات و منش مردمان تا هنگامی که میتواند نتایج مطلوب را در دسترس قرار دهد و اهداف زندگی را محقق سازد، محمولات مثبت اخلاقی نظیر درست، خوب و باید را بر میتابد. در غیر این صورت اگر در رسیدن به نتایج مطلوب و اهداف دلخواه اثر معکوس داشته باشد، محمولات منفی اخلاقی همچون، نادرست، بد و نباید را میپذیرد. و اگر هیچ تأثیری در این اهداف و نتایج نداشته باشد اساساً از حیطه ارزش گذاری اخلاقی خارج بوده، غیر اخلاقی (و نه ضد اخلاقی) تلقی میشود. پس از منظر نتیجه گروی ارزشهای اخلاقی مطلق نیستند و مشروط و وابسته به نتایج و پیامدهایی هستند که به دنبال دارند.
در پیامدگروی نظریه های عمده ای وجود دارد که خودگروی و سودگرایی مهمترین آنهاست. خودگروی مبتنی بر این است که هر کس باید به گونه ای عمل کند که که نفع شخصی خود را تأمین کند. (پالمرص82) البته در صورتی که او اصل تعمیم پذیری را در این باره روا داند، این یک مبنای اخلاقی خواهد بود. (فرانکنا.ص53غ52) اصل تعمیم پذیری در خودگرایی اخلاقی این طور اعمال میشود که این کار را از سوی دیگران نیز روا بداند. زیرا در غیر این صورت او یک خود خواه ضد اخلاق است. که میتواند خیلی خطرناک باشد.
مهمترین مبنای خودگروی اخلاقی، خود گروی روانشناختی است. خودگروی روانشناختی میگوید: ما همگیچنان ساخته شده ایم که همواره به دنبال سود یا رفاه خود مان هستیم. (فرانکنا.ص57) بنابراین نمیتوان اساساً به انسان توصیه کرد که به غیر از نفع شخصی اش کاری انجام دهد زیرا با ساختار روانی او تعارض دارد. کلارک در مورد رفتارهای فداکارانه و دیگرگروانه انسان معتقد است چون از عمل به سود دیگران لذت برده ایم این کار را انجام می دهیم. (فرانکنا.ص61) البته این سخن به نوعی اذعان به دیگرگروی و رد خودگروی روانشناختی است.
بسیاری از خودگرایان اخلاقی بدون تکیه بر خودگرایی روانشناختی مدعای خود را دنبال میکنند. توماسهابز در تعریف خیر و شر با تز خودگروانه مینویسد: «خیر و شر اسمهایی اند که بر خواهشها و امور تنفر انگیز ما دلالت میکنند.» (پالمر ص83) پس ما باید کاری کنیم که به نفع خودماست زیرا اگر چنین کنیم بیشترین خیر عمومی حاصل میشود. (پالمر.ص82) زیرا جمع اعتقاد به ارزشمند بودن حداکثرسازی خیر شخصی با تعمیم چنین اصلی بر عموم مردم در واقع به معنای اعتقاد به حداکثر سازی خیر عمومی است، از این رو شاید بتوان گفت که چنین کسانی در حقیقت به سودگرایی عام یا فایده باوری معتقد شده اند.
سودگرایی عام یا فایده باوری نظریه مقبول تر در رویکرد پیامدگروانه است زیرا مبنی بر این است که باید خیر عمومی را به حداکثر رساند نه خیر شخصی را گاهی اوقات که میان خیر شخصی و خیر جمعی تعارض پیش بیاید در اینجا راه خود گرا با فایده گرا جدا میشود. زیرا خودگرا بر اساس نظریه پذیرفته شده اش باید نفع و خیر شخصی را ترجیح دهد ولی فایده گرا سود عام را مقدم می داند. البته اگر کسی به طور جدی بر این باور باشد که نفع شخصی هیچگاه در تعارض با خیر عمومی قرار نمی گیرد و خودگرایی اخلاقی بدون هیچ تعارضی تعمیم پذیر است، در این صورت همانطور که گفته شد او با سودگرایی مشکلی ندارد.
جرمی بنتام مبنای انسان شناختی سودگرایی را چنین بیان میکند که: «طبیعت، بشر را تحت سیطره دو ارباب مطلق، رنج و لذت قرار داده است. فقط به دلیل آنهاست که آن چه را باید انجام دهیم، خاطر نشان می کنیم و آن چه را میخواهیم انجام دهیم تعیین میکنیم. از سویی، معیار درستی و نادرستی و از سوی دیگر، سلسله علل و معالیل به سیطره آنها متصل اند. ...اصل سود این انقیاد را شناخته و آن را مبنای آن نظامی می انگارد که هدفش پروردن ساختار لذت به کمک عقل و قانون است.(Bentham P12) (پالمر، ص134 و )133
انسان خواهان لذت بیشتر و رنج کمتر است و این را برای همه انسانها میخواهد بدون تردید لذت و شادکامی دو نفر پیامد مطلوب تری است نسبت کامیابی یک نفر، اگر چه این یک نفر من باشم. هم از این رو سودگرایی فداکاری را توصیه میکند اگر چه تا سرحد جان باختن باشد. (پالمر،ص )133
سودگرا یک نیاز اساسی دارد و آن اینکه چطور دریابد که حداکثر سود چیست و کجاست. به همین جهت معیارهایی برای محاسبه لذت ارائه شده است: شدت، مدت، قطعیت، نزدیکی، بارآوری، خلوص، گستردگی. (Ibid.p38-39) البته جان استوارت میل به عنوان مرد دوم سودگرایی شاخصهای کیفی را برای محاسبه سود و لذت پیش نهاد کرده و مثلاً لذتهای روح را برتر و گرامی تر از لذتهای جسمانی می داند. (لارنس سی بکر، ص148) البته بنتام هم تنها به لذتهای مادی و جسمانی توجه نداشت بلکه او نیز مانند اسلاف اپیکوری خود لذتهای غیر جسمانی را ارج مینهاد و سود و فایده ارزش آفرین را درگستره تمام لذتهای ممکن برای بشر ملاحظه میکرد.
هم سودگرایی و هم خودگرایی ماهیتاً نتیجه گرایانه اند، زیرا هر کدام بر حسب نتایج یا آثار یک عمل، درباره اخلاقی بودن آن قضاوت میکند. و نیز به ارزش مطلق و ذاتی افعال اخلاقی معتقد نیستند. البته «کاربرد مستقیم فایده باوری برای دستیابی به قواعد اخلاقی هم مفید است. اگر مثلاً موارد خاص دزدی را وارسی کنیم در مییابیم که دزدی معمولاً پیامدهای بدی دارد. پس قاعده موقتی دزدی نکن سودمند است، مگر آن که بدانیم که دزدی در مورد خاصی بیشترین پیامدهای خوب را دارد.» (گنسلر، ص 257) پس قواعد به طور موقت و استثناپذیر مقبول فایدهگروی و سایر نظریات نتیجه گراست.
وظیفه گرایی
وظیفه گرایی بر عکس نتیجه گرایی ارزش اعمال اخلاقی را درونی و مطلق می داند. به اعتقاد آنها «در خود عمل وجوه خاص ارزشی وجود دارد. که بدون ملاحظه نتیجه غیر اخلاقی آن واجد اهمیت است.» (فرانکنا، ص47 و 46) کانت مرد اول وظیفه گرایی قلم غیر اخلاقی بودن را برداشته و به روی تمام نظریات نتیجهگروانه میکشد و آنها را به چوب مصلحت اندیشی می راند. از منظر وظیفه گرایان اگر سود و زیان عملی را محاسبه کنید و کاری راکه فایده بیشتری دارد، انجام دهید، مصلحت اندیشانه عمل کرده اید؛ نه اخلاقی . فعل اخلاقی را باید شناخت و برای خودش آن را انجام داد. برای دستیابی به ارزش درونی عمل اخلاقی است که الزامی آن را اثبات میشود.
اگر بنای ارزش و الزام اعمال اخلاقی بر پیامدهای آن نهاده شود آنگاه جنایت کاری که ندانسته کار خوبی انجام می دهد، و به قصد شر کاری نیک از او سر می زند، باید درستکار شناخته شود. زیرا عمل او پیامد مطلوبی داشته است. پس هرکاری که به نتایج خوب بینجامد مطلقاً خوب نیست، ارزش اخلاقی اعمال به نیات است. نیت خوب مطلقاً خوب است و کارهای خوب ارزش خود را نه از پیامدها بلکه از نیت خوبی که همانا قصد انجام فعل خوب و عمل به وظیفه اخلاقی است کسب میکند. «محال است در جهان یا حتی در خارج از آن چیزی را در اصل خوب مطلق دانست، مگر اراده خوب. (Kant .Immanuel.p.59)
اراده خوب به دلیل نتایج و آثارش و به علت امکان تحقق غایتی مطلوب، خوب نیست. ((Ibid.p.60 مثال کانت برای توضیح این مطلب چنین است: «یقیقاً مطابق وظیفه است که فروشنده از گران فروشی به خریدار ناآزموده بپرهیزد و به هنگام رونق بازار نیز کاسب زیرک گران فروشی نکند و نرخ کالایش برای همه ثابت باشد، چنان که جنس را به کودک به همان بهایی بفروشد که به بزرگ ترها میفروشد. بدین گونه کاسب به همه افراد از روی درستکاری خدمت میکند. ولی برای آن که باور کنیم کاسب این رفتار را از سر وظیفه و اصول درستکاری پیش گرفته است یا نه، اینها کافی نیست. سود و صرفه خود او در خور این رفتار بوده است. در اینجا نمیتوان تصور کرد که کاسب میلی بی واسطه و مستقیم به صرف خریداران داشته است. به نحوی که گویی از روی مهر و محبت هیچ خریداری را بر دیگران ترجیح نداده است. پس کار در این جا نه از روی وظیفه و نه میلی بی واسطه و مستقیم، بلکه فقط از نظری خودپرستانه برخاسته است.(Ibidp.63)
سخن کانت این است که وظیفه اخلاقی هر چه باشد، دنبال سود و نفع خود رفتن نیست. نفی توجه به پیامدهایعمل و تأکید بر انگیزه خوب و اراده نیک در مقام اراده و تصمیم ابهامی و پرسشی ایجاد میکند که به وسیله دومین قانون کانت پاسخ داده میشود. پرسش این است که اراده نیک به چه اعمالی تعلق میگیرد؟ چگونه تشخیص دهیم که فعل الف وظیفه است؟ این مسئله با قانون دوم کانت حل میشود و آن امر مطلق است. «من باید همیشه به شیوه ای عمل کنم که بتوانم هم چنین اراده کنم که راه و روش من یک قانون عام شود». (Ibid.p.76)
با قاعده امر مطلق وظیفه اخلاقی شناخته میشود و با قانون اراده نیک ارزش اخلاقی آن عمل تأمین میگردد. فقط وقتی عملی ارزش اخلاقی دارد که از سر وظیفه انجام شود. مصلحت اندیشی و عادت ارزش اخلاقی عمل را از بین میبرند. زیرا هر دو موجب بیتوجهی به ارزش درونی عمل و شکل گیری اراده نیک در عامل میشوند.
در جو اندیشه های دینی نظریههایی که به مبانی وظیفه گروی نزدیک است پدید آمده که در جهان اسلام اشعریون نمونه بارز آن هستند در دنیای مسیحیت نظریه امر الاهی ارائه شده است. اشعریون و طرفداران امر الاهی باور دارند که خوبی و بدی اعمال با عقل و برآورد پیامدهای مطلوب و نامطلوب تعیین نمیگردد، بلکه امر الاهی خوب را خوب و بد را بد میکند. بنابراین ارزش اعمال با امر خداوند در خود آن اعمال پدید می آید. البته آنها از وجدان اخلاقی که وظیفه گرایان بر آن تأکید دارند نیز میگذرند و میگویند که اگر خدا بخواهد حتی دروغ را خوب و راستی را بد کند، امر امر اوست. و اگر اراده کند که متقیان به دوزخ و گناهکاران به فردوس وارد شوند، همین داوری و فرمان نیک و پلیدی اعمال را تأمین و تعیین میکند. پس چون او به راستی و پرهیزکاری امر کرده، اینها نیک است و پیامدهای آن مجالی برای جولان اندیشه و تعیین ارزش اخلاقی افعال ندارد.
درنگی در نسبت وظیفه گروی و پیامدگروی
دو نظریه وظیفهگروی و نتیجهگروی در بخش عمده ای از مدعای خود همپوشانی و تطابق دارند و با دو بیان یک مطلب را بازگو میکنند. آنچه براستی مورد اختلاف آنهاست تنها بخشی از مدعای آنها را در برمیگیرد. تکیه گاه نتیجهگروی که نتایج و پیامدهای اعمال است، چیزی نیست که وظیفهگروی بدون توجه به آن بتواند وجاهت خود را حفظ کند. از نظر کانت «غایات فرعی و اولیه ای که اخلاق ما را ملزم به طلب یا داشتن آن میکند، کمال خودمان و سعادت دیگران است.» (بروس اونی.ص236.) البته کانت این غایات و پیامدها را غایات اخلاقی که ارزش ذاتی دارند و نیت خیر به آنها تعلق میگیرد، معرفی میکند. غایاتی که اخلاق ما را ملزم به دست یابی به آنها میکند. اما نتیجه گراها غایات را بیرون از حریم اخلاق و منبع زایش ارزش اخلاقی تلقیکنند. به هر روی پذیرش غایات اخلاقی و الزامی بودن آنها از منظر اخلاق وظیفه گروانه، وظیفه گرایی را به نوعی موضع گیری غایتنگرانه و پیامدگروانه مایل میکند. و این کاملاً منطقی است زیرا انسان موجودی اندیشمند و هدفدار است که با اختیار خود دست به گزینش اهداف می زند و راههای دستیابی به آن مقاصد را مییابد و میپوید. البته کانت میکوشد تا این نتیجهگروی را با مبانی وظیفهگروانه خود سازگار سازد و به شیوه خود وظیفه خواستن یا داشتن این نتایج را اثبات میکند.
«این که کمال طبیعی یک وظیفه و بنابراین یک غایت فی نفسه است و این که پرورش قدرتهایمان حتی فارغ از نفعی که به بار می آورد بنیادش امر (اخلاقی) بدون قید و شرط است... را میتوان بدین صورت اثبات کرد. قدرت تعیین یک غایت هر غایتی از مختصات انسان (در برابر حیوان) است. از این رو، غایت انسانیت در شخص خودمان با این اراده عقلانی و بنابراین با این وظیفه گره خورده است که خودمان را از راه فرهنگ عموماً و از راه فراهم آوردن یا ایجاد کردن قدرت تحقق بخشیدن به همه غایات ممکن ]خصوصاً [، شایسته انسانیت سازیم، تا آنجا که این قدرت در خود انسان یافت شدنی است.» (اونی.ص238.) پس از موضع وظیفه گروانه نتایج و پیامدهای اخلاقی را دست کم هنگامی که رنگ و بوی مادیت نداشته باشد میتوانیم به عنوان غایات و نتایجی که دست یابی به آنها وظیفه است، معرفی کرد. «چنان عمل کنید که همشه انسانیت را، خواه در شخص خودتان یا در هر شخص دیگری، هرگز نه به عنوان وسیله ای صرف، بلکه همیشه و در عین حال هم چون غایتی تلقی کنید.» (اونی.ص)108
بنابراین با مفاهیم عامی نظیر «انسانیت»، «سعادت جمعی» و «کمال خود» میتوان نتایج اخلاقی را با بیان وظیفهگروانه به عنوان تکالیف اخلاقی معرفی کرد که در این جا تفاوت نتیجهگروی و وظیفهگروی به یک نزاع زبانی فرو کاهیده میشود. نتیجه گرای این غایات را دارای ارزشی غیر اخلاقی و از جنس معنا و هدف زندگی می داند که ارزشهای اخلاقی به اعتبار آن ایجاد میشوند. اما وظیفه گرا برای این غایات ارزش اخلاقی قائل است چنانکه برای اعمال اخلاقی ارزش ذاتی اخلاقی منظور میکنند. بنابراین در سطح غایات انسانی و به بیان دیگر نتایج معنوی از هر دو موضع نتیجه گروی و غایت گروی ارزشی تعریف می شود و در رابطه با اخلاق پذیرفته میشوند. تنها یک مجال حقیقتاً مورد مناقشه است و آن هم سعادت و کامیابیهای دنیوی است که در مثال فروشنده منصف اما خودخواه کانت بیان شد. سود و نفع دنیوی در سودگرایی تا جایی که خیرهای عالیتر و لذتهای برتر تباه نگردد، میتواند منشأ زایش ارزش اخلاقی قلمداد شود، و این چیزی است که کانت حاضر به پذیرش آن نبوده، بیرون از قلمرو اخلاق و متعلق به حوزه مصلحت اندیشی می داند. به هر روی برخی از نتایج و غایات میتوانند به حدی از ارزش ذاتی برخوردار بوده و اعمالی که دست یابی به آنها را میسر میسازند، وظیفه اخلاقی شناخته شوند.
از سوی دیگر پیامدگراها نیز چندان قواعد عملی و وظایف اخلاقی را بی ارزش نمی دانند اگر چه موضعشان امکان نسبیتگرایی عملی بسیاری را دارد و ادعا میکنند: «باید کاری را انجام داد که بیشترین پیامدهای خوب را به بار می آورد. خود این مسئله که چه نوع کاری انجام می دهیم فی نفسه اهمیتی ندارد.» (گنسلر ص252.) اما آنها نیز روابط حقیقی را که بین اعمال خاص با نتایج ویژهشان وجود دارد، انکار نمیکنند. در فایدهگرایی بهتر است که از عمل نگری فاصله بگیریم و با نزدیک شدن به وظیفهگرایی قواعدی را به طور موقت بپذیریم. زیرا مثلاً در یک فروشگاه نمیتوانیم در مواجه با هر کالایی در مورد خریدن یا دزدیدن آن با معیار فایده تصمیم بگیریم. پس بهتر است که قاعده دزدی نکنید را در نظر داشته باشیم و بر اساس آن عمل کنیم. از موضع پیامدگروانه میتوان چنین استدلال کرد که روابط برخی از اعمال با نتایج مطلوب یا نامطلوبی که معمولاً به دنبال دارند ارزش اخلاقی ثابتی برای آن اعمال شناخته میشود. حال وظیفه گرا این ارزش را درون عمل میبیند و نتیجهگرا ارزش این عمل را تسری یافته و جاری شده از پیامدهای آن میپندارد. اما به هر ترتیب عمل الف که همیشه یا معمولاً پیامد ناپسند ب را در پی دارد، ذاتاً نوعی ارزش منفی اخلاقی را در بر دارد.
در مقام تشخیص عمل اما فایدهباوران نتیجهگرا نیز همانند وظیفه گراها امر مطلق را بکار میگیرند. جان استوارت میل میگوید: «در قاعده زرین با جان کلام اخلاق فایدهباور مواجه میشویم. دستور «آنچه بر خود نمیپسندی بر دیگران هم مپسند و همسایه ات را مانند خودت دوست بدار» کمال مطلوب اخلاق فایدهباور است.(Mill John.22) (گنسلر،ص254). فایده باوران نتیجه گرا معتقدند که این قاعده بیشترین سود را برای بیشترین افراد فراهم میسازد و از این جهت راهنمای درست و دقیقی برای عمل است. و وظیفه گراها معتقدند که این قاعده ارزش اخلاقی نهفته در یک عمل را مشخص میکند.
میبینیم که در مقام کشف ارزشهای اخلاقی حتی یک قاعده و معیار در کار است، فقط نتیجهگروان از آن رو که این قواعد بهترین و مطلوبترین پیامدها را به دنبال دارند ارزشمند شناخته، وظیفهگروان از این جهت که میتوان این اعمال را با نیت درست و اراده نیک انجام داد، خوب و الزامی دانسته اند. حتی در سودگرایی دیدگاههایی هماهنگ با طرفداران امر الاهی که افراطیترین وظیفهگرایان هستند وجود دارد. آنها معتقدند «فایدهباوری بر خواست خدا مبتنی است زیرا خداوند بیشترین خوشبختی را برای انسان میخواهد.» (گنسلر ص254.) تنها یک ادعای وظیفهگروانه است که اندیشه نتیجهگروانه آن را برنمی تابد و آن این است که اگر فعلی به عنوان وظیفه اخلاقی شناخته شد و به قصد نیک انجام شد اگر چه رنج و زیان به بارآورد، خوب است. زیرا اراده نیک یعنی نیت انجام وظیفه منشأ ارزش اخلاقی است و پیامدهای ناگوار آن به ارزشش خدشه ای وارد نمیکند.
نظریه هنجاری اسلام
پس از آشنایی اندیشمندان مسلمان با نظریات هنجاری این مسئله مطرح شد که نظریه هنجاری اسلام چیست؟ آیا یکی از اینها، ترکیبی از نظریات موجود یا نظریه ای متفاوت است؟ به این مسئله پاسخهای گوناگونی داده شد. از جمله اینکه بعضی کوشیدند تا نظام اخلاقی اسلام را غایتگرا معرفی کنند و در این راستا اهداف عالی دین اسلام یعنی قرب الی الله را شالوده استدلال خود قرار دادند. علی شیروانی در این باره مینویسد: «مکتب اخلاقی اسلام غایت انگار است، نه وظیفهگرا. ...دلیل ما بر این مدعا آن است که در متون دینی ما (اعم از آیات و روایات) درمقام تشویق و دعوت به انجام کارهای خیر، بر این نکته تأکید شده است که این کارها موجب سعادت، آسایش، اطمینان، فلاح، فوز و مانند آن میگردد. ...نظام اخلاقی اسلام، یک نظام غایت انگار خود گرا میباشد. معنای این سخن آن است که: اولاً، فعل اخلاقی در اسلام هدف و غرض (غایت) دارد و ثانیاً، آن هدف و غرض مربوط به شخص عامل است.... از نگاه قرآن بالاترین لذت و سرور و ابتهاجی که برای انسان حاصل میگردد، لذت حاصل از انس با خدا، قرب به او و نظر به جمال و جلال الاهی است. و «رضوان من الله اکبر» از این رو میتوان گفت: غایت در نظام اخلاقی اسلام قرب الی الله است.» (شیروانی، علی. ساختار کلی اخلاق اسلامی)
مشکل این دیدگاه این است که غایتگرایی و نتیجهگروی را به طور کامل و دقیق در نظر نگرفته است. اگر نتیجه گرایی را با طرح مسائلی نظیر فوز و فلاح و سعادت آن هم در ابعاد بسیار متعالی نظیر قرب خداوند در نظر بگیریم، تمام وظیفهگروان، غایت انگارند. کانت با اخلاق خدا را ثابت میکند و طرف داران امر الاهی نیز التزام به ارزشهای اخلاقی را موافقت با امر الاهی و موجب قرب او می دانند. نتیجهگرا دانستن اخلاق اسلامی آنجا معنی دار و نافی وظیفهگرایی است که از پیامدها و نتایج این جهان سخن بگوییم و فروشنده منصف و سودجوی کانت را اخلاقیبدانیم. با تأکید بر قرب الاهی و مفاهیمی نظیر سعادت و کمال هیچ اندیشه و اندیشمندی پیامدگرا نمیشود.
بر خلاف نظر پیشین گروهی از محققان مسلمان قائل به وظیفهگرای در اخلاقی اسلامی شده اند.هادی صادقی در این باره مینویسد: «مکتب اخلاقی اسلام چنان است که برای همه طبقات آدمیان برنامه دارد و از عالی ترین مراتب انسانی تا ضعیفترین انگیزههای اخلاقی را دربرمیگیرد. برای انسانهای بلند مرتبه ای چون علی ابن ابیطالب پایه و اساس وظیفهگرایی است. تنها محرک عمل اخلاقی او وظیفه بندگی است: «وجدتک اهلاً للعباده فعبدتک»، و برای افراد متوسط شوق پاداش و بهشت: «طمعاً للجنه.» و برای سایرین هم همان ترس از عذاب: «خوفاً من نارک». ... اصل تفکر اخلاقی اسلام نوعی وظیفهگروی است. اما به لحاظ این که اکثر انسانها نمیتوانند براین اساس عمل کنند، خودگروی و سودگروی نیز در مراتب بعدی به عنوان جانشین اخلاق اصیل و والا مطرح میشود و به همه انواع انگیزهها پوشش می دهد.» (صادقی،هادی. اخلاق بدون خدا)
همانطور که میبینیم روشن نشدن میز و مرز شفاف این نظریات در فلسفه غرب به کژتابیهایی انجامیده، که مشترکات وظیفهگرایی و نتیجهگرایی به یکی از این نظریات تأویل میبرد و در یک بازی زبانی طرفداران هر نظریه، اخلاق اسلامی را به سوی خود میکشند. وظیفهگرایی که در عبودیت باشد با غایتگرایی هیچ تعارضی ندارد. مشکل وظیفه گرایی این است که در صورت انجام وظیفه، پیامدهای شوم آن نیز مقبول باشد و تصحیح شود و این چیزی است که نمی تواند مورد تأیید اسلام باشد. آیا نظریه پرداز وظیفهگرای ما کسانی را که به قصد انجام وظیفه فرزند فاطمه را به شهادت رساندند و تابلوی کربلا را تصویر کردند، ارج مینهد و حاضر است از پیامد کار آنها صرف نظر کند؟ ما ناگزیریم که پیامدها و نتایج را در نظر بگیریم؛ اگر چه معتقد باشیم که نتایج بد کاشف از نیات پلید است. در این صورت نیز معیار ارزش یابی اعمال، نتایج اند و باید در وظیفهگرا بودن خود شک کنیم.
نظریه دیگری مبنی بر جمع میان وظیفهگروی و نتیجهگروی در نظام اخلاقی اسلام طرح شده که از تک نظریه گراییهای بالا فراتر نمی رود، محسن جوادی چنین مینویسد: «خوب بودن ملکات نفسانی و اعمال انسان در صورتی است که با قرب الاهی رابطه ای مستقیم داشته، آدمی را به خداوند نزدیک کنند و بد بودن آنها در صورتی است که با مقام قرب الاهی یا سعادت ابدی انسان رابطه ای معکوس داشته باشند. ...بنابراین میتوان گفت که معیار اخلاقیقرآن از جهتی غایتگرایانه است؛ اما چون سعادت را در گستره حیات آخرتی انسان هم ملحوظ می دارد، آدمی را به تعبدی عقلانی به وحی فرامیخواند تا در پرتو روشنایی وحی، راه سعادت ابدی را دریابد و از این جهت به اخلاقهای وظیفهگرایانه شبیه است.» (جوادی، محسن.اخلاق، ص 374 و )373
با این تحلیل باید گفت که اخلاق اسلامی به هیچ کدام از نظریات مورد بحث شبیه نیست، زیرا به خط قرمز این نظریات نزدیک نمیشود و به مشترکات بسنده کرده و در جایی که هنوز نتیجهگروی، نتیجهگروی نشده و وظیفهگروی وظیفهگروی نشده؛ باقی مانده است. ایشان وظیفه گروی را در سعادت اخروی و بهشت و دوزخ میبینند در حالی که نظریه قبل از آن که بر وظیفه گرا بودن اخلاق اسلامی تأکید داشت، توجه به قرب خدا و عبودیت را وظیفه گرایی و توجه به بهشت و دوزخ را پیامدگرایی و برای سطوح پایین تر معرفت در نظر میگرفت. بنابراین نه قرب و عبودیت دال بر پیامدگرا بودن اخلاق اسلامی است و نه تأکید بر پاداش و مجازات اخروی دلیل بر وظیفه گرا بودن آن.
اینکه نظریه هنجاری اخلاق اسلامی چیست نیازمند کار گسترده و عمیق در منابع دین با تسلط بر متد اجتهادی است. و این کاری است که تا کنون انجام نشده و نمیتوان نظریه نهایی و کامل اسلام را ارائه داد؛ نظری که میتواند هیچ کدام از نظریات موجود نباشد. اما بررسی منابع دست کم این را نشان می دهد که تعالیم اخلاقی اسلام با پیامدگروی مشکلی ندارد و میپذیرد که اصول اخلاقی را با پیامدهای آن اگر چه این جهانی باشند، ارزش یابی کنیم. مثلاً با توجه به روایاتی که تأثیر اخلاق بر افزایش درآمد را گوش زد میکند، میتوان نتیجه گرفت که عمل فروشنده منصف و سودجوی کانت ارزش اخلاقی دارد. و اخلاق اسلامی دقیقاً از این جهت که تا کنون به پیامدهای اخلاقیبی توجه بوده و به خط قرمز نتیجهگروی نزدیک نشده، رنجور و نحیف باقی مانده است.
کسی که ادعا کند، نظریه اخلاقی اسلام را دریافته، لازم است که روششناسی و استدلالهای خود را در بیش از یک مقاله بیان کند. اما در یک مقاله میتوان نشان داد که ابعاد نتیجهگروانه تعالیم اخلاق اسلامی بسیار پررنگ و جدی است؛ اگر چه از اندیشه اخلاق دانان مسلمان پنهان مانده و در میراث اخلاقی مسلمین غایب است. در اندیشه اخلاقی اسلام مصلحت اندیشی از مرزهای اخلاق بیرون نمی ماند، بلکه یکی از مهمترین ویژگیهای اخلاق اسلامیبرخورداری از ابعاد مصلحت اندیشانه است که رویکرد نتیجه گروانه را تصحیح و تأییدکند. این موضوع را به وضوح میتوان در روایات دنبال کرد.
امام صادق علیه السلام فرموده اند: «من ساء خُلقُه عذَبَ نفسَه.» کسی که بد اخلاق است خودش را عذاب می دهد. (اصول کافی باب سوء خلق ح4) نیز فرمودند: «البِر و حسن الخلق یعمران الدیار و یزیدان فی الاعمار.» نیکی کردن و خوش اخلاقی شهرها را آباد و عمرها را زیادکند. (همان باب حسن الخلق ح8) تأکید بر این پیامدها را نمی توانیم مربوط به افرادی که در مراتب پایین معرفت هستند بدانیم. زیرا همین خلق نیکو است که پیامبر خاتم در کلام خدا به این صفات ستوده و صاحب خلق عظیم معرفی شده است و نیز برخورداری از این خصال نیک و بهرمندی از پیامدهای ارجمندش را منت و رحمتی بر رسول اکرم قلمداد کرده، آن جا که میفرماید: «فبما رحمهٍٍٍٍٍ من الله لنتَ لهم و لو کنتَ فظاً غلیظ القلب لانفَضُوا من حولک» پس به رحمت و لطف الاهی با مردم نرم خو و خوش اخلاقی و اگر خشن و سخت دل بودی از دور تو پراکنده می شدند. (آل عمران/)159
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله: «إن فی الرفق الزیاده و البرکه.» بدرستی که در مدارا کردن افزایش و برکت است. (کافی باب رفق ح)7
همچنین فرموده اند: «إن الصدقه تزیدُ صاحبها کثرهً فتصدَقوا یرحمکم الله. و إن التواضع یزید صاحبه رفعهً فتواضعوا یرفعکم الله. و إن العفو یزیدُ صاحبها عزاً فاعفوا یعزَکم الله.» همانا صدقه برای صاحبش بسیار زیاد کننده و افزاینده است پس صدقه دهید تا خداوند رحمت خویش را بر شما ببارد. و قصعاً فروتنی و تواضع صاحبش را بالا میبرد و منزلت می بخشد، پس فروتنی کنید تا خداوند به شما منزلت و بلندی دهد. و بخشش صاحبش را عزیز میکند، پس ببخشید تا خداوند شما را عزیز گرداند. (کافی باب تواضع)1
امام باقر علیه السلام فرمودند: «صنایع المعروف و حسنُ البشر یکسبان المحبه.» نیکو کاری و خوش رویی محبتها را بدست می آورد. (کافی باب حسن البشر ح)5
روایات بسیاری وجود دارد که بر نتایج و پیامدهای خصال و اعمال اخلاقی تأکید میکند؛ پیامدهای مطلوبی که بدون ملاحظه معاد و حیات اخروی یا صرفاً فوز و فلاح و قرب خدا بیان شده اند نظیر محبوبیت، عزت، مقام و منزلت بین مردم، ثروت، سرور و شادمانی، لذت و کامیابی در زندگی، موفقیت و... که جا دارد برای فهم و دست یابی به این آموزهها اخلاق اسلامی را از نو بخوانیم و بنویسیم.
روانشناسی اخلاق پژوهی در جهان اسلام
اخلاق اوج قله تعالیم نبوی است و این عظمت و شکوه جایگاه اخلاق در اسلام دانشمندان مسلمان را به فروتنی در برابر خود واداشته به طوری که کمتر به خود اجازه می دادند به عنوان عالم اخلاق دست به قلم شوند و حتی کرسی درسی اختیار کنند. احساس تواضع و کوچکی برای ورود به مباحث اخلاق حتی برای کسانی که علماً ورودی به این دانش داشته اند، موجب فقر و ضعف این حوزه از دانشهای علوم اسلامی بوده است. همین عظمت و شکوه اخلاق و منزلت رفیع آن در اسلام تا حدی که پیامبر اکرم تمام رسالت خود را برای تعلیم اخلاق معرفی میکنند؛ سبب شد دانشمندانی هم که به مباحثات اخلاقی پرداختند، برای دیدن قامت رعنای اخلاق چنان سر خود را بالا بگیرند که از دیدن مراتب پایین تر و این جهانی اخلاق ناتوان شوند. آنچه ما از اخلاق اسلامی داریم، چهره زیبایی است که بر قله کمال می درخشد، اما نه آن صورت بر پایی استوار است و نه آن قله بر تارک دامنه ای نشسته است. به این ترتیب اخلاق اسلامی دچار نوعی سانسور تعالی گرا شده، ابعاد پیامدگروانه آن محو و مخدوش گردیده است. البته منظور این نیست که اخلاق در سطوح بالا و برای افراد پیشرفته در معنویت و خود سازی نوشته شده، بلکه تمام حقیقت آن که حتی برای معصومان نیز مورد توجه بوده در دانش اخلاق موجود نیامده است. اخلاق اسلامیبرای انسان کامل نیز کامیابی و سعادت دنیا و آخرت را تأمین میکند. نه اینکه انسان کامل که از دنیا وارسته، دیگر پیامدهای دنیوی اخلاق را خط می زند و نگاه نتیجه گروانه تنها برای کسانی مفید است که هنوز به کمال نرسیده و نوپا هستند. (ن.ک. مظاهری سیف. تحریف تعالیم اخلاقی)
پروای دانشمندان مسلمان از نزدیک شدن به دانش اخلاق و پرهیز از گرم کردن عرصه بحث و گفتگو در ابواب آن، به جایی انجامید که معنای تفقه در دین که به تمام دین و منابع معرفتی اسلام مربوط میشد، در حد تفقه در احکام خمسه تکلیفی یعنی واجب و حرام و مکروه و مستحب و مباح محدود شد و حجم زیاد و گسترده آموزههای اخلاقیبکر و دست نخورده باقی بماند. و سرانجام بسیاری از ظرفیتهای آن از جمله ظرفیتهای پیامد گروانه اخلاقی موجود در منابع کشف و شناخته نشود.
فقه اسلامی باید به ژرف کاوی تمام معارف دینی میپرداخت ولی هیبت و شکوه اخلاق تازیانه طرد بر اندیشه دانشمندان مسلمان نواخت و نهیب دور باش بر گوش هوش آنها سرود. به این ترتیب اخلاق پژوهی کاری دشوار و صعب به نظر می رسید که هر کسی لیاقت و صلاحیت پرداختن به آن را ندارد و تنها افرادی باید به اخلاق پژوهی روی آورند که اشبه الناس به رسول الله باشند.
مسئله دیگر ظرفیت علمی و عملی برای جمع میان دنیاداری و دینداری است. حفظ دین و حظ دنیا برای اندیشه های کوتاه پرواز و قلبهای کوچک بسیار بسیار دشوار و بلکه محال است. و این موضوع باعث شد که حتی معصومین در مواجه با افرادی که توان جمع این دو را نداشتند، دینداری را بر دنیاداری ترجیح دهند. تا سعادت برتر حفظ شود و سعادت کمتر فدای آن گردد. اما به هر روی این مشکلی بود که در متدینان وجود داشت و مانع دریافت و به کارگیری کامل اسلام می شد.
در مجموعه آیات و روایات نفی دلبستگی و تعلق به دنیا و از سوی دیگر برخورداری و بهرهمندی از آن را داریم. فرمول سعادت در دنیا عبارت است از «برخورداری» + «وارستگی» که اجرای آن در شخصیت و منش فردی بسیار دشوار است. زیرا انسان در اثر بهرمندی از دنیا با آن انس میگیرد و به لذتها و کامجوییهای آن اعتماد میکند و وابسته شود. این دشواری سبب کم رنگ شدن ابعاد پیامدگروانه اخلاق شد. در حالی که راه حل مسئله و تحقق آرمان اسلام مبنی بر تأمین سعادت دنیا و آخرت در گرو تغییر ماست نه تحریف دین. باید مشکل را پذیرفت و برای رفع آن چاره ای اندیشید. اما تا کنون عالمان اخلاق از روبرو شدن با اصل مسئله هراس داشته و پرهیز کرده اند. و به پاک کردن مسئله یعنی ندیده گرفتن ابعاد پیامدگروانه اخلاق دست زده اند. در نتیجه به نوعی فضای وظیفه گروانه بر اخلاق اسلامی حاکم شده است.
در فضایی که وظیفه گروی یکه تاز تفکر اخلاقی اسلام است همواره تأکید بر قواعد رفتاری و عملی است به این ترتیب که باید صبر کرد و صبور بود. باید توکل داشت. باید خیرخواه دیگران بود. و معمولاً بر سختی و دشواری اخلاقیات تأکید می شود و راههای گوناگون برای تخلق جستجو میشود. ساختار اخلاق وظیفه گرا بر شالوده رفتارهایی که باید انجام شود و نباید انجام شود ریخته شده است. از حال و هوایی که در اخلاق اسلامی پدید آمده، دانش شریعت و به اصطلاح نادرست رایج فقه که محدود به احکام شریعت است تداعی میشود. و از همین جا میتوان به بعد دیگری از روانشناسی اخلاق پژوهی در مسلمانان پی برد و آن فقه زدگی است.
با محدود شدن تفقه در دین به کشف احکام شریعت و توجه فزاینده به آن اخلاق نیز متأثر از فضای شریعت شده و صورتی تکلیفی و وظیفه گروانه پیدا کرده است. این که این عمل خواست خداست و هر چه باشد باید انجام شود. خدا حکیم است و مهربان، پس اگر به احسان و محبت و صداقت امر میکند و از خیانت و کذب و عداوت و حسد نهی میفرماید باید چنین کرد. با این رویکرد اخلاق در حد مستحبات و مکروهات شرعی و البته گاهی هم محرمات کاهش مییابد و منزلت حقیقی خود که حاکم بر احکام است و به عنوان غایت رسالت و شریعت معرفی شده، از دست می دهد.
موضوع دیگر خطیر بودن عقوبت و عذاب اخروی است که مومنان را به خود مشغول کرده و ابعاد پیامدگروانه تعالیم دینی را از نظرشان دور ساخته است. ترس از عذاب توجه متدینان را به اصلاح آخرت معطوف کرده و باعث شده که اخلاق را نیز برای آبادی سرای دیگر بخواهند و از ظرفیتهای نتیجه گرایانه آن غافل و محجوب شوند. این جو عمومی متدینان در اخلاق پژوهان نیز جریان داشته، موجب ندیدن جنبههای پیامدگرایانه اخلاق در آثار و میراث اخلاقی شده است.
نتیجه گیری
خلاصه بررسی این است که موانع روانشناختی که موجب بازدارندگی اخلاق پژوهان از پرداختن به ظرفیت هاینتیجه گروانه شده عبارت است از: پرهیز از نزدیک شدن به حوزه اخلاق پژوهی به جهت منزلت و عظمت اخلاق در ساختار معارف اسلامی. دوم، عطف توجه به ابعاد والای اخلاق و دور ماندن از مرزها خاص پیامدگروی. سوم، دشواری تحصیل سعادت دنیوی و جمع آن با سلامت دینداری. چهارم، فقه زدگی و پنجم، خطیر بودن امر آخرت و محجوب شدن متدینین از ابعاد نتیجه گرایانه اخلاق اسلامی. این همه باعث شده است که ظرفیت عظیم و شکوهمندی در معارف اخلاق اسلام دست نخورده رها شود و جامعه اسلامی در زندگی خود با خلاءهای اخلاقیجدی مواجه شود.
برتری تمدن غرب در برخورداری از پیامدهای این جهانی اخلاق در قالب اخلاق سکولار، به معنای برتری آنها در تمام ابعاد اخلاق نیست ولی آنها توانسته اند اخلاق را در حدی که به سامان دادن نظام اجتماعی کمک میکند، بکار گیرند و شهروندان خود را نسبت به آن جامعه پذیر سازند. از این رو نقل شده که بعضی پس سفر به فرنگستان و باز گشت به وطن گفته اند در آن جا اسلام دیدیم و در اینجا مسلمان. بنابراین لازم است که در راستای عزم تمدن سازی اسلامی به منزله پاسخی به بحرانهای حل نشدنی تمدن غرب و ارائه مدلی جایگزین برای آن، جنبههایپیامد گروانه اخلاق اسلامی را کشف و تبیین نماییم و این هنجارها را برای مردمان جوامع اسلامی درونی سازیم. در صورتیکه این پایه به درستی نهاده شود، تمدن اسلامی میتواند قامت استوار خود برکشد و جهان شاهد طرحی تازه برای زیستن باشد. زندگی بر شالوده سعادت دنیا و آخرت که قرآن کریم با نام حیات طیبه معرفی کرده است.
منابع1.
بروس اونی. نظریه اخلاقی کانت ترجمه علیرضا آلبویه. انتشارات بوستان کتاب قم. 81
2. علی شیروانی: «ساختار کلی اخلاق اسلامی» فصلنامه قبسات شماره سوم سال چهارم پاییز 78.ص40غ.39
3.هادی صادقی، «اخلاق بدون خدا» نقد و نظر سال چهارم شماره اول و دوم زمستان 76 و بهار .77
4. محسن جوادی. «اخلاق» دایره المعارف قرآن کریم ج2 قم بوستان کتاب قم .1383
5. حمید رضا مظاهری سیف. «تحریف تعالیم اخلاقی تباهی تمدن اسلامی» فصلنامه کتاب نقد شماره
6. حمید رضا مظاهری سیف. «جای خالی فقه الاخلاق» فصلنامه کتاب نقد شماره .33
7. حمید رضا مظاهری سیف. «نقد عرفان پست مدرن» فصلنامه کتاب نقد شماره .35
8. حمید رضا مظاهری سیف. «اخلاق موفقیت» هفته نامه پگاه شماره 198
9. حمید رضا مظاهری سیف. «اخلاق دارایی» هفته نامه پگاه شماره 199
10. مایکل پالمر. مسائل اخلاق ترجمه علی رضا آل بویه. انتشارات پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.1385
11. هری. جی. گنسلر. درآمدی جدید به فلسفه اخلاق. ترجمه حمیده بحرینی، تهران: آسمان خیال 1385
12. فصلنامه ارغنون شماره 16. انتشارات وزارت ارشاد اسلامی.
13. ویلیام کی فرانکنا. فلسفه اخلاق. ترجمههادی صادقی. انتشارات طه .1375
14. لارنس سی.بکر، تاریخ فلسفه اخلاق ترجمه گروهی از مترجمان. انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی .1378
15. An Introduction to the Principls of Morals and Legislatin .(eds) J.H.Burns and H.L.A.Hart
.16 Mill John Utilitarianism (New York: Library of Liberal) (Arts1957)
Kant Immanuel. Groundwork of Metaphysic of Morals Translated.With analysis and notes.by H.J.Patan in the Moral Law