کنکاشی درباره فرقه های غیر رسمی یهودی در اسرائیل: یهودی های غیر رسمی
آرشیو
چکیده
متن
چنان که می دانیم، اکثریت بزرگی از اسرائیلی ها، مهاجرانی هستند که بر اساس قانون بازگشت که در سال 1950 صادر شد، به این کشورمهاجرت کرده اند. این قانون، به هر یهودی در جهان، حق مهاجرت به اسرائیل و کسب تابعیت این کشور را می دهد؛ مگر آنکه امنیت عمومی یابهداشت عمومی، احساس خطر شود.
این قانون مشخص نکرده که چه کسی یهودی است ؟ تعریف دقیقی ازیهودی ارائه نکرده و به هدف توسعه دایره کسانی که حق استفاده از این عنوان را دارند، آن را بازگذارده است ؛ اما بعدها این کار را به رژیم اسرائیل بخشید. طبق یکی از پیوست های این قانون بستگان نزدیک شخصی که این قانون بر او منطبق است ـ مانند همسر، نوه و جد ـ نیز می توانند،حتی اگر غیر یهودی باشند، تابعیت اسرائیل را کسب کنند. با اینکه دولت به آن دسته افرادی که ادعا می کنند، یهودی هستند، تابعیت می دهد وآنان را شهروند می داند، بسیاری آنان، از سوی ریاست خاخام های اسرائیل به عنوان یهودی به رسمیت شناخته نمی شوند. این مسئله امروزه به مشکلی اساسی و جدی برای اینان تبدیل شده است. مناقشه ونزاع بر سر این مسئله سال ها است که در جریان است و این مسئله باعنوان (چه کسی یهودی است ؟) شهرت یافته است.
عدم اعتراف به یهودی بودن اینان، اعصاب لائیک های اسرائیل را نیزبه هم ریخته است که ریاست خاخام های اسرائیل به دلیل موضعی که دربرابر اینان دارد و نیز به دلیل سلطه اش بر احوال شخصی شهروندان،هدف انتقاد شدید خود قرار داده اند؛ حتی حزب لائیک شینوی (دگرگونی) اساسٹ برای مبارزه با این سلطه و دخالت تشکیل شده است.ریاست خاخام های اسرائیل، مرجع تشخیص صحت و سقم یهودی بودن فرد مدعی یهودیت است. تعریف ریاست خاخام ها از یهودی چنین است. (یهودی کسی است که از مادری یهودی زاده شده باشد یا ازطریق مذهب ارتدکس (مذهب ریاست خاخام ها)، به یهودیت تغییر دین داده، به دین دیگری نگرویده باشد).
فرقه های غیر رسمی
الف : فرقه یهودیان قرائی
از جماعت هایی که اغلب کمی پس از اعلان دولت اسرائیل به آن سرزمین کوچیدند، فرقه یهودیان قرائی هستند که فرقه قدیمی و بزرگی از یهودیان هستند که در قرن دوم هجری (هشتم میلادی) در عراق ظهور یافتند. مؤسس و رهبر نخست این فرقه، عنان بن داود است. این فرقه به رغم آنکه همه فرقه های یهودی در شرق نزدیک، تحت فشارشدید بودند، در کشورهای این منطقه رو به گسترش نهاده، تفاوت این فرقه با دیگر فرقه های یهودی این است که تلمود را به عنوان کتاب مقدس و منبع دوم شریعت یهود، پس از تورات نمی شناسد، چنان که فردمتولد شده از مادر غیر یهودی و پدر یهودی را یهودی نمی داند. افزون براین در مسائل طلاق، ازدواج، نماز و... هم اختلافاتی میان این فرقه بادیگر فرقه ها دیده می شود. خاخام های ارتدکس پیروان فرقه قرائین را ازدایره دین یهود خارج می دانند و معامله و ازدواج با آنان و حتی سکونت در میانشان را حرام می دانند.
رئیس سابق خاخام های سفاردی، خاخام نسیم، در پاسخ به استفتائی درباره امکان ازدواج با قرائی ها نوشت : چنین اقدامی ممکن (جایز)نیست، مگر آنکه قرائیان به ارتدکس تغییر مذهب دهند. رئیس سابق خاخام های اشکنازی خاخام ترمان نیز اعلام کرد: علمای ما هر شخصی را که منع و حرمت ازدواج با قرائی ها را نادیده بگیرد، لعنت کرده اند؛ از این رو برداشتن این منع ممکن نیست. از آنجا که مسائل حقوق مدنی وشخصی با رئیس خاخام ها مرتبط است، قرائی ها در نتیجه موضع او، ازمشکلات فراوانی رنج می برند. آنان نمی توانند از ریاست خاخام ها، سندازدواج و طلاق بگیرند یا مرده های خود را در گورستان یهودیان به خاک بسپارند و حق عضویت در شورای شهر را ندارند. در نتیجه این محرومیت ها، این فرقه، نهادی دینی تأسیس کرده که به مسائل یادشده، یعنی حلال و حرام و پاک و ناپاک اعضای فرقه خود رسیدگی می کند. این فرقه از سوی ریاست خاخام ها، فرقه ای منقطع و منفصل ازدین یهود شناخته می شود و بر این اساس، دولت اسرائیل با آنان، ماننددیگر طوایف غیر یهود، مانند درزی ها، مسیحیان، مسلمانان و بهائیان رفتار می کند. این فرقه، معامله دولت با اعضای خود را به عنوان شهروندان درجه دوم، خیانت به شمار می آورند؛ به همین دلیل، شمارزیادی از آنان به فرانسه و کانادا و ایالات متحده امریکا کوچیده اند.
ترقی خواهان، اصلاح طلبان و محافظه کاران
از دیگر گروه های یهودی که در اسرائیل، به عنوان یهودی شناخته نمی شوند، گروهی هستند که خود را ترقی خواه می نامند. اینان در اصل یهودیان اصلاح طلب و محافظه کار (مسورتی) هستند. یهودیان اصلاح طلب، در اوایل قرن نوزدهم در آلمان ظهور کردند و یهودیان محافظه کارنیز از آنان منشعب شدند. اینان در مسائل اساسی با یهودیان ارتدکس اختلاف نظر دارند؛ برای مثال بر خلاف یهودیان ارتدکس که به عصمت تورات و خطاناپذیری آن باور دارند، معتقدند که تورات را انسان هایی درمراحل مختلف نوشته اند که از خطا و لغزش مصون نبوده اند. این گروه به قداست تلمود نیز باور ندارند و تنها بخشی از آن را می پذیرند. یهودیان محافظه کار به ویژه معتقدند که وحی پدیده ای مستمر است و شریعت درحالت تکامل و تحول مداوم است. آنان و اصلاح طلبان، دارای هیأت هایی هستند که به تشریع احکام جدید ـ در صورت مقتضی ـمبادرت می ورزند. این دو گروه، هم چنین برای زن حق خاخام شدن وانجام وظایف خاخام، مانند امامت نماز، خواندن وعظ، اشراف بر شعائر ومناسک و مناسب های دینی و... را قائلند. این دو گروه، امروزه ده هاخاخام زن دارند؛ در حالی که در مذهب یهودیان ارتدکس، خاخام شدن زن ها حرام است و یهودیان ارتدکس، عقد ازدواج و دیگر عقودی را که خاخام های این دو گروه منعقد کنند، باطل می دانند. بسیاری اصلاح طلب ها، بر خلاف ارتدکس ها که یهودی بودن مادر را شرط ضروری یهودی بودن فرد می دانند، معتقدند که شرط ضروری، یهودی بودن پدراست. آنان ازدواج یهودی با غیر یهودی را هم جایز می شمارند.
چنین احکام و عقاید متفاوتی، آنان را در نظر رئیس خاخام ها ویهودیان ارتدکس، خارج از دین یهود قرار داده است. در سال های نخست تأسیس رژیم اسرائیل، این گروه از به رسمیت شناخته نشدن خود از سوی ریاست خاخام ها به بن گوریون و گلدامایر شکایت بردند. آن دو از اعضای این دو فرقه خواستند، تا شمار مهاجران خود را به اسرائیل،آن قدر افزایش دهند تا به قدرتی در درون اسرائیل تبدیل شوند و مورداعتراف و رسمیت قرار گیرند. ریاست خاخام ها، گاه، بیانیه هایی علیه این گروه صادر کرده است. در یکی از این بیانیه ها آمده است : (اصلاح طلب ها فرقه دینی جدایی در اسرائیل هستند. دین آنان در همه ابعاد بادین یهود متفاوت است، زیرا به تورات ایمان ندارند و ازدواج مختلط راجایز می دانند). اسحاق نسیم، رئیس سابق خاخام های سفاردی نیزاعلام کرد: (اصلاح طلبی دین نیست) و در یکی از بیانیه های خود، مردم را از نمازگزاردن در کنیسه های این دو گروه منع کرد. در بیانیه سال 1982رئیس خاخام ها آمده است : نماز گزاردن در کنیسه های اصلاح طلبان ومحافظه کاران مطلقٹ حرام است و هر کس در این کنیسه ها نماز بگزارد،به وظایف تورات و تکلیف نماز عمل نکرده است.
در سال 2004 م، اعلامیه ای در روزنامه های ارتدکس منتشر شد که امضای خاخام های بزرگ ارتدکس، مانند خاخام شالوم یوسف الیاشیف وخاخام عوفا دیا یوسف رهبر معنوی حزب شاس، در پای آن بود. در این اعلامیه، درباره اصلاح طلبان و محافظه کاران آمده است : (آنان دیانت یهود را ویران می کنند و می کوشند، سرزمین مقدس را به آتش بکشند وبنا به (آموزه های) تورات، به رسمیت شناخته نخواهند شد. مذاکره با این دو حزب که تورات را تحریف کرده اند، مطلقٹ ممنوع است). خاخام ها وسیاستمداران ارتدکس یهود، از هر مناسبتی برای یاد آوری عدم صحت یهودیان این دو گروه و عدم مشروعیتشان بهره می گیرند. با این عقایداین دو گروه، به رسمیت شناخته نمی شود، شمار آنان در اسرائیل رو به افزایش است و فعالیت هایشان گسترده است و دارای مؤسسات وکنیسه ها بسیاری هستند. دولت اسرائیل هم آنان را به رسمیت می شناسد و به آنان تابعیت می دهد و آنان را شهروندانی برخوردار از حق شهروندی کامل می داند. از سوی دیوان عالی اسرائیل، احکامی صادرشده که به آنان اجازه می دهد، به رغم مخالفت رئیس خاخام ها، عضوشورای شهر شوند. با اینکه این دو گروه، خود از سوی خاخام ها به رسمیت شناخته نشده اند؛ ولی برخی دیگر مهاجران، مثل مهاجران روسی برای در آمدن به آیین یهود کسب تابعیت اسرائیل، به این گروه هاپناه می آورند و از آنان گواهی در آمدن به آیین یهود دریافت می کنند.محافظه کاران و اصلاح طلبان از گروه های فعال در جنبش صهیونیسم هستند و هر یک دارای سازمان خاصی هستند که فعالانه در جهت تحقق اهداف صهیونیسم فعالیت می کنند؛ از جمله در کمک به مهاجران و سامان دادن کار اسکان و تابعیتشان فعال هستند. هر یک ازاین دو گروه، شهرک های خاصی هم دارند و با دولت در حال رایزنی برای کسب نهاد ریاست خاخامی برای گروه خود هستند؛ اما فشاری که ریاست خاخام ارتدکس بر دولت وارد می کند، تحقق این امر را در آینده نزدیک، با دشواری مواجه ساخته است ؛ اما تحقق چنین خواسته ای دردراز مدت، با توجه به فزونی شمار اصلاح طلبان و محافظه کاران، درنتیجه زاد و ولد و مهاجرت های مداوم بعید نیست. شمار پیروان این دوگروه در ایالات متحده، به بیش از سه میلیون می رسد و آنان به دلیل کمک های مالی اشان، تأثیر زیادی بر اسرائیل دارند و بر سیاست های ایالات متحده هم مؤثرند.
بازسازی یهود
فرقه باز سازی یهود، فرقه ای جدید است که خاخام معروف مردخای قبلان (و 1980)، در نیمه اول قرن بیستم، در ایالات متحده تأسیس کرد. این فرقه نخستین فرقه یهودی است که در ایالات متحده شکل گرفت. مردخای افکار خویش را در کتابی مهم به نام (یهود به مثابه تمدن) تدوین کرده است. خاخام مردخای معتقد است که یهودیت، تنهادین نیست، بلکه تمدنی دینی و پیشرفته است که در شکل گیری و تولیدآن شماری از عناصر مانند ادبیات، میراث ملی، هنر، سنت ها و...مشارکت داشته اند و دین یکی از این عناصر است و تمام این عناصر،همگی در حال تحول و تکامل هستند؛ از این رو وی معتقد است که شریعت هم باید تحول یابد تا پاسخ گوی نیازهای عصر و زمانه باشد.وی به وحی بودن تورات یا عصمت و مصون بودن آن از خطا اعتقادندارد، زیرا به وسیله نویسندگان مختلف و در عصرهای مختلف نوشته شده است و کسانی هم که آن را نوشته اند، بشر بوده اند. خاخام مردخای هم چنین معتقد است، پاره ای احکام در آیین یهود وجود دارد که باگذشت قرن ها از آن، دچار جمود و کهنگی شده اند و بر یهودیان امروز،واجب است که از این گونه احکام خلاص شوند و این برای بقایشان ضروری است. وی معجزاتی را که در تورات از آنها یاد شده انکار می کند.این فرقه با حذف و اضافه کتاب های نماز (نیایش) دیگر یهودیان،چندین کتاب نماز تألیف کرده است. در این کتاب های باز تألیف شده،موضوع نزول تورات بر کوه سینا حذف شده است. هم چنین اصل نمازی که به شخص مسیح مخلص اشاره دارد، حذف شده است. عبارت هایی هم که اشاره به مسائل ثواب و عقاب یا ملت برگزیده بودن یهودیان دارد،برداشته شده است ؛ در حالی که بیشتر کتاب های نماز یهودیان بربرگزیده بودن ملت یهود تأکید دارد. مؤسس این فرقه به این که یهودملت برگزیده خداست مطلقٹ اعتقادی ندارد و این عقیده را عقیده ای نژادپرستانه می داند که با عصر و زمانه هیچ سازگاری ندارد و نوعی خودفریبی و خود آزاری برای معتقدان به آن است و معنایش این است که برگزیدگی، چیزی است که فرد آن را به ارث می برد.
زیان دیگر این عقیده ـ چنان که خاخام مردخای می گوید ـ آن است که برتری طلبی یک نژاد مشخص را توجیه می کند و نا برابری خلق را امری عادی جلوه می دهند؛ در حالی که چنین چیزی غیر دموکراتیک و غیراخلاقی است. مردخای معتقد است که هر ملتی در تاریخ نقشی دارد ویهودیان هم مانند دیگران بوده اند و متمایز و برتر از دیگران نبوده اند.وی به منتقدانی که می گویند: دست کشیدن از اعتقاد به ملت برگزیده بودن یهود، سبب از بین رفتن اراده یهودیان در زندگی اشان می شود،چنین پاسخ می دهد که یهودیت نباید حامل ایده ای باشد که با مبانی دموکراسی تناقض دارد. این فرقه هم مانند دیگر فرقه ها، معتقد است که شخص یهودی کسی است که از مادر یهودی متولد شده باشد؛ ولی داشتن پدر یهودی را هم عامل یهودی بودن می داند. این فرقه نیز ماننددو فرقه پیشین، از سوی نهادهای دینی در اسرائیل به رسمیت شناخته نمی شود؛ اما فعالیت های گسترده ای دارد و دارای کنیسه ها و مؤسسات فرهنگی و اجتماعی متعددی در اسرائیل است، به دلیل اینکه این فرقه در ایالات متحده سر بر آورده است، بیشتر پیروان آن که از چند ده هزارنفر تجاوز نمی کنند، در ایالات متحده به سر می برند و شمار کمی از آنان در اسرائیل زندگی می کنند. یهودیان ارتدکس ایالات متحده نیز این فرقه را به عنوان فرقه ای یهودی به رسمیت نمی شناسند و فتاوای متعددی در این باره دارند؛ اما در باره موضوع این فرقه نسبت به صهیونیسم مؤسس این فرقه اگر چه به صهیونیسم اعتقاد دارد؛ ولی به صهیونیسم سیاسی باور ندارد. وی بر آن است که صهیونیسم سیاسی تنها به دنبال ایجاد دولت است و آن را فی نفسه هدف می داند واقلیت های یهودی را به حال خود رها، بلکه تعدد را بر نمی تابد. وی به صهیونیسم معنوی یا فرهنگی معتقد است. در این باره گفته می شود که مردخای قبلان از متفکری یهودی، به نام احدها عام متأثر بوده است.مردخای خواهان برقراری ارتباط قوی و مستحکم میان یهودیان اسرائیل و جماعت های یهودی خارج اسرائیل است و هر یک از دو طرف را نیازمند دیگری می داند. وی می گوید: اسرائیل بودن یهودیان نواحی مختلف جهان، پیکره ای بدون روح است و یهودیان پراکنده در جهان بدون اسرائیل، مانند روح بی پیکرند. وی بر تدریس زبان و ادبیات عبری تأکید می کند. فرقه باز سازی یهودیت، به برخی سیاست های اسرائیل نسبت به فلسطین انتقاد و اعتراض دارد.
یهودیان اتیوپی (فلاشا)
از گروه هایی که از سوی ریاست خاخام ها در اسرائیل به رسمیت شناخته نمی شوند، یهودیان اتیوپی (فلاشا) هستند. کلمه فلاشا به زبان جغری که یکی از زبان های محلی اتیوپی است، به معنای (مهاجرتبعیدی) است. آنان این نام را دوست ندارند و بر خود نام (بیتا اسرائیل)(اسرائیل نشین) را اطلاق می کنند. اسرائیل این گروه ها را در دهه هشتادو اوایل دهه نود، در دو برنامه انتقال مشهور، به اسرائیل منتقل کرده ازآغاز انتقال آنان به اسرائیل، رئیس خاخام ها به دلیل انزوای آنان در طول قرون متمادی از متن جامعه و فرهنگ یهود، و بی اطلاعی آنان از تلمود،در یهودی بودن حقیقی آنان تردید کرد و حتی صحت ازدواج و طلاق آنان با تردید مواجه شد. از این رو ریاست خاخام ها از آنان خواست که به دین یهود ارتدکس در آیند تا به عنوان یهودی به رسمیت شناخته شوند.حتی از مردان مهاجر اتیوپیایی خواسته شد تا ختنه کنند و این در حالی است که آنان در کودکی ختنه شده اند؛ ولی ریاست خاخام ها معتقد است که ختنه آنان به طریق شرعی انجام نشده است.انجام برخی مناسک شرعی نیز از آنان خواسته شده است. بسیاری آنان با تن دادن به این خواسته ها موافق نیستند و آن را توهین و تحقیر خویش می دانند، زیرامعتقدند که از قدیم یهودی بوده اند و یهودی بودنشان صحیح تر ازبسیاری جماعت های دیگر یهودی است. آنان در اعتراض به این درخواست ها، تظاهرات اعتراض آمیز به راه انداختند و چند روز در مقابل مقر نخست وزیر و ریاست خاخام ها اعتصاب کردند. برخی آنان دراعتراض، حتی به خود کشی دست زدند. در واکنش به مشکلات فراوانی که ریاست خاخام ها برای این گروه ایجاد کرد و در یهودی بودنشان تشکیک کردند، بسیاری آنان به فرقه اصلاح طلبان و محافظه کاران یهودی پیوستند و برخی آنان در این دو فرقه به مقام خاخامی رسیدند؛اگر چه این دو فرقه هم ـ چنان که گذشت ـ از سوی نهاد رسمی دینی دراسرائیل به رسمیت شناخته نشده اند. علت گرویدن این گروه ها به دوفرقه یاد شده، سهولت گرویدن به یهودیت در عقاید آنان است. یهودیان اتیوپی مهاجر از تعامل اسرائیلی ها با خود شکایت دارند و آن را نژادپرستی می دانند. اسرائیلی ها، اتیوپیایی های مهاجر را (کوشی)می نامند. کوشی کلمه ای عبری، به معنای سیاه است و این برایشان تحقیرآمیز است. در نظر سنجی ای که امسال (2007) در اسرائیل انجام شد، 43 درصد اسرائیلی ها به این پرسش که آیا مایل به ازدواج بامهاجران اتیوپیایی هستید، پاسخ منفی داده اند و با ازدواج فرزندانشان باآنان نیز مخالفت کرده اند. بسیاری اسرائیلی ها با سیاست انتقال اینان به اسرائیل مخالفت کرده، در اعتراض، تظاهرات به راه انداختند. در ارتش نیز با آنان بد رفتاری می شود و عده ای از آنان، به همین دلیل خودکشی کرده اند. آنان از سیاست های تبعیض آمیز دولت نسبت به خود در مسئله اسکان و آموزش و پرورش نیز ناراضی هستند و نسبت به بالا بودن درصد بیکاری میان خود اعتراض دارند. در این نظر سنجی روشن شده که 60 درصد آنان فقیر هستند و به همین دلیل برخی جوانانشان در جست و جوی هویت افریقایی با کارائیپی خود ـ به جای هویت اسرائیلی ـهستند. اینان در دهه نود پس از آن که پی بردند که وزارت بهداشت اسرائیل، خون اهدایی اشان را به دلیل تردید در ابتلای آنان به ایدز دورمی ریزد، تظاهرات بزرگی به راه انداختند و تنها پس از آن که مقامات،قول تشکیل کمیته پیگیری را دادند به تظاهراتشان پایان دادند.جمعیت اتیوپیایی های مهاجر، اکنون به بیش از یکصد هزار نفر می رسد.از حدود یک سال پیش، اسرائیل به انتقال گروهی از مسیحیان اتیوپی که (فلاشا مورا) نامیده می شوند، مبادرت ورزیده است. آنان ادعامی کنند که در اصل یهودی بوده اند و اجدادشان به وسیله میسیونرهای مسیحی به آیین مسیحیت گرویده اند. شمار اینان به حدود سی هزار نفرمی رسد که به تدریج به اسرائیل منتقل می شوند. آژانس یهود،سازمان های یهودی امریکایی و سازمان های مسیحی صهیونیستی به انتقال آنان کمک می کنند. مسئولان اسرائیلی می گویند که این گروه، براساس قانون بازگشت به اسرائیل منتقل نمی شوند، بلکه بر اساس قانون ورود به اسرائیل یا گرد آوردن عناصر پراکنده انتقال می یابند.
یهودیان یسوعی
یهودیان مسیحی یا یهودیان یسوعی دیگر گروه به رسمیت ناشناخته شده در اسرائیل هستند. نامگذاری این گروه به یهودیان مسیحی تنهابه دلیل اعتقادشان به مسیح نیست، زیرا یهودیان ارتدکس به مسیح نجات بخش معتقد هستند؛ ولی مسیح آنان یهودی است ؛ در حالی که یهودیان یسوعی به حضرت عیسی مسیح (یسوع) اعتقاد دارند و منتظرظهور دوباره او هستند و با این حال، یهودی هم هستندو به دلیل اینکه اینان به عیسی مسیح ایمان دارند، از دید نهادهای دینی در اسرائیل خارج از دین یهود تلقی می شوند و با اینکه اعمال دینی اشان را براساس شریعت یهود انجام می دهند، غیر یهودی اند. یهودیان مسیحی معتقدند که فرقه اشان، فرقه ای نو پدید نیست و ریشه اشان به شاگردان عیسی مسیح باز می گردد که یهودی بودند و به شریعت یهود عمل می کردند و در همان حال به رسالت عیسی هم ایمان داشتند و از آن زمان تا کنون، وجودشان منقطع نشده است. این فرقه در قرون اخیرفعال نبود؛ ولی از آغاز قرن بیستم فعال شده است. شمار افراد این فرقه به صدها هزار تن می رسد که در بسیاری کشورهای جهان پراکنده اند؛ولی بیشتر آنان اکنون در ایالات متحده زندگی می کنند. در اسرائیل ده هاهزار نفر از اعضای این فرقه به سر می برند و برای خود کلیساها ونهادهای فرهنگی و اجتماعی خاصی دارند؛ ولی پیش تر، از بیم ریاست خاخام ها و یهودیان ارتدکس فعالیت هایشان سری بود، زیرا آنان معتقدبودن که فرقه یهود مسیحی به مسیحیت نزدیک تر است تا یهودیت وکاری که آنان در اسرائیل انجام می دهند، تبلیغ مسیحیت است ؛ از این رو از طریق سازمان هایی که برای دفاع از هویت یهودی ارتدکس ومبارزه با فعالیت های میسیونری تأسیس شده است، به تعقیب و کنترل فعالیت های آنان اقدام می کنند. این فرقه به رغم آنکه در اسرائیل به رسمیت شناخته نشده است، فرقه ای به شدت صهیونیستی است ومعتقد است که مهاجرت به اسرائیل و سکونت در آن، فریضه ای واجب است که نباید آن را کوچک شمرد یا از آن سر باز زد؛ از این رو شمارجمعیت شان در اسرائیل رو به فزونی است.
عبری های اسرائیلی
از گروه های غیر رسمی مذهبی، گروهی از امریکایی های سیاه پوست هستند که خود را عبرانی های اسرائیلی می نامند. این فرقه، نوپدید است و در نیمه دوم قرن بیستم تأسیس شده است. رهبر و یکی از مؤسسات آن (بن عامی) است که با گروهی از پیروانش در پایان دهه شصت به اسرائیل رفت. در بدو ورود، از دولت خواستند تا بر اساس قانون بازگشت به آنان اجازه ورود داده شود. دولت به آنان اجازه ورود و اقامت موقت دادآنان از ریاست خاخام ها تقاضا کردند، تا به عنوان فرقه ای مذهبی به رسمیت شناخته شوند، اما او درخواست شان را رد کرد و از آنان خواست تامناسک و مراسمشان را بنابر مذهب ارتدکس انجام دهند تا به آنان تابعیت داده شود. این فرقه، این درخواست را اهانت به خود تلقی کردند وبه معنای تردید در یهود بودن خود دانستند و آن را رد کردند و همچنان برعقاید خود باقی ماندند. این فرقه تنها به پنج کتاب نخست از عهد قدیم،به عنوان کتاب های آسمانی معتقد است و به تلمود که منبع دوم شریعت یهود است، اعتقادی ندارند. تفاوت این فرقه با ارتدکس این است که عیسی بن مریم را به عنوان پیامبر و موعود تقدیس می کنند و فراوان به سخنان او استناد دارند و برخی اعیاد مهم مانند عید پسح را جشن نمی گیرند و آن را اتفاقی تاریخی می دانند که گذشته است و ضرورتی به جشن گرفتن آن نیست.
آنان برخی شعائر معروف یهود را هم برگزار نمی کنند. اعضای این فرقه به رهبر خود (بن عامی)، نه تنها به عنوان رهبر، بلکه به عنوان پیامبراعتقاد دارند و معتقدند، ابراهیم، اسحاق، یعقوب و نخستین یهودیان،سیاه پوست بوده اند. اعضای این فرقه، فعلا تنها حق اقامت دائم دراسرائیل دارند؛ ولی احتمالا در آینده نزدیک تابعیت دریافت خواهند کرد.دولت اسرائیل اعلام کرده است، برای این فرقه شهرک های خاصی اختصاصی خواهد داد؛ ولی تا کنون ریاست خاخام ها یهودیت آنان را به رسمیت نشناخته و حتی به دفن امواتشان در گورستان های یهودی اجازه نداده است.
یهودیان روسی
یهودیان روسی از گروه های بزرگی هستند که در پایان قرن بیستم، به اسرائیل کوچیدند و همراه آنان از دیگر جمهوری های شوروی سابق هم گروه هایی به اسرائیل انتقال یافتند. بعدها روشن شد که بسیاری اینان یهودی نیستند. ریاست خاخام ها معتقد است که سیصد هزار نفر از آنان غیر یهودی اند و برخی آمارها نشان می دهد که 50 درصد آنان غیریهودی اند.
روشن شد که بسیاری آنان مسیحی اند و تنها با یهودیان قرابت وآشنایی داشتند، زیرا قانون بازگشت به آنان هم حق بازگشت می دهد.اکثریت این مهاجران، به آیین یهودگردن نمی نهند و برخی آنان شرایطگرویدن به یهود ارتدکس را فراتر از طاقت و توان خود می بینند و ازپذیرش آن سر باز می زنند. گروهی از این مهاجران هم پیرو فرقه یهودمسیحی هستند که پیش تر از آن یاد کردیم، زیرا این فرقه در روسیه وکشورهای آسیای میانه فعال بوده است. اینان هم به آیین ارتدکس نمی گروند، زیرا معتقدند که خودشان یهودیان حقیقی هستند و فرقه اشان، فرقه ناجیه است.
بسیاری مهاجران روس به شریعت یهود اعتقاد ندارند و خود را از دوجهت یهودی می دانند: یکی از جهت مقایسه با عرب های فلسطینی ودیگری از جهت شناسنامه. از آغاز مهاجرت اینان به اسرائیل اقدامات متعددی از سوی آنان در مخالفت با شریعت یهود برگزار شد؛ مانند بازکردن مغازه ها در روز شنبه و فروش گوشت خوک و روزه نگرفتن روز کیپورکه مقدس ترین روز یهودیان است. این کارها خشم شدید یهودیان ارتدکس را بر می انگیزد.
با اینکه نهاد دینی یهود در اسرائیل، این گروه ها را به رسمیت نمی شناسد؛ اما دولت اسرائیل آنان را به آمدن به اسرائیل تشویق می کندو به آنان تابعیت می دهد و کمک می کند و حق کامل شهروندی به آنان می دهد تا سرزمین فلسطین اشغالی را پر کنند و در آینده جایی برای صاحبان اصلی آن که عرب های رانده شده اند، باقی نماند.
این قانون مشخص نکرده که چه کسی یهودی است ؟ تعریف دقیقی ازیهودی ارائه نکرده و به هدف توسعه دایره کسانی که حق استفاده از این عنوان را دارند، آن را بازگذارده است ؛ اما بعدها این کار را به رژیم اسرائیل بخشید. طبق یکی از پیوست های این قانون بستگان نزدیک شخصی که این قانون بر او منطبق است ـ مانند همسر، نوه و جد ـ نیز می توانند،حتی اگر غیر یهودی باشند، تابعیت اسرائیل را کسب کنند. با اینکه دولت به آن دسته افرادی که ادعا می کنند، یهودی هستند، تابعیت می دهد وآنان را شهروند می داند، بسیاری آنان، از سوی ریاست خاخام های اسرائیل به عنوان یهودی به رسمیت شناخته نمی شوند. این مسئله امروزه به مشکلی اساسی و جدی برای اینان تبدیل شده است. مناقشه ونزاع بر سر این مسئله سال ها است که در جریان است و این مسئله باعنوان (چه کسی یهودی است ؟) شهرت یافته است.
عدم اعتراف به یهودی بودن اینان، اعصاب لائیک های اسرائیل را نیزبه هم ریخته است که ریاست خاخام های اسرائیل به دلیل موضعی که دربرابر اینان دارد و نیز به دلیل سلطه اش بر احوال شخصی شهروندان،هدف انتقاد شدید خود قرار داده اند؛ حتی حزب لائیک شینوی (دگرگونی) اساسٹ برای مبارزه با این سلطه و دخالت تشکیل شده است.ریاست خاخام های اسرائیل، مرجع تشخیص صحت و سقم یهودی بودن فرد مدعی یهودیت است. تعریف ریاست خاخام ها از یهودی چنین است. (یهودی کسی است که از مادری یهودی زاده شده باشد یا ازطریق مذهب ارتدکس (مذهب ریاست خاخام ها)، به یهودیت تغییر دین داده، به دین دیگری نگرویده باشد).
فرقه های غیر رسمی
الف : فرقه یهودیان قرائی
از جماعت هایی که اغلب کمی پس از اعلان دولت اسرائیل به آن سرزمین کوچیدند، فرقه یهودیان قرائی هستند که فرقه قدیمی و بزرگی از یهودیان هستند که در قرن دوم هجری (هشتم میلادی) در عراق ظهور یافتند. مؤسس و رهبر نخست این فرقه، عنان بن داود است. این فرقه به رغم آنکه همه فرقه های یهودی در شرق نزدیک، تحت فشارشدید بودند، در کشورهای این منطقه رو به گسترش نهاده، تفاوت این فرقه با دیگر فرقه های یهودی این است که تلمود را به عنوان کتاب مقدس و منبع دوم شریعت یهود، پس از تورات نمی شناسد، چنان که فردمتولد شده از مادر غیر یهودی و پدر یهودی را یهودی نمی داند. افزون براین در مسائل طلاق، ازدواج، نماز و... هم اختلافاتی میان این فرقه بادیگر فرقه ها دیده می شود. خاخام های ارتدکس پیروان فرقه قرائین را ازدایره دین یهود خارج می دانند و معامله و ازدواج با آنان و حتی سکونت در میانشان را حرام می دانند.
رئیس سابق خاخام های سفاردی، خاخام نسیم، در پاسخ به استفتائی درباره امکان ازدواج با قرائی ها نوشت : چنین اقدامی ممکن (جایز)نیست، مگر آنکه قرائیان به ارتدکس تغییر مذهب دهند. رئیس سابق خاخام های اشکنازی خاخام ترمان نیز اعلام کرد: علمای ما هر شخصی را که منع و حرمت ازدواج با قرائی ها را نادیده بگیرد، لعنت کرده اند؛ از این رو برداشتن این منع ممکن نیست. از آنجا که مسائل حقوق مدنی وشخصی با رئیس خاخام ها مرتبط است، قرائی ها در نتیجه موضع او، ازمشکلات فراوانی رنج می برند. آنان نمی توانند از ریاست خاخام ها، سندازدواج و طلاق بگیرند یا مرده های خود را در گورستان یهودیان به خاک بسپارند و حق عضویت در شورای شهر را ندارند. در نتیجه این محرومیت ها، این فرقه، نهادی دینی تأسیس کرده که به مسائل یادشده، یعنی حلال و حرام و پاک و ناپاک اعضای فرقه خود رسیدگی می کند. این فرقه از سوی ریاست خاخام ها، فرقه ای منقطع و منفصل ازدین یهود شناخته می شود و بر این اساس، دولت اسرائیل با آنان، ماننددیگر طوایف غیر یهود، مانند درزی ها، مسیحیان، مسلمانان و بهائیان رفتار می کند. این فرقه، معامله دولت با اعضای خود را به عنوان شهروندان درجه دوم، خیانت به شمار می آورند؛ به همین دلیل، شمارزیادی از آنان به فرانسه و کانادا و ایالات متحده امریکا کوچیده اند.
ترقی خواهان، اصلاح طلبان و محافظه کاران
از دیگر گروه های یهودی که در اسرائیل، به عنوان یهودی شناخته نمی شوند، گروهی هستند که خود را ترقی خواه می نامند. اینان در اصل یهودیان اصلاح طلب و محافظه کار (مسورتی) هستند. یهودیان اصلاح طلب، در اوایل قرن نوزدهم در آلمان ظهور کردند و یهودیان محافظه کارنیز از آنان منشعب شدند. اینان در مسائل اساسی با یهودیان ارتدکس اختلاف نظر دارند؛ برای مثال بر خلاف یهودیان ارتدکس که به عصمت تورات و خطاناپذیری آن باور دارند، معتقدند که تورات را انسان هایی درمراحل مختلف نوشته اند که از خطا و لغزش مصون نبوده اند. این گروه به قداست تلمود نیز باور ندارند و تنها بخشی از آن را می پذیرند. یهودیان محافظه کار به ویژه معتقدند که وحی پدیده ای مستمر است و شریعت درحالت تکامل و تحول مداوم است. آنان و اصلاح طلبان، دارای هیأت هایی هستند که به تشریع احکام جدید ـ در صورت مقتضی ـمبادرت می ورزند. این دو گروه، هم چنین برای زن حق خاخام شدن وانجام وظایف خاخام، مانند امامت نماز، خواندن وعظ، اشراف بر شعائر ومناسک و مناسب های دینی و... را قائلند. این دو گروه، امروزه ده هاخاخام زن دارند؛ در حالی که در مذهب یهودیان ارتدکس، خاخام شدن زن ها حرام است و یهودیان ارتدکس، عقد ازدواج و دیگر عقودی را که خاخام های این دو گروه منعقد کنند، باطل می دانند. بسیاری اصلاح طلب ها، بر خلاف ارتدکس ها که یهودی بودن مادر را شرط ضروری یهودی بودن فرد می دانند، معتقدند که شرط ضروری، یهودی بودن پدراست. آنان ازدواج یهودی با غیر یهودی را هم جایز می شمارند.
چنین احکام و عقاید متفاوتی، آنان را در نظر رئیس خاخام ها ویهودیان ارتدکس، خارج از دین یهود قرار داده است. در سال های نخست تأسیس رژیم اسرائیل، این گروه از به رسمیت شناخته نشدن خود از سوی ریاست خاخام ها به بن گوریون و گلدامایر شکایت بردند. آن دو از اعضای این دو فرقه خواستند، تا شمار مهاجران خود را به اسرائیل،آن قدر افزایش دهند تا به قدرتی در درون اسرائیل تبدیل شوند و مورداعتراف و رسمیت قرار گیرند. ریاست خاخام ها، گاه، بیانیه هایی علیه این گروه صادر کرده است. در یکی از این بیانیه ها آمده است : (اصلاح طلب ها فرقه دینی جدایی در اسرائیل هستند. دین آنان در همه ابعاد بادین یهود متفاوت است، زیرا به تورات ایمان ندارند و ازدواج مختلط راجایز می دانند). اسحاق نسیم، رئیس سابق خاخام های سفاردی نیزاعلام کرد: (اصلاح طلبی دین نیست) و در یکی از بیانیه های خود، مردم را از نمازگزاردن در کنیسه های این دو گروه منع کرد. در بیانیه سال 1982رئیس خاخام ها آمده است : نماز گزاردن در کنیسه های اصلاح طلبان ومحافظه کاران مطلقٹ حرام است و هر کس در این کنیسه ها نماز بگزارد،به وظایف تورات و تکلیف نماز عمل نکرده است.
در سال 2004 م، اعلامیه ای در روزنامه های ارتدکس منتشر شد که امضای خاخام های بزرگ ارتدکس، مانند خاخام شالوم یوسف الیاشیف وخاخام عوفا دیا یوسف رهبر معنوی حزب شاس، در پای آن بود. در این اعلامیه، درباره اصلاح طلبان و محافظه کاران آمده است : (آنان دیانت یهود را ویران می کنند و می کوشند، سرزمین مقدس را به آتش بکشند وبنا به (آموزه های) تورات، به رسمیت شناخته نخواهند شد. مذاکره با این دو حزب که تورات را تحریف کرده اند، مطلقٹ ممنوع است). خاخام ها وسیاستمداران ارتدکس یهود، از هر مناسبتی برای یاد آوری عدم صحت یهودیان این دو گروه و عدم مشروعیتشان بهره می گیرند. با این عقایداین دو گروه، به رسمیت شناخته نمی شود، شمار آنان در اسرائیل رو به افزایش است و فعالیت هایشان گسترده است و دارای مؤسسات وکنیسه ها بسیاری هستند. دولت اسرائیل هم آنان را به رسمیت می شناسد و به آنان تابعیت می دهد و آنان را شهروندانی برخوردار از حق شهروندی کامل می داند. از سوی دیوان عالی اسرائیل، احکامی صادرشده که به آنان اجازه می دهد، به رغم مخالفت رئیس خاخام ها، عضوشورای شهر شوند. با اینکه این دو گروه، خود از سوی خاخام ها به رسمیت شناخته نشده اند؛ ولی برخی دیگر مهاجران، مثل مهاجران روسی برای در آمدن به آیین یهود کسب تابعیت اسرائیل، به این گروه هاپناه می آورند و از آنان گواهی در آمدن به آیین یهود دریافت می کنند.محافظه کاران و اصلاح طلبان از گروه های فعال در جنبش صهیونیسم هستند و هر یک دارای سازمان خاصی هستند که فعالانه در جهت تحقق اهداف صهیونیسم فعالیت می کنند؛ از جمله در کمک به مهاجران و سامان دادن کار اسکان و تابعیتشان فعال هستند. هر یک ازاین دو گروه، شهرک های خاصی هم دارند و با دولت در حال رایزنی برای کسب نهاد ریاست خاخامی برای گروه خود هستند؛ اما فشاری که ریاست خاخام ارتدکس بر دولت وارد می کند، تحقق این امر را در آینده نزدیک، با دشواری مواجه ساخته است ؛ اما تحقق چنین خواسته ای دردراز مدت، با توجه به فزونی شمار اصلاح طلبان و محافظه کاران، درنتیجه زاد و ولد و مهاجرت های مداوم بعید نیست. شمار پیروان این دوگروه در ایالات متحده، به بیش از سه میلیون می رسد و آنان به دلیل کمک های مالی اشان، تأثیر زیادی بر اسرائیل دارند و بر سیاست های ایالات متحده هم مؤثرند.
بازسازی یهود
فرقه باز سازی یهود، فرقه ای جدید است که خاخام معروف مردخای قبلان (و 1980)، در نیمه اول قرن بیستم، در ایالات متحده تأسیس کرد. این فرقه نخستین فرقه یهودی است که در ایالات متحده شکل گرفت. مردخای افکار خویش را در کتابی مهم به نام (یهود به مثابه تمدن) تدوین کرده است. خاخام مردخای معتقد است که یهودیت، تنهادین نیست، بلکه تمدنی دینی و پیشرفته است که در شکل گیری و تولیدآن شماری از عناصر مانند ادبیات، میراث ملی، هنر، سنت ها و...مشارکت داشته اند و دین یکی از این عناصر است و تمام این عناصر،همگی در حال تحول و تکامل هستند؛ از این رو وی معتقد است که شریعت هم باید تحول یابد تا پاسخ گوی نیازهای عصر و زمانه باشد.وی به وحی بودن تورات یا عصمت و مصون بودن آن از خطا اعتقادندارد، زیرا به وسیله نویسندگان مختلف و در عصرهای مختلف نوشته شده است و کسانی هم که آن را نوشته اند، بشر بوده اند. خاخام مردخای هم چنین معتقد است، پاره ای احکام در آیین یهود وجود دارد که باگذشت قرن ها از آن، دچار جمود و کهنگی شده اند و بر یهودیان امروز،واجب است که از این گونه احکام خلاص شوند و این برای بقایشان ضروری است. وی معجزاتی را که در تورات از آنها یاد شده انکار می کند.این فرقه با حذف و اضافه کتاب های نماز (نیایش) دیگر یهودیان،چندین کتاب نماز تألیف کرده است. در این کتاب های باز تألیف شده،موضوع نزول تورات بر کوه سینا حذف شده است. هم چنین اصل نمازی که به شخص مسیح مخلص اشاره دارد، حذف شده است. عبارت هایی هم که اشاره به مسائل ثواب و عقاب یا ملت برگزیده بودن یهودیان دارد،برداشته شده است ؛ در حالی که بیشتر کتاب های نماز یهودیان بربرگزیده بودن ملت یهود تأکید دارد. مؤسس این فرقه به این که یهودملت برگزیده خداست مطلقٹ اعتقادی ندارد و این عقیده را عقیده ای نژادپرستانه می داند که با عصر و زمانه هیچ سازگاری ندارد و نوعی خودفریبی و خود آزاری برای معتقدان به آن است و معنایش این است که برگزیدگی، چیزی است که فرد آن را به ارث می برد.
زیان دیگر این عقیده ـ چنان که خاخام مردخای می گوید ـ آن است که برتری طلبی یک نژاد مشخص را توجیه می کند و نا برابری خلق را امری عادی جلوه می دهند؛ در حالی که چنین چیزی غیر دموکراتیک و غیراخلاقی است. مردخای معتقد است که هر ملتی در تاریخ نقشی دارد ویهودیان هم مانند دیگران بوده اند و متمایز و برتر از دیگران نبوده اند.وی به منتقدانی که می گویند: دست کشیدن از اعتقاد به ملت برگزیده بودن یهود، سبب از بین رفتن اراده یهودیان در زندگی اشان می شود،چنین پاسخ می دهد که یهودیت نباید حامل ایده ای باشد که با مبانی دموکراسی تناقض دارد. این فرقه هم مانند دیگر فرقه ها، معتقد است که شخص یهودی کسی است که از مادر یهودی متولد شده باشد؛ ولی داشتن پدر یهودی را هم عامل یهودی بودن می داند. این فرقه نیز ماننددو فرقه پیشین، از سوی نهادهای دینی در اسرائیل به رسمیت شناخته نمی شود؛ اما فعالیت های گسترده ای دارد و دارای کنیسه ها و مؤسسات فرهنگی و اجتماعی متعددی در اسرائیل است، به دلیل اینکه این فرقه در ایالات متحده سر بر آورده است، بیشتر پیروان آن که از چند ده هزارنفر تجاوز نمی کنند، در ایالات متحده به سر می برند و شمار کمی از آنان در اسرائیل زندگی می کنند. یهودیان ارتدکس ایالات متحده نیز این فرقه را به عنوان فرقه ای یهودی به رسمیت نمی شناسند و فتاوای متعددی در این باره دارند؛ اما در باره موضوع این فرقه نسبت به صهیونیسم مؤسس این فرقه اگر چه به صهیونیسم اعتقاد دارد؛ ولی به صهیونیسم سیاسی باور ندارد. وی بر آن است که صهیونیسم سیاسی تنها به دنبال ایجاد دولت است و آن را فی نفسه هدف می داند واقلیت های یهودی را به حال خود رها، بلکه تعدد را بر نمی تابد. وی به صهیونیسم معنوی یا فرهنگی معتقد است. در این باره گفته می شود که مردخای قبلان از متفکری یهودی، به نام احدها عام متأثر بوده است.مردخای خواهان برقراری ارتباط قوی و مستحکم میان یهودیان اسرائیل و جماعت های یهودی خارج اسرائیل است و هر یک از دو طرف را نیازمند دیگری می داند. وی می گوید: اسرائیل بودن یهودیان نواحی مختلف جهان، پیکره ای بدون روح است و یهودیان پراکنده در جهان بدون اسرائیل، مانند روح بی پیکرند. وی بر تدریس زبان و ادبیات عبری تأکید می کند. فرقه باز سازی یهودیت، به برخی سیاست های اسرائیل نسبت به فلسطین انتقاد و اعتراض دارد.
یهودیان اتیوپی (فلاشا)
از گروه هایی که از سوی ریاست خاخام ها در اسرائیل به رسمیت شناخته نمی شوند، یهودیان اتیوپی (فلاشا) هستند. کلمه فلاشا به زبان جغری که یکی از زبان های محلی اتیوپی است، به معنای (مهاجرتبعیدی) است. آنان این نام را دوست ندارند و بر خود نام (بیتا اسرائیل)(اسرائیل نشین) را اطلاق می کنند. اسرائیل این گروه ها را در دهه هشتادو اوایل دهه نود، در دو برنامه انتقال مشهور، به اسرائیل منتقل کرده ازآغاز انتقال آنان به اسرائیل، رئیس خاخام ها به دلیل انزوای آنان در طول قرون متمادی از متن جامعه و فرهنگ یهود، و بی اطلاعی آنان از تلمود،در یهودی بودن حقیقی آنان تردید کرد و حتی صحت ازدواج و طلاق آنان با تردید مواجه شد. از این رو ریاست خاخام ها از آنان خواست که به دین یهود ارتدکس در آیند تا به عنوان یهودی به رسمیت شناخته شوند.حتی از مردان مهاجر اتیوپیایی خواسته شد تا ختنه کنند و این در حالی است که آنان در کودکی ختنه شده اند؛ ولی ریاست خاخام ها معتقد است که ختنه آنان به طریق شرعی انجام نشده است.انجام برخی مناسک شرعی نیز از آنان خواسته شده است. بسیاری آنان با تن دادن به این خواسته ها موافق نیستند و آن را توهین و تحقیر خویش می دانند، زیرامعتقدند که از قدیم یهودی بوده اند و یهودی بودنشان صحیح تر ازبسیاری جماعت های دیگر یهودی است. آنان در اعتراض به این درخواست ها، تظاهرات اعتراض آمیز به راه انداختند و چند روز در مقابل مقر نخست وزیر و ریاست خاخام ها اعتصاب کردند. برخی آنان دراعتراض، حتی به خود کشی دست زدند. در واکنش به مشکلات فراوانی که ریاست خاخام ها برای این گروه ایجاد کرد و در یهودی بودنشان تشکیک کردند، بسیاری آنان به فرقه اصلاح طلبان و محافظه کاران یهودی پیوستند و برخی آنان در این دو فرقه به مقام خاخامی رسیدند؛اگر چه این دو فرقه هم ـ چنان که گذشت ـ از سوی نهاد رسمی دینی دراسرائیل به رسمیت شناخته نشده اند. علت گرویدن این گروه ها به دوفرقه یاد شده، سهولت گرویدن به یهودیت در عقاید آنان است. یهودیان اتیوپی مهاجر از تعامل اسرائیلی ها با خود شکایت دارند و آن را نژادپرستی می دانند. اسرائیلی ها، اتیوپیایی های مهاجر را (کوشی)می نامند. کوشی کلمه ای عبری، به معنای سیاه است و این برایشان تحقیرآمیز است. در نظر سنجی ای که امسال (2007) در اسرائیل انجام شد، 43 درصد اسرائیلی ها به این پرسش که آیا مایل به ازدواج بامهاجران اتیوپیایی هستید، پاسخ منفی داده اند و با ازدواج فرزندانشان باآنان نیز مخالفت کرده اند. بسیاری اسرائیلی ها با سیاست انتقال اینان به اسرائیل مخالفت کرده، در اعتراض، تظاهرات به راه انداختند. در ارتش نیز با آنان بد رفتاری می شود و عده ای از آنان، به همین دلیل خودکشی کرده اند. آنان از سیاست های تبعیض آمیز دولت نسبت به خود در مسئله اسکان و آموزش و پرورش نیز ناراضی هستند و نسبت به بالا بودن درصد بیکاری میان خود اعتراض دارند. در این نظر سنجی روشن شده که 60 درصد آنان فقیر هستند و به همین دلیل برخی جوانانشان در جست و جوی هویت افریقایی با کارائیپی خود ـ به جای هویت اسرائیلی ـهستند. اینان در دهه نود پس از آن که پی بردند که وزارت بهداشت اسرائیل، خون اهدایی اشان را به دلیل تردید در ابتلای آنان به ایدز دورمی ریزد، تظاهرات بزرگی به راه انداختند و تنها پس از آن که مقامات،قول تشکیل کمیته پیگیری را دادند به تظاهراتشان پایان دادند.جمعیت اتیوپیایی های مهاجر، اکنون به بیش از یکصد هزار نفر می رسد.از حدود یک سال پیش، اسرائیل به انتقال گروهی از مسیحیان اتیوپی که (فلاشا مورا) نامیده می شوند، مبادرت ورزیده است. آنان ادعامی کنند که در اصل یهودی بوده اند و اجدادشان به وسیله میسیونرهای مسیحی به آیین مسیحیت گرویده اند. شمار اینان به حدود سی هزار نفرمی رسد که به تدریج به اسرائیل منتقل می شوند. آژانس یهود،سازمان های یهودی امریکایی و سازمان های مسیحی صهیونیستی به انتقال آنان کمک می کنند. مسئولان اسرائیلی می گویند که این گروه، براساس قانون بازگشت به اسرائیل منتقل نمی شوند، بلکه بر اساس قانون ورود به اسرائیل یا گرد آوردن عناصر پراکنده انتقال می یابند.
یهودیان یسوعی
یهودیان مسیحی یا یهودیان یسوعی دیگر گروه به رسمیت ناشناخته شده در اسرائیل هستند. نامگذاری این گروه به یهودیان مسیحی تنهابه دلیل اعتقادشان به مسیح نیست، زیرا یهودیان ارتدکس به مسیح نجات بخش معتقد هستند؛ ولی مسیح آنان یهودی است ؛ در حالی که یهودیان یسوعی به حضرت عیسی مسیح (یسوع) اعتقاد دارند و منتظرظهور دوباره او هستند و با این حال، یهودی هم هستندو به دلیل اینکه اینان به عیسی مسیح ایمان دارند، از دید نهادهای دینی در اسرائیل خارج از دین یهود تلقی می شوند و با اینکه اعمال دینی اشان را براساس شریعت یهود انجام می دهند، غیر یهودی اند. یهودیان مسیحی معتقدند که فرقه اشان، فرقه ای نو پدید نیست و ریشه اشان به شاگردان عیسی مسیح باز می گردد که یهودی بودند و به شریعت یهود عمل می کردند و در همان حال به رسالت عیسی هم ایمان داشتند و از آن زمان تا کنون، وجودشان منقطع نشده است. این فرقه در قرون اخیرفعال نبود؛ ولی از آغاز قرن بیستم فعال شده است. شمار افراد این فرقه به صدها هزار تن می رسد که در بسیاری کشورهای جهان پراکنده اند؛ولی بیشتر آنان اکنون در ایالات متحده زندگی می کنند. در اسرائیل ده هاهزار نفر از اعضای این فرقه به سر می برند و برای خود کلیساها ونهادهای فرهنگی و اجتماعی خاصی دارند؛ ولی پیش تر، از بیم ریاست خاخام ها و یهودیان ارتدکس فعالیت هایشان سری بود، زیرا آنان معتقدبودن که فرقه یهود مسیحی به مسیحیت نزدیک تر است تا یهودیت وکاری که آنان در اسرائیل انجام می دهند، تبلیغ مسیحیت است ؛ از این رو از طریق سازمان هایی که برای دفاع از هویت یهودی ارتدکس ومبارزه با فعالیت های میسیونری تأسیس شده است، به تعقیب و کنترل فعالیت های آنان اقدام می کنند. این فرقه به رغم آنکه در اسرائیل به رسمیت شناخته نشده است، فرقه ای به شدت صهیونیستی است ومعتقد است که مهاجرت به اسرائیل و سکونت در آن، فریضه ای واجب است که نباید آن را کوچک شمرد یا از آن سر باز زد؛ از این رو شمارجمعیت شان در اسرائیل رو به فزونی است.
عبری های اسرائیلی
از گروه های غیر رسمی مذهبی، گروهی از امریکایی های سیاه پوست هستند که خود را عبرانی های اسرائیلی می نامند. این فرقه، نوپدید است و در نیمه دوم قرن بیستم تأسیس شده است. رهبر و یکی از مؤسسات آن (بن عامی) است که با گروهی از پیروانش در پایان دهه شصت به اسرائیل رفت. در بدو ورود، از دولت خواستند تا بر اساس قانون بازگشت به آنان اجازه ورود داده شود. دولت به آنان اجازه ورود و اقامت موقت دادآنان از ریاست خاخام ها تقاضا کردند، تا به عنوان فرقه ای مذهبی به رسمیت شناخته شوند، اما او درخواست شان را رد کرد و از آنان خواست تامناسک و مراسمشان را بنابر مذهب ارتدکس انجام دهند تا به آنان تابعیت داده شود. این فرقه، این درخواست را اهانت به خود تلقی کردند وبه معنای تردید در یهود بودن خود دانستند و آن را رد کردند و همچنان برعقاید خود باقی ماندند. این فرقه تنها به پنج کتاب نخست از عهد قدیم،به عنوان کتاب های آسمانی معتقد است و به تلمود که منبع دوم شریعت یهود است، اعتقادی ندارند. تفاوت این فرقه با ارتدکس این است که عیسی بن مریم را به عنوان پیامبر و موعود تقدیس می کنند و فراوان به سخنان او استناد دارند و برخی اعیاد مهم مانند عید پسح را جشن نمی گیرند و آن را اتفاقی تاریخی می دانند که گذشته است و ضرورتی به جشن گرفتن آن نیست.
آنان برخی شعائر معروف یهود را هم برگزار نمی کنند. اعضای این فرقه به رهبر خود (بن عامی)، نه تنها به عنوان رهبر، بلکه به عنوان پیامبراعتقاد دارند و معتقدند، ابراهیم، اسحاق، یعقوب و نخستین یهودیان،سیاه پوست بوده اند. اعضای این فرقه، فعلا تنها حق اقامت دائم دراسرائیل دارند؛ ولی احتمالا در آینده نزدیک تابعیت دریافت خواهند کرد.دولت اسرائیل اعلام کرده است، برای این فرقه شهرک های خاصی اختصاصی خواهد داد؛ ولی تا کنون ریاست خاخام ها یهودیت آنان را به رسمیت نشناخته و حتی به دفن امواتشان در گورستان های یهودی اجازه نداده است.
یهودیان روسی
یهودیان روسی از گروه های بزرگی هستند که در پایان قرن بیستم، به اسرائیل کوچیدند و همراه آنان از دیگر جمهوری های شوروی سابق هم گروه هایی به اسرائیل انتقال یافتند. بعدها روشن شد که بسیاری اینان یهودی نیستند. ریاست خاخام ها معتقد است که سیصد هزار نفر از آنان غیر یهودی اند و برخی آمارها نشان می دهد که 50 درصد آنان غیریهودی اند.
روشن شد که بسیاری آنان مسیحی اند و تنها با یهودیان قرابت وآشنایی داشتند، زیرا قانون بازگشت به آنان هم حق بازگشت می دهد.اکثریت این مهاجران، به آیین یهودگردن نمی نهند و برخی آنان شرایطگرویدن به یهود ارتدکس را فراتر از طاقت و توان خود می بینند و ازپذیرش آن سر باز می زنند. گروهی از این مهاجران هم پیرو فرقه یهودمسیحی هستند که پیش تر از آن یاد کردیم، زیرا این فرقه در روسیه وکشورهای آسیای میانه فعال بوده است. اینان هم به آیین ارتدکس نمی گروند، زیرا معتقدند که خودشان یهودیان حقیقی هستند و فرقه اشان، فرقه ناجیه است.
بسیاری مهاجران روس به شریعت یهود اعتقاد ندارند و خود را از دوجهت یهودی می دانند: یکی از جهت مقایسه با عرب های فلسطینی ودیگری از جهت شناسنامه. از آغاز مهاجرت اینان به اسرائیل اقدامات متعددی از سوی آنان در مخالفت با شریعت یهود برگزار شد؛ مانند بازکردن مغازه ها در روز شنبه و فروش گوشت خوک و روزه نگرفتن روز کیپورکه مقدس ترین روز یهودیان است. این کارها خشم شدید یهودیان ارتدکس را بر می انگیزد.
با اینکه نهاد دینی یهود در اسرائیل، این گروه ها را به رسمیت نمی شناسد؛ اما دولت اسرائیل آنان را به آمدن به اسرائیل تشویق می کندو به آنان تابعیت می دهد و کمک می کند و حق کامل شهروندی به آنان می دهد تا سرزمین فلسطین اشغالی را پر کنند و در آینده جایی برای صاحبان اصلی آن که عرب های رانده شده اند، باقی نماند.