آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۶۰

چکیده

متن

 

1ـ صدق یعنی تطابق قول و فعل و صادق دارنده این تطابق است. ولی برهان صدیقین برهانی است که در آن به واسطه ای برای اثبات آن چیز،نیازمند نباشیم بلکه خودش بروجود خودش دلالت کند مانند نور که برخود نور دلالت می کند و به واسطه ای برای اثبات خود نیاز ندارد، بلکه این نور است که بر چیزهای دیگر دلالت می کند.
    2ـ این برهان که در مورد خدا می آید برهانی است که بر چگونگی دلالت خدا بر خودش دلالت دارد و به واسطه ای برای اثبات خدا و صفات باری تعالی احتیاج نداشته باشد؛ یعنی به جای آنکه برای اثبات مدلول ازدال و نشانه، استفاده شود بایستی برهان به گونه ای تدوین گردد که ازخود مدلول برخود مدلول استدلال شود و این زمانی است که خود مدلول از دال برجسته تر باشد به سان خود نور ازنشانه آن یعنی مفهوم نور (وانت البهی فی جمالک از نماز امام موسی (ع)) به نور می رسیم.
    3ـ برهان صدیقین تنها در جایی جاری می شود که عالم، نشانه و آیه نباشد بلکه عالم معنا باشد؛ یعنی علم حصولی نیست بلکه عالم علم حضوری است. پس آنچه در این میان وجود دارد، یک حقیقت درخشان به تمام معنا و مطلق است فقط نفس مستعد دیدن می خواهد و دیگرهیچ. از این رو به نشانه ای برای یافتن احتیاج ندارد؛ یعنی این مرحله ای است ما قبل ذهن و علم حصولی و مرتبه خود است نه روان ؛ یعنی نفس،آینه انعکاس خود معنا است و نه حاکی و دال بر آن (من عرف نفسه فقدعرف ربه)
    4ـ پس آن دم که از خود عدول می کند به ذهن می رود دچار مفهوم ونشانه می شود، از او دور می شویم (الهی تردی فی الاثار یوجب المزار ؛دعای عرفه) و آنچه که خواسته می شود، گذر از نشانه به سوی معنا است ونشانه فقط نقش مقدمه و معدی دارد و گرنه دچار شک و شرک می شود (وانت الذی هدیتهم حیث استبانت لهم المعالم ؛ دعای عرفه)، (الهی اخرجنی من ذل نفسی و طهرنی من شکی و شرکی ؛ دعای عرفه). و بابازگشت به خود معنا بدون نشانه یقین زاست (بک عرفتک و انت دللتنی علیک و دعوتنی الیک و لولا انت لم ادر ما انت دعای عرفه) و اینجاست که نشانه و مفهوم، اصالت خود را از دست می دهد (فصار العرش غیبافی ذاته) محققت الاثار بالاثار) و معنا، دلیل نشانه می شود و این مبنای روش شناسی آن می شود) تعرفت لکلشی فما جهلک شی و انت الذی تعرفت الحافی کلشی فرایتک ظاهرا مما کل شی و انت الظاهر لکشی دعای عرفه) و قلب مقدم بر ذهن است (انت الذی اشرقت الانوار فی قلوب اولیائک حتی عرفوک و وحدوک دعای عرفه).
    5ـ پس صفت (رب) در این جاست که معنا دار می شود و مقدم بر دیگرصفات در مقابل اشیاء قرار می گیرد (یا من هو رب کل شی) و بعد از آن اله می شود ( یا من هو اله کل شی) و پس صفت خالقیت می آید( یا من هو خالق کل شی جوشن کبیر) به عبارت دیگر (نزول معنایی) ترسیم می شود تا به خلقت می رسد که معنای مطلق خداست و اسم از آن به وجود می آید و اسم است که ارکان اشیا را تشکیل می دهد و ایشا را به وجود می آورد و آن ها را اصلاح و هدایت می کند (اسئلک باسمک الذی اشرقت به السموات و الارضون و باسمک الذی یصلح به الاولون والاخرون، دعای عهد). پس معنا،خود، اشراق و نورانیت دارد و اسم تجلی آن است ؛ یعنی اشیا. معنا و اشراقیت آن، مبنای برهان صدیقین قرارمی گیرد.
    6ـ چون صفت رب مقدم می شود بلافاصله پس از ربوبیت، بازگشت به سوی او واقع می شود چون تمام ربوبیت برای بازگشت و توبه و فرار به سوی اوست. به عبارت دیگر، ملکوت، محل برگشت و باطن جان است (فسبحان الذی بیده ملکوت کل شی ء و الیه ترجعون) پس صیرورت درچار چوب ملکیت است و صدق و برهان صدیقین فقط در این چار چوب معنا دار می شود (ان المتقین فی جنات و نعیم فی مقعد صدق عندملیک مقتدر) و روز واپسین نیز این صدق آشکار می شود ؛ چون روزفرمانروایی مطلق خداوند است (لمن الملک الیوم لله الواحد القهار) (قال الله هذا یوم ینفع الصادقین صدقهم).
    7ـ برهان صدیقین در چار چوب معنای متجلی و صیرورت در قالب مالکیت جاری و تدوین می شود پس خداوند (رقیب) انسان ترسیم می شود و انسان شناسی آن نیز بدین گونه ترسیم می گردد (عمیت عین لاتراک علیها رقیبا) کیف تفیب و انت الرقیب الحاضر، عرفه)، پس وجودو هستی مقوله ای است که انسان می توان برای خودش به کار برد چون وجود در سایه یافتن هویدا می شود( وجد که ماده وجوداست به معنای یافتن است) و یافتن معنا توسط انسان است که به او هستی بخشد ووجود پیدا می کند (الم نشرح لک صدرک) و اطلاق هستی بر خدا شکل تقلیل یافته است و هستی در درجه اول بر خداوند حمل کردن، یک تقلیل خدا به انسان است (که در یونان رخ داد) و اصالت وجود یک نوع اصالت نشانه ای است چون از وجودناقص به نفس وجود یا وجود نامحدودکه در مفهوم خود وجود نهفته است، پی ببریم دلالت وجود ناقص برنفس مفهوم وجود است که در مطلق خلاصه می شود، پس اصالت وجودنمی تواند برهان صدیقین را اقامه کند.
    8ـ برهان صدیقین که با صیرورت در قالب مالکیت است در قالب انسانهای کامل در تاریخ تجلی می یابد. (و بشر الذین امنوا ان لهم قدم صدق عند ربهم) و این در عبادت آنها نیز تجلی دارد چون عبادت نیزخود یک نوع صیرورت است و این صیرورت با کلمه رب است و پایان آن نیز با تقاضای سلطان نصیر و یاری دهنده همراه می شود. (قل رب ادخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرج صدق و اجعل من لدنک سلطانانصیرا) و زمانی که به مقام صدق قائل می شود این را در یک صیرورت زمانی برای نسل های حال و آینده می خواهد (و جعلنا لهم لسان صدق علیا) (و اجعل لی لسان صدق فی آلاخرین).
    9ـ سوره حمد که شروع قرآن با آن است خود با بسم الله الرحمن الرحیم آغاز می شود که صیرورت تاریخی آن بیان شد و آیه اول آن نیز که باالحمدلله رب العالمین می آغازد: یعنی صیرورت تاریخی بشر، با صفت رب العالمین است. و به همین دلیل است که بسم الله الرحمن الرحیم کل ماجرای خلقت و صیرورت است و همه قرآن کریم در آن خلاصه می شوددر آغاز هر سوره می آید و هر سوره تفسیر و تفصیل آن است ولی در سوره حمد الرحمن الرحیم دوباره آمده که تفسیر صیرورت با رب العالمین می باشد و انتهای آن یوم الدین است و خدای واحد مالک آن است و بعداز این فراز به سوی توحید و بیان آن می رود که اول با ایجاد معنا با ایاک تعبد است و سپس با یاری خواستن می آید (ایاک نستعین) و آنچه خواسته می شود در این صیرورت صراط مستقیم است که صراط نعمت یافتگان باشد و آنها انبیا و صدیقین و شهدا می باشند(فاولئک مع الذین انعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین و الشهداء و الصالحین).
    10ـ پس صیرروت نیز به انسان کامل ختم می شوندو با او همراه است ولی راه آنها که در ادیان ابراهیمی می باشد ( یهود مسیحیت اسلام) ولی یهود چون بر نشانه چسبید و براساس آفاق صرف تفسیرکرد پس سراسرشبهه و شک به خدا آنها را پوشش داد و شرک دامنگیر آنها شد تا به تعطیل خدا رسیدند (یدالله مغلوله) و راه فساد و جنگ در زمین در پیش گرفتند و آنرا با فلسفه انسان گرایی که بر محور ذهن انسانی بنا می شد،رسیدند که در یونان قدیم و غرب جدید شکل پیدا کرد. پس صفت مغضوبین به آنها اطلاق شد که غیر صیرورت صدیقین می باشد.
    11ـ مسیحیت که توسط یهودی های مسیحی شده به انحراف کشانده شد، معرفت انفس را در پی گرفتند ولی به نشانه پرستی افتادند و راه رااشتباه رفتند پس صفت ضالین و گمراهان به خود گرفتند و این نیزصیرورت غیر صدیقین می باشند که در خدمت صیرورتی آفاقی یهودواقع شدند که در پروتستانتیزم به ظهور کامل رسید (تفسیر یهودی مسیحیت یا تفسیر عهد جدید باو بوسیله عهد عتیق) که در صیرورت همگی و به نام نظریه پیشرفت غربی ترسیم شد که جنگ و فساد نتیجه آن بود.
    12ـ صیرورت صدیقین با یک نوع سیرو سلوک زمانی در طول سال شروع می شود ؛ ماه رجب، ماه امامان به عنوان پدر آنها (امام علی (ع))ماه شروع می باشد سپس ماه شعبان، ماه انسان کامل اکمل (پیامبر)می باشد و به ماه رمضان ختم می شود که آن هم رب دارد تا این صیرورت کامل انجام پذیرد (اللهم یارب شهر رمضان)
    عملی و صیرورتی آن در می یابد پس دچار شرک و شک نخواهد شد.که در آن قرآن برای صیرورت انسانی و توبه و بازگشت انسان به خدا نازل شده است (بر انسان کامل در شب قدر) و میزبانی خدا مقدمه برای ملاقات با خدا در ماه حج درخانه اوست پس در شب قدر نزول قرآن،تقدیر حج خواسته می شود که روز عرفه و دعای عرفه که فرازهایی از آن بیان شد در آن قرار دارد.
    پس برهان صدیقین در آخر انسان به خود حقیقت بجای واقعیت هدایت خواهد کرد. و واقعیت را جایگزین حقیقت نخواهد کرد (مثل هگل و تمدن غرب و پیشرفت آن) و حقیقت را با برهان صدیقین وراهنمای عملی و صیرورتی آن در می یابد پس دچار شرک و شک نخواهد شد.

تبلیغات