نظریه معرفت شناسی اصالت معنا
آرشیو
چکیده
متن
زبان مهم ترین عنصر ارتباطی انسان و دیگر موجودات است ; به گونه ای که اگر زبان وجود نداشته باشد، بیشتر ارتباطات انسانی دچاراختلال می شود. با کمترین نشانه زبانی بیشترین مبادله معنا رخ می دهدو این تاریخ زبانی را تشکیل می دهد; یعنی (تاریخ توانایی انسان درمبادله معنا).
1. زبان مهم ترین عنصر ارتباطی انسان و دیگر موجودات است ; به گونه ای که اگر زبان وجود نداشته باشد، بیشتر ارتباطات انسانی دچاراختلال می شود. با کمترین نشانه زبانی بیشترین مبادله معنا رخ می دهدو این تاریخ زبانی را تشکیل می دهد; یعنی (تاریخ توانایی انسان درمبادله معنا).
2. (تاریخ زبان )، (تکامل زبانی انسانی ) را برای ما ترسیم می کند.نخستین کلمات زبانی که انسان به کار گرفت ، اسمای اصوات بود که تقلید همان صدای حیوانات یا طبیعت بود و سپس کم کم به حوزه انتزاعی مفاهیم یا مفاهیم انتزاعی کشانده شد، پس توانست رشدفکری انسانی را ترسیم کند یا موجب شود.
3. بدون نظام معنایی بشر، هیچ دانشی را نمی توان ترسیم کرد، چون دانش ها یک نظام معنایی هستند که به صورت یک نظام نشانه ای ترسیم می شوند که ما بر این نظام ، نشانه ای که نشان یک نظام معنایی است ، دانش نام می نهیم و هر گونه تکامل دانشی نیز مرهون (نظام معنایی ) و سپس (نظام نشانه ای ) است .
4. تنوع دانش های متفاوت و متنوع جهانی نیز تابعی از تنوع زبانی ونشانه ای جهان است (مانند تفاوت دانش های پزشکی جهانی )، چون زبان توزیع و مبادله معنایی یک جامعه را به عهده دارد و با زبانی شدن معنایی مکتوم در وجود انسانی ، معانی مبادله می شود و چون نظام معنایی حوزه نیز متفاوت است ، بر نوع نشانه و نظام نشانه ای آن جوامع تأثیر می گذارد، سپس نظام های نشانه ای به وجود می آید که نظام نشانه ای خاص ، نظام دانش خاص را ترسیم می کند(مثل طب سوزنی چینی ).
5. دین و زبان پیوندی ناگسستنی دارند; دین با ایجاد جهان پدیداری (جهان بینی ) نظامی معنایی به وجود می آورد که نظام نشانه ای خاص خود را ترسیم می کند، به همین دلیل در طول تاریخ بشری ، دین موجب تکامل زبان شده است و در کنار هر دینی زبانی خودنمایی می کند. (زبان عبری و یهود، زبان لاتین و مسیحیت ، زبان عربی و اسلام ، زبان سانسکریت و هندوئیسم و...)
6. وقتی (زبان و دین ) ترکیب می شوند، (هویت ) را تشکیل می دهند;یعنی آنچه ساختار درونی یک فرهنگ را شکل می دهند و موجب تفاوت های بیرونی ، یعنی (ماهیتی فرهنگ ) می شوند; همین (فرمول زبان و مذهب ) است ; یعنی مذهب ، نظام معنایی زبان و فرهنگ راتشکیل می دهد و زبان ، نظام نشانه ای فرهنگ و مذهب .
7. پس تنوع هویتی و ماهیتی جهان امروز، تابع دو عامل دین وزبان اند; به گونه ای که نوع پیوندی دو عنصر بنیادی یک مطالعه بسیارمهم تر را تشکیل می دهد، چنان چه امروزه از تأثیر و تأثر جهان پدیداری و زبان در فلسفه غربی زبان ، آمده است ، از همین نکته یاد شده استنتاج شده است ، هر چند گامی تا آنجا پیش رفته اند که (جبر زبان ) بردانش بشری و جهان پدیداری و چارچوب شناختی ، مطرح کرده اند; ولی مطالعه هیچ مذهبی ، بی زبان خاص او امکان پذیر نیست .
8. زبان گفتاری و شفاهی ، وجه و صورت متغیر زبانی است و زبان نوشته ای ، و چه ثبوت و اثباتی زبان است و جنگ این وجه ثبات و تغییرزبانی یکی از وجه های تنوع فرهنگ بشری است که می توان در باره آن بسیار سخن گفت : فرهنگ های نوپا بر تغییر و زبان شفاهی تأکیدمی ورزند; فرهنگ های کهن ، بر وجه نوشتاری زبان اهمیت می دهند،چون تغییر و ثبات فرهنگی ، بر اساس تغییر و ثبات زبانی رخ می دهد که این نکته در مطالعه دین شناسی نیز بسیار ضروری است .
9. آنچه نظام رسانه ای جهان امروز، در حال ترسیم است که زبان شفاهی یا زبان گفتاری ، زبانی بنیادی فرهنگی قلمداد کند و با این کلمه که (زبان طبیعی و روزمره و متعارف ) زبان بنیادی بشر است ، بتواند بازبان گفتاری تغییرهای فرهنگی خود را ترسیم کند که آن فرهنگ پاپ یا فرهنگ کوچه و بازار می گویند، تا آنجا که اصطلاحات این زبان به سرعت در حال تغییر است . امروزه فرهنگ های لغات معتبر بین المللی به ثبت و تغییرات این زبان پرداخته اند.
10. مذهب و دینی که با این (زبان گفتاری رسانه ای جهانی ) در حال پیوند و اثبات خود است مذاهب عرفانی است که بسیار متغیر در درون خود و دارای آثار ویرانگر اجتماعی و فرهنگی در سطح جهان است ، که گاهی صورت خشونتی به خود می گیرند و موجب آنارشیسم اجتماعی می شوند. برای مثال آنچه در فرهنگ غربی (خرده فرهنگ ) یا (ضدفرهنگ ) نام می گیرند، مثل فرهنگ چینی ها، پانک ها، رپ ها و... .
11. (جنگ آینده فرهنگی ) جنگ زبان نوشتاری و ثبات فرهنگی وسنتی جوامع با زبان گفتاری (رسانه محور صوتی ـ تصویری ) و بسیارمتغیر در جهان است که سیاستگذاری فرهنگی ـ مذهبی و زبانی جهان آینده را ترسیم خواهد کرد (مثل آنچه در سریال های طنز ایرانی طی چند سال اخیر رخ داد). در این جنگ رسانه با سنت ، مذاهب نقش بسیارکلیدی خواهند داشت .
12. (جهانی شدن ) به عنوان یک الگوی فکری انگلوساکسونی نظام زبانی گفتاری انگلیسی برای آینده ترسیم می کند و می کوشد، بر اساس این زبان گفتاری خود، جهان پدیداری مذهبی جهان را تعیین کند(مثل اسلام امریکایی ) و در مقابل (ارتباطات میان فرهنگی ) که الگوی اروپای مستقل ، فرانسه و آلمان ) و بلوک شرق و آسیا) را تشکیل می دهد،بر اساس (زبان های نوشتاری و سنت محور) و (تنوع زبانی و نظام دوزبانه ای ) جهان را ترسیم می کند. نظام مذهبی نیز بر همین اساس مطالعه می شود.
13. جدایی از زبان نوشتاری مذهبی که تحت مبارزه با بنیادگرایی مذهبی را قلمداد شود و توسط کشورهای انگلوساکسون مطرح می شوند،در پی جدایی جوامع از تاریخ و گذشته مستور و مسطور خود هستند تا بابی تاریخی بتوانند، بر جریان های فرهنگی و نرم افزاری آنها مسلطشوند و جهت گیری اقتصادی و سیاسی آن را رقم بزنند.
ضدیت با تاریخ گرایی در کشورهای انگلوساکسون در قالب (فلسفه تحلیلی )، در همین نکته بنیادی می گنجد.
14. فلسفه تحلیلی زبان انگلوساکسونی ، به دنبال تقلیل زبانی است تابتواند ابزار تسلط فرهنگی را ترسیم کند و این از (فلسفه زبانی اثبات گرایی ) در آنگلوساکسون ها تا واکنش گفتاری امروز آنها ادامه دارد و هیچ وقت حاضر نیستند، به نظام معنایی حاکم بر زبان ها و رابطه آن بامذهب ، به صورت ثبوتی و چگونگی تشکیل معنا یا قصد، در زبان سخن بگویند و با این (تقلیل گرایی ، روشی زبان شناختی ) تنها به تسلط جهانی جدید خود و نرم افزاری اندیشه کند، چنان چه در استعمار؟؟؟؟؟ به گونه ای دیگر بود. در مقابل اصالت معنا و قصد که تمامی عالم خلقت می گیرد و زبان را به عنوان نشانه معنا شامل حیوان (منطق الطیر) تاجمادات (تسبیح آنها) می شود; تنها کافی است که (استنطاق و قابلیت شنیدن ) وجود داشته باشد.
1. زبان مهم ترین عنصر ارتباطی انسان و دیگر موجودات است ; به گونه ای که اگر زبان وجود نداشته باشد، بیشتر ارتباطات انسانی دچاراختلال می شود. با کمترین نشانه زبانی بیشترین مبادله معنا رخ می دهدو این تاریخ زبانی را تشکیل می دهد; یعنی (تاریخ توانایی انسان درمبادله معنا).
2. (تاریخ زبان )، (تکامل زبانی انسانی ) را برای ما ترسیم می کند.نخستین کلمات زبانی که انسان به کار گرفت ، اسمای اصوات بود که تقلید همان صدای حیوانات یا طبیعت بود و سپس کم کم به حوزه انتزاعی مفاهیم یا مفاهیم انتزاعی کشانده شد، پس توانست رشدفکری انسانی را ترسیم کند یا موجب شود.
3. بدون نظام معنایی بشر، هیچ دانشی را نمی توان ترسیم کرد، چون دانش ها یک نظام معنایی هستند که به صورت یک نظام نشانه ای ترسیم می شوند که ما بر این نظام ، نشانه ای که نشان یک نظام معنایی است ، دانش نام می نهیم و هر گونه تکامل دانشی نیز مرهون (نظام معنایی ) و سپس (نظام نشانه ای ) است .
4. تنوع دانش های متفاوت و متنوع جهانی نیز تابعی از تنوع زبانی ونشانه ای جهان است (مانند تفاوت دانش های پزشکی جهانی )، چون زبان توزیع و مبادله معنایی یک جامعه را به عهده دارد و با زبانی شدن معنایی مکتوم در وجود انسانی ، معانی مبادله می شود و چون نظام معنایی حوزه نیز متفاوت است ، بر نوع نشانه و نظام نشانه ای آن جوامع تأثیر می گذارد، سپس نظام های نشانه ای به وجود می آید که نظام نشانه ای خاص ، نظام دانش خاص را ترسیم می کند(مثل طب سوزنی چینی ).
5. دین و زبان پیوندی ناگسستنی دارند; دین با ایجاد جهان پدیداری (جهان بینی ) نظامی معنایی به وجود می آورد که نظام نشانه ای خاص خود را ترسیم می کند، به همین دلیل در طول تاریخ بشری ، دین موجب تکامل زبان شده است و در کنار هر دینی زبانی خودنمایی می کند. (زبان عبری و یهود، زبان لاتین و مسیحیت ، زبان عربی و اسلام ، زبان سانسکریت و هندوئیسم و...)
6. وقتی (زبان و دین ) ترکیب می شوند، (هویت ) را تشکیل می دهند;یعنی آنچه ساختار درونی یک فرهنگ را شکل می دهند و موجب تفاوت های بیرونی ، یعنی (ماهیتی فرهنگ ) می شوند; همین (فرمول زبان و مذهب ) است ; یعنی مذهب ، نظام معنایی زبان و فرهنگ راتشکیل می دهد و زبان ، نظام نشانه ای فرهنگ و مذهب .
7. پس تنوع هویتی و ماهیتی جهان امروز، تابع دو عامل دین وزبان اند; به گونه ای که نوع پیوندی دو عنصر بنیادی یک مطالعه بسیارمهم تر را تشکیل می دهد، چنان چه امروزه از تأثیر و تأثر جهان پدیداری و زبان در فلسفه غربی زبان ، آمده است ، از همین نکته یاد شده استنتاج شده است ، هر چند گامی تا آنجا پیش رفته اند که (جبر زبان ) بردانش بشری و جهان پدیداری و چارچوب شناختی ، مطرح کرده اند; ولی مطالعه هیچ مذهبی ، بی زبان خاص او امکان پذیر نیست .
8. زبان گفتاری و شفاهی ، وجه و صورت متغیر زبانی است و زبان نوشته ای ، و چه ثبوت و اثباتی زبان است و جنگ این وجه ثبات و تغییرزبانی یکی از وجه های تنوع فرهنگ بشری است که می توان در باره آن بسیار سخن گفت : فرهنگ های نوپا بر تغییر و زبان شفاهی تأکیدمی ورزند; فرهنگ های کهن ، بر وجه نوشتاری زبان اهمیت می دهند،چون تغییر و ثبات فرهنگی ، بر اساس تغییر و ثبات زبانی رخ می دهد که این نکته در مطالعه دین شناسی نیز بسیار ضروری است .
9. آنچه نظام رسانه ای جهان امروز، در حال ترسیم است که زبان شفاهی یا زبان گفتاری ، زبانی بنیادی فرهنگی قلمداد کند و با این کلمه که (زبان طبیعی و روزمره و متعارف ) زبان بنیادی بشر است ، بتواند بازبان گفتاری تغییرهای فرهنگی خود را ترسیم کند که آن فرهنگ پاپ یا فرهنگ کوچه و بازار می گویند، تا آنجا که اصطلاحات این زبان به سرعت در حال تغییر است . امروزه فرهنگ های لغات معتبر بین المللی به ثبت و تغییرات این زبان پرداخته اند.
10. مذهب و دینی که با این (زبان گفتاری رسانه ای جهانی ) در حال پیوند و اثبات خود است مذاهب عرفانی است که بسیار متغیر در درون خود و دارای آثار ویرانگر اجتماعی و فرهنگی در سطح جهان است ، که گاهی صورت خشونتی به خود می گیرند و موجب آنارشیسم اجتماعی می شوند. برای مثال آنچه در فرهنگ غربی (خرده فرهنگ ) یا (ضدفرهنگ ) نام می گیرند، مثل فرهنگ چینی ها، پانک ها، رپ ها و... .
11. (جنگ آینده فرهنگی ) جنگ زبان نوشتاری و ثبات فرهنگی وسنتی جوامع با زبان گفتاری (رسانه محور صوتی ـ تصویری ) و بسیارمتغیر در جهان است که سیاستگذاری فرهنگی ـ مذهبی و زبانی جهان آینده را ترسیم خواهد کرد (مثل آنچه در سریال های طنز ایرانی طی چند سال اخیر رخ داد). در این جنگ رسانه با سنت ، مذاهب نقش بسیارکلیدی خواهند داشت .
12. (جهانی شدن ) به عنوان یک الگوی فکری انگلوساکسونی نظام زبانی گفتاری انگلیسی برای آینده ترسیم می کند و می کوشد، بر اساس این زبان گفتاری خود، جهان پدیداری مذهبی جهان را تعیین کند(مثل اسلام امریکایی ) و در مقابل (ارتباطات میان فرهنگی ) که الگوی اروپای مستقل ، فرانسه و آلمان ) و بلوک شرق و آسیا) را تشکیل می دهد،بر اساس (زبان های نوشتاری و سنت محور) و (تنوع زبانی و نظام دوزبانه ای ) جهان را ترسیم می کند. نظام مذهبی نیز بر همین اساس مطالعه می شود.
13. جدایی از زبان نوشتاری مذهبی که تحت مبارزه با بنیادگرایی مذهبی را قلمداد شود و توسط کشورهای انگلوساکسون مطرح می شوند،در پی جدایی جوامع از تاریخ و گذشته مستور و مسطور خود هستند تا بابی تاریخی بتوانند، بر جریان های فرهنگی و نرم افزاری آنها مسلطشوند و جهت گیری اقتصادی و سیاسی آن را رقم بزنند.
ضدیت با تاریخ گرایی در کشورهای انگلوساکسون در قالب (فلسفه تحلیلی )، در همین نکته بنیادی می گنجد.
14. فلسفه تحلیلی زبان انگلوساکسونی ، به دنبال تقلیل زبانی است تابتواند ابزار تسلط فرهنگی را ترسیم کند و این از (فلسفه زبانی اثبات گرایی ) در آنگلوساکسون ها تا واکنش گفتاری امروز آنها ادامه دارد و هیچ وقت حاضر نیستند، به نظام معنایی حاکم بر زبان ها و رابطه آن بامذهب ، به صورت ثبوتی و چگونگی تشکیل معنا یا قصد، در زبان سخن بگویند و با این (تقلیل گرایی ، روشی زبان شناختی ) تنها به تسلط جهانی جدید خود و نرم افزاری اندیشه کند، چنان چه در استعمار؟؟؟؟؟ به گونه ای دیگر بود. در مقابل اصالت معنا و قصد که تمامی عالم خلقت می گیرد و زبان را به عنوان نشانه معنا شامل حیوان (منطق الطیر) تاجمادات (تسبیح آنها) می شود; تنها کافی است که (استنطاق و قابلیت شنیدن ) وجود داشته باشد.