دین درمانى و کاربرد مثبت نگرى اسلامى در روان درمانگرى
آرشیو
چکیده
متن
«روان درمانگرى»، از دیدگاههاى مختلف، به ویژه دیدگاه اسلامى، موضوعى پیچیده است و ابعاد و شیوههاى گوناگونى دارد. در عصر حاضر با توجه به رشد و افزایش نابهسامانىهاى روانى و اجتماعى، گرایش به «دین درمانى»، حتى در میان جوامع غربى شتاب بیشترى یافته است. تاکنون در زمینه روان درمانى در اسلام، پژوهشهاى مناسبى انجام نشده است. دکتر خدایارى فرد، استاد رواشناسى و علوم تربیتى، طى مقالهاى که در پى مىآید، تنها به تشریح یکى از رویکردهایى که به نظر، در روان درمانگرى از نگاه اسلام، داراى اهمیت ویژه باشد، پرداخته است.
این رویکرد «شناخت نقاط قوت افراد» به عنوان یک روش درمانى است که فرد را تشویق مىکند تا تجربههاى مثبت و خوب خود را بازشناسد و نقش آنها را در افزایش احترام به خود و ارتقاى عزت نفس بازیابى، و توانایى شناخت جنبههاى مثبت دیگران را نیز کسب کند.
در این مقاله، مراحل اجرایى درمان مراجعان با روش مثبت نگرى تشریح شده و کارآیى آن در «روان درمانى فردى» براى افراد افسرده و در «خانواده درمانى» براى ناسازگارىهاى خانوادگى و هم چنین اختلالهاى شخصیتى بیان شده است. در پایان نیز نتایج تجربى مربوط به درمان یک دانشجوى دختر ارایه شده است. با هم این مقاله را مىخوانیم:
درباره روانشناسى اسلامى، به ویژه روان درمانگرى از دیدگاه اسلام، تاکنون مطالعه علمى و مدونى انجام نگرفته است. در حالى که قرآن و دیگر منابع اسلامى، زمینههاى مناسبى براى انجام چنین مطالعهاى هستند؛ براى نمونه خداوند در قرآن کریم مىفرماید: «کسانى که در باطن با ایمان و در عمل نیکوکار هستند، خداى مهربان آنها را (در نظر خلق و حق) محبوب [ مى] گرداند».(1) همچنین امام على (علیه السلام) فرموده است: «دارو و درمان تو در توست، ولى احساس نمىکنى و درد تو از توست، ولى نمىبینى. مىپندارى که شىء کوچکى هستى، حال آنکه دنیاى بزرگترى در تو پیچیده شده است».(2)
با عنایت به توجه اسلام به هدایت زندگى آدمى و تأثیر بهداشت روانى در برقرارى تعادل در زندگى فرد، طبیعى است که اسلام شیوههاى خاصى را براى برقرارى تعادل روانى ارایه کند. بنابراین مناسب است که براى شناخت این شیوه، مطالعه و پژوهش انجام گیرد. هدف غالب شیوههاى توصیه شده اسلام، یارى رساندن به انسان، به منظور برخوردارى وى از روح و روان سالم است تا بتواند با توسل به بهترین راههاى ممکن، با مشکلات مقابله کند و به آرامش نایل آید.
نگرش صحیح نسبت به مسائل و ناکامىها موهبتى است که به واسطه آن، آدمى در مواجهه با نمونههاى به ظاهر موزونِ خلقت، زیبایى و توانایى را در آنها مىبیند و حتى در زشتىها نیز زیبایىها را جست و جو مىکند. قرآن کریم با هدف کاهش فشار وارده بر انسان در رویارویى با مصایب و حوادث، شیوهها و عملکردهایى را آموزش مىدهد تا با دستیابى به نتایج مطلوب، آرامش را بیابد.
توجه به شیوههایى چون توکل به خداوند(3)، صبر و بردبارى(4)، توبه(5)، رضا به مشیت الهى(6)، دعا و عبادت(7)، عفو و گذشت(8)، سپاس و شکرگزارى(9) و نگرش در طبیعت و تفکر در آن(10)، راهکارهایى عملى در اختیار فرد قرار مىدهند و حتى با نگاهى اجمالى مىتوان به مؤثر بودن آنها در ایجاد تعادل روانى پىبرد؛ چه رسد به آن که متخصصان آن را در روشهاى درمانى خود مورد بررسى و اجرا قرار دهند.
جا دارد که فرد متخصص هر یک از موضوعات پیش گفته یا موارد مشابه را مورد مطالعه و پژوهش قرار دهد و راهکارهاى عملى و علمى را از آنها استخراج کند. مفاهیم و رویکردهاى پیش گفته را مىتوان با شیوههاى علمى بررسى کرد و به منزله یک نظریه تعادل رفتار و بهداشت روان، در کنار نظریههاى مشابه، مطرح و استفاده کرد.
در این مقاله، به تشریح یکى از زمینههایى پرداخته مىشود که به نظر مىرسد، در دیدگاه روان درمانگرى اسلامى، از جایگاه ویژهاى برخوردار است و آن شناخت و تکیه بر نقاط قوت افراد، به مثابه یک روش درماننگرى است.
مثبت نگرى در پژوهشهاى غربى
پژوهشگران غربى طى چند دهه اخیر، پژوهشهایى در زمینه مثبت نگرى انجام دادهاند که در نوشته حاضر، نخست به نمونههایى از آن اشاره مىشود و سپس منابع اسلامى مورد بررسى قرار مىگیرد.
بانیستر (1983)، با استفاده از نظریه روانشناسى ساختارهاى شخصى، روشى را پیشنهاد مىکند که طى آن، فرد حوادث آینده را با توجه به تحلیلى که از حوادث مشابه و همانند آن دارد، پیش بینى مىکند. وى معتقد است که ما براى پیش بینى نتایج رفتار خود از سازههاى نقش اصلى، سازههایى که توسط آنها مىتوانیم خود و وجودمان را تبیین کنیم، استفاده مىکنیم .
هرگاه به توضیح ارزشها فلسفهپردازىها، شخصیت داستانهاى مهم زندگى و نظایر آن مىپردازیم، از ساختارهایى بهره مىگیریم که داراى ارزش و اهمیتى خاص براى تصویرهاى ما از خود است.
فورستر (1991) نیز بر این باور است که اگر ارزیابى افراد از خودشان و ذهنیتى که نسبت به خود دارند، مثبت باشد، از سلامت و سازگارى بیشترى برخوردار خواهند بود. لوستاین (1996) در مواجهه با مراجعانى که رفتارهاى ضد اجتماعى داشتند، از روش مثبتنگرى به مثابه فنى رفتارى سخن مىگوید. در این روش، انگارههاى رفتارى منفى در فرد اصلاح و رفتار مناسب، به صورت مداوم ارایه مىشوند.
طى بررسىهایى که روانشناسان اجتماعى انجام دادهاند، شواهدى مبنى بر تأکید بر تجارب مثبت زندگى فرد به دست آمده است. آیزن(1987) در پژوهش خود به این نتیجه رسید که تجارب مثبتى که به آثارى مثبت منجر مىشوند، مىتوانند تأثیرى بنیادین و ماهوى بر رفتار اجتماعى و روند اندیشه و تفکر فرد برجاى گذارند. در پژوهش ایزن، شواهد دیگرى نیز موجود است که نشان مىدهد، آثار رفتارهاى مثبت، مىتواند بر سازماندهى شناختهها و انعطافپذیر بودن این سازماندهى مؤثر باشد؛ یعنى روندى که طى آن فرد به تجدید نظر در برداشتهاى خود از شخصیتش مىپردازد.
تایلر و براون هم در پژوهش خود به این نتیجه رسیدند که گرایش و پرداختن به جنبههاى مثبت وجود خود، با بهداشت روانى و سلامت شخص سازگارتر است. شوارتز (1986) شواهدى مبین تأکید بر جنبههاى مثبت ارایه مىکند. وى مىگوید: «پژوهشهاى شناختى ـ رفتارى اخیر نشان مىدهد که هرگاه بر جنبههاى مثبت افکار بیشتر تأکید شود، عملکرد گروه، تقریباً یک و نیم برابر زمانى است که بر جنبههاى منفى تأکید مىشود». درمانگرهاى شناختى معتقدند که انگارههاى تفکر منفى، موجب افسردگى و نگرانى مىشوند. آنها مىگویند: وقتى مثبتتر و واقع بینانهتر بیندیشید، از عزت نفس و کارایى بیشترى برخوردار مىشوید.
راجر و مک ویلیامز (به نقل از دیوید برنز، 1990) معتقدند که یکى از فراگیرترین بیمارىهاى زمانه ما، تفکر منفى است. تفکر منفى بیمارى مهلکى است که ذهن، احساسات و جسم انسان را مبتلا مىسازد. افکار منفى عصبیت، اضطراب، دشمنى، خشم و خستگى تولید مىکنند؛ به عکس افکار مثبت موجب امیدوارى، آرامش، محبت و دلگرمى مىشوند. اگر مىخواهیم احساساتمان تغییر کند، کافى است افکارمان را تغییر دهیم تا احساسات ما از آن تبعیت کند.
مثبت نگرى در اسلام
بررسى آیات قرآن کریم نیز نشان مىدهد که اغلب تأکیدها بر خوبىها، درستىها و نقاط قوت افراد است و ضعف و کژى کمتر مورد توجه قرار مىگیرد. پروردگار عالم با توجه به توانایىها و ظرفیت بشر مىفرماید: «من در زمین انسان را خلیفه خود قرار دادم»(11)؛ «از روح خود در او دمیدم»(12) یا «ما بر آسمانها و زمین و کوههاى عالم امانت عرضه کردیم، همه از تحمل آن امتناع ورزیدند، تا انسان [ آن را[ پذیرفت»؛(13) «و به درستى که ما انسان را در زیباترین هیأت آفریدیم»(14).
از این رو، خداوند با تکیه بر توانایىها، انسان را به احسان دعوت مىکند و مىفرماید: «اگر احسان و نیکى کنید در حقیقت به خود نیکى مىنمایید»(15). خداوند که خالق انسان است، به دنبال عیبجویى از مخلوقش نیست و همواره از محاسن و خوبىهاى او مىگوید: «خدا دوست نمىدارد کسى به عیب خلق، صدا بلند کند».(16)
با بررسى مجموعه این آیات، مىتوان چنین نتیجه گرفت که خداوند در مقابل ضعفهاى بشر، گذشت فراوان دارد و بیشتر بر نکات مثبت، درستىها و راستىهاى او تکیه مىکند. این نوع نگرش به انسان مىفهماند که او هم باید نسبت به سایرین و حتى خود با دیدى مثبت بنگرد. خوبىهاى مردم را ببیند و به زبان خوش با آنها تکلم کند(17) و پیوسته نقاط ضعف و سستى خود و دیگران را در نظر نگیرد. البته این مسئله بدین معنا نیست که حقیقت را قلب سازد و از زشتىهاى حقیقى درگذرد، بلکه منظور آن است که انسان بتواند با خود و دیگران در تعاملى صحیح و سازنده، روابطى همراه با مهربانى و گذشت برقرار کند و در نتیجه در آرامش زندگى کند.
در این زمینه ائمه اطهار (علیهم السلام) نیز نکاتى بیان فرمودهاند که هر یک راهشگاى انسان براى یافتن نگاهى صحیح در جهت حفظ روابط درست و سالم با دیگران و شناختى واقعى از خود است. امام صادق (علیه السلام) از رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) نقل فرمودهاند: «لغزشهاى مومنین را جست و جو نکنید، زیرا هر که در پى لغزشهاى برادرش باشد، خداوند لغزشهایش را دنبال مىکند».(18)
همچنین امام محمد باقر (علیه السلام) فرمودهاند: نزدیکترین حالت بنده به کفر این است که با مردى عقد برادرى در دین بسته باشد و لغزشها و خطاهاى او را شماره کند تا روزى او را به آنها سرزنش نماید».(19) نیز فرموده است: «بر شخص مسلمان واجب است، حتى اگر هفتاد گناه کبیره از مسلمان دیگرى سراغ دارد، پرده پوشى نموده و آبرویش را حفظ کند».(20)
در همه این روایات تأکید اصلى بر این است که افراد در روابط خود با دیگران، بیشتر به نقاط مثبت و قوت یک دیگر توجه کنند و بدانند که خداوند دوست دارد، انسانها درباره هم خوب فکر کنند و خیرخواه یکدیگر باشند و از ضعفها بپرهیزند تا آن ضعفها دامنگیر آنها و دیگران نشوند. در «بحارالانوار» آمده است: «روزى عیسى (علیه السلام) با حواریون از جایى مىگذشت. لاشه سگ مردهاى را دیدند. هر یک از حواریون از بوى تعفن آن اظهار ناراحتى مىکرد و چیزى مىگفت . نوبت به عیسى (علیه السلام) که رسید، فرمود: «به دندانهاى سفید این سگ توجه کنید که چه قدر براق است»(21). این روش برخورد با موضوعات، آموزشى است به انسانها که همیشه نیمه پر لیوان را ببینند و همه چیز را با نگاهى مثبت و سازنده بنگرند.
در واقعه عاشورا، وقتى عرصه بر امام حسین (علیه السلام) و یارانش تنگتر شد و جنگ شرایط دشوارى یافت، ایشان به جاى ترس از مرگ و شدت بلا و سردرگمى، یارانشان را به صبر دعوت فرمود و جنبه مثبت موضوع را پیش کشید و آنها را به شهادت متذکر شد و آن را معبر رهایى و پل اتصالى براى رسیدن به «لقاء الله»، یعنى محبوب حقیقى خود معرفى نمود. پس از آن نیز در مواجهه حضرت زینب (سلام الله علیها) با یزید بن معاویه، آنجا که ملعون شام به حضرتش (علیها السلام) گفت: «دیدى خدا با شما چه کرد؟ و چه بلایى به سر شما آورد و چه گونه خوارتان کرد»؟ عقیله بنى هاشم در پاسخ فرمود: «مارایت الا جمیلا» ؛ در این مصیبت، چیزى جز زیبایى و شکوه ندیدم.(22) امام سجاد (علیه السلام) نیز هنگام بیمارى یا زمانى که اندوه و گرفتارىاى برایشان عارض مىشد، به جاى آن که آن را بدبختى و شر بدانند، به درگاه خدا سپاسگزارى مىفرمود و آن را مایه خیر و عامل نجات از معاصى و کفاره گناهان مىدانستند.(23)
چنین نگرش مثبتى به یارى و امداد روح آدمى مىشتابد. امام على (علیه السلام)، براى تأکید بر نقاط قوت افراد و آموزش نوعى مثبت نگرى مىفرمایند: «اگر از کسى خوبى دیدى از آن بسیار یاد کن و سپاسگزارى نما و اگر متوجه بدى کسى شدى، تا حد امکان پرده پوشى کن».
از میان پژوهشگران غربى که درباره مثبت نگرى تحقیقاتى به عمل آوردهاند، بانیستر و فورستر شناختگرا هستند، زیرا هر دو زیر بناى نظرى پژوهشهاى خود را روانشناسى ساختارهاى شخصى قرار دادهاند. برنز نیز به اصول مهم شناخت درمانى اشاره مىکند و معتقد است که اصلاح رفتار از طریق تغییرات شناختى ممکن است. بنابراین شاید بتوان چنین نتیجه گرفت که میان مثبت نگرى که در اسلام به آن توصیه فراوان شده و روشهاى روانشناسى شناختى شباهتهاى زیادى وجود دارد که باید مورد بررسى قرار گیرد.
توجه به دو دیدگاه یاد شده، مقاله حاضر به ارائه روشى مىپردازد که کارایى آن در مشاوره و روان درمانى در زمینه افراد افسرده و در خانواده درمانى در ناسازگارىهاى خانوادگى و همچنین اختلالات شخصیتى، توسط نگارنده، به کار گرفته شده است.
شناخت نقاط قوت افراد، مجموعه نظامدارى از شیوههایى است که به منظور تسهیل ایجاد نگرش مثبت نسبت به خویشتن و دیگران طراحى شده است. در این روش، فرد تشویق مىشود تا تجربههاى مثبت و خوب خود را باز شناسد و نقش آنها را در افزایش و ارتقاى احترام به خود و عزت نفس، بازشناسى کند؛ در عین حال توانایى شناخت جنبههاى مثبت دیگران را نیز کسب کند. چنان که امام سجاد (علیه السلام) مىفرماید: «از شریفترین کارهاى فرد کریم، چشم پوشى از بدىهاى مردم است».(24) پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) نیز مىفرماید: «گمانهاى خود را در حق برادران خود نیکو کنید، تا دل به آلایش و طبع پاک را به غنیمت برید».(25)
روش مثبت نگرى نگارنده، در روان درمان گرى با تکیه بر دیدگاه اسلامى، در پنج مرحله انجام مىگیرد. در مرحله نخست، از فردى که دچار افسردگى یا احساس حقارت شده است یا خانوادهاى که به اختلالات و ناسازگارىهاى خانوادگى مبتلا هستند، خواسته مىشود، نقاط مثبت خود را نام ببرند. برخى به علت عزّت نفس نازل یا به دلیل احساس حقارت افسردگى شدید و بنا به سایر دلایل روانى، توانایى بیان نقاط قوت خود را ندارند یا هیچ نقطه قوتى را در خود نمىیابند. از این افراد خواسته مىشود که نقاط قوت خود را از نگاه دیگران بیان کنند؛ یعنى بگویند به نظر خودشان، دیگران چه نکات مثبتى را در آنها مىبینند.
در مرحله دوم و در طول جلسات از مراجعان خواسته مىشود، حداقل 10 تا 15 تجربه خوب خود را نام ببرند ؛ مواردى چون انجام کار خوبى که از آن لذت بردهاند و از انجامش احساس شادى و غرور مىکنند. در مرحله سوم، بر تمرینهایى تأکید مىشود که طى آن، شخص بتواند اهمیت نسبى نقاط قوت مطرح شده در مرحله اول و دوم را به ترتیب اولویتشان، مشخص سازد. در این مرحله از فرد خواسته مىشود، به نقاط قوت قابل اتکایى که در این تجارب خوشایند از آنها استفاده کرده، اشاره کند.
بدین ترتیب، شخص طیف وسیعى از قضاوتهاى شخصى خود را نسبت به خود بیان مىکند که نقاط قوت خوانده مىشوند. در مرحله چهارم، شخص تحت درمان، نقاط قوت مشخص شده خود را به ترتیب اولویت معین مىکند و با توجه به مراحل قبلى، پنج تا هشت توانمندى را که نقاط قوت قابل اتکا خوانده مىشوند، انتخاب مىشود. در آخرین مرحله به فرد گفته مىشود، شواهد و معیارهایى ارائه کند که با ارزشترین و معتبرترین نقاط قوت او قابل اتکا هستند. فرد براى سنجش واقعیت این توانمندىها، به توصیف بسیارى حوادث گذشته مىپردازد که طى آن، وجود این نقاط قوت براى وى به اثبات رسیده و به کار گرفته شده است.
این بخش از روش مثبت نگرى، در روان درمانگرى از فرمایش امام سجاد (علیه السلام) الهام گرفته است که فرمود: «حق همنشین تو این است که با او نرمى کنى و در گفت و گو با او میانه رویى نمایى... و لغزشهایش را فراموش کنى، ولى خوبىهایش را به خاطر بسپارى و جز خوبى به او نگویى».(26)
براى افرادى که در آموزشهاى دینى زمینه بهترى، دارند مىتوان به آیات و روایات مثبتنگرى توجه داد و در عین حال بر نقاط مذهبى آنها تکیه کرد. کاربرد روش مثبت نگرى در روان درمان گرى براساس دیدگاه اسلامى، موجب افزایش احتمال توصیف فرد از خویش، با توجه به نقاط قوت قابل اتکاى خود مىشود. تجربه نگارنده با تعدادى دانشجو که دچار احساس حقارت و افسردگى شدید بودند و براى درمان به مرکز مشاوره دانشگاه مراجعه کرده بودند و همچنین دوازده خانواده که یک یا دو نفر از اعضاى آن، دچار افسردگى یا اختلالات رفتارى بودند، نشان مىدهد که با کاربرد روش مثبت نگرى در درمان، افراد به صورتى مثبتتر به تشریح وضعیت خود پرداختند، از اعتماد به نفس بیشترى برخوردار شدند، ناسازگارىهاى خانوادگى کاهش چشمگیرى یافت و افسردگى افراد رو به بهبود گذاشت.
در پایان براى نمونه تنها وضعیت یک دانشجوى دختر که روش مثبت نگرى درباره وى به کار رفته است، به اختصار شرح داده مىشود:
دختر دانشجویى به دلیل افت تحصیلى و گرایشهاى افسردگى به مرکز مشاوره مراجعه کرده بود. مهمترین برداشت وى از شخصیت خود این بود که به لحاظ اجتماعى نالایق و از تعیین مسیر براى زندگى خودش ناتوان است. وى همچنین تصور مىکرد که نسبت به سایر هم کلاسهاى خود، کمهوشتر و ضعیفتر است و مطالبى که دیگران به سادگى مىفهمند، او در نمىیابد و توانایى پرسش از استادان خود را نیز ندارد. در خوابگاه دانشجویى تحت فشار بود، زیرا بعضى هم اتاقىها رعایت حال او و دیگران را نمىکردند و او جرأت اعتراض به اعمال آنها را نداشت و بیشتر تحمل مىکرد یا خود را با آنها هماهنگ مىساخت تا دیگران از دست او ناراحت نشوند. در مجموع از احساس حقارت شدیدى رنج مىبرد و دچار خلق افسرده بود. حتى فکر مىکرد چهره او از همه زشتتر است.
در جلسات درمان، از طریق مثبت نگرى با پرسش پیرامون نقاط قوت و یافتن نکات مثبت مذهبى، عقیدتى و بینشى، طى ده جلسه (از آنجا که از حوصله بحث خارج است از تشریح مراحل درمان پرهیز مىکنم) پیشرفت قابل توجهى در رفتار اجتماعى این فرد به وجود آمد.
بر این اساس، مىبینیم که مذهب و دیدگاههاى مذهبى به انسان مىآموزد که زندگانى دنیا با مصائب و دشوارىهایى همراه است که در بطن جمیع سختىها و مشکلات، حکمتى نهفته است و با مدد از دیدگاه مثبت، سختىها و مصائب را راهى براى وصول به کمالات مىیابیم. در این هنگام هرگز تلخىها و ناکامىها ما را تسلیم نخواهد کرد.
پىنوشتها:
1ـ مریم: 96.
2ـ مرأة العقول، ج 11، ص 362.
3ـ مائده: 11 / انفال: 61.
4ـ بقره: 153.
5ـ فرقان: 70.
6ـ بقره: 216.
7ـ آل عمران: 38/ مومن: 60.
8ـ حج: 60/ نساء: 99.
9ـ نمل: 40/ فاطر: 30.
10ـ روم: 50 و 21 / انعام: 99.
11ـ بقره: 30.
12ـ حجر: 29.
13ـ احزاب: 72.
14ـ تین: 4.
15ـ بنىاسرائیل: 7.
16ـ نساء: 148.
17ـ بقره: 83.
18ـ اصول کافى، ج 4، ص 58.
19ـ اصول کافى، ج 4، ص 58.
20ـ سفینة البحار، ج 1، ص 598.
21ـ بحارالانوار، ج 14، ص 327.
22ـ بحارالانوار، ج 45، ص 116 ـ 115.
23ـ صحیفه سجادیه، ص 110.
24ـ غررالحکم و دررالحکم ،ج 6، ص 22، ح 9321.
25ـ مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج 9، ص 145.
26ـ وسائل الشیعه، ج 11، ص 136.
سوتیترها
هدف غالب شیوههاى توصیه شده در اسلام، یارى رساندن به انسان، به منظور برخوردارى از روح و روان سالم است تا بتوان با توسل به بهترین راههاى ممکن، با مشکلات مقابله کند و به آرامش نایل آید.
این افکار و طرز تلقى شماست که احساسات شما را به وجود مىآورد؛ شما مىتوانید اندیشه، احساس و رفتار خود را تغییر دهید. این اصل ساده و در عین حال انقلابى، مىتواند تغییر زندگى یارىگر شما باشد.
در بررسى آیات قرآن کریم، به نظر بیشتر بر خوبىها و درستىها و نقاط قوت افراد تأکید شده است و ضعف و کژى، کمتر مدنظر قرار مىگیرد.
خداوند در مقابل ضعفهاى بشر ،گذشت فراوان دارد و بیشتر بر درستىها و راستىهاى او تکیه مىکند. این نگرش به انسان مىفهماند که او هم باید نسبت به سایرین و حتى خود با دیدى مثبت بنگرد ؛ خوبىهاى مردم را ببیند و به زبان خوش با آنها تکلم کند و نقاط ضعف و سستى خود و دیگران را در نظر نگیرد.
این رویکرد «شناخت نقاط قوت افراد» به عنوان یک روش درمانى است که فرد را تشویق مىکند تا تجربههاى مثبت و خوب خود را بازشناسد و نقش آنها را در افزایش احترام به خود و ارتقاى عزت نفس بازیابى، و توانایى شناخت جنبههاى مثبت دیگران را نیز کسب کند.
در این مقاله، مراحل اجرایى درمان مراجعان با روش مثبت نگرى تشریح شده و کارآیى آن در «روان درمانى فردى» براى افراد افسرده و در «خانواده درمانى» براى ناسازگارىهاى خانوادگى و هم چنین اختلالهاى شخصیتى بیان شده است. در پایان نیز نتایج تجربى مربوط به درمان یک دانشجوى دختر ارایه شده است. با هم این مقاله را مىخوانیم:
درباره روانشناسى اسلامى، به ویژه روان درمانگرى از دیدگاه اسلام، تاکنون مطالعه علمى و مدونى انجام نگرفته است. در حالى که قرآن و دیگر منابع اسلامى، زمینههاى مناسبى براى انجام چنین مطالعهاى هستند؛ براى نمونه خداوند در قرآن کریم مىفرماید: «کسانى که در باطن با ایمان و در عمل نیکوکار هستند، خداى مهربان آنها را (در نظر خلق و حق) محبوب [ مى] گرداند».(1) همچنین امام على (علیه السلام) فرموده است: «دارو و درمان تو در توست، ولى احساس نمىکنى و درد تو از توست، ولى نمىبینى. مىپندارى که شىء کوچکى هستى، حال آنکه دنیاى بزرگترى در تو پیچیده شده است».(2)
با عنایت به توجه اسلام به هدایت زندگى آدمى و تأثیر بهداشت روانى در برقرارى تعادل در زندگى فرد، طبیعى است که اسلام شیوههاى خاصى را براى برقرارى تعادل روانى ارایه کند. بنابراین مناسب است که براى شناخت این شیوه، مطالعه و پژوهش انجام گیرد. هدف غالب شیوههاى توصیه شده اسلام، یارى رساندن به انسان، به منظور برخوردارى وى از روح و روان سالم است تا بتواند با توسل به بهترین راههاى ممکن، با مشکلات مقابله کند و به آرامش نایل آید.
نگرش صحیح نسبت به مسائل و ناکامىها موهبتى است که به واسطه آن، آدمى در مواجهه با نمونههاى به ظاهر موزونِ خلقت، زیبایى و توانایى را در آنها مىبیند و حتى در زشتىها نیز زیبایىها را جست و جو مىکند. قرآن کریم با هدف کاهش فشار وارده بر انسان در رویارویى با مصایب و حوادث، شیوهها و عملکردهایى را آموزش مىدهد تا با دستیابى به نتایج مطلوب، آرامش را بیابد.
توجه به شیوههایى چون توکل به خداوند(3)، صبر و بردبارى(4)، توبه(5)، رضا به مشیت الهى(6)، دعا و عبادت(7)، عفو و گذشت(8)، سپاس و شکرگزارى(9) و نگرش در طبیعت و تفکر در آن(10)، راهکارهایى عملى در اختیار فرد قرار مىدهند و حتى با نگاهى اجمالى مىتوان به مؤثر بودن آنها در ایجاد تعادل روانى پىبرد؛ چه رسد به آن که متخصصان آن را در روشهاى درمانى خود مورد بررسى و اجرا قرار دهند.
جا دارد که فرد متخصص هر یک از موضوعات پیش گفته یا موارد مشابه را مورد مطالعه و پژوهش قرار دهد و راهکارهاى عملى و علمى را از آنها استخراج کند. مفاهیم و رویکردهاى پیش گفته را مىتوان با شیوههاى علمى بررسى کرد و به منزله یک نظریه تعادل رفتار و بهداشت روان، در کنار نظریههاى مشابه، مطرح و استفاده کرد.
در این مقاله، به تشریح یکى از زمینههایى پرداخته مىشود که به نظر مىرسد، در دیدگاه روان درمانگرى اسلامى، از جایگاه ویژهاى برخوردار است و آن شناخت و تکیه بر نقاط قوت افراد، به مثابه یک روش درماننگرى است.
مثبت نگرى در پژوهشهاى غربى
پژوهشگران غربى طى چند دهه اخیر، پژوهشهایى در زمینه مثبت نگرى انجام دادهاند که در نوشته حاضر، نخست به نمونههایى از آن اشاره مىشود و سپس منابع اسلامى مورد بررسى قرار مىگیرد.
بانیستر (1983)، با استفاده از نظریه روانشناسى ساختارهاى شخصى، روشى را پیشنهاد مىکند که طى آن، فرد حوادث آینده را با توجه به تحلیلى که از حوادث مشابه و همانند آن دارد، پیش بینى مىکند. وى معتقد است که ما براى پیش بینى نتایج رفتار خود از سازههاى نقش اصلى، سازههایى که توسط آنها مىتوانیم خود و وجودمان را تبیین کنیم، استفاده مىکنیم .
هرگاه به توضیح ارزشها فلسفهپردازىها، شخصیت داستانهاى مهم زندگى و نظایر آن مىپردازیم، از ساختارهایى بهره مىگیریم که داراى ارزش و اهمیتى خاص براى تصویرهاى ما از خود است.
فورستر (1991) نیز بر این باور است که اگر ارزیابى افراد از خودشان و ذهنیتى که نسبت به خود دارند، مثبت باشد، از سلامت و سازگارى بیشترى برخوردار خواهند بود. لوستاین (1996) در مواجهه با مراجعانى که رفتارهاى ضد اجتماعى داشتند، از روش مثبتنگرى به مثابه فنى رفتارى سخن مىگوید. در این روش، انگارههاى رفتارى منفى در فرد اصلاح و رفتار مناسب، به صورت مداوم ارایه مىشوند.
طى بررسىهایى که روانشناسان اجتماعى انجام دادهاند، شواهدى مبنى بر تأکید بر تجارب مثبت زندگى فرد به دست آمده است. آیزن(1987) در پژوهش خود به این نتیجه رسید که تجارب مثبتى که به آثارى مثبت منجر مىشوند، مىتوانند تأثیرى بنیادین و ماهوى بر رفتار اجتماعى و روند اندیشه و تفکر فرد برجاى گذارند. در پژوهش ایزن، شواهد دیگرى نیز موجود است که نشان مىدهد، آثار رفتارهاى مثبت، مىتواند بر سازماندهى شناختهها و انعطافپذیر بودن این سازماندهى مؤثر باشد؛ یعنى روندى که طى آن فرد به تجدید نظر در برداشتهاى خود از شخصیتش مىپردازد.
تایلر و براون هم در پژوهش خود به این نتیجه رسیدند که گرایش و پرداختن به جنبههاى مثبت وجود خود، با بهداشت روانى و سلامت شخص سازگارتر است. شوارتز (1986) شواهدى مبین تأکید بر جنبههاى مثبت ارایه مىکند. وى مىگوید: «پژوهشهاى شناختى ـ رفتارى اخیر نشان مىدهد که هرگاه بر جنبههاى مثبت افکار بیشتر تأکید شود، عملکرد گروه، تقریباً یک و نیم برابر زمانى است که بر جنبههاى منفى تأکید مىشود». درمانگرهاى شناختى معتقدند که انگارههاى تفکر منفى، موجب افسردگى و نگرانى مىشوند. آنها مىگویند: وقتى مثبتتر و واقع بینانهتر بیندیشید، از عزت نفس و کارایى بیشترى برخوردار مىشوید.
راجر و مک ویلیامز (به نقل از دیوید برنز، 1990) معتقدند که یکى از فراگیرترین بیمارىهاى زمانه ما، تفکر منفى است. تفکر منفى بیمارى مهلکى است که ذهن، احساسات و جسم انسان را مبتلا مىسازد. افکار منفى عصبیت، اضطراب، دشمنى، خشم و خستگى تولید مىکنند؛ به عکس افکار مثبت موجب امیدوارى، آرامش، محبت و دلگرمى مىشوند. اگر مىخواهیم احساساتمان تغییر کند، کافى است افکارمان را تغییر دهیم تا احساسات ما از آن تبعیت کند.
مثبت نگرى در اسلام
بررسى آیات قرآن کریم نیز نشان مىدهد که اغلب تأکیدها بر خوبىها، درستىها و نقاط قوت افراد است و ضعف و کژى کمتر مورد توجه قرار مىگیرد. پروردگار عالم با توجه به توانایىها و ظرفیت بشر مىفرماید: «من در زمین انسان را خلیفه خود قرار دادم»(11)؛ «از روح خود در او دمیدم»(12) یا «ما بر آسمانها و زمین و کوههاى عالم امانت عرضه کردیم، همه از تحمل آن امتناع ورزیدند، تا انسان [ آن را[ پذیرفت»؛(13) «و به درستى که ما انسان را در زیباترین هیأت آفریدیم»(14).
از این رو، خداوند با تکیه بر توانایىها، انسان را به احسان دعوت مىکند و مىفرماید: «اگر احسان و نیکى کنید در حقیقت به خود نیکى مىنمایید»(15). خداوند که خالق انسان است، به دنبال عیبجویى از مخلوقش نیست و همواره از محاسن و خوبىهاى او مىگوید: «خدا دوست نمىدارد کسى به عیب خلق، صدا بلند کند».(16)
با بررسى مجموعه این آیات، مىتوان چنین نتیجه گرفت که خداوند در مقابل ضعفهاى بشر، گذشت فراوان دارد و بیشتر بر نکات مثبت، درستىها و راستىهاى او تکیه مىکند. این نوع نگرش به انسان مىفهماند که او هم باید نسبت به سایرین و حتى خود با دیدى مثبت بنگرد. خوبىهاى مردم را ببیند و به زبان خوش با آنها تکلم کند(17) و پیوسته نقاط ضعف و سستى خود و دیگران را در نظر نگیرد. البته این مسئله بدین معنا نیست که حقیقت را قلب سازد و از زشتىهاى حقیقى درگذرد، بلکه منظور آن است که انسان بتواند با خود و دیگران در تعاملى صحیح و سازنده، روابطى همراه با مهربانى و گذشت برقرار کند و در نتیجه در آرامش زندگى کند.
در این زمینه ائمه اطهار (علیهم السلام) نیز نکاتى بیان فرمودهاند که هر یک راهشگاى انسان براى یافتن نگاهى صحیح در جهت حفظ روابط درست و سالم با دیگران و شناختى واقعى از خود است. امام صادق (علیه السلام) از رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) نقل فرمودهاند: «لغزشهاى مومنین را جست و جو نکنید، زیرا هر که در پى لغزشهاى برادرش باشد، خداوند لغزشهایش را دنبال مىکند».(18)
همچنین امام محمد باقر (علیه السلام) فرمودهاند: نزدیکترین حالت بنده به کفر این است که با مردى عقد برادرى در دین بسته باشد و لغزشها و خطاهاى او را شماره کند تا روزى او را به آنها سرزنش نماید».(19) نیز فرموده است: «بر شخص مسلمان واجب است، حتى اگر هفتاد گناه کبیره از مسلمان دیگرى سراغ دارد، پرده پوشى نموده و آبرویش را حفظ کند».(20)
در همه این روایات تأکید اصلى بر این است که افراد در روابط خود با دیگران، بیشتر به نقاط مثبت و قوت یک دیگر توجه کنند و بدانند که خداوند دوست دارد، انسانها درباره هم خوب فکر کنند و خیرخواه یکدیگر باشند و از ضعفها بپرهیزند تا آن ضعفها دامنگیر آنها و دیگران نشوند. در «بحارالانوار» آمده است: «روزى عیسى (علیه السلام) با حواریون از جایى مىگذشت. لاشه سگ مردهاى را دیدند. هر یک از حواریون از بوى تعفن آن اظهار ناراحتى مىکرد و چیزى مىگفت . نوبت به عیسى (علیه السلام) که رسید، فرمود: «به دندانهاى سفید این سگ توجه کنید که چه قدر براق است»(21). این روش برخورد با موضوعات، آموزشى است به انسانها که همیشه نیمه پر لیوان را ببینند و همه چیز را با نگاهى مثبت و سازنده بنگرند.
در واقعه عاشورا، وقتى عرصه بر امام حسین (علیه السلام) و یارانش تنگتر شد و جنگ شرایط دشوارى یافت، ایشان به جاى ترس از مرگ و شدت بلا و سردرگمى، یارانشان را به صبر دعوت فرمود و جنبه مثبت موضوع را پیش کشید و آنها را به شهادت متذکر شد و آن را معبر رهایى و پل اتصالى براى رسیدن به «لقاء الله»، یعنى محبوب حقیقى خود معرفى نمود. پس از آن نیز در مواجهه حضرت زینب (سلام الله علیها) با یزید بن معاویه، آنجا که ملعون شام به حضرتش (علیها السلام) گفت: «دیدى خدا با شما چه کرد؟ و چه بلایى به سر شما آورد و چه گونه خوارتان کرد»؟ عقیله بنى هاشم در پاسخ فرمود: «مارایت الا جمیلا» ؛ در این مصیبت، چیزى جز زیبایى و شکوه ندیدم.(22) امام سجاد (علیه السلام) نیز هنگام بیمارى یا زمانى که اندوه و گرفتارىاى برایشان عارض مىشد، به جاى آن که آن را بدبختى و شر بدانند، به درگاه خدا سپاسگزارى مىفرمود و آن را مایه خیر و عامل نجات از معاصى و کفاره گناهان مىدانستند.(23)
چنین نگرش مثبتى به یارى و امداد روح آدمى مىشتابد. امام على (علیه السلام)، براى تأکید بر نقاط قوت افراد و آموزش نوعى مثبت نگرى مىفرمایند: «اگر از کسى خوبى دیدى از آن بسیار یاد کن و سپاسگزارى نما و اگر متوجه بدى کسى شدى، تا حد امکان پرده پوشى کن».
از میان پژوهشگران غربى که درباره مثبت نگرى تحقیقاتى به عمل آوردهاند، بانیستر و فورستر شناختگرا هستند، زیرا هر دو زیر بناى نظرى پژوهشهاى خود را روانشناسى ساختارهاى شخصى قرار دادهاند. برنز نیز به اصول مهم شناخت درمانى اشاره مىکند و معتقد است که اصلاح رفتار از طریق تغییرات شناختى ممکن است. بنابراین شاید بتوان چنین نتیجه گرفت که میان مثبت نگرى که در اسلام به آن توصیه فراوان شده و روشهاى روانشناسى شناختى شباهتهاى زیادى وجود دارد که باید مورد بررسى قرار گیرد.
توجه به دو دیدگاه یاد شده، مقاله حاضر به ارائه روشى مىپردازد که کارایى آن در مشاوره و روان درمانى در زمینه افراد افسرده و در خانواده درمانى در ناسازگارىهاى خانوادگى و همچنین اختلالات شخصیتى، توسط نگارنده، به کار گرفته شده است.
شناخت نقاط قوت افراد، مجموعه نظامدارى از شیوههایى است که به منظور تسهیل ایجاد نگرش مثبت نسبت به خویشتن و دیگران طراحى شده است. در این روش، فرد تشویق مىشود تا تجربههاى مثبت و خوب خود را باز شناسد و نقش آنها را در افزایش و ارتقاى احترام به خود و عزت نفس، بازشناسى کند؛ در عین حال توانایى شناخت جنبههاى مثبت دیگران را نیز کسب کند. چنان که امام سجاد (علیه السلام) مىفرماید: «از شریفترین کارهاى فرد کریم، چشم پوشى از بدىهاى مردم است».(24) پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) نیز مىفرماید: «گمانهاى خود را در حق برادران خود نیکو کنید، تا دل به آلایش و طبع پاک را به غنیمت برید».(25)
روش مثبت نگرى نگارنده، در روان درمان گرى با تکیه بر دیدگاه اسلامى، در پنج مرحله انجام مىگیرد. در مرحله نخست، از فردى که دچار افسردگى یا احساس حقارت شده است یا خانوادهاى که به اختلالات و ناسازگارىهاى خانوادگى مبتلا هستند، خواسته مىشود، نقاط مثبت خود را نام ببرند. برخى به علت عزّت نفس نازل یا به دلیل احساس حقارت افسردگى شدید و بنا به سایر دلایل روانى، توانایى بیان نقاط قوت خود را ندارند یا هیچ نقطه قوتى را در خود نمىیابند. از این افراد خواسته مىشود که نقاط قوت خود را از نگاه دیگران بیان کنند؛ یعنى بگویند به نظر خودشان، دیگران چه نکات مثبتى را در آنها مىبینند.
در مرحله دوم و در طول جلسات از مراجعان خواسته مىشود، حداقل 10 تا 15 تجربه خوب خود را نام ببرند ؛ مواردى چون انجام کار خوبى که از آن لذت بردهاند و از انجامش احساس شادى و غرور مىکنند. در مرحله سوم، بر تمرینهایى تأکید مىشود که طى آن، شخص بتواند اهمیت نسبى نقاط قوت مطرح شده در مرحله اول و دوم را به ترتیب اولویتشان، مشخص سازد. در این مرحله از فرد خواسته مىشود، به نقاط قوت قابل اتکایى که در این تجارب خوشایند از آنها استفاده کرده، اشاره کند.
بدین ترتیب، شخص طیف وسیعى از قضاوتهاى شخصى خود را نسبت به خود بیان مىکند که نقاط قوت خوانده مىشوند. در مرحله چهارم، شخص تحت درمان، نقاط قوت مشخص شده خود را به ترتیب اولویت معین مىکند و با توجه به مراحل قبلى، پنج تا هشت توانمندى را که نقاط قوت قابل اتکا خوانده مىشوند، انتخاب مىشود. در آخرین مرحله به فرد گفته مىشود، شواهد و معیارهایى ارائه کند که با ارزشترین و معتبرترین نقاط قوت او قابل اتکا هستند. فرد براى سنجش واقعیت این توانمندىها، به توصیف بسیارى حوادث گذشته مىپردازد که طى آن، وجود این نقاط قوت براى وى به اثبات رسیده و به کار گرفته شده است.
این بخش از روش مثبت نگرى، در روان درمانگرى از فرمایش امام سجاد (علیه السلام) الهام گرفته است که فرمود: «حق همنشین تو این است که با او نرمى کنى و در گفت و گو با او میانه رویى نمایى... و لغزشهایش را فراموش کنى، ولى خوبىهایش را به خاطر بسپارى و جز خوبى به او نگویى».(26)
براى افرادى که در آموزشهاى دینى زمینه بهترى، دارند مىتوان به آیات و روایات مثبتنگرى توجه داد و در عین حال بر نقاط مذهبى آنها تکیه کرد. کاربرد روش مثبت نگرى در روان درمان گرى براساس دیدگاه اسلامى، موجب افزایش احتمال توصیف فرد از خویش، با توجه به نقاط قوت قابل اتکاى خود مىشود. تجربه نگارنده با تعدادى دانشجو که دچار احساس حقارت و افسردگى شدید بودند و براى درمان به مرکز مشاوره دانشگاه مراجعه کرده بودند و همچنین دوازده خانواده که یک یا دو نفر از اعضاى آن، دچار افسردگى یا اختلالات رفتارى بودند، نشان مىدهد که با کاربرد روش مثبت نگرى در درمان، افراد به صورتى مثبتتر به تشریح وضعیت خود پرداختند، از اعتماد به نفس بیشترى برخوردار شدند، ناسازگارىهاى خانوادگى کاهش چشمگیرى یافت و افسردگى افراد رو به بهبود گذاشت.
در پایان براى نمونه تنها وضعیت یک دانشجوى دختر که روش مثبت نگرى درباره وى به کار رفته است، به اختصار شرح داده مىشود:
دختر دانشجویى به دلیل افت تحصیلى و گرایشهاى افسردگى به مرکز مشاوره مراجعه کرده بود. مهمترین برداشت وى از شخصیت خود این بود که به لحاظ اجتماعى نالایق و از تعیین مسیر براى زندگى خودش ناتوان است. وى همچنین تصور مىکرد که نسبت به سایر هم کلاسهاى خود، کمهوشتر و ضعیفتر است و مطالبى که دیگران به سادگى مىفهمند، او در نمىیابد و توانایى پرسش از استادان خود را نیز ندارد. در خوابگاه دانشجویى تحت فشار بود، زیرا بعضى هم اتاقىها رعایت حال او و دیگران را نمىکردند و او جرأت اعتراض به اعمال آنها را نداشت و بیشتر تحمل مىکرد یا خود را با آنها هماهنگ مىساخت تا دیگران از دست او ناراحت نشوند. در مجموع از احساس حقارت شدیدى رنج مىبرد و دچار خلق افسرده بود. حتى فکر مىکرد چهره او از همه زشتتر است.
در جلسات درمان، از طریق مثبت نگرى با پرسش پیرامون نقاط قوت و یافتن نکات مثبت مذهبى، عقیدتى و بینشى، طى ده جلسه (از آنجا که از حوصله بحث خارج است از تشریح مراحل درمان پرهیز مىکنم) پیشرفت قابل توجهى در رفتار اجتماعى این فرد به وجود آمد.
بر این اساس، مىبینیم که مذهب و دیدگاههاى مذهبى به انسان مىآموزد که زندگانى دنیا با مصائب و دشوارىهایى همراه است که در بطن جمیع سختىها و مشکلات، حکمتى نهفته است و با مدد از دیدگاه مثبت، سختىها و مصائب را راهى براى وصول به کمالات مىیابیم. در این هنگام هرگز تلخىها و ناکامىها ما را تسلیم نخواهد کرد.
پىنوشتها:
1ـ مریم: 96.
2ـ مرأة العقول، ج 11، ص 362.
3ـ مائده: 11 / انفال: 61.
4ـ بقره: 153.
5ـ فرقان: 70.
6ـ بقره: 216.
7ـ آل عمران: 38/ مومن: 60.
8ـ حج: 60/ نساء: 99.
9ـ نمل: 40/ فاطر: 30.
10ـ روم: 50 و 21 / انعام: 99.
11ـ بقره: 30.
12ـ حجر: 29.
13ـ احزاب: 72.
14ـ تین: 4.
15ـ بنىاسرائیل: 7.
16ـ نساء: 148.
17ـ بقره: 83.
18ـ اصول کافى، ج 4، ص 58.
19ـ اصول کافى، ج 4، ص 58.
20ـ سفینة البحار، ج 1، ص 598.
21ـ بحارالانوار، ج 14، ص 327.
22ـ بحارالانوار، ج 45، ص 116 ـ 115.
23ـ صحیفه سجادیه، ص 110.
24ـ غررالحکم و دررالحکم ،ج 6، ص 22، ح 9321.
25ـ مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج 9، ص 145.
26ـ وسائل الشیعه، ج 11، ص 136.
سوتیترها
هدف غالب شیوههاى توصیه شده در اسلام، یارى رساندن به انسان، به منظور برخوردارى از روح و روان سالم است تا بتوان با توسل به بهترین راههاى ممکن، با مشکلات مقابله کند و به آرامش نایل آید.
این افکار و طرز تلقى شماست که احساسات شما را به وجود مىآورد؛ شما مىتوانید اندیشه، احساس و رفتار خود را تغییر دهید. این اصل ساده و در عین حال انقلابى، مىتواند تغییر زندگى یارىگر شما باشد.
در بررسى آیات قرآن کریم، به نظر بیشتر بر خوبىها و درستىها و نقاط قوت افراد تأکید شده است و ضعف و کژى، کمتر مدنظر قرار مىگیرد.
خداوند در مقابل ضعفهاى بشر ،گذشت فراوان دارد و بیشتر بر درستىها و راستىهاى او تکیه مىکند. این نگرش به انسان مىفهماند که او هم باید نسبت به سایرین و حتى خود با دیدى مثبت بنگرد ؛ خوبىهاى مردم را ببیند و به زبان خوش با آنها تکلم کند و نقاط ضعف و سستى خود و دیگران را در نظر نگیرد.