چالشهاى هفت گانه جهان اسلام
آرشیو
چکیده
متن
در جهان کنونى که اطلاعات در آن نخستین منبع قدرت و در نتیجه، نخستین گام براى تحقق هدف است و امروز که هیچ کس به تنهایى نمىاندیشد، بلکه مجموعهها و گروههاى کارى، به صورت تیمى مىاندیشند، به رغم فراوانى اجتهادات و نگرههاى فردى، نقص بزرگى که مشاهده مىشود این است که گروههاى پژوهشى و تخصصىاى که به مطالعه مهمترین موضوعات داخلى و بینالمللى بپردازند و بررسىهاى تخصصى خود را به صاحبان تصمیمهاى سیاسى ارائه کنند، وجود ندارد. این روند مىتواند پشتوانه علمى و شناختى تصمیمات سیاسى باشد و از تصمیمگیرىهاى مبتنى بر تمایلات شخصى و منافع جزئى جلوگیرى کند. چنین وضعى بر غالب مراکز پژوهشى، چه در غرب و چه در شرق حاکم است.
براى حلقههاى پژوهشى جمعى پیرامون اسلام، دو نوع جدول کارى مىتوان متصور شد: نخست مطالعه اسلام در داخل مرزهاى اسلامى، به هدف ترتیب دوباره درون و آمادگى درونى پیش از رویارویى با جهان خارج، و دوم مطالعه تصویر اسلام در خارج از مرزهاى جهان اسلام و قرار دادن آن در موازین بین المللى.
در جدول کارى مطالعه مسایل داخل مرزهاى اسلامى، به هفت چالش عمده بر مىخوریم که امت اسلامى با آنها رویارو است. این مشکلات موجب شده است که بیگانگان به جهان اسلام تعدى کنند و به امت اسلام آسیب برسانند و سیماى اسلام را تیره جلوه دهند.
آزاد سازى زمین
نخستین چالشى که اسلام در داخل با آن رو به رو است، آزادى سرزمینهاى اسلامى در فلسطین، کشمیر، چچن، افغانستان، سبته و ملیلیه (در مغرب)، و اخیراً عراق است. آزاد سازى سرزمین، همچنین پاکسازى اراضى امت اسلام از پایگاههاى نظامى بیگانه و تطهیر نظامهاى سیاسى از پیمانهاى نظامى مستقیم و غیر مستقیم با بیگانگان را نیز شامل مىشود.
اشغال اراضى مسلمانان و تداوم جنگهاى استعمارى جدید، پس از قطع رگهاى دولت عثمانى، با شکست در جنگ اول جهانى و تقسیم قلمرو آن میان بریتانیا و فرانسه، طى توافقنامه مشهور سایکس پیکو آغاز شد. پس از آن نیز بریتانیا عربها را فریب داد ؛ بدین صورت که به ایشان قول داد، از استقلال آنان و شکلگیرى اتحادیه منطقهاى عربى که همه آنان را در خود گرد آورد و وحدت و استقلالشان را تضمین کند، حمایت نماید، اما عربها هیچ گاه، جز با مبارزه مسلحانه تا کسب پیروزى یا مذاکرات سیاسى پس از درگیرىهاى مسلحانه، نتوانستهاند استقلال خود را فرا چنگ آورند.
امت اسلامى چگونه مىتواند فرهنگ مقاومت آزادى بخشى را ریختبندى کند و علوم قدیمى خود را از همین چالش تازه باز سازى نماید؟ راه این کار، روشن ساختن مفهوم زمین در قرآن کریم است: «اله السموات و الارض»، «رب السموات و الارض»، «هوالذى فى السماء اله و فى الارض اله» و...،
الهیات زمین صهیونیستى بر آن است که خدا، این زمین (فلسطین)، این شهر (قدس) و این معبد ( هیکل سلیمان) را به این ملت (بنى اسرائیل) بخشیده است؛ آن هم بر مبناى عهد و میثاقى که به واسطه آن، ملت مذکور، سرزمین موعود را به دست مىآورد. آنان به مسلمانان مىگویند: زمین براى شما مهم نیست، زیرا بخشى از عقیده شما نیست. شما معتقدید که زمین فانى است و کتاب شما مىگوید: «کل من علیها فان * و یبقى وجه ربک ذوالجلال و الاکرام» و آن را تباه مىدانید: «کل شى هالک الا وجهه». در برابر این «الهیات زمین» صیهونیستى، متفکر مسلمان امروز چه باید بکند.
آزادى انسان
چالش دوم، آزادى و رها سازى شهروند است. آزادى بخشیدن به شهروند، بر آزاد سازى سرزمین پیشى دارد، در این صورت، هر شهروندى بدون درجهبندى در شهروندى خود، مىتواند از آزادى میهن دفاع کند. منافع عمومى بر منافع خاص اولویت دارد و مصلحت سرزمین بر مصلحت فرد تقدم دارد. فرد که به طور آزادانه ایمان را بر کفر برگزیده است، با عمل به رکن نخست اسلام، یعنى شهادتین، این آزادى را ابراز مىکند، زیرا شهادت به این که «خدایى جز الله نیست و محمد رسول خدا است»، اعلان آزادى است. «شهادت مىدهم»، یعنى مىبینم و مىشنوم و سخن مىگویم و کسى که شاهد رخدادهاى جهان است و ستمها و نابکارىها را مىبیند و با آن مىستیزد، ممکن است شهید شود که این شهادت دوم ـ پس از شهادت نخست ـ است.
او دو فعل آگاهانه را انجام داده است: فعل نفى (لا اله) و فعل اثبات (الا الله). فعل نفى ضد خدایان دروغین روزگار ما، یعنى سلطه، جاه، مال، شهرت، شهوت، قدرت. هرگاه انسان از این خدایان رهایى یابد، به فعل اثبات (الا الله) مىرسد؛ به خدایى که یگانه و حق است و همه در برابر او مساوىاند.
انسان مسلمان پس از این شهادت اعلام مىکند که منتسب به خاتم پیامبران است که وحى پس از تحولات و طى مراحل طولانى بد و ختم شده است و دیگر انسان با خرد خودش، قادر به فهم و با ارادهاش قادر به فعل است؛ بنابراین وحى، با کمال شدن شعور و فهم و استقلال عقل، و آزادى اراده، کامل شده و پایان یافته است.
عدالت اجتماعى
چالش سوم عدالت اجتماعى و توزیع در آمد امت اسلام به همگان، به گونهاى است که بیشترین اندازه ممکن عدالت و برابرى را تحقق بخشد. ثروتمندترین اغنیاى عالم و نیز فقیرترین فقراى عالم در میان ما مسلمانان هستند برخى در میان ما از پرخورى مىمیرند و عدهاى دیگر در اثر گرسنگى و قحطى ؛ در حالى که امت اسلام امتى یکپارچه است. سرمایهها و دارایىهاى مادى در یک سو و سرمایههاى انسانى در سوى دیگر و زمینهاى زراعى حاصلخیز در سمتى دیگر قرار دارد. چگونه امت اسلام مىتواند از این یکپارچگى استفاده کند تا رفاه و آسایش فراگیرى را به خود ببیند؟
اندوختهها و سرمایههاى مسلمانان در بانکهاى کشورهاى بیگانه خوابیده است تا به توسعه بیگانگان کمک کند. کمکهایى که به کشورهاى فقیر مىشود، از محل سود اندوختههاى مسلمانان در بانکهاى خارجى تأمین مىشود. بانکهاى جهانى براى دادن وام به کشورهاى فقیر، شرایط ذلت آورى چون برداشت یارانه مواد غذایى و تقویت بخش خصوصى را تحمیل مىکند.
برخى فقهاى دربارى هم، آیات تجارت و سود را به گونهاى تفسیر مىکنند که به ترویج سرمایهدارى و تلقى آن به عنوان سیستمى اسلامى مىانجامد.
برخى دیگر هم به سوء تفسیر آیاتى چون «و رفعنا بعضهم فوق بعض درجات» روى آوردهاند و این درجات را به معناى طبقات اجتماعى، نه مراتبى در علم، تقوا، ایمان و عمل صالح گرفتهاند. چگونه امت اسلامى با مثراث عدالت و مساواتى که دارد، مىتواند به ارزشهایش که مانع تمرکز ثروت در دست گروهى اندک است، تحقق بخشد تا این سخن خدا که «کیلا یکون دولة بین الاغنیاء منکم» (تا این که [ثروت [تنها در میان توانگرانتان در گردش نیفتد)، عملى شود؟
زمانى که توانگران، کاخهاى خود را بر مىافرازند و مصالح مردم معطل مىماند، بنیان جوامع فرو مىپاشد. آرى فقرا گذشته از زکات حقى در اموال اغنیا دارند و عبادت خدا مقتضى امنیت دادن به مردم از ترس، و سیر کردن آنان از گرسنگى است: «فلیعبدوا رب هذا البیت الذى اطعمهم من جوع و آمنهم من خوف».
وحدت امت
چالش چهارم، وحدت امت اسلام، پس از تجزیه آن از زمان سقوط خلافت عثمانى تا استعمار جدید و جنبشهاى آزادى بخش ملى است که به استقلال ـ نه وحدت ـ انجامید. نخستین تجربه وحدت گراى عرب در تاریخ معاصر، یعنى وحدت مصر و سوریه، بیش از سه سال (1961 ـ 1958) نینجامید. یمن هم به مدد قدرت نظامى، توانسته وحدت شمال و جنوبش را حفظ کند. امروزه امت اسلام بیشتر با خطر تجزیه و فروپاشى، و تبدیل شدن به تکههاى نژادى، طائفهاى و مذهبى (سنى و شیعى، اباضى و عرب، و بربر و کرد) مواجه است. دولت اسرائیل هم که قوىترین دولت نژادى و طائفهاى در منطقه است، در این وضع، مشروعیت جدیدى کسب کرده است ؛ نه از افسانههاى اولیه سرزمین موعود، بنا به تصور هرتزل که دولت یهودى بر آن مبتنى است.
توحید که از عقاید اصولى مسلمانان است، سرچشمه فرهنگ وحدت است، زیرا توحید صرفاً شهادت زبانى یا ایمان قلبى نیست، بلکه کنشى است که در شخصیت انسان بازتاب مىیابد تا یگانگى میان سخن، عمل و اندیشه و وجدان را در او تحقق بخشد. این عقیده (توحید) در سطح جامعه هم تحقق مىیابد. در یک جامعه دینى، هر عضوى که دچار مشکل شود، مشکل او به سایر اعضا منتقل مىشود و نیز در انسانیت تجلى مىیابد که مفهومى واحد دارد و در آن فرقى میان سفید و سیاه و زرد نیست.
توسعه درون زا
چالش پنجم، توسعه درون زا است، زیرا معقول نیست که امت اسلام 43 نیازهاى خود را از خارج تأمین کند ؛ امتى که غذایش، حاصل دسترنج خود او نیست، نمىتواند در تصمیمات خود مستقل باشد چنین ملتى ارادهاش در تصرف کشورى است که غذایش را از آن وارد مىکند.
قرآن کریم، طبیعت سر سبزى را توصیف مىکند که باران بر آن مىبارد و جنبش سبز در آن جارى است و گونههاى مختلف گیاهى بهجت آفرین در آن مىروید، نه طبیعت زرد بى باروبرى که هیچ در آن نمىروید. قرآن کریم فراوان به تأمل در طبیعت ـ که خدا آن را به تسخیر انسان درآورده تا زمین را آباد کند ـ فرا خوانده است.
پذیرفتى نیست که همه نظریات در باب توسعه پایدار و رشد اقتصادى و قوانین طبیعت و آزادى زمین غربى باشد و غرب به سبب آن بر ما فخر بفروشد و تمدن ما که طبیعت را فانى و ویران مىداند و معتقد است که انسان آمده است تا بگذارد و برود و نه تلاش و کار کند، پریشان و آشفته باقى بماند.
دفاع از هویت
چالش ششم دفاع از هویت، در زمانهاى است که جهانى شدن، خصوصیتهاى فرهنگى را به سود فرهنگ جهانى شدن و از راه شبکههاى ماهوارهاى جارى در آسمانها و روى زمین تهدید مىکند. امت اسلامى با فرهنگها و میراثش، در طول تاریخ، در برابر هجوم مغولان و تاتارها در شرق و در برابر صلیبىها و استعمار جدید غرب در غرب مقاومت کرده و موجودیت خود را حفظ نموده است. به همین دلیل، میراث فرهنگى عراق چپاول مىشود تا تاریخ عراق دزدیده شود و موجودیت تاریخى عراق نابود شود و این کشور به منبعى براى انرژى تهیه یا مصرف انرژى تبدیل شود و هویتش فرو پاشد.
امت اسلامى نمىتواند بدون تأکید بر هویت خود، بخشى از جهان معاصر باشد و با آن تعامل ورزد. قرآن در آیات متعدد و به شیوههاى مختلف، بر هویت تأکید مىورزد: «لن ترضى عنک الیهود و النصارى حتى تتبع ملتهم» ؛ یهود و نصارى از تو خشنود نخواهند شد، مگر این که تو از آیینشان پیروى کنى.
قرار گرفتن امت در تاریخ به عنوان امتى میانه به لحاظ ارزشها و فرهنگ و موقعیت جغرافیایىاش، مىتواند استقلال این امت را حفظ کند، بى آن که به سمت شرق یا غرب کج شود. هویت مىتواند احساس غیریت را به سوى امت بکشاند و به جاى این که «از خود بیگانگى» یا تبدیل «من» به «دیگرى» و فقدان هویت رخ دهد، بازگشت به خویشتن رخ دهد و «دیگرى» به «من» تبدیل شود و شیفته تمدن و فرهنگ و هویت «من» شود، به جاى این که «من» در برابر فرهنگ و هویت و غیریت «دیگرى» خود باخته شود .
بسیج تودهها
چالش هفتم، بسیج تودهها است. مسلمانان 51 ساکنان کره زمین را تشکیل مىدهند و شمارشان به بیش از 1 میلیارد و دویست و پنجاه میلیون ـ یعنى جمعیتى برابر با جمعیت چپن ـ مىرسد.
جغرافیاى اسلام از آسیا تا افریقا امتداد دارد. مسلمانان هنوز نتوانستهاند فلسطین یا چچن را آزاد کنند. هنوز قدس در اشغال است ؛ در حالى که 6 میلیون صهیونیست در نیمى از سرزمین فلسطین، چندین بار بر عربها پیروز شدهاند. مسلمانان کمیت دارند، ولى فاقد کیفیتاند و دشمنانشان کیفىاند و کمیتى ندارند. از این جا است که به ضرورت بسیج نقطههایى که حاملان امانت الهى بر روى زمیناند پىمىبریم. انسان هم براى تحقق هدفى به زمین که اداى امانت و تحقق رسالت الهى است آمده است.
اینها چالشهاى هفت گانهاى است که در برابر امت اسلام قرار دارد و در حقیقت جدول کارى امت اسلام در داخل است. حلقات بحث و پژوهش باید این موضوعات را پىگیرى کند و برنامههاى دینى و تبلیغاتى پیرامون آن به راه افتد و خطبههاى منابر و دروس مساجد از آن سخن گویند و نوارهاى دعا در این موضوعات پر شود، زیرا حضور این چالشها در وجدان امت، از صحنههاى قیامت که از عذاب قبر آغاز مىشود، کمتر نیست و نعمتها و برخوردارىهاى زندگى و حاکمیت در روى زمین اولىتر است: «و لا تهنوا ولا تحزنوا و انتم الاعلون ان کنتم مؤمنین».
براى حلقههاى پژوهشى جمعى پیرامون اسلام، دو نوع جدول کارى مىتوان متصور شد: نخست مطالعه اسلام در داخل مرزهاى اسلامى، به هدف ترتیب دوباره درون و آمادگى درونى پیش از رویارویى با جهان خارج، و دوم مطالعه تصویر اسلام در خارج از مرزهاى جهان اسلام و قرار دادن آن در موازین بین المللى.
در جدول کارى مطالعه مسایل داخل مرزهاى اسلامى، به هفت چالش عمده بر مىخوریم که امت اسلامى با آنها رویارو است. این مشکلات موجب شده است که بیگانگان به جهان اسلام تعدى کنند و به امت اسلام آسیب برسانند و سیماى اسلام را تیره جلوه دهند.
آزاد سازى زمین
نخستین چالشى که اسلام در داخل با آن رو به رو است، آزادى سرزمینهاى اسلامى در فلسطین، کشمیر، چچن، افغانستان، سبته و ملیلیه (در مغرب)، و اخیراً عراق است. آزاد سازى سرزمین، همچنین پاکسازى اراضى امت اسلام از پایگاههاى نظامى بیگانه و تطهیر نظامهاى سیاسى از پیمانهاى نظامى مستقیم و غیر مستقیم با بیگانگان را نیز شامل مىشود.
اشغال اراضى مسلمانان و تداوم جنگهاى استعمارى جدید، پس از قطع رگهاى دولت عثمانى، با شکست در جنگ اول جهانى و تقسیم قلمرو آن میان بریتانیا و فرانسه، طى توافقنامه مشهور سایکس پیکو آغاز شد. پس از آن نیز بریتانیا عربها را فریب داد ؛ بدین صورت که به ایشان قول داد، از استقلال آنان و شکلگیرى اتحادیه منطقهاى عربى که همه آنان را در خود گرد آورد و وحدت و استقلالشان را تضمین کند، حمایت نماید، اما عربها هیچ گاه، جز با مبارزه مسلحانه تا کسب پیروزى یا مذاکرات سیاسى پس از درگیرىهاى مسلحانه، نتوانستهاند استقلال خود را فرا چنگ آورند.
امت اسلامى چگونه مىتواند فرهنگ مقاومت آزادى بخشى را ریختبندى کند و علوم قدیمى خود را از همین چالش تازه باز سازى نماید؟ راه این کار، روشن ساختن مفهوم زمین در قرآن کریم است: «اله السموات و الارض»، «رب السموات و الارض»، «هوالذى فى السماء اله و فى الارض اله» و...،
الهیات زمین صهیونیستى بر آن است که خدا، این زمین (فلسطین)، این شهر (قدس) و این معبد ( هیکل سلیمان) را به این ملت (بنى اسرائیل) بخشیده است؛ آن هم بر مبناى عهد و میثاقى که به واسطه آن، ملت مذکور، سرزمین موعود را به دست مىآورد. آنان به مسلمانان مىگویند: زمین براى شما مهم نیست، زیرا بخشى از عقیده شما نیست. شما معتقدید که زمین فانى است و کتاب شما مىگوید: «کل من علیها فان * و یبقى وجه ربک ذوالجلال و الاکرام» و آن را تباه مىدانید: «کل شى هالک الا وجهه». در برابر این «الهیات زمین» صیهونیستى، متفکر مسلمان امروز چه باید بکند.
آزادى انسان
چالش دوم، آزادى و رها سازى شهروند است. آزادى بخشیدن به شهروند، بر آزاد سازى سرزمین پیشى دارد، در این صورت، هر شهروندى بدون درجهبندى در شهروندى خود، مىتواند از آزادى میهن دفاع کند. منافع عمومى بر منافع خاص اولویت دارد و مصلحت سرزمین بر مصلحت فرد تقدم دارد. فرد که به طور آزادانه ایمان را بر کفر برگزیده است، با عمل به رکن نخست اسلام، یعنى شهادتین، این آزادى را ابراز مىکند، زیرا شهادت به این که «خدایى جز الله نیست و محمد رسول خدا است»، اعلان آزادى است. «شهادت مىدهم»، یعنى مىبینم و مىشنوم و سخن مىگویم و کسى که شاهد رخدادهاى جهان است و ستمها و نابکارىها را مىبیند و با آن مىستیزد، ممکن است شهید شود که این شهادت دوم ـ پس از شهادت نخست ـ است.
او دو فعل آگاهانه را انجام داده است: فعل نفى (لا اله) و فعل اثبات (الا الله). فعل نفى ضد خدایان دروغین روزگار ما، یعنى سلطه، جاه، مال، شهرت، شهوت، قدرت. هرگاه انسان از این خدایان رهایى یابد، به فعل اثبات (الا الله) مىرسد؛ به خدایى که یگانه و حق است و همه در برابر او مساوىاند.
انسان مسلمان پس از این شهادت اعلام مىکند که منتسب به خاتم پیامبران است که وحى پس از تحولات و طى مراحل طولانى بد و ختم شده است و دیگر انسان با خرد خودش، قادر به فهم و با ارادهاش قادر به فعل است؛ بنابراین وحى، با کمال شدن شعور و فهم و استقلال عقل، و آزادى اراده، کامل شده و پایان یافته است.
عدالت اجتماعى
چالش سوم عدالت اجتماعى و توزیع در آمد امت اسلام به همگان، به گونهاى است که بیشترین اندازه ممکن عدالت و برابرى را تحقق بخشد. ثروتمندترین اغنیاى عالم و نیز فقیرترین فقراى عالم در میان ما مسلمانان هستند برخى در میان ما از پرخورى مىمیرند و عدهاى دیگر در اثر گرسنگى و قحطى ؛ در حالى که امت اسلام امتى یکپارچه است. سرمایهها و دارایىهاى مادى در یک سو و سرمایههاى انسانى در سوى دیگر و زمینهاى زراعى حاصلخیز در سمتى دیگر قرار دارد. چگونه امت اسلام مىتواند از این یکپارچگى استفاده کند تا رفاه و آسایش فراگیرى را به خود ببیند؟
اندوختهها و سرمایههاى مسلمانان در بانکهاى کشورهاى بیگانه خوابیده است تا به توسعه بیگانگان کمک کند. کمکهایى که به کشورهاى فقیر مىشود، از محل سود اندوختههاى مسلمانان در بانکهاى خارجى تأمین مىشود. بانکهاى جهانى براى دادن وام به کشورهاى فقیر، شرایط ذلت آورى چون برداشت یارانه مواد غذایى و تقویت بخش خصوصى را تحمیل مىکند.
برخى فقهاى دربارى هم، آیات تجارت و سود را به گونهاى تفسیر مىکنند که به ترویج سرمایهدارى و تلقى آن به عنوان سیستمى اسلامى مىانجامد.
برخى دیگر هم به سوء تفسیر آیاتى چون «و رفعنا بعضهم فوق بعض درجات» روى آوردهاند و این درجات را به معناى طبقات اجتماعى، نه مراتبى در علم، تقوا، ایمان و عمل صالح گرفتهاند. چگونه امت اسلامى با مثراث عدالت و مساواتى که دارد، مىتواند به ارزشهایش که مانع تمرکز ثروت در دست گروهى اندک است، تحقق بخشد تا این سخن خدا که «کیلا یکون دولة بین الاغنیاء منکم» (تا این که [ثروت [تنها در میان توانگرانتان در گردش نیفتد)، عملى شود؟
زمانى که توانگران، کاخهاى خود را بر مىافرازند و مصالح مردم معطل مىماند، بنیان جوامع فرو مىپاشد. آرى فقرا گذشته از زکات حقى در اموال اغنیا دارند و عبادت خدا مقتضى امنیت دادن به مردم از ترس، و سیر کردن آنان از گرسنگى است: «فلیعبدوا رب هذا البیت الذى اطعمهم من جوع و آمنهم من خوف».
وحدت امت
چالش چهارم، وحدت امت اسلام، پس از تجزیه آن از زمان سقوط خلافت عثمانى تا استعمار جدید و جنبشهاى آزادى بخش ملى است که به استقلال ـ نه وحدت ـ انجامید. نخستین تجربه وحدت گراى عرب در تاریخ معاصر، یعنى وحدت مصر و سوریه، بیش از سه سال (1961 ـ 1958) نینجامید. یمن هم به مدد قدرت نظامى، توانسته وحدت شمال و جنوبش را حفظ کند. امروزه امت اسلام بیشتر با خطر تجزیه و فروپاشى، و تبدیل شدن به تکههاى نژادى، طائفهاى و مذهبى (سنى و شیعى، اباضى و عرب، و بربر و کرد) مواجه است. دولت اسرائیل هم که قوىترین دولت نژادى و طائفهاى در منطقه است، در این وضع، مشروعیت جدیدى کسب کرده است ؛ نه از افسانههاى اولیه سرزمین موعود، بنا به تصور هرتزل که دولت یهودى بر آن مبتنى است.
توحید که از عقاید اصولى مسلمانان است، سرچشمه فرهنگ وحدت است، زیرا توحید صرفاً شهادت زبانى یا ایمان قلبى نیست، بلکه کنشى است که در شخصیت انسان بازتاب مىیابد تا یگانگى میان سخن، عمل و اندیشه و وجدان را در او تحقق بخشد. این عقیده (توحید) در سطح جامعه هم تحقق مىیابد. در یک جامعه دینى، هر عضوى که دچار مشکل شود، مشکل او به سایر اعضا منتقل مىشود و نیز در انسانیت تجلى مىیابد که مفهومى واحد دارد و در آن فرقى میان سفید و سیاه و زرد نیست.
توسعه درون زا
چالش پنجم، توسعه درون زا است، زیرا معقول نیست که امت اسلام 43 نیازهاى خود را از خارج تأمین کند ؛ امتى که غذایش، حاصل دسترنج خود او نیست، نمىتواند در تصمیمات خود مستقل باشد چنین ملتى ارادهاش در تصرف کشورى است که غذایش را از آن وارد مىکند.
قرآن کریم، طبیعت سر سبزى را توصیف مىکند که باران بر آن مىبارد و جنبش سبز در آن جارى است و گونههاى مختلف گیاهى بهجت آفرین در آن مىروید، نه طبیعت زرد بى باروبرى که هیچ در آن نمىروید. قرآن کریم فراوان به تأمل در طبیعت ـ که خدا آن را به تسخیر انسان درآورده تا زمین را آباد کند ـ فرا خوانده است.
پذیرفتى نیست که همه نظریات در باب توسعه پایدار و رشد اقتصادى و قوانین طبیعت و آزادى زمین غربى باشد و غرب به سبب آن بر ما فخر بفروشد و تمدن ما که طبیعت را فانى و ویران مىداند و معتقد است که انسان آمده است تا بگذارد و برود و نه تلاش و کار کند، پریشان و آشفته باقى بماند.
دفاع از هویت
چالش ششم دفاع از هویت، در زمانهاى است که جهانى شدن، خصوصیتهاى فرهنگى را به سود فرهنگ جهانى شدن و از راه شبکههاى ماهوارهاى جارى در آسمانها و روى زمین تهدید مىکند. امت اسلامى با فرهنگها و میراثش، در طول تاریخ، در برابر هجوم مغولان و تاتارها در شرق و در برابر صلیبىها و استعمار جدید غرب در غرب مقاومت کرده و موجودیت خود را حفظ نموده است. به همین دلیل، میراث فرهنگى عراق چپاول مىشود تا تاریخ عراق دزدیده شود و موجودیت تاریخى عراق نابود شود و این کشور به منبعى براى انرژى تهیه یا مصرف انرژى تبدیل شود و هویتش فرو پاشد.
امت اسلامى نمىتواند بدون تأکید بر هویت خود، بخشى از جهان معاصر باشد و با آن تعامل ورزد. قرآن در آیات متعدد و به شیوههاى مختلف، بر هویت تأکید مىورزد: «لن ترضى عنک الیهود و النصارى حتى تتبع ملتهم» ؛ یهود و نصارى از تو خشنود نخواهند شد، مگر این که تو از آیینشان پیروى کنى.
قرار گرفتن امت در تاریخ به عنوان امتى میانه به لحاظ ارزشها و فرهنگ و موقعیت جغرافیایىاش، مىتواند استقلال این امت را حفظ کند، بى آن که به سمت شرق یا غرب کج شود. هویت مىتواند احساس غیریت را به سوى امت بکشاند و به جاى این که «از خود بیگانگى» یا تبدیل «من» به «دیگرى» و فقدان هویت رخ دهد، بازگشت به خویشتن رخ دهد و «دیگرى» به «من» تبدیل شود و شیفته تمدن و فرهنگ و هویت «من» شود، به جاى این که «من» در برابر فرهنگ و هویت و غیریت «دیگرى» خود باخته شود .
بسیج تودهها
چالش هفتم، بسیج تودهها است. مسلمانان 51 ساکنان کره زمین را تشکیل مىدهند و شمارشان به بیش از 1 میلیارد و دویست و پنجاه میلیون ـ یعنى جمعیتى برابر با جمعیت چپن ـ مىرسد.
جغرافیاى اسلام از آسیا تا افریقا امتداد دارد. مسلمانان هنوز نتوانستهاند فلسطین یا چچن را آزاد کنند. هنوز قدس در اشغال است ؛ در حالى که 6 میلیون صهیونیست در نیمى از سرزمین فلسطین، چندین بار بر عربها پیروز شدهاند. مسلمانان کمیت دارند، ولى فاقد کیفیتاند و دشمنانشان کیفىاند و کمیتى ندارند. از این جا است که به ضرورت بسیج نقطههایى که حاملان امانت الهى بر روى زمیناند پىمىبریم. انسان هم براى تحقق هدفى به زمین که اداى امانت و تحقق رسالت الهى است آمده است.
اینها چالشهاى هفت گانهاى است که در برابر امت اسلام قرار دارد و در حقیقت جدول کارى امت اسلام در داخل است. حلقات بحث و پژوهش باید این موضوعات را پىگیرى کند و برنامههاى دینى و تبلیغاتى پیرامون آن به راه افتد و خطبههاى منابر و دروس مساجد از آن سخن گویند و نوارهاى دعا در این موضوعات پر شود، زیرا حضور این چالشها در وجدان امت، از صحنههاى قیامت که از عذاب قبر آغاز مىشود، کمتر نیست و نعمتها و برخوردارىهاى زندگى و حاکمیت در روى زمین اولىتر است: «و لا تهنوا ولا تحزنوا و انتم الاعلون ان کنتم مؤمنین».