آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۰

چکیده

متن

بر ما واجب است که اصول دین خود را بر پایه علمی عمیقی استوار کنیم و به ناقص بودن آن رضایت ندهیم.
در بخشی از دعا[ی معروف به «دعای معرفت» چنین آمده] است:
أللّهم عرّفنی حجّتک فإنّک إن لم تعرّفنی حجّتک ضللت عن دینی.1
عبارتی آکنده از اهمیت است! مسئله معرفت حجت خداوند بر خلقش مسئله خیلی مهمی است و همانند شناخت عبادات و معاملات و یا فهم صحیح و اعم، برائت و اشتغال.2
زمانی که وارد مباحث عقیدتی و امامت می شویم، از خوف بدنهایمان می لرزد؛ چرا که مرکب وسلاح مناسب این میدان را نداریم ولی چه کنیم که باید درباره آن صحبت کنیم.
«أللّهم عرّفنی حجّتک...» معرفت کامل حجت خداوند متعال مافوق توان ماست. اگر فرض را بر این بگذاریم که علمای بزرگوار ما(ره) به طور جدی تلاش کرده و در این مسیر کوتاهی نکرده اند، باز هم درباره این موضوع به طور کامل بحث نشده است. علت هم عظمت مطلب است نه اینکه بحث کنندگان درباره مسئله امامت کوتاهی کرده باشند. اقتضای عظمت مطالب امامت و علوّ مقام آن این است که به راحتی به اعماق آن دست نیابیم. ذکر این مطلب لازم است که شرط اساسی معرفت پیدا کردن نسبت به اصول دین این است که منبع ما فقط قرآن و سنت باشد که از قرآن اصول و از روایات فروع و تفصیل آن را برداشت کنیم. تنها سبب انحرافات این است که در بحثهای عقیدتی سراغ غیر قرآن و احادیث رفته ایم.
امامت از همه مسائل کلیدی عقیدتی مهم تر است؛ چرا که مقدمه ای است که انسان را به خداوند متعال می رساند. این مطلب برای شما ـ که بحمد اللّه اهل فضلید ـ واضح است که خدا به چه شناخته می شود و به چه عبادت می گردد و معنای «لولانا ماعرف اللّه ولولانا ماعبداللّه »3 را می دانید. همچنین می دانید که ارتباط علمی و عملی میان بنده و پروردگارش با وساطت امامت کبری برقرار و معرفت و عبادت تنها از طریق آن محقق می گردد. اما این امامت چیست؟
سراغ آیه ای از قرآن می رویم که اصل مطلب است و معنای آن را به اجمال با هم مرور می کنیم :
وجعلنا منهم أئمّة یهدون بأمرنا لمّا صبروا و کانوا بآیتنا یوقنون.4
در این آیه چهار بحث وجود دارد که امیدواریم در آن تأمل کنید:
بحث اول: «و جعلنا منهم....» امامت امری است که از ناحیه خداوند متعال و نه سقیفه جعل شده است. قرآن هدایت خود را برای همه با عبارت واشاره بیان می کند و علما و محققان این هدایت را می فهمند و این گناه قرآن نیست که قلوب و اذهان سخت باآن هدایت نشوند. وقتی که زندگینامه علمای عالی مقام را مطالعه می کنیم می بینیم که آنها پس از تکمیل مراحل علمی خود رو به مطالعه قرآن می آورند آن هم غیر از این قرائت عادی که مرسوم است.
این آیه درباره «مطلق امامت» است نه «امامت مطلقه». هر چند که این آیه مربوط به تعدادی از ائمه بنی اسرائیل است لیکن [این مطلب را به ما می فهماند که در موضوع امامت] هم بشر هیچگونه حق جعلی ندارد و الزاما خداوند متعال می بایست آن را جعل کند. وقتی وضعیت مطلق امامت اینگونه باشد امامت مطلقه پس از خاتم الانبیاء(ص) چگونه خواهد بود؟
امامت ائمه معصومین(ع) و امامت حضرت صاحب العصر و الزمان، ارواحنا فداه، امامت مطلقه است و مطلق امامت نیست و میان آنها تفاوت زیادی وجود دارد.
مبحث دوم: «وجعلنا منهم أئمّة...» «مِن» در اینجا تبعیضیه است؛ به عبارت دیگر یعنی آنها که مناسب این منصب الهی هستند بعضی از مؤمنان همراه پیامبران هستند و نه همه ایشان.
مبحث سوم: بیان اصل امامت.
مبحث چهارم: بیان فرع امامت. حال اصل و فرع امامت چیست؟
اصل امامت همان «لمّا صبروا» است و فرع آن: «یهدون بأمرنا». این اعجاز قرآن است؛ اعجاز فصاحت و بلاغت قرآن. اعجازی لفظی است، اما اعجاز آن برای اندیشمندان بزرگ از علما این است که نه تنها در یک آیه بلکه در جزئی از آیه چنین عجایبی را عرضه می کند. در اینجا بر شخص پژوهشگر لازم است که ابتدا معنای «صبر»؛ سپس معنای «هدایت»؛ سپس معنای «امر» در آیه و آنگاه معنای «هدایت به امر» را بفهمد.
صبر در لغت به معنای خودنگهداری است و این مقوله ای است نسبی و با مراتب متفاوت و یا به تعبیر منطقیها مشکّک. صبر، ریشه، اصل و راه رسیدن انسان به مراتب عالی کمال انسانی است. و بزرگان انبیا و امامان(ع) به وسیله صبر توانستند به این مرتبه برسند که همه عوالم وجود را دست خود بگیرند.
ما اگر چیزی از این مسیر می فهمیدیم و در آن رشد می یافتیم وضعیتی غیر ازآنچه الان بدان مبتلا هستیم داشتیم. صبر با کم حرف زدن شروع می شود. به روایاتی که امر به کم گویی و نهی از زیاده گویی می کنند، نگاه کنید و یاد بگیرید که چگونه با صبر بر سخن گفتن خودتان را حفظ کنید، تا اثرش را ببینید.
بزرگان از اندیشمندان، علما و کسانی که در راه جهاد با نفس تلاشهای زیادی داشته اند، به جایگاههای شایسته دست نیافتند مگر با تحقق شروط سلوکشان که از اولین این شروط، خاموشی، سکوت و کم حرف زدن بوده است.
صبر با حفظ چشم و زبان؛ یعنی با صبر از دیدن و گفتن آغاز می شود که در این مطلب سرّی وجود دارد و آن هم اینکه لغزشهای نفس از چشم و زبان شروع می شود.
سپس صبر به مرتبه ای می رسد که بتوان بر همه امور صبر کرد: صبر بر امور شهوانی، درگیریها و مجادلات، ناراحتیها و سختیها و... و با اتمام این مرتبه از صبر تازه الفبای صبر تمام می شود تا جایی که صبر بر همه دنیا ممکن می شود و صاحب چنین صبری بر همه عالم ماده صبر می کند و روحش از تمام تعلقات این عالم رها می گردد.
هنگامی که این مرتبه از صبر کامل شد و شخص توانست خود را از همه مظاهر عالم ماده، از مال و مقام و لذائذ در امان بدارد، همچنان شخص به مقام انسان کامل نرسیده است؛ چرا که قرآن می فرماید: «وجعلنا منهم أئمّة یهدون بأمرنا لمّا صبروا»؛ یعنی آنها هم بر دنیا و هم بر برزخ صبر کرده اند؛ برزخ همان تصاویر خیالی است و صبر بر آن یعنی محو این تصاویر از عالم نفس و روح.
وقتی که برای طالب، مرتبه محو عالم دنیا و عالم برزخ به اتمام رسید به مرحله سوم می رسد که همان صبر بر شؤون و مراتب عالم آخرت است.
وقتی که توانست بر امور آخرت و تمام نعمتهای آن صبر کند و به وسیله آن دنیا و برزخ وآخرت را از روح خود پاک کند در آن زمان می تواند نفس وروح خود را برای خداوند متعال فارغ کند، بدون آنکه برای او شریکی قرار داده باشد. در این هنگام او به درجه«عبد مطلق »نایل می شود.
خداوند متعال شریک نمی پذیرد و درست نیست که دنیا و آخرت شریک او در نفس عبد مطلق باشند و انسان تا وقتی که کل دنیا و برزخ آخرت را از نفس و روحش پاک نکرده باشد، نمی تواند که نفس خود را جمع کرده و آن را به خداوند متعال تقدیم کند. همان گونه که پیامبراکرم(ص) فرمودند:
إنّ الشرک أخفی من دبیب النمل علی صفاة سوداء فی لیلة ظلماء.
شرک از راه رفتن یک مورچه بر سنگی سیاه در شبی تاریک مخفی تر است.5
پیامبر اکرم(ص) این کلام را برای من و شما نفرموده اند بلکه آن را برای وجودهای انسانی که به این مراحل رسیده اند، فرموده اند.
هنگامی که انسان به درجه عبد مطلق رسید، آن گونه می شود که در «زیارت جامعه» می خوانیم:
و ذلّ کلّ شی ء لکم و أشرقت الأرض بنورکم.
همه چیز در برابر شما خوار می شوند و زمین به نور شما روشن می گردد.6
تمام چیزهایی که بر آنها اطلاق «شی ء» می شود در برابر آن حضرت ذلیل می گردد. جبرئیل و میکائیل شی ء هستند و کرسی ولوح وقلم هم اشیاءاند و هم آنها در مقابل حضرت حجة بن الحسن، صلوات اللّه علیه، ذلیل اند.
چرا همه چیز در برابر ایشان خوار است؟ چون عبد مطلق گشته اند پیامبر اکرم(ص) به حضرت علی(ع) فرمودند:
یا علی، من خاف اللّه عزّ و جلّ خاف منه کل شی ء و من لم یخف اللّه عزوجّل أخافه اللّه من کلّ شی ء.
یاعلی، هر که از خدا بترسد همه از او می ترسند و هر که از خدا نترسد خدا او را از همه چیز می ترساند.7
و این همان عبودیتی است که درباره آن گفته اند:
العبودیّة جوهرة کنهها الربوبیّة.
عبودیت گوهری است که حقیقت آن ربوبیت است.
یعنی ربوبیت اشیاء به واسطه خداوند متعال.
دیدید که صبر به چه نتیجه ای منتهی شد و چگونه انسان را نزد خداوند متعال به مقام عبد مطلق رساند و چگونه شایسته امامت مطلقه است؟ پس ما درباره مقام صاحب الزمان(ع) چه می توانیم بگوییم؟ آیا بهتر نیست که ساکت شویم و تنها به ذکر نام شریف آن حضرت اکتفا کنیم.
* * *
امام عصر و ولی امر، صلوات اللّه علیه، صدو هشتاد صفت و لقب و کنیه دارند که به وسیله آنها می توان با شخصیت ایشان آشنا شد و به مقام آن حضرت پی برد.
از جمله این صدو هشتاد صفت اینهاست:
خلیفة اللّه ، حجة اللّه ، ربانّی آیات اللّه ، دلیل ارادة اللّه ، مدارالدهر، نور المطلق، صاحب السماء، ضیاءاللّه المشرق، الکلمة التامة والرحمة التی وسعت کلّ شی ء. آری رحمتی که همه چیز را در برگرفته است. آیا می توانیم تنها یک صفت از این صدوهشتاد صفت را تفسیر کنیم یا این که همه آنها بالاتر از قدرت تفسیر ما هستند؟
سرورم! تمام عمرمان را بر سر سفره تو بوده ایم و به اسم شما بر مردم پیشی گرفته ایم، اما وقتی به حسابهای خود رسیدگی می کنیم، می بینیم که شما را نشناخته ایم و به قدرتان پی نبرده ایم ودر مقابل شما آن احترام واجب را ادا نکرده ایم. بالاتر این که می پرسم: خداوند متعال فردا چگونه به حساب ما رسیدگی خواهد کرد، در حالی که در حقت کوتاهی کرده ایم و مقامت را به اندازه (ظرفیت) خودمان پایین آورده ایم؟
ای کسی که واسطه فیض نعمتهای خداوند برای بندگانش هستی و حاشا که تو را برای ذره ای در ملک او شریک گردانیم. از شما بود که توحید و تنزیه و تحمید آموختیم. شهادت می دهیم که خدایی جز خداوند متعال وجود نداشته و شریکی ندارد:
ألا له الخلق و الأمر تبارک اللّه ربّ العالمین.8
و شهادت می دهیم که شما هم مثل جد خود حضرت رسول(ص) می گویید:
لا أملک لنفسی نفعا ولا ضرّا إلّا ماشاءاللّه .
نفع وضرری جز آنچه خداوند خواسته در اختیار ندارم.9
ولی مامعتقدیم که آنچه خداوند متعال با سخن خود: «إلّا ماشاء اللّه » استثنا کرده است خیلی خیلی زیاد است. شما را واسطه فیض و عطای خود بر خلق خود قرار داده است. از عطا ولطف خداوند است که شما اکنون موجود هستید و این از افعال خداست که شما وسیله ایشان هستید. نفسی که می کشیم به لطف خدا وبه برکت شماست. دیدن و گام برداشتن ما هم به لطف خدا و از شماست. ما معتقدیم شما از ناحیه خود هیچ ندارید و آنچه در دست دارید همه از خداوند متعال است. شما اهل بیت و تو ای امام عصر رحمت واسعه خداوندی هستید که همه را دربر گرفته است و بهتر است که ما زبان از مدح بربندیم وآن را برای کسی که شایسته تر از ماست واگذاریم. امروز تنها می خواستیم بفهمیم که ما مقصر و جاهل و عاجزیم و از این تقصیر خود عذر بخواهیم.
* * *
ما با این سخن گفتن از تو، خود را به شما عرضه می کنیم شاید که گوشه چشمی به ما کنید. یکی از بزرگان که به ایشان اعتماد دارم به من می گفت که ریاضت خاصی هست که هر که آن را انجام بدهد می تواند واقعه کربلا را همانطور که بوده است، مشاهده کند. این امر مورد قبول اکتشافهای علمی هم هست که حوادث و وقایع زمین در عالم اثیری خاصی محفوظ است و ممکن است روحی با آن عالم اتصال برقرار کند و آن را ببیند.
او می گفت: البته همه حوادث عاشورا را نمی توان دید. مقطعی حدود سه ساعت از کربلا را احدی نمی تواند مشاهده کند؛ یعنی از آن زمانی که امام حسین(ع) از پشت اسب خود به زمین می افتد تا آن زمان که پیامبر اکرم(ص) خون ایشان را جمع کردند و آن را بالا برده و بر استوانه عرش قرار دادند که تا روز قیامت برافراشته است. این مقطع غیر قابل رؤیت است. این همان صبری است که امامت کبری از آن برمی خیزد و همان صبر صاحب، الزمان ارواحنا فداه، است که این قتلگاه را هر صبح و شام مشاهده می کنند.
حیات ایشان(ع) تماما امتحان است. در روایات آمده است در خانه ای که آن حضرت در آن ساکن است پیراهن جدشان حسین(ع) در بالای سرشان آویزان است و ایشان آن را می بینند و هنگامی که وقت ظهور ایشان فرا برسد خون آن تازه می شود.10
صبر ایشان به جهت وسعت علمی و رقت قلب و شفافیت مشاعر و حواس آن حضرت به صبر احدی از مردم شباهت ندارد. همه جنایات و ظلمهایی که به جد بزرگوار ایشان پیامبر اکرم(ص) و ائمه طاهرین(ع) روا داشته اند در برابر چشمان ایشان است و بی شک ایشان به زیارت مشاهد ایشان از مکه مکرمه گرفته تا قبر حضرت رسول(ص) و اجداد معصومش در مدینه منوره و قبر شریف امیر مؤمنان(ع) در نجف و قبر جدشان حسین(ع) در کربلا و بقیه معصومین(ع) می روند و مصیبتها و مظالم ایشان در برابر چشمانشان مجسم می شود.
ایشان با قلب زنده و احساس لطیف خود این چنین زندگی می کنند ایشان با قداست روح جدشان امیرمؤمنان(ع) زندگی می کنند. کسی که حتی اگر سرزمینهای هفتگانه تحت آسمانها را به ایشان می دادند حاضر نبودند پر کاهی را به ظلم از مورچه ای بگیرند و کسی که مرگ نزد ایشان از اینکه زینت زن مسلمان یا ذمی ربوده شود، راحت تر بود.11
چه صبری امام مهدی(ع) دارند؟!!
* * *
«و جعلنا منهم أئمّة یهدون بأمرنا لمّا صبروا...» این همان صبر مطلقی است که به امامت مطلقه می رسد. حال، فرق بین مطلق امامت و امامت مطلقه چیست؟
امامت مقوله ای است که شروطی دارد و درجه آن به واسطه این شروط بالا می رود تا این که براساس نظام علت و معلول به امامت مطلقه می رسد. نسبت میان امامت مطلقه و مطلق امامت مانند نسبت میان مطلق وجود و وجود مطلق، مطلق علم و علم مطلق و مطلق قدرت و قدرت مطلق است.
وقتی که این تفاوتها را فهمیدید به معنای رحمت مطلقه ای که ائمه(ع) در زیارات و ادعیه با آن توصیف شده اند، پی می برید. رحمت مطلقه همان است که همه چیز را دربر می گیرد حال آنکه مطلق رحمت همه چیز را شامل نمی شود.
در اینجا دانستن این نکته لازم است که آیه در رابطه با امامان برگزیده بنی اسرائیل است که آنها مانند امامان ما(ع) اهل صبر مطلق و امامت مطلقه نبودند.
حضرت مهدی صاحب الزمان، ارواحنافداه، صاحب امامت مطلقه است و مطلق امام نیست و این بدان معناست که ایشان به تعلیم خداوند متعال صاحب علم مطلق؛ به قدرت بخشی او، صاحب قدرت مطلقه و به عطایش صاحب رحمت مطلق است.
او کلمة اللّه التامة و رحمت واسعه خداوندی است. صلوات اللّه علیه.
* * *
روایتی از امام رضا(ع) هست که در آن امام مهدی(ع) را توصیف می کنند و به جاست که آن را بخوانیم. این روایت از جمله کلمات برگزیده ای است که به حسن بن محبوب زراد اختصاص دارد. او از علمای بزرگوار شیعه و از جمله اصحاب اجماع است، که طائفه امامیه بر پذیرش هر آنچه آنها صحیح دانسته اند اجماع دارند.12
ائمه(ع) هر مطلبی را به هر کسی نمی گفتند. بلکه بعضی رابرای اهلش ذخیره می کردند. حسن بن محبوب(ره) می گوید که حضرت به من فرمودند:
لابدّ من فتنة صماء صیلم، تسقط فیها کل بطانة و ولیجة، وذلک عند فقدان الشیعة الثالث من ولدی، یبکی علیه أهل السماء وأهل الأرض، وکل حرّی و حران، و کل حزین لهفان. ثم قال: بأبی و أمی سمیّ جدی، شبیهی و شبیه موسی بن عمران، علیه جیوب النور تتوقّد بشعاع ضیاء القدس! کم من حرّی مؤمنة، و کم مؤمن متأسّف حیران حزین عند فقدان الماء المعین! کأنّی بهم آیس ما کانوا قد نودوا نداء یسمع من بعد کما یسمع من قرب، یکون رحمة علی المؤمنین و عذابا علی الکافرین.
به ناچار فتنه ای گنگ (مبهم) و سخت خواهد بود و تمام دوستیهای ظاهری وباطنی از بین می رود و این (جریان) زمانی است که شیعه سومین فرزندم را از دست بدهد. اهل آسمان و زمین و هر تشنه ای و محزون وافسرده ای (عزیز از دست داده ای) برای او گریه می کند.
سپس فرمودند: پدر و مادرم به فدای او که همنام جدّم و شبیه من و شبیه موسی بن عمران است. براو نوارهای نورانی است که از اشعه های نور قدس روشنایی می گیرد. چقدر زنان تشنه و مردان مؤمن متأسف و حیران و حزین در از دست دادن آب گوارا خواهند شد. گویا با آنها مأیوس هستم که ندایی در دهند که از دور ونزدیک آن را خواهند شنید و مایه رحمت برای مؤمنان و عذاب کافرین است.13
در کلام امام هیچ مبالغه ای وجود ندارد و عین واقعیت است و ویژگیهای این فتنه حقیقی است. «پدر و مادرم به فدای او که همنام جدم، شبیه من و شبیه موسی عمران است. بر او جامه های نورانی است که از اشعه های نور قدس روشنایی می گیرد». امام رضا(ع) ـ که شرط پذیرش کلمه توحید بندگان از سوی خداوند است ـ این کلام را به فقیه جلیل القدر حسن بن محبوب فرمودند و جا دارد که درباره آن عقل کامل اندیشه کند تا اگر بتواند به اعماقش برسد.
کدام نوارهای نورانی برامام قرار گرفته است؟ «جیوب» نوارها و حاشیه های قبا و عبا و لباسشان است و از شدت نور می درخشد که نور عادی نیست و از اشعه های نور قدس است. امام در اتصالش به نورالانوار سبحانه و تعالی به چنان مرتبه ای رسیده که روح وبدن و لباسش از اشعه های نور قدس نورانی گشته است؟!
نور خداوند در زمینش همان است که خداوند متعال در کتابش گفته است:
مثل نوره کمشکاة فیها مصباح المصباح فی زجاجة الزّجاجة کأنّها کوکب درّی یوقد من شجرة مبارکة زیتونة لا شرقیّة ولا غربیّة یکاد زیتها یضی ء ولو لم تمسسه نار نور علی نور یهدی اللّه لنوره من یشاء و یضرب اللّه الأمثال للنّاس واللّه بکلّ شی ء علیم.
مثل نورش همانند طاقچه ای که در آن چراغ است و چراغ همانند ستاره ای درخشان که از درخت مبارکی که روغنش نه از مشرق است و نه از مغرب نورافشانی می کند. حتی اگر آتشی به آن نرسد نور بر نور است. خداوند با نورش هر که را بخواهد هدایت می کند و خداوند برای مردم مثل می زند و خداوند به همه چیز آگاه است.14
او مدار روزگار و آبروی عصر است. صلوات اللّه علیه. راه رسیدن به او دو مسیر است: اول، تقوا. کتاب خدا «مایه هدایت متقین است» و امام کتاب خدای ناطق و مایه هدایت متقین است. تقوای هر انسانی به اندازه خودش است وشما هم به اندازه خودتان.
دوم، تمسک به اهل بیت عصمت وطهارت و اینکه امام زمان(ع) را در مقابل دیدگانتان قرار دهید و خود را مشمول نگاه و لطف ایشان کنید و اگر خواستید موضع لطف ایشان قرار گیرید و مردم را به ایشان متصل کنید لازم است که این دو شرط را محقق کنید.
شما را به دو چیز که به درگاه خداوند متعال و حجت او، صلوات اللّه علیه، نزدیکتان می کند. توصیه می کنم:
اول، مصیبتهای صدیقه کبرا حضرت فاطمه زهرا(س) را فراموش نکنید که این مصیبتها را آن امام هر صبح و شام یاد می کند و از آن اندوهگین شده و دلش از آن کباب (آب) می شود. درروز روشن به خانه ایشان حمله ور شدند و توصیه کرد که شبانه و مخفیانه دفنشان کنند.
دوم اینکه به زنده نگهداشتن عاشورا مقید باشید و مقام سید الشهداء(ع) را رعایت کنید.
پی نوشتها :
*این سخنرانی در تاریخ 13 شعبان 1411 برابر با 9/12/69 ایراد شده است. به نقل از: الحق المبین فی معرفة المعصومین(ع)، علی کورانی، ص524-541.
1 .محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج 1، ص 337؛ شیخ صدوق، کمال الدین، ص512.
2 .راجع به این مطالب در علم اصول بحث می شود.
3 .بصائر الدرجات، ص 81، ص 125.
4 .سوره سجده(32) آیه 24.
5 .شیخ حرّ عاملی، وسایل الشیعة (آل البیت)، ج 16 ، ص 254؛ شیخ صدوق، الخصال، ص 136؛ همو، معانی الاخبار ،ص 379؛ الخرائج و الجرائح، ج2، ص 688؛ ابن ابی شیبة، المصنّف، ج 7، ص 88.
6 .شیخ صدوق، عیون الاخبار الرضا علیه السلام، ج 1، ص 304.
7 .همو، من لا یحضره الفقیه ،ج 4، ص 357؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 75، ص 270؛ شیخ حر عاملی، الجواهر السنیه، ص361؛ حائری، شجرة طوبی، ج 1، ص 33.
8 .سوره اعراف (7)، آیه 54.
9 .همان، آیه 188
10.اصل روایتی که استاد به آن اشاره کرده اند یافت نشد، اما مشابه آن را در این مأخذ می توان یافت: محمد بن ابراهیم نعمانی، کتاب الغیبة، ص243.
11.نهج البلاغه، ج 1، ص 68؛ ج2، ص 218.
12.رک: شیخ بهایی، الحبل المتین، ص 7.
13.عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج 1، ص 9.
14.سوره نور(24) آیه 35.

تبلیغات