آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۶۰

چکیده

متن

 

وقتى در 24 آبان 1358 به فاصله 9 ماه از پیروزى انقلاب اسلامى، قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران به تصویب اکثر نمایندگان مجلس بررسى نهائى قانون اساسى رسید، امید به تحقق جامعه‏اى آباد و توسعه یافته در پرتو آموزه‏هاى دینى در دل اقشار مختلف مردم جوانه زد . گفته مى‏شود در همان دوران شهید مظلوم آیت الله دکتر بهشتى ستادى را مامور تدوین برنامه بلند مدت نظام کرد، اما با شهادت ایشان و با توجه به حجم و هجمه مشکلات روزمره نظام، تا سال‏هاى پس از پایان جنگ تحمیلى، به رغم پاره‏اى تلاش‏ها عملا اهتمامى جدى به برنامه ریزى بلند مدت در کشور وجود نداشت; تا این که در فضاى پس از جنگ، نخستین برنامه تدوین و از سال 1369 اجراى برنامه‏هاى پنج‏ساله توسعه کشور آغاز شد . در این میان، فضاى پدید آمده در سال 1375 ش . براى تدوین برنامه ایران 1400، کشور را از نظر آینده‏نگرى و ساز و کار تدوین برنامه‏هاى بلندمدت وارد فضایى تازه کرد و تشکیل مجمع تشخیص مصلحت نظام با ترکیب جدید و دبیرخانه آن در سال 1376 ش . نیز در تداوم و بالندگى این فضا نقش بسیار مهمى ایفا کرده است . سیاست‏هاى کلى برنامه‏هاى توسعه به استناد قانون اساسى از سوى مقام معظم رهبرى - پس از مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام - ابلاغ مى‏شود و فرض بر این است که فصول و مواد برنامه بر اساس سیاست‏هاى کلى ابلاغ شده، تنظیم شود . برنامه اول توسعه بدون سیاست‏هاى کلى ابلاغ شده از سوى مقام معظم رهبرى تدوین، تصویب و اجرا شد و در باره میزان انطباق برنامه دوم توسعه با سیاست‏هاى کلى، تاملاتى جدى وجود دارد و در برنامه سوم نیز گرچه کلیه مراحل قانونى براى ابلاغ سیاست‏هاى کلى طى شد و فرصت زمانى کافى نیز براى مبنا قرار گرفتن آن از سوى قوه مجریه وجود داشت، اما هنوز هیچ گزارش علمى و مستند درباره میزان ابتناى برنامه بر سیاست‏هاى کلى در دست نیست .

از سوى دیگر باید توجه داشت که برنامه توسعه از طریق سیاست‏هاى کلى حاکم بر آن، واسطه بین قانون اساسى و برنامه‏هاى اجرایى و سالانه کشور است، یعنى برنامه توسعه باید آن دسته از اهداف و آرمان‏هاى قابل حصول قانون اساسى را که لباس سیاست کلى پوشیده است، به اجرا نزدیک سازد . اما نگاهى به تجربه اجراى برنامه‏هاى توسعه و نتایج آن، نگرانى‏هایى را درباره توان این برنامه‏ها براى تحقق اهداف و آرمان‏هاى پیش بینى شده در قانون اساسى ایجاد کرده است .

نگاهى آسیب‏شناسانه به مبانى و فرایند تدوین برنامه‏هاى توسعه مى‏تواند ما را در یافتن ریشه پاره‏اى ناکارآمدى‏هاى این برنامه‏ها مدد رساند . ساز و کار تدوین برنامه توسعه را مى‏توان به دو بخش نظرى و عملى تقسیم کرد . در کنار عوامل متعدد مؤثر در تدوین برنامه، عامل مبانى معرفتى برنامه نقش برجسته‏اى را به خود اختصاص مى‏دهد . مراد از مبانى معرفتى برنامه آن دسته از دیدگاه‏هاى هستى شناسانه است که توسعه یافتگى انسان و جامعه در پرتو آن تبیین و شاخص بندى و در فصول و مواد برنامه متجلى مى‏شود . به نظر مى‏رسد یکى از آفات و آسیب‏ها و موانع کارآمدى برنامه‏هاى توسعه در کشور ما، ناهمگونى مبانى معرفتى آن با قانون اساسى و سیاست‏هاى کلى حاکم بر آن است .

به استناد دلایل و قراین متعدد، شالوده و جوهره قانون اساسى ما را آموزه‏هاى اسلامى تشکیل مى‏دهد که با محیط ایران و واقعیت‏هاى تاریخى، اقلیمى، هویت و ژئوپل یتیک آن تطبیق داده شده است . این موضوع در مقدمه قانون اساسى نیز به صراحت و تاکید آمده است; افزون بر این به نص اصل چهارم قانون اساسى و ظهور و دلالت‏بسیارى دیگر از اصول قانون اساسى، کلیه قوانین و مقررات نیز باید بر اساس موازین اسلامى باشد . سیاست‏هاى کلى حاکم بر برنامه نیز هم به دلیل کارکرد مورد انتظار و مصرح در قانون اساسى از رهبرى و هم به لحاظ شخصیت فردى رهبر معظم انقلاب و هم به استناد آنچه تاکنون از سوى ایشان ابلاغ شده است، بر پایه‏هاى معرفتى دینى استوار است . از جنبه نظرى اگر مبانى معرفتى برنامه با مبانى معرفتى قانون اساسى و سیاست‏هاى کلى برنامه همخوانى و تناسب نداشته باشد، نمى‏تواند در خدمت قانون اساسى قرار گیرد . لزوم سنخیت‏بین آرمان‏ها و اهداف با راهکارهاى اجرائى ایجاب مى‏کند برنامه توسعه از همان آبشخور معرفتى سیراب شود که قانون اساسى و سیاست‏هاى کلى برنامه ریشه در آن دارد . یک برنامه توسعه غیر دین‏محور به هیچ روى نمى‏تواند تحقق بخش یک قانون اساسى دینى باشد; همان گونه که در کشورى مانند ترکیه که پایه و اساس قانون اساسى آن را اندیشه‏هاى لائیک تشکیل مى‏دهد، یک برنامه توسعه دین‏محور نمى‏تواند اهداف موردنظر قانون اساسى را تامین نماید .

از بررسى مفاد و مواد برنامه‏هاى اول تا سوم دین محورانه بودن آنها را نمى‏توان برداشت کرد و اگر یک گام به جلو بگذاریم، شاید اثبات تاثیرپذیرى شدید مبانى معرفتى برنامه‏هاى توسعه ما از الگوى توسعه غرب خیلى دشوار نباشد . چنین برنامه‏هایى حتى در صورت کامیابى در اجراء با جامعه مطلوب و پیش بینى شده در قانون اساسى فاصله بسیار دارد و در بهترین حالت ممکن تنها مى‏تواند رفاه اقتصادى را براى بخشى از جامعه به ارمغان آورد و آنگاه باز باید عدالت و معنویت را در جایى دیگر جستجو کرد .

بر این اساس اگر کسى از ناکارآمدى حکومت دینى در کشور ما سخن به میان آورد، از نتیجه منفى آزمونى سخن گفته است که هنوز برگزار نشده است . ما تاکنون هیچ برنامه توسعه متناسب با شالوده و جهت‏گیرى‏هاى قانون اساسى و سیاست‏هاى کلى برنامه را طراحى و اجرا نکرده‏ایم تا بتوانیم به ارزیابى منصفانه کارآمدى حکومت دینى بپردازیم .

عوامل متعددى در مبنا قرار نگرفتن آموزه‏هاى دینى براى تدوین برنامه‏هاى توسعه دخیل بوده‏اند که در اینجا در مقام شمارش آنها نیستیم، ولى بدون تردید عدم پویایى لازم در حوزه‏هاى علمیه به عنوان محل نظریه‏پردازى‏هاى کلان در مسیر برطرف کردن نیازهاى نظام و غفلت از ضرورت ایجاد و رونق فقه توسعه و توسعه فقه (1) در این امر بسیار مؤثر بوده است . در این میان تردید پاره‏اى از مدیران اجرایى در امکان‏پذیر بودن بهره‏گیرى از دین براى بهتر زیستن در دنیاى جدید، به ویژه در دهه اخیر نیز نقش بازدارندگى و سلبى خاص خود را داشته است .

اما اکنون زمان آن رسیده است که چالش‏هاى نظرى و عملى که در برابر تجربه توسعه به مدار غربى‏ها و مبانى نظرى آن قرار دارد، به دیده اعتنا نگریسته شود و دست اندرکاران برنامه توسعه به جستجوى الگویى جایگزین برآیند .

توسعه در مغرب زمین در پیوند با عرف‏گرایى ( (Secularism زاده شد و به ثمر نشست و همین تجربه و مبانى نظرى آن بدون توجه به تفاوت‏هاى غرب و شرق و اسلام و مسیحیت در جهان اسلام نیز ریشه دواند و پس از پیروزى انقلاب اسلامى نیز با وجود ظرفیت‏بسیار بالایى که براى رهیدن از آن پدید آمد، به دلیل نیافتن بدیلى مناسب و مدون و منقح همچنان به حیات خود ادامه داد . توسعه به شیوه غربى در هر کشور دیگرى که بخواهد تجربه شود، باید در بستر عرف‏گرایى قرار گیرد تا به رشد موردنظر برسد . امروزه در تعمیم‏پذیرى تجربه عرف‏گرایى به عنوان مبناى توسعه براى غیرغربى‏ها تردیدهاى جدى وجود دارد . صاحب نظران توسعه اکنون خود به این نتیجه رسیده‏اند که وقوع فرایندى مشابه غرب براى عرفى شدن در دیگر نقاط جهان تقریبا ناممکن است . از سوى دیگر مفهوم اقتصاد محور توسعه نیز در حال تحول است و مقوله‏هایى همچون ارزش‏هاى متعالى، توسعه انسانى و عزت و کرامت انسانى، توسعه سیاسى بر محور ارزش‏ها، رشد عزت نفس فردى و اجتماعى، اصالت‏بخشیدن به عامل اخلاقى و حتى فرهنگ محور بودن تحولات اقتصادى در متون و منابع توسعه راه یافته است و شخصیت‏هایى همچون محبوب الحق پیشتاز اندیشه توسعه انسانى و لوسین پاى و مایکل تودارو و گونار میردال و اقتصاددانان برجسته‏اى مانند هاگن در این زمینه اظهارنظر و نظریه‏پردازى کرده‏اند . حتى همایشى تخصصى با عنوان «موضوعات اخلاقى در توسعه‏» در سال 1986 در سریلانکا برگزار شد و به بررسى این موضوع پرداخت . (2) به علاوه یونسکو نیز در اسناد جدید خود، جایگاه بلندترى براى فرهنگ در توسعه در نظر گرفته است . (3) این تحولات باید نظر دست اندرکاران توسعه را در کشور ما نیز به سوى خود جلب کند و سزاوار نیست اکنون که الگوهاى توسعه به روش غربى در همه جهان به زیر سؤال رفته است، ما در تاثیرپذیرى خود از این الگو تجدید نظر نکنیم .

عامل دیگرى که ما را به جستجو براى یافتن الگویى جایگزین فرا مى‏خواند، آموزه‏هاى دینى آشکار و وظایف قانونى ما در این زمینه است .

آیاتى از قرآن و روایاتى از معصومان - علیهم السلام - به صراحت از رابطه ایمان و تقوا با برخوردارى از نعمت‏هاى الهى و یا رابطه کفر و فساد با سختى در معیشت‏سخن گفته است . تنها به عنوان یک نمونه به آیه 96 سوره مبارکه اعراف توجه نمایید:

ولو ان اهل القرى آمنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الارض و لکن کذبوا فاخذناهم بما کانوا یکسبون .

«و اگر ساکنان آبادى‏ها ایمان مى‏آوردند و تقوا پیشه مى‏ساختند، ما برکت‏هایى را از آسمان و زمین بر آنها مى‏گشودیم; ولى [پیامبران را] تکذیب کردند و ما نیز آنها را به نتیجه کردارشان مبتلا ساختیم .»

امام خمینى نیز همواره بر این موضوع پاى مى‏فشردند:

«اگر قوانین اسلام در همین مملکت کوچک ما جریان پیدا کند، روزى بر او مى‏آید که پیشقدم در تمدن جهان باشد .» (4)

همان‏گونه که پیش از این نیز ذکر شد، اصول قانون اساسى نیز در موارد متعدد از جمله اصل چهارم، ما را ملزم به دین محورى در قوانین و مقررات مى‏نماید .

بنابراین به نظر مى‏رسد نخستین گام براى تغییر وضعیت موجود به سمت‏یک وضعیت مطلوب در سطح برنامه‏هاى توسعه، رسیدن به یک تعریف و الگوى بومى و دین محور از توسعه و مبنا قرار دادن آن براى برنامه است . اصطلاح توسعه دین محور نیز که خاستگاه آرمان‏ها، اهداف، راهکارها و خط مشى‏هاى کلان برنامه را به خوبى نشان مى‏دهد، در مقایسه با دیگر تعابیر ممکن براى یک الگوى بومى توسعه گزینه مناسب‏ترى است . البته اگر مسئله همزبانى با جهان نبود بهتر آن بود از پاره‏اى تعابیر دینى مانند حیات طیبه که توانمندى بیشترى براى نشان دادن جوهره توسعه‏یافتگى در جامعه اسلامى دارد، بهره گرفته مى‏شد; ولى تا فراهم شدن زمینه رواج ادبیات دینى در حوزه توسعه‏یافتگى شاید به کارگیرى این تعابیر مانع رسیدن به وفاق اندیشه‏اى شود .

توسعه دین‏محور را مى‏توان اینگونه تعریف کرد: (5)

توسعه دین‏محور، یعنى دگرگونى ارادى فردى و اجتماعى به عنوان یک وظیفه دینى در رابطه انسان با همه موجودات با بهره‏گیرى از راهکارهاى تعیین شده از سوى دین و جدیدترین یافته‏هاى دانش بشرى در مسیر دستیابى به ویژگى‏هاى فرد و جامعه آرمانى پیش بینى شده در متون دینى .

رابطه انسان با موجودات شامل رابطه انسان با خدا، رابطه انسان با عالم غیب، رابطه انسان با محیط طبیعى، رابطه انسان با محیط اجتماعى و رابطه انسان با خود مى‏شود که البته مى‏توان این رابطه عبادى، تربیتى، فرهنگى، اقتصادى، اجتماعى، سیاسى و ... باشد .

برخى از اندیشمندان مسلمان که رویکردى دینى به مفهوم توسعه داشته‏اند، دیدگاه‏هایى را درباره مبانى و محورها و ویژگى‏هاى توسعه دین‏محور ساخته‏اند . (6) جدیدترین و شاید جامع‏ترین دیدگاه در این زمینه، سندى است که از سوى انجمن علمى اسلام و توسعه تحت عنوان «مبانى اندیشه ارزش‏هاى دینى در برنامه‏هاى توسعه‏» در همایش چالش‏ها و چشم‏اندازهاى توسعه ایران ارائه شد . به موجب این سند، توسعه دین‏محور پیش‏فرض‏هایى دارد; مانند فرانهاد بودن دین; ظرفیت جاودانه تمدن‏سازى دین، جامعیت دین; محدود نبودن حیات انسانى به محدوده تنگ حیات دنیوى و ضرورت تلاش براى تامین و تضمین سعادت همه جانبه و پایدار انسانى در دنیا و آخرت; سازگارى کلیه آموزه‏هاى اسلامى با توسعه، مانند زهد، شکر، توکل و ... همچنین مبانى و ویژگى‏هاى عام توسعه دین‏محور نیز در این سند به شرح زیر است: عبودیت; جایگاه خاص خلاقیت فردى و آغاز تغییر اجتماعى از فرد; حق و تکلیف بودن توام توسعه; موقت ندیدن حیات انسانى و نگاه ابزارى به دنیا; رعایت عزت و کرامت انسان‏ها; بهره‏گیرى از جدیدترین یافته‏هاى دانش بشرى و تمدن‏هاى دیگر; جایگاه مهم آموزه‏هاى اخلاقى در توسعه; مشارکت عمومى، وحدت و وفاق آفرینى; مقدم بودن حق الناس (تعیین شده از سوى خدا) بر حق الله; نامحدود بودن توسعه‏یافتگى; عدالت محورى و اعتدال . (7)

طبیعى است مراد از توسعه دین‏محور این نیست که همه اجزاء و مؤلفه‏هاى آن مستقیما از قرآن و سنت اخذ شود، بلکه افزون بر این دو منبع بى‏بدیل، منابع زیر نیز مى‏تواند و بلکه باید مورد توجه قرار گیرد: قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران; دیدگاه‏هاى بنیانگذار جمهورى اسلامى ایران; دیدگاه‏هاى رهبر معظم انقلاب; دیدگاه‏هاى نخبگان .

همچنین طرح این دیدگاه به این مفهوم نیست که تنها با تغییر نام الگوى توسعه، همه دشوارى‏ها از سر راه برداشته خواهد شد . تبدیل تعریف توسعه دین‏محور به یک الگو و مدل برنامه‏ریزى مستلزم تلاش‏هاى علمى فراوان و همکارى تنگاتنگ اندیشمندان حوزوى و دانشگاهى است و از جمله الزامات اولیه آن پاسخگویى به پاره‏اى پرسش‏هاى بنیادین و معرفت‏شناسانه و روش‏شناسانه پیرامون تعامل دین و دنیاست .

با این همه، این تلقى از توسعه از انعطاف لازم براى تطبیق و اجراء در همه جوامع برخوردار است و مى‏تواند با محیطهاى مختلف بومى شود و برحسب شرایط و مقتضیات گاه بر یک نوع رابطه خاص یا ساحت‏خاص تکیه نماید; مثلا یک برنامه توسعه دین‏محور مى‏تواند در یک دوره و یا در یک کشور، تکیه خود را بر رابطه انسان با محیط طبیعى با تاکید بر ساحت اقتصادى بنهد و در دوره‏اى دیگر یا کشورى دیگر این تاکیدات را تغییر دهد و مثلا رابطه انسان با محیط اجتماعى را با تکیه بر ساحت فرهنگى مبنا قرار دهد; ولى در هر حال ویژگى دین‏محورى در آن ثابت‏بماند .

طبیعى است اگر این چارچوب پذیرفته شود باید با پیش‏بینى ماده یا موادى در برنامه چهارم همه دستگاه‏ها با هدایت و حمایت و نظارت واحد یا دفترى در یکى از نهادهاى ذى‏ربط و با وحدت رویه به بازنگرى در برنامه‏هاى کنونى و پیشنهاد برنامه‏هاى آتى خود بر اساس آموزه‏هاى اسلامى فراخوانده شوند و در آن صورت سازمان مدیریت و برنامه‏ریزى پیش از دیگر دستگاه‏ها باید به تدوین مبانى معرفتى یک الگوى بومى براى توسعه در ایران بپردازد .

سخن را با جمله‏اى از رهبر معظم انقلاب به پایان مى‏بریم:

اساس کار در جمهورى اسلامى ایران مبتنى بر تحقق آرمان‏هاى اسلامى است . بنابراین در یکایک کارهاى برنامه‏ریزى و سیاست‏هاى کلان کشور در امر توسعه، این مهم باید مورد توجه قرار گیرد و هیچ فشار سیاسى و خارجى و نیز هیچ ضرورت اجتماعى نباید موجب صرف‏نظر کردن از آرمان‏هاى اسلامى شود ... سازمان برنامه و بودجه در گذشته اساسا با تفکر امریکایى و با هدف استفاده از الگوهاى غربى به وجود آمد، اما ایران اسلامى، الگوى متناسب با واقعیات خود را دارد و بر همین اساس این سازمان باید در برنامه‏ریزى‏هاى خود با روحیه کپى‏کردن نظرات غرب مبارزه کند، چون آنچه را که غرب در زمینه توسعه بیان مى‏کند از فرهنگ و اهداف استعمارى جدا نیست و به نظر مى‏رسد که هدف غرب از انتشار برخى نشریات علمى، نفوذ دادن افکار خود به محافل علمى و سازمان‏هاى برنامه‏ریزى کشورهاست، بنابراین انتشار یک فکر و نظریه در برخى نشریات علمى غرب نمى‏تواند دلیلى بر اتقان و صحت آن باشد و سازمان برنامه و بودجه در برنامه‏ریزى‏هاى خود باید به این مسئله توجه کند . (روزنامه جمهورى اسلامى، 26/2/75، ص 3)

پى‏نوشت‏ها در دفتر مجله موجود است .

تبلیغات