آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۶۰

چکیده

متن

 

1 . در بررسى وضعیت آموزش و پرورش ایران، همیشه به مقایسه تاریخى یا فعلى آن با غرب پرداخته شده و به محتواى آن توجهى نشده است . به‏طور مثال گفته شده است که آموزش و پرورش فعلى ایران، از فرانسه اقتباس شده و در مقایسه با غرب، کمتر به استعدادپرورى پرداخته و بیشتر حافظه پرور است و ... .

2 . آموزش و پرورش ایران بعد از انقلاب، دچار یکى از معضلات اساسى خود شد که آن الگو گرفتن از مدرنیسم چپ بود و آموزش و پرورش را جایگزین خانواده کرده و کوچک‏ترین و کمترین نقش را به خانواده و نهاد مذهبى، مثل مسجد داد . در این الگو، خانواده است که بایستى خودش را با آموزش و پرورش تطبیق دهد و نه عکس آن . در نتیجه، طبیعى بود که خانواده ایرانى بخواهد در مقابل آموزش و پرورش، قد علم کند; همان‏طور که اکنون در مقابل آن قد علم کرده است .

3 . آموزش و پرورش در این الگو، همانند یک پادگان است که همه چیز آن از بالا تعیین مى‏شود و معلم مسلوب‏الاختیارترین شخص آن است; یعنى مهم‏ترین عنصر آموزش و پرورش بى‏شخصیت‏ترین شخص مى‏شود تا جایى که حتى دانش‏آموز، دیگر حرمت معلم را نگه نمى‏دارد . از سوى دیگر چون مدرنیسم چپ در کشورى مثل ایران که خانواده در آن قوى است، رخ نمى‏دهد، آموزش و پرورش آن به یک کشور فئودالى تبدیل مى‏شود که وزیر، پادشاه آن و مدیران کل آموزش و پرورش استان‏ها، خان‏هاى آن و رؤساى ادارات شهرها، مباشرین آنان و معلمان نیز نقش چوپان و در آخر دانش‏آموزان هم نقش گله‏ها را دارند . کوچک‏ترین تحقیق کیفى، نشان‏دهنده موارد فوق خواهد بود .

4 . آموزش و پرورش سنتى ایران، فرهیخته‏پرور بود و آموزش و پرورش فعلى گله‏پرور; به همین دلیل بعد از چندین سال، دست‏به نخبه‏پرورى (نه فرهیخته‏پرورى) در برخى از مدارس، در قالب المپیادهاى دانش‏آموزى، زده شده و آموزش و پرورش به دو قسمت نخبگان و قسمت عادى، تقسیم شد که نخبگان در مدارس غیرانتفاعى و مدارس نمونه مردمى و عادى‏ها در مدارس دولتى مستقر مى‏شوند و اولین اثر این تقسیم، استقرار تبعیض و بى‏عدالتى در آینده جامعه است . یعنى با این آموزش و پرورش تبعیض‏آمیز، براى همیشه تبعیض در جامعه تثبیت و آثار بى‏عدالتى نیز در آن ادامه پیدا خواهد کرد .

5 . چون دانش‏آموختگان مدارس دولتى، داراى اکثریت هستند، پس با کوشش، سعى در ورود به دانشگاه و جامعه خواهند داشت، اما در عین حال با بى‏عدالتى موجود در آموزش و پرورش و جامعه، روبرو خواهند شد که اغتشاشات و در پى آن عقب‏ماندگى از عواقب و تبعات آن خواهد بود . یعنى آنها که از مدارس دولتى براى ورود به دانشگاه، موفقیتى کسب نمى‏کنند و در عین حال اکثریت را هم تشکیل مى‏دهند، به صورت مردم عادى در خواهند آمد و خود را در دشمنى و تعارض با ساختار اجتماعى خواهند دید . در نتیجه تفاهم اجتماعى به‏طور عام از بین رفته و سرخوردگان حداقل به صورت جمعیتى پرخاشگر وارد جامعه مى‏شوند و آن قشر خلافکار سازمانى را تشکیل خواهند داد که به کارهاى خلاف سازماندهى شده، مى‏پردازند; درست همانند سرنوشت امریکاى امروز که بى‏عدالتى در درون را با ظلم جهانى جبران مى‏کند تا از به‏وجود آمدن اغتشاش در درون جلوگیرى کند .

6 . براى جلوگیرى از این وضعیت‏باید آموزش و پرورش را به حالت‏سنتى و معلم‏محورى برگرداند; یعنى بایستى ساختار قدرت در آموزش و پرورش کاملا معکوس و قدرت به معلم سپرده شود . آنگاه است که دانش بر سازمان‏هاى علمى، حکومت‏خواهد کرد و معلم‏ها حداقل داراى عزت خواهند شد و این عزت، عزت دانش و نوآورى علمى و فکرى خواهد بود و کشور را از وابستگى و اغتشاشات و ... نجات خواهد داد .

7 . این به معناى اصالت دادن به دانش در یک جامعه است که وقتى با ساختار تطبیق پیدا کند، به حکمت تبدیل شده، جامعه حکیمانه‏اى را تشکیل خواهد داد که خود مقدمه‏اى براى بومى کردن دانش است و دانشگاه‏ها را از بحران دانش - مشروعیت نجات داده و با روشن‏تر شدن جایگاه دانش در جامعه، دانشگاه‏ها به ایرانى بودن نائل خواهند شد .

8 . بعد از انقلاب، دولت‏گرایى - به علت مدرنیسم چپ‏گرا - در ایران رخ داد که این به معناى جایگزین کردن دولت‏به جاى خانواده و اوج آن سپردن نقش خانواده به مربیان امور تربیتى بود; در حالى‏که معلم‏گرایى به معناى درست‏خانواده‏گرایى است; چرا که معلم با خانواده خود زندگى مى‏کند و خانواده‏گرا بودن آن، یعنى دیدن دانش‏آموزان به‏عنوان فرزند و خانواده خود; یعنى فرهیخته کردن دانش‏آموزان و آنچه واقعا انقلاب اسلامى به دنبال آن بود .

9 . هدف انقلاب اسلامى، مقدم کردن تربیت و تزکیه بر تعلیم بود; یعنى آنچه انسان را به فرهیختگى مى‏رساند، و این امکان‏پذیر نیست، مگر آنکه آموزش و پرورش، معلم‏محور باشد; همان‏طور که حوزه‏هاى علمیه، عالم‏محور است و به خاطر همین، فرهیختگى در آن هنوز به قوت خود باقى است . در نتیجه دانش‏آموز باید احساس کند که معلم او چون معلم است، این همه قدرت دارد، نه اینکه چون رئیس است، به این حد از قدرت دست‏یافته است .

تبلیغات