مسیح یهودی و فرجام جهان
آرشیو
چکیده
متن
اشاره: آنچه در پی خواهد آمد مقدمه کتاب المسیح الیهودی و نهایة العالم اثر نویسنده و محقق ارجمند مصری آقای رضا هلال است که به دلیل مطالب ارزشمند و محققانه ای که در این کتاب در زمینه مسیحیت صهیونیستی مطرح شده، ترجمه و برای نخستین بار برای استفاده خوانندگان عزیز موعود عرضه می گردد.
مقدمه:
«هیچ کس نمی تواند آمریکا و آزادیهایش را بفهمد، مگر این که آگاه باشد و تأثیری را که دین به طور مستقیم بر روی ساخت و ایجاد این کشور گذاشته و می گذارد، درک کند...».
جیمز ون - آمریکای امروز
بذر این کتاب هنگامی که در دهه نود قرن گذشته در ایالات متحده زندگی می کردم، در وجودم کاشته شد. یکی از روزها وقتی کانالهای تلویزیونی را می گرفتم، نگاهم بر روی آگهی کانال سی.بی.ان متوقف شد، «پات رابرتسون» واعظ تلویزیونی را می دیدم که از فرارسیدن پایان تاریخ و دومین ظهورمسیح سخن می گفت و مردم را پند و اندرز می داد. مدتی برنامه های ایستگاههای تلویزیون مذهبی که «کلیسای تلویزیونی» نامیده می شوند، مرا به خود مشغول داشتند. این ایستگاهها برای بینندگان آمریکایی موعظه و پند ارائه می دهند و زمینه رفتن به کلیسا جهت خواندن نماز را فراهم می نمایند، همچنین اخبار و میزگردهای(1) مذهبی پیرامون نظر شریعت و دین درباره ازدواج، طلاق، تربیت، کودکان، سقط جنین وکاندیداهای انتخابات را پخش می کنند.
در تمام این برنامه ها ملاحظه کردم، اسرائیل نگین انگشتر برنامه های آن شبکه های «مسیحی» است؛ چون عنوان می شد که حمایت از اسرائیل و پشتیبانی از اشغال قدس توسط این کشور، فریضه ای مذهبی است و به عبارت دیگر تأسیس اسرائیل گامی قبل از ظهور مسیح است. امّا گام آخر، ساخت هیکل(معبد) بر بالای قبه صخره نزدیک مسجد الاقصی است.
کنجکاوی مرا واداشت تا از مجتمع شبکه سی.بی.ان در «ویرجینیا بیتز» دیدن کنم. مجتمع، ساختمانی یازده طبقه بود که دانشگاه «ریجینت»(2)، را نیز دربرمی گرفت، این دانشگاه، دانشگاهی مسیحی بود که به دانشجویان خود مدرک دانشگاهی در رشته های حقوق، علوم سیاسی و روزنامه نگاری اعطا می کرد. در آستانه مجتمع آیه 14، اصحاح 24 انجیل متی، توجه مرا به خود جلب کرد:
«تلاوت کتاب مقدس، به شما این بشارت را می دهد، و این نشانه ایست برای تمام ملل در سراسر جهان، سپس نهایت فرا می رسد».
در کتابخانه ساختمان نیز آیه 25 اصحاح هشتم سفر در عهد قدیم را ملاحظه کردم:
«اکنون، ای خدا، خدای اسرائیل، وعده خود را که به بنده ات، داوود، پدرم دادی و با او در آن باره سخن گفتی حفظ کن، آنجا که گفتی: در مقابل من از مردان تو،کسی که بر تخت اسرائیل بنشیند، نابود می شود».
در راهرو مقابل کتابخانه نیز، تابلویی دیواری نظر مرا به خود جلب کرد که دژهای چهارگانه دیده شده در خواب یوحنّا پیرامون «روز داوری در رستاخیز» رابه تصویر می کشید. در «لابی» تابلوی دیواری دیگری ملاحظه می شد که جنگ «هارمجدون»(3) میان «یأجوج و مأجوج»(4) را به تصویر می کشید، جنگی که قبل از ظهور مسیح به وقوع می پیوندد. در میان آن حال و هوا و آن سمبل یهودی مسیحی، همراهم برایم توضیح داد که هدف دانشگاه ریجنت و شبکه سی.بی.ان آماده ساختن آمریکا و آمریکاییها برای ظهور مسیح است. هم چنین گفت که شبکه سی.بی.ان دارای ایستگاهی به نام «ستاره های امید» در جنوب لبنان است که برنامه های خود را از آنجا پخش می کند تا زمینه را برای ظهور مسیح فراهم نماید.(5)
پرچم اسرائیل و نه پرچم آمریکا پیچیده بودند!
در دومین سالگرد آتش سوزی جمعیت دیویدی در واکو، در 19 آوریل 1995، «تیموتی مک وی» به انتقام کشته شدن دیوید کورس و یارانش، اقدام به منفجرساختن ساختمان پلیس فدرال در «اوکلاهاما» نمود. او اعتقاد داشت، این آتش سوزی ریشه در نقشه ای شیطانی و جهانی دارد که بر خلاف سفارشات خداوند بوده و ظهور مسیح را به تعویق می اندازد.
مسئله اینجاست که این حادثه در ایالات متحده آمریکا به وقوع می پیوندد که برای تمدن غرب، هنر جدایی کلیسا از دولت (دین از سیاست) را از زمان تصویب لایحه قانونی ایالت ویرجینیا در سال 1777 (پیش از یک دهه قبل از انقلاب فرانسه) ارائه داد. لایحه ای که تصویب آن باعث شد ایالات متحده آمریکا دین رسمی و یا کلیسای رسمی نداشته باشد.
اولین اصلاح و تعدیل در قانون اساسی آمریکا در سال 1801 به وقوع پیوست و هدف آن، بنابرآنچه که رئیس جمهور وقت آمریکا عنوان کرده بود: «ایجاد حدّ فاصل و دیوار میان کلیسا و دولت است ... همانگونه که مسیحیت آمریکایی از بُعد سیاسی با فردگرایی و فلسفه «او را به حال خود رها کن کار کند یا کار نکند» (آزادی اقتصادی از دید آدام اسمیت) موافقت کرد تا تبدیل به آن چیزی شود که «رابرت» آن را خدای «مذهب و دین مدنی» نامید.
این موضوع مرا به این سمت سوق داد که پیرامون دو موضوع به تحقیق بپردازم:
موضوع اول: مذهب آمریکاییها. 95% آمریکاییها اعتقاد دارند که خدا هست و از میان هر 5 نفر 4 نفر به معجزه و زندگی پس از مرگ و تولد حضرت مسیح از دامان پاک حضرت مریم (پاکدامنی حضرت مریم) اعتقاد دارند. هم چنین 82% آمریکاییها خود را اصولگرا و مذهبی تلقی می کنند، در حالی که این نسبت در بریتانیا 55%، در آلمان 54% و در فرانسه 48% است. امّا نسبت افرادی که در آمریکا هر هفته به کلیسا می روند 44% است، در حالی که در آلمان 18%، بریتانیا 14% و فرانسه 10% است.(6)
(7)
شد.
از اینجا بود که فرضیه پژوهش شکل گرفت و آن چگونگی تفسیر و تشریح مذهبی شدن و یهودی شدن آمریکا بود.
مذهبی شدن و یهودی شدن آمریکا با شکل گیری و نشو و نمای آن ارتباط پیدا می کند. مهاجران اولیه آمریکا را «اورشلیم» جدید یا «کنعان جدید» تلقی کردند و خود را به عبرانیهای قدیم تشبیه نمودند، که ا ز ظلم و ستم فرعون (جیمز اوّل پادشاه انگلیس) فرار کردند و از سرزمین مصر (انگلیس) به جست وجوی سرزمین موعود جدید گریختند، به این ترتیب، تعقیب و بیرون راندن سرخپوستان توسط مهاجران پروتستان در دنیای جدید (آمریکا) بسان تعقیب و بیرون راندن عبرانیهای قدیم توسط کنعانی ها در فلسطین بود.
بدین ترتیب، شهرک نشینان از پندها و سفارشات حکایات (سفر خروج) چراغی فراراه خود در تدوین قانون اساسی آمریکا ساختند. بنابراین بندگی در مصر، بیرون رانده شدن، سرگردانی، وارد شدن به سرزمین موعود، قتل عام ساکنان آن و ... تاریخ پیشین و آینده ای برای ملت جدید برگزیده خداوند در سرزمین جدید موعود شد.
تبدیل دنیای جدید به اسرائیل جدید، هدف اصلی طرح شهرک نشینان پروتستانی پورتانی اولیه بود. آنها همیشه در انگلستان خواب تطبیق و اجرای شریعت تورات را می دیدند و هنگامی که به آمریکا آمدند، رؤیای دولتی را در سر پروراندند که دستورات و فرمانهای خداوند بر آن حکومت کند، حتی مورخی چون «جان فیسک» می گوید:
«همین که می بینی تاریخی در آمریکا ساخته می شود، ملاحظه می کنی که آن، تاریخی آمریکایی ـ یهودی است».(8)
مارانو» بود ـ بازی کرد.
با شروع قرن شانزدهم، تأثیرات مسیحیت یهود منجر به انتشار «ایده هزاره»(9) گردید و تفسیرهای جدید و نوینی از سفر دانیال (در عهد قدیم) و رؤیای یوحنا (در عهد جدید) شد وبدین ترتیب یهودیان در نقشه خداوند جهت پایان تاریخ، که شامل بازگشت یهود به فلسطین آنهم قبل از آمدن مسیح می شد، جایگاه مهمی پیدا کردند. امّا حرکت بزرگ مسیحیت یهود با جنبش اصلاح طلبانه پروتستانها در قرن شانزدهم ارتباط پیدا می کند، به طوری که پروتستانها اعتبار و آبروی یهودیان را به آنها باز گرداندند و عهد قدیم (یهودیان) بالاترین منبع اعتقادی پروتستانها شد. با انقلاب پورتانی ها در قرن هفده یهودی شدن مسیحیت به اوج خود رسید، پورتانی ها در گرامی داشت عهد قدیم سنگ تمام گذاشتند و از دولت بریتانیا خواستند، قوانین تورات را به عنوان قانون اساسی کشور اعلام کند و آداب و رسوم یهودیت را جایگزین مسیحیت نمودند و حتی پا را از این هم فراتر نهاده برخی از آنها نماز و کتاب مقدس را به زبان عبری می خواندند.
هنگامی که مهاجران پورتانی اوّلیه به دنیای جدید (آمریکا) رسیدند، اسطوره های ملّت برگزیده، سرزمین موعود و سرزمین اسرائیل چراغ راه و راهنمای ایشان بود، آنها نماز را به زبان عبری می خواندند و برفرزندان خویش نامهایی از داستانهای تورات می گذاشتند و اوّلین کتابی که در آمریکا چاپ کردند، کتاب «مزامیر داوود» (سرودهای مذهبی داوود) بود.
به این ترتیب، مسیحیتی که با دومین گروه از مهاجران وارد آمریکا شد، مسیحیتی یهودی بود به عبارت دیگر «مسیحِ» یسوع ناصری که در رأس دین مسیحیت قرار دارد، تبدیل به مسیحی یهودی یا یکی از پیامبران بی شمار قوم یهود شد. با تأثیرپذیری از مسیحیت یهودی و با آغاز قرن هجدهم، اعتقاد به برانگیختگی یهود در فلسطین تبدیل به یکی از اصول لاهوتی مهم پروتستانهای آمریکایی شد، به طوری که اعتقاد به مسیح منتظر و عصر هزاره خوشبختی جایگاه مهم و بارزی در اعتقادات این مسیحیان پیدا کرد.
با ورود آمریکا به دوره رشد و بیداری بزرگ مذهبی در دهه 40 قرن نوزدهم، مسیحیت صهیونیسم از مسیحیت یهود زاده شد و با هدف قراردادن فرهنگ و سیاست آمریکا آنها را ملزم کرد به فریضه برپایی اسرائیل (برانگیختگی یهود) و حمایت از آنها، به عنوان فریضه ای الهی و فرهنگی و در نهایت سیاسی. به این ترتیب صهیونیسم آمریکایی دهه ها پیشتر گوی سبقت را از صهیونیسم هرتزلی در زمینه برپایی اسرائیل ربود و این یکی از دلایل تفسیر کننده حمایت آمریکا از برپایی اسرائیل در سال 1948 وسپس پشتیبانی آمریکا از اسرائیل است. این حمایت و جانبداری، الهی و فرهنگی است که در جان و روح و سیاست آمریکاییها، سالها قبل از ظهور صهیونیسم یهودی و لابی یهودی ـ که هر روز بیش از پیش بر قدرت و نفوذ آن افزوده می شود، بی آن که به احساسات مسیحیان صهیونیست آمریکایی توجه کند ـ نفوذ کرده است.
بنابراین برای بحث و گفت وگو پیرامون مذهبی شدن و یهودی شدن آمریکا می بایست، بر جنبش احیای مذهبی در آمریکا که در بیست و پنج سال آخر قرن بیستم به وقوع پیوست تمرکز نمود و به آن توجه کرد. از سال 1976 ایالات متحده آمریکا شاهد به قدرت رسیدن مسیحیت سیاسی و مسیحیت اصولگرا بود که اصطلاحاً «راست مسیحی» یا «مسیحیان راستگرا» نامیده می شدند. این مسئله باعث شد تا هزاران نفر از جوانان آمریکایی به «مسیحیان دوباره زاده شده» تبدیل شوند و نظرسنجی مؤسسه «گالوپ» آشکار ساخت که پنج و یک سوم آمریکاییها غسل تعمید را دوباره انجام دادند. (مسیحیان دوباره زاده شده) و پیروان کلیساهای افراطی و تندرو افزایش یافت و شبکه های تلویزیونی مذهبی یا «کلیساهای تلویزیونی» تأسیس شدند ... این موج به کاخ سفید نیز کشیده شد، به گونه ای که رئیس جمهور وقت آمریکا «کارتر» اعلام کرد که او «مسیحی دوباره زاده شده» است. به قدرت رسیدن مسیحیت سیاسی واصولگرا با به قدرت رسیدن مسیحیت صهیونیسم، به ویژه پس از پیروزی اسرائیل در جنگ ژوئن 1967 و اشغال قدس توسط آن، ارتباط پیدا می کند و این مسئله ای است که مسیحیت صهیونیستی آمریکا آن را تأکیدی بر درستی و راستی پیش گوییهای تورات و مقدمه نزدیک بودن ظهور مسیح تلقی کرد، به این ترتیب مسیحیت صهیونیسم دارای سازمانهای مخصوص به خود شد که وسایل گروههای فشار «لابی» را به خدمت گرفت تا بر افکار عمومی و کنگره آمریکا با هدف تأکید بر مشروع بودن دولت اسرائیل و حمایت اقتصادی و نظامی و سیاسی از آن (به عنوان فریضه ای الهی و اخلاقی ـ آمریکایی) و یهودی کردن قدس به عنوان شهری که مسیح پس از ظهورش از آنجا بر جهان حکومت می کند، تأثیر بگذارد. قدرت یافتن جناح راست مسیحی در دهه هشتاد و نود هم ادامه یافت، تا این که رأی دهندگان به آن در انتخابات ریاست جمهوری و کنگره تبدیل به قدرت مؤثر و با نفوذی شدند. این جناح 25% آراء را در ایالات متحده آمریکا به خود اختصاص می دهد (حدود ده برابر آراء یهود).(10) در راه سلطه بر میدان و عرصه سیاسی آمریکا، جناح راست مسیحی با جناح راست سیاسی در حزب جمهوری خواه متحد شد تا حزبی را تشکیل دهند که به «حزب اللّه » معروف شد، این مسئله با افزایش نقش راستگرایان مسیحی که شامل کاتولیکهای آمریکایی و پروتستانها می شد، همراه شد و باعث شد تا «یهودیت مسیحی» ویژگی و صفتی جدایی ناپذیر، لاهوتی، اخلاقی و فرهنگی برای آمریکا شود، به اندازه ای که هر کس در توصیف آمریکا صفت «یهودیت» را به مسیحیت اضافه نمی کرد، زبانش قطع می شد. این موضوعی بود که طی و پس از انتخابات ریاست جمهوری و نمایندگان در سال 1992 به وقوع پیوست و آمریکای یهودی ـ مسیحی شاهد به قدرت رسیدن «بوش» بود، با وجود این که در دوره ریاست جمهوری «بوش» شاهد سقوط اتحاد جماهیر شوروی سابق و پیروزی آمریکا در جنگ خلیج فارس بودیم.
دهه نود شاهد تثبیت و تحکیم سازمانهای اصولگرای مسیحی تحت نامها و عنوانهای مختلف از قبیل «ائتلاف مسیحیان»، «احیای اصولگرایی»، «مجلس مطالعات خانواده»، «تمرکز بر خانواده»، «ائتلاف ارزشهای سنتی» و ... بود؛ هم چنین گروهها و جمعیتهای زور و خشونت ظاهر شدند و برای تخریب و از بین بردن سیستم اجتماعی و سیاسی و تأسیس دوباره آن بر اساس تعالیم و اصول کتاب مقدّس روی به قتل و کشتار و خونریزی آوردند تا زمینه بازگشت و ظهور مسیح را فراهم آورند.
«سیستمهای» مسیحیت سیاسی و اصولگرا فقط به آماده ساختن جامعه آمریکا برای بازگشت مسیح اکتفا نکردند، بلکه رسالت آنها، رسالت جهانی و صلیبی بود و نقش آن فقط به سیاست داخلی محدود نمی شد، بلکه در سیاست خارجی آمریکا نیز دارای نقش مهم و مؤثری شدند؛ چرا که پشت سر حملات ایالات متحده علیه سازمان ملل و بدهیهای صندوق بین المللی پول و صندوق جمعیت سازمان ملل قرار داشتند، همانگونه که پشت سر تصویب قانون تحریم سرنگونی مذاهب نیز بودند، به این ترتیب آماده ساختن جهان برای پایان تاریخ و دومین ظهور مسیح در چارچوب رسالت مسیحیت سیاسی و اصولگرای آمریکا، قرار می گرفت.
به قدرت رسیدن مسیحیت سیاسی و اصولگرا در ایالات متحده در بیست و پنج سال آخر قرن بیستم با حوادثی جهانی همراه گردید که شامل احیای اصولگرایی در سه دین آسمانی اسلام، یهودیت و مسیحیت بود.(11) اما می توان ویژگیهای خاصی برای جنبش مسیحیت سیاسی و اصولگرای آمریکا در نظر گرفت که عبارتند از:
1ـ مسیحیت سیاسی و اصولگرا در آمریکا «جنبشی پس لائیک» بود که در جامعه ای «پس لائیک» ظهور کرد، جامعه ای که لامذهبی را از دو قرن پیش می شناخته و از یک قرن قبل در تمام زمینه های اجتماعی، چه در فضای قانونی و سیاسی و چه در سایر فضاها، با آن آشنا بوده و در آن ریشه دوانده بود. برعکس جوامع اسلامی که وقتی پدیده لامذهبی در این جوامع ظهور کرد فقط نخبگان غربزده آن را در بر می گرفت. یک مسلمان وظایف فردی و اصطلاحات قرآن را می خواند، آنها را می شناسد یا به راحتی آنها را به یاد می آورد و در آن مسیر گام بر می دارد، چون مرجع کنونی وحال حاضر مذهبی آن است در حالی که یک آمریکایی چون لامذهبی بر او تأثیر گذاشته است، نیاز به این دارد که وظایف فردی و اصطلاحات کتاب مقدّس را دوباره از نو بخواند و فراگیرد و سرانجام این که احیای مذهبی در آمریکا «غسل تعمید دوباره» از پایین (تأثیر بر جامعه) یا از بالا (تلاش جهت تغییر نظام) بود.
2ـ جنبش مسیحیت سیاسی و اصولگرا در آمریکا (برعکس جوامع اسلامی) در جامعه ای دمکراتیک زاده شد، به همین دلیل مقید و محدود به فرهنگ و آداب و رسومی دمکراتیک است. به همین دلیل به خشونت و زور روی نمی آورد، مگر به وسیله گروههای بی اهمیت و خُرده پا، همچنین در معرض قلع و قمع و سرکوب به سان جوامع اسلامی قرار نمی گیرد، مگر در موارد خاصی؛ مانند خودکشی. همچنین به قدرت رسیدن جنبش مسیحیت سیاسی و اصولگرای آمریکا در جامعه ای دمکراتیک، آن را به سوی مبارزات سیاسی به عنوان قدرت رأی دهنده مؤثر و حاکمیت بر شوراهای مدارس و شهرها در بسیاری از ایالتها سوق داد و باعث شد تا نمایندگانی در کنگره و میان استانداران ایالتها داشته باشد.
غیر از آن، راست مسیحی، در چارچوب سعی و تلاش خویش جهت «تعمید از بالا» اقدام به ارائه کاندیدای خویش جهت حضور در انتخابات اوّلیه حزب جمهوری خواه در سال 1988 نمود و او کسی نبود جز «پات رابرتسون». این تلاش در کاندیداتوری اوّلیه جهت شرکت در انتخابات ریاست جمهوری سال 2000 به وسیله معرفی «گری پویر» که در جنگ انتخاب کاندیداهای حزب جمهوری خواه پیروز شده بود، تکرار شد.
3ـ جنبش مسیحیت سیاسی و اصولگرای آمریکا، در جامعه ای پسامدرنیسم و پساصنعتی ظهور نمود؛ به همین دلیل توانایی خارق العاده ای داشت که از زبان و تکنولوژی بسیار پیشرفته برای نشر رسالت خویش استفاده کند. این مسئله در ابداع «کلیساهای تلویزیونی» واستفاده از «اینترنت» و «پست الکترونیک» جهت تأسیس شبکه های ارتباطی با یاران و پیروان خویش و حتی مردم عادی طی حملات انتخابی یا جمع آوری کمکها یا فشار بر اداره ریاست جمهوری و کنگره نمود پیدا می کند.
4ـ در جامعه سرمایه داری که بر اساس اصول آزادی ورقابت استوار است، نشو و نما یافت. به همین دلیل ملاحظه می کنیم، بر اساس منطق «بازار» فعالیت می کند. به اندازه ای که می توان گفت به خاطر نبود «دین رسمی برای دولت» و یا کلیسای ملّی، «بازار آمریکایی دین» وجود دارد که در آن شبکه های مذهبی تلویزیونی (کلیساهای مرئی یا تصویری) و دانشگاههای الهیات و سازمانهای بشارت دهنده و دستگاههای چاپ کاغذی و الکترونیکی مسیحی با هم در قابت هستند.
5ـ جنبش مسیحیت سیاسی و اصولگرای آمریکا بسان جنبش اسلامی شرایط اجتماعی را به مبارزه فرامی خواند. جنبش اسلامی به مبارزه با بدبختی و فقر مادی و اجتماعی می پردازد، در حالی که نوع آمریکایی آن به مبارزه با بدبختیهای اجتماعی در جامعه ای مادی و آزاد، با وعده، به درمان اجتماعی از خدای واعظان تلویزیونی و دانشگاههای الهیات و درمانهای سحرآمیز و التزام به قوانین خشک اخلاقی می پردازد. قوانینی که سقط جنین را منع و هم جنس بازی را تحریم کرده و روابط جنسی را محدود به ازدواج می کند و کودکانی بر اساس اصول اخلاقی مسیحیت تربیت می کند و آنها را از ارتکاب خلاف موارد فوق یا «پورنوگرافی» برحذر می دارد.
بی شک هر کس که به سیاست داخلی و سیاست خارجی آمریکا توجه دارد، می بایست از تأثیر دین آمریکایی و این فرضیه که این کتاب بر اساس آن تألیف شده و عنوان می کند: آمریکا کشوری «یهودی ـ مسیحی» است، آگاه و مطلع باشد. و بداند که مسیحیت امریکایی از زمان پای گذاشتن مهاجران پروتستانی پورتانی اولیه بر سواحل آمریکا، صبغه ای یهودی یافت و با اولین بیداری و آگاهی بزرگ مذهبی در قرن نوزده تبدیل به مسیحیتی یهودی شد و از آن تاریخ مسیحیت صهیونیسم از آن نشأت گرفت و نشو و نما یافت. با این فرضیه این کتاب، مسیحیت سیاسی و اصولگرا، در آمریکا را در هفت فصل مورد بحث و بررسی و مناقشه قرار داده است:
فصل اول؛ مسیحی یهودی: این فصل به ریشه های مسیحیت یهودی در تاریخ مسیحیت و تاریخ غرب می پردازد و تحلیل خود را از ظهور قدیس پولس تا جنبش اصلاح طلبانه پروتستانها و سپس عصر انقلاب اروپا تا دوره امپریالیستی بریتانیا ادامه می دهد.
فصل دوم؛ مسیحی یهودی آمریکایی: این فصل به بحث و بررسی در نشو و نمای مسیحیت یهودی در آمریکا و سپس تبدیل شدن آن به مسیحیت صهیونیستی تا برانگیخته شدن دولت اسرائیل می پردازد.
فصل سوم؛ احیای دینی و مسیحیت صهیونیستی: این فصل بحث و گفت وگو پیرامون آغاز جنبش احیای مذهبی در ایالات متحده آمریکا از دهه پنجاه و سپس به قدرت رسیدن رادیکالهای افراطی در دهه هفتاد و ارتباط آن با به قدرت رسیدن مسیحیت صهیونیستی در آمریکا را در بر می گیرد.
فصل چهارم؛ به قدرت رسیدن راست مسیحی و لابی مسیحی صهیونسیتی: این فصل به بررسی نحوه به قدرت رسیدن راست مسیحی در دهه هشتاد طی حکومت ریگان، رئیس جمهور اسبق آمریکا و آمادگی وی جهت برافروختن «هارمجدون» به عنوان اوّلین قدم جهت آمادگی برای ظهور مسیح و تشکیل و ایجاد لابی مسیحی صهیونیستی می پردازد.
فصل پنجم؛ حزب اللّه و پیروزی یهود مسیحیت: این فصل اتحاد میان راست مسیحی و راست سیاسی در حزب جمهوری خواه در دو دوره بوش و کلینتون و سلطه و حاکمیت یهود مسیحیت و جنگ فرهنگی که بر جان و روح آمریکا حاکم است و امتداد و نفوذ مسیحیت صهیونیستی را در میان کاتولیکها نشان می دهد.
فصل ششم؛ اصولگرایی و خشونت: مسیحیِ یهودی و مسیحیِ مسیحی، این فصل به بررسی سازمانهای اصولگرا و گروهها و جمعیتهای خشونت مقدسی می پردازد که برای براندازی رژیم اجتماعی و سیاسی حاکم و جایگزین ساختن رژیمی که از کتاب مقدس کمک می گیرد، فعالیت می کنند تا بدان وسیله زمینه بازگشت و ظهور مسیح را فراهم نمایند.
فصل هفتم؛ رسالت جهانی صلیبی: این فصل نقش مسیحیت سیاسی و اصولگرا در سیاست خارجی از طریق حمله به سازمان ملل متحد و صندوق بین المللی پول و خلع سلاح و به ویژه حمله جهت تصویب قانون منع سرنگونی مذاهب به عنوان بخشی از رسالت جهانی خویش جهت آماده ساختن جهان برای ظهور مسیح را مورد بازنگری قرار می دهد.
در پایان: «مسیح یهود و پایان تاریخ» نقش دین در سیاست آمریکا را در چارچوب طرح بزرگ تری که سالهای قبل با هدف «تشریح و تفسیر آمریکا» آغاز کردیم، تفهیم و تبیین کند.
کتاب تفکیک آمریکا که در سال 1998 با هدف تفسیر و تبیین و بررسی افکار و اندیشه ها و تجربه انسانی آمریکا (گفتار و تمرین) تألیف شد، و پس از آن کتاب آمریکا رؤیا و سیاست، برگه های تبعیدی آمریکایی که در سال 1999، جهت بیان تضادهای رؤیاها و سیاستها و در طرحهای آمریکا، به چاپ رسید، در این راستا تألیف و چاپ شده اند. سپس اقدام به ترجمه کتاب پروفسور «والترا. ماک دوگان» به نام سرزمین موعود و دولت صلیبی مشغول شدم که به نقش آمریکا در سیاستهای جهانی طی دو قرن گذشته می پرداخت.
امیدوارم، این کتاب سهمی در فهم آمریکا و نقش جهانی آن به عنوان یک ابرقدرت و امکانات این کشور و تأثیرات آن در بازیهای سرنوشت ساز منطقه ما داشته باشد.
پی نوشتها:
1ـ جایی که آخرین جنگ میان نیروی شر و نیروی خیر قبل از روز داوری در رستاخیز به وقوع می پیوندد.
مکاشفه یوحنا (16:16).
2ـ یاجوج و ماجوج اشاره به مللی است که شیطان آنها را گمراه ساخته و آنها را برای جنگ به عنوان دشمنان مملکت خداوند کنار هم گرد می آورد. مکاشفه یوحنا (20:8). این نام همچنین دوبار در قرآن کریم ذکر شده است:
- آنان گفتند: ای ذوالقرنین بدان که قومی به نام «یأجوج و مأجوج» پشت این کوه فساد و خونریزی و وحشی گری بسیار می کنند. سوره (کهف، آیه 94).
- تا روزی که راه «یأجوج و مأجوج» باز شود، آنان از هر جانب پستی و بلندی زمین شتابان در آیند. (سوره انبیاء، 96).
پی نوشتها:
________________________________________
1. Talk show.
2. Regent.
3. جایی که آخرین جنگ میان نیروی شر و نیروی خیر قبل از روز داوری در رستاخیز به وقوع می پیوندد.
4. یأجوج و مأجوج اشاره به مللی است که شیطان آنها را گمراه ساخته و آنها را برای جنگ به عنوان دشمنان مملکت خداوند کنار هم گرد می آورد. مکاشفه یوحنا (20:8). این نام همچنین دوبار در قرآن کریم ذکر شده است:
ـ آنها گفتند: ای ذوالقرنین بدان که قومی به نام «یأجوج و مأجوج» پشت این کوه فساد و خونریزی و وحشی گری بسیار می کنند. (سوره کهف، آیه 94).
ـ تا روزی که راه «یأجوج و مأجوج» باز شود، آنان از هر جانب پستی و بلندی زمین شتابان درآیند. (سوره انبیاء، آیه 96)
5. این شبکه بعدها از طریق کانال «METV» و توسط ماهواره اسرائیل برنامه های خود را پخش کرد.
6. National times , Nov 1995.
7. Judeo christian.
8. رضا هلال، تفکیک آمریکا (جدایی آمریکا)، قاهره، الاعلامیه للنشر 1998.
9. منتسب است به هزار سال که باید طی شود تا مسیح ظهور کند.
10. رضا هلال، (امریکا الحلم و السیاسة) امریکا رؤیا و سیاست، قاهره، الحضارة 1999.
11. پیرامون اصول گرایی در مذاهب سه گانه ر.ک:
Gilles, Kepel, Revenge of God: the resurgence of islam, christianity and Judism in the modern world, cambrige polity press 1994.