آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۰

چکیده

متن

اشاره:

در مهرماه سال جارى شبکه تلویزیونى «المنار»، وابسته به حزب‏الله لبنان، در برنامه «الکلمة الطیّبه» اقدام به برگزارى میزگردى با موضوع «مهدویت و معتقدات جریان مسیحیت صهیونیستى» نمود. شرکت‏کنندگان در این میزگرد عبارت بودند از:

1ـ دکتر جیروم شاهین؛ مشاور مطبوعاتى مجلس کلیساهاى خاورمیانه (مسیحى)؛

2ـ شیخ شفیق جرادى؛ مدیر مرکز بررسیهاى اسلامى معارف فلسفى (شیعه)؛

3ـ دکتر شیخ محمدالصیام؛ رئیس دانشگاه اسلامى غزه در فلسطین اشغالى (سنى).

از آنجا که موضوع و محتواى این میزگرد مورد توجه موعود قرار گرفت و درج آن را در شرایط حاضر مناسب طبع خوانندگان تشخیص داد مقدمات ترجمه و ارائه آن فراهم شد. امید که مورد استفاده و تأمل واقع شود. ان‏شاءالله

نظریه «ارض موعود» را که یهودیان با اتکاء به آن سرزمین فلسطین اشغال کردند، چگونه تفسیر مى‏کنید؟

استاد جیروم شاهین: صهیونیستها گمان مى‏کنند که وعده بازگشت به ارض موعود امروزه از طرف خداوند براى کشور اسرائیل که در سال 1947 م. ایجاد گردید عملى شده است. اما آنها در اشتباه هستند چون این وعده بازگشت در دوره پیامبرى و دعوت حضرت عیسى عملى گردید و خداوند این وعده را در میان قوم یهود با گزینش حضرت عیسى عملى کرد. این گزینش الهى به این معنا است که خداوند از میان همه اقوام قوم یهود را برگزید و از میان آنها عیسى مسیح را برگزید تا رسالت الهى را نخست در میان یهود و سپس در سرتاسر جهان تبلیغ نماید. خداوند ملت یهود را نه به عنوان قوم ممتاز بلکه به عنوان یک بستر آغاز برگزید چون لازم است دعوت الهى و پیامبرى به لحاظ عیسى شدن و واقعیت یافتن از میان مردمى معین و در یک سرزمین معین و تاریخ معین باشد و خداوند هم قوم یهود را در عهد حضرت عیسى مسیح برگزید. تا پیام خداوند از این طریق وارد تاریخ بشرى گردد. اما، برداشت و توهم صهیونیستها از ارض موعود و قوم برگزیده خداوندى کاملاً یک قرائت تحریف شده و مردود از کتاب مقدس است.

تشکر مى‏کنم از استاد شفیق و سؤال دیگرى را طرح مى‏کنم: ما در غرب شاهد رویکردى هستیم که دین را از سیاست جدا مى‏کند اما همچنان که حضرت استاد فرمودند امروزه غرب و به ویژه رهبران غربى رفتار سیاسى‏شان مبتنى بر داده‏هاى صلیبى و عقیدتى است. و در این میان ایالات متحده امریکا، از باب نمونه، رفتار صرف عقیدتى دارد. بر این مبنا آیا در غرب ما شاهد یک آمیزه و اختلاطى از اهداف سیاسى و دینى هستیم؟ آیا این با جدایى دین از سیاست هماهنگى دارد!؟ و آیا کلیسا از دولت جدا است!؟ یا این‏که کلیسا هم در این پروژه همکار دولت است؟

استاد جیروم شاهین: در حوزه طرفداران لائیسم رویکردهاى متفاوتى نسبت به دین دیده شده است. برخى از آنها لائیسم را به صورت افراطى قرائت کرده‏اند و قایل شده‏اند به این‏که لائیسم و دنیاگرایى (سکولاریسم) همردیف بى‏دینى و یا ضدیت با دین است. اما واقعیت خلاف آن است و ما مى‏بینیم آنهایى که معتقد به لائیسم هستند اقرار مى‏کنند که یک لایه عمیق فکرى دینى در ماوراى اندیشه آنها نهفته است اما نسبت به نظام حاکم و رژیم سیاسى ما با یک سرى از متغیرهاى اثرگذار روبرو هستیم که باید متوجه آنها باشیم. البته مسئله تا حدى پیچیده هم هست.

در این راستا توجهم به تحلیل یکى از نویسندگان جلب شده است: وى مى‏گوید بعضى از حکام و رهبران غربى برداشت سیاسى‏شان از جهان، برداشت توراتى است و جهان و هستى را به دو گروه خیر و شر تقسیم مى‏کنند. اگر تفکرشان بر تورات باشد با دو جبهه معارض در عالم مسیحیت روبرو مى‏شود که از این قرار است:

1ـ جبهه معارض کاتولیک‏ها؛

2ـ جبهه معارض ارتودوکس‏ها.

و مسیحیان درستکار هرگز نمى‏توانند تفسیر نقد شده از تورات را پذیرا شوند.

حتى پروتستانها هم با بینش توراتى و منحرف شده از انجیل مخالفت مى‏کنند.

استاد شاهین: بله بله، کاملاً درست است که مسیحیان حقیقى نمى‏توانند این تفسیر تحریف شده توراتى از جهان را بپذیرند اما لازم است بگویم که شاهد یک چالش در قرائتهاى انجیل هستیم و چالش مزبور در اصل یک بینش یهودى دارد که از عهد عتیق یا تورات نشأت مى‏گیرد. داستان از این قرار است که مواجه با دو عهد عتیق (تورات) و عهد جدید (انجیل) هستیم. عهد جدید که انجیل باشد عهده‏دار تعریف و تفسیر روشن از عهد عتیق است؛ یعنى دوش انجیل است که بیاید پرده از روى عهد عتیق بردارد و نه عکس آن.

اما در این راستا ما شاهد یک کودتا هستیم که از سوى بعضى از مسیحیان غیر مسئول و اهمال‏کار صورت گرفته است و این کودتاى درونى سعى دارد مطالب عهد جدید را به گونه‏اى قرائت کند که به سود یهود باشد؛ یعنى به جاى این‏که انجیل روشن‏کننده و جهت دهنده تورات باشد اینها آمده‏اند به اشتباه، تورات را به عنوان معرّف انجیل گرفته‏اند و گمان مى‏کنند که تورات باید راهنما باشد! این کودتاى درونى تنها کودتا بر علیه مسیحیان نیست بلکه یک نوع کج روى و کودتا علیه عهد عتیق نیز تلقى مى‏شود، چون تورات اصیل هم راضى به این پروژه نیست.

براساس سلسله نبوت، عهد عتیق یا تورات، درست زمانى قابل درک است که با آیات انجیل مطابق باشد و قرائت انجیلى از آن مستفاد گردد؛ نه این‏که مقدم مؤخر شود و مؤخر مقدم گردد. این پروژه صهیونیستى غیرمعقول است.

این قرائت انجیلى غیرمعقول توطئه‏اى است صددرصد در خدمت صهیونیسم و خواهان تحریف انجیل و گمراه نمودن مسیحیان و این همان مسیحیت توراتى است که شاهد آن هستیم که در عمل از کیان صهیونیستى و دیگران حمایت مى‏کند. و قبل از هر چیز یک اعلام جنگ علیه خود مسیحیت است و این مسیحیت است که به اسارت یهود درآمده است. از خداوند مى‏خواهیم مسیحیت را از این اسارت رهایى دهد؛ زیرا ما شاهد بودیم که اولین انجمن و دومین انجمن کلیساها دقیقا در همان شهرى برگزار شد که صهیونیستها اولین کنگره تاریخى خود را در آن برگزار کرده بودند. کنگره‏اى که بنیانگذار صهیونیسم جهانى، آن را رهبرى کرد.1

این تقارن مکانى بیانگر این نکته مى‏تواند باشد که مسیحیت نسبت به اهداف یهود اهمال مى‏کند و به نوعى همراهى خودش را با آن اعلام مى‏نماید و عملاً تئوریهاى واهى توراتى را مبنى بر این‏که یهودیان به عنوان قوم برگزیده خداوند به سوى سرزمین موعود (فلسطین) حرکت نمایند، مى‏پذیرد.

هیچ کس تصور نمى‏کند که آنها (رؤساى کلیساها) از اهداف و نظرات صهیونیستها اطلاعى نداشتند و یا نمى‏دانستند؟!

از همین جا بود که نقطه انحراف تمایل مسیحیت به سوى یهود و صهیونیسم و برداشتهاى توراتى و انحرافى سازمان یافت و آنها جهان را بر طبق دیدگاه تحریف شده تورات بازبینى کردند. دیدگاهى که بر دو محور شر و خیر است و مى‏گوید انسانها و افراد بشر یا خوبند که همان یهودیهاى مورد نظرشان هستند و طبعا برى و پاک از هر جرمى هستند و باید مورد حمایت قرار گیرند. و دیگر کسانى که در سوى دیگر هستند؛ یعنى دسته گناه‏کاران که براى آنها هیچ حقى قایل نیستند. این گروه شامل مسلمانها و پیروان ادیان دیگر است و براى‏شان به عنوان ملت و کشور ارزشى قایل نمى‏شوند.

ادبیات سیاسى و روال رسانه‏هاى جمعى‏شان هم دقیقا در همین راستا حرکت مى‏کند. اوج تفکر مزبور در راهبرد سیاست خارجى ایالات متحده امریکا تجلى مى‏یابد که خواهان حفظ و بقا و بازسازى اسراییل است. البته این ظاهر مسئله است اما در واقع این اسراییل است که به امریکا دیکته مى‏کند.

اکنون در پایان پاسخ مى‏گویم که جایگاه ما در چارچوب جهانى در جایى است که اسراییلى‏ها معین مى‏کنند و حتى آن را به همه تحمیل مى‏کنند.

تلفنى از ایالات متحده امریکا از شخصى به نام آقاى عبدالحلیم حافظ داریم که از میزگرد کانال تلویزیونى «المنار» سؤالى دارند. لطفا توجه کنید، آقاى حافظ بفرمایید:

عبدالحلیم حافظ: سلام عرض مى‏کنم و خدمت همه علما و استادان حاضر در جلسه و عرض ارادت دارم.

موضوعى مهم است که مى‏گویم: تا سال 1945 م. که جنگ دوم پایان یافت ما نظاره‏گر موج گسترده‏اى از تحقیر و تنفر نسبت به یهودیان هستیم که در سرتاسر اروپا به چشم مى‏خورد و هیچ گونه همگامى و همکارى در میان مسیحیت و یهود دیده نمى‏شود و حتى ممنوع شده بود که یهودیان بتوانند در شهرهاى بزرگ اروپا تردد نمایند. نخستین آوارگى گروهى آنان در سال 1928 م. رخ داد که متهم به ترور قیصر شده بودند. در این دوره به شدت یهودیان در اروپا و امریکا در رنج و فشار و تبعیض نژادى از سوى مسیحیان به سر مى‏بردند و این امرى ثابت شده و مورد اتفاق است.

ما باید در تبلیغات بر روى صهیونیزم و نه یهود متمرکز شویم؛ چون این «هرتزل» است که به عنوان بنیانگذار صهیونیسم، صهیونیستها را به عنوان یک ملت در اروپا مطرح و سعى مى‏کند براى آنها جایى را پیدا کند.

در برابر اقدامات هرتزل صهیونیست، ما مرتکب چند خطاى عمده شدیم:

1ـ در برابر مطرح شدن یهود به عنوان یک ملت ویژه، احساس خطر نکردیم و ساکت ماندیم «تئورى ملت بدون سرزمین براىِ سرزمین ملت»

2ـ تبلیغات یهود را در این راستا دست کم گرفتیم تا جایى که اروپا در برابر تبلیغات یهودیان قانع گردید که یهودیان یک ملت‏اند و ما باز هم خطر را درک نکردیم و نسبت بدان ساکت ماندیم.

اما یهودیان در برابر غفلت مرگ‏آفرین مسلمانان بیکار نماندند و سه کار عمده را آغاز کردند:

1ـ اقدام به تأسیس بانکها نمودند؛

2ـ وسائل ارتباط جمعى و رسانه‏ها را در اختیار گرفتند؛

3ـ با نخبگان و رجال قدرتمند اروپایى پیوند برقرار کردند.

این اقدامات ربطى با پیوند مطرح شده در مطالب قبلى شما ندارد و با این ترفندها بود که یهودیان نخست در میان اروپاییان نفوذ پیدا کردند و اکنون هم در صفوف مسلمانها دایم در حال رخنه کردن هستند و متأسفانه تبلیغات صهونیست‏ها تأثیرگذار است.

از شما تشکر مى‏کنم و از روحانى (مسلمان) بزرگوار، شیخ صلاح شفیق، خواهشمندم که مباحثشان در رابطه با حضرت امام مهدى(ع) ادامه دهند.

شیخ شفیق جرادى: ظهور حضرت امام مهدى(ع) در نزد مسلمانها فقط یک ظهور شخصیتى و فردى نیست؛ بلکه یک تحول عظیم و جهانى است و در همه جوامع یک نوع توافق و هماهنگى و نهایتا همفکرى به عنوان مقدمه ظهور پدید مى‏آید و از آنجا که دین اسلام به فطرت انسانها نزدیک‏تر است بالطبع زمینه پذیرش آماده مى‏گردد.

اما ایجاد این زمینه ظهور ایجاب مى‏کند که ما در رفتار روزانه و پندار و گفتار خویش به گونه‏اى باشیم که زمینه توافق جهانى و هماهنگى فکرى فراهم گردد و این نمى‏شود مگر این‏که آزادى وسیع و گسترده فراهم گردد تا همه مذاهب و اندیشه‏ها بدون هیچ مانعى به تضارب آراء و افکار پرداخته و حقیقت را پیدا نمایند. آن وقت است که فرایند ظهور حضرت امام مهدى آغاز مى‏گردد. فرایندى که توام با وفاق جهانى است.

در ادامه سخنان استاد شفیق مى‏خواهم در رابطه با فرایند دولت امام مهدى و نحوه تشکیل آن صحبت شود و این‏که تئورى آخرالزمان و یا به عبارت دیگر فرجام تاریخ را چگونه ارزیابى مى‏کنند؟

دکتر شیخ محمد صیام: ضمن عرض خیر مقدم به شرکت‏کنندگان، حضورشان را گرامى مى‏دارم. آقاى دکتر جورج براى ما خاطره خروج بنى‏اسرائیل از مصر را یادآورى کردند. گویا در آن واقعه تردید داشتند که صورت نگرفته است.

دکتر جورج: من اظهار تردید در آن موضوع نکردم.

دکتر شیخ محمد صیام: شما گفتید تاریخ جهان شاهد آن واقعه نبوده است.

دکتر جورج: من گفتم که تاریخ عهد قدیم بر مبناى یک سرى از حوادث و داستانهاى تاریخى بنا شده است که صددرصد درست نیست و هیچ گونه دانش یقینى و تفصیلى به آن نداریم.

دکتر شیخ محمد صیام: بله! بله! درست است. اما از این‏که وارد بحث چگونگى دولت امام مهدى(ع) شوم من در برابر تاریخ شجاعت به خرج داده و مى‏گویم در آنجا یک بشارت از سوى حضرت مسیح(ع) نسبت به حضرت مهدى(ع) است و این هر دو شخص با هم بدون ارتباط نیستند چون ما معتقدیم در کتاب خداوند (قرآن مجید) درباره حضرت عیسى(ع) چنین آمده است: «و رسولاً إلى بنى اسرائیل» و حضرت عیسى به عنوان رسول بر بنى‏اسرائیل آمد. و همچنین «و مصدّقا بین یدیه من التوراة»؛ یعنى آنچه که از تورات مصون از تحریف در نزدش بود آن را تأیید نمود. بعدا قرآن مى‏گوید: «و مبشرا برسول یأتى من بعده اسمه احمد».

مسلمانها به این آیات اعتقاد محکم و خلل‏ناپذیر دارند و همین رسول گرامى اسلام که آمدن او را مسیح بشارت داده ظهور حضرت مهدى(ع) را بشارت مى‏دهد. احمد بن حنبل در مسند خودش در حدیثى از ابوسعید حذرمى چنین روایت مى‏کند:

قال رسول اللّه‏(ص) «أبشّرکم بالمهدى(ع)»؛ شما را به مهدى بشارت مى‏دهم.

ما احادیث زیادى راجع به حضرت مهدى(ع) داریم، اما این حدیث مخصوص است که عنوان بشارت دادن دارد. مى‏گوید زمانى که زمین پر از بلاهاى طبیعى و زلزله و... مى‏شود و فتنه‏ها اوج مى‏گیرد حضرت امام مهدى(ع) ظهور مى‏کند که عدل و داد را برپا مى‏کند و همه ساکنان زمین و آسمان از او راضى هستند و مال را عادلانه در میان مردم تقسیم مى‏کند. پیامبر مى‏گوید: «یقسّم المال صحاحا» مردى از رسول خدا مى‏پرسد: معناى «صحاحا» چیست؟ حضرت مى‏فرماید: «بالسویّة بین الناس».

لذا خروج امام مهدى(ع) ارتباط با حوادث آخرالزمان دارد که عصر هرج و مرج است؛ یعنى ضدیت و کشتار و گردنکشى است که امیر یا خلیفه و یا سلطان کشته مى‏شود و در این وقت مردمان به ستوه آمده و به دنبال مردى صالح مى‏گردند تا با او بیعت نمایند و او همان مهدى است که در بیت الحرام است یا در شهر مکه است اما او از مردم مى‏خواهد که وى را رها کنند؛ چون امر مهمى است که بر عهده او گذاشته مى‏شود اما مردم اصرار مى‏کنند تا این‏که با او بیعت مى‏نمایند و این مسئله را مردم شام و عراق و مصر هم خبردار مى‏شوند و نماینده‏هاى آنان هم براى بیعت با امام مهدى(ع) بیعت مى‏کنند.

چگونه مى‏توانیم در میان حوادث سرزمین فلسطین و قیام حضرت مهدى(ع) ارتباط قایل شویم؟

دکتر شیخ محمد صیام: ذکر شده که امام مهدى(ع) در زمانى مى‏آید که مسلمین حال بدى مانند امروز و یا بدتر از آن دارند و دیگر ساکنان زمین حال‏شان بدتر از مسلمانها است.

همین مردم اعم از مسلمان و مسیحى ساکن فلسطین هستند. در فلسطین ظلم از همه جاى دیگرى بیشتر است اما در سایر جاها مانند مصر اوضاع در حدى معمولى است. اما مشکل جارى در آنجا برعکس فلسطین اشغال شده نیست اما در فلسطین یک ظلم و ستم آشکار است. اگر امام مهدى پس از ظهور اوضاع کنونى نظیر عراق را مشاهده کند مسلما با آن مقابله مى‏کند.

امروزه ما شاهد دو گونه ظلم هستیم یک ظلم فعلى و جارى در فلسطین اشغالى است و دیگر ظلم استعدادى و بالقوه صورت تهدیدهاى مداوم متوجه سایر کشورهاى مسلمان مانند سوریه و یا جمهورى اسلامى ایران است.

[در ادامه حوادث عصر حضور] حضرت عیسى با امام مهدى ملاقات مى‏کند و هر دو به جنگ دجال رهبر یهودیان مى‏روند و پیروز مى‏شوند و این حوادث کلاً مربوط به فلسطین است و خداوند از همه آگاه‏تر است.

آقاى دکتر! در این سخنان ما عیساى مسیح را در نقش یک سردار جنگى مى‏بینیم که در پى شکست دادن دشمن و دستیابى به اهدافش از راه جنگ است اما مسیحیت از عیساى مسیح یک سیماى صلح‏طلب و به اصطلاح مهربان و ضد جنگ حکایت مى‏کند. شما چگونه این دونقش متضاد را تفسیر مى‏کنید؟

دکتر جیروم شاهین: بحمداللّه‏ این جا تضادى نیست و بازگشت دوم مسیح براى اینست که شر را سرنگون نماید و خیر را حاکم سازد و این جنگهایى که اکنون صحبت شد ناشى از شرایط محیط و تاریخ است و نه این‏که رسالت مسیح(ع) جنگ باشد و اینها همه روایاتى است که معطوف به اوضاع فعلى است اما مسلم اینست که ظرف ظهور مهدى(ع) خاورمیانه خواهد بود و پایان تاریخ جهان در همین نقطه رقم زده خواهد شد. اما استراتژى مسیح در رابطه با بن‏بستهاى اجتماعى و سیاسى اینست که به نحو مسالمت‏آمیزى حل و فصل شود و نه با جنگ و خونریزى و من معذرت مى‏خواهم از شما و اشاره مى‏کنم که در غرب یک سیماى ساختگى از مسیح ترویج مى‏شود که دقیقا طبق همان سخن است که شما فرمودید و من لازم است که عمیق‏تر به این جریان انحرافى بپردازم. در دهه‏هاى ماقبل سنوات 1970م ما شاهد یک بنیادگرایى مسیحى و انجیلى بودیم که نام خود را «مورال مامازولتى» گذاشت و مورد توجه امریکا و صهیونیستها بود. اینها انجمنى بودند که هدفهاى اخلاقى را تعقیب و خودشان را با شناسنامه مسیحیت عرضه مى‏کردند و در پى سنتها و ارزشها مى‏گشتند اما تا بدین پایه امروز مطرح نبودند. اما از دهه هفتاد میلادى به بعد توسعه یافته و داراى رسانه‏هاى تبلیغاتى شده و تقویت یافتند و به صورت قدرت بزرگى درآمدند.

آقاى دکتر! آیا در اینجا شما یک رابطه‏اى در میان ظهور امام زمان و بازگشت مسیح مى‏بینید؟

دکتر: خیر! من نمى‏بینم البته آنچه که حضرت شیخ گفته است یک دیدگاه اسلامى است اما مسیحیت اشاره‏اى به این معنا که مهدى و یا احمد ظهور مى‏کند ندارد.

در اناجیل چهارگانه و رسمى که در قرن اول میلادى مدوّن شده است چنین چیزى را نداریم اما نام احمد و آنچه به اصطلاح انجیل برنابا نامیده مى‏شود این یک قرائت اسلامى از آن است و ما به آن احترام مى‏گذاریم ولى کارى به آن نداریم.

با تشکر، سؤال دیگرى را مطرح مى‏کنم: با توجه به فتوحات حضرت مهدى و جنگهاى ایشان چگونه تصور مى‏کنید که غرب به ایشان التفات کرده و ایمان بیاورند؟ همچنین با توجه به این‏که غرب منتظر ظهور و بازگشت مسیح(ع) هستند و نه حضرت مهدى چگونه عقلاً تصور مى‏شود که آنها تابع حضرت مهدى شوند؟

شیخ شفیق جرادى: با تشکر، کلماتى که در متون دینى آمده است یک الفاظ رمزى و سمبلیک است که نیاز به تعمق و تأویل و تفسیر دارد و نمى‏شود صرفا با شکل ظاهرى آن مواجه شد.

در این موارد قرائتهاى متعددى است و ما با یک بحث روش‏شناسى و روش شناخت متون و نحوه برداشت از آن مواجه هستیم. در این گونه موارد که متون به ظاهر همخوانى با مقتضیات زمان نمى‏کند ما به روشهاى زیر روى مى‏آوریم:

1ـ آیا با میزان عقلى مى‏توان این متون را بازخوانى کرد؟

2ـ تا چه حدى مى‏توان در برابر نقلهاى تاریخى ایستاد؟

3ـ تا چه اندازه‏اى این گزاره‏هاى نقلى با حوادث جارى سازگارى دارد؟

4ـ تا چه میزان با اهداف عالى در شریعت اسلامى همراهى مى‏کند؟

و این‏که شما با یک زبانى صحبت کنید که تصور شود حرکت تاریخ صددرصد جبرى و بدون دخالت اراده است درست نیست. اینطور نیست که معناى متون دین قصور دارد، نخیر! این اشتباه است موضوع امام و امامت نزد ما یک حقیقتى ایمانى است اصلاً بحث بردار نیست و یک مسئله قطعى است.

اما رخ دادن یک جنگ در دوره مزبور نمى‏تواند بگوید که سرتاسر آن دوره مملو از جنگ و خونریزى و کینه است. این جنگ در دوره امام یک لحظه‏اى از هزاران لحظه است و نمى‏شود یک لحظه را بر همه لحظات تعمیم داد و همه را زیر سؤال برد مثلاً شما سال 2000 م را مى‏توانید از زوایاى مختلفى بنگرید. مى‏توانید بگوئید سال 2000 سال حرکتهاى آزادیبخش است و یا با توجه به حوادث اتفاق افتاده آن را سال شکنجه و درد و الم بنامید؛ شما نمى‏توانید دیدگاههاى نظرى خودتان را بر تاریخ تحمیل کنید.

ولى من مى‏توانم تاریخ آینده را با توجه به روایات وارده در مورد حضرت مهدى(ع) بازخوانى و برداشتى از آن ارائه نمایم، اما با توجه به حوادث تلخ کنونى که متولى آن استعمار امریکا و اسراییل است مى‏توانم بگویم: موازنه فعلى نیروها در سطح جهان و حوادثى که در قدس شریف رخ مى‏دهد تا یک حدى با متون روایات وارد در باب حضرت مهدى(ع) همخوانى دارد. مطالب زیر را از باب نمونه مى‏آورم:

1ـ روایاتى درباره حوادث مربوط به روم در آخرالزمان وارد شده است. روم همان فرانسه یا همان غرب است؛ چون فرانسه جزئى از غرب است؛

2ـ روایاتى دیگر آنها را به نام «شعب الاقصى»، «ملت دور دست» نامیده است؛

3ـ روایاتى که در باره افریقائیان آمده است؛

4ـ روایاتى در مورد عراق وارد شده است؛

5ـ روایاتى که موضوع سوریه و لبنان و سعودى را مطرح مى‏کند.

خلاصه این‏که همه این روایات در مورد منطقه خاص و محدود است که در آنجا اضطرابها و تنشها به پایان مى‏رسد و آن نقطه، نقطه آغاز صلح است که فلسطین است چون در فلسطین ما شاهد یک برترى‏طلبى منفى و نابکارانه از سوى یهودیان و حامیان استکبارى آنها هستیم.

اما این مستکبران با دو مانع عمده روبرو هستند:

1ـ فرآیند ظهور امام مهدى(ع) که با تمام تفصیلات و تشکیلات دنیوى و اخروى در برابرشان است.

2ـ حضرت عیسى مسیح که از آسمان به زمین مى‏آید. لذا ما با دو امر مواجه هستیم.

امر نخست؛ یعنى پروسه ظهور امام مهدى یک نوع وفاق جهانى ایجاد مى‏کند که زمینه تفاهم و برادرى را در دنیا مى‏آورد و در این راستا جهان مسیحیت هم به برکت نزول عیسى(ع) با مسلمانها کنار مى‏آید و وحدت مى‏کنند و این بر طبق باورهاى اسلامى ما است که عیساى مسیح آنها را به سوى مهدى(ع) هدایت مى‏کند.

حضرت عیسى(ع) دجال را مى‏کشد که بسیار مهم است. دجال مردى یک چشم است تقریبا شبیه «ژنرال موشه دایان» تروریست و وزیر جنگ اسبق رژیم صهیونیستى. در روایت آمده که مسیح دجال را به گونه‏اى مى‏کشد و نابود مى‏کند که دجال ذوب مى‏شود و مثل مسى گداخته که در حرارت بالا ذوب مى‏گردد. این یک گفته رمزى و سمبلیک است؛ یعنى جنگ همه‏اش نابود کردن نیست بلکه عنصر ساختن نیز دارد و عناصر آلوده را ذوب کرده و بعد از پالایش دوباره از نو استفاده مى‏کند.

امر دوم: از متون دینى انتظار مى‏رود که پیامهایش را به صورت قطعى و رسا و پر حرارت بیان کند که موضوع نهائى دین در برابر این دسته‏ها و جماعات (صهیونیستها) چیست؟

وقتى که متون دینى مى‏خواهد درباره یهود اعلام موضع کند در حقیقت درباره یک جریان سخن مى‏گوید که یهودیان هستند و صهیونیستها در مرکز آنها قرار دارند و روشن است که سخن باید قاطع و برنده باشد و متأسفانه ما به جاى این‏که قاطعیت را از متون دینى در برابر جریانات انحرافى مانند یهود درک کنیم، اضطراب و تنش و درگیرى و خونریزى را استنباط مى‏کنیم و آن را چون خیمه‏اى بر روى همه دوره حکومت حضرت مهدى مى‏کشیم و اشتباها استنباط مى‏کنیم که حضرتش با همه سر جنگ دارد!؟

تشکر مى‏کنم و از دیگر شخصیتها مى‏خواهم بحث را ادامه دهند.

دکتر شیخ محمد صیام: در قدس شریف کوهى است به نام کوه «صهیون» که برادران مسیحى ما برفراز آن کلیسایى را دایر کرده بودند که ممتاز بوده است و زیباترین دختران اروپایى را در آن گرد آورده بودند که تا هنگام نزول مسیح از آسمان استقبال کنند. خیلى خوب، حضرت مسیح در دوره اول زندگى خود قبل از عروج به آسمان از این مظاهر به اصطلاح زیباى زندگى دست کشیده بود حالا که مى‏خواهد دوباره براى اصلاح بشریت بازگشت نماید چگونه مى‏خواهد از آن بهره‏مند شود؟! او مى‏خواهد فرماندهى مؤمنان را به دست بگیرد و چه ارتباطى مى‏توان در میان مؤمنان مسیحى و مسلمان موجود باشد و چه نقاط مشترکى دارند؟ آیا هر دو در جنگ با دشمنان خداوند نیستند؟ آیا هر دو گروه با مستکبران در جنگند؟ بله: اما درباره امام مهدى، من از «ابو الاعلاء مودودى» یکى از متفکران مسلمان نقل مى‏کنم. از کتاب او به نام تجدید الدین و احیائه در آن اوصاف امام مهدى چنین آمده است:

1ـ یک رهبر و پیشواى طراز نوین در زمان خودش است؛

2ـ بر دانشهاى جدید خبیر و بصیر و پیشگام است؛

3ـ رهبرى خوش فهم نسبت به مسایل زندگى مردم است؛

4ـ براى جهانیان برترى اندیشه و عقل خویش را ثابت مى‏کند؛

5ـ ابتکار و درایت سیاسى خود را به منصه ظهور مى‏رساند؛

6ـ دانشهاى جنگى و فنون نظامى زمان را بهتر از بقیه دارد؛

7ـ همه نسلهاى معاصر او، او را دانشمندتر از خود مى‏دانند؛

8ـ او مانند سایر افراد است اما برحسب ظاهر داراى یک نشانه‏هاى معین است؛

9ـ او خودش را معرفى نمى‏کند بلکه از خلال عملکرد او مى‏فهمند که او همان مهدى موعود است، البته بعد از فوت او و از روى کردار حسنه او درک مى‏کنند که سنت و خلافت نبوى را دوباره احیاء کرده است، مى‏فهمند که او همان مهدى موعود بوده است.

لذا غیر از پیامبر کس دیگرى نمى‏داند که مهدى موعود چه کسى است و کسى هم نمى‏تواند این ادعا را بنماید و غیر از پیامبر هیچ‏کس دیگر از وظایف و مسئولیتهاى حضرت مهدى هم در این دنیا خبر ندارد.

فقط مى‏دانیم او مردى بخشنده و مهربان و صالح است که مردم در محور او جمع مى‏شوند چون به غیر او ناجى و هدایت کننده‏اى ندارند.

من معتقدم که مهدى(ع) ماند سایر رهبران انقلابها احتیاجى به جنگ و تلاش و درگیرى ندارد.

مهدى(ع) بر اساس اسلام ناب سیر مى‏کند و یک حرکت معنوى فرهنگى و سیاسى را تدارک مى‏بیند و تفکر و اندیشه را ترقى مى‏دهد. اما در برابر او جاهلیت با تمام نیروهایش ایستادگى و با دعوت و حرکت او معارضه مى‏کند اما سرانجام بر آنها هم چیره شده و سلطانشان را شکست مى‏دهد و در این وقت است که دولت مهدى که مبتنى بر ارکان نیرومند اسلامى است برقرار مى‏شود و اسلام ناب در آن تجسّم مى‏یابد.

در این زمان پیشرفت بشریت در علوم طبیعى و تجربى به اوج خودش مى‏رسد و علوم و تکنولوژى تا آنجا سیر مى‏کند که به مصداق گفته پیامبر خدا مى‏رسد «و یرضى عنه ساکن السماء و ساکن الأرض و لا تدع السماء من قطرها شیئا إلاّ صبتّه و لا الأرض من نباتها و شیئا إلاّ اخرجته»؛ یعنى ساکنان آسمان و زمین از آن حضرت راضى مى‏شوند؛ چون آسمان مدام برکات خود را مى‏بارد و زمین نیز برکات و ثمرات خودش بیرون مى‏دهد و همه بى‏نیاز مى‏شوند و این همان اوج نعمت و وفورى است که در پى آن هستند. اینها مطالبى هستند که ما مسلمانها اعم از هر فرقه به آن ایمان قطعى داریم و اگر اختلافى هم باشد در جزئیات است.

تشکر مى‏کنم، (خطاب به استاد شفیق) شما هم نظرى دارید بفرمائید.

استاد شیخ شفیق جرادى: بله! آنچه آقاى صیام فرمود که رسول خدا نسبت به مهدى بشارت داده و این‏که نام او احمد و یا محمد است اینها همه‏اش مطلب مشهورى است و کسى در آن ادعاى خلاف ندارد. اما مطلب دیگر این‏که او هنگام خروج خودش اعلام مى‏دارد که مهدى و یا محمد بن الحسن است. باورى که ما نسبت به امام مهدى (ع) داریم این است که او متصدى هدایت و اصلاح جهان است و نمى‏شود که کسى رهبر باشد ولى در برنامه‏هایش ابهام و تردید وجود داشته باشد و یا خودش برنامه‏هایش را نگوید و بدون هدف قیام کند.

تشکر مى‏کنم. از آقاى دکتر شاهین مى‏خواهم بپرسم که کلیسا در برابر این واقعیت که در آنجا یک نوع مسیحیت تحت انقیاد صهیونیسم مى‏بینیم چه موضعى دارد؟ و آیا مى‏تواند با وجود مشکلات خودش را از این گرداب اسارت برهاند و خودش را از این آلودگى پاک نماید؟ آیا با توجه به این‏که ایالات متحده امریکا و اسراییل از این مسیحیت تحت سلطه صهیونیسم حمایت مى‏کند باز هم ممکن است که کلیسا بتواند خودش را نجات بدهد؟

دکتر شاهین: به خواست خداوند در برابر این جریان انحرافى مى‏ایستیم و این مقاومت در دو صورت مى‏پذیرد.

1ـ در حوزه درونى؛ شما هم اکنون در صحنه سیاسى شاهد هستید که مسیحیان عرب در خاورمیانه، متحد با مسلمانها هستند و در برابر صهیونیستها ایستادگى مى‏کنند و ما بر این باور هستیم که توطئه مزبور؛ یعنى ایجاد مسیحیت تحت سلطه صهیونیسم قبل از آن‏که تهدیدى براى مسلمانها باشد تهدید بر علیه خود اعراب مسیحى تلقى مى‏گردد و در ثانى براى مقاومت با این خطر عرب مسلمان و مسیحى با هم متحد شده‏اند تا خود را حفظ نمایند.

به شکل خصوصى‏تر انجمن مشترک مسیحى و مسلمان عرب در ارتباط محکم با انجمن کلیساهاى خاورمیانه هستند و سمینارهاى متعددى را برگزار کرده‏اند ازجمله: سمینار ریشه‏هاى مسیحیت و سمینار میراث مشترک ابراهیمى و سنتهاى اصیل ابراهیم(ع) که در مجموع این نهاد به صورت یک مسئولیت عمل خود را انجام مى‏دهد این عملکردها در حوزه درونى بود.

2ـ در حوزه بیرونى؛ در این حوزه هم شما را نسبت به کار انجمن کلیساهاى خاورمیانه متوجه مى‏کنم که دبیر کل این نهاد آقاى دکتر «أیّاد زرلور» که به شدت نگران مسیحیت غرب و به خصوص امریکائیها است و اقدامات نیکى انجام داده، ازجمله این‏که:

1ـ مدام آنها را آگاه مى‏کند که چه چیز براى ما مهم است و به خصوص مسئله فلسطین را مطرح مى‏کند؛

2ـ اعمال مسیحیت تحت سلطه صهیونیسم را افشا مى‏کند؛

3ـ تبلیغات صهیونیستها و مسیحیان صهیونیستى را هم خنثى مى‏کند. ایشان گروههاى عملیاتى به نام «ترانس فورس» براى این منظور ایجاد کرده و سازمان داده‏اند.

4ـ مرتبا از هیئت‏هاى نمایندگى از کلیساهاى امریکا به خاورمیانه دعوت مى‏کنند و طى سالیان متمادى این مهم را به خصوص در لبنان و فلسطین و سوریه انجام مى‏دهند تا با جماعات و گروههاى مسلمان و مسیحى خاورمیانه دیدار نمایند و از مشکلات به شکل عینى آگاه شوند. زمانى که آنها به امریکا برمى‏گردند به شکل عجیب از تحت تأثیر قرار گرفتن و غافلگیر شدن‏شان سخن مى‏گویند و اقرار مى‏کنند که تاکنون نتوانسته بودند حقیقت را از وراى تبلیغات رسانه‏هاى معلوم‏الحال پیدا نمایند و اکنون متوجه شده‏اند که در خاورمیانه وضعیت از چه قرار است. این کار بسیار مهمى است؛ چون تبلیغات قدرتمند یهود را در امریکا خنثى مى‏کند و همچنان تبلیغات مسیحیت تحت انقیاد صهیونیسم را هم افشا و ثابت مى‏کند که این مسیحیت منقاد یهود یک مسیحیت منحرف شده‏اى است و لذا به عنوان یاغى معرفى مى‏گردد.

من از همه حضار محترم تشکر مى‏کنم و قبل از این‏که کلام آخر را بگوییم به ترتیب از آقایان عزیز حاضر از دکتر جیروم، شاهین مشاور مطبوعاتى انجمن کلیساهاى خاورمیانه؛ از شیخ صلاح شفیق، مدیر مرکز پژوهشهاى اسلامى معارف فلسفى و از دکتر محمد صیام، رئیس دانشگاه اسلامى غزّه و خطیب سابق مسجد الاقصى در قدس شریف، تشکر مى‏کنم و امیدوارم که در وقت دیگرى باز هم بحث‏ها را ادامه دهیم. به امید آنکه عدالت فراگیر شده و اندیشه و تفکر زمینه‏ساز ظهور مهدى موعود(ع) و یا بازگشت دوباره مسیح (یکى از حضار) یا هر دوى آنها تحقق یابد.

پى‏نوشت:

1. این کنگره در شهر «بال» سوئیس برگزار شد.

تبلیغات