آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۶۰

چکیده

متن

مصر زاییده رود نیل یکى از کهن‏ترین کشورهاى جهان است که با تمدنى چند هزار ساله در جهان عرب، شاخص است . این کشور واقع در آفریقاى شمالى و هم مرز با دریاى مدیترانه، بین لیبى و نواره غزه قرار دارد و از لحاظ جغرافیایى، جمعیت (345/712/70نفر)، رشد و توسعه اقتصادى، از مهم‏ترین کشورهاى عرب است . مصر در 28 فوریه (1922م) از امپراطورى بریتانیا ( u.k) استقلال یافت و حاکمیت مطلقش را بعد از جنگ دوم جهانى به دست آورد . عواملى همچون رشد سریع جمعیت، زمین‏هاى قابل کشت محدود، وابستگى به رود نیل، بر منابع و جامعه مصر فشار وارد آورده است . دولت تلاش مى‏کند تا اقتصاد را براى هزاره جدید، از طریق اصلاحات اقتصادى و سرمایه گذارى کلان در زیر ساخت‏هاى فیزیکى و ارتباطى ایجاد نماید . مرکز این کشور شهر قاهره است . نوع حکومت، جمهورى و سیاست دولت، سکولاریسم (غیرمذهبى) مى‏باشد .

نژاد و زبان: 99% از مردم جامعه مصر از نژاد حامى هامیتیک (Hamitic) شرقى (مصرى، بدوى، بربر) و 1% باقى مانده یونانى، نوبیانى (Nubian) ، ارمنى و دیگر کشورهاى اروپایى‏اند که عمده‏ترین آنها فرانسوى و ایتالیایى است . زبان رسمى مردم این کشور عربى است، ولى طبقات تحصیل کرده، عمدتا با زبان انگلیسى و فرانسه آشنا هستند .
سیستم حقوقى: این کشور بر پایه حقوق عمومى انگلیسى، حقوق اسلامى و قوانین ناپلئونى است و تجدیدنظر قضایى توسط دادگاه عالى و شوراى دولتى صورت مى‏گیرد .
احزاب و رهبران سیاسى: حزب دموکراتیک عربى ناصرى (ضیاء الدین داوود)، حزب دموکراتیک ملى یا ( NDP رئیس جمهور حسنى مبارک - حزب حاکم)، گروه وحدت‏گرا یا تاگامو (Tagammu) (خالد محى الدین) ; حزب وفد جدید یا NWP نعمان گوما)، حزب لیبرال سوسیالیست‏یا . LSP البته ساختار احزاب سیاسى مصر باید از طرف حکومت تایید شود .

رهبران و گروه‏هاى سیاسى: على‏رغم ممنوعیت قانونى احزاب دینى در مصر، بنیاد اخوان المسلمین که به لحاظ فنى غیرقانونى است، مهم‏ترین حزب سیاسى مخالف مبارک به حساب مى‏آید . مبارک در دو دوره اول ریاست جمهورى‏اش، در برابر عالیت‏سیاسى محدود اخوان تساهل نشان داد; اما از آن به بعد برخورد متخاصمانه‏ترى را آغاز کرد تا نفوذ آن را کاهش دهد . به گروه‏هاى جامعه مدنى، اجازه فعالیت داده مى‏شود; اما فعالیت محدودى دارند; اتحادیه‏هاى تجارى و انجمن‏هاى حرفه‏اى، رسما اجازه فعالیت دارند .

مذهب:
مذهب، نقش مهمى در مصر دارد; تقریبا 90% از جمعیت امروز مصر که برابر با 61 میلیون نفر است، از مسلمانان سنى مذهب هستند . در مصر چندین اقلیت مذهبى وجود دارد; بزرگ‏ترین این اقلیت‏ها مسیحیان بومى است که مسیحیان قبطى را در بر مى‏گیرد . در سال 1990 میلادى، تعداد مسیحیان قبطى از 3 میلیون نفر به 7 میلیون نفر افزایش یافت; در حالى که مسیحیانى که داراى مذهب کاتولیک شرقى و آیین‏هاى لوتین، بودند تقریبا 000/350 نفر و مسیحیان پروتستان مذهب 000/200 نفر مى‏باشند . همچنین جمعیت‏یهودیان که در سال 1948 م . 000/80 نفر بود، امروزه به تعداد کمترى در مصر رسیده است .

تساهل وسیع دینى، مشخصه فرهنگ سنتى مصر است و آزادى مذهب از سوى قانون اساسى مصر، در سال 1971 م تضمین شده است .

مذهبت مصریان در گذر زمان
الف . مذهب مصریان باستان
در فرهنگ مصر باستان مذهب و جهان پس از مرگ، جایگاه ویژه‏اى داشته است، که مصداق این مساله را مى‏توان در هند و معمارى مصریان نظاره کرد . معابد، مقبره‏ها و بناهاى مصریان باستان، آکنده از نقاشى‏هاى مذهبى و آهورایى است . نقاشى آنان بر دیواره مقابر فراعنه، نماد خدایانى است که به امور مذهبى مردگان مى‏پرداختند . مراحل مومیایى کردن، سنجش اعمال و مراسم پس از مرگ براى رسیدن به جهان آخرت به زیبایى، در این تصاویر نشان داده شده است . مومیایى کردن مردگان، مخصوص افراد والامقام نظیر فراعنه، پادشاهان و کاهنین (1) بوده است . مردم عادى از این مساله مبرى بودند و شاید خیلى‏ها براى مومیایى شدن جسدشان بعد از مرگ، در طول عمر خود ثروت زیادى باید جمع مى‏کردند تا بتوانند پس از مرگ مومیایى شوند . مصریان باستان، مومیایى کردن را براى زندگى در جهان پس از مرگ و بقا در آن جهان ضرورى مى‏دانستند .

این مساله، اعتقاد آنان را به زندگى پس از مرگ نشان مى‏دهد . بدین ترتیب مصریان باستان، انسانهایى مذهبى بودند که به چندین خدا اعتقاد داشتند . مذهب را در فرهنگ و هنر مصر باستان نیز مى‏توان مشاهده کرد; زیرا فرهنگ و هنر آنان زاییده سلسله کاهنین و فراعنه بوده و تخطى از این مذهب و اعتقاد، جرم محسوب مى‏شده است . وارنر معتقد است که در مصر، همواره دو عامل طبیعى در زندگى مصریان مؤثر بوده است: رود نیل و خورشید .

مطالعه در متون کلاسیک مصر باستان نشان مى‏دهد که مصریان باستان، به خداوند یگانه اعتقاد داشتند; خدایى که جاوید، خالق و فناناپذیر است . اینان خدا را با واژه Neter مى‏خواندند که به معناى قادر بود . تفاوت مهم خداوند با مخلوقاتش این است که خداوند فناناپذیر و قائم به ذات (Selfexistent) است، در حالى که مخلوقاتش همه فانى هستند (5791 . , Wallis خداى یگانه - از یک سو و پرستش خدایان دیگر ( gods) که مظاهر قدرت طبیعت و هستى بودند، از سوى دیگر، به معناى این است که رب‏النوع‏ها و خدایان مختلف‏الشکل، نمادهایى از خداى یگانه بوده است .

در مصر باستان هر بخش، روستا، شخص و خانواده یا هر طبقه اجتماعى، با توجه به میزان ثروت خود، الهه خاص خود را مى‏پرستید. god مکمل یک خانواده بود و سرنوشتش، با سرنوشت‏خانواده گره مى‏خورد و در پیروزى و شکست امور آن خانواده و روستا شرکت داشت; مثلا اگر در جنگى شکست مى‏خوردند، رب النوع همراه مردم آن روستا به اسارت در مى‏آمد و اگر پیروز مى‏شدند، به او افتخار مى‏کردند و رب النوع، ارتقاى مرتبه مى‏یافت .

اعتقاد مصریان باستان به قضاوت و حسابرسى اعمال انسان بعد از مرگ، توسط قدرت‏هاى الهى، متعلق به اولین دوره‏هاى تمدن مصرى بوده است که در تمام نسل‏ها اساسا به همین صورت باقى مانده است . اعتقاد مصریان به قضاوت در مورد اعمال مردگان، به اندازه عقیده به جاودانگى آنها ریشه دار است . در آثار مصر باستان، مکرر به زندگى اخروى (futurelife) و رستاخیز ( اشاره شده است که ظاهرا به علت داشتن اعتقاد به جاودانگى، مردگان خود را مومیایى ( mummification) مى‏کردند تا مردگان را حفظ نمایند و براى زندگى در دنیاى دیگر آماده سازند . همچنین وجود ابزارى نظیر چاقو در کنار مردگان، نشان مى‏دهد که مصریان فکر مى‏کردند که مردگان به شکار مى‏پردازند، و یا از خود در برابر قدرت‏هاى فوق طبیعى و دشمنان نامریى (invisible) دفاع مى‏کنند . پس انسانى که در دنیاى دیگر شکار مى‏کند و مى‏جنگد، باید دوباره زندگى کند، یا با همان بدن خود و یا با بدنى جدید . لذا، تصور مى‏کردند که زندگى جدید، براى بار دوم، دیگر مرگ را نمى‏پذیرد . بنابراین، مصریان عقیده داشتند که انسان فانى، از مرگ بر مى‏خیزد و به زندگى ابدى خود دست مى‏یابد . عقیده به رستاخیز، در هر اثرى از هر دوره‏اى از تمدن مصر باستان مطرح است .

ب . ورود دین اسلام به مصر
مرکزیت دین در تعریف مصر، عمیقا ریشه تاریخى دارد . در سال‏هاى بعد از قرن اول میلادى و با حکومت رومى‏ها در این کشور، بیشتر مردم این سرزمین به دین مسیحیت گرویدند و تا قبل از ورود اسلام، توسط عمر بن خطاب به این کشور، بیشتر مردم مصر، مسیحى مذهب بودند . امپراطورى رو به گسترش اسلام، در الحاق مصر به سرزمین‏هاى خود موفقیت داشت . آرنولد معتقد است: با ورود سپاهیان اسلام، مسیحیان قبطى به دلیل نفرتى که از حکمرانان رومى در سرزمین‏شان داشتند و پیچیدگى‏هاى دین مسیح و تنگناهایى که از لحاظ مذهبى و اجتماعى بر آنها تحمیل مى‏شد، غالبا با مسلمانان بر ضد حاکمانشان همدستان شدند; به گونه‏اى که مى‏توان گفت ورود اسلام و گسترش آن در مصر، مرهون استقبال قبطیان از سپاهیان مسلمان بود .(دایره‏المعارف اسلام، 1375، ص‏107) ابن عبدالحکم و باتلر معتقدند که حاکم مصر، بدون اینکه با ورود اسلام به مصر موافقت‏یا مخالفتى نشان دهد، دوکنیز از جمله ماریه قبطیه را به رسم هدیه، براى پیامبر اسلام (ص) فرستاد . به گزارش یوحناى نیقیاى حاکمان رومى خیوم، مصر سفلى و ریف، کسانى که پس از حاکم اسکندریه مهم‏ترین امراى مصرى بودند، اسلام آوردند و بر منصب خود ابقا شدند . باتلر معتقد است که حاکم مصر مقرقس یند، به طور پنهانى اسلام آورد .(همان، ص 104). فتح اعراب تعهد دینى موروثى مصریان باستان را شکلى اسلامى داد . اسلام هر گونه ادعاى فرعونى حاکمان را که از خدایان هستند، از بین برد . در عوض دین جدید را به عنوان یک محور مشترک در نظر گرفت. . modern Islamic world) ، ص 407) بدین ترتیب مى‏توان گفت که دروازه‏هاى این سرزمین، بدون جنگ و خونریزى و عدم مقاومت‏حاکمان و مردم مصر، به روى سپاهیان مسلمان و دین اسلام باز شد و مردم مصر بدون مقاومت، این دین آسمانى و الهى را پذیرا شدند .

کشور مصر، از اوائل ورود اسلام، به مرکز فعالیت‏هاى علمى و سیاسى تبدیل گشت و از ولایات بزرگ اسلام محسوب شد . دانشگاه الازهر که در زمان حکومت فاطمیان، تاسیس شد، نماد علم، سیاست و مذهب شناخته شد و در دفاع از حقوق مردم علیه حکام ظالم و استعمارگران، نقش مهمى داشته است . هدف دانشگاه الازهر در ابتداى تاسیس، نشر و تبلیغ شیعه اسماعیلى در زمان فاطمیان بود، ولى هم اکنون کار اصلى این دانشگاه در مصر، نظارت بر دروس و آموزش‏هاى مذهبى کشور است .(تکیه‏اى، 1375، ص 15) مردم مصر در دوره حکومت فاطمیان، از رفاه و آسایش کامل، امنیت و عدالت‏برخوردار بودند . این مساله نشان مى‏دهد که فاطمیان از معدود حاکمانى بودند که به رفاه، امنیت، عدالت و پیشرفت عمومى مى‏اندیشیدند .

با روى کارآمدن فاطمیان در مصر، مذهب تشیع در این سرزمین به نقطه اوج خود رسید . فاطمیان، تمامى شعائر اسلامى را گرامى مى‏داشتند; مثلا مسلمانان مجاز بودند که به طور آشکار، عبارت «بسم الله الرحمن الرحیم‏» را به زبان بیاورند; از علوم اهل بیت‏سخن برانند و مجالسى را به همین مناسبت‏بر پاکنند . فاطمیان همچنین به برپایى جشن‏ها و اعیاد اسلامى و دیگر مراسم شیعه، اهمیت مى‏دادند . شیعیان، مراسم اسلامى را، از جمله اعیاد و وفات‏ها، روز عاشورا و آغاز سال هجرى را گرامى مى‏داشتند که تاکنون هم ادامه دارد . فاطمیان به دیگر مذاهب، اجازه فعالیت مى‏دادند . اهل تسنن، مسیحیان قبطى‏ها و دیگر مذاهب، در انجام مراسم و امور خویش آزاد بودند و با هیچ‏گونه اذیت و آزادى از جانب حکومت‏شیعى و یا مردم، مواجه نمى‏شدند، تا آنجا که بعضى از پست‏هاى دولتى را به فقهاى مالکى و شافعى داده بودند .

گسترش مذهب تشیع به وسیله فاطمیان در این سرزمین و مرکز قرار گرفتن آن براى جهان اسلام و تشیع، دشمنى مخالفان را برانگیخت . در این زمان عباسیان در مصر به تبلیغاتى علیه فاطمیان پرداختند و تبلیغ مى‏کردند که اینان هیچ‏گونه نسبتى با اهل بیت ندارند . همچنین به اتهاماتى از قبیل ارتباط با صلیبیان (دشمنان مسلمانان) به جهت‏بى‏اعتبار کردن و بى‏اهمیت کردن آنها (اهداف سیاسى) مى‏پرداختند . وردانى در کتاب تشیع معتقد است: هدف از مطرح نمودن این اتهامات، پاک نمودن برهه حساسى از تاریخ تشیع و بى‏رنگ کردن رخدادهاى آن است; زیرا فاطمیان مرکز جهان اسلام را از عباسیان ربوده بودند . بعد از این که حکومت فاطمیان به وسیله ایوبیان (سنى مذهب) سرنگون شد و اینان حکومت مصر را به دست گرفتند، شروع به آزار و ذیت‏شیعیان کردند . به علت این فشارها و تنگناها چندین انقلاب توسط شیعیان در دوران حکومت ایوبیان صورت گرفت که همگى آنان توسط صلاح الدین ایوبى، سرکوب شد . جنایت‏هایى که در زمان صلاح‏الدین ایوبى در حق شیعیان مصر صورت گرفت، نشان از این مساله مى‏داد که ایوبى در از بین بردن ریشه تشیع در مصر ناتوان بود . به دلیل این سرکوب‏ها، شیعیان مصرى یا تقیه نمودند، یا به تصوف پیوستند و یا به جنوب مصر، شام، یمن و هند گریختند . تصوف، حرکتى بود که در مقابل وهابیگرى قد علم کرد و سد راه نفوذ وهابیگرى در جامعه مصر شد . این حرکت هنوز هم ادامه دارد و فعال است .

البته شیعیان مصر، گوشه‏نشینى را انتخاب کرده‏اند و به انتظار امام مهدى (ع) هستند . در واقع اینان انتظار شخصیتى مسیح گونه را مى‏کشند . شاید همین فکر و همین منفى‏نگرى بود که راه را براى ریشه کنى شیعیان از سرزمین مصر، توسط صلاح‏الدین ایوبى هموار نمود .(وردانى، 1376)

البته روح شیعى، هنوز در مردم مصر زنده و پابرجاست و هنوز هم نشانه‏هایى از آثار اسلامى در این کشور باقى مانده است; مانند مقبره مالک اشتر، مقبره محمد بن ابى بکر، حرم حضرت زینب (ع)، مقبره سیده نفیسه (دختر حسن بن زید بن حسن بن على ابن ابى‏طالب)، مقبره راس زید بن على و راس الحسین که براى شیعیان خیلى با اهمیت است .

بدین ترتیب تا دهه هفتاد، مذهب تشیع در مصر کمرنگ بود و رقیب جدى براى تسنن نبود . تا قبل از انقلاب اسلامى ایران، برخوردى جدى بین شیعه و سنى مشاهده نمى‏شد، ولى بعد از انقلاب اسلامى ایران، به دلیل جلوگیرى از رابطه دوستانه و اتحاد بین ایران و شیعیان مصر، دولت مصر دست‏به اقداماتى براى سرکوبى شیعیان زد . سرکوبى شیعیان را مى‏توان در توقف فعالیت جماعه التقریب و انحلال جمعیت آل البیت و دستگیرى گروه جهاد، مشاهده کرد . با آغاز دهه هشتاد، فعالیت‏شیعیان در کشور مصر بیشتر شد، که این مساله باعث نگرانى دشمنان شیعه، حکومت و مرتجعان گشت و حکومت‏به سرکوبى شیعیان پرداخت . البته باید یادآور شویم که در دهه اول حکومت مبارک، اسلام‏گرایان جدید، حضور خود را در جامعه مدنى مصر حفظ کردند و سعى کردن رهبرى روشنگرانه‏اى براى اسلام‏گرایى در حال رشد ایفا کنند . روشنفکران مستقل دیگرى نظیر فقیه طارق البشیر، دیپلمات حسین امین که نقش فعالانه‏اى در باز اندیشى نقش اسلام در زندگى اجتماعى داشت، به آنها پیوستند . به ویژه، امین، جایگاه فردگرایانه و واقعگرایانه‏اى داشت که فراتر از عبده مى‏رفت . اسلام‏گرایان در جریان جنگ خلیج فارس، با دو شعار به حوزه اجتماعى قدم نهادند و حمله عراق را به کویت محکوم کردند، که در برابر یک راه حل نظامى آمریکایى، یک راه حل دیپلماتیک اسلامى و عربى را پیشنهاد دادند. Modern Islamic word) ، ص 436)

با آغاز سال (1990 م) به تدریج فشارها و سختگیرى‏ها بر شیعیان کمتر شده و با توقف جنگ عراق علیه ایران، این فشارها به طور کامل از میان رفت . البته این مساله به این معنا نیست که شیعه در کشور مصر یک جریان و حرکت قانونى محسوب مى‏شود . با پایان یافتن جنگ خلیج فارس، جنگ سیاسى علیه شیعه، خاتمه پیدا کرد; ولى جنگ اعتقادى هنوز نیز فعال است و حرکت ارتجاعى و وهابى، پرچم این جنگ را برافراشته و تاکنون نیز ادامه دارد (وروانى ، همان، ص 60)

ج . تجدد اسلامى در مصر
در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم و در زمان حاکمیت‏بریتانیا بر مصر، نخبگان مصرى از دو موضع عقیدتى مرتبط (نوگرایى اسلامى و ناسیونالیسم مصرى) به بیان عقاید خود پرداختند . متنفذترین سخنگوى نوگرایى اسلامى مصر در قرن نوزدهم، سیدجمال الدین افغانى (اسدآبادى) (97 - 1839) و مرید مصرى وى، شیخ محمد عبده (1905 - 1849) بودند .

هدف افغانى، بیدارى مسلمین در برابر تهدیدهاى اروپاییان و اصلاح اسلام سنتى بود . در مصر نوگرایى اسلام به دست عبده جهت دیگرى پیدا کرد . او نیز مانند افغانى به دفاع از مسلمین در برابر اروپاییان پرداخت . اما براى عبده مسئله محورى، مذهب بود . بنابراین بر آن شد که اسلام را بازیابى کند; ضروریات را از مواد غیرضرورى متمایز سازد، اصول و مبانى را حفظ کند و جنبه‏هاى خرافى میراث تاریخى را کنار زند .(لاپیروس، 1376) در واقع عبده که خود یکى از علماى تربیت‏شده الازهر بود، برنامه درسى مدرنى را توسعه داد تا عملگرایى را براى بروکراس دولتى تدوین نماید . هدف پروژه مدرنیت او این بود که اندیشه دینى را از قید و بندهاى تقلید آزاد سازد و زمینه را براى اصلاحات آماده سازد; اصلاحاتى که قدرت معنوى اسلام را هماهنگ با دنیاى مدرن بیان مى‏کند. Islamic World Modern (1995، ص 435)

بدین ترتیب احیاى اسلام در مصر، توسط نمایندگان انجمن‏هاى اسلامى جوانان صورت گرفت و گسترش پیدا کرد . مهم‏ترین جنبش‏هاى اسلامى این دوران، اخوان المسلمین بود که در سال (1928م) توسط حسن البناء پایه‏گذارى شد . عملگرایى سیاسى و اجتماعى اسلامى معاصر در مصر ریشه در تاسیس اخوان دارد . این جنبش، ضمن اهداف سیاسى و اجتماعى ناسیونالیسم، استقلال و اسلام‏گرایى را نیز توسعه داد . در طول تاریخ هفتاد ساله اخوان المسلمین، اسلام‏گرایى عمدتا به معناى اصلاح اجتماعى بوده است . اخیرا این هدف، تثبیت کامل شریعت را در برمى‏گیرد . تاکتیک‏هاى مورد استفاده از سوى گروه بندى‏هاى مختلف اخوان (براى رسیدن به هدف) از عمل‏گرایى و موافقت‏سیاسى با رژیم تا نظامى‏گرى، ترور و خشونت و موافقت‏با احزاب سیاسى مخالف را در برمى گیرد . گرچه اسلام‏گرایى و ناسیونالیسم به لحاظ نظرى متقابلا انحصارى هستند، اما اخوان به طور همزمان هر دو را دنبال مى‏کند .(همان، ص 187)

در واقع اخوان سال‏هاى زیادى با حکومت مصر در جدال و ستیز بود . در سال‏هاى اولیه انقلاب اسلامى ایران، جمهورى اسلامى ایران از آن پشتیبانى مى‏کرد، ولى بعدها به دلیل مخالفت‏سعودى‏ها و حکومت مصر، تغییر رویه داد .

2 . تشکیلات و امور مذهبى در مصر
آموزش‏هاى دینى براى دانش‏آموزان ابتدایى و متوسطه، بنا بر مذهبى که دارند اجبارى است . این نوع آموزش مذهبى در کشور مصر، براى پژوهشگران غربى قابل تامل و مهم است . این مساله که قرآن و سنت در رابطه بازندگى انسان چقدر رابطه دارد و تاکید مى‏ورزد، قابل توجه است .

تقریبا بیشتر نشریات مذهبى در مصر، گرایش سلیقه دارند که از جمله مهم‏ترین آنها نشریه الازهر به نام مجله الازهر، نور الاسلام و منیرالاسلام را مى‏توان نام برد که از سوى شوراى عالى امور اسلامى منتشر مى‏شود . کتب دینى جایگاه مهمى در میان کتب دیگر در این کشور دارد که وزارت اوقاف و الازهر بررسى کتب مذهبى را به عهده دارند . در بخش تعلیمات مذهبى، باید به نهادى به نام جمعیة المحافظه على القرآن اشاره کرد که در سال 1944م تاسیس شد و داراى شعب متعددى است . این شعب داراى اعضایى از زنان و مردان مسلمان است که فعالیت مى‏کنند .

امور مذهبى مسلمانان در مصر، به دست وزارت اوقاف مى‏باشد که داراى سه هدف عمده است:

الف . کمک‏رسانى به مسلمانان از طریق امور خیریه;

ب . اداره امور موقوفه;

ج . نظارت بر اداره اسکان مذهبى .

دو هدف اول به دلیل تغییر حکومت در سال‏هاى گذشته محدود شد .

عمده‏ترین وظیفه وزارت امور اوقاف، اداره امور مساجد و برخى تبلیغات مذهبى است . البته فعالیت صددرصد وزارت اوقاف به اداره کل تبلیغات اسلامى (الادارة العامة لدعوة الاسلامیه) مربوط مى‏شود که عهده‏دار سه هدف است:

الف . ترویج و نشر فرهنگ اسلامى;

ب . مراقبت و ترویج نشر و توزیع قرآن;

ج . نظارت بر کلیه امور و مسائلى که مربوط به مراکز اسلامى است .

از سال 1960 رژیم نظامى ناصر، سازمانى مشابه با اداره کل تبلیغات اسلامى تاسیس کرد که اهداف بالا را دنبال مى‏کرد . این سازمان مجلس الاعلى للشئون الاسلامیه (شوراى عالى امور اسلامى) خوانده مى‏شد; سازمانى که دامنه فعالیتش شرق و غرب جهان، بدون توجه به رنگ، نژاد، زبان بود . فعالیت‏هاى این سازمان، انتشار کتاب‏هاى دینى و دادن بورس‏هاى مطالعاتى به استادان دانشگاه‏هاى مختلف جهان به قاهره بود . علاوه بر این، شورا ماهنامه‏اى به نام منیرالاسلام منتشر مى‏سازد که با دیدى بسیار سنتى به مسائل مذهبى مى‏پردازد .(ژوزف، ام، کوک، 1373، ص 41).

الف . انجمن‏ها و طریقه‏ها
در کشور مصر سازمان‏هاى مسیحى، اسلامى و یهودى بسیارى وجود دارد که داراى اهداف مذهبى هستند و در رابطه با امور و مسائل مذهبى فعالیت دارند . انجمن‏ها و طریقه‏ها تحت نظارت سازمانى به نام المشیخه العامه لطرق الصوفیه مى‏باشند .

مشیخه‏ها داراى نقش حکمیت‏بین برخوردهاى احتمالى میان انجمن‏ها و نظارت بر خط مشى را دارند .(همان، ص 46)

ب . مساجد و کلیساها
در مصر 170 هزار مسجد وجود دارد که حدود 30 هزار از آنها وابسته به دولت است و وزارت اوقاف اداره کامل این مساجد را به عهده دارد . در واقع در مصر مساجد به دو طریق اداره مى‏شوند: دولتى و خصوصى .

مساجد دولتى با مساجد خصوصى از لحاظ نحوه اداره متفاوت‏اند . اداره مساجد دولتى زیر نظر دولت است . فعالیت‏هاى سیاسى و مذهبى این مساجد، از طریق امامان جماعت تنظیم مى‏شود; اما امور مساجد خصوصى به عهده افراد خصوصى و جمعیت‏ها است .

مهم‏ترین مساجد: مسجد عمروبن العاص (اولین مسجدى که در مصر بنا شد)، مسجد محمد على، مسجد و مدرسه سلطان حسن، مسجد ابن طولون، مسجد الحسین، مسجد سیره زینب (مرقد مطهر حضرت زینب، دختر گرامى حضرت على (ع) و خواهر امام حسین (ع) در این مسجد مى‏باشد) و مسجد الامام الشافعى .

مهم‏ترین کلیساها: کلیساى المعلقه، کلیساى ابوسرجه، کلیساى الست و کلیساى مارمینا .

سخن پایانى
با توجه به مطالب گفته شده در این مقاله، مردم مصر از گذشته‏ها و ایام دور همیشه دینى را انتخاب کرده و خدایى را پرستش مى‏کردند . روح دینى در اذهان و افکار و زندگى این مردم وجود داشته و در واقع دین با زندگى آنها آمیخته است . علاوه بر این، تساهل دینى و آزادى مذهب از طرف حکومت این کشور از مشخصه فرهنگى مصر مى‏باشد و این مسئله باعث‏شده که مذاهب متعددى در این کشور رشد کند .

پى‏نوشت:

1 . کاهنین کسانى بودند که ریاست مراسم مذهبى را به عهده داشتند و بخش اصلى طبعه حاکم را تشکیل مى‏دادند .

تبلیغات