الگوى مدیریت و رهبرى در قیام روز عاشورا
آرشیو
چکیده
متن
امروزه در پنداشت همگانى، رمز پیروزى مدیران سازمانها در سبک رهبرى آنها است . هر چند ویژگىهایى همچون داشتن اندیشه راهبردى، شناخت مهارتهاى فنى و اقناع سیاسى با اهمیت هستند، ولى اکنون در صدر گزینش جا ندارند . بویژه، هنگامى که سازمانها به گرفتارى افتاده و در شرایط پیچیده در پى یک مدیر مؤثر باشند کمتر به هوشمندى و تجربه فرد توجه دارند . سرمایه گذاران، تحلیل گران و نشریه هاى تخصصى مدیریت نیز این مسئله را دنبال مى کنند و همین گونه مى اندیشند; یعنى سازمانها و مؤسسات امروزه در پى رهبران هستند تا مدیران بورکرات و یا تکنوکرات .
از سوى دیگر در حوزه مدیریت نظامى، جنگ روانى تازهترین اسلحه نبرد است و بر ضد برنامه سازمانى، شجاعت، جنگ آورى و اعتماد به نفس به کار گرفته مىشود . «جنگ روانى» حتى در دفاع نیز به کار گرفته مىشود، لکن با هدف تقویت روحیه نظامى و ملى سربازان .
بر این اساس، در چنین شرایطى هدایت نیروها در جهت اهداف سازمان، همسو کردن هدفهاى فردى آنان با هدفهاى سازمان، تفهیم و تفهم متقابل، ایجاد انگیزه جز از طریق رهبرى در اعمال مدیریت امکان پذیر نیست . به عبارت دیگر، در یک جمله مىتوان گفت که شرایط و ملاحظات مزبور سبک رهبرى را در مدیریتبه کلیه سازمانها بهویژه سازمانهاى نظامى دیکته مىنماید .
از این رو، سبک رهبرى منحصر به اسلوبهاى اداره جامعه نمىشود . اداره کنندگان سازمانها، مؤسسات و دستگاهها باید مدیران خود را علاوه بر دانش مدیریت، به ویژگى و مهارت رهبرى نیز مجهز نمایند .
بنابراین از آنجا که محتواى حرکت عاشوراى حسینى (ع)، تبلور عینى یک الگوى رهبرى موفق و مؤثر است، بررسى آن به عنوان یک مسئله مهم و زنده ضرورت دارد .
در نیمه دوم قرن حاضر، و به ویژه در دهه هاى اخیر، توجه پژوهشگران بیشتر به تفاوت ماهوى میان این دو مفهوم جلب گردیده است . از این رو، دیدگاه نوین دانش مدیریت کوشیده است تا گونه هاى تمایز ماهوى میان این دو مفهوم را تشریح نماید .
به زعم ما، میان رهبرى و مدیریت تمایز مهمى وجود دارد; رهبرى ماهیتا مفهومى وسیعتر از مدیریت است . رهبرى یک امر معنوى و تعهدى است; رهبرى یک نقش و وظیفه انسانى است که مدیریت موظف است آن را به کار گیرد . به عبارت روشنتر، رهبرى نیازهاى معنوى و انسانى یک سازمان را برمىآورد، ولى مدیریت ابزارهاى مادى و تکنیکى افزایش تولید و رفع نیازهاى مصرفى انسانها را در سازمان شامل مىشود .
رهبرى، آن توان و برجستگى ویژهاى که در محدوده مسؤولیتسازمانى، هماهنگى لازم را ایجاد مىکند، مشکلات پیش آمده را از سر راه بر مىدارد، ضعفها را تقلیل و قوتها را افزایش مىدهد .
بنابراین تفاوت اصلى میان این دو مفهوم، در کلمه سازمان نهفته است; رهبرى ضمن اینکه براى تحقق هدفهایش مستلزم کار کردن با افراد و به وسیله افراد است، لیکن این هدفها، الزاما هدفهاى سازمانى نیستند .
این تفاوتها را با تفصیل بیشتر مىتوان چنین بیان نمود:
1 . قلمرو مدیریت، سازمان است، در حالى که رهبرى قلمرو محدودى به خود نمىگیرد .
2 . مدیریت تابع سلسله مراتب است، در صورتى که در رهبرى سلسله مراتب رسمى مطرح نیست .
3 . در مدیریت، هدفهاى سازمان ملاک است، در حالى که در رهبرى ممکن است اهداف گوناگون مطرح باشند .
به طور خلاصه مىتوان چنین برداشت کرد که رهبرى اعم از مدیریت است; زیرا چنانکه مدیر توانست نظام تمایلات عمومى، نظام اندیشه و بالاخره نظام رفتار عینى مجموعه انسانى تحتسرپرستى خود را به صورت منسجم و هماهنگ به منظور اجراى مدیریت و یا تحقق هدف مشخص سازماندهى و هدایت نماید، مىتوان گفت که مدیریت در عالىترین درجه خود، یعنى «رهبرى» محقق گردیده است .
در یک جمله باید گفت که رهبرى، ایمان و تخصص را در خارج از ذهن با یکدیگر در آمیخته، به آن نمود عینى مى بخشد . (1)
ویژگىهاى احراز توانایى رهبرى
معمولا مدیران نمىتوانند با دانش مدیریت، نقش رهبرى که همانا تولید معنویت و انسانیت در سازمان است، جامه عمل بپوشانند; زیرا مدیریتیک دانش آموختنى است، ولى رهبرى یک امر درونى و اخلاقى است . به عبارت دیگر صفت رهبرى به آسانى قابل تحقق در مدیران نیست، مگر با خودسازى و بهکار گرفتن دستورالعملهاى انسانى از مکتب اسلام در تمام زندگى فردى و اجتماعى یا سازمانى . از این رو مدیر در نقش رهبرى، کسى است که بتواند در افراد تحتسرپرستى خود نافذ و مؤثر باشد و براى شناخت این شایستگى در مدیران، باید به ویژگىهاى زیر توجه داشت:
1 . ایمان صحیح و قوى;
2 . اعتماد به نفس;
3 . جرات انتقاد از خود و حق پذیرى;
4 . قضاوت صحیح;
5 . خوشرویى و توانایى ایجاد روابط اجتماعى فعال;
6 . قاطعیت و جرات اجراى مصوبات و مقررات سازمان;
7 . قدرت تدبیر و برنامهریزى;
8 . متعادل بودن;
9 . ایثارگرى و از خودگذشتگى;
10 . ثبات و همت در اجراى برنامهها;
11 . انعطافپذیرى و مهلت جبران لغزش را به کارکنان دادن;
12 . فعال و خستگى ناپذیر بودن . (2)
شیوه مبارزه
امام حسین (ع) با توجه به درک دوران حکومت پدرش و برادر بزرگوارش امام حسن مجتبى (ع) و همچنین بىوفایى مردم کوفه، به درستى مىدانست که دعوت 12 هزار نفرى مردم کوفه از ایشان، به واقعیت نزدیک نیست . لذا در مقابله با یزید، با توجه به یاران اندک و اهداف عالى، یعنى بیدارى جامعه اسلامى و افشاى عملکرد حکام جائر بهویژه یزید، مىبایستشیوه مبارزه را نظامى - فرهنگى انتخاب کند .
به روشنى مىتوان گفت که این نوع مبارزه، اولین بار بود که در این نهضتبهکار مىرفت . از این رو امام حسین (ع) تصمیم گرفت زنان، کودکان کم و سن و سال حتى کودک شیرخواره خود را در عملیات کربلا شرکت دهد .
شاید در نخستین نگاه، همراه آوردن کودکان و زنان براى هر شنوندهاى شگفتآور باشد و احساس شود که با مدیریت نظامى ناهمساز است، اما وقتى مجموعه ماجرا را مطالعه کنید، در مىیابید که حرکت زنان و کودکان خردسال در دل تاریکى از کوره راهها و بیابانها، از مدینه تا مکه و از آنجا تا کربلا و همچنین پس از حماسه کربلا و بازگشتبه سوى مدینه، آن هم از غیر مسیر اول، کاملا حماسه کربلا اطلاع رسانى گردید و عاطفه مردم را برانگیخت و آتش بر دلهاى مرده زد و سؤالهایى در اذهان عمومى بهوجود مىآورد که بعدها ثمره آن روشن گردید; که آن تثبیتحقانیت قیام امام حسین (ع) و ترسیم چهره تزویر و ایتحکومتبنى امیه بود .
زمان و مکان مبارزه
امام حسین (ع) با انتخاب راهها و منازل رسمى - که تقریبا از میان آبادىها مىگذشت - براى حرکتسپاه خویش از مدینه تا کربلا و آن هم در ایام مبارکى همچون ماههاى شعبان، رمضان و ذى حجه به تحقق اهداف نهضت تسریع بخشید; زیرا فاصله سیصد فرسخى - که شامل بیست و چند منزل مىشد - طى یکصد و هفتاد و پنج روز به ویژه توقف چهار ماهه در مکه معظمه (محل تجمع عبادى مسلمانان از سراسر نقاط دور دست) منجر به این شد که امام (ع) فرصت اطلاع رسانى را بیابد و پیام نهضت را کاملا تشریح و ابلاغ کند و همچنین اقدام به جذب نیروى انسانى نماید و در نهایت کاروان کربلا را براى بهوجود آوردن حماسه عاشورا کاملا آماده سازد; حتى کشاندن 30 هزار نفر از سپاه دشمن به کربلا، خود یکى از تدابیر فرهنگى امام (ع) به حساب مىآید; که مبادا کشته شدنش مخفیانه صورت گیرد، بلکه در مقابل مشاهده دیدگان 30 هزار نفر قرار گیرد تا براى مستندات تاریخى پیام حماسه عاشورا مؤثر افتد .
طراحى و اجراى عملیات روز عاشورا
امام حسین (ع) در روز تاسوعا به برنامه ریزى جهت مقابله مىپردازد و بهترین طرح عملیاتى را طراحى و نیروهاى خود را بر اساس آن سازماندهى و آرایش نظامى مىدهد . از آنجایى که سپاه امام حسین (ع) قبل از دشمن به منطقه عملیاتى کربلا وارد شده بود، با بررسىهاى دقیق امام حسین (ع) و بهره بردارى از عوارض طبیعى، در ضلع شرقى فرات مستقر مىگردد و سپاه دشمن نیز در ضلع غربى آن قرار مىگیرد .
در غروب تاسوعا سپاه امام حسین (ع) پس از جلسه توجیهى با یارانش دستور مىدهد خیمهها را - که بنا به قولى تعداد آنها 60 چادر بود - که از هم دور بودند، به شکل هلالى نزدیک یکدیگر قرار دهند و آنچنان نزدیک آوردند که طناب خیمهها در داخل یکدیگر فرو رفت; به گونهاى که عبور یک نفر از بین دو خیمه ممکن نبود و ضمنا مقابل هر دو خیمه، سه تن تیرانداز قرار داد تا در صورت حمله ناگهانى دشمن، بتوانند آن را دفع کنند . از سوى دیگر امام حسین (ع) دستور داد پشتسر خیمهها کانالى را حفر کنند; به طورى که سوارکاران دشمن نتوانند از روى آن عبور کنند و همچنین مقدار زیادى خار و نى را جمع آورى و داخل کانال ریختند تا در صبح عاشورا آن را آتش بزنند و از این طریق امکان حمله دشمن را از پشتسر کاملا گرفته باشند . در سمت راست آنان نیز باتلاق و نیزار وجود داشت . بدین ترتیب تنها از روبرو و سمت چپ با دشمن مواجه بودند . در واقع امامحسین (ع) با استفاده از عوارض طبیعى و مصنوعى توانست راه نفوذ دشمن را از سه طرف مسدود نماید و تنها یک راه باریکى براى ورود و خروج به خیمهها قرار داده بود و آن مسیر را نیز بوسیله مردان جنگاور و شجاع مورد حفاظت قرار داده بود، بطوریکه دشمن پیش بینى مىکرد که با توجه به حجم نیروى رزمى خویش به میزان حدودا 30000 نفر و نیروهاى رزمى امام حسین (ع) 72 نفر، عملیات را حداکثر ظرف یک ساعتبه نفع خود به پایان رساند; لکن امام حسین (ع) به وسیله نیروى انسانى اندک و تدابیر نظامى و رهبرى نافذ خود توانست از صبح روز عاشورا تا عصر آن روز، در مقابل سپاه سى هزار نفره دشمن مقاومت کند و تلفات سنگین، یعنى بیش از 1000 نفر از دشمن بگیرد . همچنانکه در سطور قبل اشاره گردید وقتى دشمن از یک نقطه حمله کرد، حجم زیاد نیروى جنگنده تاثیر چندانى نداشت; مانند اینکه چند نفر معدود در تنگناى کوهى راه را بر سپاهى عظیم ببندند و یا بر آنان کمین بزنند، مىتوان مدتها آن سپاه را متوقف یا زمینگیر نمود .
همچنین در شب عاشورا، امام حسین (ع)، على اکبر فرزند خود را به همراه سى سوار و بیست پیاده روانه فرات کرد، تا آب آوردند، آنگاه به اصحاب فرمود برخیزید و آب بنوشید که آخرین توشه شماست و وضو بسازید، غسل کنید و جامه خود را بشویید تا کفن شما باشد .
صبح روز عاشورا امام (ع) پس از نماز و ایراد خطبه براى اصحابش، صفوف اصحاب را براى رزم آماده ساخت . ستون راستسپاه را به تعداد 20 نفر تحت فرماندهى زهیر بن قیس، ستون چپ را به تعداد 20 نفر تحت فرماندهى حبیب بن مظاهر و مابقى را، در قلب سپاه تحت فرماندهى حضرت ابوالفضل العباس سازماندهى نمود .
سرانجام عملیات عاشوراى حسینى در سال 61 هجرى قمرى، دهم ماه محرم، روز جمعه ساعت 8 صبح شروع و بهمدت 8 ساعت طول کشید; چنانچه جنگ به صورت تن به تن ادامه پیدا مىکرد، به نظر مىرسید که حداقل چند روز طول مىکشید; لکن دشمن بر اثر تلفات سنگین از جنگ تن به تن به هراس افتاد و بوسیله جنگ هجومى، خود را از درگیرى نظامى رهانید . ولى پس از جنگ نظامى، خود را در یک جنگ تمام عیار فرهنگى یافت و از آنجایىکه این مرحله از جنگ را پیش بینى نکرده بود و برنامهاى بر آن نداشت، دستاورد نظامى خود را از دست داد و پیروزى نهایى از آن منطق امام حسین (ع) و پیروان او گردید .
بنابراین در مىیابیم که امام حسین (ع) از ابتدا با یک برنامهریزى دقیق، نهضت را شروع و حتى در آخرین ساعتهاى حیات خویش از مؤثرترین تدابیر مدیریتى و رهبرى استفاده نمود . به عبارت دیگر مقابله امام (ع) با دشمن حالت انفعالى نداشت، بلکه هوشمندانه و کاملا مسلط بر اوضاع بود . (3)
جلوههاى مدیریت و رهبرى در روز عاشورا
کارکردهاى مدیریت و رهبرى در حرکتحسینى در متعالى ترین وجه خود تجلى یافته بود . امام حسین (ع) صحنهها را طورى ترتیب داده بود که گویى این نمایش، الگوى مدیریت و رهبرى موفق و مؤثر باید تا قیامتباقى بماند .
براى آشنایى با کارکردهاى مزبور، در این بخش به برخى از جلوههاى آن در حماسه روز عاشورا اشاره مىگردد:
جلوههاى کارکردى مدیریت در روز عاشورا
- یکى از اقدامات مقدماتى در برنامه ریزىها، بررسى و حصول اطمینان منابع انسانى و مادى و تطبیق آن با واقعیتهاى اجراى برنامه است . از این رو در شب عاشورا، امام حسین (ع) با تمام حساسیت این نکته را مورد توجه خویش قرار داده .
به نقل از مورخین واقعه عاشورا، حسینبنعلى در طول حرکت از مدینه تا کربلا و در مواقع مختلف، موضوع خطرناک بودن عملیات عاشورا و شهادت خویش را اعلان نموده و به یارانش اجازه مرخصى داده و بیعت را از آنان برداشته بود . در شب عاشورا نیز براى آخرین بار این موضوع را با صراحت تکرار کرد . این پیشنهاد در واقع آخرین آزمایش و برآورد واقعى از منابع نیروى انسانى بود که توسط امام (ع) انجام گرفت .
- در اختیار داشتن نیروى انسانى شایسته و کارآمد از مهمترین عوامل موفقیت مدیران و برنامههاى آنان است . لذا حضرت (ع) از این نکته غافل نبوده است; حتى در شرایط سخت و بحران، که عموم مدیران و رهبران ملاک گزینش و پالایش را در جذب نیروى انسانى قائل نمىشوند . از این رو مىبینیم که نیروى انسانى حضرت (ع) عموما از نظر موقعیتسیاسى اجتماعى و فضائل اخلاقى، بسیار برجسته و عالى و داراى سوابق اجتماعى و سیاسى و از اصحاب کبار حضرت پیامبر اکرم (ص) و حضرت على (ع) بودند و در غزوات آنان شرکت داشتند; در واقع از نخبگان قبائل خود بودند . (4)
- سازماندهى مجموعه نیروهاى انسانى و منابع مادى براى تحقق اهداف و برنامهها، یکى از کارکردهاى مدیریتى است . حضرت امام حسین (ع) در ابتداى حرکتخود، دوازده پرچم را برافراشت و هر پرچم را به دستیک نفر از اصحاب داد تا یک پرچم باقى ماند . لذا بعضى گفتند این را به ما بسپارید . حضرت در پاسخ آنان فرمود: خداوند به شما جزاى خیر بدهد، صاحب این پرچم خواهد آمد . پس از چندین روز، به دنبال فراخوانى حضرت (ع) جناب حبیب بن مظاهر به حضور رسید و حضرت (ع) نیز پرچم باقى مانده را به دست ایشان سپرد . همچنین در روز عاشورا امام (ع) پس از ایراد خطبه براى یارانش صفوف لشکر خویش را که بنا به مشهور، 72 تن بودند، منظم نمود . فرماندهى میمنه سپاه را به زهیر بن قیس و میسره را به حبیب بن مظاهر و خود و برادرش ابوالفضل (ع) فرماندهى قلب سپاه را بهعهده گرفتند .
این مطالب نشان مىدهد که امام (ع) به تقسیم وظایف و سپردن مسؤولیتبه اهلش تا چه اندازه اهمیت قائل بود .
- یکى از اصول اساسى و شاید مهمترین کارکردهاى مدیریتى «هماهنگى» است . از این رو امام حسین (ع) در ابتدا با طولانى کردن مسیر حرکت و افزایش توقفگاهها، سعى در ایجاد هماهنگى برونسازمانى و اطلاعرسانى داشت . علاوه بر آن در روز عاشورا براى هدایت مؤثر سپاه خویش، نقطهاى مرتفع را در میدان عملیات، به عنوان مرکز فرماندهى قرار داده بود; که مشاهده عملیات، هدایت نیروها و حتى حملاتش از آنجا ممکن بود; زیرا هم به یگانهاى صفى (عملیات کننده) و هم یگانهاى ستادى (پشتیبانى کننده) یعنى خیام نزدیک بود . (5)
- شناسایى و استفاده از ابزار قوىتر براى اجراى بهتر ماموریت، یکى از تدابیر مدیریتى است که حضرت (ع) بارها از آن سود جسته است . در روز عاشورا حضرت براى ایراد خطبه، جهت آگاهى اذهان عمومى سپاهیان دشمن، دستور دادند که شترى بیاورند . از اسب خود پیاده و سوار شتر شد تا در دید مخاطبین قرار گیرد و صدایش به همه برسد .
- کارکرد مدیریتى یا «کنترل و نظارت» براى شناسایى برنامهها و چگونگى اجراى آنها جهتحصول مؤثر هدفهاست از این رو مدیران بایستى سعى در کشف نارسایىها و موانع موجود بر سر راه رشد استعدادهاى نیروهاى انسانى و پیشرفتبرنامه داشته باشند . در شب عاشورا نیز امام حسین (ع) از محیط خیمهها بیرون رفت تا نزدیکى لشکر دشمن . نافع بن هلال (یکى از یاران آن حضرت (ع) بود) از امام (ع) سؤال کرد که دلیل نزدیک شدنش به لشکر دشمن در این وقتشب چه بوده است؟ امام (ع) در پاسخ فرمود: آمدهام تا پستى و بلندى اطراف خیمهها را بررسى کنم که مبادا براى دشمن، مخفىگاهى باشد و از آنجا براى حمله خود یا دفع حمله شما استفاده کند .
همچنین ذکر کردهاند که یکى از فعالیتها و وظایفى که در شب عاشورا توسط آن حضرت تعیین شده بود، آمادهسازى و کنترل سلاحهاى جنگى بود . از این رو مردى بنام جون (آزاد شده ابوذر غفارى) که متخصص در کار اسلحهسازى بود، در خیمهاى به این کار مشغول شده بود . امام (ع) نیز در شب عاشورا خیمه او را بازدید نمود . با ذکر این نمونهها به روشنى مىتوان گفت که کارکردهاى مدیریتى در تمام مراحل فرماندهى نهضت عاشورا به نحو شایستهاى جارى و سارى بود . (6)
جلوههاى رهبرى در روز عاشورا
- اصل آگاهى بخشى کارکنان نسبتبه اهداف و قوانین سازمان، یکى از وظایف مدیران در نقش رهبرى است . از این رو امام حسین (ع) از ابتداى حرکتخویش در هر فرصتى نسبتبه آگاه کردن اذهان عمومى بهویژه کسانى که قصد همراهى او را داشتند، اقدام مىنمودند . در شب عاشورا نیز پس از ایراد خطبهاى مفصل یاران خود را نسبتبه ماندن و رفتن از میدان عملیات در روز عاشورا آزاد گذاشت، زیرا امام (ع) براى تحقق حماسه مقدس عاشورا تاکید داشت که یاران زیر پرچم با بصیرت عمل کنند و هر کدام از آنها چنانچه با انگیزههاى دیگر آمدهاند، پالایش شوند .
- یکى از وظایف مدیران در نقش رهبرى، فراهم آوردن شرایط روحى و روانى مناسب براى اجراى عملیات و فعالیت در سازمان مىباشد . از این رو امام (ع) نه تنها به بازسازى و تعالى مستمر روح و فکر یاران خویش پرداخت تا در مناسبترین شرایط روحى به مجاهدت بپردازند بلکه مىکوشیدند بر روح و روان دشمن نیز تاثیر بگذارد تا اگر هنوز در کسى استعداد و امکان برگشت وجود دارد، باز گردد . در این راستا به یکى از نمونههاى برجسته هدایتهاى امام حسین (ع) در روز عاشورا اشاره مىکنیم:
حر (یکى از فرماندهان برجسته سپاه دشمن) از کسانى است که خصایل انسانى و کرامت در سپاه امام حسین (ع) او را بیدار و به وجد آورده و با خود گفت: خودم را در میان بهشت و دوزخ مىبینم، اما من بر بهشت چیزى را بر نمىگزینم; هر چند پیکرم پاره پاره شود و مرا در آتش بسوزانند . لذا خود را از دوزخ (سپاه یزید) رها و به سپاه امام حسین (ع) رسانید و در رکاب آن حضرت جنگید تا به شهادت نائل آمد .
این فراز انسانى از الگوى رهبرى امام حسین (ع) که حتى توانست نیروى انسانى دشمن را جذب و وادار به فداکارى نماید، براى مدیران و رهبران، مایه درس و عبرت است . (7)
- یکى دیگر از برجستهگىهاى رهبرى عاشورا، دادن اختیار و تفویض آن به نیروهاى عمل کننده است . در این مورد مىتوان، مراجعه حر را به امام (ع) اشاره نمود: در روز عاشورا حر نزد امام (ع) آمد و گفت: اگر سوار بر اسب باشم، بهتر توان جنگاورى خواهم داشت تا پیاده باشم . امام (ع) نیز فرمود: «هرگونه مىپسندى عمل کن» . همانطور که ملاحظه مىکنید، آزادى و اختیار نیروهاى انسانى موجب تلاش و مجاهدتهاى بیشتر در سازمان مىگردد .
- یکى از اصول مهم رهبرى نهضت کربلا اصل انگیزش بود . از این رو امام (ع) در روز عاشورا پس از نماز صبح رو به سوى یارانش نموده، براى ایجاد آمادگى روانى کامل آنان چنین فرمود:
اى بزرگزادگان، صبر و شکیبایى به خرج دهید که مرگ چیزى جز یک پل نیست که شما را از سختى و رنج عبور داده، به بهشت پهناور و نعمتهاى همیشگى آن مىرساند چه کسى است که نخواهد از یک زندان به قصرى باشکوه انتقال یابد . همین مرگ براى دشمنان شما مانند آن است که از کاخى به زندان و شکنجهگاه منتقل گردد .
- یکى از نکاتى که مدیران را در بهعهده گرفتن نقش رهبرى موفق مىسازد، پیش قدم بودن در مصاف با مشکلات و آسیبهاست . در این رابطه امام على بن الحسین (ع) مىگوید: روز عاشورا چون کار بر امام حسین (ع) سختشد، اصحاب وى دیدند هر چه کار دشوارتر مىشود، رخساره آن حضرت برافروختهتر و بدنش آرام و قلبش مطمئنتر مىگردد . پس یارانش با یکدیگر مىگفتند: نمىبینى چگونه امام (ع) بر روى مرگ مىخندد و از مرگ بیم ندارد . این ایستادگى و پیشقدمى امام (ع)، روحیه یارانش را تقویت مىکرد . (8)
چگونگى روابط انسانى در نهضت عاشورا
آنچه در عصر کنونى، در سازمانها مورد توجه است، مسئله روابط انسانى است، و اینکه اعضاى سازمان، خود داراى اهداف، تمایلات، خواستهها و انگیزههایى باشند . اگر مدیریتسازمان تنها به هدفهاى سازمان پایبند باشد و به ویژگىها و روحیات اعضاء و خواستههاى آنان بىتوجهى بنماید علاوه بر آنکه به نقش رهبرى خویش لطمه وارد مىسازد، به ساختار سازمان نیز آسیب وارد خواهد کرد . از این رو مدیریت و رهبرى از دیدگاه مکتب اسلام، هماهنگى و ایجاد روابط اسلامى و انسانى بین کارکنان، فراهم آوردن زمینههاى رشد و خلاقیت استعدادها و بهکار گرفتن صحیح و شروع نیروهاى انسانى و مادى سازمان است .
به نظر مىرسد که امام (ع) بر این نکته تاکید داشتند . روابط درونى میان فرماندهان و نیروهایشان بر اساس ارزشهاى سلسله مراتبى نبوده و روح برابرى و همکارى و وفادارى بر آنان حاکم بود; زیرا در هر محیط اجتماعى که عواطف و دوستى، محبت و عشق، وجود نداشته باشد، آن محیط، محیط انسانى نیست .
از این رو روش مدبرانه امام حسین (ع) در رهبرى و هدایت اصحاب خویش در نهضت کربلا، بهترین سرمشق و عالىترین نمونه، براى مدیران دستگاههاى مختلف، بهویژه سازمانهاى نظامى مىباشد . رابطه امام (ع) با اصحاب خویش واقعا خواندنى و آموزنده است، و رهبرى امام را در بهره گیرى از عناصر تحت مدیریتش نشان مىدهد . در سطور زیر تعدادى از این روابط صمیمى را ملاحظه مىکنید:
یک . هنگامىکه امام حسین (ع) در شب عاشورا به یاران خود فرمود: شما آزادید و مىتوانید شبانه از این منطقه جنگى که جز کشته شدن نتیجهاى ندارد، دور شوید، اصحاب ایشان همه به سخن آمده، با عباراتى عاطفى و سرشار از محبتبه فرمانده و رهبرشان گفتند: ما هرگز شما را تنها نخواهیم گذاشت و از این سرزمین باز نخواهیم گشت، بلکه با گلوها، پیشانىها و دستهایمان تو را از خطر حفظ مىکنیم . وفادارى اصحاب در روز عاشورا به منصه ظهور رسید . بازگویى جملات و احساسات اصحاب امام (ع) در آن شب تاریخى، خالى از لطف و فایده نیست:
جناده بن کعب: امیر من حسین (ع) هست و چه خوب امیرى است . او مایه شادى دل پیامبر (ص) بشیر و نذیر است . پدر و مادرش حضرت على (ع) و فاطمه (س) است . آیا شبیهى براى امیر و فرمانده من مىشناسید؟
زهیر بن قین: یا بن رسول الله! به خدا سوگند دوست داشتم که در راه حمایت تو هزار بار کشته و باز زنده و دوباره کشته شوم و باز آرزو داشتم که با کشته شدن من، تو و یا یکى از این جوانان بنىهاشم از مرگ نجات مىیافتند .
ابوالحتوف بن الحرث انصارى: جانم و مالم فداى حسین .
بریر بن خضیر: به خدا سوگند اى فرزند رسول خدا، حقیقتا خداوند بر ما بهواسطه وجود تو منت گذاشت که توفیق جهاد در محضرت را به ما عطا کرد که در راه تو قطعه قطعه شده، به توفیق شفاعت جدت نائل شویم .
نافع بن هلال: اگر امروز کشته مىشوم، این آرزوى من است و این اندیشهام بوده [که در راه خدا شهید شوم] و پاداش خود را خواهم دید .
حجاج بن مسروق: جانم به قربانت اى حسین که هدایتشده و هدایت کنندهاى .
عمرو بن مطاع جعفى: امروز گواراست دفاع از حسین (ع). بدینوسیله رستگارى و نجات از آتش را امیدوارم .
انیس بن معقل اصبحى: دفاع مىکنم از حسین; صاحب مجد و بزرگوارى و فضیلت . او فرزند بهترین رسولان است .
دو . در روز عاشورا، خبر اسارت فرزند محمد بن بشیر حضرمى (که یکى از یاران آن حضرت بود) توسط نیروهاى ابن زیاد به وى رسید . امام (ع) به او فرمود: تو آزادى، برو و در آزادى فرزندت تلاش کن . حتى چند قطعه پارچه قیمتى به او داد; تا در اختیار کسانى که مىتوانند در آزادى فرزندش تلاش کنند، قرار دهد . لکن محمد بن بشیر گفتبه خدا سوگند من ابدا دست از تو بر نمى دارم و این جمله را نیز اضافه نمود که اگر درندگان بیابانها مرا قطعه قطعه کنند و طعمه خویش قرار دهند، دست از یارى تو بر نمىدارم . (9)
سه . وقتى که اصحاب همه شهید شدند و جز چند نفر باقى نمانده بود و دشمن مرتب تیرباران مىکرد، حنظله یکى از یاران آن حضرت (ع) خود را همچون سپرى در مقابل حضرت قرار مىداد و تیرها و نیزهها و شمشیرهایى که امام (ع) را هدف قرار مىدادند، به جان مىخرید . (10)
چهار . ملحق شدن حر، به امام حسین (ع) یکى از وقایع برجسته نهضت کربلا و یکى از لطایف مدیریت و رهبرى امام حسین (ع) است . سخنان امام (ع) در منزلگه غدیب الهیجانات و غیره و سیراب کردن حر و سپاهش و حتى اسبان آنان، همانند برقى روح و روان حر را روشن کرد و انقلابى در او بهوجود آورد و احساس حق طلبى او را بیدار، و جذب رهبرى نورانى و انسانى آن حضرت (ع) کرد . سرانجام با رشادت تمام در رکاب حضرت به درجه شهادت نائل آمد . (11)
پنج . امام حسین (ع) در شب عاشورا اصحاب خود را این چنین ستایش کرد: فانى لا اعلم اصحابا اوفى و لا خیرا من اصحابى و کاین من نبى قاتل معه ربیون کثیر، فما وهنوا لما اصابهم فى سبیل الله و ما ضعفوا و ما استکانوا و الله یحب الصابرین . (12)
«من یارانى [در جهان] بهتر از یاران خودم باوفاتر و بهتر سراغ ندارم . چه بسیار رخ داده که پیامبرى جمعیت زیادى از پیروانش در جنگ کشته شده اشت و با این حال، با سختىهایى که در راه خدا به آنها رسیده مقاومت کردند و هرگز بیمناک و زبون نشدند و سر در مقابل دشمن فرود نیاوردند و راه صبر و ثبات پیش گرفتند; خداوند صابران را دوست مىدارد . (13)
پىنوشتها:
1 . حسن عابدى جعفرى - رهبرى و مدیریت - فصلنامه مصباح - دانشگاه امام حسین (ع) - سال 72 شماره 6 و 7 ص 1 و 47
2 . حمیدزاده، بهرام - مدیریت و برنامه ریزى - جزوه درسى، دانشکده عقیدتى و سیاسى شهید محلاتى، سال تحصیلى 1378
3 . حاج شیخ عباس قمى، نفس المهموم، انتشارات اسلامیه ص 117 - 140
4 . شمس الدین، شیخ محمد - بیضاء الحسین - ص 118
5 . مطهرى، مرتضى - مجموعه آثار - جلد 17
6 . تاریخ طبرى، ج7، ص 322
7 . شیخ عباس قمى، همان، ص 102
8 . شیخ عباس قمى، همان ص 100 - 117
9 . تاریخ طبرى ج7، ص 322
10 . شیخ عباس قمى، همان ص 102
11 . شمس الدین، شیخ محمد مهدى، انصار الحسین - ترجمه ناصر هاشم زاده، تهران امیرکبیر سال 1364
12 . سوره آلعمران، آیه 146
13 . مطهرى، مرتضى - مجموعه آثار - بخش حماسه حسینى - جلد 17 انتشارات صدار - سال 1376
از سوى دیگر در حوزه مدیریت نظامى، جنگ روانى تازهترین اسلحه نبرد است و بر ضد برنامه سازمانى، شجاعت، جنگ آورى و اعتماد به نفس به کار گرفته مىشود . «جنگ روانى» حتى در دفاع نیز به کار گرفته مىشود، لکن با هدف تقویت روحیه نظامى و ملى سربازان .
بر این اساس، در چنین شرایطى هدایت نیروها در جهت اهداف سازمان، همسو کردن هدفهاى فردى آنان با هدفهاى سازمان، تفهیم و تفهم متقابل، ایجاد انگیزه جز از طریق رهبرى در اعمال مدیریت امکان پذیر نیست . به عبارت دیگر، در یک جمله مىتوان گفت که شرایط و ملاحظات مزبور سبک رهبرى را در مدیریتبه کلیه سازمانها بهویژه سازمانهاى نظامى دیکته مىنماید .
از این رو، سبک رهبرى منحصر به اسلوبهاى اداره جامعه نمىشود . اداره کنندگان سازمانها، مؤسسات و دستگاهها باید مدیران خود را علاوه بر دانش مدیریت، به ویژگى و مهارت رهبرى نیز مجهز نمایند .
بنابراین از آنجا که محتواى حرکت عاشوراى حسینى (ع)، تبلور عینى یک الگوى رهبرى موفق و مؤثر است، بررسى آن به عنوان یک مسئله مهم و زنده ضرورت دارد .
در نیمه دوم قرن حاضر، و به ویژه در دهه هاى اخیر، توجه پژوهشگران بیشتر به تفاوت ماهوى میان این دو مفهوم جلب گردیده است . از این رو، دیدگاه نوین دانش مدیریت کوشیده است تا گونه هاى تمایز ماهوى میان این دو مفهوم را تشریح نماید .
به زعم ما، میان رهبرى و مدیریت تمایز مهمى وجود دارد; رهبرى ماهیتا مفهومى وسیعتر از مدیریت است . رهبرى یک امر معنوى و تعهدى است; رهبرى یک نقش و وظیفه انسانى است که مدیریت موظف است آن را به کار گیرد . به عبارت روشنتر، رهبرى نیازهاى معنوى و انسانى یک سازمان را برمىآورد، ولى مدیریت ابزارهاى مادى و تکنیکى افزایش تولید و رفع نیازهاى مصرفى انسانها را در سازمان شامل مىشود .
رهبرى، آن توان و برجستگى ویژهاى که در محدوده مسؤولیتسازمانى، هماهنگى لازم را ایجاد مىکند، مشکلات پیش آمده را از سر راه بر مىدارد، ضعفها را تقلیل و قوتها را افزایش مىدهد .
بنابراین تفاوت اصلى میان این دو مفهوم، در کلمه سازمان نهفته است; رهبرى ضمن اینکه براى تحقق هدفهایش مستلزم کار کردن با افراد و به وسیله افراد است، لیکن این هدفها، الزاما هدفهاى سازمانى نیستند .
این تفاوتها را با تفصیل بیشتر مىتوان چنین بیان نمود:
1 . قلمرو مدیریت، سازمان است، در حالى که رهبرى قلمرو محدودى به خود نمىگیرد .
2 . مدیریت تابع سلسله مراتب است، در صورتى که در رهبرى سلسله مراتب رسمى مطرح نیست .
3 . در مدیریت، هدفهاى سازمان ملاک است، در حالى که در رهبرى ممکن است اهداف گوناگون مطرح باشند .
به طور خلاصه مىتوان چنین برداشت کرد که رهبرى اعم از مدیریت است; زیرا چنانکه مدیر توانست نظام تمایلات عمومى، نظام اندیشه و بالاخره نظام رفتار عینى مجموعه انسانى تحتسرپرستى خود را به صورت منسجم و هماهنگ به منظور اجراى مدیریت و یا تحقق هدف مشخص سازماندهى و هدایت نماید، مىتوان گفت که مدیریت در عالىترین درجه خود، یعنى «رهبرى» محقق گردیده است .
در یک جمله باید گفت که رهبرى، ایمان و تخصص را در خارج از ذهن با یکدیگر در آمیخته، به آن نمود عینى مى بخشد . (1)
ویژگىهاى احراز توانایى رهبرى
معمولا مدیران نمىتوانند با دانش مدیریت، نقش رهبرى که همانا تولید معنویت و انسانیت در سازمان است، جامه عمل بپوشانند; زیرا مدیریتیک دانش آموختنى است، ولى رهبرى یک امر درونى و اخلاقى است . به عبارت دیگر صفت رهبرى به آسانى قابل تحقق در مدیران نیست، مگر با خودسازى و بهکار گرفتن دستورالعملهاى انسانى از مکتب اسلام در تمام زندگى فردى و اجتماعى یا سازمانى . از این رو مدیر در نقش رهبرى، کسى است که بتواند در افراد تحتسرپرستى خود نافذ و مؤثر باشد و براى شناخت این شایستگى در مدیران، باید به ویژگىهاى زیر توجه داشت:
1 . ایمان صحیح و قوى;
2 . اعتماد به نفس;
3 . جرات انتقاد از خود و حق پذیرى;
4 . قضاوت صحیح;
5 . خوشرویى و توانایى ایجاد روابط اجتماعى فعال;
6 . قاطعیت و جرات اجراى مصوبات و مقررات سازمان;
7 . قدرت تدبیر و برنامهریزى;
8 . متعادل بودن;
9 . ایثارگرى و از خودگذشتگى;
10 . ثبات و همت در اجراى برنامهها;
11 . انعطافپذیرى و مهلت جبران لغزش را به کارکنان دادن;
12 . فعال و خستگى ناپذیر بودن . (2)
شیوه مبارزه
امام حسین (ع) با توجه به درک دوران حکومت پدرش و برادر بزرگوارش امام حسن مجتبى (ع) و همچنین بىوفایى مردم کوفه، به درستى مىدانست که دعوت 12 هزار نفرى مردم کوفه از ایشان، به واقعیت نزدیک نیست . لذا در مقابله با یزید، با توجه به یاران اندک و اهداف عالى، یعنى بیدارى جامعه اسلامى و افشاى عملکرد حکام جائر بهویژه یزید، مىبایستشیوه مبارزه را نظامى - فرهنگى انتخاب کند .
به روشنى مىتوان گفت که این نوع مبارزه، اولین بار بود که در این نهضتبهکار مىرفت . از این رو امام حسین (ع) تصمیم گرفت زنان، کودکان کم و سن و سال حتى کودک شیرخواره خود را در عملیات کربلا شرکت دهد .
شاید در نخستین نگاه، همراه آوردن کودکان و زنان براى هر شنوندهاى شگفتآور باشد و احساس شود که با مدیریت نظامى ناهمساز است، اما وقتى مجموعه ماجرا را مطالعه کنید، در مىیابید که حرکت زنان و کودکان خردسال در دل تاریکى از کوره راهها و بیابانها، از مدینه تا مکه و از آنجا تا کربلا و همچنین پس از حماسه کربلا و بازگشتبه سوى مدینه، آن هم از غیر مسیر اول، کاملا حماسه کربلا اطلاع رسانى گردید و عاطفه مردم را برانگیخت و آتش بر دلهاى مرده زد و سؤالهایى در اذهان عمومى بهوجود مىآورد که بعدها ثمره آن روشن گردید; که آن تثبیتحقانیت قیام امام حسین (ع) و ترسیم چهره تزویر و ایتحکومتبنى امیه بود .
زمان و مکان مبارزه
امام حسین (ع) با انتخاب راهها و منازل رسمى - که تقریبا از میان آبادىها مىگذشت - براى حرکتسپاه خویش از مدینه تا کربلا و آن هم در ایام مبارکى همچون ماههاى شعبان، رمضان و ذى حجه به تحقق اهداف نهضت تسریع بخشید; زیرا فاصله سیصد فرسخى - که شامل بیست و چند منزل مىشد - طى یکصد و هفتاد و پنج روز به ویژه توقف چهار ماهه در مکه معظمه (محل تجمع عبادى مسلمانان از سراسر نقاط دور دست) منجر به این شد که امام (ع) فرصت اطلاع رسانى را بیابد و پیام نهضت را کاملا تشریح و ابلاغ کند و همچنین اقدام به جذب نیروى انسانى نماید و در نهایت کاروان کربلا را براى بهوجود آوردن حماسه عاشورا کاملا آماده سازد; حتى کشاندن 30 هزار نفر از سپاه دشمن به کربلا، خود یکى از تدابیر فرهنگى امام (ع) به حساب مىآید; که مبادا کشته شدنش مخفیانه صورت گیرد، بلکه در مقابل مشاهده دیدگان 30 هزار نفر قرار گیرد تا براى مستندات تاریخى پیام حماسه عاشورا مؤثر افتد .
طراحى و اجراى عملیات روز عاشورا
امام حسین (ع) در روز تاسوعا به برنامه ریزى جهت مقابله مىپردازد و بهترین طرح عملیاتى را طراحى و نیروهاى خود را بر اساس آن سازماندهى و آرایش نظامى مىدهد . از آنجایى که سپاه امام حسین (ع) قبل از دشمن به منطقه عملیاتى کربلا وارد شده بود، با بررسىهاى دقیق امام حسین (ع) و بهره بردارى از عوارض طبیعى، در ضلع شرقى فرات مستقر مىگردد و سپاه دشمن نیز در ضلع غربى آن قرار مىگیرد .
در غروب تاسوعا سپاه امام حسین (ع) پس از جلسه توجیهى با یارانش دستور مىدهد خیمهها را - که بنا به قولى تعداد آنها 60 چادر بود - که از هم دور بودند، به شکل هلالى نزدیک یکدیگر قرار دهند و آنچنان نزدیک آوردند که طناب خیمهها در داخل یکدیگر فرو رفت; به گونهاى که عبور یک نفر از بین دو خیمه ممکن نبود و ضمنا مقابل هر دو خیمه، سه تن تیرانداز قرار داد تا در صورت حمله ناگهانى دشمن، بتوانند آن را دفع کنند . از سوى دیگر امام حسین (ع) دستور داد پشتسر خیمهها کانالى را حفر کنند; به طورى که سوارکاران دشمن نتوانند از روى آن عبور کنند و همچنین مقدار زیادى خار و نى را جمع آورى و داخل کانال ریختند تا در صبح عاشورا آن را آتش بزنند و از این طریق امکان حمله دشمن را از پشتسر کاملا گرفته باشند . در سمت راست آنان نیز باتلاق و نیزار وجود داشت . بدین ترتیب تنها از روبرو و سمت چپ با دشمن مواجه بودند . در واقع امامحسین (ع) با استفاده از عوارض طبیعى و مصنوعى توانست راه نفوذ دشمن را از سه طرف مسدود نماید و تنها یک راه باریکى براى ورود و خروج به خیمهها قرار داده بود و آن مسیر را نیز بوسیله مردان جنگاور و شجاع مورد حفاظت قرار داده بود، بطوریکه دشمن پیش بینى مىکرد که با توجه به حجم نیروى رزمى خویش به میزان حدودا 30000 نفر و نیروهاى رزمى امام حسین (ع) 72 نفر، عملیات را حداکثر ظرف یک ساعتبه نفع خود به پایان رساند; لکن امام حسین (ع) به وسیله نیروى انسانى اندک و تدابیر نظامى و رهبرى نافذ خود توانست از صبح روز عاشورا تا عصر آن روز، در مقابل سپاه سى هزار نفره دشمن مقاومت کند و تلفات سنگین، یعنى بیش از 1000 نفر از دشمن بگیرد . همچنانکه در سطور قبل اشاره گردید وقتى دشمن از یک نقطه حمله کرد، حجم زیاد نیروى جنگنده تاثیر چندانى نداشت; مانند اینکه چند نفر معدود در تنگناى کوهى راه را بر سپاهى عظیم ببندند و یا بر آنان کمین بزنند، مىتوان مدتها آن سپاه را متوقف یا زمینگیر نمود .
همچنین در شب عاشورا، امام حسین (ع)، على اکبر فرزند خود را به همراه سى سوار و بیست پیاده روانه فرات کرد، تا آب آوردند، آنگاه به اصحاب فرمود برخیزید و آب بنوشید که آخرین توشه شماست و وضو بسازید، غسل کنید و جامه خود را بشویید تا کفن شما باشد .
صبح روز عاشورا امام (ع) پس از نماز و ایراد خطبه براى اصحابش، صفوف اصحاب را براى رزم آماده ساخت . ستون راستسپاه را به تعداد 20 نفر تحت فرماندهى زهیر بن قیس، ستون چپ را به تعداد 20 نفر تحت فرماندهى حبیب بن مظاهر و مابقى را، در قلب سپاه تحت فرماندهى حضرت ابوالفضل العباس سازماندهى نمود .
سرانجام عملیات عاشوراى حسینى در سال 61 هجرى قمرى، دهم ماه محرم، روز جمعه ساعت 8 صبح شروع و بهمدت 8 ساعت طول کشید; چنانچه جنگ به صورت تن به تن ادامه پیدا مىکرد، به نظر مىرسید که حداقل چند روز طول مىکشید; لکن دشمن بر اثر تلفات سنگین از جنگ تن به تن به هراس افتاد و بوسیله جنگ هجومى، خود را از درگیرى نظامى رهانید . ولى پس از جنگ نظامى، خود را در یک جنگ تمام عیار فرهنگى یافت و از آنجایىکه این مرحله از جنگ را پیش بینى نکرده بود و برنامهاى بر آن نداشت، دستاورد نظامى خود را از دست داد و پیروزى نهایى از آن منطق امام حسین (ع) و پیروان او گردید .
بنابراین در مىیابیم که امام حسین (ع) از ابتدا با یک برنامهریزى دقیق، نهضت را شروع و حتى در آخرین ساعتهاى حیات خویش از مؤثرترین تدابیر مدیریتى و رهبرى استفاده نمود . به عبارت دیگر مقابله امام (ع) با دشمن حالت انفعالى نداشت، بلکه هوشمندانه و کاملا مسلط بر اوضاع بود . (3)
جلوههاى مدیریت و رهبرى در روز عاشورا
کارکردهاى مدیریت و رهبرى در حرکتحسینى در متعالى ترین وجه خود تجلى یافته بود . امام حسین (ع) صحنهها را طورى ترتیب داده بود که گویى این نمایش، الگوى مدیریت و رهبرى موفق و مؤثر باید تا قیامتباقى بماند .
براى آشنایى با کارکردهاى مزبور، در این بخش به برخى از جلوههاى آن در حماسه روز عاشورا اشاره مىگردد:
جلوههاى کارکردى مدیریت در روز عاشورا
- یکى از اقدامات مقدماتى در برنامه ریزىها، بررسى و حصول اطمینان منابع انسانى و مادى و تطبیق آن با واقعیتهاى اجراى برنامه است . از این رو در شب عاشورا، امام حسین (ع) با تمام حساسیت این نکته را مورد توجه خویش قرار داده .
به نقل از مورخین واقعه عاشورا، حسینبنعلى در طول حرکت از مدینه تا کربلا و در مواقع مختلف، موضوع خطرناک بودن عملیات عاشورا و شهادت خویش را اعلان نموده و به یارانش اجازه مرخصى داده و بیعت را از آنان برداشته بود . در شب عاشورا نیز براى آخرین بار این موضوع را با صراحت تکرار کرد . این پیشنهاد در واقع آخرین آزمایش و برآورد واقعى از منابع نیروى انسانى بود که توسط امام (ع) انجام گرفت .
- در اختیار داشتن نیروى انسانى شایسته و کارآمد از مهمترین عوامل موفقیت مدیران و برنامههاى آنان است . لذا حضرت (ع) از این نکته غافل نبوده است; حتى در شرایط سخت و بحران، که عموم مدیران و رهبران ملاک گزینش و پالایش را در جذب نیروى انسانى قائل نمىشوند . از این رو مىبینیم که نیروى انسانى حضرت (ع) عموما از نظر موقعیتسیاسى اجتماعى و فضائل اخلاقى، بسیار برجسته و عالى و داراى سوابق اجتماعى و سیاسى و از اصحاب کبار حضرت پیامبر اکرم (ص) و حضرت على (ع) بودند و در غزوات آنان شرکت داشتند; در واقع از نخبگان قبائل خود بودند . (4)
- سازماندهى مجموعه نیروهاى انسانى و منابع مادى براى تحقق اهداف و برنامهها، یکى از کارکردهاى مدیریتى است . حضرت امام حسین (ع) در ابتداى حرکتخود، دوازده پرچم را برافراشت و هر پرچم را به دستیک نفر از اصحاب داد تا یک پرچم باقى ماند . لذا بعضى گفتند این را به ما بسپارید . حضرت در پاسخ آنان فرمود: خداوند به شما جزاى خیر بدهد، صاحب این پرچم خواهد آمد . پس از چندین روز، به دنبال فراخوانى حضرت (ع) جناب حبیب بن مظاهر به حضور رسید و حضرت (ع) نیز پرچم باقى مانده را به دست ایشان سپرد . همچنین در روز عاشورا امام (ع) پس از ایراد خطبه براى یارانش صفوف لشکر خویش را که بنا به مشهور، 72 تن بودند، منظم نمود . فرماندهى میمنه سپاه را به زهیر بن قیس و میسره را به حبیب بن مظاهر و خود و برادرش ابوالفضل (ع) فرماندهى قلب سپاه را بهعهده گرفتند .
این مطالب نشان مىدهد که امام (ع) به تقسیم وظایف و سپردن مسؤولیتبه اهلش تا چه اندازه اهمیت قائل بود .
- یکى از اصول اساسى و شاید مهمترین کارکردهاى مدیریتى «هماهنگى» است . از این رو امام حسین (ع) در ابتدا با طولانى کردن مسیر حرکت و افزایش توقفگاهها، سعى در ایجاد هماهنگى برونسازمانى و اطلاعرسانى داشت . علاوه بر آن در روز عاشورا براى هدایت مؤثر سپاه خویش، نقطهاى مرتفع را در میدان عملیات، به عنوان مرکز فرماندهى قرار داده بود; که مشاهده عملیات، هدایت نیروها و حتى حملاتش از آنجا ممکن بود; زیرا هم به یگانهاى صفى (عملیات کننده) و هم یگانهاى ستادى (پشتیبانى کننده) یعنى خیام نزدیک بود . (5)
- شناسایى و استفاده از ابزار قوىتر براى اجراى بهتر ماموریت، یکى از تدابیر مدیریتى است که حضرت (ع) بارها از آن سود جسته است . در روز عاشورا حضرت براى ایراد خطبه، جهت آگاهى اذهان عمومى سپاهیان دشمن، دستور دادند که شترى بیاورند . از اسب خود پیاده و سوار شتر شد تا در دید مخاطبین قرار گیرد و صدایش به همه برسد .
- کارکرد مدیریتى یا «کنترل و نظارت» براى شناسایى برنامهها و چگونگى اجراى آنها جهتحصول مؤثر هدفهاست از این رو مدیران بایستى سعى در کشف نارسایىها و موانع موجود بر سر راه رشد استعدادهاى نیروهاى انسانى و پیشرفتبرنامه داشته باشند . در شب عاشورا نیز امام حسین (ع) از محیط خیمهها بیرون رفت تا نزدیکى لشکر دشمن . نافع بن هلال (یکى از یاران آن حضرت (ع) بود) از امام (ع) سؤال کرد که دلیل نزدیک شدنش به لشکر دشمن در این وقتشب چه بوده است؟ امام (ع) در پاسخ فرمود: آمدهام تا پستى و بلندى اطراف خیمهها را بررسى کنم که مبادا براى دشمن، مخفىگاهى باشد و از آنجا براى حمله خود یا دفع حمله شما استفاده کند .
همچنین ذکر کردهاند که یکى از فعالیتها و وظایفى که در شب عاشورا توسط آن حضرت تعیین شده بود، آمادهسازى و کنترل سلاحهاى جنگى بود . از این رو مردى بنام جون (آزاد شده ابوذر غفارى) که متخصص در کار اسلحهسازى بود، در خیمهاى به این کار مشغول شده بود . امام (ع) نیز در شب عاشورا خیمه او را بازدید نمود . با ذکر این نمونهها به روشنى مىتوان گفت که کارکردهاى مدیریتى در تمام مراحل فرماندهى نهضت عاشورا به نحو شایستهاى جارى و سارى بود . (6)
جلوههاى رهبرى در روز عاشورا
- اصل آگاهى بخشى کارکنان نسبتبه اهداف و قوانین سازمان، یکى از وظایف مدیران در نقش رهبرى است . از این رو امام حسین (ع) از ابتداى حرکتخویش در هر فرصتى نسبتبه آگاه کردن اذهان عمومى بهویژه کسانى که قصد همراهى او را داشتند، اقدام مىنمودند . در شب عاشورا نیز پس از ایراد خطبهاى مفصل یاران خود را نسبتبه ماندن و رفتن از میدان عملیات در روز عاشورا آزاد گذاشت، زیرا امام (ع) براى تحقق حماسه مقدس عاشورا تاکید داشت که یاران زیر پرچم با بصیرت عمل کنند و هر کدام از آنها چنانچه با انگیزههاى دیگر آمدهاند، پالایش شوند .
- یکى از وظایف مدیران در نقش رهبرى، فراهم آوردن شرایط روحى و روانى مناسب براى اجراى عملیات و فعالیت در سازمان مىباشد . از این رو امام (ع) نه تنها به بازسازى و تعالى مستمر روح و فکر یاران خویش پرداخت تا در مناسبترین شرایط روحى به مجاهدت بپردازند بلکه مىکوشیدند بر روح و روان دشمن نیز تاثیر بگذارد تا اگر هنوز در کسى استعداد و امکان برگشت وجود دارد، باز گردد . در این راستا به یکى از نمونههاى برجسته هدایتهاى امام حسین (ع) در روز عاشورا اشاره مىکنیم:
حر (یکى از فرماندهان برجسته سپاه دشمن) از کسانى است که خصایل انسانى و کرامت در سپاه امام حسین (ع) او را بیدار و به وجد آورده و با خود گفت: خودم را در میان بهشت و دوزخ مىبینم، اما من بر بهشت چیزى را بر نمىگزینم; هر چند پیکرم پاره پاره شود و مرا در آتش بسوزانند . لذا خود را از دوزخ (سپاه یزید) رها و به سپاه امام حسین (ع) رسانید و در رکاب آن حضرت جنگید تا به شهادت نائل آمد .
این فراز انسانى از الگوى رهبرى امام حسین (ع) که حتى توانست نیروى انسانى دشمن را جذب و وادار به فداکارى نماید، براى مدیران و رهبران، مایه درس و عبرت است . (7)
- یکى دیگر از برجستهگىهاى رهبرى عاشورا، دادن اختیار و تفویض آن به نیروهاى عمل کننده است . در این مورد مىتوان، مراجعه حر را به امام (ع) اشاره نمود: در روز عاشورا حر نزد امام (ع) آمد و گفت: اگر سوار بر اسب باشم، بهتر توان جنگاورى خواهم داشت تا پیاده باشم . امام (ع) نیز فرمود: «هرگونه مىپسندى عمل کن» . همانطور که ملاحظه مىکنید، آزادى و اختیار نیروهاى انسانى موجب تلاش و مجاهدتهاى بیشتر در سازمان مىگردد .
- یکى از اصول مهم رهبرى نهضت کربلا اصل انگیزش بود . از این رو امام (ع) در روز عاشورا پس از نماز صبح رو به سوى یارانش نموده، براى ایجاد آمادگى روانى کامل آنان چنین فرمود:
اى بزرگزادگان، صبر و شکیبایى به خرج دهید که مرگ چیزى جز یک پل نیست که شما را از سختى و رنج عبور داده، به بهشت پهناور و نعمتهاى همیشگى آن مىرساند چه کسى است که نخواهد از یک زندان به قصرى باشکوه انتقال یابد . همین مرگ براى دشمنان شما مانند آن است که از کاخى به زندان و شکنجهگاه منتقل گردد .
- یکى از نکاتى که مدیران را در بهعهده گرفتن نقش رهبرى موفق مىسازد، پیش قدم بودن در مصاف با مشکلات و آسیبهاست . در این رابطه امام على بن الحسین (ع) مىگوید: روز عاشورا چون کار بر امام حسین (ع) سختشد، اصحاب وى دیدند هر چه کار دشوارتر مىشود، رخساره آن حضرت برافروختهتر و بدنش آرام و قلبش مطمئنتر مىگردد . پس یارانش با یکدیگر مىگفتند: نمىبینى چگونه امام (ع) بر روى مرگ مىخندد و از مرگ بیم ندارد . این ایستادگى و پیشقدمى امام (ع)، روحیه یارانش را تقویت مىکرد . (8)
چگونگى روابط انسانى در نهضت عاشورا
آنچه در عصر کنونى، در سازمانها مورد توجه است، مسئله روابط انسانى است، و اینکه اعضاى سازمان، خود داراى اهداف، تمایلات، خواستهها و انگیزههایى باشند . اگر مدیریتسازمان تنها به هدفهاى سازمان پایبند باشد و به ویژگىها و روحیات اعضاء و خواستههاى آنان بىتوجهى بنماید علاوه بر آنکه به نقش رهبرى خویش لطمه وارد مىسازد، به ساختار سازمان نیز آسیب وارد خواهد کرد . از این رو مدیریت و رهبرى از دیدگاه مکتب اسلام، هماهنگى و ایجاد روابط اسلامى و انسانى بین کارکنان، فراهم آوردن زمینههاى رشد و خلاقیت استعدادها و بهکار گرفتن صحیح و شروع نیروهاى انسانى و مادى سازمان است .
به نظر مىرسد که امام (ع) بر این نکته تاکید داشتند . روابط درونى میان فرماندهان و نیروهایشان بر اساس ارزشهاى سلسله مراتبى نبوده و روح برابرى و همکارى و وفادارى بر آنان حاکم بود; زیرا در هر محیط اجتماعى که عواطف و دوستى، محبت و عشق، وجود نداشته باشد، آن محیط، محیط انسانى نیست .
از این رو روش مدبرانه امام حسین (ع) در رهبرى و هدایت اصحاب خویش در نهضت کربلا، بهترین سرمشق و عالىترین نمونه، براى مدیران دستگاههاى مختلف، بهویژه سازمانهاى نظامى مىباشد . رابطه امام (ع) با اصحاب خویش واقعا خواندنى و آموزنده است، و رهبرى امام را در بهره گیرى از عناصر تحت مدیریتش نشان مىدهد . در سطور زیر تعدادى از این روابط صمیمى را ملاحظه مىکنید:
یک . هنگامىکه امام حسین (ع) در شب عاشورا به یاران خود فرمود: شما آزادید و مىتوانید شبانه از این منطقه جنگى که جز کشته شدن نتیجهاى ندارد، دور شوید، اصحاب ایشان همه به سخن آمده، با عباراتى عاطفى و سرشار از محبتبه فرمانده و رهبرشان گفتند: ما هرگز شما را تنها نخواهیم گذاشت و از این سرزمین باز نخواهیم گشت، بلکه با گلوها، پیشانىها و دستهایمان تو را از خطر حفظ مىکنیم . وفادارى اصحاب در روز عاشورا به منصه ظهور رسید . بازگویى جملات و احساسات اصحاب امام (ع) در آن شب تاریخى، خالى از لطف و فایده نیست:
جناده بن کعب: امیر من حسین (ع) هست و چه خوب امیرى است . او مایه شادى دل پیامبر (ص) بشیر و نذیر است . پدر و مادرش حضرت على (ع) و فاطمه (س) است . آیا شبیهى براى امیر و فرمانده من مىشناسید؟
زهیر بن قین: یا بن رسول الله! به خدا سوگند دوست داشتم که در راه حمایت تو هزار بار کشته و باز زنده و دوباره کشته شوم و باز آرزو داشتم که با کشته شدن من، تو و یا یکى از این جوانان بنىهاشم از مرگ نجات مىیافتند .
ابوالحتوف بن الحرث انصارى: جانم و مالم فداى حسین .
بریر بن خضیر: به خدا سوگند اى فرزند رسول خدا، حقیقتا خداوند بر ما بهواسطه وجود تو منت گذاشت که توفیق جهاد در محضرت را به ما عطا کرد که در راه تو قطعه قطعه شده، به توفیق شفاعت جدت نائل شویم .
نافع بن هلال: اگر امروز کشته مىشوم، این آرزوى من است و این اندیشهام بوده [که در راه خدا شهید شوم] و پاداش خود را خواهم دید .
حجاج بن مسروق: جانم به قربانت اى حسین که هدایتشده و هدایت کنندهاى .
عمرو بن مطاع جعفى: امروز گواراست دفاع از حسین (ع). بدینوسیله رستگارى و نجات از آتش را امیدوارم .
انیس بن معقل اصبحى: دفاع مىکنم از حسین; صاحب مجد و بزرگوارى و فضیلت . او فرزند بهترین رسولان است .
دو . در روز عاشورا، خبر اسارت فرزند محمد بن بشیر حضرمى (که یکى از یاران آن حضرت بود) توسط نیروهاى ابن زیاد به وى رسید . امام (ع) به او فرمود: تو آزادى، برو و در آزادى فرزندت تلاش کن . حتى چند قطعه پارچه قیمتى به او داد; تا در اختیار کسانى که مىتوانند در آزادى فرزندش تلاش کنند، قرار دهد . لکن محمد بن بشیر گفتبه خدا سوگند من ابدا دست از تو بر نمى دارم و این جمله را نیز اضافه نمود که اگر درندگان بیابانها مرا قطعه قطعه کنند و طعمه خویش قرار دهند، دست از یارى تو بر نمىدارم . (9)
سه . وقتى که اصحاب همه شهید شدند و جز چند نفر باقى نمانده بود و دشمن مرتب تیرباران مىکرد، حنظله یکى از یاران آن حضرت (ع) خود را همچون سپرى در مقابل حضرت قرار مىداد و تیرها و نیزهها و شمشیرهایى که امام (ع) را هدف قرار مىدادند، به جان مىخرید . (10)
چهار . ملحق شدن حر، به امام حسین (ع) یکى از وقایع برجسته نهضت کربلا و یکى از لطایف مدیریت و رهبرى امام حسین (ع) است . سخنان امام (ع) در منزلگه غدیب الهیجانات و غیره و سیراب کردن حر و سپاهش و حتى اسبان آنان، همانند برقى روح و روان حر را روشن کرد و انقلابى در او بهوجود آورد و احساس حق طلبى او را بیدار، و جذب رهبرى نورانى و انسانى آن حضرت (ع) کرد . سرانجام با رشادت تمام در رکاب حضرت به درجه شهادت نائل آمد . (11)
پنج . امام حسین (ع) در شب عاشورا اصحاب خود را این چنین ستایش کرد: فانى لا اعلم اصحابا اوفى و لا خیرا من اصحابى و کاین من نبى قاتل معه ربیون کثیر، فما وهنوا لما اصابهم فى سبیل الله و ما ضعفوا و ما استکانوا و الله یحب الصابرین . (12)
«من یارانى [در جهان] بهتر از یاران خودم باوفاتر و بهتر سراغ ندارم . چه بسیار رخ داده که پیامبرى جمعیت زیادى از پیروانش در جنگ کشته شده اشت و با این حال، با سختىهایى که در راه خدا به آنها رسیده مقاومت کردند و هرگز بیمناک و زبون نشدند و سر در مقابل دشمن فرود نیاوردند و راه صبر و ثبات پیش گرفتند; خداوند صابران را دوست مىدارد . (13)
پىنوشتها:
1 . حسن عابدى جعفرى - رهبرى و مدیریت - فصلنامه مصباح - دانشگاه امام حسین (ع) - سال 72 شماره 6 و 7 ص 1 و 47
2 . حمیدزاده، بهرام - مدیریت و برنامه ریزى - جزوه درسى، دانشکده عقیدتى و سیاسى شهید محلاتى، سال تحصیلى 1378
3 . حاج شیخ عباس قمى، نفس المهموم، انتشارات اسلامیه ص 117 - 140
4 . شمس الدین، شیخ محمد - بیضاء الحسین - ص 118
5 . مطهرى، مرتضى - مجموعه آثار - جلد 17
6 . تاریخ طبرى، ج7، ص 322
7 . شیخ عباس قمى، همان، ص 102
8 . شیخ عباس قمى، همان ص 100 - 117
9 . تاریخ طبرى ج7، ص 322
10 . شیخ عباس قمى، همان ص 102
11 . شمس الدین، شیخ محمد مهدى، انصار الحسین - ترجمه ناصر هاشم زاده، تهران امیرکبیر سال 1364
12 . سوره آلعمران، آیه 146
13 . مطهرى، مرتضى - مجموعه آثار - بخش حماسه حسینى - جلد 17 انتشارات صدار - سال 1376