یادگارهای موعود
آرشیو
چکیده
متن
اشاره:
در گوشه و کنار سرزمینهای اسلامی مکانهایی وجود دارند که منتظران یار در آنها گرد می آیند و به یاد عزیز سفر کرده خود نجواهای عاشقانه سر می دهند . این مکانها که هر کدام به نوعی یادگار حضرت موعود هستند برای همه شیعیان مقدس است و بزرگداشت آنها وظیفه ای همگانی به شمار می آید .
برای آشنایی بیشتر شما عزیزان با مساجد، مقام ها و اماکن خاصی که یادآور آن امام منتظر هستند، بر آن شدیم که در هر شماره به اجمال یکی از این مکانها را معرفی کنیم . باشد که مورد قبول حضرت موعود واقع شود .
مفهوم واژه سرداب
از بررسی کاربردهای گوناگون واژه سرداب در لغت و عرف عامه مردم به خوبی معلوم می شود که این کلمه در کتابهای لغت و اصطلاح رایج در زبان اغلب مردم در طول تاریخ به یک معنی به کار می رود . توضیح آن که سرداب و سردابه به خانه ای گفته می شود که آن را در زمانهای سابق به ویژه در مناطق گرمسیر، در آن موقع که هنوز وسایلی چون کولر و پنکه و یخچال و . . . ساخته نشده بود، در زمین می ساختند تا در ایام بسیار گرم تابستان از طریق سکونت در آنجا از گزند گرما در امان باشند و به وسیله قرار دادن اغذیه و اشربه فاسد شدنی در این مکان، از فاسد شدن آنها جلوگیری نمایند . مرحوم علی اکبر دهخدا در این باره می نویسد:
سرداب خانه ای را گویند که در زمین سازند، خانه ای که در زیرزمین سازند تا در گرما به آن پناه برند و آب در آنجا نگاه دارند تا سرد بماند . . . (1)
از جمله مناطق گرمسیری که در گذشته ساختن سرداب برای خانه ها در آن بسیار رواج داشته است شهر سامرا بود . این شهر را معتصم عباسی در سال 212ق . بنا کرد و پایتخت خود را از بغداد به آنجا منتقل نمود . سامرا در کرانه شرقی رودخانه دجله و در میانه راه بغداد به تکریت واقع شده است . درباره علت بنای این شهر نظرات گوناگونی نقل شده است . یعقوبی در این باره می نویسد:
شهر «سرمن رای » در گذشته بیابانی از سرزمین طیران بود که هیچ گونه عمارتی در آن وجود نداشت; تنها بنای آن دیری بود که متعلق به نصارای آن منطقه بود . . . پس از آن که معتصم به حکومت رسید به خاطر بعضی از امتیازات که در منطقه سرمن رای بود آنجا را به عنوان پایتخت جدید برگزید .
چون این محل از نظر موقعیت جغرافیایی نسبت به سایر مناطق رجحان داشت آبهای زیادی در اطراف شهر جریان داشت که هر یک از آنها به منزله دژی شهر را از خطر حمله های ناگهانی حفظ می کرد .
علاوه بر این، مرتفع بودن این منطقه نسبت به کرانه غربی دجله موجب می شد که این شهر از آسیبهای طغیان احتمالی دجله در امان باشد . از طرف دیگر این منطقه نسبت به سایر مناطق از آب و هوای مطلوب تری برخوردار بود . از نظر نظامی نیز یک منطقه سوق الجیشی بود که به لحاظ دفاعی از جهاتی موقعیت بهتری نسبت به بغداد داشت .
شهر سامرا به «عسکر» نیز معروف است . وقتی معتصم این شهر را بنا نمود با سپاهیان خود عازم آنجا شد، از این رو به جهت استقرار نظامیان در این شهر آن را عسکر می نامیدند (2) .
از آنجا که منطقه سامرا نسبت به کرانه راست دجله مرتفع بود در زیر لایه های خاکی این منطقه یک لایه سنگی از ریگ که ماده چسبنده ای آنها را به یکدیگر چسبانده است، وجود دارد . این دو عامل، یعنی ارتفاع زمین از سطح آب و وجود لایه سنگی مذکور موجب شده است که کندن سردابهای گود و عمیق در زیر ساختمانهای این شهر راحت باشد . به همین جهت ساختن سردابهای زیادی در زیر اغلب خانه های قدیمی و حتی بناهای جدید بسیار رایج است که علی رغم ساخته شدن انواع وسایل سرمایش در ایام گرم تابستان بیشتر این سردابها مورد استفاده ساکنان آن قرار می گیرد .
سرداب غیبت
متوکل عباسی نسبت به شیعیان و دوستداران اهل بیت (ع) بسیار سخت گیری می کرد . تاریخ نگاران نقل می کنند که هیچ کس مثل متوکل به گماردن جاسوس و جمع آوری اخبار مناطق گوناگون اهتمام نداشت . وقتی جاسوسان وی و فرماندار نظامی مدینه، عبدالله بن محمد هاشمی، در مورد فعالیتهای سیاسی امام هادی (ع) و نفوذ معنوی او در بین مردم و به ویژه شیعیان گزارشهایی به متوکل دادند او بسیار نگران شد; زیرا شرایط به گونه ای نبود که بتواند آن حضرت را به زور به زندان یا تبعید بفرستد یا جلوی فعالیتهای او را بگیرد; از این رو به حیله و نیرنگ متوسل شد و به ظاهر نامه محبت آمیزی به امام هادی (ع) نوشت و او را به سامرا دعوت کرد .
آن گاه بدون معطلی یحیی بن هرثمه را با سیصد سرباز مامور کرد که امام هادی (ع) را به همراه خانواده به سامرا، مرکز خلافت عباسی، منتقل نماید تا در سامرا از هر جهت بتواند آن حضرت را زیر نظر داشته باشد . به این ترتیب حضرت هادی (ع) در سال 236ق . به سامرا برده شد و بیش از بیست سال در بدترین شرایط، تحت نظر دژخیمان عباسی در شهر سامرا زندگی کرد و در نهایت با توطئه ای که متوکل چیده بود در سال 254ق . به شهادت رسید و جنازه مطهر آن حضرت در همان خانه مسکونی خود به خاک سپرده شد .
پس از شهادت امام هادی (ع) حضرت عسکری (ع) در همان خانه ای که پدر بزرگوارشان در آنجا زندگی می کردند سکونت گزیدند . در آن خانه همانند سایر خانه های سامرا سردابی وجود داشت که در ایام گرم تابستان مورد استفاده قرار می گرفت .
طبق برخی روایات، دیدار حضرت مهدی (ع) با شخصیتهای بزرگ و قابل اطمینان شیعه در زمان حیات پدر بزرگوارشان در این خانه و سرداب شریف انجام گرفته است . در این زمینه جعفر بن محمد بن مالک روایت کرده است:
علی بن بلال و احمد بن هلال و محمد بن معاویه بن حکم و . . . به من گفتند: روزی ما در خانه امام حسن عسکری (ع) حاضر شده بودیم تا درباره جانشین آن حضرت از ایشان سؤال کنیم . حاضران در آن مجلس حدود چهل نفر از شیعیان مورد اعتماد بودند . در آن مجلس عثمان بن سعید خطاب به امام عسکری (ع) گفت: «یابن رسول الله ما به خدمت رسیده ایم تا درباره موضوعی که شما آن را بهتر از ما می دانید سؤال کنیم » .
در این لحظه امام عسکری (ع) به عثمان بن سعید فرمودند: «بنشینید!» وقتی عثمان بن سعید نشست امام عسکری (ع) از جای خود بلند شدند و به سمت در به راه افتادند چون به آستانه در اتاق رسیدند خطاب به جمعیت فرمودند: «هیچ کس از اتاق خارج نشود تا من برگردم » . سپس به سرعت از اتاق خارج شدند و مدتی نگذشت که حضرت عسکری (ع) برگشتند در حالی که کودک بسیار زیبایی را - که چهره اش چون ماه درخشان بود - همراه داشتند . آنگاه به حاضران در آن مجلس فرمودند: «بعد از من امام شما ایشان است از او پیروی کنید و ضمنا بدانید که بعد از این دیگر شما او را نخواهید دید» . (3)
یکی از مهم ترین علل تحت نظر قرار گرفتن امام هادی (ع) و امام عسکری (ع) دستیابی به حضرت مهدی (ع) بود; چون خلفای عباسی از طریق دهها روایت - که از پیامبر اکرم (ص) نقل شده بود - خبر داشتند که فرزند حضرت عسکری (ع)، امام مهدی (ع) بساط حکومتهای جائر و غاصب را در هم خواهد پیچید و به ستمگری و ظلم پایان خواهد داد . از این رو همیشه در کمین بودند تا به محض تولد فرزند امام عسکری (ع) او را دستگیر نموده و به شهادت برسانند . اما مشیت الهی آن بود که جریان تولد حضرت مهدی (ع) همانند تولد حضرت موسی (ع) به صورت نهانی در نزدیکی کاخ فرعون واقع گردد، بدون آنکه فرعون و دژخیمان او از این واقعه بویی ببرند . با این وجود تلاش برای دستیابی به حضرت مهدی (ع) همچنان ادامه داشت . حتی سالها پس از شهادت امام حسن عسکری (ع) خلفای عباسی منزل امام عسکری (ع) را زیرنظر داشتند و گاهی به طور ناگهانی به آنجا یورش می بردند تا بلکه بتوانند حضرت مهدی (ع) را دستگیر کنند; زیرا در جریان شهادت امام عسکری (ع) وقتی امام مهدی (ع) عموی خود جعفر را از نماز خواندن بر پیکر امام عسکری (ع) باز داشتند و خود بر پیکر آن حضرت نماز خواندند تقریبا بر همگان معلوم شد که امام مهدی (ع) علی رغم مراقبتهای دژخیمان عباسی متولد شده اند و هم اکنون جانشینی حضرت عسکری (ع) را برعهده دارند . بنابراین، پس از شهادت امام یازدهم نه تنها از شدت تعقیب و جست وجوی عوامل حکومت کاسته نشد بلکه به جهت احساس خطر بیشتر بر شدت این کار افزوده شد . در یک مورد معتضد (شانزدهمین خلیفه عباسی) عده ای از سربازان خود را از بغداد به سامرا فرستاد تا به طور ناگهانی، در یک فرصت مناسب در حالی که اطراف خانه امام عسکری (ع) را به محاصره در می آورند به داخل منزل یورش ببرند و اگر حضرت مهدی (ع) را در آنجا یافتند دستگیر نمایند .
یکی از سربازان شرکت کننده در آن یورش این واقعه را چنین شرح می دهد:
وقتی سربازان خلیفه وارد حیاط خانه امام عسکری (ع) شدند و بخشهای مختلف خانه را مورد بررسی قرار دادند به در سرداب منزل رسیدند و از صدای تلاوت قرآن که به گوش می رسید متوجه شدند که امام مهدی (ع) در سرداب مشغول تلاوت قرآن هستند . با مشاهده این کار آنجا را به طور کامل به محاصره خود درآوردند و در پشت در سرداب منتظر ماندند تا موقع خارج شدن آن حضرت او را دستگیر نمایند . مدتی بعد امام (ع) در جلو چشم سربازان خلیفه از سرداب بیرون آمدند و آنجا را ترک کردند بدون اینکه حتی یک نفر از سربازان جرات پیدا کنند تا کاری انجام دهند .
وقتی که امام (ع) کاملا از دید سربازان دور شدند . فرمانده نیروهای خلیفه عباسی به نیروهای خود دستور داد تا وارد سرداب شوند و امام (ع) را دستگیر نمایند سربازها به او گفتند: مگر ندیدید که او از سرداب خارج شد و از مقابل شما عبور کرد و از خانه خارج شد؟ به محض شنیدن این خبر فرمانده دژخیمان عباسی در حالی که بسیار آشفته و نگران شده بود گفت: من کسی را ندیدم اگر شما او را دیدید چرا دستگیرش نکردید؟ آنها در پاسخ گفتند: ما گمان می کردیم که خود شما او را می بینید و لزومی نمی بینید که او را دستگیر کنیم در نتیجه ما هم هیچ گونه عکس العملی نشان ندادیم . (4)
از این تاریخ به بعد سرداب امام حسن عسکری (ع) به سرداب غیبت مشهور شد . این در حالی بود که سالها پیش از آن; یعنی در سال 260ق . به دنبال شهادت حضرت عسکری (ع) دوران غیبت صغرا شروع شده بود . (5)
سرداب خانه امام عسکری (ع) از آن جهت که محل سکونت و عبادت سه نفر از امامان شیعه یعنی امام هادی، امام حسن عسکری و امام مهدی (ع) بوده همواره در طول تاریخ مورد توجه و احترام مردم واقع شده است . علاوه بر آن به شهادت اسناد معتبر تاریخی، قبر بیش از بیست و دو تن از امام زادگان نیز در آن محل واقع شده که این امر در نوع خود نشانگر اهمیت و ارج این مکان شریف در نزد اولیای الهی است .
بر این اساس، شیعیان همیشه پس از زیارت مرقد نورانی حضرت هادی (ع) و حضرت عسکری (ع) در این سرداب حاضر می شوند و در آنجا به نیایش و عبادت می پردازند . اگر بخواهیم دلایل توجه شیعیان به این سرداب را دسته بندی کنیم، به ترتیب زیر خواهد بود:
نخست، این مکان شریف به قدوم مبارک سه تن از اهل بیت پیامبر اکرم (ص) و همینطور بندگان صالح و پرهیزگاری چون حضرت حکیمه خاتون، عمه امام عسکری (ع) و حضرت نرجس خاتون مادر بزرگوار حضرت مهدی (ع) متبرک شده است و در نتیجه می توان گفت این سرداب با توجه به تمام ویژگیهایی که دارد مصداق بسیار روشنی است برای آیه «فی بیوت اذن الله ان ترفع و یذکر فیها اسمه; (6) در خانه هایی که خداوند اذن داده است تا رفعت داده شوند و نام و یاد خداوند در آنها ذکر شود .»
دوم، احترام کردن به آن مکان شریف و در حقیقت اظهار محبت به امام زمان (ع) و پدران بزرگوارشان است; چون از جمله نشانه های دوست داشتن و اظهار محبت، احترام کردن به آن چیزهایی است که به محبوب منتسب است .
سوم، این کار حکایت از معرفت به حق و مقام و منزلت ائمه اطهار (ع) دارد; چون بدون اطلاع از فضائل و کمالات افراد محال است که بتوان آنها را به طور کامل مورد تکریم و احترام و محبت قرار داد و به اصطلاح پایه محبت زیاد، شناخت بیشتر است .
بنابراین، وقتی کسی فردی را به اندازه ای دوست دارد که حتی محل زندگی و یا نشست و برخاست او را مورد تقدیس قرار می دهد این کار نشانه آن است که از ابعاد مختلف شخصیت آن فرد اطلاع کامل دارد و به فضائل و کمالات او آشناست که این همه احترام به او قائل می شود .
چهارم، این کار در حد خود تعظیم شعائر اسلامی محسوب می شود و این امر نیز حکایت از تقوا و پایبندی زیاد فرد نسبت به احکام و مقررات اسلامی دارد; چون مواقف و مشاهد ائمه (ع) از آن جهت مورد تکریم قرار می گیرند که منتسب به خلیفه های الهی اند و این تکریم به نوعی اظهار محبت و ارادت به خداوند متعال محسوب می شود .
گذشته از همه اینها، حفظ و تکریم اینگونه اماکن هم به لحاظ روانی و هم به لحاظ اجتماعی و تاریخی در ترویج و تبیین و نشر فرهنگ اسلامی بسیار مؤثر است لذا در همه جوامع، صرف نظر از اینکه چه اعتقاد و تفکری دارند به آثار به جای مانده از گذشتگان، چون نماد فرهنگ و اندیشه و افتخارات آن ملت و جامعه محسوب می شوند به دیده احترام می نگرند و در حفظ، آبادانی و تکریم آن دقت بیشتر مبذول می دارند و آنها را سند عینی تمدن و تفکر و رشد فرهنگی و وسیله حفظ و تداوم فرهنگ و اعتقادات ملی و مذهبی خود به حساب می آورند .
موقعیت کنونی سرداب سامرا
امروزه هر کس از هر نقطه شهر سامرا به مرکز شهر نگاه کند دو گنبد با شکوه می بیند که یکی از آنها با کاشیهای طلایی براق و دیگری با کاشیهای رنگی زیبائی پوشیده شده است . هر یک از این گنبدها به ساختمان مستقلی تعلق دارند . گنبد بزرگ طلایی بر بالای ضریح مطهر که مرقدهای مقدس امام دهم (ع) و امام یازدهم (ع) در آن جای دارد، قرار گرفته است ولی گنبدهای کوچک بر بالای ساختمان مسجد جامع شهر ساخته شده است . ساختمان حرم مطهر به شکل مستطیل و ساختمان مسجد جامع به صورت مستقل از ساختمان حرم، ولی متصل به صحن حرم است و سرداب غیبت درست در زیر ساختمان مسجد قرار گرفته و در طول تاریخ بارها در بنا و بخشهای مختلف آن تعمیرات و تغییراتی انجام شده است .
همانگونه که پیش از این نیز اشاره شد سرداب غیبت از جمله سردابهای عمیقی است که در زیر یک لایه سنگی حفر شده و در کل دارای سه قسمت عمده به شرح زیر است:
یک غرفه شش ضلعی، یک غرفه مستطیل کوچک و یک غرفه به شکل مستطیل بزرگ . توضیح بیشتر آنکه غرفه مستطیل بزرگ در میان مردم به «مصلای مردان » و غرفه مستطیل شکل کوچک به «مصلای بانوان » معروف است . این بخشها با دو راهرو بلند و طولانی به یکدیگر مربوط می شوند; یعنی یک راهرو طولانی مصلای مردان و مصلای زنان را به هم وصل می کند و یک راهرو طولانی دیگر بین مصلای مردان و غرفه شش ضلعی وجود دارد .
همچنین این بخشهای سه گانه هر یک از طریق روزنه ای کوچک و طولانی که از قسمتهای فوقانی دیوار آغاز شده تا پایین ترین حد دیوار بیرونی مسجد جامع امتداد می یابد و نور و هوا دریافت می کند .
پلکانی که راه ورود و خروج سرداب است و به غرفه شش ضلعی منتهی می شود دارای بیست پله است . ورودی این پلکان و سرداب در داخل ساختمان مسجد و بر دیواری قرار گرفته که ورودی نمازخانه نیز در آن واقع است .
طول مصلای مردان پنج متر و هشتاد سانتیمتر و عرض آن سه متر و پنجاه سانتی متر است در ضمن طول مصلای زنان چهار متر و شصت سانتی متر و عرض آن سه متر است .
طول راهرویی که مصلای مردان و زنان را به هم مربوط می سازد چهار متر است .
طول روزنه ای که نور غرفه شش ضلعی را تامین می کند حدود شش متر و طول روزنه ای که نور مصلای زنان را تامین می کند چهار متر و پنجاه سانتی متر است . در انتهای غرفه مستطیل شکل یعنی انتهای همان مصلای مردان، یک در چوبی که معروف به باب غیبت است وجود دارد، در پشت این در اتاق کوچکی قرار دارد که طول آن یک مترو پنجاه سانتی متر است . این اتاق به نام محل غیبت شهرت پیدا کرده است که در حقیقت بخش مکمل غرفه مستطیل شکل بزرگ محسوب می شود و در جلوی آن حفاظ مشبکی است که آن را از بقیه غرفه جدا می کند . چاه معروف به چاه غیبت هم در گوشه ای از همین اتاق قرار دارد .
اشاره به این نکته نیز خالی از فایده نیست که این سرداب در جهت غربی صحن عسکریین (ع) به سمت شمال واقع شده و در طول تاریخ اصلاحات و تعمیرات زیادی در آن انجام گرفته است . همیشه در موقع تعمیر و ترمیم بارگاه عسکریین (ع) در ساختمان سرداب نیز تغییرات و اصلاحاتی به عمل آمده است; به عنوان مثال در زمانهای گذشته، از داخل بارگاه عسکریین (ع) از کنار مرقد حضرت نرجس خاتون به سرداب می رفتند و این وضع به همین صورت تا سال 1202ق . ادامه داشت و در این سال احمد خان دنبلی برای سرداب راهی جداگانه از طرف شمال باز کرد و راه سرداب از طرف روضه عسکریین (ع) را مسدود نمود و صحن سرداب را جداگانه ساخت که تقریبا از یک فضای بزرگی به طول 60 متر و عرض 20 متر برخوردار است .
بنابراین اگر در کتابهایی چون مزار شهید اول اعمال و دعاهای مربوط به زیارت این سه امام در یک مکان ذکر شده است; علت آن است که در زمان سابق راه سرداب نیز از پشت حرم عسکریین (ع) در یک ساختمان بوده است، لذا پس از زیارت عسکریین (ع) بلافاصله زیارت امام زمان (ع) و سپس زیارت حضرت نرجس خاتون ذکر شده است .
در هرحال این سرداب در طول تاریخ به اندازه ای مورد توجه مردم بوده است که در آن آثار ارزشمندی از منبت کاری و کاشی کاری و سایر هنرهای معماری به کار رفته است . از جمله این اشیاء در چوبی نفیسی است که از دوران خلافت عباسیان به جای مانده است و از ویژگیهای هنری و تاریخی ارزشمندی برخوردار است .
باب غیبت
همان در چوبی است که حجره غیبت را از مصلای مردان جدا می کند . سمت جلو اتاق را به صورت کامل فرا گرفته است و به وسیله دو قطعه مستطیل شکل به ارتفاع یک متر و بیست و پنج سانتی متر از جلو حجره فراتر می رودو بدین ترتیب قسمت پایین دیوار رو به روی مصلا را نیز می پوشاند . بنابراین می توانیم بگوییم که طول در، برابر با عرض نمازخانه مردانه اما ارتفاع آن بیش از سه متر است . قسمتهای مختلف این در که سمت پیشین اتاق غیبت قرار دارد مشبک است ولی بخشهایی که دیوار نمازخانه را پوشش داده مشبک نیستند . قسمتهای مشبک در از پیوستن قطعه های چوبی با اشکال هندسی به یکدیگر ساخته شده که در چشم بیننده به سه گونه جلوه می کند .
الف) قسمت مشبک که به عنوان دو لنگه در محسوب می گردند;
ب) دو قسمت مشبک که در دو طرف در واقع شده اند;
ج) یک قسمت مشبک که کتیبه تزیین شده سر در را تشکیل می دهد .
فراهم آمدن این قسمتهای سه گانه مشبک هندسی و زیبا به این در، جلوه هندسی دلپذیری بخشیده است روی قطعه های چوبی هم - که چهارچوبهای این شبکه ها را شکل داده است - نقش و نگارهای واقعا ظریف و دقیقی کنده کاری شده است .
سرداب و مخالفان
دشمنان مکتب تشیع در طول تاریخ از روی جهالت و یا به خاطر عنادی که با اهل بیت (ع) داشتند، همواره در صدد بودند تا از هر راهی که امکان دارد به این مکتب ضربه بزنند تا بلکه از این طریق به تحکیم موقعیت خود دست یابند، ولی خوشبختانه همیشه به برکت معارف و روشنگریهای ائمه اطهار (ع) در عرصه های علم و برهان و استدلال با شکست مواجه شده اند و این امر به جای آن که سبب تنبه آنها گشته و آنان را وادار به تسلیم در برابر حقیقت نماید; متاسفانه در اغلب موارد موجب شده است که به غیر منطقی ترین روشها نظیر: تحریف حقایق تاریخی، جعل روایات بی اساس، افترا و تهمت و دروغ پردازی و . . . متوسل گردند تا شاید به گونه ای ادعاهای بی اساس خود را به کرسی بنشانند و به اصلاح برای اعتقادات غلط خود توجیهی پیدا کنند .
در بررسی مسئله سرداب سامرا وقتی متوجه شدند که علی رغم استبداد و شدت عملی که خلفای بنی امیه و بنی عباس در راستای ایذاء و اذیت ائمه شیعه با هدف هدم و نابودی اساس تشیع به کار بستند - به جهت حقانیت اهل بیت (ع) - نه تنها کاری از پیش نبردند بلکه اقبال مردم به آنها روز به روز بیشتر شدو حتی این احترام و گرامی داشت تا به آنجا رسید که مردم حتی به مکانهایی نظیر سرداب که بعضی از امامانشان چند صباحی در آن زندگی کرده بودند به دیده احترام می نگریستند و آنجا را مقدس و عزیز می شمردند . این بار هیچ راهی به نظر دشمنان نرسید جز اینکه در صدد برآمدند با به کارگیری عوامل خود، از راه جعل افسانه های خیالی و بی اساس و نسبت دادن آن به شیعیان، اصل مکتب تشیع را زیر سؤال ببرند و پیروان آن را مورد تمسخر و استهزاء قرار دهند .
به منظور هر چه بیشتر روشن شدن مطلب به بخشی از اظهارات و دروغین بعضی از افراد مغرض که درباره سرداب سامرا به افسانه سرایی پرداخته اند و آنها را به شیعیان نسبت داده اند اشاره می کنیم .
بدون شک هر فرد منصفی پس از خواندن بخش کوچکی از این افتراها متوجه غرض ورزیهای ناجوانمردانه و غیر منطقی مشتی افراد نادان و متعصب یا آگاه و مغرض خواهد شد و حداقل از این پس در نسبتهای ناروایی که به شیعه داده می شود تامل بیشتری خواهد نمود .
الف) ابن خلدون در این زمینه می نویسد:
غلو کنندگان شیعه مخصوصا دوازده امامی ها می پندارند: دوازدهمین امامشان که محمدبن حسن العسکری است که از او به لقب مهدی یاد می کنند، داخل سرداب خانه شان در شهر حله متولد شد و در حالی که در آغوش مادرش مخفی بود غائب گشت و او در آخرالزمان ظهور و زمین را از عدل و داد پر می کند . . . (7)
و در ادامه گفتارش اضافه می کند که:
. . . شیعیان هم اکنون نیز بعد از نماز مغرب جلو در این سرداب، با اسبهای آماده جمع می شوند واو را به اسم صدا می زنند که: ای سرور ما اکنون ما آماده ایم ظهور کن . . . ! ! !
ب) میرزا حسین نوری طبرسی در کشف الاستار می گوید:
ابن خلکان در تاریخ خودش می نویسد: شیعیان در انتظار امامشان که او را مهدی می نامند به سر می برند و معتقدند او در مقابل چشم مادرش در سن چهار یا پنج یا نه سالگی داخل سرداب شده و در آنجا نهان گشته است و در آخرالزمان از همانجا ظهور خواهد کرد . . . (8)
ج) ابن حجر عسقلانی ضمن بیان سخنان ابن خلکان، شعری را ذکر می کند که مؤید همان مطالب است:
یعنی آن شخصی که شما گمان می کنید او در سرداب به سر می برد هنوز چشم به جهان نگشوده است . (9)
د) ابن تیمیه هم گمان کرده است که شیعیان معتقدند امام منتظر در سردابی که در سامرا است به سر می برد و آنها در انتظار ظهور او از آن سرداب هستند . (10)
ه) شیخ عبدالعزیز بن عبدالله بن باز به نقل از ابن کثیر می نویسد:
. . . مهدی آخر الزمان یکی از خلفای راشدین و امامان راستین است ولی او همان منتظری نیست که به پندار رافضه (شیعه) در سرداب است که امید دارند او روزی از آنجا بیرون خواهد آمد . (11)
و) عبدالله قصیمی در این باره می نویسد:
به درستی که کودن ترین و متحیرترین افراد کسانی هستند که امامشان را در سرداب غائب کرده و قرآن و مصحف شان را با او پنهان ساخته اند و هر شب اسبها و الاغهایشان را در جلو در سرداب حاضر می نمایند و در آن به انتظار امام غائب شان تجمع می کنند و در حالی که او را صدا می زنند از وی می خواهند که ظهور کند و این کار را بیش از هزار سال است که هر روز تکرار می کنند . (12)
البته افراد دیگری هم نظیر نعمان افندی آلوسی در کتاب غالیة المواعظ و ذهبی در تاریخ اسلام و سویدی در سبائک الذهب و ابن بطوطه در سفرنامه و ابن اثیر در الکامل و . . . همین حرفها را تکرار کرده اند که در اینجا به ذکر همین مقدار اکتفا می گردد .
در پاسخ به این قسمتها مطالب زیادی از طرف علمای شیعه و سنی نوشته شده است که از جمله آنهاست:
1 . احمدبن الصدیق در کتاب ابراز و هم المکنون ابن خلدون .
2 . پاسخ علامه امینی در الغدیر، ج 3، ص 309 .
3 . محدث نوری در کشف الاستار، ص 210 به بعد .
4 . سید صدرالدین در المهدی، ص 155 .
5 . محقق اربلی در کشف الغمة، ج 3، ص 283 .
6 . آیة الله صافی گلپایگانی در منتخب الاثر، ص 461 به بعد .
هر یک از نویسندگان یاد شده به گونه ای به این تهمتهای بی اساس پاسخ داده اند اما آنچه در اینجا به نحو اختصار می توان به عنوان پاسخ برای این افترا ذکر کرد آنکه:
نخست، در زمینه غیبت صغرای امام مهدی (ع) مشهور قائل اند که این واقعه در سال 260ق . بعد از شهادت امام عسکری (ع) به وقوع پیوسته است در حالی که واقعه سرداب بر فرض صحت در سالهای بعد از 279ق . بوده است; زیرا این واقعه در زمان معتصد عباسی رخ داده است، و می دانیم که وی در ماه رجب سال 279ق . تکیه بر مسند خلافت زد . به علاوه در آن زمان سن حضرت نمی تواند پنج یا چهار سال باشد; چرا که پدر بزرگوارشان در سال 260ق . به شهادت رسیدند . در ضمن در سال 279ق . مادر بزرگوار آن حضرت در قید حیات نبودند و . . .
دوم، در پاسخ به این سؤال که حضرت مهدی (ع) در زمان غیبت در کجا اقامت دارند؟ روایات زیادی از اهل بیت (ع) رسیده است که در هیچ کدام از آنها به سرداب اشاره ای نشده است . از جمله آنها روایتی است که سدیر صیرفی آن را از امام صادق (ع) نقل می کنند بر طبق این روایت امام صادق (ع) می فرمایند:
صاحب الامر (ع) از این جهت به حضرت یوسف (ع) شباهت دارد که برادران یوسف با اینکه عاقل بودند و قبلا با او معاشرت داشتند ولی وقتی در مصر به خدمت او رسیدند تا زمانی که او خود را معرفی ننمود او را نشناختند . . .
پس چرا این مردم انکار می کنند که خدا همین عمل را نسبت به حجت خود حضرت صاحب الامر (ع) نیز انجام دهد؟ آن حضرت هم در بین مردم تردد کرده و در بازارشان رفت و آمد کند و . . . یا او را نشناسند به همین وضع زندگی کند تا این که خداوند اذن دهد که خودش را معرفی نماید . (13)
در روایت دیگر آمده است:
ان صاحب الامر یحضر الموسم کل سنة فیری الناس و یعرفهم و یرونه ولا یعرفونه . (14)
صاحب الامر (ع) هر ساله در مراسم حج شرکت می نماید هم مردم را می بیند و هم آنها را می شناسد مردم هم او را می بینند ولی هرگز او را نمی شناسند .
ضمنا در بعضی از روایات در مورد اقامتگاه آن حضرت از مکانهای زیادی چون مدینه، مکه، دشت حجاز، نجف اشرف، جزائر دوردست و (15) . . . اسم به میان آمده است، که عدم اشاره به سرداب در مجموعه این روایات بی اساس بودن افترای مخالفان بر شیعه را به اثبات می رساند .
سوم، در مورد ظهور حضرت امام زمان (ع) با تعابیر مختلفی، در روایات تصریح شده است که آن حضرت از مکه معظمه قیام خواهد کرد . در اینجا به ذکر چند نمونه از این اخبار اکتفا می گردد:
1 . از امام صادق (ع) نقل شده است که:
فاول من یبایعه . . . هو والله جبرئیل و الی ذلک المقام یسند ظهره . . . . (16)
اولین کسی که با حضرت مهدی (ع) بیعت می کند جبرئیل است او با مهدی (ع) در حالی که آن حضرت پشت خود را به رکن کعبه تکیه داده است بیعت خواهد کرد . . .
2 . امام باقر (ع) نیز در این باره می فرمایند:
کانی بالقائم یوم عاشورا و . . . قائما بین الرکن والمقام بین یدیه جبرئیل (ع) ینادی البیعة لله (17) . . . .
گوئیا قائم آل محمد (ع) را مشاهده می کنم که در روز عاشورایی در بین رکن و مقام در حالی که جبرئیل ندا می کند: بیعت از آن خداوند است . . .
3 . امام صادق (ع) در روایت دیگری می فرماید:
حتی ینزل مکة فیخرج السیف من غمده . . . و یستاذن الله فی ظهوره (18) . . . فیظهر عند ذلک صاحب هذا الامر . . .
حضرت مهدی (ع) در مکه فرود می آیند و شمشیرشان را از غلاف بیرون می کشند . . . از خداوند اجازه ظهور دریافت می نمایند . . . صاحب الامر (ع) در این موقع ظهور می نمایند . . .
4 . حذیفه می گوید از پیامبراکرم (ص) شنیدم که می فرمودند:
اذا کان عند خروج القائم ینادی مناد من السماء: ایها الناس . . . ولی الامر خیر امة محمد فالحقوا بمکة . (19)
. . . وقتی زمان خروج و قیام قائم آل محمد فرا می رسد منادی در آسمانها ندا سر می دهد که: ای مردم! بهترین فرد امت پیامبر (ص) زمام حکومت را به دست گرفته است در مکه به او ملحق شوید .
به هر حال در این باره روایت بسیار زیادی در متون روایی به چشم می خورد که در هیچ یک از آنها اسمی از سرداب و یا حتی سامرا به میان نیامده است .
بنابراین، احترام شیعیان به سرداب سامرا به خاطر آن اموری که مخالفان تشیع مطرح کرده اند نیست بلکه همانطور که در ضمن مطالب گذشته اشاره شد مقدس شمرده شدن سرداب به خاطر آن است که آنجا محل زندگی و عبادت سه تن از امامان بزرگوار شیعه است و به قول شاعر:
ما حب الدیار شغض قلبی
و لکن حب من سکین الدیارا
این علاقه به خانه و دیار نیست که قلب مرا شیفته خود ساخته است بلکه این عشق و علاقه به ساکن در آنجاست که حتی مرا شیفته در دیوار هم نموده است .
بر این اساس، سرداب سامرا که محل زندگی و عبادت سه تن از ائمه (ع) بوده است سهل است بلکه هر کجا که بدانیم حتی یکبار و یک لحظه امام زمان در آنجا (ع) دیده شده است; خاک آنجا را توتیای چشمان خود می سازیم و به آن تبرک می جوییم ولی هرگز این کار به آن معنی نیست که ما خاک و سنگ و فرش و دیوار و . . . را پرستش می نماییم .
پی نوشت ها:
1 . لغت نامه، ج 9، ص 13586 .
2 . اقتباس از فتوح البلدان یعقوبی، صص 258، 255 و . . . 362 به نقل از: آشنایی با عتبات مقدسه، جعفر الخلیلی، ص 96 تا 103 .
3 . اثباة الهداة، ج 6، ص 311 .
4 . بحارالانوار، ج 52، صص 52و53 .
5 . این واقعه در زمان معتضد که در سال 279ق . حکومت را به دست گرفته بود اتفاق افتاده است; یعنی حداقل نوزده سال پس از آغاز دوره غیبت صغری . . .
6 . سوره نور (24)، آیه 36 .
7 . مقدمه ابن خلدون، صفحه 157 .
8 . کشف الاستار، ص 210 .
9 . الصواعق المحرقة، ص 100 .
10 . مهناج السنة به نقل از: زندگانی الامام المهدی، ص 129 .
11 . «افسانه سرداب » ، روزنامه همشهری، ش 600، ص 8، مورخه 26/10/73 .
12 . الصراع بین الاسلام والوثنیة، ج 1، ص 374 .
13 . بحارالانوار، ج 52، ص 154، ح 9 .
14 . همان، ص 152، ح 4 .
15 . اثبات الهداة ج 7، ص 158 .
16 . بحارالانوار، ج 52، ص 279، ح 2; ص 399، ح 63 .
17 . همان، ص 290، ح 30 .
18 . همان، ص 301، ح 66 .
19 . همان، ص 304، ح 73 .