"تحلیلى از گرایشهاى روانشناسان آمریکایى و در روانشناسى دین گفتوگوهاى دین و روانشناسى "
آرشیو
چکیده
متن
از دیدگاه تاریخى، روانشناسى دین، رشتهاى است که فراز و نشیبها و احیا و بازگشت دین را در طول زمان، بیان مىکند .(بیت، هالاهمى، 1974).
حامیان این دیدگاه معتقدند که بسیارى از شخصیتهاى برجسته نخستین روانشناسى، دین را مخاطب قرار دادهاند . سرشناسترین این افراد «ویلیام جیمز» بود که کتاب اصول روانشناسىاش، بیانگر بالاترین حد پیشرفت در روانشناسى آن عصر به شمار مىآید . جیمز، رئیس انجمن روانشناسى امریکا بود، و به پدیدههاى دینى علاقه بسیار داشت و تلاشهاى خویش را در تجربه دینى فرد متمرکز ساخت . سخنرانىهاى «گیفورد» که در کتاب «گوناگونى تجربه دینى» به چاپ رسید و امروزه حدود یک قرن از انتشار آن مىگذرد، از آثار ماندگار شمرده مىشود .
روانشناسان متنفذ دیگرى مانند «جى استانلىهال» نیز به مطالعه دین پرداختند و در صدد بهبود فرضیههاى روانشناسى و تحقیق در رسوم دینى برآمدند .
در دورههاى اخیر، روانشناسان امریکایى به سوى «رفتارگرایى» که از نادیده گرفتن مسائل معنوى سرچشمه مىگرفت، روى آوردند . روشهاى تقلیلگرایانه رفتارگرایى در مورد عقیده و ایمان یا فرضیههاى متناسب با آن مجال بحثباقى نگذاشت . بتدریج روانشناسى، مقوله دین را ترک نمود و به موضوعات دیگرى که علمىتر تلقى مىشدند، پرداخت . این امر به چندین دهه غفلت و کوتاهى در موضوع دین انجامید .
علاقه روانشناسان به دین در سال 1950 دیگر بار آغاز شد . تلاشهاى گوردن آلپورت براى توصیف نقش دین در تجربه شخص، اثر فراموشنشدنى او در این زمینه را سامان بخشید و فرضیه تمایز انگیزههاى دینى درونى و برونى را به عنوان بانفوذترین رویکرد در مطالعات روانشناسى دین در امریکا پدید آورد . در سالهاى پس از آن، براساس یک دیدگاه سنتى در روانشناسى دین، پیشرفتهاى بسیارى پیشنهاد داده شد که تجربه احیاى منافع در این رشته، رهاورد آن شمرده مىشود . انتشار نشریه تخصصى، بخشى از این پیشرفتها بود . اختصاص بخشى از انجمن روانشناسى امریکا به مطالعات دینى و دسترسى روزافزون به کلاسهاى دانشگاههایى که در خصوص روانشناسى دین مطالعه مىکردند، بخشى دیگر از این پیشرفتها است . این الگوى رشد که به طور بسیار خلاصه بیان گردید، اخیرا با این نظر که دین هرگز از سوى جریان غالب و روند کلى روانشناسى، مورد استقبال قرار نگرفت، روبهرو شده است . این دیدگاه، معتقد است که روانشناسى دین در حاشیه این رشته و در خلال پیشرفتهاى آن آشکار گردید . ولف با استفاده از اسناد منتشر شده و سایر اطلاعات تاریخى، دریافت که نخستین نشریه در این رشته در سال 1952، همزمان با پایان «نشریه روانشناسى امریکایى» تعطیل شد . البته در نیمه نخست قرن بیستم، کتابهاى اختصاصى روانشناسى دین نیز انتشار مىیافت; ولى کنارهگیرى اجتنابناپذیر روانشناسان معروف و برجسته، به افت این رشته علمى در اوایل دهه 90 انجامید .
راهاندازى نشریاتى که به گونهاى رضایتبخش به مطالعات تجربى دین گرایش داشتند، عامل مهم توسعه این رشته و وضعیت کنونى آن به شمار مىآید .
نشریههاى «مطالعات علمى - دینى» ، «مرورى بر تحقیقات دینى» و «مجله بینالمللى روانشناسى دین» ، مانند سایر سمینارهاى تخصصى، روانشناسان را یارى داد تا تحقیقات خویش را درباره زوایاى رفتار و عقاید دینى، منتشر کنند . پیشرفتهاى مهم و اساسى روانشناسى دین، هنوز مرهون تلاشهاى پیوسته روانشناسانى است که تحقیقاتشان را در این نشریات ارائه دادند .
سازمانهایى در روانشناسى دینى
مطالعات و تحقیقات سازمانهاى حرفهاى روانشناسان علاقهمند به موضوع دین نیز رهاوردى مشابه دارد . بخش سىوششم انجمن روانشناسى امریکاییان، نخستین سازمان در این رشته به شمار مىآید . این مرکز در آغاز به عنوان انجمن روانشناسى امریکاییان کاتولیک، تاسیس شد و در سال 1971 با نام «روانشناسان علاقهمند به مقولههاى دینى» مجددا سازماندهى گردید . «روانشناسان علاقهمند به مقولههاى دینى» در سال 1975 به عضویت انجمن روانشناسان امریکاییان درآمدند و در سال 1993 خود را «روانشناس دین» نامیدند . این گروه اکنون دو هزار عضو دارد که اکثر آنها روانشناسان بالینى و مشاورهاى هستند .
به رغم نخستین سازمانهاى مطالعات دینى، اقلیتى نیز در انجمن روانشناسان امریکایى وجود داشت که شمار آنها در مقایسه با جمعیت صدوپنجاه و نه هزار نفرى انجمن روانشناسى امریکاییان، بسیار اندک بود و در گسترش انجمن نقشى محدود داشت . با وجود همه این مسائل، این سازمان موضوعاتى مهم براى جلسات بحث و گفتوگوهاى دین و روانشناسى در نظر گرفت . انگیزه تاسیس جامعه روانشناسى امریکاییان در سال 1988 نیز همین مسئله بود . جامعه روانشناسى امریکایى تلاش خود را بر دانش روانشناختى متمرکز کرده و در برابر تاکید انجمن روانشناسى امریکایى بر مراقبتهاى بهداشت روانى وزنه تعادل به وجود آورد .
در این برهه از زمان، جامعه روانشناسى امریکایى براى روانشناسانى که عقاید و رفتار دینى یا سایر محدودههاى روانشناسى را مطالعه مىکردند، بخشى ویژه نداشت، البته روانشناسان علاقهمند به دین مىتوانستند در انجمنها و محافل دیگر فعالیت کنند . برجستهترین آنها، انجمن روانشناسى تغییر شخصیت، (Transpersenal) است، که بر مسائل تغییر حالات خودآگاهى و معنویت، بیش از دین سازمانیافته تاکید مىورزد .
نشریه این گروه، «روانشناسى تغییر شخصیت» است که براى فرضیات و تحقیقات مربوط به تجربههاى دینى ویژه پژوهشهاى مبتنى بر روشهاى غیرسنتى، راه خروج فراهم مىآورد . علاوه بر این، سازمانهاى متعددى وجود دارند که روانشناسى و سنتهاى دینى خاص، مانند مسیحیت و یهودیت را بهبود مىبخشند و این سازمانها که روانشناسان مربوط به کلیسا خوانده مىشوند، به کاربرد روانشناسى در مقولههاى بهداشت روانى در محیطهاى دینى، شدیدا گرایش دارند . انجمن امریکایى روانشناسان کلیسایى یکى از این گروهها است . گروه دیگر انجمن مسیحیان براى علوم روانشناختى است که در خدمت جامعه پروتستانهاى انجیلى قرار دارد . این گروهها هزاران عضو دارد; ولى به دو دلیل در رتبه دوم جاى مىگیرند .
1 . کوتهبینى و تنگنظرى ویژه روانشناسى امریکاییان که روانشناسى را از سایر حرفههاى بهداشت روانى، ارزشمندتر مىدانند .
2 . ارزشهاى نهفته در سازمان، از علایق اولیه انگاشته شدن معنویت و ابراز رشد معنوى بودن روانشناسى که افزایش پندارها در میان روانشناسان آزاد و بىتعصب مىانجامید .
با این همه، روانشناسان، کارکنان اجتماعى و روحانیون این سازمانها، نخستین منبع مراقبتهاى بهداشت روانى را براى بسیارى از مردم فراهم مىآورند و تاثیر عملى این سازمانها قابل ارزیابى و برآورد نیست .
در نهایتسازمانهاى میانرشتهاى، مانند جامعه مطالعات علمى دین و انجمن مطالعات دینى نیز وجود دارند . روانشناسانى که در مورد دین به تحقیق مىپردازند، اغلب از نشریات این سازمانها بهره مىبرند و اکثر آثار این نشریات را داراى کیفیتبالا مىدانند . در کنفرانس مشترک این سازمانها، تحقیقات جامعهشناسى از بررسى و چیرگى فزونترى برخوردار است .
دیدگاههاى روانشناختى دین
رالف هود، از شخصیتهاى مهم در روانشناسى دین امریکا، شش مکتب فکرى روانشناسى در خصوص دین پیشنهاد داد: 1 . «مکتب روانکاوى» برگرفته از آثار فروید بود و مىکوشید انگیزههاى ناخودآگاه عقاید دینى را آشکار سازد . تفاسیر روانکاوى لزوما دینستیز نیست . 2 . «مکتب تحلیلگرایى» از توصیفهاى یونگ در مورد زندگانى معنوى الهام گرفته است . البته اکثر روانشناسان توضیحهاى یونگ را ناهمسو با تحقیقات علمى و داراى نقشى محدود در روانشناسى ارزیابى مىکنند .
3 . «مکتب objedrelation » توسط روانشناسان شکل گرفت، اما تلاشهاى خود را بر نفوذ و تاثیر مادر بر فرزند متمرکز ساخت . این مکاتب بر مطالعات بالینى و سایر روشهاى توصیفى و تشریحى که بر نمونههاى ساده استوار است، متکى بودند . 4 . مکتب تغییر شخصیت مىکوشد در مسیر روبهرو شدن مستقیم با معنویات قرار گیرد . این مکتب، پدیدههاى معنوى را حقیقى مىداند و از شیوههاى گوناگون براى مطالعه تجربیات ماوراى علم بشر استفاده مىکند . 5 . مکاتب پدیدارشناسى بر فرضیات نهفته تجربه دینى و رایج کردن این تجربهها میان مردم تاکید مىورزد . این گروه از دانشمندان واکنشهاى انتقادى در مسایل تجربى و سنجشى را تایید مىکند . 6 . مکاتب سنجشى (اندازهگیرى) اکنون روش غالب در روانشناسى دین در امریکا به شمار مىآید . پیروان این اندیشه جهت استفاده از شیوههاى روانشناختى در گستره مطالعه زندگى دینى امیال و آرزوها را تقسیم مىکند .
با وجود سنتسنجش، مدل گرایشهاى برونى - درونى دینى آلپورت، بیش از سى سال این رشته را شکل داد . در راستاى جستوجوى رابطه گرایشهاى درونى و برونى نگرشها و رفتارهاى اجتماعى، مطالعات بسیار انجام گرفته است . دورنماى درونى و برونى، اساس مطالعات مهم باتسون و دیگران بود . مطالعات و تحقیقات به منظور کشف نقش دین در فائق آمدن بر مسائل نیز در روانشناسى رایج است . «پارگامنت» از برجستهترین افراد این رشته بود که چگونگى استفاده مردم را از دین براى مقابله با فشارهاى روحى، مورد مطالعه قرار داد .
روانشناسان، امکان مرحلهاى بودن پیشرفتهاى دینى را کشف کردند . در این خصوص، تئورى اتصال (ضمیمه) بسیارى از اذهان را به خود معطوف ساخت . در روانشناسى شناختى یا شناختنگر که توسط اسپیلکا طرح شد، به موضوع کاربرد دین مىپردازد .
تئورىهاى روانشناسى اجتماعى - از قبیل تئورى جذب و جذابیت - به منظور آزمایش شرایط تجربیات دینى یا درک تحولات دینى به کار مىرفته است .
ترس از مرگ و نقش آن در تجربه دینى در این محدوده، به عنوان حلقه ارتباط دین و روانشناسى مطالعه شده است . مکاتب سنجش در هر کدام از این محدودهها از شیوههاى روششناسى علمى سنتى که در ارتباط با پدیدههاى دینى ارتباط دارد، استفاده مىکنند . آنها در این کار بر این نکته که دین با دانستههاى ما در مورد رفتار و اندیشههاى انسانى مرتبط است، تاکید مىورزند . شواهد موجود نشان مىدهد که علاقه به مسائل دینى و یا دست کم موضوعات مذهبى در میان روانشناسان امریکایى، رشد داشته است . براى مثال موضوع برنامه تلویزیونى انجمن روانشناسى امریکا، در ماه آگوستسال 1996، دین بوده است . این انجمن کتابهاى مختلفى نیز چاپ کرده است که نقش دین را در تمرین روانشناسى بالینى و مشاورهاى، بر مىرسد .
در میان این کتابها، کتاب «ریچاردز وبرگین» به موضوع درمان مؤثر هنگام مخاطب قرار دادن محترمانه عقاید دینى، مىپردازد و امکان برخوردارى از «روانشناسى خداشمول» را فراهم مىآورد . دیدگاه دائرةالمعارفى دین در روانشناسى بالینى در ایالات متحده امریکا در کتاب شافرانسکه یافت مىشود . او در این کتاب دیدگاههایى متفاوت ارائه داده است که همه آنها مطلوبند و در مقوله دیندرمانى و عقایددرمانى مىگنجند . این جنبش در آغاز بحثهاى تاریخى گوناگون میان آلنبرگین و آلبرتآلیس پدید آورد که در نشریه روانشناسى بالینى و مشاوره به چاپ رسید . این مناظرهها اختلافات فاحش فرضیات طبیعتگرایانه آلیس و فرضیههاى مبتنى بر وجود خدا و وحدانیتبرگین را آشکار مىسازد و فضاى آن روزگار را که از نگرانىهاى روزافزون پستمدرن در مورد ارزشها و فرضیات روبه گسترش علم آکنده بود، باز مىنمایاند .
این فضا سبب شد که روانشناسان با دید بازتر به مطالعه دین و کاربرد مقولههاى بهداشت روانى روى آورند . البته علاقه دانشجویان به روانشناسى دین کافى بود تا این دروس در بسیارى از دانشگاهها و دانشکدهها باقى بماند و روشهاى گوناگون دیدگاههاى روانشناسى در مورد دین، همچنان مورد مطالعه قرار گیرد .
گرایشهاى اخیر و جهتهاى آینده
روانشناسى دین در امریکا با مشکلات و فرصتهاى بسیار روبهرو است و این امکان وجود دارد که در آینده از اهمیت افزونترى برخوردار گردد . بىتردید دروس و رشتههاى عملى روانشناسى دین در امریکا، همچون دیگر کوششهاى انسانى، از خطا پیراسته نیست . در این گستره، انتظار از روانشناسان به دلایلى که ادامه تنش میان روانشناسى رایجبوده و دین یکى از آنان به شمار مىآید، محدود خواهد بود . این دو حوزه، فرضیات مختلف را درباره آنچه شواهد درست پدید مىآورد، استوار گردیدهاند . هنوز هم روانشناسانى وجود دارند که مىکوشند فرضیات تغییر یافته را مورد توجه قرار دهند . موفقیت کتاب ریچاردز وبرگین که در زمان انتشارش از پرفروشترین کتابهاى انجمن روانشناسى امریکا شمرده شد، چنان اظهار مىدارد که روانشناسان منفرد در کارهاى پیشرفته خویش با دین درگیرى دارند . این موضوع نشان مىدهد که در آینده، مقولههاى مربوط به دین، توجه روانشناسان بیشترى را به خود جلب خواهد کرد و در میان روانشناسان محقق، تنش علمى، فزونى مىیابد; همانند روانشناسى عصبى، روانشناسى تکاملى و سایر زیررشتههایى که به ترقى و پیشرفت ادامه مىدهند . ممکن است روانشناسان علاقهمند به دین با توسعه تحقیقات و تئورىهاى موفقیتآمیز به شکافهاى موجود بپردازند . براى مثال تئورى ضمیمه مىتواند با روانشناسى تکاملى سازگار باشد; هر چند این پژوهشها، رشتهاى را پیشنهاد مىدهد که به روانشناسى بیش از دین توجه دارد . روانشناسى دین بر فرایند درک و فهم ما از دین، تاکید مىورزد . روانشناسى دینى بر تفاسیر مذهبى روانشناسى پاى مىفشارد . مشکل همیشگى روانشناسى دین، تامین بودجه و سرمایهگذارى در امر تحقیق است . این رشته هرگز پشتیبانى مالى بسیارى در امریکا دریافت نکرده است . دانش ما در این گستره با شکافهایى مهم روبهروست . با کمبود سرمایهگذارى، پیشرفت تحقیقات در مقایسه با سایر رشتهها کندتر خواهد بود و اجراى یک تحقیق کامل و بىنقص، ناممکن مىنماید . براى مثال این رشته به مطالعات طولى سخت نیاز دارد، اما مشکلات و هزینههاى این شیوه تحقیق، اجراى آن را بدون پشتیبانى مالى غیرممکن مىسازد . این مسئله که پیشرفت در این رشته را به تاخیر مىاندازد، بدان واقعیتبازمىگردد که اکثر روانشناسان علاقهمند به مقوله دین، یا بالینىاند یا مشاورهاى .
نیازهاى نگهدارى و ادامه کارهاى بالینى، ارائه تحقیقات برپایه روانشناسى دین را براى آنان دشوار مىسازد . با این وجود در مقایسه با گذشته، دلایل خوشبینانهترى نیز وجود دارد; بطور کلى این گونه رقابتها ممکن است نحوه سرمایهگذارى و بودجه تحقیقات دینى را بهبود بخشد . افزون بر این، تلاشهاى اخیر انجمن روانشناسان امریکا در تاسیس «روانشناسى مثبت» نیز سبب خوشبینى است . این نوع روانشناسى بر عواملى که ممکن است در بهداشت روانى مؤثر باشد، توجه و تمرکز دارد . دست کم یک روانشناس برجسته، تاثیرهاى دین در بهبود بهداشت روانى را بیان کرده است و به نظر مىرسد این تلاشها ادامه یابد . بدون در نظر گرفتن این حمایتها در مورد تحقیقات، این نکته که پژوهشها باید از نظر روششناسى سالم و بىنقض باشد، همیتبسیار دارد . اگر روانشناسى دین بخواهد از تاثیر گستردهتر در جامعه روانشناسى امریکا برخوردار باشد، باید از نظر روششناسى بسیار دقیق و موشکافانه باشد .
نتیجهگیرى
مطالعه روانشناسى دین، بخش با اهمیت و هدفمند روانشناسى در امریکا به شمار مىآید . روانشناسى دین با درک ما درباره مردم ارتباط دارد; زیرا با توجه به این که بیش از 90 درصد امریکاییان خداباورند، بعد مهمى از زندگى در امریکا را مورد خطاب و توجه قرار مىدهد . روانشناسى دین براى مطالعه نگرشها، حس نوعدوستى و گذشت و بسیارى دیگر از پدیدهها که روانشناسان به آن علاقهمندند، منبعى غنى از اطلاعات به شمار مىآید . روانشناسى دین، همچنین ابتکار و خلاقیت روانشناسان را در اجراى تحقیقات ساختارى که نمىتوان آنها را از طریق آزمایش به سادگى مطالعه کرد، به چالش مىاندازد . به طور خلاصه، پیوند بین روانشناسى و دین، به روانشناسى کمک مىکند تا ارتباط تاریخى خویش را با فلسفه حفظ کند . از آن جا که روانشناسى در پى استخدام فنون و علوم طبیعى است، روانشناسى دین به ما یادآورى مىکند که ریشه ما در فلسفه قرار دارد و فرضیاتى که در خصوص موضوعاتمان پدید مىآوریم، براى علوم مفاهیمى مهم به ارمغان مىآورد .
روانشناسان متنفذ دیگرى مانند «جى استانلىهال» نیز به مطالعه دین پرداختند و در صدد بهبود فرضیههاى روانشناسى و تحقیق در رسوم دینى برآمدند .
در دورههاى اخیر، روانشناسان امریکایى به سوى «رفتارگرایى» که از نادیده گرفتن مسائل معنوى سرچشمه مىگرفت، روى آوردند . روشهاى تقلیلگرایانه رفتارگرایى در مورد عقیده و ایمان یا فرضیههاى متناسب با آن مجال بحثباقى نگذاشت . بتدریج روانشناسى، مقوله دین را ترک نمود و به موضوعات دیگرى که علمىتر تلقى مىشدند، پرداخت . این امر به چندین دهه غفلت و کوتاهى در موضوع دین انجامید .
علاقه روانشناسان به دین در سال 1950 دیگر بار آغاز شد . تلاشهاى گوردن آلپورت براى توصیف نقش دین در تجربه شخص، اثر فراموشنشدنى او در این زمینه را سامان بخشید و فرضیه تمایز انگیزههاى دینى درونى و برونى را به عنوان بانفوذترین رویکرد در مطالعات روانشناسى دین در امریکا پدید آورد . در سالهاى پس از آن، براساس یک دیدگاه سنتى در روانشناسى دین، پیشرفتهاى بسیارى پیشنهاد داده شد که تجربه احیاى منافع در این رشته، رهاورد آن شمرده مىشود . انتشار نشریه تخصصى، بخشى از این پیشرفتها بود . اختصاص بخشى از انجمن روانشناسى امریکا به مطالعات دینى و دسترسى روزافزون به کلاسهاى دانشگاههایى که در خصوص روانشناسى دین مطالعه مىکردند، بخشى دیگر از این پیشرفتها است . این الگوى رشد که به طور بسیار خلاصه بیان گردید، اخیرا با این نظر که دین هرگز از سوى جریان غالب و روند کلى روانشناسى، مورد استقبال قرار نگرفت، روبهرو شده است . این دیدگاه، معتقد است که روانشناسى دین در حاشیه این رشته و در خلال پیشرفتهاى آن آشکار گردید . ولف با استفاده از اسناد منتشر شده و سایر اطلاعات تاریخى، دریافت که نخستین نشریه در این رشته در سال 1952، همزمان با پایان «نشریه روانشناسى امریکایى» تعطیل شد . البته در نیمه نخست قرن بیستم، کتابهاى اختصاصى روانشناسى دین نیز انتشار مىیافت; ولى کنارهگیرى اجتنابناپذیر روانشناسان معروف و برجسته، به افت این رشته علمى در اوایل دهه 90 انجامید .
راهاندازى نشریاتى که به گونهاى رضایتبخش به مطالعات تجربى دین گرایش داشتند، عامل مهم توسعه این رشته و وضعیت کنونى آن به شمار مىآید .
نشریههاى «مطالعات علمى - دینى» ، «مرورى بر تحقیقات دینى» و «مجله بینالمللى روانشناسى دین» ، مانند سایر سمینارهاى تخصصى، روانشناسان را یارى داد تا تحقیقات خویش را درباره زوایاى رفتار و عقاید دینى، منتشر کنند . پیشرفتهاى مهم و اساسى روانشناسى دین، هنوز مرهون تلاشهاى پیوسته روانشناسانى است که تحقیقاتشان را در این نشریات ارائه دادند .
سازمانهایى در روانشناسى دینى
مطالعات و تحقیقات سازمانهاى حرفهاى روانشناسان علاقهمند به موضوع دین نیز رهاوردى مشابه دارد . بخش سىوششم انجمن روانشناسى امریکاییان، نخستین سازمان در این رشته به شمار مىآید . این مرکز در آغاز به عنوان انجمن روانشناسى امریکاییان کاتولیک، تاسیس شد و در سال 1971 با نام «روانشناسان علاقهمند به مقولههاى دینى» مجددا سازماندهى گردید . «روانشناسان علاقهمند به مقولههاى دینى» در سال 1975 به عضویت انجمن روانشناسان امریکاییان درآمدند و در سال 1993 خود را «روانشناس دین» نامیدند . این گروه اکنون دو هزار عضو دارد که اکثر آنها روانشناسان بالینى و مشاورهاى هستند .
به رغم نخستین سازمانهاى مطالعات دینى، اقلیتى نیز در انجمن روانشناسان امریکایى وجود داشت که شمار آنها در مقایسه با جمعیت صدوپنجاه و نه هزار نفرى انجمن روانشناسى امریکاییان، بسیار اندک بود و در گسترش انجمن نقشى محدود داشت . با وجود همه این مسائل، این سازمان موضوعاتى مهم براى جلسات بحث و گفتوگوهاى دین و روانشناسى در نظر گرفت . انگیزه تاسیس جامعه روانشناسى امریکاییان در سال 1988 نیز همین مسئله بود . جامعه روانشناسى امریکایى تلاش خود را بر دانش روانشناختى متمرکز کرده و در برابر تاکید انجمن روانشناسى امریکایى بر مراقبتهاى بهداشت روانى وزنه تعادل به وجود آورد .
در این برهه از زمان، جامعه روانشناسى امریکایى براى روانشناسانى که عقاید و رفتار دینى یا سایر محدودههاى روانشناسى را مطالعه مىکردند، بخشى ویژه نداشت، البته روانشناسان علاقهمند به دین مىتوانستند در انجمنها و محافل دیگر فعالیت کنند . برجستهترین آنها، انجمن روانشناسى تغییر شخصیت، (Transpersenal) است، که بر مسائل تغییر حالات خودآگاهى و معنویت، بیش از دین سازمانیافته تاکید مىورزد .
نشریه این گروه، «روانشناسى تغییر شخصیت» است که براى فرضیات و تحقیقات مربوط به تجربههاى دینى ویژه پژوهشهاى مبتنى بر روشهاى غیرسنتى، راه خروج فراهم مىآورد . علاوه بر این، سازمانهاى متعددى وجود دارند که روانشناسى و سنتهاى دینى خاص، مانند مسیحیت و یهودیت را بهبود مىبخشند و این سازمانها که روانشناسان مربوط به کلیسا خوانده مىشوند، به کاربرد روانشناسى در مقولههاى بهداشت روانى در محیطهاى دینى، شدیدا گرایش دارند . انجمن امریکایى روانشناسان کلیسایى یکى از این گروهها است . گروه دیگر انجمن مسیحیان براى علوم روانشناختى است که در خدمت جامعه پروتستانهاى انجیلى قرار دارد . این گروهها هزاران عضو دارد; ولى به دو دلیل در رتبه دوم جاى مىگیرند .
1 . کوتهبینى و تنگنظرى ویژه روانشناسى امریکاییان که روانشناسى را از سایر حرفههاى بهداشت روانى، ارزشمندتر مىدانند .
2 . ارزشهاى نهفته در سازمان، از علایق اولیه انگاشته شدن معنویت و ابراز رشد معنوى بودن روانشناسى که افزایش پندارها در میان روانشناسان آزاد و بىتعصب مىانجامید .
با این همه، روانشناسان، کارکنان اجتماعى و روحانیون این سازمانها، نخستین منبع مراقبتهاى بهداشت روانى را براى بسیارى از مردم فراهم مىآورند و تاثیر عملى این سازمانها قابل ارزیابى و برآورد نیست .
در نهایتسازمانهاى میانرشتهاى، مانند جامعه مطالعات علمى دین و انجمن مطالعات دینى نیز وجود دارند . روانشناسانى که در مورد دین به تحقیق مىپردازند، اغلب از نشریات این سازمانها بهره مىبرند و اکثر آثار این نشریات را داراى کیفیتبالا مىدانند . در کنفرانس مشترک این سازمانها، تحقیقات جامعهشناسى از بررسى و چیرگى فزونترى برخوردار است .
دیدگاههاى روانشناختى دین
رالف هود، از شخصیتهاى مهم در روانشناسى دین امریکا، شش مکتب فکرى روانشناسى در خصوص دین پیشنهاد داد: 1 . «مکتب روانکاوى» برگرفته از آثار فروید بود و مىکوشید انگیزههاى ناخودآگاه عقاید دینى را آشکار سازد . تفاسیر روانکاوى لزوما دینستیز نیست . 2 . «مکتب تحلیلگرایى» از توصیفهاى یونگ در مورد زندگانى معنوى الهام گرفته است . البته اکثر روانشناسان توضیحهاى یونگ را ناهمسو با تحقیقات علمى و داراى نقشى محدود در روانشناسى ارزیابى مىکنند .
3 . «مکتب objedrelation » توسط روانشناسان شکل گرفت، اما تلاشهاى خود را بر نفوذ و تاثیر مادر بر فرزند متمرکز ساخت . این مکاتب بر مطالعات بالینى و سایر روشهاى توصیفى و تشریحى که بر نمونههاى ساده استوار است، متکى بودند . 4 . مکتب تغییر شخصیت مىکوشد در مسیر روبهرو شدن مستقیم با معنویات قرار گیرد . این مکتب، پدیدههاى معنوى را حقیقى مىداند و از شیوههاى گوناگون براى مطالعه تجربیات ماوراى علم بشر استفاده مىکند . 5 . مکاتب پدیدارشناسى بر فرضیات نهفته تجربه دینى و رایج کردن این تجربهها میان مردم تاکید مىورزد . این گروه از دانشمندان واکنشهاى انتقادى در مسایل تجربى و سنجشى را تایید مىکند . 6 . مکاتب سنجشى (اندازهگیرى) اکنون روش غالب در روانشناسى دین در امریکا به شمار مىآید . پیروان این اندیشه جهت استفاده از شیوههاى روانشناختى در گستره مطالعه زندگى دینى امیال و آرزوها را تقسیم مىکند .
با وجود سنتسنجش، مدل گرایشهاى برونى - درونى دینى آلپورت، بیش از سى سال این رشته را شکل داد . در راستاى جستوجوى رابطه گرایشهاى درونى و برونى نگرشها و رفتارهاى اجتماعى، مطالعات بسیار انجام گرفته است . دورنماى درونى و برونى، اساس مطالعات مهم باتسون و دیگران بود . مطالعات و تحقیقات به منظور کشف نقش دین در فائق آمدن بر مسائل نیز در روانشناسى رایج است . «پارگامنت» از برجستهترین افراد این رشته بود که چگونگى استفاده مردم را از دین براى مقابله با فشارهاى روحى، مورد مطالعه قرار داد .
روانشناسان، امکان مرحلهاى بودن پیشرفتهاى دینى را کشف کردند . در این خصوص، تئورى اتصال (ضمیمه) بسیارى از اذهان را به خود معطوف ساخت . در روانشناسى شناختى یا شناختنگر که توسط اسپیلکا طرح شد، به موضوع کاربرد دین مىپردازد .
تئورىهاى روانشناسى اجتماعى - از قبیل تئورى جذب و جذابیت - به منظور آزمایش شرایط تجربیات دینى یا درک تحولات دینى به کار مىرفته است .
ترس از مرگ و نقش آن در تجربه دینى در این محدوده، به عنوان حلقه ارتباط دین و روانشناسى مطالعه شده است . مکاتب سنجش در هر کدام از این محدودهها از شیوههاى روششناسى علمى سنتى که در ارتباط با پدیدههاى دینى ارتباط دارد، استفاده مىکنند . آنها در این کار بر این نکته که دین با دانستههاى ما در مورد رفتار و اندیشههاى انسانى مرتبط است، تاکید مىورزند . شواهد موجود نشان مىدهد که علاقه به مسائل دینى و یا دست کم موضوعات مذهبى در میان روانشناسان امریکایى، رشد داشته است . براى مثال موضوع برنامه تلویزیونى انجمن روانشناسى امریکا، در ماه آگوستسال 1996، دین بوده است . این انجمن کتابهاى مختلفى نیز چاپ کرده است که نقش دین را در تمرین روانشناسى بالینى و مشاورهاى، بر مىرسد .
در میان این کتابها، کتاب «ریچاردز وبرگین» به موضوع درمان مؤثر هنگام مخاطب قرار دادن محترمانه عقاید دینى، مىپردازد و امکان برخوردارى از «روانشناسى خداشمول» را فراهم مىآورد . دیدگاه دائرةالمعارفى دین در روانشناسى بالینى در ایالات متحده امریکا در کتاب شافرانسکه یافت مىشود . او در این کتاب دیدگاههایى متفاوت ارائه داده است که همه آنها مطلوبند و در مقوله دیندرمانى و عقایددرمانى مىگنجند . این جنبش در آغاز بحثهاى تاریخى گوناگون میان آلنبرگین و آلبرتآلیس پدید آورد که در نشریه روانشناسى بالینى و مشاوره به چاپ رسید . این مناظرهها اختلافات فاحش فرضیات طبیعتگرایانه آلیس و فرضیههاى مبتنى بر وجود خدا و وحدانیتبرگین را آشکار مىسازد و فضاى آن روزگار را که از نگرانىهاى روزافزون پستمدرن در مورد ارزشها و فرضیات روبه گسترش علم آکنده بود، باز مىنمایاند .
این فضا سبب شد که روانشناسان با دید بازتر به مطالعه دین و کاربرد مقولههاى بهداشت روانى روى آورند . البته علاقه دانشجویان به روانشناسى دین کافى بود تا این دروس در بسیارى از دانشگاهها و دانشکدهها باقى بماند و روشهاى گوناگون دیدگاههاى روانشناسى در مورد دین، همچنان مورد مطالعه قرار گیرد .
گرایشهاى اخیر و جهتهاى آینده
روانشناسى دین در امریکا با مشکلات و فرصتهاى بسیار روبهرو است و این امکان وجود دارد که در آینده از اهمیت افزونترى برخوردار گردد . بىتردید دروس و رشتههاى عملى روانشناسى دین در امریکا، همچون دیگر کوششهاى انسانى، از خطا پیراسته نیست . در این گستره، انتظار از روانشناسان به دلایلى که ادامه تنش میان روانشناسى رایجبوده و دین یکى از آنان به شمار مىآید، محدود خواهد بود . این دو حوزه، فرضیات مختلف را درباره آنچه شواهد درست پدید مىآورد، استوار گردیدهاند . هنوز هم روانشناسانى وجود دارند که مىکوشند فرضیات تغییر یافته را مورد توجه قرار دهند . موفقیت کتاب ریچاردز وبرگین که در زمان انتشارش از پرفروشترین کتابهاى انجمن روانشناسى امریکا شمرده شد، چنان اظهار مىدارد که روانشناسان منفرد در کارهاى پیشرفته خویش با دین درگیرى دارند . این موضوع نشان مىدهد که در آینده، مقولههاى مربوط به دین، توجه روانشناسان بیشترى را به خود جلب خواهد کرد و در میان روانشناسان محقق، تنش علمى، فزونى مىیابد; همانند روانشناسى عصبى، روانشناسى تکاملى و سایر زیررشتههایى که به ترقى و پیشرفت ادامه مىدهند . ممکن است روانشناسان علاقهمند به دین با توسعه تحقیقات و تئورىهاى موفقیتآمیز به شکافهاى موجود بپردازند . براى مثال تئورى ضمیمه مىتواند با روانشناسى تکاملى سازگار باشد; هر چند این پژوهشها، رشتهاى را پیشنهاد مىدهد که به روانشناسى بیش از دین توجه دارد . روانشناسى دین بر فرایند درک و فهم ما از دین، تاکید مىورزد . روانشناسى دینى بر تفاسیر مذهبى روانشناسى پاى مىفشارد . مشکل همیشگى روانشناسى دین، تامین بودجه و سرمایهگذارى در امر تحقیق است . این رشته هرگز پشتیبانى مالى بسیارى در امریکا دریافت نکرده است . دانش ما در این گستره با شکافهایى مهم روبهروست . با کمبود سرمایهگذارى، پیشرفت تحقیقات در مقایسه با سایر رشتهها کندتر خواهد بود و اجراى یک تحقیق کامل و بىنقص، ناممکن مىنماید . براى مثال این رشته به مطالعات طولى سخت نیاز دارد، اما مشکلات و هزینههاى این شیوه تحقیق، اجراى آن را بدون پشتیبانى مالى غیرممکن مىسازد . این مسئله که پیشرفت در این رشته را به تاخیر مىاندازد، بدان واقعیتبازمىگردد که اکثر روانشناسان علاقهمند به مقوله دین، یا بالینىاند یا مشاورهاى .
نیازهاى نگهدارى و ادامه کارهاى بالینى، ارائه تحقیقات برپایه روانشناسى دین را براى آنان دشوار مىسازد . با این وجود در مقایسه با گذشته، دلایل خوشبینانهترى نیز وجود دارد; بطور کلى این گونه رقابتها ممکن است نحوه سرمایهگذارى و بودجه تحقیقات دینى را بهبود بخشد . افزون بر این، تلاشهاى اخیر انجمن روانشناسان امریکا در تاسیس «روانشناسى مثبت» نیز سبب خوشبینى است . این نوع روانشناسى بر عواملى که ممکن است در بهداشت روانى مؤثر باشد، توجه و تمرکز دارد . دست کم یک روانشناس برجسته، تاثیرهاى دین در بهبود بهداشت روانى را بیان کرده است و به نظر مىرسد این تلاشها ادامه یابد . بدون در نظر گرفتن این حمایتها در مورد تحقیقات، این نکته که پژوهشها باید از نظر روششناسى سالم و بىنقض باشد، همیتبسیار دارد . اگر روانشناسى دین بخواهد از تاثیر گستردهتر در جامعه روانشناسى امریکا برخوردار باشد، باید از نظر روششناسى بسیار دقیق و موشکافانه باشد .
نتیجهگیرى
مطالعه روانشناسى دین، بخش با اهمیت و هدفمند روانشناسى در امریکا به شمار مىآید . روانشناسى دین با درک ما درباره مردم ارتباط دارد; زیرا با توجه به این که بیش از 90 درصد امریکاییان خداباورند، بعد مهمى از زندگى در امریکا را مورد خطاب و توجه قرار مىدهد . روانشناسى دین براى مطالعه نگرشها، حس نوعدوستى و گذشت و بسیارى دیگر از پدیدهها که روانشناسان به آن علاقهمندند، منبعى غنى از اطلاعات به شمار مىآید . روانشناسى دین، همچنین ابتکار و خلاقیت روانشناسان را در اجراى تحقیقات ساختارى که نمىتوان آنها را از طریق آزمایش به سادگى مطالعه کرد، به چالش مىاندازد . به طور خلاصه، پیوند بین روانشناسى و دین، به روانشناسى کمک مىکند تا ارتباط تاریخى خویش را با فلسفه حفظ کند . از آن جا که روانشناسى در پى استخدام فنون و علوم طبیعى است، روانشناسى دین به ما یادآورى مىکند که ریشه ما در فلسفه قرار دارد و فرضیاتى که در خصوص موضوعاتمان پدید مىآوریم، براى علوم مفاهیمى مهم به ارمغان مىآورد .