آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۰

چکیده

متن

اشاره
قسمت دوم
در قسمت اول این مقاله با معنای لغوی و اصطلاحی «توقیع » و چگونگی پیدایش توقیعات آشنا شدیم . دراین قسمت پس از آشنایی اجمالی با تعداد توقیعات و شناخت دلایل و قرائنی که بر درستی صدور توقیعات دلالت می کنند، مروری اجمالی خواهیم داشت بر اولین دسته از توقیعات .
شماره توقیعات
شماره توقیعات در دو کتاب کمال الدین و تمام النعمة، شیخ صدوق و کتاب الغیبة، شیخ طوسی جمعا 92 عدد است . که پس از حذف موارد مشترک 80 توقیع می شود . به این شرح: در کتاب کمال الدین در بابی که به «ذکر توقیعات وارده از امام قائم (ع)» اختصاص دارد، 49 توقیع و یک دعا نقل شده که برخی کوتاه و بعضی طولانی است . اما شیخ طوسی در کتاب الغیبة در باب مخصوص توقیعات و مواضع دیگر 43 توقیع و خبر نقل می کند، که بعضی از آنها را از جمله معجزات امام غایب شمرده، و برخی دیگر توقیعاتی است که با شرح موارد صدور آنها ذکر کرده و متضمن سرگذشتی است جالب توجه، و شماری دیگر دستخط امام زمان (ع) است که به صورت منشور - فرمان سرگشاده عمومی - صادر شده، و شامل مباحث اصولی مذهب است . از این 43 توقیع 12 عدد منقول از صدوق است که بعضی عینا در کمال الدین دیده می شود .
بنابراین مجموع توقیعات غیرمکرر در دو کتاب ماخذ ما 80 عدد است .
ناگفته نماند بنای نویسنده در این نوشتار استقصا و پی جویی برای جمع آوری همه توقیعاتی که در کتب حدیث و روایت آمده، نبوده است، (1) بلکه تکیه بر کهن ترین آثار است و نقل نمونه هایی چند در ارتباط با مقصود، و آشنا کردن خوانندگان است با این بخش از اخبار مذهبی و آثار برجا مانده از امام زمان (ع)
پیش از پرداختن به متن توقیعات اخباری را که حاکی از آشنایی شیعه با خط و توقیع امام خود است می آوریم .
خط آشنا
از دلیل های استواری که آرام بخش دل حقیقت جویان است و بدرستی صدور توقیعات از طرف امام غایب حجة بن الحسن (ع) اطمینان می بخشد آشنایی ای است که بعضی از شیعیان و اصحاب ائمه با خط امام زمان خود داشتند و نشانی های آن را می دانستند . مهمتر آنکه مؤمنان پژوهشگر و دقیق خود قبلا از امام نمونه خط خواسته بودند . به این خبر توجه کنید:
احمدبن اسحاق که از صحابه نزدیک امام حسن عسکری (ع) است به خدمت حضرت می رسد و عرض می کند:
نامه ای با دستخط مبارک خود برایم بنویس که ببینم و خط شما را بشناسم، تا هر وقت نامه شما به من می رسد بدانم تزویری در کار نبوده و از خود شماست .
امام حسن (ع) پذیرفت و ضمن اینکه یادآور شد گاهی خط بواسطه تعویض قلم مختلف می شود دستور داد قلم و دواتی آوردند و نامه ای نوشت و به وی داد . (2)
در آغاز نوشته گفتیم اصطلاح توقیع در مورد نامه های کوتاه امام هادی و عسکری (ع) که در جواب سؤالات شیعیان می نوشتند نیز به کار رفته، زیرا آنان هم زندگی نسبتا مخفی داشتند و با مکاتبه و وسیله وکیلان با مردم در تماس بودند، بدین جهت احمدبن اسحاق نمونه خط مطالبه می کند و حضرت به او ارائه می دهد . با این آشنایی قبلی اصحاب خاص است که احمدبن حسن بن اسحاق قمی تصریح می کند که:
چون خلف صالح (ع) زاده شد از آقای ما حسن بن علی عسکری (ع) به جدم نوشته ای رسید که در آن به دستخطی که توقیعات به آن بر جدم وارد می شد نوشته شده بود: (3)
«فرزندی برای ما زاده شد، که باید خبرش نزد تو پوشیده و از همه مردم پنهان ماند . ما آن را اظهار نمی کنیم مگر به نزدیکان به واسطه خویشاوندی و به دوستان به سبب دوستیشان . اما دوست داشتیم این مژده را به تو اعلام کنیم تا خدا تو را به آن مسرور گرداند، همچنانکه ما را از آن خوشحال کرد، والسلام » . (4)
آنچه نقل شد در مورد توقیعات رسیده از امام یازدهم بود; اما اخباری که در دو کتاب مرجع ما درباره خط و نویسنده توقیعات آمده سه خبر در کمال الدین است و تعبیر به گونه ای است که در دو روایت نویسنده را خود امام معرفی می کند . و در یکی به خط شناخته شده و شش خبر در کتاب الغیبة آمده که دو خبر آن خط را از خود امام می داند و چهار خبر توقیع را به همان خطی می داند که در زمان امام حسن عسکری نوشته می شد و آشنا بود . از نظر اهمیتی که دارد مورد استشهاد از این اخبار را نقل می کنیم:
کمال الدین، باب ذکر التوقیعات:
حدیث 2: محمد بن صالح همدانی گفت: به صاحب الزمان (ع) نوشتم ... پس امام (ع) جواب نوشت ... (ص 483)
حدیث 3: محمدبن همام گوید از محمدبن عثمان عمری شنیده که می گفت: «توقیع به خطی که می شناختم از جانب امام بیرون آمد ...»
آخرین شاهد: خبری است طولانی متضمن پاسخ های متعدد به سؤالات اسحاق بن یعقوب که در کتاب الغیبة نیز نقل شده و از آن ماخذ نقل خواهیم کرد .
اما در کتاب الغیبة دو خبر زیرین که در بخش ویژه توقیعات آمده مانند اخبار قبلی صراحت دارد که توقیعات به خط خود حضرت - که ظاهرا آشنا و شناخته شده بود - صادر می شده است .
1 - ابن ابی غانم قزوینی و گروهی از شیعیان درباره جانشین امام حسن عسکری با هم مشاجره می کردند . ابن ابی غانم می گفت امام یازدهم درگذشت و فرزندی برجا نگذاشت . قرار شد که در این باره نامه ای بنویسند و به حضور امام غایب بفرستند، و از آنچه درباره اش مشاجره کردند حضرت را بیاگاهانند . به این قرار عمل کردند، پس جواب نوشته شان به خط امام، که بر او و پدرانش درود باد، رسید ... (ص 172)
2 - محمد بن یعقوب کلینی از اسحاق بن یعقوب نقل می کند که گفت: «از محمد بن عثمان عمری درخواست کردم مکتوبی که در آن مسایل دشوارم را طرح کرده ام به حضور امام بفرستد، توقیع به خط مولای ما - صاحب الدار - (ع) رسید ... (ص 176) . (5)
اما چهار خبر دیگر که ضمن شرح حال «سفیران ممدوح » در کتاب الغیبة آمده و توقیعات را به خطی که در زمان امام حسن عسکری (ع) با آن آشنا بودند معرفی می کند و اینک اخبار مورد نظر:
1 - ابونصر هبة الله بن احمد کاتب که فرزند دختر ابوجعفر عمری دومین نایب خاص است می گوید: توقیعات صاحب الامر (ع) از طریق عثمان بن سعید و فرزندش ابوجعفر محمدبن عثمان به شیعیان و اصحاب خاص امام حسن عسکری (ع) به امر و نهی و پاسخ سؤالات می رسید، به همان خطی که توقیعات در زمان حیات امام حسن عسکری (ع) صادر می شد . (ص 216)
2 - عبدالله بن جعفر حمیری نقل می کند چون ابوعمروعثمان بن سعید درگذشت، درباره واداشتن و انتصاب ابو جعفر محمد بن عثمان به جای پدرش، نامه ها به همان خطی که با ما مکاتبه می شد رسید (ص 220) .
3 - هبة الله بن محمد فرزند دختر ام کلثوم از مشایخش خبر داد که شیعه همواره بر عدالت عثمان بن سعید و محمد بن عثمان پابرجا بود تا اینکه عثمان بن سعید فوت کرد، و فرزندش ابوجعفر محمد بن عثمان او را غسل داد، و به اداره امور پدر و نیابت امام قیام کرد ... و توقیعات در مدت زندگی اش راجع به امور مهم از دست او به شیعه می رسید، به خطی که در دوران زندگی پدرش عثمان توقیعات صادر می شد (ص 221) .
4 - ابونصر هبة الله گوید: از دست محمدبن عثمان عمری توقیعات به مردم می رسید، به خطی که در زمان حیات امام حسن عسکری (ع) توقیعات برای مردم صادر می شد (ص 223) .
بنابراین خبرها بعضی توقیعات را خود امام شخصا مرقوم می فرموده، و بعضی دیگر را کاتبی که از زمان حضرت امام حسن عسکری (ع) چنین ماموریتی داشته است . به هر صورت آنچه مهم است و مورد نظر ماست این است که اصحاب خاص با آشنایی که با خط و نامه امام پیدا کرده بودند راهی منطقی و روشی یقین آور برای تشخیص درستی یا نادرستی توقیعات رسیده یافته بودند، و تا آثار صدق و صحت را در آنها مشاهده نمی کردند اخبار را نمی پذیرفتند و تلقی به قبول نمی نمودند .
بی گمان حجت خدا خود به موجباتی که ایجاد اطمینان نسبت به توقیعات بکند توجه داشته اند، چنانکه مثلا می بینیم در زمان نایب سومشان - ابوالقاسم حسن نوبختی - زمانی که این شایعه پیدا شد که بعضی توقیعات به وسیله شلمغانی تهیه و صادر می شود، حضرت صریحا آن را تکذیب کردند، و در توقیعی خطاب به علمای سؤال کننده فرمودند:
آنچه را که تردید داشتید، یا آنچه که از دست او به شما رسیده، همه را به ما برگردانید تا صحت یا بطلان آن را اعلام کنیم . (6)
تقسیم بندی توقیعات
اینک توقیعات برگزیده را برحسب موضوع دسته بندی کرده نقل می کنیم:
1 . رازدانی و خبردادن از امور پنهانی
بر طبق چندین خبر که در دو کتاب ماخذ ما آمده، حجت خدا بر زبان نایبان یا به وسیله توقیعات از رازهای نهانی و امور پنهانی و آنچه پرسندگان در دل داشته اند خبر داده و موجبات اعتماد به نواب و یقین به ارتباطشان با امام را فراهم کرده است . این اخبار اضافه بر روایاتی است که در تایید و توثیق نایبان رسیده، و در واقع نشانی های عینی و دلیل های مشهود بر صحت ادعایشان در نیابت و وساطت از امام غایب بوده و سبب اطمینان قلب بیشتر شیعیان می شده است . هر چند این رویدادها شخصی و خصوصی بوده، اما مجموع آنها که به وسیله راویان مطمئن و در کتب معتبر و مؤلفان محقق نقل شده امروزه برای ما نیز اطمینان آور است به ویژه که مضمون این اخبار خود نشان دهنده صحت و راست بودنشان می باشد و اینک چند نمونه:
1 - حسن بن فضل یمانی - ضمن حدیثی طولانی - گوید: «از سه مطلبی که به خاطر داشتم دو تای آنها را نوشتم و سومی را به احتمال آنکه ناخوشایند باشد ذکر نکردم . اما جوابی که به من رسید هم درباره دو مطلبی بود که نوشته بودم و هم راجع به سومین مطلب که در دل نگهداشته و ننوشته بودم » . (7)
2 - نصربن صالح نقل کرد که: «مردی از اهل بلخ پنج دینار با نامه ای که اسمش را در آن عوضی نوشته بود فرستاد . پاسخ وصول پول به او رسید با نام اصلی اش و نسبش و دعا برای او» . (8)
3 - محمدبن ابراهیم بن مهزیار که مال امانتی پدرش به او رسیده بود، بایستی مطابق وصیت آن را به امام زمانش برساند، اما او پس از فوت حضرت عسکری (ع) درباره امام بعدی در شک بود . با خود گفت: «پدرم به کاری نادرست وصیت نمی کند . من این مال را به عراق می برم و خانه ای بر کنار شط کرایه می کنم و به هیچ کس هم خبر نمی دهم . اگر همانطور که در زمان امام حسن عسکری امر امامت برایم روشن بود اکنون نیز آشکار گشت مال را به امام تسلیم می کنم و گرنه آن را صدقه می دهم . پس همین برنامه را اجرا کردم و به عراق رفتم . خانه ای بر کنار شط اجاره نمودم و چند روزی از اقامت من نگذشته بود که ناگاه رسولی با نامه ای آمد که در آن نوشته بود: ای محمد! فلان مبلغ مال درون فلان چیز است و تمام آنچه با من بود و کسی ممکن نبود از آن باخبر شود شرح داد .
من به رسول اطمینان پیدا کردم و مال را به او تسلیم کردم . سپس چند روزی تنها بودم و غمگین شدم، تا اینکه نامه ای برایم رسید بدین مضمون: ما تو را جانشین پدرت کردیم، پس خدای را سپاسگزار باش » . (9)
4 - رسولی که از قم کالاهایی را نزد ابوجعفر محمدبن عثمان آورده بود، دو جامه سردانی (10) را فراموش کرده بود . ابوجعفر به او یادآوری می کند . رسول به جستجوی بار می پردازد و چون چیزی نمی یابد مراجعه کرده می گوید: چیزی بر جا نمانده نایب امام به او می فرماید: به فلانی که پنبه فروش است و دو عدل پنبه برایش برده بودی مراجعه کن و یکی از دو عدل پنبه را که بر آن چنین و چنان نوشته بازکن، این دو جامه در کنار آن است . مرد از آنچه ابوجعفر به او خبر داد حیرت کرد و بسیار متعجب شد، ولی بر طبق راهنمایی اش عمل کرد . چون بار پنبه را گشود، دو جامه سردانی را در کنار بسته بار پنبه دید و برداشت و برای نایب امام آورد و به او تسلیم کرد .
این مرد محمدبن عثمان را نمی شناخت و همانطور که بازرگانان کالای خود را برای فروش به وسیله باربران معتمد می فرستند، هدایای امام را هم به او داده بودند که به نایب امام دهد و هیچ نامه ای هم که صورت اجناس ارسالی باشد همراه نداشت، زیرا در زمان معتضد عباسی سختگیری علیه شیعه زیاد بود، و چنانکه گفته اند «از شمشیرش خون می ریخت » . به این علت کسی که حامل کالا یا پول برای نایب امام بود خود خبر از اجناس محوله نداشت، فقط به او گفته می شد این کالاها را فلان جا ببر و به فلانی بده . (11)
5 - بین حسن بن علی نصیبی و محمدبن فضل موصلی به سال 307 ق . در بغداد راجع به صحت وکالت و نیابت ابوالقاسم حسین بن روح مباحثه و مشاجره بود، و محمدبن فضل با آنکه شیعه بود آن را نمی پذیرفت و دلیل می طلبید، و می گفت اموالی که او می گیرد در غیر موردش صرف می شود . روزی حسن بن علی گفت: دلیلی که مورد قبولت واقع شود ارائه خواهم داد . به این جهت از دفتر بزرگی که همراه محمدبن فضل بود نیمی از یک ورق جدا کرد و با قلمی که بی مرکب بود و نشانی بر کاغذ نمی گذاشت مطالبی را که بین خود قرار گذاشته بودند نوشت . بعد نامه را مهر کرد و به شیخ سیاه چرده ای که خدمتکار محمد موصلی بود داد که نزد حسین بن روح ببرد . چون خادم بازگشت، آنان مشغول غذا خوردن بودند که پاسخ بر همان ورقه رسید و با مرکب به جزءجزء مندرجات آن کاغذ - که خطش نامرئی بود و خوانده نمی شد - جواب مقتضی داده شده بود . چون محمد بن فضل چنین امر شگفت آور خارق العاده ای را دید بسیار ناراحت شد و [از اینکه تاکنون در اشتباه بوده] بر سر و روی خود زد . او از غذاخوردن افتاد و با حسن بن علی گفت: زود برخیز تا نزد ابوالقاسم حسین بن روح برویم . چون به حضورش رفتند محمدبن فضل شروع به گریستن و عذرخواهی کرد . نایب امام برای او از خدا طلب آمرزش نمود و به رحمت الهی امیدوارش گرداند . (12)
6 - بنابر خبری که شیخ طوسی مسندا از مشایخ قم نقل می کند: همسر علی بن حسین بن موسی بن بابویه (پدر صدوق) دخترعمویش بود، که از او فرزنددار نمی شد . به ابوالقاسم حسین بن روح ، رضی الله عنه، نامه نوشت، که از حضرت بخواهد تا برایش دعا کنند که خدا فرزندانی فقیه نصیبش گرداند . پاسخ برایش آمد:
«همانا تو از این زن فرزنددار نمی شوی، اما بزودی زن جوانی اهل دیلم نصیبت خواهد شد، که از او دو فرزند فقیه خواهی داشت » .
بنابر آنچه در دنباله خبر مذکور آمده: علی بن بابویه دارای سه پسر شد که دوتای آنها - محمد و حسین - فقیه شدند و استعدادی شگرف در حفظ [اخبار] داشتند، و چیزها حفظ می کردند که دیگر اهل قم نمی توانستند . آن دو، برادری دیگر به نام حسن داشتند که از نظر سن دومین فرزند محسوب می شد . وی به عبادت مشغول و مردی زاهد بود، با مردم آمیزش نداشت و فقیه هم نشد .
راوی گوید: چون دو فرزند فقیه - ابوجعفر (صدوق) و ابوعبدالله - داد سخن می دادند و اخبار فراوانی از حفظ نقل می کردند که مردم به شگفت درمی آمدند، به آن دو می گفتند: این مقام ویژه شما دو تن است که به دعای امام نصیبتان شده است . این موضوع در بین اهل قم مشهور و معروف شده بود . (13)
حسن بن خفیف از پدرش نقل می کند که گفت: صاحب الزمان، خادمانی به مدینه فرستاد، که با آنان دو خادم [اجیر] نیز بودند . حضرت به خفیف نامه نوشت که با آنان برود و او هم رفت . چون به کوفه رسیدند یکی از آن دو خادم مسکری آشامید . [حضرت به الهام ربانی با فاصله مکانی از عمل حرامش باخبر شدند] خادمان از کوفه بیرون نرفته بودند که از سامرا نامه رسید به برگرداندن خادمی که مسکر آشامیده و برکنار کردنش از خدمت [در آن اماکن مقدس] . (14)
نمونه های دیگر از اشراف بر ضمایر و آگاهی از وقایع و نهان دانی ولی حق تعالی را در توقیعات دیگری نیز که تحت موضوعات مختلف - مخصوصا توقیعات درباره اموال رسیده به امام - نقل شده است می بینیم . به بیان دیگر حضرت به گونه های مختلف با بیان حقایق پنهانی اثبات صحت امامت و ولایت خود و سفارت نایبان را می فرموده است تا برای طالبان حقیقت تردیدی بر جا نماند .
پی نوشت ها:
1 . کتابی که متعهد گردآوری و دسته بندی همه توقیعات - به روشی غیر از این نوشته - است با این مشخصات انتشار یافته: کلمه الامام المهدی (ع) تالیف آیة الله سیدحسن شیرازی، ترجمه دکتر سیدحسن افتخارزاه سبزواری، تنسیق، مقابله و تکمیل حسن تاجری، شعبان 1407، نشر آفاق .
کتابی که ادعیه رسیده از آن امام را دربردارد با این مشخصات است: صحیفة المهدی (ع) الشیخ عیسی الاهری، مؤسسة الغدیر، 1406 .
2 . شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 233 و 274 . به نقل از: پژوهشی در زندگی امام مهدی (ع) 188 .
3 . متن حدیث چنین است ... «فاذا فیه مکتوب بخط یده (ع) الذی کان ترد به التوقیعات علیه » .
4 . کمال الدین، ص 434 - 433 .
5 . در کمال الدین عبارت مذکور بدین صورت است: «فوردت فی التوقیع بخط مولانا صاحب الزمان (ع) ...» ، ص 483 .
6 . کتاب الغیبة، ص 229 - 228 .
7 . کمال الدین، ص 490، ح 13; کتاب الغیبة، ص 171 . به رعایت اختصار خلاصه این اخبار ترجمه و نقل شده می شود .
8 . کمال الدین، ص 488، ح 10 .
9 . کتاب الغیبة، 171 . یادآور می شود شیخ طوسی این خبر را تحت عنوان «آشکار شدن معجزاتی در زمان غیبت که دلالت بر درستی امام صاحب الزمان (ع) می کند» آورده .
10 . سردنانیه جزیره بزرگی است در دریای مغرب (قاموس) شاید پارچه سردانی منسوب به این جزیره باشد (کتاب الغیبة، زیرنوشت ص 179) .
11 . کتاب الغیبة، ص 180 - 178 .
12 . همان، ص 193 - 192 .
13 . همان، ص 188 .
14 . الکافی، ج 1، ص 523، ح 21 .

تبلیغات