آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۰

چکیده

متن

از سوی برخی از منکران یا تردیدکنندگان در باره رجعت، گاه این پرسش ها یا تردیدها مطرح می شود که:
1 . اگر هدف از بازگشت برخی مؤمنان و غیر مؤمنان در رجعت، مجازات یا پاداش برخی از افراد درگذشته در این دنیاست، رجعت لزومی ندارد; زیرا افراد نیکوکار، در بهشت برزخی به سر می برند و آمدن آنها به این دنیا، هر چند سرسبز و آباد باشد، همانند بردن آنان از بهشت به جهنم است . افراد بدکار نیز در جهنم برزخی عذاب می شوند و آوردن آنها به این دنیا، هر چند عذابی مکرر و بسیار ببینند همانند بردن آنها از جهنم به بهشت خواهد بود; از این رو که نه عذاب مادی و معنوی این جهان با عذاب برزخ و قیامت قابل مقایسه است نه نعمت ها و نه خوبی های مادی و معنوی آن با خوشی ها و نعمت های مادی و معنوی برزخ و قیامت .
2 . اگر مقصود این است که مؤمنان و کافران پیشین وعده های الهی را به چشم خود در این دنیا ببینند، این آگاهی، از جهان دیگر نیز برای آنها حاصل خواهد شد .
3 . اصولا با وجود رویدادی عظیم و فراگیر به نام قیامت، چه نیاز به اتفاقی جزئی و موردی به نام رجعت است؟ پاداش ها و کیفرها در قیامت داده خواهد شد .
و برخی پرسش ها و شبهه های دیگر که در جای خود می توانند درست نیز باشند .
در این نوشتار، هدف آن است که با روشن ساختن برخی جنبه های رجعت، این نظر مطرح شود که رجعت، با وجود قبول درستی پرسش های بالا، باز یک ضرورت است; ضرورتی که با حذف آن در هدف ها، آرمان ها و طرح های اسلام خلل پدید می آید و هیچ چیز دیگری جای خالی آن را پر نمی کند .
از اینرو، به طرح ضرورت رجعت، تنها در سه جنبه تکوینی، تاریخی - عقیدتی و کمال انسانی می پردازیم .
الف) ضرورت تکوینی
از بسیاری آیات و روایات چنین برمی آید که ظلم و ستم، به ویژه ستمی که پاسخ داده نشود و در آن حق مظلوم از ظالم گرفته نشود، حدودی که جاری نشوند و مجازات هایی که به اجرا در نیایند، همه و همه به تنهایی و در کنار یکدیگر، مایه آن خواهند شد که نظم زمین و آسمان بر هم خورد، باران در جای خود نبارد، نعمت ها دگرگون شوند، سرزمین های آباد، بایر، خشک و غیر زراعی شوند، باغ ها و درختان به شوره زار تبدیل شوند، روحیات مردم تغییر یابد . و از این قبیل آثار وضعی و پیامدهای طبیعی گناهان اجتماعی که بر عالم تکوین تاثیر خواهند نهاد .
از سوی دیگر، می دانیم که قرار است پس از ظهور، زمین سراسر آباد و سر سبز شود و هر چیزی به جای خود بازگردد . و می دانیم که عالم، عالم علل و اسباب است و قرار است کار این جهان، جتی پس از ظهور نیز، جز در مواردی خاص، با علل و اسباب پیش رود .
بر اساس این دانسته ها، اگر قرار باشد زمین آباد شود، باید علت ها و سبب های خشکی و خرابی آن از میان برود . حال اگر این علت ها و سبب ها این باشند که در زمان های گذشته خونی به ناحق ریخته شده، حقی غصب شده و ستمی بر کسی رفته است و در پی آن کیفری در کار نبوده و به همین خاطر، زمین هایی سر سبز، کویر و شوره زار شده اند، ضروری است که آن افراد و عوامل زنده شوند، حدود و مجازات ها به اجرا درآیند و حق ها به جای خود باز گردند تا باران هایی که به این دلایل بر سر زمین یا سر زمین هایی نباریده اند باز ببارند و نعمت هایی که راه آنها بسته شده بود باز ارزانی زمین و زمینیان شوند .
ب) ضرورت تاریخی - عقیدتی
می دانیم که بسیاری از پیروان ادیان و مذاهب نادرست، آنها که تعصب و عنادی ندارند، حق را می پذیرند و اگر تشخیص خود را غلط دانستند، نظر خویش را تغییر می دهند، تنها به خاطر این پیرو برخی دین ها و مذهب ها شده و در عقیده خود مانده اند که نمی توانند بپذیرند که پیشوایانشان دروغ گفته اند، به نیرنگ دست یازیده اند، توطئه اندیشیده اند، دین ساخته اند و آن را به خدا نسبت داده اند، یا دینی الهی را در حساس ترین شرایط تاریخی خود به انحراف کشانده اند .
این افراد اگر بدانند که در گذشته چه رخ داده است و این را از زبان همان بدعتگران، دین سازان و انحراف آفرینان بشنوند از عقیده خویش دست خواهند برداشت و به حق خواهند گروید .
از دیگر سو می دانیم که قرار است پس از ظهور، همگان به حق گرایند و با رغبت، به مذهب و آیینی رو کنند که حق است و قرار است تنها با آنان ستیز شود که حق را در می یابند اما بر باطل خود اصرار می ورزند .
بر این اساس، اگر قرار باشد که در این دنیا حق بر پیروان و مذاهب و ادیان باطل که حسن ظن به پیشوایان خود دارند آشکار شود، راهی جز این نیست که همان پیشوایان باطل از همان جایگاهی که پیروانشان به عنوان آرامگاه برای آنان می شناسند بیرون آیند، دو باره زنده شوند و خود اقرار کنند که چگونه آیندگان را اغفال کرده، به اشتباه کشانده و گمراه ساخته اند . جز این طریق، پیروان حقجو اما خوشبین، به گمراهی پیشوایان خود یقین نخواهند یافت و پیروان معاند و حق ستیز شناخته نخواهند شد .
به همین ترتیب، لازم است که پیامبران نیز پا به این جهان بگذارند تا شاهدی باشند برای آیین حقی که آورده اند و میزانی برای سنجش دیگرگونی ها و تحریف هایی که در آیین آنان صورت پذیرفته است .
ج) ضرورت کمال انسانی
هدف از آفرینش انسان ها رسیدن به کمال و نزدیکی به کمال مطلق است که از آن با «قربة الی الله » یا تقرب و «نزدیکی به خدا» یاد می شود . این نزدیکی به خدا برای هر انسان باید در طول عمر محدود او در این دنیا به دست آید . هر لحظه این عمر اگر برای هر انسان، باایمان و عمل صالح و بهترین عمل در هر لحظه همراه باشد، آن انسان پس از مرگ خویش در بالاترین و والاترین درجات جا خواهد داشت . هر لحظه که برای هر انسان به گونه ای مطلوب سپری می شود، در آخرت برای او سال ها، قرن ها و هزاره ها پیشرفت خواهد بود و هر لحظه که از دست او برود، در جهان دیگر باید سالها، قرنها و هزاره ها را طی کند تا به آن نقطه ای برسد که می توانست با یک لحظه دنیا برسد .
مؤمنانی هستند که پس از مرگ و دیدن آنچه به دست آورده و آنچه از دست داده اند آرزو می کنند که باز به دنیا باز گردند، عمل صالح کنند . در راه خدا کوشش، تلاش و جهاد نمایند، به مردم خدمت کنند، در راه استقرار حقیقت و تاسیس و استمرار کومت حق بکوشند و در این راه رنج ببینند و در صورت لزوم کشته شوند تا به درجاتی بالاتر و والاتر از آن چه هم اکنون در آن هستند دست یابند . اینان مشتاق این هستند که از بهشت برزخی با همه نعمت هایش بیرون آیند و رنج زندگی دنیا را به جان بخرند تا آن گاه که باز می گردند در مراتبی بالاتر قرار گیرند، مراتبی که بدون این کوشش ها، تلاش ها و مجاهدت های چند روزه دنیا باید با سال ها، قرن ها و هزاره ها در عالم دیگر بدست آید .
از دیگر سوی هستند انبیا، جانشینان انبیا و اولیایی که در این دنیا آمدند و رفتند اما مردم نتوانستند بیش از قطره ای از دریای وجود آنها بهره ببرند . آنها نیز مشتاق هستند که به این دنیا باز گردند تا باز در راه خدا به هدایت مردم بپردازند و بخش هایی دیگر از ظرفیت های گسترده و پهناور وجود خویش را در اختیار مردم بگذارند . با این کار، هم سهمی در استقرار دین حق در سرتاسر گیتی بر عهده بگیرند، هم دیگر نیروها و توان های آنها بی حاصل نماند، هم خود از این طریق تقربی بیشتر کسب کنند .
برای اینکه ظرفیت های بالقوه مؤمنان خالص به فعل آید و برای آن که ظرفیت های بالفعل انسان های کامل در خدمت ایمان، مؤمنان و حکومت ایمانیان به کار گرفته شود و برای اینکه استعدادها و توان هایی که خداوند در انسان ها نهاده است عبث نباشد، ضروری است که مؤمنان استوار و انسان های کامل دو باره در این جهان حاضر شوند و راه نیمه تمام خود را تمام کنند . اما مؤمنانی هستند که بیم آن دارند که اگر به این دنیا باز گردند، گرفتار ضعف ها، خطاها و وسوسه هایی شوند که آنها را از مرتبه خویش پایین تر خواهد آورد . چنین مؤمنانی مایل نیستند که به این جهان برگردند و نیز بر نخواهند گشت.

تبلیغات