"قابلیت دسترسی بهتر، یکی از مهم ترین عوامل مؤثر در تصمیمگیری تخصیص و توزیع فرم، فضا و فعالیتها به شمار میرود. در واقع از آن جا که همواره دسترسی عامل با ارزشی تلقی میشده،""استقرار فعالیتها""و ""اسکان جمعیت""به عنوان دو مولفه کلیدی به شدت تحت تأثیر این عامل قرار داشته و ساختار فضایی شهر را دستخوش دگرگونی میکند. به این معنی که فعالیتها و عملکردهای شهری در نقاطی مستقر میشوند که دسترسی با سهولت بیشتری تامین گردد. شهروندان نیز همواره این عامل را به عنوان یک عامل تأثیرگذار هنگام تصمیمگیری انتخاب محل اسکان خود در نظر میگیرند. اما نکته درخور توجه این است که در ساختار فضایی شهر، مرکز آن – از حیث جغرافیایی متعادل ترین عرصه و مرکز ثقل شهر وازبعد عملکردی با تمرکز بسیار زیاد فعالیتها - از ویژگی منحصر به فردی برخوردار است، و این عوامل موضوع قابلیت دسترسی را با حساسیت زیادی مواجه میسازند. از این رو میتوان انتظار داشت با بهبود یا مختل کردن کیفیت دسترسی در مرکز شهر، تأثیر این عامل بر روی دومؤلفه ""استقرار فعالیتها"" و ""اسکان جمعیت"" به نحو بارزتر وملموستری نسبت به سایر مناطق شهر نمایان شود.
انسان در طول تاریخ، تلاش بسیاری به منظور افزایش دسترسی به کالاها، اماکن و... کرده است و با هر گونه تحولی در این زمینه، شرایط فضایی و کالبدی شهر نیز تحت تأثیر قرار گرفته است. به ویژه با رواج استفاده از وسایط نقلیه جدید، ساخت، بافت و اندازه شهرها شدیداً دستخوش تغییر شد. در این خصوص از نیمه دوم قرن بیستم تلاشهای بسیاری در زمینه شناخت و بکارگیری رابطه کاربری زمین (استقرار فعالیتها و اسکان جمعیت) و حملونقل به عمل آمد، ولی معمولاً بیشتر مطالعات انجام شده معطوف به اثر کاربری در تولید سفرها بود و اثر برنامهریزی کاربری زمین بر روی برنامهریزی حملونقل به صورت یک سویه بررسی میشد و بازتاب تأثیرگذاری اتخاذ تدابیر و سیاستها در حیطه برنامهریزی حملونقل بر برنامهریزی کاربری زمین نادیده انگاشته میشد. از دهه 1950 با توسعه نگرش سیستمی این رابطه به صورت متقابل مورد توجه قرار گرفت.
بنابراین میتوان اذعان کرد که، همان طور که تسهیل شرایط دسترسی بر روی توسعه فضایی، کالبدی شهر اثر میگذارد، شرایط معکوس این موضوع (برقراری محدودیت دسترسی) نیز میتواند به عنوان یک عامل بازدارنده و یا تغییردهنده روندهای توسعه عمل نماید.
در این مقاله، ضمن تبیین نظری موضوع با استناد قرار دادن نظریه ادموند بیکن مبنی بر این که ""تصمیمات مردم شکل شهر را میسازد""]بیکن،1376[ پیامدهای ایجاد محدودیت دسترسی بر تصمیم مردم در مکان گزینی فعالیتها و سکونتشان، و در نهایت بازتاب تجمعی آثارفضایی و کالبدی این نوع تصمیمات در شکل شهر مورد بررسی قرار میگیرند.
در این چارچوب به استناد طرح یک پرسش آغازین در طی فرآیند مطالعه و با استفاده از روش علمی، یک مدل تحلیلی برای بررسی شرایط موجود مرکز شهر تهران تدوین شد تا ازاین طریق، بازتابهای فضایی اعمال محدودیت دسترسی(طرح محدوده ممنوعه ترافیک) در مرکز شهر تهران مورد بررسی قرار گیرد. بر این اساس تأثیرگذاری اعمال محدودیت دسترسی بر الگوی استقرار فعالیتها و الگوی اسکان جمعیت در قالب دو فرضیه برای تحقیق، پیرامون موضوع مورد نظر تدوین و مورد آزمون قرار گرفت.
اطلاعات استخراج شده آمار ثبت و جابجایی شرکتها و موسسات بازرگانی (به عنوان شاخصی از الگوی استقرار فعالیتها) و همچنین اطلاعات جمیتی شهر تهران به همراه اطلاعات استخراج شده از پرسشنامه نظرسنجی در محدوده مورد مطالعه (به عنوان شاخص روند اسکان جمعیت) در چارچوب مدل تحلیلی تحقیق مورد بررسی و تحلیل قرار گرفت. نتایج حاصله حاکی از این است که اعمال محدودیت دسترسی به عنوان یک سیاست صرفاً ترافیکی در کنار سایر عوامل تأثیرگذار منجر به تغییر الگوی استقرار فعالیتها و اسکان بخشی از جمعیت گردیده و تضعیف مرکز شهر را به دنبال داشته است."