آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۶۰

چکیده

متن

نیکلاس رشر، به عنوان یکى از دست‏اندرکاران منطق ترجیح و تصمیم، در مقدمه کتاب خود به نام «منطق تصمیم و عمل‏» (1) کاشف و مبدع منطق ترجیح (2) را، بنیان‏گذار و پدر منطق، یعنى ارسطو، مى‏داند . او اضافه مى‏نماید که ارسطو در کتاب سوم از «العبارات‏» (3) ، اصول اولیه مربوط به «ترجیح‏» را با عنوان «ارزش‏گذار انتخاب‏» (4) مورد ملاحظه و تدقیق قرار داده است . بنابراین چاره‏اى باقى نمى‏ماند که در هر حال کار و ایده‏هاى برگرفته از ارسطو را، گشایش و آغاز شیوه پردازش به این موضوع تلقى نماییم . (5)

نوع کار در کتاب «العبارات‏» به گونه‏اى است که هیچ تمایز دقیق و مسلم میان ملاحظات صورى و مادى ترسیم نگردیده است . به عنوان مثال به موارد زیر توجه کنید:
- آنچه دوام زیادترى دارد، یا دیرپاى‏تر است، نسبت‏به آنچه که دوام کمترى از آن دارد، ترجیح دارد; (6)
- آنچه به خاطر خودش انتخاب مى‏گردد، ترجیح دارد به آنچه به خاطر غیر خودش انتخاب مى‏گردد; (7) اصول دیگرى نیز در این راستا از ناحیه ارسطو بیان گردیده است که نوعا بیشتر صورى بوده و توجیه منطقى دارند; از جمله:
- «امکان‏» (8) (قابل اجرا; صورت‏پذیر) مرجح است‏بر «غیر ممکن‏» (9) (غیر قابل اجرا; صورت‏ناپذیر) (10)
- آنچه قابلیت انجام بیشترى در هر لحظه یا اکثر اوقات دارد، مرجح است . به عنوان مثال: عدالت و کف نفس نسبت‏به شجاعت، ترجیح دارند; زیرا آن دو همیشه قابل دسترس و اجرا هستند، اما شجاعت در بعضى اوقات قابل اجرا است; (11)
- اگر نوع «الف‏» مطلقا بهتر (و قابل ترجیح نسبت‏به) از نوع «ب‏» باشد، آنگاه بهترین فرد از «الف‏» بهتر (و مرجح است نسبت‏به) بهترین فرد از «ب‏» ; یعنى اگر نوع انسان بهتر از نوع اسب باشد، آنگاه بهترین فرد انسانى نیز از بهترین فرد اسب، بهتر است . (12)
در فلسفه متاخر، این امر خطیر و مهم مجددا توسط مکتب برنتانو (13) رواج یافت; به ویژه از طریق «هرمان شوارتز» (14) و «مکس . کارهاى مرتبط با این مکتب توسط بسیارى از محققین قاره‏اى (16) در قبل از جنگ جهانى دوم صورت پذیرفت، و از آن زمان به بعد، مسیر جستجو و تحقیق، به ویژه در کشورهاى اسکاندیناویایى گسترش و رواج فراوان یافت; از جمله دانشمندان این حوزه را مى‏توان «هالدن‏» (17) ، «فون رایت‏» (18) و «اکویست‏» (19) نام برد . این موضوع اخیرا در مراکز علمى امریکاى شمالى مورد توجه و قرار گرفت; پدیده‏اى که «مارتین‏» (20) و «چیزم‏» (21) به طور عمده مسئولیت پرداختن به آن را به عهده گرفته‏اند .
علاقه بعضى از اقتصاددانان به تئورى ترجیح به عنوان کاربردى ویژه از مفهوم «سود» (22) ، این سنت فلسفى را به جلو انداخت . گسترش صورى این مفهوم و معنا از سود، اخیرا به طور مقدماتى در راستاى «تئورى بازى‏ها» (23) قرار گرفته و نقش مهم و مؤثرى را در آن تئورى ایفا مى‏کند . مفهوم ارزش‏گذارى (و سپس امکان ترجیح چیزى به چیزى) نیز نقش روشنگر و برجسته در «تئورى جدید تصمیم‏» (24) دارد; از آن جمله مى‏توان به کتاب «منطق تصمیم‏» از «ریچارد جفرى‏» (25) - از بزرگان و طلایه‏داران این حوزه تحقیقاتى - اشاره نمود . (26) نوشته حاضر در چهار بخش با عناوین ذیل سامان یافته است:
الف: عمل;
ب: منطق باور;
ج: خوب، بد، بهتر;
د: نمادگذارى منطق ترجیح ;
در بخش (الف) به طرح مبانى فلسفى - منطقى عمل (فعل) پرداخته تا زمینه مناسب براى بیان رابطه میان باور و ترجیح یک عمل نسبت‏به عمل دیگر، حاصل شود . پس از آن در بخش (ب)، مسایل مربوط به منطق باور، معرفت و نقش قضایاى شناختى در تعیین صدق وقوع یک عمل و باور داشتن به آن، مطرح مى‏گردد . در بخش (ج) به طرح ساختار و اوصاف محمول‏هاى «خوب‏» و «بد» مى‏پردازیم و تعدادى از تعاریف و قضایا را در این خصوص مورد بحث قرار خواهیم داد . در فرآیند هر ترجیح توسط هر فرد، مسلما به گونه‏اى، یک طرف ترجیح، بهتر از طرف دیگر یا بدتر از آن قلمداد مى‏شود، تا آن‏که عمل ترجیح در مورد طرف ارجح، صورت پذیرد . بنابراین در این بخش، سعى گردید تا آن‏جا که ممکن است‏به ویژگى‏هاى عام و بعضا اختصاصى «خوب‏» و «بد» بپردازیم، تا فضاى مناسب براى ترجیح در هر عمل (فعل) به طور نسبى شناسایى گردد . در بخش پایانى نوشته به ساختار، نمادگذارى و معرفى بعضى فرمول‏ها و قضایاى صورى منطق ترجیح به طور خلاصه و کوتاه خواهد آمد .
الف . عمل (فعل)
و اقدام عمدى (29) (آگاهانه) یا غیر عمدى است که توسط یک فرد انسانى در صحنه طبیعت اجرا مى‏گردد . فردى که با یک سرى از تعمدات عملى - که منتج‏به یک عمل یا سلسله‏اى از اعمال مى‏شوند - درگیر است، به طور معمول سعى مى‏کند در مقام اول، تعیین و مشخص نماید که کدام جریان و رفتار در عالم، از نقطه نظر تجربى، توالى ممکن وضعیتى است که او خود را در آن مى‏یابد . او در مقام دوم، سعى دارد معلوم نماید کدام یک از این ممکن‏هاى تجربى را مى‏تواند بارز و هویدا نماید . در پایان او این اختیارات و آزادى‏هاى تجربى و عملى را بر مبناى احتیاطهاى صریح و آشکار یا مطلق و بى‏شرط یا مبتنى بر عقاید اخلاقى، ارزشیابى و مورد سنجش قرار مى‏دهد . حال لازم است کمى به تحلیل مفهوم «عمل‏» به پردازیم تا بتوان ساختار صورى «استدلال عملى‏» (30) را به خوبى نمایش داد .
براى نیل به منظور فوق، ارایه یک سرى تعاریف اولیه کار را آسان مى‏نماید . در ابتدا نیازمند به وضع یک واژه (31) هستیم تا بتوان خصایص و ویژگى‏هایى که در حال تغییر و یا تغییرپذیرند و ممکن است مکان بخصوص و مشخصى را در مدت زمان معینى، متشخص و برجسته نمایند، به یکدیگر عطف و پیوند دهیم . براى این حالت، واژه «واقعه‏» (حادثه، رویداد، برآمد) را به کار برده، آن را با E نشان مى‏دهیم . این واژه نه تنها وقایع بسیار سریع و لحظه‏اى را شامل مى‏شود، بلکه «وضع‏هاى امور» را هم که در زمان و مکان بسیار معتدل و متوازن رخ مى‏دهند، نیز در بر مى‏گیرد .
به آن نوع واقعه و رویداد که در تحلیل مفهوم و معناى یک عمل به کار گرفته مى‏شود، «رفتار جسمانى‏» (32) یا «سلوک جسمانى‏» (33) گویند; یعنى وقوع (34) یا لا وقوع حرکتى جسمانى (35) یا سلسله‏اى از تحرکات جسمانى . بنابراین هر آنچه قادر نباشد بخشى از مکان (فضا) را در طول مدت زمان مشخص، متعین و معلوم نماید، یک واقعه و رویداد محسوب نمى‏گردد . در نتیجه حقایق لازمان ریاضى، قوانین طبیعت و اصول اخلاقى، واقعه و رخ داد به شمار نمى‏آیند .
را مقدر (36) و از پیش تعیین مى‏نماید; اگر و تنها اگر وقوع F منحصرا به وقوع E وابسته باشد - و وقوع F به هیچ رویداد دیگرى (غیر از E و یا به چیزى غیر از یک رویداد) وابسته نباشد . لذا مى‏توان گفت‏سلسله‏اى از رویدادها مانند: . . . En و2 E و1 E ، سلسله‏اى دیگر از رویدادها مانند . . . Fm و2 F و1 F را مقدر مى‏نماید . واژه مقدر را براى این منظور به کار مى‏بریم تا بتوانیم نشان دهیم که وابستگى رویدادى به رویداد دیگر، معلول تقدم «رویدادهاى کمى زمانى‏» (37) و توالى زمانى آنها است .
یک عمل و کنش، در بردارنده رفتارى جسمانى است; یعنى شامل رویدادى است که در وقوع یا لاوقوع یک تحرک جسمانى (فیزیکى) یا سلسله‏اى از چنین تحرکات جسمانى تاثیرگذار است . فرض کنید یک رفتار جسمانى - فیزیکى به نام B ، متاخر از رویدادى به نام E یا سلسله‏اى از رویدادها به نام . . . En و2 E و1 E باشد و B متقدم بر رویدادى به نام F یا سلسله‏اى از رابطه توالى میان F , B , E را مى‏توان به طرق مختلف نشان داد، از جمله:
EBF
E1, E2,... , EnBF
EBF1 , F2, ... ,Fm
E1, E2, ... EnBF1,E2 ... ,Fm
با عنایت‏به حالات فوق، مى‏توان دید که هر رفتار جسمانى - فیزیکى در میان دو رویداد قرار دارد که هر کدام مى‏توانند خود، سلسله‏اى از رویدادها باشند . البته خاطرنشان مى‏شود که رفتار جسمانى - فیزیکى متقوم عمل و شکل‏دهنده آن نیست . بر این اساس لازم است در این‏جا به توضیح و تشریح سه گروه از شرایط حاکم میان رفتارهاى جسمانى و رویدادها (وقایع) بپردازیم: عینى‏1، ذهنى 2 و متوازن‏3 .
به‏طور عینى، B همراه با یک واقعه (یا سلسله از وقایع) متقدم بر آن، ضرورتا مقدم بر واقعه یا سلسله‏اى از وقایع مى‏باشد . این عبارت را مى‏توان به صورت زیر نمادین کرد:
EB ، مقدر مى‏نماید F را یا
E2, ... , EnB و E1 ، مقدر مى‏نماید F را یا
EB ، مقدر مى‏نماید E1, E2, ..., Fm ، را با E2, ..., EnB و E1 مقدر مى‏نماید F1, F2, ... , Fm را .
به عنوان مثال، B,E و F را مى‏توان به عبارات ذیل تعریف نمود:
- واقعه و رویداد بیان‏کننده این وضعیت‏باشد که اتومبیلى (همراه راننده) در حال گردش به چپ است E =
- حرکت دست آن راننده است که فرمان اتومبیل را به سمت چپ مى‏چرخاند B =
- حرکت اتومبیل به سمت چپ F =
به لحاظ ذهنى، فردى که بدن و جسم مورد نظر (در داخل اتومبیل) به او تعلق دارد، باید:
(a) یک سلوک جسمانى را انتخاب نماید که موافق و هماهنگ با نظر و تاثیر ذهنى مورد انتخاب او باشد;
(b) او بر این باور باشد که سلوک و رفتار جسمانى او همراه با واقعه یا وقایع مقدم بر آن (سلوک)، کم و بیش، واقعه یا سلسله‏اى از وقایع را به‏طور مشخص و متعین به دنبال و مقدر خواهد داشت;
(C) او بر آن باور باشد و قصد نماید که واقعه یا عضوى از سلسله وقایع مورد انتظار (یعنى F یا عضوى از (F1, F2, ... , Fm رخ خواهد داد .
در نهایت آن که، باید یک نوع توازن میان سلسله وقایع و رویدادهاى محقق (بالفعل) و سلسله وقایع مورد انتظار و قصد، برقرار باشد; یعنى لازم است میان وجوه عینى و ذهنى عمل، توازن و تعادل برقرار باشد . گفتنى است که براى نیل به حداقل درک و فهم از عمل، نیازى به ارضا و احراز شرایط (b) و (c) نیست; حال آن که باید بیشتر متوجه درک و فهم قوى‏ترى از عمل باشیم; یعنى حالتى که هر عمل، یک فعل عمدى و آگاهانه فرض گردد و مورد ترجیح آزادانه ما قرار گرفته و انتخاب شود .
یک عمل که در هر صورت، از تعمد کم یا زیاد برخوردار است، درجه تعمد (38) آن بستگى به دوام و استحکام باورها (39) (خواست‏ها و ) شخص فاعل (41) ، دارد . یک فرد، ممکن است‏به عنوان مثال، نیمى باور و نیمى قصد و خیال نسبت‏به رخ دادن چیزى داشته باشد . یک عمل همچنان که گفته شد ممکن است از کامیابى کم یا زیادى (در حصول) برخوردار باشد، اما در هر صورت درجه کامیابى آن کاملا بستگى به بسط و گسترش توازن میان باور (و قصد) شخص در رخ دادن آن عمل و آن چه محققا اتفاق مى‏افتد، داد . اکثر سیستم‏ها و نظام‏هاى (منطقى - فلسفى) معمول و مورد پذیرش، میان کم و بیش تعمدى و آگاهانه بودن عمل، و کم و بیش کامیاب بودن آن، تفاوت قایل هستند .
با عنایت‏به دو برداشت ذهنى و عینى از یک عمل، به دو نقطه نظر متفاوت و مشخص از عمل برمى‏خوریم: چنانچه از دیدگاه و منظر یک فرد نظاره‏گر از بیرون - مثلا با چشم یک دانشمند طبیعى - به یک عمل نگاه کنیم، آن عمل، چیزى جز یک واقعه و رویداد در جهان فیزیکى نیست که بدن انسانى را نیز در برمى‏گیرد، و این عمل به عنوان یک شى‏ء فیزیکى کاملا پیچیده، مفهوم مى‏گیرد که بدون هیچ استثنایى، از قوانین اداره کننده طبیعت‏برگرفته و ناشى مى‏شود . از طرف دیگر، چنانچه از منظر خود فاعل عمل به عمل (او بنگریم)، در این جا باید گفت که یک رفتار جسمانى که وجه فیزیکى یک عمل را تشکیل مى‏دهد، از درون، البته اغلب اوقات و نه همیشه، نه تنها موردى برگزیده، بلکه آزادانه تلقى مى‏گردد .
اجازه دهید به بررسى گفتگوى درونى آن شخص با خودش بپردازیم . او در مورد تاثر حاصل از انتخاب آزادانه‏اش، در یک وضعیت و به نام (E) مى‏باشد; به عنوان مثال در حال رانندگى با اتومبیل شخصى مى‏باشم که در حال تغییر مسیر به سمت چپ مى‏باشد . من دراین وضعیت، متاثر از انتخاب حداقل دو نوع رفتار جسمانى و مختلف (Event) هستم، B, B ص، به عنوان مثال، میان چرخاندن فرمان اتومبیل (با دستانم) به سمت چپ و نچرخاندن آن، کاملا مختارم . اگر B انتخاب گردد و سپس رخ دهد، آنگاه واقعه دیگرى به نام F به دنبال آن (B) خواهد آمد، یعنى اتومبیل به طرف چپ تغییر مسیر مى‏دهد . حال اگر B انتخاب گردد و رخ دهد، واقعه‏اى متفاوت با F ، به نام F ص، و به تبع B ص ، رخ مى‏دهد - به عنوان مثال، اتومبیل به تبع حرکت ندادن فرمان (توسط دست) به طرف چپ س (B) ، به مسیر اولیه خود س (F) ادامه مى‏دهد . پس من تحت تاثیر انتخاب آزادانه میان سلسله وقایع EBF و س F س EB هستم . (42)
در مواردى نظیر فوق، سه تاثیر حسى متفاوت از یکدیگر در ذهن و خاطر شخص مورد نظر پدید مى‏آید و هیچ گریزى از آنها نیست‏حتى اگر به لحاظ فلسفى و از نقطه نظر او یا به دلایل دیگر، این امور، وهمى و غیر واقعى تلقى گردند . آن تاثرات از این قرار هستند:
(1) نه B و نه B ص مقدر نیستند و مهم‏تر آن که هیچ‏کدام توسط E ، مقدر و معین نمى‏گردند;
(2) سلسله FEB ، را مقدر و سلسله س EB و س F را مقدر مى‏نماید;
(3) انتخاب هر یک از EBF یا س F س EB ، به گونه‏اى ریشه در شخص فاعل، ذهن او، خواست (43) او و آداب (44) و رفتار او دارد که گذشته او نقش انحصارى خود را در تقدیر هر یک از موارد فوق از دست مى‏دهد .
با عنایت‏به آنچه در باب «عمل‏» به اختصار گفته شد، معلوم گردید که باور و قصد شخص، نسبت‏به مقدر شدن واقعه و رویدادى (مانند (F توسط یک رفتار جسمانى ( (B) و واقعه‏اى قبل از آن (مانند (E ، تاثیر بسزایى در این که آن واقعه (F) رخ دهد، دارد . بر این اساس در بخش بعدى سعى مى‏شود به طور کوتاه به معرفى منطق باور (و معرفت) (45) و آنچه در «منطق خود شناخت‏» (46) مطرح است، بپردازیم .
پى‏نوشت‏ها در دفتر مجله موجود مى‏باشد .

تبلیغات