آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۰

چکیده

متن

السلام علیک ایهاالعلم المنصوب و العلم المصبوب و الغوث و الرحمة الواسعة وعدا غیر مکذوب
سلام بر تو ای پرچم افراشته و ای دانش ریخته و انباشته
و ای فریادرس بی کسان و درماندگان و ای رحمت بی کران، وعده ای خالی از دروغ و همراه با راستی و صدق
این جمله سلام از خصوصیتی برخوردار است و از جهتی در بین سلام های زیارت شریفه آل یس ممتاز است; زیرا سلام های گذشته و درودهای بعدی همه متضمن یک یا دو جهت از جهات مختلف متعلق به آن وجود مقدس بود; در حالی که این سلام بیانگر چهار صفت از اوصاف حضرتش می باشد . اینک توضیح یکایک آنها:
1 . السلام علیک ایها العلم المنصوب
به امام عصر، علیه السلام، عرض سلام داریم با این عنوان که علم منصوب و پرچم برافراشته است . مقصود از علم منصوب چیست؟
ممکن است از این جمله معنای حقیقی اراده نشود و مضافی در تقدیر باشد; یعنی، صاحب العلم المنصوب: سلام بر تو ای صاحب پرچم برافراشته . این بیانگر علم و بیرق خاصی است که متعلق به آن وجود مقدس است و باز شدن آن پرچم نشانه ظهور موفور السرور حضرتش می باشد .
از علائم خروج آن حضرت از برای خود جنابش بیرق اوست که چون وقت خروج او نزدیک شود، شقه آن بیرق گشوده می شود; بدون آن که کسی او را بگشاید و خداوند در آن حال آن بیرق را به سخن در می آورد و ندا می کند آن حضرت را که: یا ولی الله! خروج نما و دشمنان خدا را هلاک کن . (1)
مرحوم شیخ محمدباقر بیرجندی نسبت به علم آن حضرت توضیحی آورده است، او می گوید:
سه علم دارد; بر یکی نوشته است: الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا و بر یکی مکتوب است: یوفون بالنذر و یخافون یوما کان شره مستطیرا و بر یکی مکتوب است: لااله الاالله; محمد رسول الله; علی ولی الله و خلیفته الحسن و الحسین و التسعة من ولد الحسین اوصیاؤه . (2)
از روایاتی که محدثانی چون مرحوم صدوق و نعمانی از حضرت صادق، علیه السلام، آورده اند استفاده می شود پرچم خاصی که جبرئیل در جنگ بدر برای رسول خدا، صلی الله علیه و آله، از بهشت آورده بود همان پرچم که خصوصیاتی داشت و امیرالمؤمنین، علیه السلام، آن را در جنگ جمل گشود و فتح نصیب آن حضرت شد سپس آن را پیچید و به دست فرزندش حضرت حسن، علیه السلام، داد به عنوان یکی از ذخائر و مواریث بیت رسالت در نزد ائمه، علیهم السلام، باقی بود و کسی دگر آن را نگشود تا سرانجام به دست قائم این خاندان مهدی آل محمد ، عجل الله تعالی فرجه، صاحب «العلم المنصوب » گشوده شود . (3)
ممکن است از این جمله معنای کنایی آن اراده شود و چیزی هم در تقدیر نباشد . بلکه پرچم برافراشته کنایه از مقام هدایتی آن حضرت باشد . (4)
همان طور که پرچم در هر کجا قرار گیرد همه گرد او جمع می شوند و موجبات رهایی از گمراهی را فراهم می آورد، آن وجود مقدس علم منصوب است . خدا او را برای هدایت و ارشاد خلق برافراشته است و هر کجا بویی از دیار آن جان جانان به مشام جان رسد سایه هماگستر هدایت مشاهده می شود .
آری، آن وجود مقدس علم منصوب است; پرچم برافراشته هدایت است; حتی در عصر غیبت . تنها شرطش این است که انسان در مقام برآید و خود را در معرض آن علم قرار دهد . اگر کسی طالب هدایت باشد در هر زمانی و مکانی که باشد لطف حق شامل حالش می شود و به عنایت علم منصوب آن کسی که خدا او را برای هدایت خلق به جا گذارده است مهتدی خواهد شد .
2 . و العلم المصبوب
توضیح این جمله از عهده امثال ما بیرون است . چه بگوییم و بشنویم؟ چه بنویسیم و بیاوریم; نسبت به علم مصبوب؟! از این جهت که جمله را خالی از شرح نگذاشته باشیم با نم مرکب که از نوک قلم تراوش می کند به یم علم منصوب اشارتی می آوریم و الا، جهل مصبوب را چه حد آن که سخنی در علم مصبوب آورد؟!
این جمله همانند جمله قبل دو احتمال دارد: یکی این که مضافی در تقدیر باشد; یعنی: ذوالعلم المصبوب (صاحب دانش ریخته شده) و دیگر این که چیزی حذف نشده باشد . با توجه به این معنا، به آن وجود مقدس به عنوان علم مصبوب سلام می کنیم .
«مصبوب » اسم مفعول از ماده «صب » است . صب در لغت به معنای ریزش است و هر مصبوبی صابی لازم دارد . هر ریخته شده ریزنده ای دارد . صاب این علم مصبوب و ریزنده این دانش ریزان کیست؟ جز ذات مقدس الاهی کسی در اینجا مقام صابی و ریزندگی ندارد . خدا صاب است و امام عصر، علیه السلام، علم مصبوب و صاحب علم ریخته شده یا نفس علم ریخته شده است . هر کدام از دو احتمال باشد بیان گر مقام علمی حضرتش می باشد .
او شخصیتی است که هستی و وجودش نفس نفیس و اصل بودش علم مصبوب است .
وقتی کارگری مایع مذابی را میان قالبی می ریزد یا خشت مالی گلی را میان قالب قرار می دهد، هرچه میان قالب بریزند همان از قالب بیرون می آید; اگر از طلای ناب مذاب حجم قالب را پر کنند، آنچه از قالب بیرون می آید جسمی است از طلای خالص و اگر چیزی مخلوط کنند، آنچه از قالب بیرون می آید غیرخالص است . باید دید قالب ریز و صاب چه کرده و چه در قالب ریخته است .
در اینجا صاب و قالب ریز خداست . می خواهد قالب آخرین ولیش را بریزد; چه می ریزد؟ علم می ریزد; علم خالص . قالب وجودی امام عصر، علیه السلام، به صب خدایی از علم مصبوب پر شده است . هیچ خلط و مزجی در قالب وجودی او نیست . علم محض است و محض علم; آن هم علم خدایی و ربانی .
خوب است در اینجا توضیحی در علم آن علم مصبوب بیاوریم; گرچه از جاهلی اینچنین این سخن روا نیست ولی چون خود سخنی نداریم و آنچه عرضه می داریم از آن صاحبان علم جمعی و جمع علمی است روا می گردد .
در این راه باریک و خطیر و طریق حساس و دشوار رهنمون ما تعبیراتی است که در احادیث و روایات و ادعیه و زیارات نسبت به علم آن علم مصبوب شده است . برای نمونه اینها را می آوریم:
السلام علیک یا وارث کنز العلوم الالهیة . (5)
سلام بر تو ای وارث گنج علوم خدایی .
السلام علیک یا معدن العلوم النبویة . (6)
سلام بر تو ای معدن علوم پیامبری .
انک حائز کل علم . (7)
بدرستی که تو جامع و دارنده همه دانشهایی .
انک خازن کل علم و فاتق کل رتق . (8)
بدرستی که تو خزینه دار هر علم و گشاینده هر بسته ای هستی .
السلام علی الحق الجدید و العالم الذی علمه لا یبید . (9)
سلام بر حق جدید (او حق را که قبل از ظهور آن وجود مقدس کهنه شده و از بین رفته است تجدید و آن را نو می سازد) و بر عالمی که علمش تباهی و تمامی نگیرد .
در دعای ندبه نیز می خوانیم:
این اعلام الدین و قواعد العلم؟
کجاست پرچمهای دین و پایه های علم؟
و به حضرتش خطاب می کنیم: یاابن العلوم الکاملة (10) .
ای پسر دانشهای کامل و علوم تام .
اینها قسمتی از تعبیراتی است که در دعاها و زیارتها از علم آن وجود مقدس شده است .
عالمی که اگر از مقدار علمش بپرسید، گوییم: «لا یبید» است: تمامی ندارد و هلاک نپذیرد . او دانایی است که خازن و حائز کل علم است; همه علوم در نزد او جمع شده است . چیزی نیست که علم نامیده شود و در نزد او نباشد; مگر علمی که حق متعال به خودش اختصاص داده باشد و الا همه آنچه را غیر از خدا می دانند او می داند و نیز آنچه را غیر از خدا کسی نمی داند می داند; آن که قواعد علم است و زاده علومی کامله است و گنجینه های علوم الاهی به او ارث رسیده و جایگاه علوم نبویه گردیده است .
چون دیده به صحیفه حدیث می گشاییم و چشم را با روایت آشنا می کنیم، در آنها چنین گوهرهایی مشاهده می کنیم که در مقام معرفی مقام علمی آن علم مصبوب فرموده اند:
المهدی اکثر الناس علما و حلما . (11)
دانش و خویشتن داری مهدی، علیه السلام، افزون از همه مردم است .
امیرالمؤمنین، علیه السلام فرمود:
المهدی اوسعکم کهفا و اکثرکم علما . (12)
پناه دهندگی مهدی، علیه السلام، از همه شما بیشتر و علم و دانشش فزونتر است .
حضرت باقر، علیه السلام، فرمود:
ان العلم بکتاب الله و سنة نبیه ینبت فی قلب مهدینا کما ینبت الزرع علی احسن نباته . (13)
بدرستی که علم به کتاب خدا و سنت پیامبر در دل مهدی ما رویش دارد; آن گونه که زراعت به بهترین وجهی بروید .
حضرت صادق، علیه السلام، فرمود:
العلم سبعة و عشرون حرفا فجمیع ما جائت به الرسل حرفان فلم یعرف الناس حتی الیوم غیر الحرفین . فاذا قام قائمنا اخرج الخمسة و العشرین حرفا فبثها فی الناس و ضم الیها الحرفین حتی یبثها سبعة و عشرین حرفا . (14)
تمامی دانش بیست و هفت حرف است . مجموعه آنچه پیامبران آورده اند دو حرف است و مردم تا امروز غیر از دو حرف نشناخته اند . آن زمان که قائم ما قیام کند آن بیست و پنج حرف دگر را بیرون آورد و میان مردم نشر دهد و آن دو حرف را هم به آنها ضمیمه نماید تا آن که مجموعه بیست و هفت حرف علم میان مردم منتشر شود .
آنچه آوردیم نمونه ای است از احادیث رسیده نسبت به علم آن علم مصبوب که برای ما قابل فهم نیست . چه می فهمیم اکثریت علمی او را؟! چه می دانیم رویش علم در قالب شریف او چگونه است؟! چه آگاهی داریم از بیست و پنج حرف علمی که او می آورد و اصلا تصورش هوش از سر انسان می برد؟!
تمام آنچه رسل آورده اند که نقطه ختمیه رسالت جد والاتبارش حضرت محمد، صلی الله علیه و آله، نیز در این جمع رسولان داخل است تمام آنها عدد دو است و آن چه او می آورد این دو به اضافه بیست و پنج است . تا روزگار ظهور موفور السرور آن علم مصبوب، هستی با دو حرف علم اشتغال علمی دارد اما سرمایه او این مقدار است .
قدری در این حدیث بیشتر بیندیشیم و محاسبه ای داشته باشیم . یکصد و بیست و چهار هزار معادل با دو; یکی برابر با بیست و پنج بلکه بیست و هفت! این چه نسبتی است و چگونه کلامی است؟! جز در زمان ظهورش راهی برای پی بردن به این حقایق نیست . من که اعتراف می کنم نمی فهمم آن چه عصری است و چگونه روزگاری و او چه شخصیتی؟! جز این که بگوییم:
السلام علیک ایها العلم المنصوب و العلم المصبوب .
و به همین جمله بسنده کنیم .
ادامه دارد
پی نوشتها:
1 . العبقری الحسان، ج 2; النجم الزاهر: 52 .
2 . بغیة الطالب فی من رای الامام الغائب: 39 .
3 . کمال الدین: 672; غیبت نعمانی: 307 . آنچه آوردیم تلفیق چند حدیث است .
4 . (مناسب است برای توضیح این مطلب به آنچه در کتاب سوگند به نور شب تاب در شرح جمله «والعلم النور» نوشتیم مراجعه شود) ; صص 47 - 48 .
5 . مصباح الزائر: 437; بحارالانوار 102: 226 .
6 . بحارالانوار 102: 117 .
7 . همان: 99; مصباح الزائر: 437 .
8 . مفاتیح الجنان: 526 .
9 . بحارالانوار 102: 228 .
10 . اقبال الاعمال 1: 510 - بحارالانوار 102: 107 - 108 .
11 . المهدی، سید صدرالدین صدر: 83 .
12 . غیبت نعمانی: 214 .
13 . کمال الدین: 653 .
14 . بحارالانوار 52: 336 .

تبلیغات