آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۰

چکیده

متن

در پاسخ به معترضین ...
آیا دعای ندبه حالت تخدیری دارد؟
دشمنان قسم خورده اسلام می گویند: دعای ندبه حالت تخدیری دارد! آنها می گویند: اسلام مسلمانان را شبهای جمعه در مجالس دعای کمیل و روزهای جمعه در محافل دعای ندبه مشغول می کند، تا در محفلی گرد آمده «یابن الحسن » بگویند، بر سر و صورت خود بزنند و متوجه نشوند که در پیرامون آنها چه می گذرد!
این تهمتهای ناروا از سوی مارکسیستها مطرح گردید و توسط فریب خوردگان مکتب آنها در میان پیروان ادیان آسمانی نیز منتشر شد .
کارل مارکس با پخش جمله معروف خود: «دین افیون ملتهاست » همه ادیان الهی را زیر سؤال برد . او می گفت: ادیان در خدمت زورمداران است، به مردم توصیه می کرد که در برابر هیئت حاکمه تسلیم شوند، هرگز در صدد عصیان و مخالفت بر نیایند، و اگر از سوی آنها دچار مشکل شدند، صبر و شکیبایی را پیشه خود سازند تا پاداشهای اخروی در انتظار آنها باشد .
اگر این تعبیر در مورد کلیسا و تعالیم انحرافی ارباب کلیسا گفته شود، عینیت پیدا می کند، زیرا در اناجیل تحریف شده آمده است:
با شریر مقاومت نکن، بلکه هر که به رخساره راست تو طپانچه زند، دیگری را نیز به سوی او بگردان . و اگر کسی بخواهد با تو دعوا کند و قبای ترا بگیرد، عبای خود را نیز به او واگذار . و هر کس ترا برای یک میل مجبور سازد، دو میل همراه او برو . (1)
ولی این تهمتها با توجه به روح سلحشوری اسلام، نمی تواند چهره درخشان اسلام را زیر سؤال ببرد . اسلامی که پیکار در راه خدا را یکی از فریضه های اصلی خود قرار داده، فرار از میدان کارزار را از گناهان بزرگ شمرده، به کسانی که قدرت مهاجرت داشتند و مهاجرت نکرده، زیر یوغ ستمگران زندگی کرده، زیر بار ستم رفته اند، وعده آتش داده است (2) و کسی را که در راه دفاع از مال خود کشته شود شهید دانسته، اعلام می فرماید: «من قتل دون ماله فهو شهید» (3) هرگز چنین آئینی به افیون بودن متهم نمی شود .
با توجه به آیات جهاد در قرآن کریم، نکات برجسته موجود در خطبه های رسول اکرم، صلی الله علیه و آله، خطبه های امیرمؤمنان، علیه السلام، خطبه های امام حسین، علیه السلام، و کلمات درربار دیگر معصومین، علیهم السلام، درباره جهاد با دشمن، پاداش شهید و کیفر تخلف از جهاد و فرار از جبهه جنگ، هر کس آئین مقدس اسلام را به افیون ملتها بودن متهم کند، خود رسوا می شود و هرگز نمی تواند چهره تابناک اسلام را زیر سؤال ببرد .
اما در مورد دعای ندبه، که یکی از پرشورترین، حماسه آفرین ترین و هیجان انگیزترین دعاهای اسلامی است، چنین تهمت ناروایی کارگر نمی شود .
در این دعا پس از یک ارزیابی جالب و بحث طولانی از پیامدهای جنگهای بدر، حنین، خیبر، جمل، صفین و نهروان، مظاهر مظلومیتهای خاندان عصمت و طهارت را بازگو کرده، فریاد برمی آورد:
کجاست ویرانگر کاخهای ظلم و استبداد؟
کجاست در هم شکننده قدرتهای اهریمنی تجاوزگران؟
آنگاه کلمه «این; کجاست؟» 38 بار تکرار شده، و در هر فرازی از فرازهای سی و هشتگانه یکی از ویژگیهای آن منتقم خونهای به ناحق ریخته شده در طول تاریخ بیان شده است .
چقدر دور از انصاف و جوانمردی است که این دعا را با این مضامین حماسه آفرین و شورانگیز، موجب تخدیر و افیون توده ها معرفی کنند!
چقدر زیبا و بجاست که شبهای جمعه به دعای کمیل اختصاص یافته و صبحهای جمعه به دعای ندبه; که شب جمعه، شب رحمت، شب استغفار، شب توبه و انابه است و دعای کمیل زیباترین واژه های مناجات و استغفار برخاسته از سویدای دل و اعماق روح انسان اصلاح طلب را به تصویر می کشد، و روز جمعه که روز موعود، روز انتظار، روز بسیج همگانی منتظران و روز فراخوانی شیفتگان است، با تعبیرهای شفاف، هیجان انگیز، آگاهی بخش، حرکت آفرین، الهام بخش; و مشحون از نکات برجسته سیاسی و عقیدتی، آغاز شود و در طول ساعات روز لحظه به لحظه بر تحرک و پویایی نشات گرفته از این دعای پر احساس افزوده شود .
× × ×
آیا دعای ندبه بدعت است؟
معترض می گوید: دعای ندبه بدعت است; زیرا بدعت به اعمال و عقایدی گفته می شود که در اسلام نبوده و بعد از عهد پیامبر و امامان پیدا شده و به ایشان نسبت داده می شود، مانند همین دعای ندبه، که در زمان رسول اکرم و ائمه هدی، علیهم السلام، نبوده، و هیچکس در آن زمان این دعا را نخوانده و در هیچ مدرکی ذکری از آن نشده است .
بدعت به معنای وارد کردن چیزی در برنامه های دینی است که از پیامبر اکرم و ائمه هدی، علیهم السلام، چیزی به طور خاص کلامی درباره آن نرسیده باشد و عمومات نیز شامل آن نباشد .
برخی از گروههای منحرف معنای بدعت را بسیار توسعه داده اند و بسیاری از مصادیق سنت را بدعت نامیده اند، مثلا وهابیان زیارت اهل قبور، گریه در سوگ عزیزان، تعمیر قبر، ساختن گنبد و بارگاه برفراز قبور اولیای الهی، تاسیس مجالس سوگواری و مانند آنها را بدعت شمرده اند، در حالی که هر یک از آنها با دلایل معتبر و اسناد مورد اعتماد از شخص رسول اکرم، صلی الله علیه و آله، رسیده و عمومات شرع نیز شامل آنها شود و در کتابهای مربوطه بتفصیل در مورد آنها بحث شده است .
اما در مورد دعای ندبه: اولا: بالخصوص از معصوم، علیه السلام، شرف صدور یافته، چنانکه در قسمتهای پیشین بتفصیل بازگو نمودیم .
ثانیا: اگر دلیل خاصی هم نداشتیم عمومات شامل آن می شد; زیرا متن آن حمد و ثنای پروردگار، درود و تحیت بر رسول گرامی و اهل بیت عصمت و طهارت و ذکر فضائل و مناقب اهل بیت، علیهم السلام، است، که همه از نظر شرع مقدس مطلوب است و عمومات فراوانی داریم که به آنها امر نموده، همگان را به انجام دادن آنها ترغیب و تشویق نموده است .
ثالثا: اگر فرضا کسی این متن را با این خصوصیات خودش انشا می کرد، باز هم اشکالی نداشت; زیرا انشای خطبه، قصیده، دعا، مناجات و هر متن دیگری که شامل مطالب درست و صحیح اعتقادی باشد، شرعا مانعی ندارد، چنانکه در روایات متعدد از امام صادق، علیه السلام، روایت شده است که فرمود:
ان افضل الدعاء ماجری علی لسانک .
بهترین دعاها آن دعایی است که بر زبانت جاری شود . (4)
چیزی که هست این است که اگر کسی دعایی را انشا کند، حق ندارد آن را به معصوم نسبت دهد و نمی تواند به استحباب خواندن آن در زمان یا مکان خاصی فتوا دهد . و اگر دعایی از معصوم رسیده، نمی تواند در آن تصرف کند و چیزی را بر آن بیفزاید . و لذا علمای بزرگوار و محدثان عالیمقدار در کتب ادعیه و زیارات تلاش فراوان کرده اند که نسخه بدلها را ثبت کنند تا اختلافات موجود در نسخه های خطی از بین نرود، و نسلهای بعدی بتوانند با تلاش و کنکاش بیشتر متن مورد اعتمادتری را به دست آورند .
از این رهگذر اگر مفاتیح الجنان را مورد دقت و بررسی قرار دهید، ملاحظه خواهید نمود که در هر صفحه از صفحات آن چندین نسخه بدل در کنار آن ثبت شده، تا راه رسیدن به متن صحیح و عبارت ماثور از بین نرود .
محدث قمی پس از زیارت وارث، بحث مفصلی کرده که در کتابی یک جمله بر متن زیارت وارث افزوده شده و بشدت از آن نهی کرده و هشدار داده است . (5)
محدث نوری کتاب مستقلی در این رابطه تالیف کرده، همه طبقات را عموما و اهل منبر را خصوصا از کم و زیاد کردن کلمات ماثور از معصوم، علیه السلام، برحذر داشته است . (6)
× × ×
آیا دعای ندبه با عقل منافات دارد؟
معترض می گوید: این دعا را در هزاران مکان، از مساجد، تکایا، مشاهد مشرفه، اماکن متبرکه و منازل شخصی، به صورت فردی و دسته جمعی می خوانند، آیا امام زمان، علیه السلام، در همه آنها حاضر و ناظر است؟
سپس اضافه می کند: در کتاب «کافی » ، باب زیارة النبی، صلی الله علیه و آله، منقول است که رسول خدا فرمود:
من سلام امتم را از راه دور نمی شنوم، بلکه ملائکه الهی به من می رسانند!
در پاسخ باید عرض کنم:
اولا: جناب معترض حدیث وارد در کتاب شریف «کافی » را تحریف کرده است، در کافی دو حدیث در این رابطه هست که متن آنها را در زیر می آوریم:
1 - امام صادق، علیه السلام، خطاب به اصحاب خود فرمود:
مروا بالمدینة فسلموا علی رسول الله، صلی الله علیه و آله، من قریب، و ان کانت الصلاة تبلغه من بعید .
مسیر خود را از مدینه قرار دهید و به رسول اکرم، صلی الله علیه و آله، از نزدیک سلام کنید، اگر چه از دور هم درود و تحیت به آن حضرت می رسد . (7)
2 - و در حدیث دیگری فرمود:
صلوا الی جانب قبر النبی، صلی الله علیه و آله، و ان کانت صلاة المؤمنین تبلغه اینما کانوا .
در کنار قبر پیامبر، صلی الله علیه و آله، صلوات و سلام بفرستید، اگر چه مؤمنان در هر کجا باشند، صلوات و سلامشان به آن حضرت می رسد . (8)
برخلاف نقل معترض، هر دو حدیث شریف دلالت می کنند براین که در هر نقطه عالم به حضرت رسول اکرم، صلی الله علیه و آله، عرض ادب شود، به آن حضرت می رسد، اگر چه شایسته آن است که مؤمنان رحل سفر بربندند و به سرزمین مدینه شرفیاب شوند و از نزدیک عرض ادب نمایند .
ثانیا: مطابق احادیث فراوان همه دنیا در مقابل امام، علیه السلام، همانند کف دست اوست و چیزی در شرق و غرب جهان نیست که از امام پوشیده باشد، چنانکه امام صادق، علیه السلام، در این رابطه می فرماید:
ان الدنیا لتمثل الامام فی مثل فلقة الجوز، فلا یعزب منها شی ء، و انه لیتناولها من اطرافها، کما یتناول احدکم من فوق مائدته مایشاء .
همه دنیا در برابر امام، علیه السلام، همانند یک قطعه گردو جلوه می کند، چیزی از آن از امام پوشیده نمی باشد، و امام در هر گوشه آن هرگونه بخواهد، تصرف می کند، چنانکه یکی از شما آنچه را بخواهد از روی سفره خود برمی دارد . (9)
و در حدیث دیگری فرمود:
انه اذا تناهت الامور الی صاحب هذا الامر رفع الله تبارک و تعالی له کل منخفض من الارض، و خفض له کل مرتفع، حتی تکون الدنیا عنده بمنزلة راحته، فایکم لو کانت فی راحته شعرة لم یبصرها .
هنگامی که امر امامت به صاحب این امر منتهی شود، خداوند همه نقاط پست زمین را برای او مرتفع سازد و همه نقاط مرتفع جهان را برای او هموار نماید، تا همه کره زمین در برابر او همانند کف دست او شود . پس اگر یکی از شما مویی در کف دستش باشد، مگر ممکن است که از دیدن آن ناتوان باشد؟! (10)
من نمی دانم امام، علیه السلام، سعه علم و احاطه علمی حضرت بقیة الله، ارواحنافداه، را با چه بیانی تشریح کند، تا جناب معترض بفهمد که وجود مقدس حضرت بقیة الله همه مجالس دعای ندبه را در اقطار و اکناف جهان می بیند و بانگهای یا ابن الحسن آنها را می شنود و از مقدار اخلاص هر یک از شرکت کننده ها آگاه است و انگیزه حضور فرد فرد آنان را می داند و به هر یک از آنها به مقدار اخلاص و معرفتش عنایت می کند .
مگر آقای معترض آیه شریفه:
و قل اعملوا فسیری الله عملکم و رسوله و المؤمنون .
بگو: شما عمل کنید، که خداوند اعمال شما را می بیند، پیامبرش و مؤمنان نیز . (11)
نخوانده و به عرض اعمال معتقد نیست و نمی داند که براساس روایات فراوان منظور از مؤمنان در این آیه شریفه، پیشوایان معصوم، علیهم السلام، می باشند . (12)
مگر او آیات مربوط به گواه بودن رسول اکرم و امامان معصوم را در قرآن کریم نخوانده (13) و نمی داند که منظور از گواهان امامان معصوم هستند؟ (14) مگر ممکن است که پیامبر اکرم، صلی الله علیه و آله، و امامان معصوم، علیهم السلام، به چیزی که ندیده اند گواهی بدهند؟!
در جایی که رسول گرامی در مورد مردگان معمولی می فرماید:
حتی انه لیسمع قرع نعالهم .
مردگان صدای کفش رهگذرها را می شنوند . (15)
او چگونه به خود جرات می دهد و می گوید: رسول اکرم صلوات و سلام مردمی را که از دور به او سلام می کنند نمی شنود! !
چقدر حماقت لازم است که انسان تصور کند که هر روز بیش از یک میلیارد مسلمان در اقطار و اکناف جهان در سلام نمازهای واجب و مستحب خود بگویند:
السلام علیک ایها النبی و رحمة الله و برکاته .
و رسول گرامی، صلی الله علیه و آله، هیچیک از سلامها را نشنود و همه مسلمانان این سلام را که براساس فرمان الهی انجام می دهند، به صورت لغو و عبث انجام داده باشند!
اوامری که برای زیارت رسول اکرم، صلی الله علیه و آله، از راه دور رسیده، و متن بسیار طولانی زیارتنامه پیامبر اکرم از راه دور، که از امام صادق، علیه السلام، رسیده (16) آیا - نعوذ بالله - همه اش بیهوده است؟
این همه روایات از ائمه، علیهم السلام، در مورد کسی که راهش دور باشد؟ و قدرت تشرف به زیارت حضرت سیدالشهداء، علیه السلام، را نداشته باشد، که به صحرا و یا پشت بام رفته به سوی کربلا توجه نموده، آن حضرت را از راه دور زیارت کند (17) آیا همه اش لغو و بیهوده است؟
کسانی که در این مسائل شک و تردید دارند و اهل عناد نیستند، باید یک دوره درس امام شناسی بخوانند و اعتقادشان را در مورد امام زمانشان تصحیح نمایند، تا مشمول این حدیث شریف نباشد:
من مات و لم یعرف امام زمانه، مات میتة جاهلیة .
هر کس در حالی که امام زمانش را نمی شناسد از دنیا برود، به مرگ جاهلی از دنیا رفته است . (18)
که خسران بزرگی است و هرگز قابل جبران نیست .
ثالثا: شرط دعای ندبه، حضور حضرت ولی عصر، ارواحنافداه، در مجالس دعای ندبه نیست، کسی که می گوید باید امام عصر در این مجالس حضور پیدا کند و گرنه خواندن دعای ندبه برخلاف عقل است، مثل این است که بگوید چون میلیونها مسلمان در نمازهای خود می گویند: «السلام علیک ایها النبی و رحمة الله و برکاته » پس باید پیامبر اکرم در یک لحظه در میلیونها نقطه حضور پیدا کند و آن غیر ممکن است، پس این نمازها غیر معقول است!
رابعا: در خود دعای ندبه می خوانیم:
بنفسی انت من مغیب لم یخل منا .
جانم به فدای تو غایب از نظر، که هرگز مجالس ما از تو خالی نیست .
روی این بیان و مطابق اعتقاد ضروری ما، همیشه و در همه جا در تحت نظارت، عنایت و رعایت حجت خدا هستیم و چیزی از ما بر آن حضرت پوشیده نیست و همواره و در همه حال، سعه علمی آن حضرت ما را در بر دارد . و این مقدار برای معقول بودن دعای ندبه و صحیح بودن خطابهای «یابن الحسن » کافی است و اگر فرشته هایی برای ابلاغ سلام به پیشگاه رسول گرامی اسلام یا امامان نور تعیین شده اند، جهت تشریفاتی دارند و همانند تعیین فرشتگان برای ثبت اعمال بندگان می باشند، در حالی که خداوند متعال از همه اعمال آشکار و نهان بندگان آگاه می باشد .
× × ×
آیا دعای ندبه با اعتقاد به امامت دوازده امام ناسازگار است؟
در روزهایی که بازار حمله بر دعای ندبه داغ بود، یکی از نویسندگان معروف نوشت: «مطالعه دقیق متن دعای ندبه، که از ائمه ما به تصریح و ترتیب نام نمی برد و پس از حضرت امیر، علیه السلام، که بتفصیل از مناقب و فضائل وی سخن می گوید، ناگهان و بی واسطه به امام غایب خطاب می کند، باز این سؤال بیشتر در ذهن مطرح می شود» . (19)
نویسنده یاد شده، از به کار رفتن واژه هایی چون: «رضوی » و «ذی طوی » در دعای ندبه، چنین استنباط کرده که دعای ندبه از عقاید کیسانیه نشات گرفته و مخاطب دعای ندبه را شخصی غیر از مهدی منتظر، ارواحنافداه، تصور کرده است، آنگاه فراز بالا را شاهد دیگری بر مدعای خود پنداشته است .
ما پاسخ روشن این مطلب را در ذیل پرسش چهارم بتفصیل بیان کردیم، دیگر نیازی به تکرار نمی بینیم .
× × ×
آیا معقول است که دعای ندبه از معصوم صادر شود؟
معترض می گوید: هرگز ممکن نیست که دعای ندبه از یکی از امامان معصوم صادر شود; زیرا اولا: حضرت مهدی، علیه السلام، در آن زمان هنوز متولد نشده بود، امامی که از نیروی کامل عقل برخوردار است، چگونه ممکن است چنین فردی را مورد خطاب قرار دهد و در فراقش اشک بریزد؟
ثانیا: پرسش از جایگاه او با تعبیر «لیت شعری ...» با موقعیت امام معصوم سازگار نیست .
در مورد پرسش اول در قسمتهای پیشین بتفصیل سخن گفتیم، و فرازهایی از امامان معصوم، از جمله از حضرت صادق، علیه السلام، نقل کردیم، که بیش از یک قرن، پیش از تولد آن حضرت، او را مخاطب قرار داده می فرماید:
سیدی! غیبتک نفت رقادی وضیقت علی مهادی، و ابتزت منی راحة فؤادی .
ای سید و سرور من، غیبت تو خواب را از دیدگانم ربوده، عرصه را بر من تنگ نموده، آسایش و آرامش را از من سلب کرده است . (20)
روی این بیان اگر شخص مورد نظر یک فرد معمولی نباشد، بلکه گل سر سبد جهان آفرینش باشد، شایسته است که قرنها پیش از ولادتش، مورد خطاب و ندبه افراد عاقل و معصوم قرار بگیرد .
و این معنی به حضرت بقیة الله، ارواحنافداه، اختصاص ندارد، بلکه در مورد جد بزرگوارش سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین، علیه السلام، نیز واقع گردیده و همه سفیران الهی از حضرت آدم، علیه السلام، تا حضرت خاتم، صلی الله علیه و آله، در مصائب آن حضرت اشک حسرت ریخته اند . (21)
روی این بیان مخاطب قرار دادن کسی که هنوز به دنیا نیامده و گریه کردن و ندبه نمودن در فراق و یا بر مصائب او، با عقل سلیم هیچ منافاتی ندارد، اگر چه بیمار دلان آن را با ذوق خود سازگار نیابند .
اما در مورد قسمت دوم معروض می داریم که جمله «لیت شعری » به عنوان پرسش حقیقی نیست، بلکه یک جمله ظریف ادبی است که نقاط ظریف ادبی فراوانی را در بر دارد و نظیر همین عبارت، در زیارتنامه ای که سید ابن طاووس و علامه مجلسی برای حضرت بقیة الله، ارواحنافداه، نقل کرده اند، آمده است:
لیت شعری این استقرت بک النوی .
ای کاش می دانستم در کجا رحل اقامت افکنده ای؟ (22)
روی این بیان این تعبیر به دعای ندبه اختصاص ندارد و در زیارتنامه سرداب مقدس نیز آمده است و چنین پرسشی با مقام عصمت و امامت منافات ندارد .
× × ×
آیا فرازهایی از دعای ندبه با قرآن ناسازگار است؟
معترض می گوید: برخی از فرازهای دعای ندبه با قرآن کریم ناسازگار است:
1 - این جمله دعای ندبه که می گوید:
و سالک لسان صدق فی الآخرین فاجبته وجعلت ذلک علیا .
[حضرت ابراهیم، علیه السلام] از تو زبان راستی در میان آیندگان خواست، پس تو آن را اجابت کردی و او را «علی » قرار دادی .
افترا به قرآن و حضرت ابراهیم است; زیرا منظور از «لسان صدق » در قرآن کریم، نام نیک است نه حضرت علی، علیه السلام .
در پاسخ باید عرض کنیم که این مطلب در ضمن دو آیه از دو سوره، در قرآن کریم آمده است:
1) در سوره مبارکه شعرا از زبان حضرت ابراهیم، علیه السلام، نقل شده است که:
و اجعل لی لسان صدق فی الآخرین .
برای من در میان آیندگان زبان راستی قرار بده . (23)
2) در سوره مبارکه مریم در مورد حضرت ابراهیم و دو تن از تبارش، اسحاق و یعقوب می فرماید:
و وهبنا لهم من رحمتنا و جعلنا لهم لسان صدق علیا .
از رحمت خود آنها را بهره مند ساختیم و برای آنها «علی » را زبان راست قرار دادیم . (24)
روی این بیان، فراز یاد شده از دعای ندبه، که ناظر به دو آیه از قرآن کریم و اقتباس بسیار نیکویی از آن است، نه تنها افترا نیست، بلکه خواسته او که در قرآن به تعبیر «لسان صدق » بیان شده، در دعا نیز به همان تعبیر آمده، و اجابت پروردگار که به تعبیر «علیا» در قرآن بیان شده، در دعا نیز به همان تعبیر آمده است .
با توجه به روایات فراوانی که از امامان نور در تفسیر این دو آیه شریفه وارد شده، منظور از واژه «علیا» در آیه شریفه حضرت علی، علیه السلام، است . و اینک به برخی از روایات اشاره می کنیم:
1) شیخ صدوق، طاب ثراه، در ضمن یک حدیث بسیار طولانی از امام صادق، علیه السلام، روایت کرده که منظور از «علیا» در این آیه شریفه، علی بن ابی طالب، علیه السلام، است . (25)
2) علی بن ابراهیم از پدرش، از امام حسن عسکری، علیه السلام، روایت کرده که منظور از «علیا» در این آیه شریفه امیرمؤمنان، علیه السلام، است . (26)
3) هاشم، جد علی بن ابراهیم می گوید: نامه نوشتم به محضر مقدس امام حسن عسکری، علیه السلام، و تفسیر این آیه شریفه را از آن حضرت جویا شدم، نامه را گرفتند و در زیر آن نوشتند:
خداوند ترا توفیق دهد و ترا بیامرزد، منظور از آن امیرمؤمنان علی، علیه السلام، است . (27)
4) یونس بن عبدالرحمن به محضر مقدس امام رضا، علیه السلام، عرضه داشت: گروهی از من پرسیده اند که نام مقدس امیرمؤمنان، علیه السلام، در کجای قرآن است؟ من به آنها گفتم: در آیه شریفه «و جعلنا لهم لسان صدق علیا» . فرمود راست گفته ای، مطلب همانگونه است . (28)
5) ابوبصیر از امام صادق، علیه السلام، روایت می کند که منظور از «علیا» در این آیه شریفه علی بن ابی طالب، علیه السلام، است . (29)
6) مفضل نیز از امام صادق، علیه السلام، در ضمن یک حدیث طولانی روایت کرده که منظور از «علیا» در این آیه مبارکه حضرت علی بن ابی طالب، علیه السلام، است . (30)
روی این بیان براساس روایات فراوانی که به تعدادی از آنها اشاره کردیم، منظور از «علیا» در آیه شریفه «و جعلنا لهم لسان صدق علیا» (31) امیرمؤمنان، علیه السلام، است . پس اگر در دعای شریف ندبه «لسان صدق » به وجود مقدس امیرمؤمنان، علیه السلام، تفسیر شود، دقیقا مطابق با واقع است و هیچگونه تهمت و افترایی در کار نیست . در حالی که در دعای ندبه تصریح به آن حضرت نشده است، بلکه همانند آیه شریفه «و جعلت ذلک علیا» آمده است . پس اگر منظور از «علیا» در قرآن حضرت علی، علیه السلام، باشد، در اینجا نیز منظور آن حضرت است، و اگر در قرآن به معنای لغوی به کار رفته باشد، در اینجا نیز همان منظور خواهد بود .
در پایان این بخش اضافه می کنیم که تفسیر «علیا» در این آیه شریفه به حضرت علی، علیه السلام، به احادیث شیعه اختصاص ندارد، بلکه علامه بحرانی از طریق عامه نیز روایت کرده که منظور از «لسان صدق » در این آیه شریفه، حضرت علی، علیه السلام، است . (32)
جالبتر این که حافظ حسکانی نیز در ذیل حدیثی همان معنی را افاده کرده است . (33)
× × ×
2 - اعتراض دوم معترض بر این جمله است:
و اوطاته مشارقک و مغاربک .
او را به خاورها و باخترهایت وارد کردی .
او می گوید: این فراز از دعا با قرآن کریم سازگار نمی باشد; زیرا:
اولا: پیامبر اکرم، صلی الله علیه و آله، به نص قرآن کریم، از مسجدالحرام تا مسجدالاقصی سفر کرده، نه شرق و غرب جهان .
ثانیا: زمین که بیش از یک مشرق و یک مغرب ندارد .
ثالثا: اگر برای زمین هم مشرقها و مغربها تصور شود، برای خداوند لامکان شرق و غرب متصور نیست، تا لفظ مشارق و مغرب به او نسبت داده شود .
در پاسخ از قسمت اول باید عرض کنیم که آنچه از سیرشبانه رسول اکرم، صلی الله علیه و آله، در سوره مبارکه «اسراء» بیان شده، (34) فقط قسمتی از آن سیر شبانه است، و قسمت دیگر آن، که معراج نامیده می شود و از ضروریات اعتقادی ما مسلمانهاست، و در سوره مبارکه نجم بیان شده است، (35) و این سیر شبانه به فاصله میان مسجدالحرام و مسجداقصی محدود نیست، تا معترض بگوید که این سیرشبانه به همه شرق و غرب جهان نبوده است . بلکه این سیر نه تنها از منظومه شمسی فراتر رفته و تا آسمان هفتم رسیده; (36) حتی از آسمان هفتم نیز گذشته به سدرة المنتهی رسیده است . (37)
معراج رسول اکرم، صلی الله علیه و آله، بدون شک و تردید، با بدن عنصری و در بیداری، و به اصطلاح جسمانی بوده است . (38) چنانکه در قسمتهای پیشین در این رابطه سخن گفتیم . (39)
هنگامی که رسول اکرم، صلی الله علیه و آله، در یک سفر شبانه، منظومه شمسی را در نوردیده، به سوی آسمانها سفر کرده، تعبیر «و اوطاته مشارقک و مغاربک » بروشنی تحقق یافته است; زیرا اولا: مشارق و مغارب همه کرات علوی را در نوردیده است .
ثانیا: کسی که سفر سی منزلی بین مکه و بیت المقدس را در یک شب طی نموده، آنگاه کره خاکی را به قصد دیدار کرات علوی پشت سر نهاده، به او صدق می کند که مشارق و مغارب زمین را در نوردیده است .
ثالثا: اگر کسی به کشوری سفر کند و شهرهای عمده آنرا ببیند، به او گفته می شود که فلانی به فلان کشور سفر کرده و از شهرهای آن دیدن نموده است .
رابعا: شخص رسول اکرم، صلی الله علیه و آله، در حدیث مشهوری می فرماید:
زویت لی الارض، فاریت مشارقها و مغاربها، و سیبلغ ملک امتی ما زوی لی منها .
زمین برای من در نوردیده شد، پس مشارق و مغارب آن به من نموده شد، و بزودی سیطره امتم تا جایی که به من نموده شد، می رسد . (40)
و در پاسخ قسمت دوم باید عرض کنیم که با توجه به کرویت زمین، هر نقطه ای که خورشید بر آن می تابد، «مشرق » و نقطه مقابل آن، «مغرب » به حساب می آید و در نتیجه زمین صدها مشرق و مغرب دارد، و لذا در قرآن کریم لفظ مشرق و مغرب به سه صورت: مفرد، تثنیه و جمع به کار رفته است:
1 . رب المشرق و المغرب . (41)
2 . رب المشرقین و رب المغربین . (42)
3 . فلا اقسم برب المشارق و المغارب . (43)
روی این بیان دومین قسمت از اعتراض معترض نیز وارد نیست .
در پاسخ قسمت سوم نیز باید عرض کنیم که اضافه «مشارق و مغارب » به سوی ضمیر «کاف » خطاب، که مخاطبش خداوندمنان است، هیچ اشکالی ندارد، زیرا مشارق و مغارب مانند همه موجودات جهان آفریده پروردگار است، و هر مخلوقی را می توان به سوی خالق و مالک آن اضافه نمود، چنانکه در قرآن کریم، خداوندمنان، لفظ «بیت » را به سوی خودش اضافه نموده می فرماید:
و طهر بیتی للطائفین و القائمین و الرکع السجود .
خانه ام را برای طواف کنندگان، عبادت پیشگان، راکعان و ساجدان پاکیزه بگردان . (44)
معترض خیال کرده اگر لفظ مشارق و مغارب به خداوندمنان اضافه شود، معنایش این است که خدا در نقطه ای از کره زمین فرض شده و شرق و غربی برای او تصور شده، و لذا می گوید که شرق و غرب برای خداوند لامکان مفهوم ندارد! آری عناد و لجاجت قدرت تشخیص و فهم سلیم را از انسان می گیرد .
ادامه دارد
پی نوشتها:
1 . کتاب مقدس، انجیل متی، باب 4، بندهای 39 - 41 .
2 . سوره نساء (4)، آیه 97 .
3 . الشیخ الصدوق، عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 122 .
4 . السیدابن الطاووس، الامان من اخطار الاسفار، ص 19 .
5 . المحدث القمی، مفاتیح الجنان، ص 524 .
6 . المحدث النوری، کتاب لؤلؤ و مرجان .
7 . الکلینی، الکافی، ج 4، ص 552 .
8 . همان، ص 553 .
9 . الشیخ المفید، الاختصاص، ص 217 .
10 . العلامة المجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 328 .
11 . سوره توبه (9)، آیه 105 .
12 . الکلینی، الکافی، ج 1، ص 219 .
13 . سوره نساء (4)، آیه 45; سوره بقره (2)، آیه 138; سوره حج (22)، آیه 78 .
14 . الکلینی، الکافی، ج 1، ص 190 .
15 . البخاری، صحیح البخاری، ج 2، ص 113 .
16 . السیدابن الطاووس، مصباح الزائر، ص 66 .
17 . ابن قولویه، کامل الزیارات، ص 301 .
18 . در کتاب «او خواهد آمد» منابع حدیث شریف را از دهها منبع حدیثی شیعه و سنی بر شمرده ایم . [او خواهد آمد، چاپ نهم، ص 73 - 92] .
19 . دکتر علی شریعتی، انتظار مذهب اعتراض، ص 10 .
20 . الشیخ الطوسی، کتاب الغیبة، ص 167 .
21 . در اینجا به منابع گریه شماری از پیامبران سلف که دهها قرن پیش از تولد آن حضرت، برای مصائب امام حسین، علیه السلام، اشک ریخته اند، اشاره می کنیم:
1) حضرت آدم، علیه السلام، بحارالانوار، ج 44، ص 245 .
2) حضرت نوح، علیه السلام، بحارالانوار، ج 44، ص 243 .
3) حضرت ابراهیم، علیه السلام، معانی الاخبار، ص 201 .
4) حضرت سلیمان، علیه السلام، بحارالانوار، ج 44، ص 244 .
5) حضرت خضر، علیه السلام، تفسیر قمی، ج 2، ص 38 .
6) حضرت موسی، علیه السلام، امالی شیخ صدوق، ص 479 .
7) حضرت عیسی، علیه السلام، امالی شیخ صدوق، ص 598 .
22 . السید ابن الطاووس، مصباح الزائر، ص 423; العلامة المجلسی، بحارالانوار، ج 102، ص 87 .
23 . سوره شعراء (26)، آیه 84 .
24 . سوره مریم (19)، آیه 50 .
25 . الشیخ الصدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج 1، ص 139 .
26 . علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج 2، ص 51 .
27 . النجفی، تاویل الآیات الظاهرة، ج 1، ص 304 .
28 . البحرانی، تفسیر البرهان، ج 3، ص 717 .
29 . ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 129 .
30 . الشیخ الصدوق، معانی الاخبار، ص 129 .
31 . سوره مریم (19)، آیه 50 .
32 . ر . ک: البحرانی، اللوامع النورانیة، ص 269 .
33 . ر . ک: الحسکانی، شواهد التنزیل، ج 1، ص 463 .
34 . سوره اسراء (17)، آیه 1 .
35 . سوره النجم (53)، آیه 9 - 18 .
36 . ابن هشام، السیرة النبویه، ج 2، ص 255 .
37 . الطبرسی، مجمع البیان، ج 9، ص 265 .
38 . الشیخ الطوسی، التبیان، ج 9، ص 424; العلامة المجلسی، اعتقادات، ص 34 .
39 . ر . ک: مکارم شیرازی، همه می خواهند بدانند; سبحانی تبریزی، فروغ ابدیت، ج 1، ص 305 - 320; در مورد معراج و پاسخ به شبهات بداندیشان، به کتابهای مربوطه رجوع شود .
40 . ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 152 .
41 . سوره مزمل (73)، آیه 9 .
42 . سوره الرحمن (55)، آیه 17 .
43 . سوره معارج (70)، آیه 40 .
44 . سوره حج، (22)، آیه 26 .

 

تبلیغات