درآمدی بر استراتژی انتظار
آرشیو
چکیده
متن
5 - چه باید کرد؟
شاید بتوان هزاران صفحه کتاب و مجله درباره امام عصر، علیه السلام، و موضوع انتظار منتشر ساخت و صدها سمینار برای بزرگداشت مقام اهل بیت، علیهم السلام، برگزار کرد و به صدها نفر بخاطر سرودن شعر و نمایش فیلم و ... جایزه داد اما، تا آن زمان که ذکر موضوع «انتظار» در دستور کار گردانندگان امور «فرهنگی، اقتصادی و سیاسی » کشور وارد نشود، آش همان آش و کاسه همان کاسه است .
دوگانگی در عمل و نظر، بلای عصر ماست . گویی دانسته و یا ندانسته در بند «تئوری جدایی دین از سیاست » (به معنی اعم آن) گرفتار آمده ایم و یا در زیباترین صورت تن به «سکولاریزم » داده ایم . در همان زمان که در سخنرانیها نفی کننده این تئوری هستیم و تکفیرکننده طرفداران آن .
باید اذعان داشت که گردانندگان امور «سیاسی، فرهنگی و اقتصادی » کشور بدلیل مستغنی دانستن خود از اهل نظر در پی وهم و گمان و یاران در بند مشهورات زمانه همه چیز را در هم آمیخته اند . در واقع اهم برنامه ها و طرحهای اجرایی فاقد مبنا هستند و یا دستکم در هر مناسبتی از مبنایی پیروی می کنند .
بسیاری از این امور ضرورتا در ده سال اول انقلاب باید به سرانجامی درخور می رسیدند و امروز این امر به دلایل زیر سخت به نظر می رسد:
1 - حوزه های مختلف فرهنگی و نظری چنان در هم آمیخته اند که تفکیک آنها کاری کارستان می طلبد;
2 - دستگاههای ارتباط عمومی ذائقه مردم را تغییر داده اند;
3 - نسل جدید فاقد هر گونه آگاهی و آمادگی است;
4 - بسیاری از مسؤولان دستگاههای سیاسی و اجتماعی بی محابا بر طبل رجعت به مناسبات پیشین می کوبند;
5 - بسیاری از مردان مرد از دست رفته اند و یا در انفعال گوشه انتظار و عزلت گزیده اند .
شاید تصور شود که نگارنده بر طبل یاس می کوبد . چنین نیست، این صدا، صدای سیلی بر صورت خوش خیالی و بی خیالی است . چیزی که تاکنون ضربات زیادی از آن خورده ایم . احساس امنیت در میان دار بلا و ابتلاء، دشمنی است غدار .
باید گفت امروزه بازپرسی از آنچه که موجب بروز غفلت شده و بسیج نیروها برای جبران مافات ضروری است .
شاید بتوان مسیر حوادث و وقایع جوامع انسانی را از بدو خلقت آدمی و انتخاب اولین حجت الهی یعنی حضرت آدم، علیه السلام، تا زمان تشکیل حکومت عدل مهدوی و بالاخره استقرار دولت کریمه به صورت نمودار (1) ترسیم کرد .
می توان درباره هر یک از موارد به گفتگو نشست و برای جبران مافات طرحی نو در افکند . بی گمان جمله این موارد و به سامان رساندن آنها نه در توان این حقیر درگاه خداوندی است و نه وظیفه او . طی 20 سال اخیر بسیاری از مردان برای انجام امور مهم بر مسند قانونگذاری، قضا و حکمرانی تکیه زدند . پذیرش مناصب به منزله اعلام توانایی در حل و فصل امور بود و از همین رو جت بر همگی آنان تمام است . چنانکه می بایست پیامدهای همه اوامر و نواهی آشکار و پنهان خود را نیز پذیرا باشند و مهیای پاسخگویی در نزد خالق هستی، حجت حی خداوند و مسلمین که همه اختیار و امکان خود را بدانها سپردند . بسیاری از ناهنجاریهای فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و ... حکایت از عدم توانایی در تشخیص دقایق امور می کند . همان که جملگی را تحت هفت غفلت بزرگ متذکر بودیم .
نمی توان اصلاح همه امور را از کسانی انتظار داشت که خود مسبب بروز ناهنجاریها بوده اند . در اینباره ناگزیر باید تجدیدنظری جدی کرد و بیش از این وقت و سرمایه را مصروف کسانی که دانسته و ندانسته موجب بروز معضلات بودند نساخت . از میان همه موارد هفتگانه سه موضوع بیش از سایر موارد قابل توجه جدی اند:
1 . ترسیم طرح جامع تحقیقات فرهنگی کشور (مقدمه انقلاب فرهنگی)
تحقق این امر مهم مقدمات انجام «انقلاب فرهنگی » را فراهم می سازد .
تا زمانی که این سرزمین فراخ در گیرودار «نگرش عمومی و کلی غربی در میان همه شاخه های علوم » و فرهنگ غربی است قادر به گذار از مرحله «انقلاب فرهنگی » نخواهد بود . چه این امر مهم تنها مجرایی است که امکان بروز رویکرد ویژه و جامع انقلاب اسلامی را به عالم و آدم فراهم می سازد .
هر زمان که نظام تصمیم گیرنده به ضرورت تحقق این امر پی برد می توان «طرح جامع تحقیقات فرهنگی کشور» را (که هم اکنون بخشهای عمده ای از آن تنظیم و بررسی شده) ترسیم و تقدیم نمود .
در این مطالعه محقق می بایست متذکر «مبانی و منابع نظری غربی و نحوه بروز آن در موضوع » و «مبانی و منابع نظری سنتی » و نحوه ظهور و بروز هر یک از آن دو گروه از مبانی در صورت بیرونی و سیرت حاکم بر آن امر باشد .
این نکته ناظر بر این امر است که همه مناسبات فرهنگی و مادی در ادوار تاریخی متاثر از حوزه های مختلف نظری و منعکس کننده آن است .
چگونه می توان شهرسازی، مسکن، پوشش و یا تربیت بدنی یک قوم را جدا و منفک از حوزه نظری حاکم بر حیات آنان و فرهنگی که آنها را در برگرفته فرض کرد . بهمان سان که نمی توان جامعه ایرانی امروز را تجلی گاه تمام عیار فرهنگ و تمدن عصر اسلامی و یا فرهنگ و تمدن غربی فرض نمود . صورت بیرونی معماری، شهرسازی و سایر مناسبات در کنار هم، نوعی مدنیت را منعکس می سازند که قابل شناسایی، تعریف و ردیابی است . بهمان سان که فرهنگ و ادب حاکم بر آنها خود ناظر بر دیدگاه کلی و عمومی حاکم بر آن ادب است .
تنها واسپس این سیر مطالعات فرهنگی و تاریخی است که می توان مختصات امروز را به دست آورد; مطالعاتی که به عنوان تکیه گاهی برای برنامه ریزی سخت بدان نیازمندیم .
متاسفانه طی 20 سال اخیر مبتنی بر مفروضاتی مجهول عمل کرده ایم . از همین رو همواره در طراحی و برنامه ریزی ناگزیر به تجدیدنظرهای مکرر بوده ایم .
اگر نگاهی به پیرامون بیفکنیم درمی یابیم که طی سالهای گذشته اولا، صورتهای مختلف حیات مادی و مدنی را مطلوب، پذیرش آن را ناگزیر و آنها را عاری از جهت گیریهای فرهنگی و نظری دانسته ایم . ثانیا، بر شالوده شهرهای موجود نظام شهرنشینی را گستردیم . صورت و سیرت نظام ورزشی را مورد تایید قرار دادیم و با الصاق تابلو «و ان یکاد» ، «بسم الله » و ... به اسلامی شدن آنها دل خوش داشتیم .
تنها وقتی با شیوه «مطالعات تاریخی و فرهنگی » به بررسی سیر تحول یکی از مناسبات فرهنگی و یا مدنی عارض بر حیات این ملت می پردازیم درمی یابیم که آن مناسبات چگونه در گذر ایام تحت تاثیر عوامل مختلف از جایگاه خود خارج شده و دچار تغییرات بنیادین شده اند .
بازشناسی مقولات مهمی چون «شهرسازی، مسکن، تربیت بدنی، تعلیم و تربیت، ارتباطات و ...» و ترسیم وضع دقیق امروزین آنها در گرو اینگونه مطالعات است .
نگارنده در تالیف آثاری چون «داستان ورزش ایران » و «داستان ورزش غرب » که جملگی ناظر بر مطالعه سیر تحول تاریخی و فرهنگی تربیت بدنی در ایران و غرب هستند از همین روش بهره برده است .
شایان ذکر است که در هر مرحله محقق متذکر سه ساحت مهم و اساسی است: (نمودار 2)
1 - مبانی نظری و تغییرات عارض شده در این ساحت در گذر ادوار مختلف;
2 - فرهنگ و اخلاق و تغییرات عارض شده در این ساحت در گذر ادوار مختلف;
3 - صورت بیرونی و مصادیق و تغییرات عارض شده در این ساحت تحت تاثیر حوزه های نظری و فرهنگی .
2 . ترسیم طرح جامع اجرایی (مدنی) کشور، مبتنی بر مطالعات استراتژیک، مقصد مفروض و مطلوب و مقدو
تشریح دقیق این موضوع نیازمند فرصت است اما آنچه که در این میان قابل تامل است عبارتند از:
1 - تکیه بر مبانی نظری دین و جایگاه و موقعیت تاریخی ایران در عصر حاضر;
2 - ترسیم و تعیین استراتژی اصلی انقلاب اسلامی در حوزه های مختلف (سیاسی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی) ;
3 - شناسایی استراتژی اصلی غرب (بویژه آمریکا و صهیونیزم) ;
4 - توجه جدی به آنچه درباره «فلسفه تاریخ شیعی » و آینده جهان و جهان آینده در میان متون شیعی و اقوال ائمه معصومین، علیهم السلام، آمده است;
5 - ملحوظ داشتن موضوع «استراتژی انتظار» ، تشکیل حکومت برای آمادگی و استقبال در همه وجوه ...
در همین جاست که تکلیف نظام اقتصادی، کشاورزی، صنعت، سیاست داخلی و خارجی، نظامیگری و ... معلوم می شود .
اولویتها معلوم می گردد، برنامه جامع تعلیماتی نونهالان تدوین می شود و هر یک از دستگاههای اجرایی در بافتی درهم تنیده حرکت درازمدت و کلان خود را درمی یابند و ...
3 . توجه جدی به امام حی و حاضر و آخرین حجت خداوند بر روی زمین بعنوان حجت عمل و آنچه که با ایشان
مراد نگارنده به هیچ روی ناظر بر جار و جنجال و چاپ آگهی و تشکیل سمینار و پخش نقل و نبات و شیرینی نیست . اینهمه شادی عوام است و متناسب با درک همانان از موضوع . (بدا به حال قومی که عوام و خواصش به یک شکل و اندازه به شادی و سوگ بنشینند) .
این موضوع تذکار «ضرورت ترسیم وضع مطلوب و مقصود مورد نیاز قومی است که می خواهد در شهر منتظران و در میان مردمی چشم براه و در هیات منتظران زمینه ساز ظهور مولایش باشد .» ;
این موضوع تذکار «احیاء عهدی است که فراموش شده و وفاداری بدان عهد در ساحت نظر و عمل مسلمین » ;
این موضوع تذکار «ضرورت پوشیدن لباس مطمئن بر قامت مردم و سرزمین اسلامی است برای دور ماندن از فتنه ها و بلایای آخرالزمان » ;
این موضوع تجربه عملی قیام است . تکلیفی که بر گردن ابناء بنی آدم در عصر غیبت است تا آنگاه که زنده اند .
تنها در این وقت است که اگر مولا ظهور کند بر کاستیهای ناخواسته ما می بخشد و اگر بمیریم دلخوش به اداء تکلیف انجام شده به حضورش می شتابیم . چونان مردانی که در حریم او و پناه او می زیند .
تنها در این وقت است که می توان خواند:
اللهم ان حال بینی و بینه الموت الذی جعلته علی عبادک حتما مقضیا فاخرجنی من قبری مؤتزرا کفنی، شاهرا سیفی مجردا قناتی ملبیا دعوة الداعی فی الحاضر و البادی .
خدایا اگر مرگ میان من و او فاصله انداخت، همان که برای همه بندگانت قرار داده ای مرا از قبر در حالی خارج کن که کفن بر کمر بسته، شمشیر در دست و نیزه مهیا در حالی که دعوت کننده به سوی او هستم در شهر و صحرا . «دعای عهد»