آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۰

چکیده

متن

با افول خورشید این هزاره و طلوع خورشید هزاره ای دیگر، مذهب در آمریکا با بحرانی قطعی روبرو است . یا به خواسته های گرایشهای تکثر فرهنگی (multi - culturalism) ، حفظ محیط زیست، مذاهب جدید، نظم جدید جهانی، پیشرفت علمی، بحران سیاسی جامعه، آرمانهای زنان اقلیت و جوانان پاسخ قطعی می دهد یا در برابر نیروهای سکولار و پست مدرن میدان را خالی می کند . ورود به هزاره جدید آخرین بخت برای مذهب در آمریکاست .
این جملات این روزها بسیار شنیده می شود و در بحرانی که با آن درگیریم، نوعی فراخوان به اظهار ندامت و بازبینی گذشته است . به نظر من، این گرایش در بیشتر نشستهای رهبران مذهبی و عالمان الهیات مورد استقبال قرار می گیرد; ولی متاسفانه حتی یک کلمه آن حقیقت ندارد . گرایش ما انسانها به تقسیم واقعیت به دوره های مختلف - که ضرایبی از ده هستند - کاملا تصنعی و فریبنده است . مذهب در آمریکا رو به افول نیست و وضعیتش، دست کم بیش از حدی که معمولا مطرح می شود، بحرانی نمی نماید . اقلیتی محدود گاه ضرورت ارتباط اجتماعی و سیاسی را مطرح می کند و مذهب را از وظیفه اصلی اش - که دادن معنا و هدف به زندگی است - منحرف می سازد . پسامدرن جز در مدارس الهیات، دپارتمانهای انگلیسی و متاسفانه برخی از دپارتمانهای جامعه شناسی دانشگاههای معاصر وجود ندارد . انسان پسامدرن بیش از انسان مدرن - که سی سال پیش ستوده می شد و مقصود از آن هم همان همکاران ساختمانهای مختلف دانشکده بود - گسترده نیست . در حقیقت خوشبختانه بیشتر ما هنوز پیشامدرن هستیم . سرانجام، این هزاره از راه رسید .
آدمهایی مثل من برنامه ریزی شده اند تا واقعیت اجتماعی را خاکستری، پیچیده، مبهم و سرشار از مساله و تحول اجتماعی را چیزی نامنظم و آشفته، چند سویه و غیر قابل پیش بینی ببینند . به همین دلیل، ما پیامبران و پیشگویان خوبی نیستیم . ما تنها می توانیم از مسائلی که مذهب اکنون و احتمالا در چند سال آینده با آن درگیر خواهد بود طرحی کلی تهیه کنیم . نباید فراموش کرد که یک تحلیل گر داده ها در برابر پیش بینی های بیش از پنج سال با تردید عمل می کند . پس اگر به خود جرات دهیم و درباره ده سال آینده پیش بینی کنیم، نباید آن را خیلی جدی بگیریم .
طرحی که من از این موضوع تهیه کرده ام به هیچ عنوان مدعی کامل بودن یا منظم بودن نیست . اینها در واقع حوزه هایی هستند که مذهب ممکن است تصمیم بگیرد به آنها بپردازد .
1 - سکولار شدن و مبلغان آن
فتوای پاپ درباره تنظیم خانواده، ضربه ای سنگین بر مذهب کاتولیک وارد کرد . چنانچه این مورد نادیده گرفته شود، هیچ دلیلی بر افول باورهای مذهبی در آمریکا یا کاهش اهمیت مذهب در زندگی آمریکاییان، در نیم قرن گذشته، وجود ندارد . گزارشهای رسانه ها - که پیوسته افول یا احیای دین و سکولار شدن یا تجدید آن را ادعا می کنند - نشان دهنده عدم نگاه دقیق آنها به داده ها است . رفتار مذهبی ممکن است تغییر کند اما این تغییر در جهت افول مذهب نیست .
افزون بر این، آثار اخیر پژوهشگرانی چون رادنی استارک، راجر فینک، استفان وارنر و لارنس لاناکون - که گویا حوزه جامعه شناسی مذهب را در اختیار دارند - با نظریه افول مذهب ناسازگار است و تنها اندکی از دانشمندان آمریکایی در این مورد موضع ملحدانه برایان ویلسون را پذیرفته اند . نظریه سکولاریزاسیون، در اروپا نیز در حال بازنگری است . این امر، رهاورد موج تازه گرایشهای مذهبی در کشورهای سوسیالیستی سابق، بویژه روسیه، است . تنها دو مورد سکولاریزاسیون اصیل در اروپا وجود دارد: یک آلمان غربی و دیگری احتمالا هلند .
منظور این نیست که آن داده ها یا نظریه جدید بر دانشگاهیان علوم اجتماعی و علوم انسانی و نیز روزنامه نگاران رسانه های شبه آکادمیک تاثیر نمی نهد . سکولاریزاسیون عامیانه، خود نوعی جزم اندیشی مذهبی چالش ناپذیر است . وقتی این جزم اندیشی در امتداد خطی قرار می گیرد که توصیف را از تجویز متمایز می کند، مبلغان سکولار یعنی آن عواملی که می خواهند مذهب را به طور کامل از زندگی مردم خارج کنند آشکار می شوند .
معتقدان به فرهنگ بی اعتقادی در پی تحمیل ارزشهای خود به جامعه اند، چنان که مذهب نیز در همین راستا می کوشد . جنگهای فرهنگی نبردهای نخبگان است و بر کلیت جامعه، بویژه گروههایی که سازمانهای جنگ فرهنگی مدعی نمایندگی آنانند، چندان تاثیر ندارد . این جنگها نشان دهنده میزان تلاش مبلغان سکولاریزاسیون برای خارج کردن مذهب از زندگی مردم است .
اینان مذهب را پوچ و زیانبار می دانند و وقتی می بینند هنوز در زندگی آمریکاییان نقش دارد، حیرت می کنند . آزادی مذهب برای آنان به معنای آزادی از مذهب است .
2 - مذهب و سیاست
موضوعی که به بحث مذهب در زندگی مردم بسیار نزدیک است، اضطرابی است که با ادعای افزایش نقش مذهب در سیاست آفریده شده است . مرکز تحقیقاتی «پو» اخیرا اعلام کرده است که مذهب می کوشد بیش از گذشته بر سیاست آمریکا تاثیر بگذارد . چرا وقتی کشیشان و راهبه ها در کنار مارتین لوترکینگ در سلما ایستاده بودند، قهرمانان مردمی بودند; ولی اکنون، به خاطر تظاهرات در مقابل درمانگاههای سقط جنین، سرزنش می شوند .
3 - ارزشهای خانوادگی
امروزه مساله «ارزشهای خانوادگی » بسیار مورد توجه است . البته این توجه بیشتر به خانواده های آمریکاییهای آفریقایی تبار و هموسکسوالها مربوط می شود . جالب آن است کسانی که بیش از همه فریاد ارزشها سر می دهند خود، زن و فرزندانشان را ترک کرده، در پی زنان دیگر رفته اند .
بی تردید افزایش آمار طلاق در افزایش آزادی ریشه دارد . آیا مذهب نباید نگران عشق زناشویی (عشق به شوهر) باشد; بویژه مذهبی مانند مذهب ما که عشق به همسر را تجلی عشق الهی می داند؟ آیا ما نباید به زوجهایی که در آستانه طلاق قرار گرفته اند کمک کنیم تا دوباره فرصت زندگی مشترک بیابند؟ آیا نمی توانیم میان حق طلاقی که خیری در آن است و طلاقی که مایه شر است تمایز قائل شویم؟ مذهب باید به زنان و مردانی که نومیدانه می کوشند عشق و زناشویی خود را زنده نگه دارند، کمک کند . رهبران مذهبی باید یافته های مؤسسه پژوهشی ان . او . آر . سی . را مورد توجه قرار دهند . این مؤسسه رضایت بخش ترین لذت جنسی را لذت حاصل از روابط یک زوج ثابت اعلام کرده است . آدم حیرت می کند که چرا باید این قدر طول بکشد تا سرانجام آنها بدین حقیقت دست یابند . براساس تحقیقات این مؤسسه، انقلاب جنسی (آزادی روابط جنسی قبل از ازدواج برای زنان) و انقلاب فمینیستی اسباب سوء استفاده جنسی بیشتر از زنان و تجاوز به عنف را فراهم کرده است . بی تردید هیچ کس این فاجعه را پیشرفت تلقی نمی کند . بسیاری از پژوهشگران، روابط آزاد جنسی در دوران قبل از ازدواج را از عوامل اصلی طلاق می دانند .
4 - راز
مذهب مقوله ای رمزواره است . اگر در دنیا هیچ رمزی وجود نداشت، به مذهب نیاز نبود . پس باید انسان از خود بپرسد چرا هم چپ گرایان و هم راست گرایان اندیشه حذف راز از مذهب و تبدیل آن به مجموعه ای از قوانین را در سر می پرورانند و به نگاشتن شرحهایی که بر پوچی مذهب تاکید می ورزد، می پردازند؟
البته مذهب پوچ شده است اما فقط به خاطر آن که وجود ما پوچ شده است . چطور شده که ما اینجا هستیم؟ چرا این همه چیزهای مختلف در جهان وجود دارد؟ مذهب تلاشی است برای پاسخ به همین رازها .
بسیاری از علمای الهیات چنان می پندارند که علم در حال از میان بردن این رازها است . حقیقت آن است که ما هرچه بیشتر بدانیم، رازها فزونی می یابد .
مذهب باید در برابر راز باز باشد . به نظر من، اشتباه است که ما ابعاد شاعرانه، استعاری، شگفتی آور و حیرت انگیز مذهب را نادیده بگیریم .
کلارک روف می گوید: به نظر می رسد تجربه مذهبی و کاوش برای یافتن معنای تجربه مذهبی رو به افزایش است . حدس می زنم، چنان که کلارک اشاره دارد، انسان به سوی جداسازی تجربه مذهبی از مذهب بی روح و کسالت بار پیش می رود .
در جامعه ما، تجربه مذهبی ما تجربه ای روزمره است . خداوند همه جا هست حتی اگر مردم ندانند او کیست . مذهب شعر است نه نثر; زیرا شعر رسانه بیان تجربه راز است . با وجود این، رهبران مذهبی گمان می کنند باید شعر مذهب را به نثر تبدیل کنند; همه چیز را روشن سازند; داستانها را شرح دهند و پرده از رازها بردارند . به نظر من، روحانیان باید به مردمی که تجربه های خود را از خداوند شرح می دهند و درباره کاوششان در عالم راز سخن می گویند، گوش فرا دهند و این داستانها را با داستانهایی که از نت باقی مانده است مرتبط کنند . اینجا تاکید من بر گوش دادن است; یعنی بستن دهان و باز کردن گوش .
نمی دانم چرا ما این قدر از راز می ترسیم؟
البته من نمی گویم باید خرد را رها کرد . ما موجوداتی اندیشمندیم و به نظریه و کتابهای توضیحی و مرجع نیاز داریم .
5 - تکثر و میراث خودی
پروفسور تریسی بدرستی الهیات امروز را حوزه ای متکثر می داند . ما باید بدون تعصب به تجارب و دانشهای دیگران توجه کنیم . این سخن بدان معنا نیست که اصول اولیه خود را رها سازیم . برخی از علمای الهیات و بسیاری از رهبران مذهب، چنان مشتاق باز گذاشتن درها به روی دیگرانند که به نظر می رسد هویت خود را از دست داده اند و تقریبا هیچ تعریف مشخصی از خود ندارند . برای آنها تکثر یعنی آنکه درها بر هر میراثی، جز میراث خودی، باز باشد . کسی که نمی داند کجا ایستاده است، در واقع هیچ جا ایستاده نیست .
با آنها که علاقه مند به عرفان آسیایی هستند هیچ مخالفتی نداریم; مشروط بر آنکه نخست عرفان را بدرستی شناخته باشند . عرفان هندی را بکاوید اما نه تا آن حد که عرفان آنگلوساکسونی را فراموش کنید . انسان نمی تواند بدون هیچ توجهی به خوان دولاکروز کاتولیک باشد; چون در آن صورت بیقین از ریشه های خود بریده است . نمی توانید از دیگران یاد بگیرید مگر آنکه ابتدا بدانید خودتان که هستید .
به یاد راهبه ای می افتم که گفت: در کالج کاتولیک ما، به جای آنکه درسهایی در مورد داستان نویسی کاتولیک داشته باشیم، در زمینه داستان نویسی زنان و سیاهان کلاس داریم .
لازم است به اثری مهم - که اخیرا رادنی استارک در مورد خاستگاه و رشد مسیحیت نوشته است - اشاره کنم . او در این اثر نتیجه می گیرد که مسیحیت، به خاطر جایگاه شفقت در این دین، موفق بود .
خدا می داند که ما از آموزشهای مسیحیت منحرف شده ایم . دلیل اصلی اش آن است که رهبران مذهبی کوشیدند مجموعه ای از قوانین را جایگزین رحم و شفقت کنند .
پایان کلام
در دوم ژانویه 2000، شرایط مذهب در آمریکا با وضعیت مذهب در 20 دسامبر 1999 چندان تفاوت ندارد . به نظر نمی رسد در سال 2005 نیز اوضاع تفاوتی بنیادین بیابد . اگر جرات داشته باشیم وضع پنجاه سال آینده را هم پیش بینی کنیم، باید بگویم احتمالا در آن هنگام نیز مذهب وضعیتی چون امروز دارد .
در هر حال، من نمی توانم شرایطی را در مورد مذهب در آمریکا متصور شوم که موارد عنوان شده، به گونه ای در آن مطرح نباشد: مبلغان سکولاریزاسیون با مذهب خواهند جنگید، بحث در مورد رابطه مذهب و سیاست ادامه می یابد، خانواده و جنسیت همچنان از مسائل عمده شمرده می شود، راز، بخشندگی و اجتماع و تکثر نیز چون گذشته موضوع بحث خواهد بود .
× برگرفته از: پگاه حوزه، شماره 1، 15 آبان 1379 .

تبلیغات