آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

سال‌های آغازین سده دوم هجری بود که در دیار محدّثان و فقیهان شیعه، شهر کوفه، در خانه مردی به نام محمد، کودکی چشم به گیتی گشود که آینده‌ای بس درخشان در انتظارش بود؛ نوباوه‌ای که چشم  و چراغ شبستان تبار و قبیل خود گردید.
نام ذَریح برایش برگزیده شد، و چون زادگاه او کوفه بود، بدو «کوفی» می‌گویند، و کنیه‌اش «ابوالولید» است، و چون منسوب به قبیله معروف محارب بود، به «محاربی»1 نیز اشتهار داشت.2
از باورها و موقعیت فردی و اجتماعی پدر او، مطلب چندانی نمی‌دانیم، ولی احتمالاً او یکی از رهروان راه پاک اهل بیت: بوده؛ چون چنین فرزند گران‌قدری در دامن او پرورش یافته و مسیر سعادت را به خوبی طی کرده است.
ذریح از اوایل نوجوانی و جوانی و از زمانی که خویش را به انسانی انتخابگر شناخت و موقعیت خود را درک کرد، راه خویش را از سایر مکاتب جدا کرد و در خط ولایت اهل بیت: گام نهاد و در این زمینه، به معرفت خود، عمق و ژرفا بخشید. او در کسب معارف امامان: مجدّانه به تحصیل دانش دین پرداخت. وی در این حوزه به چنان جایگاه رفیعی رسید که در کوتاه مدّت در شمار یکی از مرزبانان برجسته‌فرهنگ اسلام ناب، و حافظان احادیث اهل بیت: جای گرفت.
در محضر خورشید
در اوایل سده دوم هجری، شهر کوفه، یکی از پایگاه‌های اصیل و بی بدیلِ گسترش و حفظ مکتب تشیع و معارف آن به شمار می‌رفت و محدّثان بزرگی در این راه می‌کوشیدند. ذریح نزد استادان این دانش حضور یافت و از خرمن فضل و دانش آنان بهره برد، ولی جان او در عشق به حجّت خدا می‌تپید و عطش کسب دانش بیشتر و نیل به سرچشمه‌های آن، او را به سمت و سوی شهر مدینه می‌کشید. بنابراین از زادگاهش روانه سرزمین مدینه شد و یکسره راهیِِ بیت رفیع امام جعفر صادق(ع) شد و در عداد یاران آن بزرگوار جای گرفت. تا آن حضرت در قید حیات بود، این بهره‌مندی استمرار یافت.
بعد از شهادت آن حضرت (148ق.) ذریح، با بینش والای امام شناسی‌اش، نزد امام کاظم(ع) حضور یافت. بدین روی است که نجاشی در میراث مکتوب خود می‌نویسد: او از وجود مقدّس موسی بن جعفر(ع) روایت می‌کند و از اصحاب او  به شمار می‌رود.3
استادان
ذریح، افزون بر بهره‌مندی از دانش بی‌پایان این دو امام، در نزد محدّثان شیعه نیز حضور یافت؛ همانند: ابو حمزه ثمالی، ابو بصیر، عباده و مضمره.4
شاگردان
این راوی بلند مرتبه، در حوزه حدیث چنان اوج گرفت که خود از استادان بزرگ آن گردید. بدین سان است که گروه زیادی از راویان برجسته به حوزه درس او شتافتند و از محضرش کسب فیض و معرفت کردند که برخی از آنان از این قرارند:
ابن ابی عمیر، عبدالله بن مغیره، جعفر بن بشیر بجَلّی، جمیل بن صالح، علی بن حکم، عبدالله بن سنان، حسین بن نعیم صحّاف، حسن بن جهم، معاویة بن وهب، صفوان بن یحیی، محمد بن خالد برقی قمی، حسن بن رباط، ابان بن عثمان، یحیی بن عُمران حلبی، حسین بن عثمان.5
جایگاه والا
تقریباً همه پژوهش‌گران عرصه محدّث شناسی از دیرباز تا عصر حاضر، ذریح را یکی از بزرگ‌ترین چهره‌های ماندگار فقه و حدیث شیعه دانسته‌اند و شخصیت ارزشمند او را پاس داشته‌اند؛ چنان که شیخ طوسی و علامه حلّی، به جایگاه والا و وثاقت و وجاهت او اشاره داشته‌اند. سایر عالمان شیعی نیز نظر این دو را تأیید کرده‌اند.6
ویژگی‌ها
ذریح، دو ویژگی برجسته دارد که به روایات او وثاقت می‌بخشد:
یکی، راستگو بودن در نقل روایات؛ به گونه‌ای که امام جعفرصادق(ع) او را به دلیل داشتن این صفت ارزشمند ستایش کرده است. چه افتخار بزرگی که آن حضرت از او به عنوان «انسان صادق» یاد کند.
ویژگی دیگر، درک ژرفای کلام اهل بیت و توجه به لایه‌های گوناگون سخنان آن بزرگواران.
به عنوان نمونه، به داستان ذیل توجه شود:
این قسمت از آیه که می‌فرماید:(ثُمّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ)(ع)، دلالت دارد که واجب است حاجیان بعد از سعی صفا و مروه، بدن خود را از چرک پاک سازند، مو و ناخن را کوتاه کنند.
ذریح از امام صادق(ع) از مفهوم آیه مزبور می‌پرسد، حضرتش در پاسخ می‌فرماید: مقصود از آیه، «ملاقات با امام» است؛ یعنی واجب است که در مسیر و راه اهل بیت: قرار گیرند و از آنان پیروی کنند.
عبدالله بن سنان که یکی از برجسته‌ترین فقیهان و محدّثان برجسته شیعی و از شاگردان حوزه ذریح است، می‌گوید: من که این برداشت و تفسیر را از زبان استادم شنیدم، روزی به مدینه رفتم و به محضر امام ششم(ع) مشرف شدم، به حضرت گفتم: جانم فدایت! چیست مفهوم سخن خدا که فرموده: (ثُمّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ)؟ امام فرمود: مراد، گرفتن شارب و کوتاه کردن مو و مانند این چیزهاست. به امام گفتم: قربانت شوم! ذریح محاربی از قول شما نقل می‌کند که شما در تفسیر این آیه فرموده‌اید: مقصود، ملاقات با امام است. امام فرمود: «صَدَقَ ذریح و صَدَقْتَ؛ ذریح راست گفته، تو هم راست می‌گویی. قرآن، کتابی است که معنایی ظاهری و معنایی باطنی دارد».
آنگاه در تبیین جایگاه بلند ذریح فرمود: «مَن یَحتَمل ما یَحتمل ذریح؛ چه کسی ظرفیت مطالبی را دارد که ذریح می‌تواند تحمّل کند؟». یعنی این برداشت را به هر کس نمی‌توان ابراز داشت و زمینه و ظرفیت لازم دارد که این محدّث چنین ظرفیتی دارد.8
تألیف
ذریح، هم با زبان به بازگویی اخبار اهل بیت: پرداخت و هم با قلم، و آثاری پدید آورد و آنچه را شنیده بود، نگاشت و به جامعه شیعی تقدیم کرد. شیخ طوسی می‌نویسد: «له اصل» و نجاشی نیز می‌گوید: «له کتاب».(ص)
گرایش روایتی
با تأمّل در روایات نقل شده از ذریح، می‌توان گفت که گرایش روایتی او، بر دو محور استوار است: 1. تبیین معارف و اصول بلند اعتقادی شیعه به‌ویژه در حوزه امام شناسی و امامت ؛ 2. بازگویی روایات فقهی که در واقع مربوط به نحوه رفتار مسلمان با خدا و خلق است.
فرزند و عروج
آیا ذریح محاربی فرزند و یا فرزندانی داشته یا نه؟ چندان روشن نیست؛ گر چه از کنیه‌اش «ابوالولید» می‌توان حدس زد که فرزندی به‌نام ولید داشته است.
ضمناً قطعی است که او تا سال 148ق. زنده بوده، امّا بعد از آن تاریخ در چه زمانی از دنیا رفته؟ معلوم نیست.
گلچینی از گلستان
در پایان، مناسب است که چند نمونه از روایات نقل شده از ذریح را نقل کنیم.
لزوم وجود امام معصوم
ذریح از حضرت امام صادق(ع) نقل می‌کند که فرمود:
«ما ترک الله الارض بغیر إمام قطّ منذ قَبَضَ آدم(ع) یهتدی به إلی الله تبارک و تعالی و هو الحجّة علی العباد، من ترکه هلک و من لزمه نجا حقّاً علی الله10؛ خداوند از زمان حضرت آدم(ع) هرگز زمین را خالی از حجّت قرار نداده، تا مردم به وسیله او به سوی خدا راه یابند، او حجّت خدا بر بندگان است. هر کس امام زمان خویش را رها کند، نابود و هر کس معتقد به او باشد، بر خداست که او نجات یابد».
دانش جوشان امام
وی از امام صادق(ع) روایت می‌کند که فرمود:
«لولا انا نزاد لَاَنفَدْنا11؛ دانش ما اگر لحظه به لحظه افزایش نیابد، پایان می‌پذیرد».
جایگاه ابو سعید خدری
ذریح می‌گوید: روزی امام صادق(ع) از ابو سعید خدری نام برد و سپس فرمود: «کان من أصحاب رسول الله(ص) و کان مستقیماً؛ ابو سعید یکی از یاران پیامبر اعظم(ص) بود، در اعتقاد و ولایت امیر مؤمنان(ع)، استوار بود»،
آن‌گاه فرمود: او سه روز در حال جان دادن بود، تا اینکه خاندانش، ابو سعید را شست و شوی دادند سپس او را به جایی که نماز می‌خواند، بردند و در آنجا جان داد.12
عنوان «امیرالمؤمنین» برای امام علی(ع)
ذریح از استادش ابو حمزه ثمالی، از امام باقر(ع) و آن حضرت از قول پدران خود نقل می‌کند:
«خداوند، جل وعلا، جبرئیل امین را نزد حضرت رسول اکرم(ص) فرستاد تا آن حضرت در زمان حیات خود بر ولایت امیر مؤمنان گواهی دهد و او را «امیر المؤمنین» بنامد. پیامبر اکرم تعدادی از مردم را جمع کرد و پیام حق تعالی را به آنان بازگو کرد و از آنان تعهد و پیمان گرفت که بدین موضوع شهادت دهند و کتمان نکنند».13
دنیا در مسیر آخرت
ذریح از امام صادق(ع) نقل می‌کند که حضرتش فرمود:
«نِعمَ العونُ الدنیا عَلَی الآخرةِ 14؛ مال و ثروت دنیا، یاور خوبی است که در مسیر آخرت طلبی و رضای حق تعالی قرار گیرد».
تلاش منطقی در راه طلب روزی
باز روایت می‌کند که حضرت صادق(ع) فرمود:
«إذا اراد الله عزوجلّ بأهل بیتٍ خیراً رَزَقَهم الرفقَ فی المعیشة15؛ اگر خداوند اراده کند به گروهی از مردمان خیر و برکت و نیکی برساند، به آنان مدارا کردن و میانه روی در طلب روزی را عنایت می‌کند».
روایت ذریح و واکنش ابن ابی عمیر
ابراهیم بن هاشم قمی بازگو می‌کند که: محدّث بزرگ شیعه، ابن ابی عمیر، شغل بزازی داشت و مرد ثروتمندی بود. دستگاه ستمگر مأمون عباسی او را دستگیر می‌کند و او مدّت‌ها زندانی می‌شود، تا اینکه مال و ثروت او از بین می‌رود و ورشکست می‌شود. او ده هزار درهم از کسی طلب داشت. شخص بدهکار که انسان شرافتمندی بود، خانه مسکونی خویش را به مبلغ ده هزار درهم می‌فروشد تا بدهی خویش را بپردازد. وی پول‌ها را به منزل ابن ابی عمیر می‌آورد. ابن ابی عمیر می‌پرسد: این پول‌ها چیست؟ گفت: این مبلغ، طلب تو از من است و می‌خواهم آن را به تو بپردازم. ابن ابی عمیر پرسید: اینها را به ارث برده‌ای؟ گفت: نه. پرسید: کسی به شما بخشیده؟ گفت: نه، بلکه خانه‌ای را که در آن زندگی می‌کردم، فروختم تا قرض خود را ادا کنم.
ابن ابی عمیر تا این ‌را شنید، ناراحت شد و گفت: ذریح محاربی برایم حدیثی از امام جعفر صادق(ع) نقل کرده بود که امام فرموده:
«لا یخرج الرَجُل عن مسقط رأسه بالدین؛ نباید انسان خانه خود را برای پرداخت بدهی بفروشد». این پول‌ها را بردار و ببر. من آن را از تو نمی‌پذیرم؛ گر چه حتی به یک درهم آن نیاز دارم.16
پی‌نوشت‌ها
1 . محارب: قبیله، (القاموس، ج1، ص56)، قبیلة من فهد، (لسان العرب، ج3، ص103).
2 . رجال برقی، ص42، دانشگاه تهران؛ رجال کشی، ص372، ش698، دانشگاه مشهد؛ فهرست نجاشی، ص162، جامعه مدرسین قم ؛ رجال طوسی، ص191؛ التحریر الطاووسی، ص102، انتشارات دار الذخائر.
3 . رجال نجاشی، ص162.
4 . جامع الروات، ج1، ص313 ؛ تنقیح، ج1، ص421؛ معجم رجال الحدیث، ج7، ص150.
5 . همان ؛ فهرست طوسی، ص69 ؛ الجامع فی الرجال، ص759، پیروز، قم؛ مجمع الرجال، ج3-4، ص3 ؛ قاموس الرجال، ج4، ص301.
6 . فهرست طوسی، ص69 ؛ رجال علامه حلّی، ص70 ؛ نقد الرجال، ص131 ؛ اعیان الشیعه، ج6، ص430 ؛ رجال ابن داود، ص92، منشورات رضی، قم؛ معجم الرجال، ج7، ص152 ؛ تنقیح المقال، ج1، ص421.
7 . حج / 29.
8 . کافی، ج4، ص549 ؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص90، باب قضاء التفث.
9 . فهرست طوسی، ص69 ؛ فهرست نجاشی، ص162.
10 . رجال کشی، ج2، ص670، ش698.
11 . اصول کافی، ج1، ص256.
12 . رجال کشی، ج1، ص202.
13 . امالی، مفید، ص18، جامعه مدرسین قم.
14 . من لا یحضره الفقیه، ج3، ص94 ؛ کافی، ج5، ص73.
15 . کافی، ج5، ص88.
16 . من لا یحضره الفقیه، ج3، ص117 ؛ تهذیب الاخبار، ج6، باب الدیون و احکامها.

تبلیغات