قم سرزمین نور(بخش پایانی)
آرشیو
چکیده
متن
قم از عصر امامان معصوم: مورد عنایت خاندان عصمت و طهارت بوده است و در روایات با تعابیر مختلف این سرزمین و ساکنان آن را تمجید کردهاند. علامه مجلسی1 با سند صحیحی از حسن بن علی بن بابویه (برادر شیخ صدوق)، نقل میکند:
مردی خدمت امام صادق7 آمد و گفت: یا بن رسول الله! از شما مسئلهای میپرسم که پیش از من کسی نپرسیده است و پس از من هم کسی نمیپرسد.
امام فرمود: تو میخواهی از محلّ برانگیخته شدن مردم از قبور و آمدن آنان به محشر سؤال کنی؟ آن مرد گفت: بله، یابن رسول الله!
امام فرمود: همه مردم از بیت المقدس محشور میشوند، جز بقعهای در زمین که آنجا را قم میگویند و حساب اهل آن را در قبرهای خود میکنند.
آن شخص پرسید: این فضیلت مخصوص اهل قم است؟ امام فرمود: بله، مخصوص کسانی که در قم به گفتهها و اعتقاد ایشان (اهل بیت) قائل و معتقد باشند.
سپس امام از پیامبر(ص) نقل فرمود که آن حضرت در هنگام عروج به آسمانها، بقعهای به نهایت سرسبزی و خرمی در منطقه جبل و پیرمرد به زانو درآمدهای در آن محل را دید و از جبرئیل درباره آن بقعه سؤالی کرد. جبرئیل گفت: آن بقعه را قم میگویند و در این بقعه، شیعیان وصیّ تو علی، زندگی میکنند و آن پیر، شیطان است که میخواهد مردم را از وصیّ تو رویگردان سازد و به فسق و فجور بکشاند. رسول خدا به سوی او رفت و فرمود: «قم (برخیز) ای ملعون! ...».2
در منابع تاریخی اهل سنت آمده است: ابوموسی اشعری از امیرمؤمنان(ع) پرسید: هنگام بروز فتنه، مطمئنترین محل روی زمین کجاست؟ امام در جواب فرمود: «در مناطق جبل خراسان و قم، و قم سالمترین آنهاست».3
امام صادق(ع) در زمان فتنه بنیعباس، از شیعیان خود خواست به سوی قم پناه ببرند و فرمود: «یاران و شیعیان ما، در قم هستند».4
و در روایات متعددی از اهل بیت: میخوانیم که: «قم، پناهگاه شیعیان و مأمن آنان است»؛5«قم، شهر ما و شهر شیعیان ما است»؛6 «قم، حرم اهل بیت ما است»؛(ع) «قم، کوفه صغیر است»؛8 «اگر قم نبود، دین ضایع میگردید».(ص)
دعبل خزاعی در قم
ریاست شیوخ قم در آخر قرن دوم هجری، با یحیی بن عمران بود. در آن زمان دعبل خزاعی به حضور امام رضا(ع) در مرو تشرف یافت و قصیده تأئیه خود را در محضر آن حضرت خواند. در راه بازگشت به سوی قصبه طیب، با هدایایی که امام به او داده بود، وارد قم شد.10
اهل قم با شنیدن ورود دعبل، گرد آمدند تا جویای حال امام رضا7 بشوند. یحیی از مردم خواست در مسجد اجتماع کنند تا دعبل از دیدهها و شنیدههای خود درباره امام رضا(ع) سخن بگوید. وقتی مردم در مسجد گرد آمدند، دعبل بر منبر نشست و از تشرف خود به محضر امام و از عطوفت آن حضرت به وی سخن گفت. دعبل واقعه ملاقات خود با امام را چنین شرح داد:
وقتی قصیدهام به این بیت رسید که:
و قبر ببغداد لِنفسٍ زکیة
تضمنها الرحمن بالغرفات
امام فرمود: در ادامه آن، اضافه کن:
«و قبر بطوس یالها من مصیبة
توقد فی الاحشاء بالحرقات».
من پرسیدم: این قبر کیست؟ امام فرمود: آن قبر من است. من به گریه افتادم... امام با عطایای ارزشمند و اهدای پیراهن خود، مرا مورد لطف ویژهاش قرار داد.
سخنان دعبل بدین ترتیب به پایان رسید. هدایای زیادی که از سوی قمیان برای او جمعآوری شده بود، به وسیله یحیی به وی تقدیم شد. مردم قم از دعبل خواستند که آن پیراهن را به آنان بفروشد. او که میخواست پیراهن امام را کفن خود کند، از فروش آن امتناع ورزید. مردم آن قدر بر قیمت آن افزودند که تا پنجاه هزار درهم رسید، اما دعبل نپذیرفت. سرانجام مردم قم به هر صورتی که بود، در مقابل مبلغ کلانی به تکهریزههای آن دست یافتند و آن را به عنوان تبرّک برای خود نگهداشتند.11
ورود حضرت معصومه3 به قم
قم در اول قرن سوم هجری تقریباً یک سال پس از ورود امام رضا(ع) به این شهر12 پذیرای قدوم خواهرش حضرت فاطمه معصومه3 بود. قافله فاطمه معصومه3 در سال 201ق. به قصد دیدار با امام رضا(ع) از مدینه به سوی خراسان حرکت کرد. این قافله به همراهی کاروانی که از مدینه به سوی خراسان در حرکت بود، به راه افتاد. هنگامی که قافله به نزدیک ساوه رسید، حضرت در خود احساس بیماری کرد. چون ساکنان ساوه همانند اصفهان و دیگر بلاد این منطقه در آن زمان سنی مذهب بودند، ایشان دوست داشت که به سوی قم برود و از این رو، همین که احساس بیماری کرد، فاصله آنجا تا قم را سؤال کرد. پاسخ دادند فاصله آن، ده فرسخ است. آن حضرت از خادمش خواست که او را به شهر قم برساند.
در این هنگام خبر تشریففرمایی حضرت فاطمه معصومه3 به اهل قم رسید. موسی بن خزرج ـ یکی از فرزندان سعید بن عبدالله اشعری ـ شبانه به استقبال آن حضرت شتافت و مهار ناقهاش را گرفت و ایشان را به سوی خانه خویش برد. وی پس از هفده روز اقامت در این شهر، بر اثر همان بیماری رحلت کرد و پیکر مطهرش در باغ «بابلان» که ملک موسی بن خزرج بود، به خاک سپرده شد. این باغ بزرگ پس از دفن آن حضرت در این محل، به نام حضرت وقف اموات مسلمانان شد.
ابتدا مزار منورش زیر سقف حصیری که موسی بن خزرج درست کرده بود، باقی ماند. پس از مدتی زینب، دختر امام جواد(ع)، قبهای روی مرقد ساخت.
خانه موسی بن خزرج که هفده روز محل اقامت فاطمه معصومه3 بود، پس از گذشت بیش از دوازده قرن، هنوز در سمت محراب حسینیهای، به صورت آیینه کاری شده باقی است. این خانه تقریباً دوازده متری،امروزه در 45 متری عمار یاسر، داخل کوچهای واقع شده که در آن زمان مرکز شهر و محلّه اشعریان قم بوده و به محله و «میدان میر» معروف و تا امروز «بیت النور» زیارتگاه دوستداران اهل بیت: است.13
مهاجرت سادات به قم
شیعیان قم با استقبال از سادات و پیروان اهل بیت: و فراهم کردن آسایش آنان، از خاندان پیامبر حمایت کردند. قم از همان زمان استقرار اشعریان در این شهر، به ویژه از زمان حاکمیت آنان بر این نواحی، مورد توجه پیروان ائمه: بود و با وقوع مزار حضرت معصومه3 در این شهر، این توجه بیش از پیش افزایش یافت. گویا همین امر در روی آوری شیعیان و به ویژه سادات و منسوبان اهل بیت به این منطقه، بسیار مؤثر بوده و این مهاجرت، از نیمههای قرن سوم هجری به طور گسترده افزایش یافت.
در همین دوره، ساداتی از فرزندان ائمه: (حسنی، حسینی ،موسوی، رضوی) و همچنین از فرزندان محمد حنفیّه، زید بن علی، اسماعیل بن امام صادق، وارد قم شدند. جدّ سادات رضوی، برقعی، تقوی، نقوی، میرابوالفتحی، مبرقعی قم ، و سادات رضوی همدان (معروف به کبابیان)، مشهد، یزد، کاشان و غیر اینها، «موسی مبرقع» است.
اولین کسی که از سادات رضوی، در سال 256ق. از کوفه به قم آمد، ابوجعفر موسی بن محمد بن علی بن موسی الرضا(ع) است. این همان شخصی بود که در حق او گفتهاند: «یُبَرقَعُ وجهه؛ صورتش میدرخشد».
این افراد را شناخته شدهترین سادات این منطقه دانستهاند. البته این مهاجرتها که در طول چندین قرن به سوی قم ادامه یافت، تفصیل آنها در منابع مربوطه ذکر شده است.
بدین ترتیب «تربت قم» در مدت کوتاهی پس از ورود حضرت فاطمه معصومه3، مضجع فرزندان ائمه و مدفن علما و سادات بلاد مختلف اسلامی گردید که وجود بالغ بر چهارصد مزار و مرقد مقدس در این شهر به وضوح این واقعیت را ثابت میکند.14
پیکار اهل قم با خلفای عباسی
شیعیان قم وقتی خبر شهادت امام رضا(ع) را شنیدند، به محض انتقال مأمون از مرو به بغداد، او را از خلافت خلع کردند و از پرداخت مالیات امتناع ورزیدند. این وضع از سال 204 تا 211ق. ادامه یافت، تا اینکه سپاه علی بن هشام در 212ق. بر سر آنان فرود آمد و پس از شکستن مقاومت مردمی به رهبری یحیی بن عمران اشعری و کشتن جمع زیادی از مردم، علی بن عیسی طلحی را بر ولایت قم نصب کردند و اموال مردم را به عنوان مالیات معوقه دولتی به یغما بردند.14
طلحی اشعری که از عموزادگان اشعریان قم و از طرفداران خلیفه بود، در اخذ مالیات بر مردم سخت گرفت و مبلغ نیم میلیون درهم بر مالیات سابق آنان افزود. طولی نپایید که عموزادگان او به مخالفتش برخاسته، او را عزل و از قم بیرونش کردند.16
اهل قم، پس از آن تا سال 217ق. باز مالیات حکومتی را نپرداختند، تا اینکه علی بن عیسی طلحی در 217ق. با سپاه مأمون عباسی بر این شهر هجوم آورد و پس از تخریب حصار شهر و به آتش کشیدن مزارع و خانههای مردم، اموال آنان را به غارت برد.17
البته طلحی در این قرن چندین بار با سپاه عباسی به مردم قم هجوم برد که یک بار در زمان خلافت معتصم (218ـ227ق.)، دو بار در زمان خلافت معتزّ (253ـ254ق.) (یک مرتبه به فرماندهی مفلح و مرتبه دیگر به فرماندهی موسی بن طغامی) و یک بار هم در زمان خلافت معتضد (279ـ289ق.)، به فرماندهی کلیغ بود.
اقتدار اشعریان قم با هجوم سپاه ابراهیم کلیغ، به سختی صدمه دید و جمعیت آنان جداً از هم فروپاشید. عده زیادی از آنان در این حمله کشته شدند و بسیاری دیگر به اسارت درآمدند، که این مقطع زمانی را میتوان نقطه شروع دوران افول اشعریان قم برشمرد».18
اوضاع قم تا پایان غیبت صغرا
قم با وجود اینکه در طول قرن سوم هجری مورد مزاحمت عباسیان بود و هر از چندی سپاهیان عباسی بر آن یورش میبردند و دست به غارت میگشودند، بلندآوازهترین شهر شیعه در مرکز ایران به حساب میآمد. ابن حوقل (م308ق.) میگوید: بیشتر مردم قم بر مذهب تشیّعاند. و در جای دیگر می نویسد: همه اهل قم، شیعی مذهب استوار و بیشترشان عرب نژادند، ولی به زبان فارسی سخن میگویند.19 تعبیرات بلخی نیز با کمی تفاوت مثل کلام ابن حوقل است.20 مقدّسی هم مینویسد: اهل قم، شیعی عالم هستند.21 حمدالله مستوفی (م720ق.) مینویسد: مردم قم، شیعه اثنیعشری و در نهایت متعصّب هستند.22 از ارم متزا در کتاب اسلام در قرن چهارم او نقل شده است که او شهر قم را یکی از شهرهای مهم شیعه معرفی کرده است.23
با توجه به تعابیر ذکر شده و امثال آنها که در منابع اسلامی آمده است، معلوم میشود که مذهب تشیع در قم از اواخر قرن سوم و در سالهای پایانی عصر غیبت صغرا به اوج شکوفایی خود رسید؛ به طوری که قاضی عبدالجبّار معتزلی، قرن چهارم را «قرن تشیّع» دانسته است.24
به قدرت رسیدن آل بویه، حاکمیت یافتن رکن الدوله در ری و معزّالدوله در عراق، آن چنان در اوجگیری شیعه مؤثر بود که مخالفان شیعه در این باره لب به اعتراف گشودهاند. البته طبق تحقیقات انجام یافته، با وجود اینکه تشیّع در قرن چهارم هجری تحت حمایت آلبویه شیعی به اوج قدرت رسید، امّا علمای شیعه ـ به ویژه اشعریان قم ـ رو به کاهش بودند؛ به طوری که مجموع علمای قم از تعداد 135 نفر در قرن سوم، به 72 نفر در قرن چهارم، و مجموع علمای اشعری از تعداد 33 نفر در قرن سوم، به هفت نفر در قرن چهارم کاهش یافتند که این واقعیت را نشانه تأثیر عمیق خاندان اشعری در حیات علمی قم دانستهاند.25
بازماندگان خاندان اشعری
گویا قرن چهارم هجری دوران زوال شوکت اشعریان بوده و این قرن با افول آنان پایان یافته است.
بنا به نقل برخی، در این زمان (1385ش.) از خاندان اشعری قم فقط دو خانواده باقیمانده که یکی، خانواده طاهری و دیگری، انصاری است.
خانواده طاهری از سلاله زکریا بن آدم، و خانواده انصاری از نسل ابی خلف اشعری است. ملامحمد طاهر اشعری و فرزندش عبدالله و نواده او محمدطاهر اشعری قمی که از روحانیون معروف قم و از اساتید امام خمینی(ره) در تاریخ معاصر است و همچنین شیخ علی بن رمضان، معروف به «زاهد» و شیخ مرتضی انصاری را که معروف و مشهورند، همین خانوادههای باقیمانده از اشعریان قم شناختهاند.26
قبور فقها و محدثان اشعری در قبرستان شیخان قم نیز همچنان مورد احترام عموم است.
نوع تشیع در قم
تشیع قم، تشیّع اثنیعشری بوده است. این نکته علاوه بر اینکه از تعابیر مورخانی چون: مقدسی، مستوفی، ارم متزا و ... معلوم میشود، از قرائن دیگری هم بر میآید.
یاقوت حموی میگوید: اول شیعهای که وارد قم شد، شیعه امامی بود.
«امامی» در اصطلاح قدما، به کسی گفته میشد که شخص، تابع و تسلیم به فرمان امام معصوم باشد. و یکی از اقدامات امام حاضر، معرفی کردن امام بعد از خودش بود که مردم باید از امام در این زمینه پیروی میکردند. این شیوه تا عصر غیبت صغرا به جهت حضور نوّاب امام مهدی(ع) در بین مردم و ارتباط آنان با حضرت، جریان داشت.27
پینوشتها ...................................................................................
1 . بحارالانوار، ج6، ص218.
2 . تاریخ قم، ص262، (چاپ کتابخانه آیت الله نجفی).
3 . مختصر البلدان، ص263.
4 . بحارالانوار، ج6، ص216.
5 . تاریخ قدیم قم، ص99.
6 . سفینة البحار، ج2، ص442 و 447.
7 . همان.
8 . بحارالانوار، ج6، ص214.
9 . همان.
10 . تاریخ قم، ص279؛ گنجینه آثار قم، ص158. «طیب» منطقهای است بین اهواز و واسط که آنجا زادگاه دعبل بوده است.
11 . همان؛ الاغانی، ج20، ص162.
12. بر اساس نظریهای امام رضا(ع) در مسیر حرکت به سوی خراسان، به شهر قم نیز وارد شد (جغرافیای تاریخی هجرت حضرت فاطمه معصومه3، سید علیرضا سید کباری، ص79ـ82، زائر، قم، چ1، 1384ش).
13 . ر.ک: نزهة الابرار فی نسب اولاد الائمة الاطهار؛ لواقع الانوار فی طبقات الاخبار؛ عیون اخبار الرضا.
14 . الاضواء علی حیاة موسی بن المبرقع، و ذریّته؛ عمدة الطالب فی انساب آل ابی طالب؛ قم الاجتماعی و الاقتصادی، ص91.
15 . فتوح البلدان، ج4، ص311؛ تاریخ ابن اثیر، ج6، ص399؛ تاریخ قم، ص140 و 241.
16 . تاریخ قم، ص40.
17 . تاریخ ابن اثیر، ج6، ص420.
18 . تاریخ قم، ص162؛ معجم البلدان، ج3.
19 . صورة الارض، محمد بن حوقل، ص308.
20 . المسالک و الممالک، ابراهیم اصطخری، ص201.
21 . احسن التقاسیم، ص391.
22 . نزهة القلوب، حمدالله مستوفی، ص67.
23 . ر.ک: التشیّع فی ایران، رسول جعفریان، ص125.
مردی خدمت امام صادق7 آمد و گفت: یا بن رسول الله! از شما مسئلهای میپرسم که پیش از من کسی نپرسیده است و پس از من هم کسی نمیپرسد.
امام فرمود: تو میخواهی از محلّ برانگیخته شدن مردم از قبور و آمدن آنان به محشر سؤال کنی؟ آن مرد گفت: بله، یابن رسول الله!
امام فرمود: همه مردم از بیت المقدس محشور میشوند، جز بقعهای در زمین که آنجا را قم میگویند و حساب اهل آن را در قبرهای خود میکنند.
آن شخص پرسید: این فضیلت مخصوص اهل قم است؟ امام فرمود: بله، مخصوص کسانی که در قم به گفتهها و اعتقاد ایشان (اهل بیت) قائل و معتقد باشند.
سپس امام از پیامبر(ص) نقل فرمود که آن حضرت در هنگام عروج به آسمانها، بقعهای به نهایت سرسبزی و خرمی در منطقه جبل و پیرمرد به زانو درآمدهای در آن محل را دید و از جبرئیل درباره آن بقعه سؤالی کرد. جبرئیل گفت: آن بقعه را قم میگویند و در این بقعه، شیعیان وصیّ تو علی، زندگی میکنند و آن پیر، شیطان است که میخواهد مردم را از وصیّ تو رویگردان سازد و به فسق و فجور بکشاند. رسول خدا به سوی او رفت و فرمود: «قم (برخیز) ای ملعون! ...».2
در منابع تاریخی اهل سنت آمده است: ابوموسی اشعری از امیرمؤمنان(ع) پرسید: هنگام بروز فتنه، مطمئنترین محل روی زمین کجاست؟ امام در جواب فرمود: «در مناطق جبل خراسان و قم، و قم سالمترین آنهاست».3
امام صادق(ع) در زمان فتنه بنیعباس، از شیعیان خود خواست به سوی قم پناه ببرند و فرمود: «یاران و شیعیان ما، در قم هستند».4
و در روایات متعددی از اهل بیت: میخوانیم که: «قم، پناهگاه شیعیان و مأمن آنان است»؛5«قم، شهر ما و شهر شیعیان ما است»؛6 «قم، حرم اهل بیت ما است»؛(ع) «قم، کوفه صغیر است»؛8 «اگر قم نبود، دین ضایع میگردید».(ص)
دعبل خزاعی در قم
ریاست شیوخ قم در آخر قرن دوم هجری، با یحیی بن عمران بود. در آن زمان دعبل خزاعی به حضور امام رضا(ع) در مرو تشرف یافت و قصیده تأئیه خود را در محضر آن حضرت خواند. در راه بازگشت به سوی قصبه طیب، با هدایایی که امام به او داده بود، وارد قم شد.10
اهل قم با شنیدن ورود دعبل، گرد آمدند تا جویای حال امام رضا7 بشوند. یحیی از مردم خواست در مسجد اجتماع کنند تا دعبل از دیدهها و شنیدههای خود درباره امام رضا(ع) سخن بگوید. وقتی مردم در مسجد گرد آمدند، دعبل بر منبر نشست و از تشرف خود به محضر امام و از عطوفت آن حضرت به وی سخن گفت. دعبل واقعه ملاقات خود با امام را چنین شرح داد:
وقتی قصیدهام به این بیت رسید که:
و قبر ببغداد لِنفسٍ زکیة
تضمنها الرحمن بالغرفات
امام فرمود: در ادامه آن، اضافه کن:
«و قبر بطوس یالها من مصیبة
توقد فی الاحشاء بالحرقات».
من پرسیدم: این قبر کیست؟ امام فرمود: آن قبر من است. من به گریه افتادم... امام با عطایای ارزشمند و اهدای پیراهن خود، مرا مورد لطف ویژهاش قرار داد.
سخنان دعبل بدین ترتیب به پایان رسید. هدایای زیادی که از سوی قمیان برای او جمعآوری شده بود، به وسیله یحیی به وی تقدیم شد. مردم قم از دعبل خواستند که آن پیراهن را به آنان بفروشد. او که میخواست پیراهن امام را کفن خود کند، از فروش آن امتناع ورزید. مردم آن قدر بر قیمت آن افزودند که تا پنجاه هزار درهم رسید، اما دعبل نپذیرفت. سرانجام مردم قم به هر صورتی که بود، در مقابل مبلغ کلانی به تکهریزههای آن دست یافتند و آن را به عنوان تبرّک برای خود نگهداشتند.11
ورود حضرت معصومه3 به قم
قم در اول قرن سوم هجری تقریباً یک سال پس از ورود امام رضا(ع) به این شهر12 پذیرای قدوم خواهرش حضرت فاطمه معصومه3 بود. قافله فاطمه معصومه3 در سال 201ق. به قصد دیدار با امام رضا(ع) از مدینه به سوی خراسان حرکت کرد. این قافله به همراهی کاروانی که از مدینه به سوی خراسان در حرکت بود، به راه افتاد. هنگامی که قافله به نزدیک ساوه رسید، حضرت در خود احساس بیماری کرد. چون ساکنان ساوه همانند اصفهان و دیگر بلاد این منطقه در آن زمان سنی مذهب بودند، ایشان دوست داشت که به سوی قم برود و از این رو، همین که احساس بیماری کرد، فاصله آنجا تا قم را سؤال کرد. پاسخ دادند فاصله آن، ده فرسخ است. آن حضرت از خادمش خواست که او را به شهر قم برساند.
در این هنگام خبر تشریففرمایی حضرت فاطمه معصومه3 به اهل قم رسید. موسی بن خزرج ـ یکی از فرزندان سعید بن عبدالله اشعری ـ شبانه به استقبال آن حضرت شتافت و مهار ناقهاش را گرفت و ایشان را به سوی خانه خویش برد. وی پس از هفده روز اقامت در این شهر، بر اثر همان بیماری رحلت کرد و پیکر مطهرش در باغ «بابلان» که ملک موسی بن خزرج بود، به خاک سپرده شد. این باغ بزرگ پس از دفن آن حضرت در این محل، به نام حضرت وقف اموات مسلمانان شد.
ابتدا مزار منورش زیر سقف حصیری که موسی بن خزرج درست کرده بود، باقی ماند. پس از مدتی زینب، دختر امام جواد(ع)، قبهای روی مرقد ساخت.
خانه موسی بن خزرج که هفده روز محل اقامت فاطمه معصومه3 بود، پس از گذشت بیش از دوازده قرن، هنوز در سمت محراب حسینیهای، به صورت آیینه کاری شده باقی است. این خانه تقریباً دوازده متری،امروزه در 45 متری عمار یاسر، داخل کوچهای واقع شده که در آن زمان مرکز شهر و محلّه اشعریان قم بوده و به محله و «میدان میر» معروف و تا امروز «بیت النور» زیارتگاه دوستداران اهل بیت: است.13
مهاجرت سادات به قم
شیعیان قم با استقبال از سادات و پیروان اهل بیت: و فراهم کردن آسایش آنان، از خاندان پیامبر حمایت کردند. قم از همان زمان استقرار اشعریان در این شهر، به ویژه از زمان حاکمیت آنان بر این نواحی، مورد توجه پیروان ائمه: بود و با وقوع مزار حضرت معصومه3 در این شهر، این توجه بیش از پیش افزایش یافت. گویا همین امر در روی آوری شیعیان و به ویژه سادات و منسوبان اهل بیت به این منطقه، بسیار مؤثر بوده و این مهاجرت، از نیمههای قرن سوم هجری به طور گسترده افزایش یافت.
در همین دوره، ساداتی از فرزندان ائمه: (حسنی، حسینی ،موسوی، رضوی) و همچنین از فرزندان محمد حنفیّه، زید بن علی، اسماعیل بن امام صادق، وارد قم شدند. جدّ سادات رضوی، برقعی، تقوی، نقوی، میرابوالفتحی، مبرقعی قم ، و سادات رضوی همدان (معروف به کبابیان)، مشهد، یزد، کاشان و غیر اینها، «موسی مبرقع» است.
اولین کسی که از سادات رضوی، در سال 256ق. از کوفه به قم آمد، ابوجعفر موسی بن محمد بن علی بن موسی الرضا(ع) است. این همان شخصی بود که در حق او گفتهاند: «یُبَرقَعُ وجهه؛ صورتش میدرخشد».
این افراد را شناخته شدهترین سادات این منطقه دانستهاند. البته این مهاجرتها که در طول چندین قرن به سوی قم ادامه یافت، تفصیل آنها در منابع مربوطه ذکر شده است.
بدین ترتیب «تربت قم» در مدت کوتاهی پس از ورود حضرت فاطمه معصومه3، مضجع فرزندان ائمه و مدفن علما و سادات بلاد مختلف اسلامی گردید که وجود بالغ بر چهارصد مزار و مرقد مقدس در این شهر به وضوح این واقعیت را ثابت میکند.14
پیکار اهل قم با خلفای عباسی
شیعیان قم وقتی خبر شهادت امام رضا(ع) را شنیدند، به محض انتقال مأمون از مرو به بغداد، او را از خلافت خلع کردند و از پرداخت مالیات امتناع ورزیدند. این وضع از سال 204 تا 211ق. ادامه یافت، تا اینکه سپاه علی بن هشام در 212ق. بر سر آنان فرود آمد و پس از شکستن مقاومت مردمی به رهبری یحیی بن عمران اشعری و کشتن جمع زیادی از مردم، علی بن عیسی طلحی را بر ولایت قم نصب کردند و اموال مردم را به عنوان مالیات معوقه دولتی به یغما بردند.14
طلحی اشعری که از عموزادگان اشعریان قم و از طرفداران خلیفه بود، در اخذ مالیات بر مردم سخت گرفت و مبلغ نیم میلیون درهم بر مالیات سابق آنان افزود. طولی نپایید که عموزادگان او به مخالفتش برخاسته، او را عزل و از قم بیرونش کردند.16
اهل قم، پس از آن تا سال 217ق. باز مالیات حکومتی را نپرداختند، تا اینکه علی بن عیسی طلحی در 217ق. با سپاه مأمون عباسی بر این شهر هجوم آورد و پس از تخریب حصار شهر و به آتش کشیدن مزارع و خانههای مردم، اموال آنان را به غارت برد.17
البته طلحی در این قرن چندین بار با سپاه عباسی به مردم قم هجوم برد که یک بار در زمان خلافت معتصم (218ـ227ق.)، دو بار در زمان خلافت معتزّ (253ـ254ق.) (یک مرتبه به فرماندهی مفلح و مرتبه دیگر به فرماندهی موسی بن طغامی) و یک بار هم در زمان خلافت معتضد (279ـ289ق.)، به فرماندهی کلیغ بود.
اقتدار اشعریان قم با هجوم سپاه ابراهیم کلیغ، به سختی صدمه دید و جمعیت آنان جداً از هم فروپاشید. عده زیادی از آنان در این حمله کشته شدند و بسیاری دیگر به اسارت درآمدند، که این مقطع زمانی را میتوان نقطه شروع دوران افول اشعریان قم برشمرد».18
اوضاع قم تا پایان غیبت صغرا
قم با وجود اینکه در طول قرن سوم هجری مورد مزاحمت عباسیان بود و هر از چندی سپاهیان عباسی بر آن یورش میبردند و دست به غارت میگشودند، بلندآوازهترین شهر شیعه در مرکز ایران به حساب میآمد. ابن حوقل (م308ق.) میگوید: بیشتر مردم قم بر مذهب تشیّعاند. و در جای دیگر می نویسد: همه اهل قم، شیعی مذهب استوار و بیشترشان عرب نژادند، ولی به زبان فارسی سخن میگویند.19 تعبیرات بلخی نیز با کمی تفاوت مثل کلام ابن حوقل است.20 مقدّسی هم مینویسد: اهل قم، شیعی عالم هستند.21 حمدالله مستوفی (م720ق.) مینویسد: مردم قم، شیعه اثنیعشری و در نهایت متعصّب هستند.22 از ارم متزا در کتاب اسلام در قرن چهارم او نقل شده است که او شهر قم را یکی از شهرهای مهم شیعه معرفی کرده است.23
با توجه به تعابیر ذکر شده و امثال آنها که در منابع اسلامی آمده است، معلوم میشود که مذهب تشیع در قم از اواخر قرن سوم و در سالهای پایانی عصر غیبت صغرا به اوج شکوفایی خود رسید؛ به طوری که قاضی عبدالجبّار معتزلی، قرن چهارم را «قرن تشیّع» دانسته است.24
به قدرت رسیدن آل بویه، حاکمیت یافتن رکن الدوله در ری و معزّالدوله در عراق، آن چنان در اوجگیری شیعه مؤثر بود که مخالفان شیعه در این باره لب به اعتراف گشودهاند. البته طبق تحقیقات انجام یافته، با وجود اینکه تشیّع در قرن چهارم هجری تحت حمایت آلبویه شیعی به اوج قدرت رسید، امّا علمای شیعه ـ به ویژه اشعریان قم ـ رو به کاهش بودند؛ به طوری که مجموع علمای قم از تعداد 135 نفر در قرن سوم، به 72 نفر در قرن چهارم، و مجموع علمای اشعری از تعداد 33 نفر در قرن سوم، به هفت نفر در قرن چهارم کاهش یافتند که این واقعیت را نشانه تأثیر عمیق خاندان اشعری در حیات علمی قم دانستهاند.25
بازماندگان خاندان اشعری
گویا قرن چهارم هجری دوران زوال شوکت اشعریان بوده و این قرن با افول آنان پایان یافته است.
بنا به نقل برخی، در این زمان (1385ش.) از خاندان اشعری قم فقط دو خانواده باقیمانده که یکی، خانواده طاهری و دیگری، انصاری است.
خانواده طاهری از سلاله زکریا بن آدم، و خانواده انصاری از نسل ابی خلف اشعری است. ملامحمد طاهر اشعری و فرزندش عبدالله و نواده او محمدطاهر اشعری قمی که از روحانیون معروف قم و از اساتید امام خمینی(ره) در تاریخ معاصر است و همچنین شیخ علی بن رمضان، معروف به «زاهد» و شیخ مرتضی انصاری را که معروف و مشهورند، همین خانوادههای باقیمانده از اشعریان قم شناختهاند.26
قبور فقها و محدثان اشعری در قبرستان شیخان قم نیز همچنان مورد احترام عموم است.
نوع تشیع در قم
تشیع قم، تشیّع اثنیعشری بوده است. این نکته علاوه بر اینکه از تعابیر مورخانی چون: مقدسی، مستوفی، ارم متزا و ... معلوم میشود، از قرائن دیگری هم بر میآید.
یاقوت حموی میگوید: اول شیعهای که وارد قم شد، شیعه امامی بود.
«امامی» در اصطلاح قدما، به کسی گفته میشد که شخص، تابع و تسلیم به فرمان امام معصوم باشد. و یکی از اقدامات امام حاضر، معرفی کردن امام بعد از خودش بود که مردم باید از امام در این زمینه پیروی میکردند. این شیوه تا عصر غیبت صغرا به جهت حضور نوّاب امام مهدی(ع) در بین مردم و ارتباط آنان با حضرت، جریان داشت.27
پینوشتها ...................................................................................
1 . بحارالانوار، ج6، ص218.
2 . تاریخ قم، ص262، (چاپ کتابخانه آیت الله نجفی).
3 . مختصر البلدان، ص263.
4 . بحارالانوار، ج6، ص216.
5 . تاریخ قدیم قم، ص99.
6 . سفینة البحار، ج2، ص442 و 447.
7 . همان.
8 . بحارالانوار، ج6، ص214.
9 . همان.
10 . تاریخ قم، ص279؛ گنجینه آثار قم، ص158. «طیب» منطقهای است بین اهواز و واسط که آنجا زادگاه دعبل بوده است.
11 . همان؛ الاغانی، ج20، ص162.
12. بر اساس نظریهای امام رضا(ع) در مسیر حرکت به سوی خراسان، به شهر قم نیز وارد شد (جغرافیای تاریخی هجرت حضرت فاطمه معصومه3، سید علیرضا سید کباری، ص79ـ82، زائر، قم، چ1، 1384ش).
13 . ر.ک: نزهة الابرار فی نسب اولاد الائمة الاطهار؛ لواقع الانوار فی طبقات الاخبار؛ عیون اخبار الرضا.
14 . الاضواء علی حیاة موسی بن المبرقع، و ذریّته؛ عمدة الطالب فی انساب آل ابی طالب؛ قم الاجتماعی و الاقتصادی، ص91.
15 . فتوح البلدان، ج4، ص311؛ تاریخ ابن اثیر، ج6، ص399؛ تاریخ قم، ص140 و 241.
16 . تاریخ قم، ص40.
17 . تاریخ ابن اثیر، ج6، ص420.
18 . تاریخ قم، ص162؛ معجم البلدان، ج3.
19 . صورة الارض، محمد بن حوقل، ص308.
20 . المسالک و الممالک، ابراهیم اصطخری، ص201.
21 . احسن التقاسیم، ص391.
22 . نزهة القلوب، حمدالله مستوفی، ص67.
23 . ر.ک: التشیّع فی ایران، رسول جعفریان، ص125.
24 . دلائل النبوة، قاضی عبدالجبار، ج1، ص201.
25 . ر.ک: فصلنامه قم، سیر تاریخی فقها و محدثان قمی، محمد حاج تقی، ش3و4؛ تاریخ تشیع، زیر نظر دکتر خضری، ج2، ص178.
26 . دائرة المعارف تشیع، ج2، ص199.
27 . ر.ک: التشیع فی ایران، ص125.