بلای اسراف
آرشیو
چکیده
متن
بیشک خداوند که انسانها را آفریده است، رزق و روزی آنها را تضمین کرده و به قدر کافی نعمتها و مواهب طبیعی برای بهرهوری در اختیار آنها قرار داده است، به شرط هدر ندادن نعمتهای الهی و بهرهبرداری صحیح و منطقی و برنامهریزی و به دور از افراط و تفریط.
در سطح جهانی، اسراف و زیادهروی و یا مصرف نادرست، ممکن است بشر را با کمبودها مواجه سازد و در سطح منطقهای، باعث محرومیت کشورهای دیگر یا نسلهای بعدی شود.
آمار نشان میدهد که روزانه بیش از صد میلیون تومان از بیت المال صرف چاپ اسکناس میشود و ایران در این زمینه و در اسراف نان در میان کشورهای جهان رتبه اول را دارد.1
به همین جهت، مقام معظم رهبری «اسراف» را به عنوان یک عیب ملی معرفی میکند و مصرفگرایی را برای جامعه بلا میخواند.2
بر اساس این دور اندیشی است که اسلام سختبر دوری از اسراف و تبذیر پای فشرده و اموری را در این زمینه مطرح کرده است که بشر بعد از قرنها به آن رسیده است.
مقاله پیش رو، مروری است بر موضوع اسراف در قرآن، روایات و بیان معانی مصادیق، خطرها و زیانهای اسراف.
اسراف در قرآن
قرآن با این که کتاب قانون کلّی است، درباره اسراف آیات متعددی دارد و نکات کلیدی و مهمّی در این زمینه مطرح میکند. و دقت در این آیات میتواند راهگشا باشد و جامعه ما را از اسراف و تبذیر نجات دهد.
1. خدا اسرافکاران را دوست ندارد
(کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا إِنّهُ لا یُحِبّ الْمُسْرِفینَ)3؛ «(از آنچه بر شما حلال شده) بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید که خدا مسرفان را دوست ندارد».
با اسراف، سرمایه محبت الهی که نعمتی بزرگ است، از دست انسان میرود. و میشود گفت هر کس این نعمت را از دست دهد، گرفتار عذاب میشود.
در ذیل آیه 31 اعراف در مجمع البیان میخوانیم که طبیب هارون الرشید، مردی مسیحی به نام بختیشوع بود. وی به واقدی گفت: آیا در قرآن شما چیزی از علم طب آمده است. واقدی گفت: بلی، حق تعالی در نیم آیه جمع فرموده است، آنجا که میفرماید: (کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا). پرسید: از پیامبر شما چیزی در این باب رسیده است؟ گفت: بلی، پیامبر ما تمام علم طب را در چند کلمه جمع کرده و فرموده است: «اَلمِعْدَةُ بیتُ الدّاءِ وَ الحمیّةُ رأَسُ کلَّ دواءٍ و اَعطِ کلَّ بَدَنٍ ما عَوَدْتهُ؛ معده، خانه دردها و رنجهاست، و پرهیز کردن، ریشه همه دواهاست، و به هر بدن به مقداری که عادت کرده، (غذا) بده».
پزشک مسیحی گفت: کتاب شما و پیامبر شما، از طب چیزی فروگذار نکرده و برای جالینوس چیزی نگذاشته است.
در سوره انعام مسئله بازتر بیان شده است و قید دیگری نیز اضافه شده است:
(کلوُا مِنْ ثَمَرِهِ إِذا أَثْمَرَ وَ آتُوا حَقّهُ یَوْمَ حَصادِهِ وَ لا تُسْرِفُوا إِنّهُ لا یُحِبّ الْمُسْرِفینَ)4؛ «از میوه آن (هر درخت میوه) هنگامی که میوه رسید، بخورید و روز درو کردن (و چیدن محصول) حق آن را (همچون زکات، خمس و غیر آن) بدهید، ولی اسراف نکنید که به راستی خداوند مسرفان را دوست نمیدارد».
بعضی گفتهاند که هر کسی را خدا دوست ندارد، اهل عذاب است؛ چون محبت خدا به معنای رساندن ثواب است.5
2. عذاب دنیایی اسرافکاران
(لِنُرْسِلَ عَلَیْهِمْ حِجارَةً مِنْ طینٍ مُسَوّمَةً عِنْدَ رَبِّکَ لِلْمُسْرِفینَ)6؛ «تا بارانی از «سنگ ـ گل» بر آنها بفرستیم؛ سنگهایی که از ناحیه پروردگارت برای اسرافکاران نشان گذاشته شده است».
برخی آیه را این چنین ترجمه کردهاند که: مجازات الهی در انتظار مسرفان است.(ع) به هر حال، آیه میرساند که عذاب دنیوی و سنگباران گناهکاران از سوی مأموران الهی، به ابرهه و حرمتشکنان مکه اختصاص ندارد، بلکه مسرفان نیز دچار عذاب میشوند.
در آیه دیگر بعد از بیان زندگی تلخ کسانی که خدا را به فراموشی سپردهاند، میفرماید: ( وَ کَذلِکَ نَجْزی مَنْ أَسْرَفَ وَ لَمْ یُؤْمِنْ بِآیاتِ رَبِّهِ وَ لَعَذابُ اْلآخِرَةِ أَشَدّ وَ أَبْقى)8؛ «و این گونه جزا میدهیم کسی را که اسراف کند، و به آیات پروردگارش ایمان نیاورد، و عذاب آخرت شدیدتر و پایدارتر است».
این آیه علاوه بر عذاب دنیوی، به عذاب اخروی نیز تهدید کرده است.
3. محرومان از هدایت الهی
هدایت ابتدایی و پاداش الهی نیاز به پیش زمینه دارد و انسان مُسرف، این زمینه را از دست میدهد؛ لذا از هدایت الهی محروم میشود:
( إِنّ اللّهَ لا یَهْدی مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ کَذّابٌ)(ص)؛ «خداوند مسرفان دروغگو را هدایت نمیکند».
4. گمراهی مسرفان
قطعاً وقتی انسان هدایت الهی را از دست داد، اضلال عقوبتی الهی به سراغ او خواهد آمد و او را در این گمراهی تأیید و ماندگار خواهد کرد:
( کَذلِکَ یُضِلّ اللّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتابٌ)10؛ «این گونه خداوند هر اسرافکار تردیدکنندهای را گمراه میسازد».
5. از مسرفان نباید اطاعت کرد
کسی که خود گمراه است و هدایت الهی نیز دست او را نگرفته است، نباید مورد اطاعت مردم قرار گیرد. توجه جدی جامعه به این نکته بسیار دقیق، باعث میشود تا به اسرافکاران که هر روز تشریفات اسرافکارانهای را در جامعه مرسوم میسازند، اقتدا نکنند و آنان را الگوی خود قرار ندهند:
( وَ لا تُطیعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفینَ)11؛ «فرمان مسرفان را اطاعت نکنید».
جالب این است که به صورت مطلق از اطاعت آنها نهی میکند؛ یعنی از فرامین به ظاهر خوب آنها نیز نباید اطاعت شود؛ چون همین امر، راه اطاعت کامل از آنها را باز میکند.
6. مسرفان، برادر شیطاناند
وقتی انسان از هدایت الهی محروم و دچار ضلالت گردید، به شیطان نزدیک و برادر و رفیق او خواهد شد. قرآن کریم میفرماید:
(وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذیرًا إِنّ الْمُبَذِّرینَ کانُوا إِخْوانَ الشّیاطینِ وَ کانَ الشّیْطانُ لِرَبِّهِ کَفُورًا)؛12 «و هرگز اسراف و تبذیر مکن؛ چرا که تبذیرکنندگان برادران شیطاناند و شیطان، کفران (نعمتهای) پروردگارش را کرد».
نقل شده: کفّار عرب بسیاری از اموال خود را برای ریاکاری و سمعه (رساندن کار خود به گوش دیگران) خرج میکردند و برای یک وعده میهمانی، شتران متعددی را ذبح میکردند تا مردم آنها را به سخاوت ستایش کنند. خداوند در این آیه، آنها را نکوهش کرد که در تضییع مال همچون دیوها از گروه جن هستند13 و در واقع برادران شیطان شمرده میشوند. به همین جهت فرعون نیز اسرافکار شمرده شده است و اسراف، شیوه فرعونی به حساب آمده است:
(وَ إِنّ فِرْعَوْنَ لَعالٍ فِی اْلأَرْضِ وَ إِنّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفینَ)14؛ «به راستی فرعون در زمین برتری جویی داشت و به راستی از اسرافکاران بود».
7. هلاکت، سرانجام اسراف
وقتی انسان به گمراهی افتاد و برادر شیطان و فرعون صفتشد، خود را به هلاکت میافکند:
(وَ أَهْلَکْنَا الْمُسْرِفینَ)؛15 «و مسرفان را هلاک کردیم»،
و بدترین نوع هلاکت، جهنمی شدن است که در آیه بعد به آن اشاره شده است.
8. مسرفان جهنمیاند
( وَ أَنّ الْمُسْرِفینَ هُمْ أَصْحابُ النّارِ)16 «و به راستی مسرفان اهل آتشاند».
این آیه نشان میدهد که اسراف از گناهان کبیره است، چون یکی از تعریفهای گناه کبیره، این است که خداوند در قرآن وعده عذاب برای آن داده باشد.17
در روایات صحیح که گناهان کبیره شمرده شده؛ اسراف ذکر شده است. حضرت رضا(ع) فرمود:
«و اجتناب الکبائِرِ و هی: قتل النَّفْس... وَ الاسراف؛ دوری از گناهان کبیره همچون: کشتن نفس ... و اسراف کردن».18
از مجموع آیات گذشته به خوبی به دست آمد که اسراف، یکی از گناهان کبیرهای است که انسان را از محبوبیت در درگاه الهی و هدایت او محروم میسازد و به سمت ضلالت و گمراهی و فرعون صفتی و نزدیک شدن به شیطان سوق میدهد و سرانجام به عذاب دنیوی و هلاکت ابدی در جهنم گرفتار میسازد.
جالب است بدانید که خداوند در سوره یونس وقتی سخن از فرعون به میان میآورد، اول او را اسرافکار میخواند: ( إِنّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفینَ).19 و در آیه بعد او را ظالم و ستمگر میشمارد: (لِلْقَوْمِ الظّالِمینَ)20، و در آیه سوم او را کافر میخواند: (وَ نَجِّنا بِرَحْمَتِکَ مِنَ الْقَوْمِ الْکافِرینَ)21؛ «و ما را به رحمت خود از گروه کافران نجات بده».
این تفاوت تعبیرات، شاید به این جهت باشد که انسان در مسیر گناه و خطا نخست از «اسراف» ؛یعنی تجاوز از حَدْ و مرزها شروع میکند، بعد بنای «ستمکاری» میگذارد و سرانجام کارش به «کفر و انکار» منتهی میشود.22
اسراف و خطرات آن
در روایات معصومان نیز تعبیرهایی درباره اسراف و خطرات آن به کار رفته که انسان را میلرزاند. برخی از این روایات را با هم میخوانیم.
1. اسراف، مغبوض الهی
حضرت صادق(ع) فرمود: «اِنّ القَصْدَ اَمْرٌ یُحِبّهُ الله عَزَّوَجَلَّ و انَّ السّرْفَ یُبْغِضُه حَتّی طَرحُکَ النَّواةَ فَاِنّها تَصْلَحُ لِشَیءٍ وَ حَتّی صَبُّک فَضل شرابِک؛ به راستی که خداوند میانهروی را دوست و اسراف را دشمن میدارد، حتی دورانداختن هسته خرما را؛ زیرا آن هم به کار میآید(به عنوان غذای شتر و یا کاشت آن و ...) و همچنین باقی ماندهی آبی که خوردهای (اسراف است)».23
2. اسراف و تبذیر
امام صادق(ع) فرمود: «اِتَّقِ اللهَ وَلاتُسْرِفْ وَلا تقتر و کُن بین ذلِِکَ قواماً اِنَّ الاِسرافَ مِنَ التَبْذیرْ قالَ الله: (وَ لاتُبذِّرْ) اِنَ الله لایُعَذِّبُ عَلیَ الْقصد؛24 از خدا بترس و اسراف نکن و سختگیری (هم) مکن (بلکه همیشه) در حد وسط باش. به راستی که اسراف از تبذیر است و خداوند فرموده: «تبذیر نکن». به راستی خدا بر میانهروی عذاب نمیکند (بلکه بر اسراف و تقتیر عذاب میکند)».
3. دور شدن از اصلاح نفس
امام علی(ع) فرمود: «وَیْحَ الْمُسرِف، ماَ البعَدَهُ عَنْ صلاح نَفْسِهِ وَ اسْتِدْراکِ اَمْرِه؛ وای بر اسرافگر که چقدر از مصلحت نفسش و جبران امرش به دور است».25
4. اسراف، ریشه فقر
امام علی(ع) فرمود: «سبب الفقر الاسراف؛ عامل فقر و نداری، اسراف است».
کلام امام نشان میدهد که اسراف خود فقیر و یا اسراف دیگران، باعث محرومیت و فقر میشود.
مَروَک بن عبید از پدرش نقل کرده که حضرت صادق(ع) فرمود: «یا عُبَیدُ اِنَّ السَّرْفَ یُورِثُ الفقر وَ اِنَّ القَصْدَ یُورِثُ الغنی؛ ای عبید! اسراف باعث نداری، و میانهروی باعث ثروتمندی میشود».26
و در جای دیگر فرمود: «ضَمِنْتُ لِمَنِ اقْتَصَدَ اَنْ لایَفْتَقِرَ؛ ضمانت میکنم برای کسی که میانهروی کند، فقیر نشود».27
5. مسرِف، قابل رحم نیست
امام علی(ع) فرمود: «ذَرِ السَّرْفَ، فَاِنَّ الْمُسْرِفَ لایُحْمَدُ جُودُهُ وَلا یُرْحَمُ فَقْرُهُ؛28 دوری کن از اسراف؛ زیرا اسرافکار، جودش پسندیده نیست و فقر و نداریاش قابل ترحّم نمیباشد».
6. اسراف، فساد است
امام صادق(ع) در جمعی خرما خواست و مشغول خوردن شد. یکی از حاضران هسته خرما را دور میریخت، حضرت دست او را گرفت (و یا از خرما خوردن دست کشید) و فرمود: «لاتَفْعَلْ اِنّ هذا مِنَ التَّبْذیْرِ وَاللهُ لایُحِبُّ الفساد؛ (این عمل) را انجام نده. به راستی این (دور انداختن هسته) از تبذیر است (و تبذیر فساد است) و خداوند، فساد را دوست نمیدارد».29
7. عدم اسراف، نشانه خیر
امام علی(ع) فرمود: «اِذا ارادَ اللهُ بِعَبْدٍ خَیْراً اَلْهَمَهُ الاقتصادُ وَ حُسْنَ التدبیر، وَ جَنَّبَهُ سُوءَ التَّدبیرِ وَ الاِسرافِ؛30 هر گاه خداوند خیر بنده ای را اراده کند، به او میانهروی و نیکو تدبیر کردن را الهام میکند و از سوء تدبیر و اسراف دورش میکند».
مفهوم شناسی
در آیات و روایات، واژه اسراف بیشتر استعمال شده است و گاه لفظ تبذیر به کار رفته است. در مقابل، گاهی اقتصاد و گاهی اقتار هم استعمال شده است. جا دارد که این الفاظ و فرق آنها را بیان کنیم.
اقتصاد
راغب میگوید: اقتصاد (میانهروی) دو نوع است:
1. اقتصادی که مطلقاً پسندیده است و این در جایی است که دو طرفِ میانه روی و اقتصاد، افراط و تفریط باشد؛ مثلاً جود که بین اسراف و بخل قرار دارد و شجاعت، صفتی میان تهوّر (بیباکی) و جُبْن (ترس) قرار گرفته است. از این باب است «واقصد فی مَشْیِکَ؛ در رفتنت میانهرو باش». به این معنا اشاره دارد این آیه قرآن که میفرماید: ( وَ الّذینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَ کانَ بَیْنَ ذلِکَ قَوامًا)؛31 «و کسانی که هر گاه انفاق میکنند، اسراف و سختگیری نمیکنند».
2. نوع دوم، اقتصادی است که بین امر محمود و مذموم واقع شود؛ مثل چیزی که بین عدل و جور و یا قریب و بعید باشد، و به این معنا اشاره دارد این آیه قرآن که میفرماید: «برخیها بر نفسشان ظالماند و برخی مقتصد و میانهرواند»، و یا آیه (سَفَرًا قاصِدًا)؛ «سفری میانه (که نه دور باشد و نه نزدیک)».32
مقصود از اقتصاد در محل بحث و روایات وارد شده، معنای اول است؛ یعنی آنچه بین اسراف و اقتار، افراط و تفریط قرار دارد.
اسراف
در مقابل اقتصاد، دو لفظ قرار دارد: یکی، «اسراف» است. اسراف از ماده سَرَفَ به معنای تجاوز از حدّ و مرز است در هر کاری که باشد، ولی مشهور این است که اسراف را در تجاوز از حدّ انفاق به کار میبرند، و سفیان گفته: «هر آنچه در غیر طاعت خداوند انفاق شود، هر چند کم باشد، اسراف است»، ولی این واژه اختصاص به انفاق ندارد. خداوند، قوم لوط را مسرف نامید که شهوت را در مسیر غیر صحیح آن به کار میبردند و گناه کردند: (الّذینَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ)؛ «بر خود اسراف و (ظلم) کردند».33
اقتار
«قتر» که طرف دیگر اقتصاد است، به معنای کم نفع رساندن است. قَتَرْتُ الشی؛ یعنی کم کرد. ریشه اصلی «قتر» از قُتار» و به معنای دودی است که از بریان کردن چیزی و یا آتش زدن چوبی حاصل میشود. گویا برای انسان مُقْتر از چیزی فقط دودش نصیب او میشود34 و گویا به اندازه دود چیزی، انفاق میکند، نه خود آن شی را.
در تفسیر نمونه میخوانیم:
«پنجمین صفت ممتاز «عباد الرحمن»، اعتدال و دوری از هر گونه افراط و تفریط درکارها مخصوصاً در مسئله انفاق است: «آنها کسانی هستند که به هنگام انفاق، نه اسراف میکنند و نه سختگیری، بلکه در میان این دو، حد اعتدالی را رعایت میکنند».35
... انفاقی عادلانه و دور از هر گونه اسراف و سختگیری دارند، ... (اما درباره) تفسیر «اسراف» و «اقتار» که نقطه مقابل یکدیگرند، مفسران سخنان گوناگونی دارند که روح همه، به یک امر باز میگردد و آن اینکه «اسراف» آن است که بیش از حد و در غیر حق و بیجا مصرف گردد، و «اقتار» آن است که کمتر از حق و مقدار لازم بوده باشد».36
تشبیهی جالب!
عبدالملک بن عمر نقل میکند که حضرت صادق(ع) این آیه را تلاوت کرد: ( وَ الّذینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَ کانَ بَیْنَ ذلِکَ قَوامًا). سپس آن حضرت مشتی از سنگریزه [از زمین] برداشت و محکم در دست گرفت [به گونهای که چیزی از آن به زمین نریخت]. سپس فرمود: این همان «اقتار» و سختگیری است که خداوند در قرآن ذکر کرده [و مذّمت نموده]. سپس مشت دیگری برداشت و چنان دست خود را گشود [که همه آن به زمین ریخت] و فرمود: این اسراف است [که همه را خرج کنی و چیزی نگه نداری]. بار سوم مشت دیگری برداشت و کمی دست خود را گشود، به گونهای که مقداری ریخت و مقداری در دستش ماند و فرمود: این همان «قوام» و اقتصاد و میانهروی است.37
پینوشتها .................................................................................
1 . افق حوزه، سال هفتم، ش 228، (24/1/1388)، ص8.
2 . همان.
3 . اعراف/31.
4 . انعام/141.
5. گناهان کبیره، شهید دستغیب، ج2، ص92.
6 . ذاریات/ 33و 34.
7 . تفسیر نمونه، ج12، ص96.
8 . طه /127.
9 . غافر/28.
10 . همان/34.
11 . شعراء /151.
12 . اسراء/27و28.
13 . ر.ک: گناهان کبیره، ج2، ص93.
14 . یونس/83.
15 . انبیاء/9.
16 . غافر /43.
17 . گناهان کبیره، ج1، ص41و42؛ «الکبائر کلّ ما اوعد الله علیه النار».
18 .
19 . یونس/83.
20 . همان/85.
21 . همان/86.
22 . ر.ک: تفسیر نمونه، ج8، ص368.
23 . وسائل الشیعه، ج15، ص257، باب 25، نفقات، ح2، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
24 . مستدرک الوسائل، ج15 (2 نکاح)، باب 21، نفقات، ص265، ح1و3، بیروت، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، چ3، 1411ق.
25 . همان، ص266، ح6.
26 . وسائل الشیعه، ج15، ص258، ح8.
27 . همان، ح7.
28 . همان، ص266، ح4.
29 . همان، ص268، باب 23، نفقات، ح1.
30 . همان، ص266، ح2.
31 . فرقان/67.
32 . المفردات، راغب اصفهانی،ص404، تهران، دفتر نشر کتاب، 1404ق.
در سطح جهانی، اسراف و زیادهروی و یا مصرف نادرست، ممکن است بشر را با کمبودها مواجه سازد و در سطح منطقهای، باعث محرومیت کشورهای دیگر یا نسلهای بعدی شود.
آمار نشان میدهد که روزانه بیش از صد میلیون تومان از بیت المال صرف چاپ اسکناس میشود و ایران در این زمینه و در اسراف نان در میان کشورهای جهان رتبه اول را دارد.1
به همین جهت، مقام معظم رهبری «اسراف» را به عنوان یک عیب ملی معرفی میکند و مصرفگرایی را برای جامعه بلا میخواند.2
بر اساس این دور اندیشی است که اسلام سختبر دوری از اسراف و تبذیر پای فشرده و اموری را در این زمینه مطرح کرده است که بشر بعد از قرنها به آن رسیده است.
مقاله پیش رو، مروری است بر موضوع اسراف در قرآن، روایات و بیان معانی مصادیق، خطرها و زیانهای اسراف.
اسراف در قرآن
قرآن با این که کتاب قانون کلّی است، درباره اسراف آیات متعددی دارد و نکات کلیدی و مهمّی در این زمینه مطرح میکند. و دقت در این آیات میتواند راهگشا باشد و جامعه ما را از اسراف و تبذیر نجات دهد.
1. خدا اسرافکاران را دوست ندارد
(کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا إِنّهُ لا یُحِبّ الْمُسْرِفینَ)3؛ «(از آنچه بر شما حلال شده) بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید که خدا مسرفان را دوست ندارد».
با اسراف، سرمایه محبت الهی که نعمتی بزرگ است، از دست انسان میرود. و میشود گفت هر کس این نعمت را از دست دهد، گرفتار عذاب میشود.
در ذیل آیه 31 اعراف در مجمع البیان میخوانیم که طبیب هارون الرشید، مردی مسیحی به نام بختیشوع بود. وی به واقدی گفت: آیا در قرآن شما چیزی از علم طب آمده است. واقدی گفت: بلی، حق تعالی در نیم آیه جمع فرموده است، آنجا که میفرماید: (کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا). پرسید: از پیامبر شما چیزی در این باب رسیده است؟ گفت: بلی، پیامبر ما تمام علم طب را در چند کلمه جمع کرده و فرموده است: «اَلمِعْدَةُ بیتُ الدّاءِ وَ الحمیّةُ رأَسُ کلَّ دواءٍ و اَعطِ کلَّ بَدَنٍ ما عَوَدْتهُ؛ معده، خانه دردها و رنجهاست، و پرهیز کردن، ریشه همه دواهاست، و به هر بدن به مقداری که عادت کرده، (غذا) بده».
پزشک مسیحی گفت: کتاب شما و پیامبر شما، از طب چیزی فروگذار نکرده و برای جالینوس چیزی نگذاشته است.
در سوره انعام مسئله بازتر بیان شده است و قید دیگری نیز اضافه شده است:
(کلوُا مِنْ ثَمَرِهِ إِذا أَثْمَرَ وَ آتُوا حَقّهُ یَوْمَ حَصادِهِ وَ لا تُسْرِفُوا إِنّهُ لا یُحِبّ الْمُسْرِفینَ)4؛ «از میوه آن (هر درخت میوه) هنگامی که میوه رسید، بخورید و روز درو کردن (و چیدن محصول) حق آن را (همچون زکات، خمس و غیر آن) بدهید، ولی اسراف نکنید که به راستی خداوند مسرفان را دوست نمیدارد».
بعضی گفتهاند که هر کسی را خدا دوست ندارد، اهل عذاب است؛ چون محبت خدا به معنای رساندن ثواب است.5
2. عذاب دنیایی اسرافکاران
(لِنُرْسِلَ عَلَیْهِمْ حِجارَةً مِنْ طینٍ مُسَوّمَةً عِنْدَ رَبِّکَ لِلْمُسْرِفینَ)6؛ «تا بارانی از «سنگ ـ گل» بر آنها بفرستیم؛ سنگهایی که از ناحیه پروردگارت برای اسرافکاران نشان گذاشته شده است».
برخی آیه را این چنین ترجمه کردهاند که: مجازات الهی در انتظار مسرفان است.(ع) به هر حال، آیه میرساند که عذاب دنیوی و سنگباران گناهکاران از سوی مأموران الهی، به ابرهه و حرمتشکنان مکه اختصاص ندارد، بلکه مسرفان نیز دچار عذاب میشوند.
در آیه دیگر بعد از بیان زندگی تلخ کسانی که خدا را به فراموشی سپردهاند، میفرماید: ( وَ کَذلِکَ نَجْزی مَنْ أَسْرَفَ وَ لَمْ یُؤْمِنْ بِآیاتِ رَبِّهِ وَ لَعَذابُ اْلآخِرَةِ أَشَدّ وَ أَبْقى)8؛ «و این گونه جزا میدهیم کسی را که اسراف کند، و به آیات پروردگارش ایمان نیاورد، و عذاب آخرت شدیدتر و پایدارتر است».
این آیه علاوه بر عذاب دنیوی، به عذاب اخروی نیز تهدید کرده است.
3. محرومان از هدایت الهی
هدایت ابتدایی و پاداش الهی نیاز به پیش زمینه دارد و انسان مُسرف، این زمینه را از دست میدهد؛ لذا از هدایت الهی محروم میشود:
( إِنّ اللّهَ لا یَهْدی مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ کَذّابٌ)(ص)؛ «خداوند مسرفان دروغگو را هدایت نمیکند».
4. گمراهی مسرفان
قطعاً وقتی انسان هدایت الهی را از دست داد، اضلال عقوبتی الهی به سراغ او خواهد آمد و او را در این گمراهی تأیید و ماندگار خواهد کرد:
( کَذلِکَ یُضِلّ اللّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتابٌ)10؛ «این گونه خداوند هر اسرافکار تردیدکنندهای را گمراه میسازد».
5. از مسرفان نباید اطاعت کرد
کسی که خود گمراه است و هدایت الهی نیز دست او را نگرفته است، نباید مورد اطاعت مردم قرار گیرد. توجه جدی جامعه به این نکته بسیار دقیق، باعث میشود تا به اسرافکاران که هر روز تشریفات اسرافکارانهای را در جامعه مرسوم میسازند، اقتدا نکنند و آنان را الگوی خود قرار ندهند:
( وَ لا تُطیعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفینَ)11؛ «فرمان مسرفان را اطاعت نکنید».
جالب این است که به صورت مطلق از اطاعت آنها نهی میکند؛ یعنی از فرامین به ظاهر خوب آنها نیز نباید اطاعت شود؛ چون همین امر، راه اطاعت کامل از آنها را باز میکند.
6. مسرفان، برادر شیطاناند
وقتی انسان از هدایت الهی محروم و دچار ضلالت گردید، به شیطان نزدیک و برادر و رفیق او خواهد شد. قرآن کریم میفرماید:
(وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذیرًا إِنّ الْمُبَذِّرینَ کانُوا إِخْوانَ الشّیاطینِ وَ کانَ الشّیْطانُ لِرَبِّهِ کَفُورًا)؛12 «و هرگز اسراف و تبذیر مکن؛ چرا که تبذیرکنندگان برادران شیطاناند و شیطان، کفران (نعمتهای) پروردگارش را کرد».
نقل شده: کفّار عرب بسیاری از اموال خود را برای ریاکاری و سمعه (رساندن کار خود به گوش دیگران) خرج میکردند و برای یک وعده میهمانی، شتران متعددی را ذبح میکردند تا مردم آنها را به سخاوت ستایش کنند. خداوند در این آیه، آنها را نکوهش کرد که در تضییع مال همچون دیوها از گروه جن هستند13 و در واقع برادران شیطان شمرده میشوند. به همین جهت فرعون نیز اسرافکار شمرده شده است و اسراف، شیوه فرعونی به حساب آمده است:
(وَ إِنّ فِرْعَوْنَ لَعالٍ فِی اْلأَرْضِ وَ إِنّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفینَ)14؛ «به راستی فرعون در زمین برتری جویی داشت و به راستی از اسرافکاران بود».
7. هلاکت، سرانجام اسراف
وقتی انسان به گمراهی افتاد و برادر شیطان و فرعون صفتشد، خود را به هلاکت میافکند:
(وَ أَهْلَکْنَا الْمُسْرِفینَ)؛15 «و مسرفان را هلاک کردیم»،
و بدترین نوع هلاکت، جهنمی شدن است که در آیه بعد به آن اشاره شده است.
8. مسرفان جهنمیاند
( وَ أَنّ الْمُسْرِفینَ هُمْ أَصْحابُ النّارِ)16 «و به راستی مسرفان اهل آتشاند».
این آیه نشان میدهد که اسراف از گناهان کبیره است، چون یکی از تعریفهای گناه کبیره، این است که خداوند در قرآن وعده عذاب برای آن داده باشد.17
در روایات صحیح که گناهان کبیره شمرده شده؛ اسراف ذکر شده است. حضرت رضا(ع) فرمود:
«و اجتناب الکبائِرِ و هی: قتل النَّفْس... وَ الاسراف؛ دوری از گناهان کبیره همچون: کشتن نفس ... و اسراف کردن».18
از مجموع آیات گذشته به خوبی به دست آمد که اسراف، یکی از گناهان کبیرهای است که انسان را از محبوبیت در درگاه الهی و هدایت او محروم میسازد و به سمت ضلالت و گمراهی و فرعون صفتی و نزدیک شدن به شیطان سوق میدهد و سرانجام به عذاب دنیوی و هلاکت ابدی در جهنم گرفتار میسازد.
جالب است بدانید که خداوند در سوره یونس وقتی سخن از فرعون به میان میآورد، اول او را اسرافکار میخواند: ( إِنّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفینَ).19 و در آیه بعد او را ظالم و ستمگر میشمارد: (لِلْقَوْمِ الظّالِمینَ)20، و در آیه سوم او را کافر میخواند: (وَ نَجِّنا بِرَحْمَتِکَ مِنَ الْقَوْمِ الْکافِرینَ)21؛ «و ما را به رحمت خود از گروه کافران نجات بده».
این تفاوت تعبیرات، شاید به این جهت باشد که انسان در مسیر گناه و خطا نخست از «اسراف» ؛یعنی تجاوز از حَدْ و مرزها شروع میکند، بعد بنای «ستمکاری» میگذارد و سرانجام کارش به «کفر و انکار» منتهی میشود.22
اسراف و خطرات آن
در روایات معصومان نیز تعبیرهایی درباره اسراف و خطرات آن به کار رفته که انسان را میلرزاند. برخی از این روایات را با هم میخوانیم.
1. اسراف، مغبوض الهی
حضرت صادق(ع) فرمود: «اِنّ القَصْدَ اَمْرٌ یُحِبّهُ الله عَزَّوَجَلَّ و انَّ السّرْفَ یُبْغِضُه حَتّی طَرحُکَ النَّواةَ فَاِنّها تَصْلَحُ لِشَیءٍ وَ حَتّی صَبُّک فَضل شرابِک؛ به راستی که خداوند میانهروی را دوست و اسراف را دشمن میدارد، حتی دورانداختن هسته خرما را؛ زیرا آن هم به کار میآید(به عنوان غذای شتر و یا کاشت آن و ...) و همچنین باقی ماندهی آبی که خوردهای (اسراف است)».23
2. اسراف و تبذیر
امام صادق(ع) فرمود: «اِتَّقِ اللهَ وَلاتُسْرِفْ وَلا تقتر و کُن بین ذلِِکَ قواماً اِنَّ الاِسرافَ مِنَ التَبْذیرْ قالَ الله: (وَ لاتُبذِّرْ) اِنَ الله لایُعَذِّبُ عَلیَ الْقصد؛24 از خدا بترس و اسراف نکن و سختگیری (هم) مکن (بلکه همیشه) در حد وسط باش. به راستی که اسراف از تبذیر است و خداوند فرموده: «تبذیر نکن». به راستی خدا بر میانهروی عذاب نمیکند (بلکه بر اسراف و تقتیر عذاب میکند)».
3. دور شدن از اصلاح نفس
امام علی(ع) فرمود: «وَیْحَ الْمُسرِف، ماَ البعَدَهُ عَنْ صلاح نَفْسِهِ وَ اسْتِدْراکِ اَمْرِه؛ وای بر اسرافگر که چقدر از مصلحت نفسش و جبران امرش به دور است».25
4. اسراف، ریشه فقر
امام علی(ع) فرمود: «سبب الفقر الاسراف؛ عامل فقر و نداری، اسراف است».
کلام امام نشان میدهد که اسراف خود فقیر و یا اسراف دیگران، باعث محرومیت و فقر میشود.
مَروَک بن عبید از پدرش نقل کرده که حضرت صادق(ع) فرمود: «یا عُبَیدُ اِنَّ السَّرْفَ یُورِثُ الفقر وَ اِنَّ القَصْدَ یُورِثُ الغنی؛ ای عبید! اسراف باعث نداری، و میانهروی باعث ثروتمندی میشود».26
و در جای دیگر فرمود: «ضَمِنْتُ لِمَنِ اقْتَصَدَ اَنْ لایَفْتَقِرَ؛ ضمانت میکنم برای کسی که میانهروی کند، فقیر نشود».27
5. مسرِف، قابل رحم نیست
امام علی(ع) فرمود: «ذَرِ السَّرْفَ، فَاِنَّ الْمُسْرِفَ لایُحْمَدُ جُودُهُ وَلا یُرْحَمُ فَقْرُهُ؛28 دوری کن از اسراف؛ زیرا اسرافکار، جودش پسندیده نیست و فقر و نداریاش قابل ترحّم نمیباشد».
6. اسراف، فساد است
امام صادق(ع) در جمعی خرما خواست و مشغول خوردن شد. یکی از حاضران هسته خرما را دور میریخت، حضرت دست او را گرفت (و یا از خرما خوردن دست کشید) و فرمود: «لاتَفْعَلْ اِنّ هذا مِنَ التَّبْذیْرِ وَاللهُ لایُحِبُّ الفساد؛ (این عمل) را انجام نده. به راستی این (دور انداختن هسته) از تبذیر است (و تبذیر فساد است) و خداوند، فساد را دوست نمیدارد».29
7. عدم اسراف، نشانه خیر
امام علی(ع) فرمود: «اِذا ارادَ اللهُ بِعَبْدٍ خَیْراً اَلْهَمَهُ الاقتصادُ وَ حُسْنَ التدبیر، وَ جَنَّبَهُ سُوءَ التَّدبیرِ وَ الاِسرافِ؛30 هر گاه خداوند خیر بنده ای را اراده کند، به او میانهروی و نیکو تدبیر کردن را الهام میکند و از سوء تدبیر و اسراف دورش میکند».
مفهوم شناسی
در آیات و روایات، واژه اسراف بیشتر استعمال شده است و گاه لفظ تبذیر به کار رفته است. در مقابل، گاهی اقتصاد و گاهی اقتار هم استعمال شده است. جا دارد که این الفاظ و فرق آنها را بیان کنیم.
اقتصاد
راغب میگوید: اقتصاد (میانهروی) دو نوع است:
1. اقتصادی که مطلقاً پسندیده است و این در جایی است که دو طرفِ میانه روی و اقتصاد، افراط و تفریط باشد؛ مثلاً جود که بین اسراف و بخل قرار دارد و شجاعت، صفتی میان تهوّر (بیباکی) و جُبْن (ترس) قرار گرفته است. از این باب است «واقصد فی مَشْیِکَ؛ در رفتنت میانهرو باش». به این معنا اشاره دارد این آیه قرآن که میفرماید: ( وَ الّذینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَ کانَ بَیْنَ ذلِکَ قَوامًا)؛31 «و کسانی که هر گاه انفاق میکنند، اسراف و سختگیری نمیکنند».
2. نوع دوم، اقتصادی است که بین امر محمود و مذموم واقع شود؛ مثل چیزی که بین عدل و جور و یا قریب و بعید باشد، و به این معنا اشاره دارد این آیه قرآن که میفرماید: «برخیها بر نفسشان ظالماند و برخی مقتصد و میانهرواند»، و یا آیه (سَفَرًا قاصِدًا)؛ «سفری میانه (که نه دور باشد و نه نزدیک)».32
مقصود از اقتصاد در محل بحث و روایات وارد شده، معنای اول است؛ یعنی آنچه بین اسراف و اقتار، افراط و تفریط قرار دارد.
اسراف
در مقابل اقتصاد، دو لفظ قرار دارد: یکی، «اسراف» است. اسراف از ماده سَرَفَ به معنای تجاوز از حدّ و مرز است در هر کاری که باشد، ولی مشهور این است که اسراف را در تجاوز از حدّ انفاق به کار میبرند، و سفیان گفته: «هر آنچه در غیر طاعت خداوند انفاق شود، هر چند کم باشد، اسراف است»، ولی این واژه اختصاص به انفاق ندارد. خداوند، قوم لوط را مسرف نامید که شهوت را در مسیر غیر صحیح آن به کار میبردند و گناه کردند: (الّذینَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ)؛ «بر خود اسراف و (ظلم) کردند».33
اقتار
«قتر» که طرف دیگر اقتصاد است، به معنای کم نفع رساندن است. قَتَرْتُ الشی؛ یعنی کم کرد. ریشه اصلی «قتر» از قُتار» و به معنای دودی است که از بریان کردن چیزی و یا آتش زدن چوبی حاصل میشود. گویا برای انسان مُقْتر از چیزی فقط دودش نصیب او میشود34 و گویا به اندازه دود چیزی، انفاق میکند، نه خود آن شی را.
در تفسیر نمونه میخوانیم:
«پنجمین صفت ممتاز «عباد الرحمن»، اعتدال و دوری از هر گونه افراط و تفریط درکارها مخصوصاً در مسئله انفاق است: «آنها کسانی هستند که به هنگام انفاق، نه اسراف میکنند و نه سختگیری، بلکه در میان این دو، حد اعتدالی را رعایت میکنند».35
... انفاقی عادلانه و دور از هر گونه اسراف و سختگیری دارند، ... (اما درباره) تفسیر «اسراف» و «اقتار» که نقطه مقابل یکدیگرند، مفسران سخنان گوناگونی دارند که روح همه، به یک امر باز میگردد و آن اینکه «اسراف» آن است که بیش از حد و در غیر حق و بیجا مصرف گردد، و «اقتار» آن است که کمتر از حق و مقدار لازم بوده باشد».36
تشبیهی جالب!
عبدالملک بن عمر نقل میکند که حضرت صادق(ع) این آیه را تلاوت کرد: ( وَ الّذینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَ کانَ بَیْنَ ذلِکَ قَوامًا). سپس آن حضرت مشتی از سنگریزه [از زمین] برداشت و محکم در دست گرفت [به گونهای که چیزی از آن به زمین نریخت]. سپس فرمود: این همان «اقتار» و سختگیری است که خداوند در قرآن ذکر کرده [و مذّمت نموده]. سپس مشت دیگری برداشت و چنان دست خود را گشود [که همه آن به زمین ریخت] و فرمود: این اسراف است [که همه را خرج کنی و چیزی نگه نداری]. بار سوم مشت دیگری برداشت و کمی دست خود را گشود، به گونهای که مقداری ریخت و مقداری در دستش ماند و فرمود: این همان «قوام» و اقتصاد و میانهروی است.37
پینوشتها .................................................................................
1 . افق حوزه، سال هفتم، ش 228، (24/1/1388)، ص8.
2 . همان.
3 . اعراف/31.
4 . انعام/141.
5. گناهان کبیره، شهید دستغیب، ج2، ص92.
6 . ذاریات/ 33و 34.
7 . تفسیر نمونه، ج12، ص96.
8 . طه /127.
9 . غافر/28.
10 . همان/34.
11 . شعراء /151.
12 . اسراء/27و28.
13 . ر.ک: گناهان کبیره، ج2، ص93.
14 . یونس/83.
15 . انبیاء/9.
16 . غافر /43.
17 . گناهان کبیره، ج1، ص41و42؛ «الکبائر کلّ ما اوعد الله علیه النار».
18 .
19 . یونس/83.
20 . همان/85.
21 . همان/86.
22 . ر.ک: تفسیر نمونه، ج8، ص368.
23 . وسائل الشیعه، ج15، ص257، باب 25، نفقات، ح2، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
24 . مستدرک الوسائل، ج15 (2 نکاح)، باب 21، نفقات، ص265، ح1و3، بیروت، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، چ3، 1411ق.
25 . همان، ص266، ح6.
26 . وسائل الشیعه، ج15، ص258، ح8.
27 . همان، ح7.
28 . همان، ص266، ح4.
29 . همان، ص268، باب 23، نفقات، ح1.
30 . همان، ص266، ح2.
31 . فرقان/67.
32 . المفردات، راغب اصفهانی،ص404، تهران، دفتر نشر کتاب، 1404ق.
33 . همان، ص230.
34 . همان، ص394، با تلخیص.
35 . فرقان/67.
36 . تفسیر نمونه، ج15، ص152.
37 . وسائل الشیعه، ج15، ص264، ح6.