ستایش و نکوهش شدگان از زبان عسکریین(علیهم السلام)
آرشیو
چکیده
متن
با مطالعه تاریخ به خوبى مشاهده میکنیم که ائمه بزرگوار ما که سکّانداران حقیقى کشتى نجات و هادیان واقعى مردم به سوى صراط مستقیم بودهاند، همواره تحت فشارهاى حکام مستبد و جاهلان کوته فکر به سر میبردهاند. با وجود این، هرگز شانه از زیر بار مسئولیت هدایت خالى نکرده و در هر دورهای، راه و روش اسلام راستین را به مردم نشان دادهاند. یکى از این راهها، تمجیدها و توبیخهاى ایشان بوده است. مسلّماً معصومان(علیهم السلام) هر کسى را که تمجید کردهاند، میتواند الگوى خوبى براى ما به شمار میآید و هر فردى را که توبیخ و مذمت کردهاند، میتواند درس و عبرتى براى ما باشد.
در این مقاله تنها به بررسى شخصیت افرادى که از جانب امام هادی(علیه السلام) و امام حسن عسکری7 مدح یا ذم شدهاند، میپردازیم.
ستودگان نور
1. یونس بن عبدالرحمن
ابوهاشم جعفرى میگوید: بر امام حسن عسکری(علیه السلام) کتاب «روز و شب» را عرضه کردم، حضرت به من فرمود: مصنف این کتاب کیست؟ گفتم: یونس مولى آل یقطین. فرمود:
«خداوند به تعداد هر حرفى براى او در روز قیامت نورى عطا میفرماید».[1]
گر چه یونس از اصحاب امام رضا(علیه السلام) به شمار میرود، لکن امام حسن عسکری(علیه السلام) در این روایت از ایشان تمجید کرده است.
ابن داوود در رجالش میگوید: یونس، چهره برجستهاى در بین اصحاب ما بود و جایگاه عظیمى داشت و امام رضا(علیه السلام) در علم و فتوا به او اشاره میکرد. او یکى از چهار کسى است که گفته میشود علم انبیا به آنها منتهى شده است.[2]
در روایت آمده است که «یونس بن عبدالرحمن، سلمان زمان خودش است».[3]
فضل بن شاذان که از بزرگان شیعه است، میگوید: بعد از سلمان فارسی، مردى فقیهتر از یونس بن عبدالرحمن به وجود نیامده است.[4] همچنین او میگوید: یونس بن عبدالرحمن 54 حج و 54 عمره انجام داد و هزار جلد کتاب در رد مخالفان تألیف کرد.[5]
2. فضل بن شاذان نیشابوری
وقتى ایشان بعد از ملاقات با امام حسن عسکری(علیه السلام) میخواست از محضر امام مرخص شود، کتابى که از تصنیفات خودش بود، از دستش افتاد. امام حسن عسکری(علیه السلام) کتاب را برداشت و در آن نظر کرد و به فضل، مهربانى کرد و فرمود:
«اهل خراسان به جایگاه فضل غبطه بخورند».[6]
ابن ابى داوود درباره او مینویسد: او متکلم، فقیه، و جلیل القدر است... و بزرگوارى او تا آنقدر زیاد است که نیازى به اشاره ندارد.[7]
3. ایوب بن نوح
عمر و بن سعید مدائنى میگوید: نزد امام ابوالحسن عسکری(علیه السلام) بودم که ناگاه ایوب بن نوح داخل شد و در مقابل ایشان ایستاد. حضرت او را به چیزى امر کرد، سپس او از محضر حضرت مرخص شد. امام هادی(علیه السلام) به سوى من توجه کرد و فرمود:
«اى عمرو! اگر دوست دارى که مردى از اهل بهشت را نگاه کنی، پس به سوى این مرد نگاه کن».[8]
نجاشى میگوید: ایوب بن نوح، وکیل امام هادى و امام عسکری8 بود و نزد آنها جایگاه بزرگى داشت و امین آنان بود. تقواى او بسیار زیاد و عبادتش فراوان و در روایاتش مورد اطمینان است.[9]
4. ابوعمرو عثمان بن سعید
احمد بن اسحاق بن سعد قمى میگوید: روزى نزد امام على بن محمد(علیه السلام) رفتم و عرض کردم: آقاى من! من گاهى غایبم و گاهى حاضر و برایم میسر نیست حتى در آن روزهایى که حاضر هستم، به محضر شما بیایم. در این صورت سخن چه کسى را بپذیرم و از دستورهاى چه کسى پیروى کنم؟ حضرت فرمود:
«این ابو عمرو است، موثق و امین است. هر چه را که به شما بگوید، از جانب من گفته».
وقتى که از محضر امام على بن محمد(علیه السلام) مرخص شدم، به فرزندش امام حسن عسکری(علیه السلام) رسیدم. در همان روز همان سؤالى را که از پدرشان پرسیدم، از ایشان نیز پرسیدم، ایشان فرمود:
«این ابوعمرو مورد اطمینان و امین بوده و هست، در زندگى و مرگ. پس آنچه را که به شما میگوید، از طرف من میگوید».[10]
شیخ طوسى در کتاب الغیبه مینویسد: گروهى بودند که حسن بن علی(علیه السلام) آنها را به عدالت یاد کرده و از برگزیدگان امین آن حضرت بودند؛ مثل ابوعمر عثمان بن سعید .... . آنها اهل عقل و امانت و مورد اطمینان و ... بودند؛ به گونهاى که این شهرت عدالتشان، آنها را از گزند دشمنانشان حفظ میکرد.[11]
نکته
اهم ویژگیهایى که این افراد داشتند، عبارت است از:
1. جنبه علم و دانش و اسلام شناسى آنها؛ 2.مبارزه فکرى با مخالفان اهل بیت(علیهم السلام)؛ 3. عمل کردن، به گونهاى که مورد رضایت اهل بیت(علیهم السلام) باشند؛ 4.تقوا و عبادت و امانتدارى و عدالت آنان.
نکوهششدگان
1. فارس بن حاتم
عبدالله بن جعفر حمیرى نقل میکند: امام هادی(علیه السلام) با خط خودشان به على بن عمرو قزوینى نوشتند که :
«نباید تلاش تو جز این باشد که در لعن او (فارس) کوشش کنى ... من به تو فرمان نمیدهم که به وسیله امر غیر صحیح، خداوند را اطاعت کنی. پس تلاش کن و در لعن او شدت به خرج بده. اصحاب ما را از او بازدار و این مطالب مرا به اصحابمان برسان که من در پیشگاه پروردگار در مورد این امر مؤکد از شما بازخواست خواهم کرد، پس واى به حال معصیتکار و منکر...».[12]
کشى میگوید: «ابوالحسن عسکری(علیه السلام) دستور داد که فارس را بکشند و ضامن شد براى قاتل او بهشت را ...؛ زیرا فارس در بین مردم فتنه میکرد و به بدعت فرا میخواند».[13]
2. احمد بن هلال عبرتائی
محمد بن یعقوب روایت کرده است که نامهاى به سوى عمرى (عثمان بن سعید) آمد که خلاصه آن چنین است:
«و ما به سوى خداوند از ابن هلال بیزارى میجوییم. بر او و کسى که از او بیزارى نجوید، رحمت خدا نرسد! اسحاقى و اهل دیار او را از حال این فاجر با خبر کن و همچنین تمامى کسانى که درباره او از تو سوال کردهاند و یا میکنند».[14]
ابن داوود مینویسد: درباره او مذمتهاى بسیارى از جانب آقایمان ابى محمد عسکری(علیه السلام) وارد شده است. او مذموم است، ملعون است، اهل غلو میباشد و در دینش مورد اتهام است.[15]
3و4. على بن حسکه و قاسم بن یقطین قمی
احمد بن محمد بن عیسى مى گوید: نامهاى به محضر حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام) نوشته شده بود درباره گروهى که احادیثى را به شما و پدرانتان نسبت میدهند و در آنها مطالب مشمئز کنندهاى است و ما نه میتوانیم آنها را رد کنیم، چون ممکن است از پدرانتان نقل شده باشد، و نه میتوانیم آنها را قبول کنیم، چون مطالب نفرتانگیز درون آنها.... یکى از آنها، مردى است به نام على بن حسکه و دیگرى به نام قاسم یقطینی. از جمله سخنان آنان این است که: سخن خداوند تعالى که میفرماید: )ان الصلاة تنهى عن الفحشاء و المنکر(، معناى آن (نماز)، مردى است (شاید مراد از مرد، امام(علیه السلام) باشد)، نه سجود و رکوع کردن. و همچنین معناى «زکات»، آن مرد است، نه درهم وخارج کردن مال. همچنین چیزهایى از واجبات و سنتها و معاصى را اینگونه تأویل میبرند. اگر صلاح میدانید، براى ما روشن کنید و (با روشنگریتان) منت بگذارید بر دوستانتان به آنچه در آن سلامتى براى دوستانتان باشد و موجب نجات آنان گردد از این سخنانى که (کفر آلود است و) آنها را در هلاکت میاندازد. پس حضرت نوشتند:
«این، دین ما نیست؛ از آن کنارهگیرى کنید».[16]
نصر بن صباح میگوید: على بن حسکه حوار ـ استاد قاسم شعرانى یقطینى ـ از بزرگترین غالیان و ملعون میباشد. محمد بن عیسى میگوید: امام ابوالحسن عسکری(علیه السلام) در نامهاى نوشتند:
«خداوند لعنت کند قاسم یقطینى را و لعنت کند على بن حسکه قمى را. همانا شیطان به قاسم سخن باطل را از روى فریب وحى میکند».[17]
سهل بن زیاد آدمى میگوید: بعضى از اصحاب ما به ابوالحسن عسکری(علیه السلام) نوشتند: فدایت شوم، اى آقاى من! على بن حسکه ادعا میکند که از دوستان شماست و تو اول قدیم هستى و او درى به سوى شما و پیامبر شماست و شما به او امر کردهاى که او این سخنان را بگوید و میپندارد که نماز و زکات و حج و روزه، تمامى اینها معرفت تو و معرفت کسى است که حالش مثل حال على بن حسکه باشد. پس او مؤمن کامل است که عبادات از او ساقط شده ... و بسیارى از مردم به او مایل گردیدهاند... . حضرت در جواب نوشتند:
«ابن حسکه دروغ گفته. لعنت خداوند بر او باد...! والله، خداوند مبعوث نکرده محمد و انبیاى قبل از او را مگر به دین حنیف و نماز و زکات و روزه و حج و ولایت ... و همچنین ما جانشینان پیامبر(ص) هستیم. از آنان جدا شوید. لعنت خداوند بر آنان باد! آنها را در تنگنا قرار دهید و اگر کسى از آنان را در خلوت دیدی، سرش را با سنگ بشکن».[18]
5و6. فِهْرى و حسن بن محمد بن باباى قمّی
عُبیدى نقل میکند که: امام عسکری(علیه السلام) براى من نوشتند که:
«بیزارى میجویم از فهرى و حسن بن محمد بن باباى قمی. پس، از آنها بیزارى بجوی. پس من تو و تمامى دوستانم را از آنها برحذر میدارم... . آنها به وسیله ما اموال مردم را میخورند، فتنهگراناند، اذیّت کنندگاناند. خداوند آنها را اذیت کند...».[19]
علامه حلى در رجالش میگوید: على بن محمد عسکری(علیه السلام) او را لعن کرده است.[20] همچنین مینویسد: او ادعا میکرد که رسول و نبى است و او را على بن محمد فرستاده است. قائل به تناسخ است و در مورد امام هادی(علیه السلام) غلو مینموده است.[21]
ابوعمرو میگوید: او قائل به مباح بودن نکاح با محارم و نکاح مردان با مردان بود و میگفت این، یکى از شهوتها و پاکیزههاست که خداوند آنها را حرام نکرده است.[22]
علامه حلى مینویسد: او از اصحاب ابومحمد عسکری(علیه السلام) بود، ولى زمانى که حضرت وفات یافت، ادعاى جایگاه محمد بن عثمان (وکیل امام زمان(علیه السلام)) را کرد و خداوند، او را رسوا کرد.[23]
نکته
اهم ویژگیهاى افراد مورد نکوهش ذکر شده، عبارت است از:
1. ایجاد فتنه و گسترش بدعت؛ 2. غلو؛ 3.اهل بیت(علیهم السلام) را وسیلهاى براى رسیدن به دنیا قرار دادن؛ 4. فرار از زیر بار مسئولیت شریعت و حلال کردن حرامهاى الهی.
پینوشتها
_______________________________________
[1] . وسائل الشیعه، ج27، ص102 (باب وجوب العمل باحادیث النبی(ص) و الائمه...) ح33325.
[2] . رجال ابن داوود، ص380، رقم 1708.
[3] . رجال علامه حلی، باب اول (ثابت) ص29.
[4] . رجال کشی، ص484، رقم 914.
[5] . همان، ص485، رقم 917.
[6] . رجال ابن داوود، ص272، رقم 1179.
[7] . همان، ص272، رقم 1179.
[8] . الغیبة طوسی، ص349.
[9] . رجال نجاشی، ص102، رقم 254.
[10] . الغیبة طوسی، ص354.
[11] . همان، ص109.
[12] . همان، ص352.
[13] . رجال کشی، ص524، رقم 1006.
[14] . الغیبة طوسی، ص353.
[15] . رجال ابن داوود، ص425، رقم 44.
[16] . رجال کشی، ص517، رقم 994.
[17] . همان، ص518، رقم 996.
[18] . همان، رقم 997.
[19] . همان، ص520، رقم 999.
[20] . رجال علامه حلی، ص254، رقم 40.
[21] . همان، ص274.
[22] . رجال کشی، ص520، رقم 1000.
[23] . رجال علامه حلی، ص273.
در این مقاله تنها به بررسى شخصیت افرادى که از جانب امام هادی(علیه السلام) و امام حسن عسکری7 مدح یا ذم شدهاند، میپردازیم.
ستودگان نور
1. یونس بن عبدالرحمن
ابوهاشم جعفرى میگوید: بر امام حسن عسکری(علیه السلام) کتاب «روز و شب» را عرضه کردم، حضرت به من فرمود: مصنف این کتاب کیست؟ گفتم: یونس مولى آل یقطین. فرمود:
«خداوند به تعداد هر حرفى براى او در روز قیامت نورى عطا میفرماید».[1]
گر چه یونس از اصحاب امام رضا(علیه السلام) به شمار میرود، لکن امام حسن عسکری(علیه السلام) در این روایت از ایشان تمجید کرده است.
ابن داوود در رجالش میگوید: یونس، چهره برجستهاى در بین اصحاب ما بود و جایگاه عظیمى داشت و امام رضا(علیه السلام) در علم و فتوا به او اشاره میکرد. او یکى از چهار کسى است که گفته میشود علم انبیا به آنها منتهى شده است.[2]
در روایت آمده است که «یونس بن عبدالرحمن، سلمان زمان خودش است».[3]
فضل بن شاذان که از بزرگان شیعه است، میگوید: بعد از سلمان فارسی، مردى فقیهتر از یونس بن عبدالرحمن به وجود نیامده است.[4] همچنین او میگوید: یونس بن عبدالرحمن 54 حج و 54 عمره انجام داد و هزار جلد کتاب در رد مخالفان تألیف کرد.[5]
2. فضل بن شاذان نیشابوری
وقتى ایشان بعد از ملاقات با امام حسن عسکری(علیه السلام) میخواست از محضر امام مرخص شود، کتابى که از تصنیفات خودش بود، از دستش افتاد. امام حسن عسکری(علیه السلام) کتاب را برداشت و در آن نظر کرد و به فضل، مهربانى کرد و فرمود:
«اهل خراسان به جایگاه فضل غبطه بخورند».[6]
ابن ابى داوود درباره او مینویسد: او متکلم، فقیه، و جلیل القدر است... و بزرگوارى او تا آنقدر زیاد است که نیازى به اشاره ندارد.[7]
3. ایوب بن نوح
عمر و بن سعید مدائنى میگوید: نزد امام ابوالحسن عسکری(علیه السلام) بودم که ناگاه ایوب بن نوح داخل شد و در مقابل ایشان ایستاد. حضرت او را به چیزى امر کرد، سپس او از محضر حضرت مرخص شد. امام هادی(علیه السلام) به سوى من توجه کرد و فرمود:
«اى عمرو! اگر دوست دارى که مردى از اهل بهشت را نگاه کنی، پس به سوى این مرد نگاه کن».[8]
نجاشى میگوید: ایوب بن نوح، وکیل امام هادى و امام عسکری8 بود و نزد آنها جایگاه بزرگى داشت و امین آنان بود. تقواى او بسیار زیاد و عبادتش فراوان و در روایاتش مورد اطمینان است.[9]
4. ابوعمرو عثمان بن سعید
احمد بن اسحاق بن سعد قمى میگوید: روزى نزد امام على بن محمد(علیه السلام) رفتم و عرض کردم: آقاى من! من گاهى غایبم و گاهى حاضر و برایم میسر نیست حتى در آن روزهایى که حاضر هستم، به محضر شما بیایم. در این صورت سخن چه کسى را بپذیرم و از دستورهاى چه کسى پیروى کنم؟ حضرت فرمود:
«این ابو عمرو است، موثق و امین است. هر چه را که به شما بگوید، از جانب من گفته».
وقتى که از محضر امام على بن محمد(علیه السلام) مرخص شدم، به فرزندش امام حسن عسکری(علیه السلام) رسیدم. در همان روز همان سؤالى را که از پدرشان پرسیدم، از ایشان نیز پرسیدم، ایشان فرمود:
«این ابوعمرو مورد اطمینان و امین بوده و هست، در زندگى و مرگ. پس آنچه را که به شما میگوید، از طرف من میگوید».[10]
شیخ طوسى در کتاب الغیبه مینویسد: گروهى بودند که حسن بن علی(علیه السلام) آنها را به عدالت یاد کرده و از برگزیدگان امین آن حضرت بودند؛ مثل ابوعمر عثمان بن سعید .... . آنها اهل عقل و امانت و مورد اطمینان و ... بودند؛ به گونهاى که این شهرت عدالتشان، آنها را از گزند دشمنانشان حفظ میکرد.[11]
نکته
اهم ویژگیهایى که این افراد داشتند، عبارت است از:
1. جنبه علم و دانش و اسلام شناسى آنها؛ 2.مبارزه فکرى با مخالفان اهل بیت(علیهم السلام)؛ 3. عمل کردن، به گونهاى که مورد رضایت اهل بیت(علیهم السلام) باشند؛ 4.تقوا و عبادت و امانتدارى و عدالت آنان.
نکوهششدگان
1. فارس بن حاتم
عبدالله بن جعفر حمیرى نقل میکند: امام هادی(علیه السلام) با خط خودشان به على بن عمرو قزوینى نوشتند که :
«نباید تلاش تو جز این باشد که در لعن او (فارس) کوشش کنى ... من به تو فرمان نمیدهم که به وسیله امر غیر صحیح، خداوند را اطاعت کنی. پس تلاش کن و در لعن او شدت به خرج بده. اصحاب ما را از او بازدار و این مطالب مرا به اصحابمان برسان که من در پیشگاه پروردگار در مورد این امر مؤکد از شما بازخواست خواهم کرد، پس واى به حال معصیتکار و منکر...».[12]
کشى میگوید: «ابوالحسن عسکری(علیه السلام) دستور داد که فارس را بکشند و ضامن شد براى قاتل او بهشت را ...؛ زیرا فارس در بین مردم فتنه میکرد و به بدعت فرا میخواند».[13]
2. احمد بن هلال عبرتائی
محمد بن یعقوب روایت کرده است که نامهاى به سوى عمرى (عثمان بن سعید) آمد که خلاصه آن چنین است:
«و ما به سوى خداوند از ابن هلال بیزارى میجوییم. بر او و کسى که از او بیزارى نجوید، رحمت خدا نرسد! اسحاقى و اهل دیار او را از حال این فاجر با خبر کن و همچنین تمامى کسانى که درباره او از تو سوال کردهاند و یا میکنند».[14]
ابن داوود مینویسد: درباره او مذمتهاى بسیارى از جانب آقایمان ابى محمد عسکری(علیه السلام) وارد شده است. او مذموم است، ملعون است، اهل غلو میباشد و در دینش مورد اتهام است.[15]
3و4. على بن حسکه و قاسم بن یقطین قمی
احمد بن محمد بن عیسى مى گوید: نامهاى به محضر حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام) نوشته شده بود درباره گروهى که احادیثى را به شما و پدرانتان نسبت میدهند و در آنها مطالب مشمئز کنندهاى است و ما نه میتوانیم آنها را رد کنیم، چون ممکن است از پدرانتان نقل شده باشد، و نه میتوانیم آنها را قبول کنیم، چون مطالب نفرتانگیز درون آنها.... یکى از آنها، مردى است به نام على بن حسکه و دیگرى به نام قاسم یقطینی. از جمله سخنان آنان این است که: سخن خداوند تعالى که میفرماید: )ان الصلاة تنهى عن الفحشاء و المنکر(، معناى آن (نماز)، مردى است (شاید مراد از مرد، امام(علیه السلام) باشد)، نه سجود و رکوع کردن. و همچنین معناى «زکات»، آن مرد است، نه درهم وخارج کردن مال. همچنین چیزهایى از واجبات و سنتها و معاصى را اینگونه تأویل میبرند. اگر صلاح میدانید، براى ما روشن کنید و (با روشنگریتان) منت بگذارید بر دوستانتان به آنچه در آن سلامتى براى دوستانتان باشد و موجب نجات آنان گردد از این سخنانى که (کفر آلود است و) آنها را در هلاکت میاندازد. پس حضرت نوشتند:
«این، دین ما نیست؛ از آن کنارهگیرى کنید».[16]
نصر بن صباح میگوید: على بن حسکه حوار ـ استاد قاسم شعرانى یقطینى ـ از بزرگترین غالیان و ملعون میباشد. محمد بن عیسى میگوید: امام ابوالحسن عسکری(علیه السلام) در نامهاى نوشتند:
«خداوند لعنت کند قاسم یقطینى را و لعنت کند على بن حسکه قمى را. همانا شیطان به قاسم سخن باطل را از روى فریب وحى میکند».[17]
سهل بن زیاد آدمى میگوید: بعضى از اصحاب ما به ابوالحسن عسکری(علیه السلام) نوشتند: فدایت شوم، اى آقاى من! على بن حسکه ادعا میکند که از دوستان شماست و تو اول قدیم هستى و او درى به سوى شما و پیامبر شماست و شما به او امر کردهاى که او این سخنان را بگوید و میپندارد که نماز و زکات و حج و روزه، تمامى اینها معرفت تو و معرفت کسى است که حالش مثل حال على بن حسکه باشد. پس او مؤمن کامل است که عبادات از او ساقط شده ... و بسیارى از مردم به او مایل گردیدهاند... . حضرت در جواب نوشتند:
«ابن حسکه دروغ گفته. لعنت خداوند بر او باد...! والله، خداوند مبعوث نکرده محمد و انبیاى قبل از او را مگر به دین حنیف و نماز و زکات و روزه و حج و ولایت ... و همچنین ما جانشینان پیامبر(ص) هستیم. از آنان جدا شوید. لعنت خداوند بر آنان باد! آنها را در تنگنا قرار دهید و اگر کسى از آنان را در خلوت دیدی، سرش را با سنگ بشکن».[18]
5و6. فِهْرى و حسن بن محمد بن باباى قمّی
عُبیدى نقل میکند که: امام عسکری(علیه السلام) براى من نوشتند که:
«بیزارى میجویم از فهرى و حسن بن محمد بن باباى قمی. پس، از آنها بیزارى بجوی. پس من تو و تمامى دوستانم را از آنها برحذر میدارم... . آنها به وسیله ما اموال مردم را میخورند، فتنهگراناند، اذیّت کنندگاناند. خداوند آنها را اذیت کند...».[19]
علامه حلى در رجالش میگوید: على بن محمد عسکری(علیه السلام) او را لعن کرده است.[20] همچنین مینویسد: او ادعا میکرد که رسول و نبى است و او را على بن محمد فرستاده است. قائل به تناسخ است و در مورد امام هادی(علیه السلام) غلو مینموده است.[21]
ابوعمرو میگوید: او قائل به مباح بودن نکاح با محارم و نکاح مردان با مردان بود و میگفت این، یکى از شهوتها و پاکیزههاست که خداوند آنها را حرام نکرده است.[22]
علامه حلى مینویسد: او از اصحاب ابومحمد عسکری(علیه السلام) بود، ولى زمانى که حضرت وفات یافت، ادعاى جایگاه محمد بن عثمان (وکیل امام زمان(علیه السلام)) را کرد و خداوند، او را رسوا کرد.[23]
نکته
اهم ویژگیهاى افراد مورد نکوهش ذکر شده، عبارت است از:
1. ایجاد فتنه و گسترش بدعت؛ 2. غلو؛ 3.اهل بیت(علیهم السلام) را وسیلهاى براى رسیدن به دنیا قرار دادن؛ 4. فرار از زیر بار مسئولیت شریعت و حلال کردن حرامهاى الهی.
پینوشتها
_______________________________________
[1] . وسائل الشیعه، ج27، ص102 (باب وجوب العمل باحادیث النبی(ص) و الائمه...) ح33325.
[2] . رجال ابن داوود، ص380، رقم 1708.
[3] . رجال علامه حلی، باب اول (ثابت) ص29.
[4] . رجال کشی، ص484، رقم 914.
[5] . همان، ص485، رقم 917.
[6] . رجال ابن داوود، ص272، رقم 1179.
[7] . همان، ص272، رقم 1179.
[8] . الغیبة طوسی، ص349.
[9] . رجال نجاشی، ص102، رقم 254.
[10] . الغیبة طوسی، ص354.
[11] . همان، ص109.
[12] . همان، ص352.
[13] . رجال کشی، ص524، رقم 1006.
[14] . الغیبة طوسی، ص353.
[15] . رجال ابن داوود، ص425، رقم 44.
[16] . رجال کشی، ص517، رقم 994.
[17] . همان، ص518، رقم 996.
[18] . همان، رقم 997.
[19] . همان، ص520، رقم 999.
[20] . رجال علامه حلی، ص254، رقم 40.
[21] . همان، ص274.
[22] . رجال کشی، ص520، رقم 1000.
[23] . رجال علامه حلی، ص273.