آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

حضرت زهرا(س) در نظر پیامبر اسلام جایگاه بلندى داشت و نمی‌توان براى چنین منزلتى حدّى تعیین کرد. اولیاى خدا، داراى پاکیزه‌ترین صفات انسانى بوده‌اند و یکى از آن صفات، عاطفه و مهرورزى است و پیامبر اکرم(ص) نیز این ویژگی‌ را داشت و عاطفه و مهرورزى را در تمام دوران حیات خود بروز می‌داد و عمیق‌ترین احساسات پدرانه خویش را نثار فاطمه(س) می‌کرد. البته این برخوردها صرف احساسات و عاطفه نبود، بلکه علاقه او ناشى از وسعت روح و شخصیت برجسته و محبوبیّت والاى حضرت فاطمه(س) نزد خدا بود. در حقیقت پیامبر اکرم(ص) در این همه اظهار علاقه از خداوند متعال متابعت می‌کرد. گویى وظیفه داشت موضع قرآن را بیان کند و مردم را با این موضع‌گیرى آشنا سازد. وقتى آیات تطهیر، مباهله، هل اتى و... در شأن صدّیقه طاهره نازل می‌شد، رسول خدا، خود را موظّف می‌دانست که این آیات و دستورهاى الهى را عملى سازد و آن آیات را با این شیوه براى مردم تفسیر کند.
در این مقاله ما به نحوه برخورد پیامبر با دخترش زهرا(س) در سه دوران (قبل از تولد، قبل از ازدواج، پس از ازدواج آن حضرت) اشاره می‌کنیم.
الف) قبل از تولد
پیامبر اکرم دو سال بعد از بعثت به معراج می‌رود و به مقام )قاب قوسین او أدنی( نایل می‌آید و پس از طى این مراحل و مقامات هنگام انعقاد نطفه حضرت زهرا(س) فرا می‌رسد. از طرف خداوند، سیبى بهشتى به وسیله جبرئیل به آن حضرت اهدا می‌‌شود و پیامبر(ص) آن را می‌گیرد و به دستور خداوند میل می‌کند. وقتى حضرت سیب را می‌شکافد، نورى از آن می‌درخشد پیامبر هراسان می‌شود. جبرئیل می‌گوید: یا رسول الله! بخور که نورِ «منصوره فاطمه» است. می‌پرسد: اى جبرئیل! «منصوره» کیست؟ می‌گوید: دخترى است که از صلب تو خارج می‌شود و اسمش در آسمان، منصوره و در زمین، فاطمه است.[1]
این چنین مقدمات تکوّن جسمانى حضرت زهرا(س) آغاز می‌گردد و پس از معراج، آن حضرت از طرف خداوند مأمور می‌شود که چهل شبانه‌روز از همسرش خدیجه(س) کناره بگیرد. با اینکه این امر براى پیامبر سنگین بود، ولى چون دستور پروردگار بود، اطاعت می‌کند و سپس به وسیله عمار براى خدیجه پیام می‌فرستد که دورى من از شما به دستور الهى است.
پیامبر(ص) چهل شبانه‌روز به عبادت می‌پردازد. پس از پایان این مدت، جبرئیل نزد حضرت می‌آید و می‌گوید: خداوند اعلی، سلامت می‌رساند و به تو امر می‌کند که خود را براى گرفتن هدیه و تحفه مهیّا کنی. پیامبر(ص) می‌پرسد: تحفه پروردگار چیست؟ جبرئیل عرض می‌کند: نمی‌دانم!
پس از این گفتگو، میکائیل با طبقى پوشیده با سندس یا استبرق بهشتى نازل می‌شود و آن را در برابر پیامبر(ص) می‌گذارد. جبرئیل جلو آمده و می‌گوید: گفت: یا محمد! پروردگارت به تو امر می‌کند که امشب از این طعام افطار کن. آن شب آن حضرت با آن غذاى بهشتى افطار می‌کند و سپس به خانه می‌رود و به فرمان خدا مأمور به خلوت با خدیجه می‌شود، تا آنکه آفرینش آن بانوى عظیم تحقق می‌‌یابد.
حضرت خدیجه می‌گوید: قسم به خدایى که آسمان را بالا قرار داده و آب را در زمین جوشانیده! همان شب، سنگینیِ فاطمه را در شکم خود احساس کردم[2]
دوران باردارى خدیجه(س) هم‌زمان با دعوت آشکار پیامبر(ص) بود. مشرکان  قریش به آزار و اذیت او کمر بستند و زنان قریش از خدیجه کناره‌گیرى کردند. حضرت خدیجه با مشاهده این وضعیّت، از سویى نگران سلامتى پیامبر(ص)  بود و از سویى دیگر از نداشتن همدم اندوهگین بود؛ اما پس از گذشت چند روز از دوران حمل، فرزندى که در رحم داشت، همدم او و با او هم‌سخن شد و به این ترتیب، غم از دل خدیجه می‌زدود.
در آغاز، خدیجه این مطلب را از پیامبر مخفى می‌داشت، امّا دست بر قضا وقتى که یک روز پیامبر وارد خانه شد، شنید که خدیجه با کسى سخن می‌گوید. پرسید: با چه کسى سخن می‌گویی؟ خدیجه، رسول خدا را آگاه ساخت که آنچه در رحم دارد، مونس تنهایى اوست. آن گاه پیامبر خدا فرمود: این جبرئیل است که مرا به دخترى بشارت می‌دهد که به زودى خدا، نسل مرا از او قرار می‌دهد و پیشوایانى در دودمان او قرار دارند که پس از انقضاى وحی، جانشینان من در روى زمین خواهند شد.[3]
بنابراین تکوّن جسمانى حضرت زهرا(س) از مرحله آغاز تا آخر، به دستور خدا و محصول عبادت و ریاضت‌هاى چهل شبانه‌روز رسول اکرم(ص) بود و این همه به سبب شخصیت بی‌همتاى حضرت زهرا(س) است. آن حضرت چنین برنامه‌اى را آن هم به دستور خدا، در مورد هیچ یک از فرزندان خویش انجام نداد، که نشان دهنده عظمت وجود چنین بانوى عالی‌قدرى است.
ب) قبل از ازدواج
1. بوسیدن و احترام گزاردن
یکى از رفتارهاى معنادار پیامبر گرامى در برابر حضرت زهرا(س) بوسیدن مکرر ایشان بود؛ بوسه‌هایى که انگیزه‌هایى همچون: تکریم و احترام، معرفى منزلت و جایگاه فاطمه(س)، ملکوتى و بهشتى بودن زهرا(س) و در نهایت، محبت‌ورزى به آن حضرت داشت.
از عایشه نقل شده که: هر گاه رسول خدا از مسافرت بر می‌گشت، گلوى فاطمه را می‌بوسید و می‌فرمود: بوى بهشت را از او استشمام می‌کنم.[4]
ابوثعلبه خُشنى گوید: هر گاه رسول خدا از مسافرت بر می‌گشت، به منزل فاطمه(س) وارد می‌شد و فاطمه به استقبال او رفته، حضرت او را در آغوش می‌گرفت و بین دیدگانش را می‌بوسید.[5]
امام باقر و امام صادق8  فرمودند: رسول خدا(ص) نمی‌خوابید، مگر بعد از آنکه صورت فاطمه را می‌بوسید و صورت خود را روى سینه فاطمه می‌گذاشت و براى او دعا می‌کرد.[6]
هنگامى که آیه ) لا تَجْعَلُوا دُعاءَ الرّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعاءِ بَعْضِکُمْ بَعْضًا([7] بر پیامبر نازل شد، حضرت فاطمه(س) پدر را «یا رسول الله» خطاب می‌کرد. امام حسین(علیه السلام) از مادرش فاطمه نقل می‌کند که فرمود: از آن روزى که این آیه بر پیامبر نازل شد، هیبت آن حضرت مانع آن شد که او را «پدر» خطاب کنم، از این رو می‌گفتم : «یا رسول الله!» چون پیامبر این برنامه را از من مشاهده کرد، فرمود: دخترم! این آیه درباره تو و اهل بیت تو نازل نشده است؛ زیرا تو از من هستى و من از تو می‌باشم، بلکه این آیه درباره اهل جفا و متکبران نازل شده که احترام مرا نگه نمی‌دارند. دخترم! تو مرا با همان کلمه «پدر» خطاب کن که براى آرامش قلب من، بهتر و به خشنودى خداوند، نزدیک‌تر است. سپس پیشانى مرا بوسید و مقدارى از آب دهان خود به من مالید که از آن پس هرگز نیاز به عطر پیدا نکردم.[8]
عایشه می‌گوید: فاطمه(س) در سخن گفتن شبیه‌ترین مردم به رسول خدا بود. وقتى بر پیامبر وارد می‌شد، آن حضرت دستش را می‌گرفت و می‌بوسید و بر جاى خودش می‌نشانید و هر گاه رسول خدا بر فاطمه وارد می‌شد، به احترام پدر از جاى بر می‌‌خاست و دست آن حضرت را می‌بوسید و در جاى خود می‌نشانید.[9]
2. ملقب شدن فاطمه به «اُمّ ابیها»
فاطمه(س) مدت ده سال زیر تابش مستقیم خورشید وجود پیامبر بود و در پرتو وجود او تربیت و تعلیم یافت که مدت پنج سال آن در دامن مادرش خدیجه و پنج سال بدون مادر، در کنار پدر بود و در این مدت، هم نقش دختر پیامبر(ص) را داشت و هم مانند مادرى براى پدر خویش بود، تا آنجا که از سوى پدر مفتخر به دریافت لقب «اُمّ ابیها؛ مادر پدرش» می‌شود. این لقب زمانى به او داده شد که آیه )النّبِیّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمّهاتُهُم([10]؛ «پیامبر(ص) نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است و زنانش، مادران(مؤمنان) می‌باشند»، نازل شد. بر اساس این آیه، زنان رسول خدا، کنیه «امّ المؤمنین» یافتند و بدان مفتخر شدند . حضرت زهرا(س) نزد پدر آمد و تقاضاى افتخارى کرد. پیامبر(ص) او را در آغوش گرفت و نوازش کرد و فرمود: «اگر زنان من مادران مؤمنین هستند، تو مادر من هستی».[11]
این لقب از آن رو بود که حضرت زهرا(س) مانند مادرى مهربان براى پدر خود زحمت می‌کشید. هر گاه مشرکان خاکستر بر سر و رویش می‌ریختند، دخترش آن را پاک می‌کرد و در جنگ‌ها و جهادها، جراحات وارد شده بر پیامبر را می‌بست. او در تمام این مواقع، مانند مادرى براى پدر بود. یا اینکه چون پیامبر(ص) مانند فرزند دست دخترش را می‌بوسید، به او این لقب را داد؛ زیرا فرزند در برابر مادرش این گونه است. حضرت در هنگام سفر از او خداحافظى می‌کرد و در هنگام بازگشت از سفر ابتدا با زهراى مرضیّه(س) دیدار می‌کرد و هرگاه حضرت زهرا نزد پدر می‌رفت، پدر به احترام او بر می‌خاست.
اما شاید بهترین دلیل بر ملقب شدن حضرت فاطمه به «اُمّ ابیها»، این باشد که «اُمّ» در لغت به معناى هدف و ریشه آمده است و چون فاطمه(س) ثمره درخت نبوت و حاصل عمر پیامبر بود، او را «اُمّ ابیها» لقب داد. او مقصود حقیقى و هدف و ثمره واقعى زندگانى پیامبر(ص) به شمار می‌رفت و همان فرزندى بود که پیامبر می‌خواست.[12]
پیامبر(ص) می‌فرماید: «من درخت پاکی، فاطمه ریشه‌هاى آن، على پیوند و ماده بارورى آن، و حسن و حسین میوه‌هاى این درخت‌اند».[13]
ج) پس از ازدواج
پیامبر اکرم(ص) پس از ازدواج حضرت فاطمه(س)، محبت و لطف خود را از دخترش دریغ نکرد؛ چرا که آن دختر شایستگى این همه لطف و محبت از طرف همه، به خصوص پدر را در تمامى دوران داشت. به نمونه‌هایى از این رفتارها اشاره می‌کنیم.
1. سلام پیاپی
ابن عباس می‌گوید: بعد از نزول آیه تطهیر،[14] پیامبر نه ماه هنگام هر نماز، کنار خانه علی(علیه السلام) می‌آمد و می‌فرمود: «السلام علیکم و رحمه الله و برکاته اهل البیت إِنّما یُریدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیرًا». و این سلام را در هر روز پنج مرتبه به فاطمه(س) و اهل بیت او می‌داد.[15]
پس از آنکه آیه ) وَ أْمُرْ أَهْلَکَ بِالصّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَیْها([16] بر پیامبر(ص) نازل گشت، آن حضرت چهل روز[17] ـ و بنا بر نقلى دیگر تا نه ماه ـ در هر صبح و شام درِ خانه دخترش را می‌گرفت و پس از سلام بر اهل آن خانه، به دستور آیه عمل می‌کرد و می‌فرمود: «الصلاة یرحمکم الله». سپس این آیه را تلاوت می‌کرد: ) إِنّما یُریدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیرًا(. [18]
امام حسن و امام زین‌العابدین8 نقل می‌کنند: بعد از آنکه آیه تطهیر نازل شد، پیامبر ماه‌ها کنار درِ خانه على و فاطمه8 می‌آمد و به آنها سلام می‌داد و آیه را تلاوت می‌فرمود.[19]
2. دیدار فاطمه(س) به هنگام سفر
روایت شده: عادت پیامبر(ص) این بود که هنگام سفر، آخرین دیدارش با فاطمه و موقع بازگشت، نخستین دیدارش با وى بود و وارد خانه دخترش می‌شد و دو دست مبارکش را بر سر او می‌کشید و آن چنان با او برخورد می‌کرد که بینندگان را به تعجّب وا می‌داشت.[20]
عبدالله بن عباس می‌گوید: رسول خدا هر گاه از سفر و جنگ‌ها بر می‌گشت، به سراغ فاطمه(س) می‌رفت و او را می‌بوسید.[21]
حاکم در مستدرک به سند خود از ابوثعلبه خُشنى نقل کرده است: عادت رسول خدا(ص) بر این بود که چون از جنگ یا سفرى باز می‌گشت، به مسجد می‌رفت و دو رکعت نماز می‌گزارد، آن گاه به فاطمه درود می‌فرستاد و سپس پیش همسرانش می‌رفت. همچنین وى به سند خود از ابن عمران نقل کرده است: پیامبر چون قصد مسافرت داشت، آخرین کسى که با او وداع می‌گفت، فاطمه بود و چون از سفرى بازمی‌گشت، نخستین کسى را که می‌دید، فاطمه بود.[22]
3. دعا براى اصحاب کسا
از ام سلمه، همسر پیامبر، روایت شده است: رسول خدا روزى در خانه من عبایى بافتِ خیبر به روى خود کشیده و خوابیده بود که فاطمه با ظرف غذایى از در آمد. رسول خدا فرمود: همسرت و دو پسرانت حسن و حسین را صدا بزن. فاطمه برگشت  و آن دو را با خود آورد. در همان بین که غذا را می‌خوردند، این آیه نازل شد: ) إِنّما یُریدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیرًا(. پس رسول خدا(ص) زیادیِ جامه‌اى را که داشت، بر سر آنها کشید. آن گاه دست خود را از زیر کسا بیرون آورد، به آسمان اشاره کرد و عرضه داشت:
بارالها! اینها اهل بیت من و خاصان من هستند، پس پلیدى را از ایشان ببر و تطهیرشان کن.
و این کلام را سه بار تکرار کرد. ام سلمه می‌گوید: من سر خود را در زیر کسا بردم و عرضه داشتم: یا رسول الله! من هم با شمایم؟ حضرت دو بار فرمود: تو عاقبت به خیری.[23]
4. دلسوزى بر فاطمه(س)
در روایات آمده که پیامبر با مشاهده سختى حال دختر عزیزش به شدت می‌گریست. شیخ طوسى از ابن عباس روایت کرده است: چون هنگام وفات حضرت رسول اکرم(ص) نزدیک شد، آن قدر گریست که آب دیدگانش بر محاسنش جارى شد. عرض کردند: یا رسول الله!  سبب گریه شما چیست؟ فرمود: براى آنچه افراد جفاکار از امت من نسبت به فرزندانم روا می‌دارند، گریه می‌کنم. گویا می‌نگرم که بعد از من به دخترم فاطمه ستم کنند و او ندا زند: یا ابتاه! و احدى از امت من او را کمک و اعانت نکند. حضرت فاطمه(س) وقتى این سخن را از پیامبر(ص) شنید، گریست. پیامبر اکرم(ص) فرمود: دخترم! گریه نکن، فاطمه گفت: اى پیامبر خدا! گریه نمی‌کنم براى آنچه بعد از تو با من خواهند کرد، بلکه گریه من از فراق شماست. حضرت فرمود: بشارت باد تو را اى فاطمه که زود به من ملحق خواهى شد و از اهل بیت من، تو اول فردى خواهى بود که به من ملحق می‌شوی![24]
پی‌نوشت‌ها
_______________________________________
[1] . البرهان فى تفسیر القرآن، سید هاشم بحرانی، ج4، ص337.
[2] . بحارالانوار، ج43، ص18، باب2.
[3] . امالی، شیخ طوسی، ترجمه محمد باقر کمره‌ای، ص594.
[4] . بحارالانوار، ج43، ص6.
[5] . همان، ص40.
[6] . همان، ص42.
[7] . نور/63: «دعوت پیامبر را در میان خود، مانند دعوت از یکدیگر قرار ندهید».
[8] . فاطمه زهرا شادمانى دل پیامبر، احمد رحمانى همدانی، ترجمه سید حسن افتخارزاده، ص136.
[9] . بانوى نمونه اسلام فاطمه زهرا، ابراهیم امینی، ص108 و 109.
[10] . احزاب/6: «پیامبر بیشتر از مؤمنان بر خود آنان سزاوار است (و فرمان او مقدم است بر خواست خودشان) و همسران او، مادران مؤمنان هستند).
[11] . در مکتب فاطمه، على قائمی، ص90.
[12] . زندگانى حضرت فاطمه زهرا(س)، سیّد هاشم رسولى محلاتی، ص14 و15.
[13] . فاطمة زهرا(س) شادمانى دل پیامبر(ص)، ص135 و 136.
[14] . احزاب/33.
[15] . فدک ذوالفقار فاطمه، سید محمد واحدی، ص55، به نقل از دُر المنثور، ذیل آیه )وأمر اهلک(.
[16] . طه/132: «تو خانواده خود را به نماز فرمان بده و شکیبا باش».
[17] . فاطمه زهرا الگوى حیات زیبا، محمد جواد طبسی، ص53، به نقل از امالی، طوسی، ص251.
[18] . احزاب/33: «همانا خدا می‌خواهد که بدى را از شما اهل بیت ببرد و پاک گرداند شما را، پاک کردنی».
[19] . فدک ذوالفقار فاطمه، ص54، به نقل از تاریخ یعقوبی، ج2، ص303.
[20] . بحارالانوار، ج43، ص40.
[21] . همان، ج37، ص70.
[22] . سیره معصومان، فاطمه دخت پیامبر، سید محسن امین، ترجمه على حجتى کرمانی، ج2، ص19.
[23] . تفسیر المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوى همدانی، ج16، ص474، به نقل از درالمنثور، ج5، ص198.
[24] . منتهى الآمال، شیخ عباس قمی، ص164، به نقل از خصال، شیخ صدوق.

تبلیغات