فرهنگ علوى در فقرزدایى
منبع:
فرهنگ کوثر 1389 شماره 81
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی اخلاق کاربردی اخلاق حرفه ای اخلاق تجارت [معیشت یا اخلاق اقتصادی]
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی تعلیم و تربیت اسلامی تربیت تربیت دینی الگوها و عبرتهای شخصیتی و رفتاری
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی حدیث و علوم حدیث حدیث معارف حدیثی اخلاق و تربیت در روایات
آرشیو
چکیده
متن
از جمله امورى که در عمر کوتاه حکومت امیرمؤمنان(علیه السلام)، در شمار اولویتهاى کارى نظام علوى قرار گرفت، مبارزه با انواع فقر بود. آن حضرت به منظور زدودن چهره کریه فقر از جامعه اسلامى و بهینهسازى وضعیت اقتصادى و معیشتى مردم، با اتخاذ برنامههاى مختلف فرهنگی، سیاسى و اقتصادى به ستیز با عوامل و خشکاندن ریشههاى فقر و تهى دستى پرداخت.
امام علی(علیه السلام) فرهنگ سازى را از شمار سیاستهاى خود در راه ستیز با فقر قرار داد و براى اجرا و اِعمال آن، راهکارهاى گوناگونى برگزید و از آنها بهره جست.
1. تشویق مردم به کار
ترغیب و تشویق آن حضرت به کار نیز ـ به لحاظ فرصتهاى شغلى مختلف ـ گونههاى گوناگونى به خود میگرفت.
الف: ترغیب عمومی
گاهى همه طبقات مردم مشمول تشویق حضرت قرار میگرفتند؛ لذا میفرمود:
«مَن طَلَبَ الدنیا حَلالاً، تعَطُّفاً عَلى والِدٍ او ولدٍ او زَوجةٍ، بَعَثَهُ اللهُ تعالى وَ وَجههُ عَلى صُورَةِ القَمَرِ لیلةَ البَدر؛[1] هر کس بر پایه مهر و محبت به پدر و مادر، فرزند و همسر، رزق و روزى حلالى را تحصیل کند، خداوند در حالى او را از قبر برانگیزد که صورتش چون قرص قمر بدرخشد».
ظاهر این روایت، ترغیب عموم مردم به کار و تلاش است، و اختصاص به گروه و صنفى از اقشار جامعه نداشته، بلکه توانگران نیز مشمول این ترغیب و فراخوانى بودهاند؛ چنانکه در روایتى دیگر، فرمود:
«أوصیکُم بِالخَشیَةِ مِنَ الله فى السّرِ وَ العَلانیَة وَ العَدل فِى الرّضا و الغَضَبِ، وَ الإکتسابِ فِى الفَقرِ و الغنی[2]؛ شما را سفارش میکنم به خدا ترسى در نهان و عیان، رعایت عدالت در خوشى و خشم و کسب روزى در روز نیازمندى و بینیازی».
پس امیرمؤمنان(علیه السلام) افزون بر فراخواندن تهیدستان به بازار کار، توانمندان و ثروتمندان را نیز به حضور در میدان تلاش و فعالیت تشویق و ترغیب مینمود، و با زدودن اندیشه عار بودن کار براى توانگران، راه ورود آنان را نیز به بازار کار، هموار میکرد.
ب: تشویق زهدپیشگان
گروهى با این ذهنیت که فعالیت معیشتی، مانع و مزاحم دستیابى به کمال معنوى است، چندان انگیزه و تمایلى براى حضور در عرصه فعالیتهاى دنیوى ندارند؛ لذا امیرمؤمنان(علیه السلام) این تصور را بیپایه دانسته و فرمود:
«إنّ طلبَ المَعاشِ مِن حِلّهِ لا یشغَلُ عَن عَمَلِ الاخِرَةُِ؛[3] بیتردید در پى تأمین معیشت از راه حلال آن رفتن، انسان را از امور اخروى باز ندارد».
بلکه در سخنى دیگر، آن را از جمله ویژگیهاى مؤمن به شمار آورده است:
«لِلمؤمِنِ ثلاثُ ساعات، فساعَةٌ یُناجى فیها رّبَه وَ ساعَةٌ یَرُمُّ به مَعاشَهُ و ساعَةٌ یُخَلّى بَینَ نفسِهِ وَ بینَ لَذَّتِها فیما یَحِِِلُُّ و یَجمُل؛[4] مؤمن را سه ساعت (برنامه و زمان) باشد: ساعت و مقطعى را به مناجات با خدایش اختصاص دهد، برههاى از وقت خویش را به تأمین و اصلاح معاش بپردازد، و زمانى را به منظور استفاده از لذّتهاى حلال براى خود واگذارد».
ج: تشویق صنعتگران
به لحاظ اینکه چرخش چرخ صنعت، اشتغالزایى و حمایت از تولید و افزایش آن را به همراه دارد، و همچنین افزایش کالا و حمایت از مصرفکننده را ایجاد کرده و نقش مؤثرى در زدودن چهره فقر از جامعه دارد، امیرمؤمنان(علیه السلام) صاحبان حرفه و صنعتگران را مورد تشویق قرار داده و میفرمود:
«إِنَّ الله یُحِبُّ المُحتَرِفَ الأمین[5]؛ خداوند صاحب حرفه امین را دوست دارد».
د: تشویق بازرگانان
تجارت و بازرگانی، افزون بر فراهم آوردن کالاهاى مورد نیاز جامعه، رفاه بیشتر جامعه را به همراه دارد و از مهمترین راههاى اشتغال سالم و کسب درآمد، به شمار میآید؛ لذا امیرمؤمنان(علیه السلام) بازرگانان را نیز مورد تشویق قرار داده است:
«تَعرَّضُوا لِلتَّجارَةِ فإنّ لَکُم فیه غِنیً عَمّا فى أیدِى الناس[6]؛ به داد و ستد بپردازید که بینیازى شما از آنچه در اختیار مردم است، در آن است».
پس بر پایه روایات، از جمله راهکارها و روشهاى فرهنگى امیرمؤمنان(علیه السلام)، ترغیب و تشویق گروهها و اصناف مختلف مردم به حضور در عرصههاى گوناگون کار و فرصتهاى شغلى بود، تا در سایه فعالیت گسترده و فراگیر مردم، بازار اشتغال به کار مفید، گرم گردیده و سستی، تنبلى و بیکاری، رخت بر بسته و همگان با نشاط و انگیزههاى برتر، قدم به میدان کار گذارده و با حرکت و تلاشى عمومی، به جنگ با تهیدستى برخیزند و خودکفایى و بینیازى از دیگران را در تأمین معیشت خویش، بر جاى آن نشانند.
2. تشویق بر اعتدال در مصرف
میانهروى در مصرف، راهکار دیگرى است براى جلوگیرى از ابتلاى به فقر؛ به گونهاى که اگر کار و تلاش جایگزین بیکارى و تنبلى شود و درآمد ساز گردد، ولى در «مصرف» افراط شود، بر چیده شدن سایه شوم فقر را تضمینى نخواهد بود، بلکه همراه کار و کوشش، میانهروى در مصرف هم براى فقرزدایى لازم است. از همین رو است که امیرمؤمنان(علیه السلام) افزون بر فراخواندن قشرهاى مختلف مردم به میدان کار، آنان را بر رعایت اعتدال در مصرف و هزینههاى زندگى تشویق میکرد و میفرمود:
«لَن یُهلَکَ مَن اقتَصَدَ وَ لَن یَفتقِر مَن زَهَدَ[7]؛ کسى که میانهروى برگزید، هرگز بیچاره نگردد و کسى که زهد پیشه کرد، هرگز به دام نیفتد».
تأثیرگذارى میانهروى و رعایت اعتدال ـ در مصرف و هزینه زندگى ـ براى مبارزه با فقر و رهیدن از آن، به گونهاى است که امیرمؤمنان(علیه السلام) فرمود:
«ضَمِنتُ لِمَن أقتَصَدَ أن لا یَفتَقِر[8]؛ براى کسى که میانهروى پیشه سازد، بینیازى از دیگران را ضمانت میکنم».
3. تهدید بر بیکاری
گویا براى فراخوانى اقشار مختلف مردم، «تشویق به کار» کارساز نبود که امیرمؤمنان بدان بسنده نکرده، بلکه از راهکار مخالف آن (تهدید و هشدار) بهرهجسته و میفرمود:
«مَن وَجَدَ ماءً و تُراباً ثُمَّ افتَقَرَ فأُبعَدَه اللهُ[9]؛ کسى که آب و زمینى در اختیار دارد و فقیر است، خدا او را از رحمت خود محروم کرده است».
یعنى تداوم فقر نیازمندانِ از کارگریز ـ با فراهم بودن همه ابزار و شرایط کارى ـ نتیجه قانون کلى و تغییرناپذیر حاکم بر جهان و نظام تکوین است که به اقتضاى آن، «فقر» میوه تلخ و طبیعیِ درخت بیکارى است و چیدن میوه شیرین، از مسیر کار و تلاش تحقق مییابد.
4. تهدید بر کمکاری
امیرمؤمنان(علیه السلام) به منظور فقرزدایى از چهره جامعه، اصناف و اقشار مختلف مردم را از کمکارى نیز برحذر داشته و میفرمود:
«مَنْ قَصُرَ فِى العَملِ أبتَلى بِالهمِّ[10]؛ آن که در کار کوتاهى ورزید، دچار اندوه گردید».
برخى از شارحان نهجالبلاغه همچون علامه خویى این حدیث را چنین معنا کردهاند:
«کوتاهى در کار دنیا و آخرت، مایه اندوه است».[11]
5. تهدید بر تنبلى
بین تلاش و پاداش، پیوندى ناگسستنى و تغییر ناپذیر است. بدون کوشش و تلاش و با سستى و تنبلی، دو سراى را سرانجامى جز فقر و تهى دستى نباشد؛ از این رو، امیرمؤمنان(علیه السلام) افرادى را که با کسالت و جهالت، زمینهساز محرومیت خود از نعمت خداوندى میشوند و تن به اسارت فقر میدهند، از تنبلى برحذر داشته، بر توشه تلخ و ناگوار آن (ذلت فقر)، چنین هشدار داده است:
«إنَّ الأشیاءَ لَمّا ازدُوِجَت، إزدَوَج الکسلُ والعَجِزُ فَنُتِجا بَینَهُما الفَقر؛[12] به یقین وقتى اشیا جفت هم شوند، تنبلى و ناتوانى نیز گرد هم آیند و فقر و تهى دستى تولد یابد».
آن حضرت، تنبلى در امور دنیا را نشانه سستى و تنبلى بیشتر در امور آخرت دانسته و فرموده است:
«انى لأبغَضُ الرَّجُلَ یکوُن کَسلانَ مِن أمرِ دُنیاه، إذا کانَ کَسلانَ مِن أمرِ دنیاه فَهُوَ عَن آخرَتِهِ أکسَل؛[13] از مردى که در کار دنیایش تنبل است، نفرت دارم؛ زیرا وقتى در کار دنیاى خود تنبل باشد، در کار آخرتش تنبلتر است».
پس اگر مولود تنبلى در امور دنیوى «فقر» است، محصول تنبلى در امور اخروى نیز جز «درماندگی» نیست!
6. تهدید بر ناپایدارى در کار
پرهیز از بیحوصلگى و عدم استقامت در کار، شرط دیگرى به منظور رهیدن از بند تنگدستى است؛ زیرا اگر بر سستى و تنبلی، خط قرمز و بطلان کشیده شد و عمر کمکارى و بیکارى نیر در جامعهاى به سر آمد، لیکن پس از فراهم آمدن فرصتهاى شغلى و جذب نیروى کار به بازار کار، ثبات قدم بایستهاى براى ادامه کار نبود و به هنگام برخورد با سختیها و مشکلات کارى طاقتها تمام گردید، نوبت بازگشت بیکارى و در پى آن، تهى دستى فراخواهد رسید. از این رو امیرمؤمنان(علیه السلام) فرمود:
«مَن لَمْ یَصبِر عَلى کَدِّهِ صَبرَ على الإفلاسِ؛[14] کسى که بر رنج عمل پایدارى نورزد، باید بر تهى دستى صبر کند ]چون فقر و تنگدستی، محصول و کِشت عدم استقامت او در کار بوده، از برداشت آن ناگزیر است[».
«لِکُلِّ نعمَةٍ مِفتاحٌ وَ مِغلاقٌ فَمفتاحُها الصَّبرُ وَ مغلاقُها الکَسَل؛[15] هر نعمتى را کلید و قفلى است؛ کلید آن، صبر و قفل آن، تنبلى است».
اگر کسى پایدارى در کار را پیشه خود ساخت، راه استفاده از نعمت را به روى خود گشوده و اگر سستى ورزید، آن راه را خود، به روى خویش بسته است.
پینوشتها
______________________________________
[1] . مسند زید، ص255.
[2] . تحف العقول، ص390.
[3] . مصنفات شیخ مفید، (الامالی)، ج13، ص119.
[4] . نهج البلاغه، حکمت390؛ تحف العقول، ص203؛ امالی، طوسی، ص47، ح53240، قم، دارالثقافه، چ1، 1414ق.
[5] . من لا یحضره الفقیه، ج3، ص158، قم، جامعه مدرسین.
[6] . کافی، کلینی، ج5، ص319؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص161؛ خصال، ص621.
[7] . بحارالانوار، مجلسی، ج77، ص212، ح1.
[8] . همان، ج71، ص346، ح9.
[9] . وسایل الشیعه، حر عاملی، ج1، ص24، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
[10] .نهجالبلاغه، حکمت 127.
[11] . منهاج البراعة فى شرح نهج البلاغه، میرزا حبیب الله خویی، ج21، ص194، تهران، مکتبة الاسلامیه، تهران، چ2، 1398ق.
[12] . کافی، ج5، ص86.
[13] . دعائم الاسلام، تمیمى مغربی، ج2، ص14، ح2، بیروت، دارالاضواء، چ1، 1411ق.
[14] . غررالحکم و دررالکلم، ج2، ص229، ح1333، بیروت موسسة اعلمى للمطبوعات، بیروت، 1407ق.
[15] . شرح نهجالبلاغه، ابن ابى الحدید، ج20، ص322.