نگاهى به رسانه منبر
آرشیو
چکیده
متن
یکی از مهمترین رسانههای پویا و زنده، خطابه و سخنرانی است؛ آقای دکتر مهدی محقق در مقدمه خود بر کتاب «آخرین سخنرانى های راشد»[1] نکات مفیدی بیان کرده است که با برخی اضافات، تقدیم حضور خوانندگان محترم مى گردد.
خطیبان تاریخ شیعه
در طول تاریخ به دانشمندانی بر مى خوریم که چنان مهارت در امر خطابه و وعظ داشتهاند که انقلابی در روح مخاطب خود به وجود مى آوردند که در یک یا دو جلسه، آنان احساس مى کردند روح و جسمشان دگرگون شده و تغییر ماهوی پیدا کردهاند؛ اگر سنگ بودند، یاقوت گشته و اگر روباه بودند، تبدیل به شیر شدهاند.
از این گونه مردان، فراوان وجود دارد که به بعضی از آنها اشاره مى کنیم.
1. المؤیّد فی الدین داعی الدّعاة شیرازی؛ وی در قاهره در دوره فاطمیان، خطابههای دینی خود را به صورت «مجلس» القا می کرد که صدها از آن مجالس هم اکنون باقی مانده است:
او وقتی اشاره به روز عاشورا مى کرد و درباره آن مى گفت: «هُوَ الْیَومُ الذّی دَارَتْ فیه عَلی بَیتِ نَبیِّکم رَحَی الْمِحَنِ، و جارَت اَیْدی الزّمَنِ وَ هُتِکَ سُتُورُ الفُروُضِ وَ السُّنَنِ؛ آن روزی است که آسیای محنت و مصیبت بر اهل بیت پیامبر شما، چرخید و دستهای روزگار ]بر آنان[ ستم کرد، و پردههای فرایض و سنتهای دینی دریده گشت»، چنان ولوله و شوری در میان مردم مى افتاد که فریاد و ضجّهشان به آسمان میرسید.[2]
2. صدر الدین اصفهانی؛ او در کنار مرقد و روضه مقدسه نبویّه با آهنگ و نغمههای آمیخته با حزن و طرب، با دو زبان عربی و فارسی به سخن مى پرداخت و هر گاه نام رسول اکرم (ص) را بر زبان مى راند، مترنّم به این بیت مى گردید:
هاتیکَ روضَتُهُ تَفُوحُ نسیماً
صَلُّوا عَلَیه و سَلِّمُوا تَسلیماً
«این بوستان و «آرام جای» اوست، که نسیم خوش از آن مى وزد، درود و سلام فراوان بر او نثار کنید».
در این حال، فریاد و خروش از همه بر مى خواست.[3]
3. در برخی از این گونه مجالس، «خطیب و واعظ»، متکلّم وحده نبوده؛ بلکه فرصت مى داد تا مستمعان، پرسشها و ایرادها و اشکالات خود را به صورت شفاهی و یا به صورت فرستادن برگه سؤال بر او عرضه کنند. این روش را ابن جبیر در سفرنامه خود درباره رضی الدین قزوینی، فقیه مدرسه نظامیّه یاد کرده است که برگههایی چند به سوی او افکنده مى شد و همه آنها را در دست خود جمع مى کرد و سپس پاسخ هر یک را مى داد.[4]
4. یکی از علما و عارفانی که نفوذ کلام عجیبی داشت، مرحوم ملاّحسین قلی همدانی بود. در این باره به نمونه ذیل توجه بفرمایید:
مرد بسیار شروری در عراق در دوران مرحوم همدانی زندگی مى کرد که به «عبید فرار» معروف بود. او حدود چهارصد نفر اعوان و اصحاب داشت؛ به گونهای که حکومت وقت عراق نیز از او مى ترسید. همین فرد گاهی با کفش به حرم امام حسین (ع) وارد مى شد و خدّام، جرئت مخالفت نداشتند.
روزی ملاّحسین قلی با جمعی از شاگردانش در کنار حرم نشسته بودند، دیدند عبید فرار با یارانش وارد شدند. شیخ، او را با حالت استخفاف نزد خود خواند و به او گفت: «اسمت چیست؟» جواب داد: عبید فرار. شیخ مى گوید:
«اَفَرَرْتَ مِنَ اللهِ اَوْ مِنْ رَسُولِهِ؛ از خدا فرار کردی یا از رسول خدا؟»
او وقتی این سخن را شنید، بدنش شروع به لرزیدن کرد، اطرافیان زیر بغل او را گرفتند و به منزل بردند. بر اثر این جمله، آن چنان انقلابی در روح او ایجاد شد که پس از سه روز، دارفانی را وداع کرد.[5]
از این نمونهها در تاریخ همیشه بودهاند و در این زمان نیز لازم است واعظان و عالمانی با نفوذ کلام وجود داشته باشند.
آیت الله مصباح یزدی در این باره مى فرماید: «یک وقت کل جمعیت حوزه در اوج خودش، در زمان حاج شیخ عبدالکریم حائری، حدود 700 نفر بوده است. شخصیتهاى برجستهای مانند: مرحوم شاه آبادی، مرحوم میرزا جواد آقا تبریزی و مرحوم آمیرزا ابوالقاسم قمی، درس اخلاق مى گفتند. بعدها امام خمینی(ره) این راه را ادامه مى دهد. درسهای اخلاق امام در مدرسه فیضیّه، چنان بوده است که بعضی از بازارى ها مى گفتند: ما شاهد بودیم که کسانی در پای این درس غش مى کردند... و از بس گریه مى کردند، از هوش مى رفتند...»[6].
تخصص و امتیازات برخی خطبا
بر واعظان و خطیبان لازم است که افزون بر اطلاعات عمومی در مسائل دینی و استفاده از روشهای خطابی، دست کم در یکی از رشتههای دینی، دارای تخصص و ورزیدگی باشند. همچنین باید دارای برخی امتیازها و ویژگى ها باشند که بتوانند در بین مردم، زمینه و جذبه ایجاد کنند. از جمله این تخصصها و ویژگى ها، مى توان به موارد زیر اشاره کرد:
الف. تسلط بر اخبار
یکی از تخصصهایی که برای منبری بسیار مفید است، تسلط بر اخبار و روایات است. در این زمینه توجه شما را به دو مورد جلب مى کنیم:
1. برخی از واعظان و منبرى ها همچون: حاج شیخ مهدی واعظ و حاج شیخ عبّاس علی محقق، تسلّط زایدالوصفی به اخبار و احادیث داشتند؛ به طوری که وقتی در مشهد شایع شده بود که رضاخان مى خواهد کتابهای اخبار و احادیث را از بین ببرد، مردم مشهد مى گفتند: «ما تا این دو نفر را داریم، باکی نداریم؛ زیرا دوباره همه را برای ما خواهند نوشت».[7] مانند ابن ابی عمیر، که وقتی از زندان آزاد شد و دریافت روایاتی که مخفی کرده، بر اثر بارندگی از بین رفته است، همه را دوباره بازنویسی کرد.[8]
2. سلطان الواعظین شیرازی هم بر اخبار اهل سنت و هم منابع روایی شیعه تسلط داشت. اگر کسی یک بار کتاب «شبهای پیشاور» نامبرده را ملاحظه کند، به خوبی متوجه مى شود که ایشان به خوبی بر منابع اهل سنّت تسلط دارد، تا آنجا که در هر موضوعی روایات بسیاری را با ذکر منبع و حتی صفحه آن مطرح مى کند. او بدین طریق، آقایان اهل سنّت حاضر در مجلس مناظره را قانع مى کند و سرانجام جمع بسیاری از آنان شیعه مى شوند.[9]
ب. تسلط بر مسایل سیاسی و اجتماعی
عامل دیگر در موفقیت و اثرگذاری یک خطیب، آگاهی به زمان و اجتماع است. دانایی سیاسی و اطلاع از معضلات جامعه باعث مى شود خطیب، آگاهانه سخن بگوید و حاذقانه دردهای مردم را درمان کند.
از جمله این افراد، خطیب دانشمند، شیخ محمد تقی فلسفی است که بر مسائل و مباحث اجتماعی روز تسلط داشت و آن را با روشی انتقادآمیز در منابر به ویژه در مجالس ترحیم، خطاب به اولیای امور عنوان مى کرد.[10] شاهد این ادّعا، سخنرانى های او است که در کتابهایی چون: کودک، جوان، معاد، استیضاح و .... گردآوری شده است.
ج. تسلط بر سخن و بیان عالمانه
یک خطیب زبردست و قوی باید بر موضوع سخن خویش و جوانب آن، تسلط کافی داشته باشد و عالمانه و محققانه سخن بگوید؛ این امر باعث مى شود که مردم بیشتر به او اعتماد و توجه کنند.
آیت الله حاج شیخ حسین وحیدی خراسانی ـ که از نوجوانی آغاز به منبر رفتن کرده بود ـ از همان اوان، آثار بزرگی در ناصیهاش هویدا بود. از جوانی و لاغر اندامی و ریز نقشی او بعید به نظر مى آمد که چنان تسلطی بر سخن داشته باشد و مطالب را به صورت عالمانه ادا کند و گویی مصداق این بیت بود:
تَرَیَ الرَّجُلَ النَّحیِفَ فَتَزدَرِیهِ
وَ فِی أثوَابِهِ أسَدٌ هَصُورٌ
«مرد لاغر اندامی را مى بینی پس تحقیرش مى کنی و حال آن که در جامههای او شیر بیشه است».
ای برادر، کوه دارم در جگر
چون شوی غرّه به شخص لاغرم[11]
د. استفاده از شعر
نکته دیگر در موفقیت برای یک خطیب، استفاده از اشعار مناسب و زیبا است و همینطور، تفهیم و توضیح سخن برای مردم؛ به گونهای که مطلب برای همه روشن و واضح شود. از جمله این افراد مى توان به «کمالی سبزواری» اشاره کرد که از ذوقی عرفانی برخوردار بود و در خطابهاش از شعر زیاد استفاده مى کرد.[12]
ه. روشمندی و مناعت طبع
بر خطیب لازم است اخلاق اسلامی و اجتماعی را در حدّ اعلا مراعات کند؛ مانند: علوّ همّت، عزت نفس، مناعت طبع و همینطور نظم و انضباط... از این گونه خطبا مى توان به نام مرحوم «حسین علی راشد» اشاره کرد.
راشد از علوّ همت و مناعت طبع و سلامت نفس، به حدّ فراوان برخوردار بود. در منابر، زبان به تمجید و تعریف بزرگان کشور نمى گشود؛ به گونهای که وقتی از شهزادگان سابق برای شرکت در عزاداری به مسجد شیخ عبدالحسین[13] وارد شدند و جمعیّت کنارِ در ورودی از جا برخاستند که آنان را به سوی صدر مجلس راه دهند، او با تندی خطاب به مردم گفت:
«بنشینید! اینجا مسجد است و خانه خدا است و مردم همه در آن باید یکسان در برابر حق، خاضع و خاشع باشند»
و سپس به این آیه شریفه )وَ عَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَیِّ الْقَیّومِ(؛[14] «و ]در آن روز[ چهرهها در برابر خداوند توانا خاضع شوند» استشهاد کرد.
درویش و غنی، بنده این خاک درند
آنان که غنى ترند، محتاجترند
راشد در زمان دکتر مصدّق با رأی طبیعی مردم به مجلس شورای ملی راه یافت و با یک درگیری لفظی با یکی از وکیلان که گفته بود:
«در مجلس، جای قال الباقر و قال الصادق نیست» دریافت که آنجا، جای او نیست و عطای مجلس را به لقایش بخشید.
راشد، سالیان متمادی در برنامه «شبهای جمعه رادیو ایران» به وعظ، تبلیغ دین و راهنمایی مى پرداخت... منبرهای او، بسیار منظم و مرتّب و روشمند بود. او نخست به تحلیل و تفسیر آیهای از قرآن کریم مى پرداخت، سپس از برخی احادیث که در حقیقت تفصیل آن آیات بود و پرده از نقاب قرآن مى گشود، یاد مى کرد و در این میان، به داستانهای مناسب و اشعار زیبا و روان استشهاد مى جُست و در پایان با ذکر چند جمله عربی که از کتب مقاتِلِ مستند برگزیده بود، از سیّد شهیدان و یاران باوفای او یاد مى کرد.
هر چند لحن قرائت او از عبارات عربی مقتل طوری بود که شنوندگان را متأثر مى ساخت و چشم آنان را برای اشکریختن آماده مى کرد، اما عبارات را با فارسی و شیوایی ترجمه مى کرد تا عارف و عامی، آن عبارات را دریابند.[15]
و. خوشصدایی
عامل دیگر که در خطابه مى تواند مردم را جذب کند، زیبا سخن گفتن و با صدای زیبا و حزین روضه و مصیبت خواندن است.
برخی خطیبان، همچون: سید محمد باقر سبزواری و حاج سید یحیی یزدی، از لحن و آهنگ دلنشین برخوردار بودند و آن را با روشی خاص ـ که آن را تکیه به صوت مى نامیدند ـ ادا مى کردند.[16]
مشورت و تبادل نظر خطبا
از امور لازم برای خطبای کشور، این است که با هم تبادل نظر و اطلاعات داشته باشند و جلسات مشورتی را برای منابر خویش انتخاب کنند. خوب است بدانیم این امر در گذشته نیز وجود داشته است؛ چنان که آقای دکتر مهدی محقق مى نویسد:
«در همان ایّام ]حدود سال 1334ش.[ ما با شماری از استادان و دانشمندان، ظهرهای چهارشنبه در تالار زیر ساعت مدرسه عالی سپهسالار (شهید مطهری) جمع مى شدیم و به بحثهای گوناگون علمی، ادبی، فلسفی و تاریخی مى پرداختیم.
مرحوم راشد همچون مرحوم سید محمد کاظم عصّار، هر چند که ناهار شرکت نمى کردند؛ ولی ساعتی پیش از آن، با ما به بحث و گفتگو مى پرداختند. مرحوم محیط طباطبائی، مرحوم شهید مرتضی مطهری، استاد احمد آرام، احمد راد، شیخ محمد علی حکیم شیرازی، شیخ عبدالله نورانی، سید جعفر شهیدی، احمد مهدوی دامغانی و سید علی موسوی بهبهانی در میان این جمع بودند و آنچه را مرحوم راشد در مباحثات و مفاوضات بیان مى داشت، واقعاً فصل الخطاب و سخن پایانی بود».[17]
پى نوشتها
_______________________________________
[1] . آخرین سخنرانى های راشد، با مقدمه دکتر مهدی محقق، انتشارات اطلاعات، چ2، 1386ش.
[2] . همان، ص11 و 12.
[3] . همان، ص12.
[4] . همان.
[5] . ر.ک: عبرتها در آینه داستانها، احمد دهقان، ص47 و 48،قم، انتشارات نهاوندی، 1378ش.
[6] . مجله حوزه، ش131 و 132، ص129 و 130.
[7] . آخرین سخنرانى های راشد، ص13.
[8] . رجال نجاشی، احمد بن نجاشی، ص326، قم، جامعه مدرسین، چ4، 1413ق.
[9] . ر.ک: شبهای پیشاور، سلطان الواعظین شیرازی، تهران، دارالکتب الاسلامیّه، 1370ش، (مقدمه).
[10] . آخرین سخنرانى های راشد، ص13.
[11] . همان، ص14.
[12] . همان.
[13] . مسجدی در بازار تهران، معروف به «مسجد آذربایجانى ها».
[14] . طه/111.
[15] . آخرین سخنرانى های راشد، ص16و17.
[16] . همان، ص14.
[17] . همان، ص19.
خطیبان تاریخ شیعه
در طول تاریخ به دانشمندانی بر مى خوریم که چنان مهارت در امر خطابه و وعظ داشتهاند که انقلابی در روح مخاطب خود به وجود مى آوردند که در یک یا دو جلسه، آنان احساس مى کردند روح و جسمشان دگرگون شده و تغییر ماهوی پیدا کردهاند؛ اگر سنگ بودند، یاقوت گشته و اگر روباه بودند، تبدیل به شیر شدهاند.
از این گونه مردان، فراوان وجود دارد که به بعضی از آنها اشاره مى کنیم.
1. المؤیّد فی الدین داعی الدّعاة شیرازی؛ وی در قاهره در دوره فاطمیان، خطابههای دینی خود را به صورت «مجلس» القا می کرد که صدها از آن مجالس هم اکنون باقی مانده است:
او وقتی اشاره به روز عاشورا مى کرد و درباره آن مى گفت: «هُوَ الْیَومُ الذّی دَارَتْ فیه عَلی بَیتِ نَبیِّکم رَحَی الْمِحَنِ، و جارَت اَیْدی الزّمَنِ وَ هُتِکَ سُتُورُ الفُروُضِ وَ السُّنَنِ؛ آن روزی است که آسیای محنت و مصیبت بر اهل بیت پیامبر شما، چرخید و دستهای روزگار ]بر آنان[ ستم کرد، و پردههای فرایض و سنتهای دینی دریده گشت»، چنان ولوله و شوری در میان مردم مى افتاد که فریاد و ضجّهشان به آسمان میرسید.[2]
2. صدر الدین اصفهانی؛ او در کنار مرقد و روضه مقدسه نبویّه با آهنگ و نغمههای آمیخته با حزن و طرب، با دو زبان عربی و فارسی به سخن مى پرداخت و هر گاه نام رسول اکرم (ص) را بر زبان مى راند، مترنّم به این بیت مى گردید:
هاتیکَ روضَتُهُ تَفُوحُ نسیماً
صَلُّوا عَلَیه و سَلِّمُوا تَسلیماً
«این بوستان و «آرام جای» اوست، که نسیم خوش از آن مى وزد، درود و سلام فراوان بر او نثار کنید».
در این حال، فریاد و خروش از همه بر مى خواست.[3]
3. در برخی از این گونه مجالس، «خطیب و واعظ»، متکلّم وحده نبوده؛ بلکه فرصت مى داد تا مستمعان، پرسشها و ایرادها و اشکالات خود را به صورت شفاهی و یا به صورت فرستادن برگه سؤال بر او عرضه کنند. این روش را ابن جبیر در سفرنامه خود درباره رضی الدین قزوینی، فقیه مدرسه نظامیّه یاد کرده است که برگههایی چند به سوی او افکنده مى شد و همه آنها را در دست خود جمع مى کرد و سپس پاسخ هر یک را مى داد.[4]
4. یکی از علما و عارفانی که نفوذ کلام عجیبی داشت، مرحوم ملاّحسین قلی همدانی بود. در این باره به نمونه ذیل توجه بفرمایید:
مرد بسیار شروری در عراق در دوران مرحوم همدانی زندگی مى کرد که به «عبید فرار» معروف بود. او حدود چهارصد نفر اعوان و اصحاب داشت؛ به گونهای که حکومت وقت عراق نیز از او مى ترسید. همین فرد گاهی با کفش به حرم امام حسین (ع) وارد مى شد و خدّام، جرئت مخالفت نداشتند.
روزی ملاّحسین قلی با جمعی از شاگردانش در کنار حرم نشسته بودند، دیدند عبید فرار با یارانش وارد شدند. شیخ، او را با حالت استخفاف نزد خود خواند و به او گفت: «اسمت چیست؟» جواب داد: عبید فرار. شیخ مى گوید:
«اَفَرَرْتَ مِنَ اللهِ اَوْ مِنْ رَسُولِهِ؛ از خدا فرار کردی یا از رسول خدا؟»
او وقتی این سخن را شنید، بدنش شروع به لرزیدن کرد، اطرافیان زیر بغل او را گرفتند و به منزل بردند. بر اثر این جمله، آن چنان انقلابی در روح او ایجاد شد که پس از سه روز، دارفانی را وداع کرد.[5]
از این نمونهها در تاریخ همیشه بودهاند و در این زمان نیز لازم است واعظان و عالمانی با نفوذ کلام وجود داشته باشند.
آیت الله مصباح یزدی در این باره مى فرماید: «یک وقت کل جمعیت حوزه در اوج خودش، در زمان حاج شیخ عبدالکریم حائری، حدود 700 نفر بوده است. شخصیتهاى برجستهای مانند: مرحوم شاه آبادی، مرحوم میرزا جواد آقا تبریزی و مرحوم آمیرزا ابوالقاسم قمی، درس اخلاق مى گفتند. بعدها امام خمینی(ره) این راه را ادامه مى دهد. درسهای اخلاق امام در مدرسه فیضیّه، چنان بوده است که بعضی از بازارى ها مى گفتند: ما شاهد بودیم که کسانی در پای این درس غش مى کردند... و از بس گریه مى کردند، از هوش مى رفتند...»[6].
تخصص و امتیازات برخی خطبا
بر واعظان و خطیبان لازم است که افزون بر اطلاعات عمومی در مسائل دینی و استفاده از روشهای خطابی، دست کم در یکی از رشتههای دینی، دارای تخصص و ورزیدگی باشند. همچنین باید دارای برخی امتیازها و ویژگى ها باشند که بتوانند در بین مردم، زمینه و جذبه ایجاد کنند. از جمله این تخصصها و ویژگى ها، مى توان به موارد زیر اشاره کرد:
الف. تسلط بر اخبار
یکی از تخصصهایی که برای منبری بسیار مفید است، تسلط بر اخبار و روایات است. در این زمینه توجه شما را به دو مورد جلب مى کنیم:
1. برخی از واعظان و منبرى ها همچون: حاج شیخ مهدی واعظ و حاج شیخ عبّاس علی محقق، تسلّط زایدالوصفی به اخبار و احادیث داشتند؛ به طوری که وقتی در مشهد شایع شده بود که رضاخان مى خواهد کتابهای اخبار و احادیث را از بین ببرد، مردم مشهد مى گفتند: «ما تا این دو نفر را داریم، باکی نداریم؛ زیرا دوباره همه را برای ما خواهند نوشت».[7] مانند ابن ابی عمیر، که وقتی از زندان آزاد شد و دریافت روایاتی که مخفی کرده، بر اثر بارندگی از بین رفته است، همه را دوباره بازنویسی کرد.[8]
2. سلطان الواعظین شیرازی هم بر اخبار اهل سنت و هم منابع روایی شیعه تسلط داشت. اگر کسی یک بار کتاب «شبهای پیشاور» نامبرده را ملاحظه کند، به خوبی متوجه مى شود که ایشان به خوبی بر منابع اهل سنّت تسلط دارد، تا آنجا که در هر موضوعی روایات بسیاری را با ذکر منبع و حتی صفحه آن مطرح مى کند. او بدین طریق، آقایان اهل سنّت حاضر در مجلس مناظره را قانع مى کند و سرانجام جمع بسیاری از آنان شیعه مى شوند.[9]
ب. تسلط بر مسایل سیاسی و اجتماعی
عامل دیگر در موفقیت و اثرگذاری یک خطیب، آگاهی به زمان و اجتماع است. دانایی سیاسی و اطلاع از معضلات جامعه باعث مى شود خطیب، آگاهانه سخن بگوید و حاذقانه دردهای مردم را درمان کند.
از جمله این افراد، خطیب دانشمند، شیخ محمد تقی فلسفی است که بر مسائل و مباحث اجتماعی روز تسلط داشت و آن را با روشی انتقادآمیز در منابر به ویژه در مجالس ترحیم، خطاب به اولیای امور عنوان مى کرد.[10] شاهد این ادّعا، سخنرانى های او است که در کتابهایی چون: کودک، جوان، معاد، استیضاح و .... گردآوری شده است.
ج. تسلط بر سخن و بیان عالمانه
یک خطیب زبردست و قوی باید بر موضوع سخن خویش و جوانب آن، تسلط کافی داشته باشد و عالمانه و محققانه سخن بگوید؛ این امر باعث مى شود که مردم بیشتر به او اعتماد و توجه کنند.
آیت الله حاج شیخ حسین وحیدی خراسانی ـ که از نوجوانی آغاز به منبر رفتن کرده بود ـ از همان اوان، آثار بزرگی در ناصیهاش هویدا بود. از جوانی و لاغر اندامی و ریز نقشی او بعید به نظر مى آمد که چنان تسلطی بر سخن داشته باشد و مطالب را به صورت عالمانه ادا کند و گویی مصداق این بیت بود:
تَرَیَ الرَّجُلَ النَّحیِفَ فَتَزدَرِیهِ
وَ فِی أثوَابِهِ أسَدٌ هَصُورٌ
«مرد لاغر اندامی را مى بینی پس تحقیرش مى کنی و حال آن که در جامههای او شیر بیشه است».
ای برادر، کوه دارم در جگر
چون شوی غرّه به شخص لاغرم[11]
د. استفاده از شعر
نکته دیگر در موفقیت برای یک خطیب، استفاده از اشعار مناسب و زیبا است و همینطور، تفهیم و توضیح سخن برای مردم؛ به گونهای که مطلب برای همه روشن و واضح شود. از جمله این افراد مى توان به «کمالی سبزواری» اشاره کرد که از ذوقی عرفانی برخوردار بود و در خطابهاش از شعر زیاد استفاده مى کرد.[12]
ه. روشمندی و مناعت طبع
بر خطیب لازم است اخلاق اسلامی و اجتماعی را در حدّ اعلا مراعات کند؛ مانند: علوّ همّت، عزت نفس، مناعت طبع و همینطور نظم و انضباط... از این گونه خطبا مى توان به نام مرحوم «حسین علی راشد» اشاره کرد.
راشد از علوّ همت و مناعت طبع و سلامت نفس، به حدّ فراوان برخوردار بود. در منابر، زبان به تمجید و تعریف بزرگان کشور نمى گشود؛ به گونهای که وقتی از شهزادگان سابق برای شرکت در عزاداری به مسجد شیخ عبدالحسین[13] وارد شدند و جمعیّت کنارِ در ورودی از جا برخاستند که آنان را به سوی صدر مجلس راه دهند، او با تندی خطاب به مردم گفت:
«بنشینید! اینجا مسجد است و خانه خدا است و مردم همه در آن باید یکسان در برابر حق، خاضع و خاشع باشند»
و سپس به این آیه شریفه )وَ عَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَیِّ الْقَیّومِ(؛[14] «و ]در آن روز[ چهرهها در برابر خداوند توانا خاضع شوند» استشهاد کرد.
درویش و غنی، بنده این خاک درند
آنان که غنى ترند، محتاجترند
راشد در زمان دکتر مصدّق با رأی طبیعی مردم به مجلس شورای ملی راه یافت و با یک درگیری لفظی با یکی از وکیلان که گفته بود:
«در مجلس، جای قال الباقر و قال الصادق نیست» دریافت که آنجا، جای او نیست و عطای مجلس را به لقایش بخشید.
راشد، سالیان متمادی در برنامه «شبهای جمعه رادیو ایران» به وعظ، تبلیغ دین و راهنمایی مى پرداخت... منبرهای او، بسیار منظم و مرتّب و روشمند بود. او نخست به تحلیل و تفسیر آیهای از قرآن کریم مى پرداخت، سپس از برخی احادیث که در حقیقت تفصیل آن آیات بود و پرده از نقاب قرآن مى گشود، یاد مى کرد و در این میان، به داستانهای مناسب و اشعار زیبا و روان استشهاد مى جُست و در پایان با ذکر چند جمله عربی که از کتب مقاتِلِ مستند برگزیده بود، از سیّد شهیدان و یاران باوفای او یاد مى کرد.
هر چند لحن قرائت او از عبارات عربی مقتل طوری بود که شنوندگان را متأثر مى ساخت و چشم آنان را برای اشکریختن آماده مى کرد، اما عبارات را با فارسی و شیوایی ترجمه مى کرد تا عارف و عامی، آن عبارات را دریابند.[15]
و. خوشصدایی
عامل دیگر که در خطابه مى تواند مردم را جذب کند، زیبا سخن گفتن و با صدای زیبا و حزین روضه و مصیبت خواندن است.
برخی خطیبان، همچون: سید محمد باقر سبزواری و حاج سید یحیی یزدی، از لحن و آهنگ دلنشین برخوردار بودند و آن را با روشی خاص ـ که آن را تکیه به صوت مى نامیدند ـ ادا مى کردند.[16]
مشورت و تبادل نظر خطبا
از امور لازم برای خطبای کشور، این است که با هم تبادل نظر و اطلاعات داشته باشند و جلسات مشورتی را برای منابر خویش انتخاب کنند. خوب است بدانیم این امر در گذشته نیز وجود داشته است؛ چنان که آقای دکتر مهدی محقق مى نویسد:
«در همان ایّام ]حدود سال 1334ش.[ ما با شماری از استادان و دانشمندان، ظهرهای چهارشنبه در تالار زیر ساعت مدرسه عالی سپهسالار (شهید مطهری) جمع مى شدیم و به بحثهای گوناگون علمی، ادبی، فلسفی و تاریخی مى پرداختیم.
مرحوم راشد همچون مرحوم سید محمد کاظم عصّار، هر چند که ناهار شرکت نمى کردند؛ ولی ساعتی پیش از آن، با ما به بحث و گفتگو مى پرداختند. مرحوم محیط طباطبائی، مرحوم شهید مرتضی مطهری، استاد احمد آرام، احمد راد، شیخ محمد علی حکیم شیرازی، شیخ عبدالله نورانی، سید جعفر شهیدی، احمد مهدوی دامغانی و سید علی موسوی بهبهانی در میان این جمع بودند و آنچه را مرحوم راشد در مباحثات و مفاوضات بیان مى داشت، واقعاً فصل الخطاب و سخن پایانی بود».[17]
پى نوشتها
_______________________________________
[1] . آخرین سخنرانى های راشد، با مقدمه دکتر مهدی محقق، انتشارات اطلاعات، چ2، 1386ش.
[2] . همان، ص11 و 12.
[3] . همان، ص12.
[4] . همان.
[5] . ر.ک: عبرتها در آینه داستانها، احمد دهقان، ص47 و 48،قم، انتشارات نهاوندی، 1378ش.
[6] . مجله حوزه، ش131 و 132، ص129 و 130.
[7] . آخرین سخنرانى های راشد، ص13.
[8] . رجال نجاشی، احمد بن نجاشی، ص326، قم، جامعه مدرسین، چ4، 1413ق.
[9] . ر.ک: شبهای پیشاور، سلطان الواعظین شیرازی، تهران، دارالکتب الاسلامیّه، 1370ش، (مقدمه).
[10] . آخرین سخنرانى های راشد، ص13.
[11] . همان، ص14.
[12] . همان.
[13] . مسجدی در بازار تهران، معروف به «مسجد آذربایجانى ها».
[14] . طه/111.
[15] . آخرین سخنرانى های راشد، ص16و17.
[16] . همان، ص14.
[17] . همان، ص19.