فضالة بن ایوب ازدی اهوازی
آرشیو
چکیده
متن
خطه خوزستان از مراکز تشیّع بوده و برخی از بزرگترین و موجّهترین محدّثان شیعی از این دیار برخاسته و منسوب به اهوازند؛ همانند: حسین بن سعید و حسن بن سعید اهوازی و علی بن مهزیار اهوازی. یکی دیگر از محدّثان بلند مرتبه شیعه که مدّتها در این شهر زندگی میکرد، فضالة بن ایّوب ازدی است که این نوشتار به معرّفی سیمای این بزرگ مرد اختصاص یافته است.
نام و تبار
یکی از قبیلههای عربی که اصل و بنیاد آن سرزمین یمن است، قبیله «اَزُد» است که از شهرتِ بهسزایی برخوردار است. انصار، یاران مدنی حضرت رسول اکرم(ص)، از همین تیرهاند که گروهی از آنان در عراق به ویژه در کوفه زندگی میکردند.
یکی از برگزیدگان قبیله «اَزُد»، فضالة بن ایّوب است که نام او در سلسله اسناد روایات شیعی درخشندگی خیرهکنندهای دارد. چون خاستگاه او از قبیله ازد است، به «ازدی» و چون زادگاهش شهر کوفه بود، به «کوفی» و به سبب آنکه در آخر عمر اهواز را برای زندگی برگزید، به «اهوازی» اشتهار دارد.[1]
از تاریخ قطعی و دقیق تولّدش آگاهی نداریم، اما به قرائنی میتوان اظهار نمود که «فضالة بن ایّوب» در اواسط سده دوم پا به عرصه گیتی نهاد.
طبیعی است که او رشد جسمی و فکری خویش را در زادگاه خود سپری کند که در آن روزگار خاستگاه دهها و صدها محدّث شیعی بود که همگی به واسطه یا بی واسطه از تربیت یافتگان مکتب امام باقر و امام صادق8 بودند. او در چنین فضایی با آموزههای شیعی و اخبار اهل بیت آشنا گردید و انگیزه فراگیری احادیث در نزد استادان دانش حدیث در او پدید آمد. پس حضوری فعّال و چشمگیر یافت و از محضر آن فرزانگان اخبار فراوانی را فرا گرفت.
هجرت علمی
«فضالة بن ایّوب» بعد از گذشت چندین بهار از حیات فرهنگی و دینی خود، برای افزایش دانش و کسب کمال و دستیابی به سرچشمههای موّاج علوم اهل بیت:، به سوی مدینه هجرت کرد تا بر آستان نورانی حضرت کاظم(ع) و حضرت رضا(ع) سرنهد. بدین انگیزه بود که سختیهای سفرهای آنروزگار را با جان و دل خرید.
مدینه در آن عصر، شاهد بروز و ظهور مکاتب فکری و فقهی گوناگونی بود که البته در میان آنها فقط یک نگرش و یک تفکّر اصالت و حقیقت داشت و باقی همه انحراف و راهی به ناکجا آباد بود. فضالة بن ایّوب از میان همه این اندیشهها و دعوتها و خطوط فکری، راه مستقیم را بر گزید و بی درنگ به در خانه حضرت موسی بن جعفر(ع) رفت و به این بیت مقدّس تشرّف یافت و پس از شهادت حضرت، نزد فرزند بزرگوارش امام رضا(ع) رفت و از آن دریای موّاج علم و کمال و معارف بهرهمند شد. او با خود زمزمه میکرد: خدایا! من کجا هستم؟ در کجا ایستادهام؟ نزد وارثان علوم تمام پیامبران الهی، نزد دو خلیفه خدا در زمین هستم.
این محدّث گرانقدر چندان در مدینه ماند ـ و شاید چندین سال به طول انجامید ـ که از اصحاب آن دو بزرگوار بهشمار رفت.[2]
او چگونه بود؟
برای ارزیابی منزلت و آگاهی از جایگاه او، سیمای تابناکش را در آیینه شفّاف کلام بزرگان مینگریم. این ابوالعبّاس نجاشی است که او را چنین زیبا و رسا توصیف میکند:
فضالة بن ایّوب ازدی از نژاد اصیل عربهای کوفه بود که مدّتها در شهر اهواز سکونت داشت. او صاحب دو ویژگی و صفت ممتاز و برجسته بود: نخست اینکه در حوزه نشر و فراگیری اخبار امامان معصوم: بسیار پر تلاش و از چهرههای موفّق و موجّه محدّثان شیعی بهشمار میرود و دوم اینکه همواره در مسیری مستقیم حرکت میکرد و علاقه و پیوند خویش را با اهل بیت: تا آخرین لحظه عمر خود حفظ کرد.[3]
شیخ طوسی و علّامه حلّی که در شناخت محدّثان شیعی، از صاحب نظران به شمار میآیند، به تکریم مقام والای فضاله پرداخته و از این محدّث به عنوان چهرهای ماندگار و موجّه نام بردهاند.[4]
دیگر محدّثان و عالمان حدیث و رجال نیز فضالة بن ایّوب را در شمار برگزیدهترین راویان قرار دادهاند. حتّی کشّی که از پیشگامان محدّث شناسی است، در کتاب ارزشمند خود به نقل از برخی بزرگان و عالمان شیعه، فضالة بن ایّوب را به جای «حسن بن محبوب» از اصحاب اجماع شمرده است.
محقّق برجسته حوزه علمیه قم آیت الله جعفر سبحانی در معرّفی این محدّث مینویسد: او یکی از محدّثان بزرگ و فقیهان صاحب نام تاریخ علم حدیث است؛ به گونهای که در حدود 1307 حدیث از وی به یادگار مانده است.[5]
از یاران معصومان:
چنانکه در پیش اشاره شد، «فضاله» افزون بر اینکه در سلسله راویان جای دارد، از اصحاب و یاران دو امام معصوم، حضرت موسی کاظم(ع) و حضرت رضا(ع) نیز هست و از این رو شیخ ابو جعفر محمّد بن حسن طوسی در کتاب رجالی خود، او را در شمار اصحاب آن دو بزرگوار محسوب کرده و همچنین نجّاشی، علّامه حلّی و دیگران نگاشتهاند که او از حضرت موسی بن جعفر(ع) روایت نقل میکرده است.[6]
استادان و شاگردان
فضاله علاوه بر این که از محضر دو امام بزرگوار بهره برد، نزد محدّثان و حافظان اخبار اهل بیت: نیز حضور یافت و از فضل و دانش و کمال آنان بهرهها جست که برخی از آنان عبارتاند از: علاءبن رزین، جمیل بن دراج، معاویة بن عمّار، سیف بن عمیره، علی بن مهزیار.[7]
او پس از آنکه پلّههای دانش را طی کرد و به جایگاه استادی نائل آمد، گروه زیادی از شیفتگان اخبار و معارف دینی، پروانه وار گرد وجودش جمع شدند و از خرمن علم او خوشهها اندوختند که به برخی از چهرههای شاخص آنان اشاره میکنیم: صفوان بن یحیی، محمّد بن عیسی بن عبید، محمّد بن خالد برقی، احمد بن محمّد بن خالد برقی، حسین بن سعید و حسن بن سعید اهوازی، علی بن اسماعیل میثمی، محمّد بن ابی عمیر.[8]
شناخت گرایش حدیثی
راه دستیابی به گرایش حدیثی هر محدّث، بیشتر به تأمّل و ژرف نگری در روایات اوست. با کاوش در روایات «فضاله» نیز میتوان بدین نکته وقوف یافت که گرایش او بیشتر در سه محورِ کلّی است:
1. تبیین حقّانیت و اثبات ولایت و امامت امامان معصوم شیعه، و بیان فضیلتها و منقبتها و مقامات بلند آن بزرگواران؛
2. فضایل و رذایل اخلاقی؛
3. بیان احکام و قانونهای دینی.
البته گرایش سوم، پررنگتر از بقیه است.[9]
اثر ماندگار
فضاله راوی اخبار زیادی است، اما کمتر مکتوبی از او به یادگار مانده. شیخ طوسی و نجاشی فقط نگاشتهاند که او کتابی دارد و نامی نبردهاند و برخی از پژوهشگران کتاب الصلوة، و النوادر را از تألیفات او دانستهاند.[10]
عروج
فضالة بن ایّوب بعد از عمری تلاش و کوشش در راه نشر و توسعه آموزههای دین، جان به جان آفرین تسلیم کرد و روحش به آسمان پر کشید؛ امّا متأسّفانه زمان و مکان رحلت او معلوم نیست و در هاله ابهام قرار دارد؛ گر چه احتمالاً در اهواز از دنیا رفته است.
گلواژههای معرفت
1. پشتکار داشتن
فضاله، با واسطه از حضرت صادق(ع) نقل کرده است که امام فرمود: بارها و بارها حضرت زین العابدین(ع) میفرمود: «انّی لَاُحِبُّ أَن اُداوِمَ عَلَی العَمل و اِن قلِّ؛[11] من دوست دارم که استمرار و مداومت در عمل داشته باشم؛ گر چه آن کوچک باشد».
2. پیشوایان پس از رسول خدا(ص)
فضاله نقل میکند که ذریح محاربی میگوید: از حضرت صادق(ع) درباره پیشوایان مسلمانان بعد از رسول الله(ص) پرسیدم. آن حضرت به ترتیب نام: امیرمؤمنان علی، امام حسن، امام حسین، امام علی بن حسین و امام محمّد بن علی: را برد و سپس امام صادق(ع) افزود: کسی که این حقیقت انکار ناپذیر را پذیرا نباشد، گویا معرفت حضرت حق و معرفت پیامبر اعظم(ص) را انکار کرده است.
ذریح میگوید: به امام عرض کردم: بعد از امام باقر(ع) شما امام هستید، جانم به فدایت؟ و این را سه بار تکرار کردم. حضرت صریحاً در این باره چیزی نفرمود. فقط به من فرمود: من به تو این حقیقت روشن را بازگو کردم تا از شاهدان و گواهان خدا در زمین باشی.[12]
3. سه عنصر کلیدی در سعادت انسان
وی با واسطه از حضرت صادق(ع) نقل کرده که امیر مؤمنان(ع) فرمود:
«نبّه بالتفکر قلبک و جاف عن اللیل جنبک واتّق الله ربّک؛[13] دلت را با تفکر بیدار کن و در شب پهلو از بستر دور دار و از خداوند پروا داشته باش».
4. دوستی با علی(ع)
از ابان بن تغلب نقل میکند که امام صادق(ع) فرمود: رسول الله(ص) فرمود: هر کس میخواهد همانند من، زندگی کند و مانند من بمیرد و داخل بهشت عدن و جاویدان شود که خداوند تبارک و تعالی آن را آفریده، با علی بن ابی طالب و هر آن کس که علی(ع) را دوست دارد، دوستی کند و با دشمن علی(ع) دشمنی کند و باید اوصیای بعد از او را باورکند. آنان عترت من و پاره تن و گوشت و خون من هستند. خداوند فهم و دانش مرا به آنان بخشیده. من از امتم به خدا شکوه میکنم؛ آنان که فضایل آنها را انکار کنند و آنانی که صله رحم مرا قطع کنند. به خدا قسم، فرزندم (امام حسین(ع)) کشته میشود، خداوند شفاعت من را نصیب آنان نکند.[14]
جایگاه بلند امامان
فضاله با واسطه از امام صادق(ع) نقل میکند که: خداوند تبارک و تعالی بندگانی دارد که آنان را از نور خویش خلق فرموده است. آنان چشم وگوش و زبان گویای خدا در زمین هستند. آنها امینان خدایند بر آنچه او از دستورها و نواهی نازل فرموده است. به برکت وجود آنان گناهان زدوده میشود، ستمها از میان میرود، رحمت الهی بر مردم فرود میآید و به وجود اینان است که پروردگار خلقش را میآزماید و نیازهای مردم را بر آورده میسازد.
راوی میگوید: به حضرت گفتم: آنان چه کسانیاند که صاحب چنین درجات بلندی هستند؟ فرمود: اوصیای رسول الله(ص).[15]
پینوشتها________________________________________
[1] . رجال نجاشی، ص220، چاپ داوری قم، فهرست طوسی، ص136؛ رجال علامه حلی، ص132.
[2] . رجال شیخ طوسی، ص357.
[3] . رجال نجاشی، ص220.
[4] .رجال طوسی، ص357؛ تنقیح المقال، ج2، ص6، باب الفاء.
[5] . رجال کشی، ج2، ص831، تنقیح المقال، ج2، ص6؛ موسوعة طبقات الفقهاء، ج2، ص446.
[6] . رجال طوسی، ص357 و 385؛ رجال نجاشی؛ ص220؛ رجال علّامه حلّی، ص131؛ جامع الرواة، ج2، ص2.
[7] . جامع الرواة، ج2، ص3؛ تنقیح المقال، ج2، ص6، باب الفاء.
[8] . همان.
[9] . اصول کافی، ج1، ص305 و 188؛ جامع الرواة، ج2، ص3؛ بهجة الآمال، ج6، ص27.
[10] . رجال نجاشی، ص220؛ فهرست طوسی، ص136؛ موسوعة طبقات الفقهاء، ج2، ص446؛ معجم الرّجال، ج13، ص271.
[11] . اصول کافی، ج2، ص82.
[12] . همان، ص181.
[13] . امالی، شیخ مفید، ص208، چاپ جامعه مدرّسین.
[14] . همان، ص209.
[15] . توحید، شیخ صدوق، ص167.
نام و تبار
یکی از قبیلههای عربی که اصل و بنیاد آن سرزمین یمن است، قبیله «اَزُد» است که از شهرتِ بهسزایی برخوردار است. انصار، یاران مدنی حضرت رسول اکرم(ص)، از همین تیرهاند که گروهی از آنان در عراق به ویژه در کوفه زندگی میکردند.
یکی از برگزیدگان قبیله «اَزُد»، فضالة بن ایّوب است که نام او در سلسله اسناد روایات شیعی درخشندگی خیرهکنندهای دارد. چون خاستگاه او از قبیله ازد است، به «ازدی» و چون زادگاهش شهر کوفه بود، به «کوفی» و به سبب آنکه در آخر عمر اهواز را برای زندگی برگزید، به «اهوازی» اشتهار دارد.[1]
از تاریخ قطعی و دقیق تولّدش آگاهی نداریم، اما به قرائنی میتوان اظهار نمود که «فضالة بن ایّوب» در اواسط سده دوم پا به عرصه گیتی نهاد.
طبیعی است که او رشد جسمی و فکری خویش را در زادگاه خود سپری کند که در آن روزگار خاستگاه دهها و صدها محدّث شیعی بود که همگی به واسطه یا بی واسطه از تربیت یافتگان مکتب امام باقر و امام صادق8 بودند. او در چنین فضایی با آموزههای شیعی و اخبار اهل بیت آشنا گردید و انگیزه فراگیری احادیث در نزد استادان دانش حدیث در او پدید آمد. پس حضوری فعّال و چشمگیر یافت و از محضر آن فرزانگان اخبار فراوانی را فرا گرفت.
هجرت علمی
«فضالة بن ایّوب» بعد از گذشت چندین بهار از حیات فرهنگی و دینی خود، برای افزایش دانش و کسب کمال و دستیابی به سرچشمههای موّاج علوم اهل بیت:، به سوی مدینه هجرت کرد تا بر آستان نورانی حضرت کاظم(ع) و حضرت رضا(ع) سرنهد. بدین انگیزه بود که سختیهای سفرهای آنروزگار را با جان و دل خرید.
مدینه در آن عصر، شاهد بروز و ظهور مکاتب فکری و فقهی گوناگونی بود که البته در میان آنها فقط یک نگرش و یک تفکّر اصالت و حقیقت داشت و باقی همه انحراف و راهی به ناکجا آباد بود. فضالة بن ایّوب از میان همه این اندیشهها و دعوتها و خطوط فکری، راه مستقیم را بر گزید و بی درنگ به در خانه حضرت موسی بن جعفر(ع) رفت و به این بیت مقدّس تشرّف یافت و پس از شهادت حضرت، نزد فرزند بزرگوارش امام رضا(ع) رفت و از آن دریای موّاج علم و کمال و معارف بهرهمند شد. او با خود زمزمه میکرد: خدایا! من کجا هستم؟ در کجا ایستادهام؟ نزد وارثان علوم تمام پیامبران الهی، نزد دو خلیفه خدا در زمین هستم.
این محدّث گرانقدر چندان در مدینه ماند ـ و شاید چندین سال به طول انجامید ـ که از اصحاب آن دو بزرگوار بهشمار رفت.[2]
او چگونه بود؟
برای ارزیابی منزلت و آگاهی از جایگاه او، سیمای تابناکش را در آیینه شفّاف کلام بزرگان مینگریم. این ابوالعبّاس نجاشی است که او را چنین زیبا و رسا توصیف میکند:
فضالة بن ایّوب ازدی از نژاد اصیل عربهای کوفه بود که مدّتها در شهر اهواز سکونت داشت. او صاحب دو ویژگی و صفت ممتاز و برجسته بود: نخست اینکه در حوزه نشر و فراگیری اخبار امامان معصوم: بسیار پر تلاش و از چهرههای موفّق و موجّه محدّثان شیعی بهشمار میرود و دوم اینکه همواره در مسیری مستقیم حرکت میکرد و علاقه و پیوند خویش را با اهل بیت: تا آخرین لحظه عمر خود حفظ کرد.[3]
شیخ طوسی و علّامه حلّی که در شناخت محدّثان شیعی، از صاحب نظران به شمار میآیند، به تکریم مقام والای فضاله پرداخته و از این محدّث به عنوان چهرهای ماندگار و موجّه نام بردهاند.[4]
دیگر محدّثان و عالمان حدیث و رجال نیز فضالة بن ایّوب را در شمار برگزیدهترین راویان قرار دادهاند. حتّی کشّی که از پیشگامان محدّث شناسی است، در کتاب ارزشمند خود به نقل از برخی بزرگان و عالمان شیعه، فضالة بن ایّوب را به جای «حسن بن محبوب» از اصحاب اجماع شمرده است.
محقّق برجسته حوزه علمیه قم آیت الله جعفر سبحانی در معرّفی این محدّث مینویسد: او یکی از محدّثان بزرگ و فقیهان صاحب نام تاریخ علم حدیث است؛ به گونهای که در حدود 1307 حدیث از وی به یادگار مانده است.[5]
از یاران معصومان:
چنانکه در پیش اشاره شد، «فضاله» افزون بر اینکه در سلسله راویان جای دارد، از اصحاب و یاران دو امام معصوم، حضرت موسی کاظم(ع) و حضرت رضا(ع) نیز هست و از این رو شیخ ابو جعفر محمّد بن حسن طوسی در کتاب رجالی خود، او را در شمار اصحاب آن دو بزرگوار محسوب کرده و همچنین نجّاشی، علّامه حلّی و دیگران نگاشتهاند که او از حضرت موسی بن جعفر(ع) روایت نقل میکرده است.[6]
استادان و شاگردان
فضاله علاوه بر این که از محضر دو امام بزرگوار بهره برد، نزد محدّثان و حافظان اخبار اهل بیت: نیز حضور یافت و از فضل و دانش و کمال آنان بهرهها جست که برخی از آنان عبارتاند از: علاءبن رزین، جمیل بن دراج، معاویة بن عمّار، سیف بن عمیره، علی بن مهزیار.[7]
او پس از آنکه پلّههای دانش را طی کرد و به جایگاه استادی نائل آمد، گروه زیادی از شیفتگان اخبار و معارف دینی، پروانه وار گرد وجودش جمع شدند و از خرمن علم او خوشهها اندوختند که به برخی از چهرههای شاخص آنان اشاره میکنیم: صفوان بن یحیی، محمّد بن عیسی بن عبید، محمّد بن خالد برقی، احمد بن محمّد بن خالد برقی، حسین بن سعید و حسن بن سعید اهوازی، علی بن اسماعیل میثمی، محمّد بن ابی عمیر.[8]
شناخت گرایش حدیثی
راه دستیابی به گرایش حدیثی هر محدّث، بیشتر به تأمّل و ژرف نگری در روایات اوست. با کاوش در روایات «فضاله» نیز میتوان بدین نکته وقوف یافت که گرایش او بیشتر در سه محورِ کلّی است:
1. تبیین حقّانیت و اثبات ولایت و امامت امامان معصوم شیعه، و بیان فضیلتها و منقبتها و مقامات بلند آن بزرگواران؛
2. فضایل و رذایل اخلاقی؛
3. بیان احکام و قانونهای دینی.
البته گرایش سوم، پررنگتر از بقیه است.[9]
اثر ماندگار
فضاله راوی اخبار زیادی است، اما کمتر مکتوبی از او به یادگار مانده. شیخ طوسی و نجاشی فقط نگاشتهاند که او کتابی دارد و نامی نبردهاند و برخی از پژوهشگران کتاب الصلوة، و النوادر را از تألیفات او دانستهاند.[10]
عروج
فضالة بن ایّوب بعد از عمری تلاش و کوشش در راه نشر و توسعه آموزههای دین، جان به جان آفرین تسلیم کرد و روحش به آسمان پر کشید؛ امّا متأسّفانه زمان و مکان رحلت او معلوم نیست و در هاله ابهام قرار دارد؛ گر چه احتمالاً در اهواز از دنیا رفته است.
گلواژههای معرفت
1. پشتکار داشتن
فضاله، با واسطه از حضرت صادق(ع) نقل کرده است که امام فرمود: بارها و بارها حضرت زین العابدین(ع) میفرمود: «انّی لَاُحِبُّ أَن اُداوِمَ عَلَی العَمل و اِن قلِّ؛[11] من دوست دارم که استمرار و مداومت در عمل داشته باشم؛ گر چه آن کوچک باشد».
2. پیشوایان پس از رسول خدا(ص)
فضاله نقل میکند که ذریح محاربی میگوید: از حضرت صادق(ع) درباره پیشوایان مسلمانان بعد از رسول الله(ص) پرسیدم. آن حضرت به ترتیب نام: امیرمؤمنان علی، امام حسن، امام حسین، امام علی بن حسین و امام محمّد بن علی: را برد و سپس امام صادق(ع) افزود: کسی که این حقیقت انکار ناپذیر را پذیرا نباشد، گویا معرفت حضرت حق و معرفت پیامبر اعظم(ص) را انکار کرده است.
ذریح میگوید: به امام عرض کردم: بعد از امام باقر(ع) شما امام هستید، جانم به فدایت؟ و این را سه بار تکرار کردم. حضرت صریحاً در این باره چیزی نفرمود. فقط به من فرمود: من به تو این حقیقت روشن را بازگو کردم تا از شاهدان و گواهان خدا در زمین باشی.[12]
3. سه عنصر کلیدی در سعادت انسان
وی با واسطه از حضرت صادق(ع) نقل کرده که امیر مؤمنان(ع) فرمود:
«نبّه بالتفکر قلبک و جاف عن اللیل جنبک واتّق الله ربّک؛[13] دلت را با تفکر بیدار کن و در شب پهلو از بستر دور دار و از خداوند پروا داشته باش».
4. دوستی با علی(ع)
از ابان بن تغلب نقل میکند که امام صادق(ع) فرمود: رسول الله(ص) فرمود: هر کس میخواهد همانند من، زندگی کند و مانند من بمیرد و داخل بهشت عدن و جاویدان شود که خداوند تبارک و تعالی آن را آفریده، با علی بن ابی طالب و هر آن کس که علی(ع) را دوست دارد، دوستی کند و با دشمن علی(ع) دشمنی کند و باید اوصیای بعد از او را باورکند. آنان عترت من و پاره تن و گوشت و خون من هستند. خداوند فهم و دانش مرا به آنان بخشیده. من از امتم به خدا شکوه میکنم؛ آنان که فضایل آنها را انکار کنند و آنانی که صله رحم مرا قطع کنند. به خدا قسم، فرزندم (امام حسین(ع)) کشته میشود، خداوند شفاعت من را نصیب آنان نکند.[14]
جایگاه بلند امامان
فضاله با واسطه از امام صادق(ع) نقل میکند که: خداوند تبارک و تعالی بندگانی دارد که آنان را از نور خویش خلق فرموده است. آنان چشم وگوش و زبان گویای خدا در زمین هستند. آنها امینان خدایند بر آنچه او از دستورها و نواهی نازل فرموده است. به برکت وجود آنان گناهان زدوده میشود، ستمها از میان میرود، رحمت الهی بر مردم فرود میآید و به وجود اینان است که پروردگار خلقش را میآزماید و نیازهای مردم را بر آورده میسازد.
راوی میگوید: به حضرت گفتم: آنان چه کسانیاند که صاحب چنین درجات بلندی هستند؟ فرمود: اوصیای رسول الله(ص).[15]
پینوشتها________________________________________
[1] . رجال نجاشی، ص220، چاپ داوری قم، فهرست طوسی، ص136؛ رجال علامه حلی، ص132.
[2] . رجال شیخ طوسی، ص357.
[3] . رجال نجاشی، ص220.
[4] .رجال طوسی، ص357؛ تنقیح المقال، ج2، ص6، باب الفاء.
[5] . رجال کشی، ج2، ص831، تنقیح المقال، ج2، ص6؛ موسوعة طبقات الفقهاء، ج2، ص446.
[6] . رجال طوسی، ص357 و 385؛ رجال نجاشی؛ ص220؛ رجال علّامه حلّی، ص131؛ جامع الرواة، ج2، ص2.
[7] . جامع الرواة، ج2، ص3؛ تنقیح المقال، ج2، ص6، باب الفاء.
[8] . همان.
[9] . اصول کافی، ج1، ص305 و 188؛ جامع الرواة، ج2، ص3؛ بهجة الآمال، ج6، ص27.
[10] . رجال نجاشی، ص220؛ فهرست طوسی، ص136؛ موسوعة طبقات الفقهاء، ج2، ص446؛ معجم الرّجال، ج13، ص271.
[11] . اصول کافی، ج2، ص82.
[12] . همان، ص181.
[13] . امالی، شیخ مفید، ص208، چاپ جامعه مدرّسین.
[14] . همان، ص209.
[15] . توحید، شیخ صدوق، ص167.