امام علی (ع) و پیروی از پیامبر(ص)
آرشیو
چکیده
متن
زندگی امام علی(ع) را میتوان به پنج بخش تقسیم کرد:
1. ولادت تا بعثت.
2. بعثت تا هجرت.
3. هجرت تا رحلت پیامبر اکرم(ص).
4. رحلت پیامبر تا خلافت.
5. خلافت تا شهادت.[1]
بیهیچ تردیدی راز «اطاعت» آن حضرت از مراد خویش و جلوههای آشکار و نهان عملی آن را، باید در این مراحل پنجگانه جست.
در آغوش پیامبر(ص)
آن گاه که «قریش» در فقر و تنگدستی بهسر میبرد و شومی قحطی و خشکسالی بر شهر «مکه» سایه افکنده بود، پیامبر مهربان بستگان خویش را فراخواند و پس از گفت و گویی کوتاه، به محضر «ابوطالب» شتافتند، تا شاید بتوانند باری از دوشش بردارند و اندکی از مسؤولیت سنگین وی بکاهند.
و این سان بود که فرزندان ابوطالب ـ جز عقیل ـ در میان خویشاوندانش تقسیم شدند و علی(ع) نیز به پیامبر(ص) سپرده شد.
گویی تقدیر چنین بود که علی(ع) از دوران کودکی به دامان پرمهر و محبت پیامبر(ص) پناه آورد، تا همواره به مهربانیهای آن حضرت چنین ببالد:
«شما از موقعیت من با رسول خدا(ص) در خویشاوندی نزدیک و منزلت خاصی که با او دارم، با خبرید. مرا در کودکی در دامان خویش مینشاند؛ به سینه میچسباند و در بستر خویش در کنارش مینشاند... او هرگز دروغی از من نشنید و اشتباه و لغزشی در کارم ندید...».[2]
شخصیت والای امام علی(ع) چنان بود که پیامبر اکرم(ص) در بین مسلمانان، همتایی جز او نداشت و حضرتش چنان به پیامبر(ص) نزدیک بود، که فرمود:
«بزرگان از اصحاب محمد(ص) ـ که حافظ قرآن و سنت او هستند و به اسرارش آگاهند ـ میدانند من هرگز ساعتی از فرمان خدا و رسول او دور نماندهام».[3]
و باز میفرماید:
«وَ لَقَدْ کُنْتُ أَتَّبِعُهُ اتِّبَاعَ الْفَصِیلِ أثر أُمِّهِ یَرْفَعُ لِی فِی کُلِّ یَوْمٍ مِنْ أَخْلاَقِهِ عَلَماً وَ یَأْمُرُنِی بِالْاِقْتِدَاءِ بِهِ؛[4] در پی او بودم، چنان که شتر بچه در پی مادر. هر روز برای من از اخلاق خود، نشانهای بر پا میداشت و مرا به پیروی آن میگماشت».[5]
علی(ع) و خلوتگاه حرا
مورّخان مینویسند:
«علی(ع) چنان با پیامبر(ص) همراه بود که هر گاه آن حضرت از شهر خارج میشد و به کوه و بیابان میرفت، او را همراه خود میبرد».[6]
آری، امام علی(ع) نور وحی را میدید و عطر رسالت و نبوت را میبویید.[7]
پیامبر اکرم(ص) نیر در این باره میفرمود:
« إِنَّکَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَى مَا أَرَى؛ إِلاَّ أَنَّکَ لَسْتَ بِنَبِیٍّ وَ لکِنَّکَ وَزِیرٌ...؛[8] تو آنچه را من میشنوم و میبینم، میشنوی و میبینی؛ اما تو پیامبر نیستی، بلکه وزیر و یاور منی».
امام علی(ع) پس از بعثت
حضرت علی(ع) در این دوران سیزده ساله نیز پیوسته همزبان و همدل پیامبر اکرم(ص) بود.
آری، ایمان امام(ع) از ایمان مخلوقات برتر است. وی همواره پاک و موحد زیست و آن گاه که ستم پیشگان مکه در فضایی شرک آلود بر اهل ایمان میتاختند، در اسلام آوردن بر همگان پیشی گرفت. آن حضرت در این باره میفرماید:
«خداوندا! من نخستین کسی هستم که به سوی تو بازگشته، پیامت را شنیده و پاسخ گفتهام. هیچ کس ـ جز پیامبر ـ در نماز بر من سبقت نجست و من نخستین نمازگزار در اسلام، پس از او هستم».[9]
این حقیقت در نامهها و خطبههای آن حضرت فراوان دیده میشود؛ خصلتی که همواره بر زبان یاران و اصحابش جاری بود و بسیاری از محدثان و تاریخنویسان نیز چنین نقل کردهاند:
«بُعِثَ النبِیُّ یَومَ الاثنین وَ اَسلَمَ علیٌّ یَومَ الثُّلثاء؛[10] پیامبر اکرم(ص) روز دوشنبه به رسالت مبعوث شد و علی(ع) روز سهشنبه ایمان آورد».
نخستین یاور[11]
پیامبر اکرم(ص) در آغاز اسلام، مردم را به صورت پنهانی به آیین الهی فرا میخواند.[12] اما پس از چندی نخستین پیغام دوست در غار حرا، بر قلب پیامبر، فرو آمد:
)وَ أَنْذِرْ عَشیرَتَکَ اْلأَقْرَبینَ وَ اخْفِضْ جَناحَکَ لِمَنِ اتّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ فَإِنْ عَصَوْکَ فَقُلْ إِنّی بَریءٌ مِمّا تَعْمَلُونَ(؛[13]
«بستگان نزدیک خویش را از عذاب الهی، بیم ده و پر و بال پُر مِهر و محبت خود را بر سر اهل ایمان بگشا؛ و اگر با تو مخالفت ورزیدند، بگو: من از کارهای بد شما بیزارم».
آن گاه پیامبر(ص) به علی(ع) گفت:
«خداوند، مرا فرموده است خویشاوندان نزدیکم را به پرستش او فراخوانم؛ گوسفندی بکش و صاعی نان و قدحی شیر، فراهم کن».
علی(ع) نیز چنان کرد. در آن روز، چهل ـ یا نزدیک به چهل ـ نفر از فرزندان عبدالمطلب گردآمدند... اما «ابولهب» همزمان با آغاز سخنان رسول اکرم(ص) فریاد برآورد:
«او، شما را جادو کرده است».
و مجلس به هم خورد. روز دیگر، پیامبر(ص) آنان را فراخواند و فرمود:
«ای فرزندان عبدالمطلب! گمان ندارم کسی از عرب برای مردم خود، بهتر از آنچه من برای شما آوردهام، آورده باشد. دنیا و آخرت را برای شما آوردهام».
سپس رسالت خویش را به خویشاوندانش رساند و فرمود:
«کدام یک از شما، مرا در این کار یاری میکند تا برادر، وصی و خلیفه من در میانتان باشد؟».
و فقط علی(ع) بود که سکوت سنگین مجلس را شکست:
«ای فرستاده خدا! او منم».
پیامبر(ص) فرمود:
«علی، وصی و خلیفه من در میان شماست. سخنش را بشنوید و از وی فرمان برید».
از آن پس، علی(ع) به جانشینی و وصایت رسول خدا(ص) گماشته شد.[14]
اوج جانبازی
قریشیان که نمیتوانستند وجود مقدس پیامبر اکرم(ص) و آیین الهیاش را تحمل کنند، به آزار و شکنجه مسلمانان پرداختند و آنان در دو گروه به «حبشه» و «یثرب» هجرت کردند. رسول خدا(ص) نیز در سال دهم بعثت، بزرگترین حامیان و یاران خویش (ابوطالب و خدیجه) را از دست داد و از آن پس، آزارهای قریش فزونی یافت.
سرانجام در سال 13 بعثت، سران کفر، نقشهای شوم را طرحریزی کردند، که خداوند پیامبرش را چنین از آن، آگاه ساخت:
«به یاد آور هنگامی را که کافران بر ضد تو، حیله کردند و بر آن شدند تو را زندانی کنند، بکشند یا تبعید گردانند. آنان از در مکر وارد میشدند؛ خداوند نیز مکر آنان را به خودشان بازمیگرداند؛ و او از همگان چارهجوتر است».[15]
آری آنان چنین پنداشتند تا پیامبر(ص) کشته نشود، این شعله فرونخواهد نشست، امّا این را نیز نیک میدانستند که قتل پیامبر(ص) فتنه و آشوبی در قریش پدید خواهد آورد و بنیهاشم را به خونخواهی واخواهد داشت. لذا در «دارالندوه» گرد آمدند و پس از گفت و گوی بسیار، تصمیم گرفتند جوانانی دلاور برگزینند و با شمشیرهای برّان، شب هنگام، رسول اکرم را از پای درآورند.
در این هنگام، قاصد وحی در رسید و رسول خدا را آگاهی بخشید. امام علی(ع) نیز به فرمان پیامبر(ص) ـ عاشقانه و آگاهانه ـ خطر کشته شدن را به جان و دل خرید و در بستر آن حضرت آرمید. و خداوند، جانبازی حضرت علی(ع) را این سان ستود:
) وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ وَ اللّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبادِ[16](؛
«برخی از مردم، کسانی هستند که جان خویش برای کسب خشنودی خداوند از دست میدهند؛ و پروردگار به بندگان خود، رؤوف و مهربان است».
رسول خدا(ص) رهسپار «مدینه» شد و طی نامهای از امام علی(ع) خواست تا به آن دیار، روانه شود. آن حضرت نیز با «فَواطِم»[17] سوی مدینه، ره سپرد.
امام علی(ع) پس از هجرت
در این دوران نیز امام علی(ع) پیوسته در کنار رسول خدا(ص) و از بزرگ حامیان و پیروان حضرتش بود. وی در تمامی «غزوه»ها[18] ـ جز تبوک ـ حضور داشت.[19] و در بسیاری از «سریه»ها[20] نیز شرکت کرد.
در همین دوران بود که امام علی(ع) کتابت وحی (قرآن) را نیز بر عهده گرفت. هم چنین در تنظیم اسناد سیاسی و تاریخی و نامههای تبلیغی بسیار کوشید، که اینک متن بسیاری از آنها در کتابهای سیره و تاریخ، مضبوط است.[21]
فداکاری آن حضرت در جنگ «بدر» بینظیر بود و شهامتش در نبرد «احد»[22] باعث شد ستایشی قدسی یابد:
«لا فتی الاّ علیّ و لا سیف الاّ ذوالفقار».
در نبرد خندق نیز آن گاه که مظهر ایمان (علی(ع)) با مظهر کامل شرک و کفر (عمرو بن عبدود) رو به رو شد، پیامبر(ص) فداکاری علی(ع) را چنین ستود:
«ضَرَبةُ علیٍّ یَومَ الخندقِ اَفضَلُ مِن عبادةِ الثقلینِ؛[23] ارزش ضربتی که علی در روز خندق بر دشمن فرود آورد، از عبادت جن و انس برتر است».
در جنگ «خیبر»[24] نیز علی(ع) با کندن دروازه خیبر، کانون فساد و خطر (یهودیان) را برای همیشه در هم کوبید.[25]
و در سال نهم هجرت، آن گاه که سوره «برائت» بر پیامبر(ص) نازل شد، آن حضرت(ص) نخست «ابوبکر» را با تنی چند از مسلمانان،[26] مأمور خواندن آیات برائت و بیزاری از مشرکان در اجتماع حجاج ـ در روز عید قربان ـ کرد؛ امّا چندی بعد، امین وحی به پیامبر فرمود:
«باید این اعلامیه را، پیامبر و یا کسی از خاندان او به مردم ابلاغ کند».
سرانجام امام علی(ع) این مهم را عهدهدار شد.[27]
در سال دهم هجرت، به فرمان رسول اکرم(ص) حضرت علی(ع) به «یمن» شتافت و قبیله «هَمْدان» را به دین اسلام فراخواند؛ که همگان مسلمان شدند.
در همان سال، پیامبر اکرم(ص) به حج رفت و پس از تعلیم احکام آن به مسلمانان، فرمود:
«مردم! شاید سالی دیگر شما را در این جا نبینم! از امروز، خون و مال شما بر یکدیگر حرام است؛ تا آنکه خدا را دیدار کنید».
سپس هنگام بازگشت از مکه، در منزل «جُحْفه» و غدیر خم، به فرمان خداوند، حکم ولایت علی(ع)[28] را بر همگان خواند:
«هر کس من مولای اویم، علی مولایش است».
رحلت پیامبر(ص)
رسول خدا(ص) دو ماه پس از بازگشت از سفر حج، به دیار باقی شتافت. امام علی(ع) از غمانگیزترین روزهای زندگانی خویش این گونه یاد میکند:
«رسول خدا(ص) جان سپرد؛ در حالی که سرش بر سینه من بود. شست و شویش را به انجام رساندم. فرشتگان الهی، یاریام کردند و از خانه و اطراف آن فریاد غم سر دادند... پس کدامین فرد به آن حضرت سزاوارتر از من است؟».[29]
نگاهی دیگر
امام علی(ع) در سه مرحله نخست از زندگانی خویش، نزدیکترین اشخاص و مطیعترین آنان نسبت به پیامبر(ص) بود؛ اما در چهارمین مرحله از حیات خویش 25 سال سکوت پیشه کرد، هر چند آن نیز در راستای پیروی از پیامبر و حفظ آرمانها و اهداف والای مکتب الهی رسول اکرم(ص) بود.
تفسیر قرآن، تربیت و پرورش شاگردانی چون «ابن عباس»، قضاوت و داوریهای حیرتانگیز، پاسخ به شبهههای اندیشمندان ملل و نحل گوناگون، کمک به بینوایان و درماندگان و ... از جمله فعالیتهای اساسی آن حضرت در این دوران بود.
آری، از آیات قرآن و روایات نبوی چنین برمیآید که پیامبر اکرم(ص) از ارتداد امت پس از رحلت خویش بسیار نگران بود و تاریخ، نشانگر آن است که اختلاف و تفرقه ـ پس از رحلت پیامبر ـ به میان مسلمانان راه یافت. و امام علی(ع) از آغاز حوادث «سقیفه» تا پایان عمر خویش همواره در راه پیامبر(ص) گام نهاد و موجهای فتنه و آشوب را فرونشاند.
خلافت و شهادت
با نگاهی اجمالی به تاریخ اسلامی نیز میتوان دریافت یکی از بزرگترین عوامل و علل پذیرش خلافت از سوی علی(ع)، «احیای سنّت رسول الله» بود؛ هر چند آن حضرت(ع) هرگز در دوران خلفای پیش از خود نیز لحظهای از اثبات حق و براندازی باطل رخ برنتافت.
مسلمانان که در عهد خلفای پیشین به شرافت و بزرگواری مولا(ع) پی برده بودند، پس از مرگ «عثمان» چنان به بیعتش شتافتند که آن حضرت، خود در این باره فرمود:
«چنان بر من هجوم آوردند که شتران تشنه به آبشخور، روی آرند و چراننده، پایبند آنها را بردارد و یکدیگر را بفشارند. چندان که پنداشتم خیال کشتن مرا در سر میپرورانند، یا در محضر من بعضی خیال کشتن بعضی دیگر را دارند».[30]
امام علی(ع) در دوران خلافت خویش نیز تا هنگام شهادت، بیش از هر کسی دعوت پیامبر(ص) را اجابت کرد؛ چرا که او نزدیکترین مردم به آن حضرت(ص) بود.
آری، امیرمؤمنان(ع) شعر شهادت خویش را از زبان مراد خویش سرود:
«به خدا سوگند! دروغ نمیگویم، و به من نیز دروغ گفته نشده؛ امشب همان شب «معهود» است».
سرانجام آن شب از راه رسید؛ شبی که شمشیر زهرآگین پلیدترین ستمگر تاریخ (ابن ملجم)، پیشانی خورشید را شکافت و «حالتی رفت که محراب به فریاد آمد».
پینوشتها________________________________________
[1] . فروغ ولایت، ص25، (برگرفته از پیشگفتار)، استاد جعفر سبحانی، انتشارات صحیفه با همکاری انتشارات جلوه، چ6، 1378ش.
[2] . نهجالبلاغه، فیض الاسلام، خطبه234، (با تلخیص).
[3] . همان، خطبه188.
[4] . نهجالبلاغه، عبده، ج2، ص182، خطبه192.
[5] . خلاصه علی از زبان علی(ع)، دکتر سید جعفر شهیدی، ص2، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تلخیص: محمدرضا جوادی، چ5، 1378ش.
[6] . شرح نهجالبلاغه، ابن ابیالحدید، ج13، ص208.
[7] . همان، ص197؛ خطبه 192 «اَرَی نُورَ الوَحیِ و الرسالةِ و اَشُمَّ ریحَ النُّبُوَّةِ».
[8] . ر.ک: نهجالبلاغه، خطبه قاصعه.
[9] . همان، خطبه 131 (با اندکی تصرف).
[10] . مستدرک حاکم، ج2، ص112؛ الاستیعاب، ج3، ص32.
[11] . ر.ک: علی از زبان علی(ع)، ص3و4.
[12] . این مدت را سه سال دانستهاند.
[13] . شعرا/214ـ216.
[14] . این فضیلت تاریخی در منابع اهل سنت آمده است؛ مثل: تفسیر طبری، ج19، ص74؛ تاریخ طبری، ج2، ص216؛ کامل ابن اثیر، ج2، ص24؛ سیره حلبی، ج1، ص321.
[15] . انفال/30.
[16] . بقره/207.
[17] . فاطمه دختر پیامبر، فاطمه مادر حضرت علی و فاطمه دختر زبیر بن عبدالمطلب که مورخان، آنان را «فواطم» نامیدهاند.
[18] . «غزوه» به نبردهایی اطلاق میشود که پیامبر(ص) خود، رهبری و فرماندهی سپاه را برعهده داشت.
[19] . امام علی(ع) در غزوه تبوک به فرمان پیامبر در مدینه ماند؛ زیرا بیم شورش منافقان میرفت.
[20] . نبردهایی که فرماندهی لشکر اسلام بر عهده بزرگان و برجستگان مسلمان بود.
[21] . ر.ک: فروغ ولایت، ص77 و78.
[22] . این نبرد در سال سوم هجرت، رخ داد.
[23] . مستدرک حاکم، ج3، ص32؛ بحارالانوار، ج20، ص216.
[24] . این نبرد در سال هفتم هجرت، رخ داد.
[25] . شرح و وصف این ماجرا در کتابهای سیره پیامبر(ص) آمده است.
[26] . واقدی در «مغازی»، ج3، ص1077، تعداد همراهان ابوبکر را 300 نفر ذکر کرده است.
[27] . ر.ک: السیرة النبویة، ج4، ص69، چاپ مصر، 1350ق؛ تفسیر حسینی، ص255؛ تفسیر کبیر، فخر رازی، ج15، ص218؛ مجمع البیان، طبرسی، ج3، ص10؛ تفسیر ابن کثیر، ج2، ص222؛ تفسیر کاشف، ج5، ص272 و... .
[28] . این حکم در آیه3 سوره «مائده» آمده است: )الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُم...(.
[29] . نهجالبلاغه، فیض الاسلام، خطبه 188 (با اندکی تلخیص).
[30] . علی از زبان علی(ع)، ص29.
1. ولادت تا بعثت.
2. بعثت تا هجرت.
3. هجرت تا رحلت پیامبر اکرم(ص).
4. رحلت پیامبر تا خلافت.
5. خلافت تا شهادت.[1]
بیهیچ تردیدی راز «اطاعت» آن حضرت از مراد خویش و جلوههای آشکار و نهان عملی آن را، باید در این مراحل پنجگانه جست.
در آغوش پیامبر(ص)
آن گاه که «قریش» در فقر و تنگدستی بهسر میبرد و شومی قحطی و خشکسالی بر شهر «مکه» سایه افکنده بود، پیامبر مهربان بستگان خویش را فراخواند و پس از گفت و گویی کوتاه، به محضر «ابوطالب» شتافتند، تا شاید بتوانند باری از دوشش بردارند و اندکی از مسؤولیت سنگین وی بکاهند.
و این سان بود که فرزندان ابوطالب ـ جز عقیل ـ در میان خویشاوندانش تقسیم شدند و علی(ع) نیز به پیامبر(ص) سپرده شد.
گویی تقدیر چنین بود که علی(ع) از دوران کودکی به دامان پرمهر و محبت پیامبر(ص) پناه آورد، تا همواره به مهربانیهای آن حضرت چنین ببالد:
«شما از موقعیت من با رسول خدا(ص) در خویشاوندی نزدیک و منزلت خاصی که با او دارم، با خبرید. مرا در کودکی در دامان خویش مینشاند؛ به سینه میچسباند و در بستر خویش در کنارش مینشاند... او هرگز دروغی از من نشنید و اشتباه و لغزشی در کارم ندید...».[2]
شخصیت والای امام علی(ع) چنان بود که پیامبر اکرم(ص) در بین مسلمانان، همتایی جز او نداشت و حضرتش چنان به پیامبر(ص) نزدیک بود، که فرمود:
«بزرگان از اصحاب محمد(ص) ـ که حافظ قرآن و سنت او هستند و به اسرارش آگاهند ـ میدانند من هرگز ساعتی از فرمان خدا و رسول او دور نماندهام».[3]
و باز میفرماید:
«وَ لَقَدْ کُنْتُ أَتَّبِعُهُ اتِّبَاعَ الْفَصِیلِ أثر أُمِّهِ یَرْفَعُ لِی فِی کُلِّ یَوْمٍ مِنْ أَخْلاَقِهِ عَلَماً وَ یَأْمُرُنِی بِالْاِقْتِدَاءِ بِهِ؛[4] در پی او بودم، چنان که شتر بچه در پی مادر. هر روز برای من از اخلاق خود، نشانهای بر پا میداشت و مرا به پیروی آن میگماشت».[5]
علی(ع) و خلوتگاه حرا
مورّخان مینویسند:
«علی(ع) چنان با پیامبر(ص) همراه بود که هر گاه آن حضرت از شهر خارج میشد و به کوه و بیابان میرفت، او را همراه خود میبرد».[6]
آری، امام علی(ع) نور وحی را میدید و عطر رسالت و نبوت را میبویید.[7]
پیامبر اکرم(ص) نیر در این باره میفرمود:
« إِنَّکَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَى مَا أَرَى؛ إِلاَّ أَنَّکَ لَسْتَ بِنَبِیٍّ وَ لکِنَّکَ وَزِیرٌ...؛[8] تو آنچه را من میشنوم و میبینم، میشنوی و میبینی؛ اما تو پیامبر نیستی، بلکه وزیر و یاور منی».
امام علی(ع) پس از بعثت
حضرت علی(ع) در این دوران سیزده ساله نیز پیوسته همزبان و همدل پیامبر اکرم(ص) بود.
آری، ایمان امام(ع) از ایمان مخلوقات برتر است. وی همواره پاک و موحد زیست و آن گاه که ستم پیشگان مکه در فضایی شرک آلود بر اهل ایمان میتاختند، در اسلام آوردن بر همگان پیشی گرفت. آن حضرت در این باره میفرماید:
«خداوندا! من نخستین کسی هستم که به سوی تو بازگشته، پیامت را شنیده و پاسخ گفتهام. هیچ کس ـ جز پیامبر ـ در نماز بر من سبقت نجست و من نخستین نمازگزار در اسلام، پس از او هستم».[9]
این حقیقت در نامهها و خطبههای آن حضرت فراوان دیده میشود؛ خصلتی که همواره بر زبان یاران و اصحابش جاری بود و بسیاری از محدثان و تاریخنویسان نیز چنین نقل کردهاند:
«بُعِثَ النبِیُّ یَومَ الاثنین وَ اَسلَمَ علیٌّ یَومَ الثُّلثاء؛[10] پیامبر اکرم(ص) روز دوشنبه به رسالت مبعوث شد و علی(ع) روز سهشنبه ایمان آورد».
نخستین یاور[11]
پیامبر اکرم(ص) در آغاز اسلام، مردم را به صورت پنهانی به آیین الهی فرا میخواند.[12] اما پس از چندی نخستین پیغام دوست در غار حرا، بر قلب پیامبر، فرو آمد:
)وَ أَنْذِرْ عَشیرَتَکَ اْلأَقْرَبینَ وَ اخْفِضْ جَناحَکَ لِمَنِ اتّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ فَإِنْ عَصَوْکَ فَقُلْ إِنّی بَریءٌ مِمّا تَعْمَلُونَ(؛[13]
«بستگان نزدیک خویش را از عذاب الهی، بیم ده و پر و بال پُر مِهر و محبت خود را بر سر اهل ایمان بگشا؛ و اگر با تو مخالفت ورزیدند، بگو: من از کارهای بد شما بیزارم».
آن گاه پیامبر(ص) به علی(ع) گفت:
«خداوند، مرا فرموده است خویشاوندان نزدیکم را به پرستش او فراخوانم؛ گوسفندی بکش و صاعی نان و قدحی شیر، فراهم کن».
علی(ع) نیز چنان کرد. در آن روز، چهل ـ یا نزدیک به چهل ـ نفر از فرزندان عبدالمطلب گردآمدند... اما «ابولهب» همزمان با آغاز سخنان رسول اکرم(ص) فریاد برآورد:
«او، شما را جادو کرده است».
و مجلس به هم خورد. روز دیگر، پیامبر(ص) آنان را فراخواند و فرمود:
«ای فرزندان عبدالمطلب! گمان ندارم کسی از عرب برای مردم خود، بهتر از آنچه من برای شما آوردهام، آورده باشد. دنیا و آخرت را برای شما آوردهام».
سپس رسالت خویش را به خویشاوندانش رساند و فرمود:
«کدام یک از شما، مرا در این کار یاری میکند تا برادر، وصی و خلیفه من در میانتان باشد؟».
و فقط علی(ع) بود که سکوت سنگین مجلس را شکست:
«ای فرستاده خدا! او منم».
پیامبر(ص) فرمود:
«علی، وصی و خلیفه من در میان شماست. سخنش را بشنوید و از وی فرمان برید».
از آن پس، علی(ع) به جانشینی و وصایت رسول خدا(ص) گماشته شد.[14]
اوج جانبازی
قریشیان که نمیتوانستند وجود مقدس پیامبر اکرم(ص) و آیین الهیاش را تحمل کنند، به آزار و شکنجه مسلمانان پرداختند و آنان در دو گروه به «حبشه» و «یثرب» هجرت کردند. رسول خدا(ص) نیز در سال دهم بعثت، بزرگترین حامیان و یاران خویش (ابوطالب و خدیجه) را از دست داد و از آن پس، آزارهای قریش فزونی یافت.
سرانجام در سال 13 بعثت، سران کفر، نقشهای شوم را طرحریزی کردند، که خداوند پیامبرش را چنین از آن، آگاه ساخت:
«به یاد آور هنگامی را که کافران بر ضد تو، حیله کردند و بر آن شدند تو را زندانی کنند، بکشند یا تبعید گردانند. آنان از در مکر وارد میشدند؛ خداوند نیز مکر آنان را به خودشان بازمیگرداند؛ و او از همگان چارهجوتر است».[15]
آری آنان چنین پنداشتند تا پیامبر(ص) کشته نشود، این شعله فرونخواهد نشست، امّا این را نیز نیک میدانستند که قتل پیامبر(ص) فتنه و آشوبی در قریش پدید خواهد آورد و بنیهاشم را به خونخواهی واخواهد داشت. لذا در «دارالندوه» گرد آمدند و پس از گفت و گوی بسیار، تصمیم گرفتند جوانانی دلاور برگزینند و با شمشیرهای برّان، شب هنگام، رسول اکرم را از پای درآورند.
در این هنگام، قاصد وحی در رسید و رسول خدا را آگاهی بخشید. امام علی(ع) نیز به فرمان پیامبر(ص) ـ عاشقانه و آگاهانه ـ خطر کشته شدن را به جان و دل خرید و در بستر آن حضرت آرمید. و خداوند، جانبازی حضرت علی(ع) را این سان ستود:
) وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ وَ اللّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبادِ[16](؛
«برخی از مردم، کسانی هستند که جان خویش برای کسب خشنودی خداوند از دست میدهند؛ و پروردگار به بندگان خود، رؤوف و مهربان است».
رسول خدا(ص) رهسپار «مدینه» شد و طی نامهای از امام علی(ع) خواست تا به آن دیار، روانه شود. آن حضرت نیز با «فَواطِم»[17] سوی مدینه، ره سپرد.
امام علی(ع) پس از هجرت
در این دوران نیز امام علی(ع) پیوسته در کنار رسول خدا(ص) و از بزرگ حامیان و پیروان حضرتش بود. وی در تمامی «غزوه»ها[18] ـ جز تبوک ـ حضور داشت.[19] و در بسیاری از «سریه»ها[20] نیز شرکت کرد.
در همین دوران بود که امام علی(ع) کتابت وحی (قرآن) را نیز بر عهده گرفت. هم چنین در تنظیم اسناد سیاسی و تاریخی و نامههای تبلیغی بسیار کوشید، که اینک متن بسیاری از آنها در کتابهای سیره و تاریخ، مضبوط است.[21]
فداکاری آن حضرت در جنگ «بدر» بینظیر بود و شهامتش در نبرد «احد»[22] باعث شد ستایشی قدسی یابد:
«لا فتی الاّ علیّ و لا سیف الاّ ذوالفقار».
در نبرد خندق نیز آن گاه که مظهر ایمان (علی(ع)) با مظهر کامل شرک و کفر (عمرو بن عبدود) رو به رو شد، پیامبر(ص) فداکاری علی(ع) را چنین ستود:
«ضَرَبةُ علیٍّ یَومَ الخندقِ اَفضَلُ مِن عبادةِ الثقلینِ؛[23] ارزش ضربتی که علی در روز خندق بر دشمن فرود آورد، از عبادت جن و انس برتر است».
در جنگ «خیبر»[24] نیز علی(ع) با کندن دروازه خیبر، کانون فساد و خطر (یهودیان) را برای همیشه در هم کوبید.[25]
و در سال نهم هجرت، آن گاه که سوره «برائت» بر پیامبر(ص) نازل شد، آن حضرت(ص) نخست «ابوبکر» را با تنی چند از مسلمانان،[26] مأمور خواندن آیات برائت و بیزاری از مشرکان در اجتماع حجاج ـ در روز عید قربان ـ کرد؛ امّا چندی بعد، امین وحی به پیامبر فرمود:
«باید این اعلامیه را، پیامبر و یا کسی از خاندان او به مردم ابلاغ کند».
سرانجام امام علی(ع) این مهم را عهدهدار شد.[27]
در سال دهم هجرت، به فرمان رسول اکرم(ص) حضرت علی(ع) به «یمن» شتافت و قبیله «هَمْدان» را به دین اسلام فراخواند؛ که همگان مسلمان شدند.
در همان سال، پیامبر اکرم(ص) به حج رفت و پس از تعلیم احکام آن به مسلمانان، فرمود:
«مردم! شاید سالی دیگر شما را در این جا نبینم! از امروز، خون و مال شما بر یکدیگر حرام است؛ تا آنکه خدا را دیدار کنید».
سپس هنگام بازگشت از مکه، در منزل «جُحْفه» و غدیر خم، به فرمان خداوند، حکم ولایت علی(ع)[28] را بر همگان خواند:
«هر کس من مولای اویم، علی مولایش است».
رحلت پیامبر(ص)
رسول خدا(ص) دو ماه پس از بازگشت از سفر حج، به دیار باقی شتافت. امام علی(ع) از غمانگیزترین روزهای زندگانی خویش این گونه یاد میکند:
«رسول خدا(ص) جان سپرد؛ در حالی که سرش بر سینه من بود. شست و شویش را به انجام رساندم. فرشتگان الهی، یاریام کردند و از خانه و اطراف آن فریاد غم سر دادند... پس کدامین فرد به آن حضرت سزاوارتر از من است؟».[29]
نگاهی دیگر
امام علی(ع) در سه مرحله نخست از زندگانی خویش، نزدیکترین اشخاص و مطیعترین آنان نسبت به پیامبر(ص) بود؛ اما در چهارمین مرحله از حیات خویش 25 سال سکوت پیشه کرد، هر چند آن نیز در راستای پیروی از پیامبر و حفظ آرمانها و اهداف والای مکتب الهی رسول اکرم(ص) بود.
تفسیر قرآن، تربیت و پرورش شاگردانی چون «ابن عباس»، قضاوت و داوریهای حیرتانگیز، پاسخ به شبهههای اندیشمندان ملل و نحل گوناگون، کمک به بینوایان و درماندگان و ... از جمله فعالیتهای اساسی آن حضرت در این دوران بود.
آری، از آیات قرآن و روایات نبوی چنین برمیآید که پیامبر اکرم(ص) از ارتداد امت پس از رحلت خویش بسیار نگران بود و تاریخ، نشانگر آن است که اختلاف و تفرقه ـ پس از رحلت پیامبر ـ به میان مسلمانان راه یافت. و امام علی(ع) از آغاز حوادث «سقیفه» تا پایان عمر خویش همواره در راه پیامبر(ص) گام نهاد و موجهای فتنه و آشوب را فرونشاند.
خلافت و شهادت
با نگاهی اجمالی به تاریخ اسلامی نیز میتوان دریافت یکی از بزرگترین عوامل و علل پذیرش خلافت از سوی علی(ع)، «احیای سنّت رسول الله» بود؛ هر چند آن حضرت(ع) هرگز در دوران خلفای پیش از خود نیز لحظهای از اثبات حق و براندازی باطل رخ برنتافت.
مسلمانان که در عهد خلفای پیشین به شرافت و بزرگواری مولا(ع) پی برده بودند، پس از مرگ «عثمان» چنان به بیعتش شتافتند که آن حضرت، خود در این باره فرمود:
«چنان بر من هجوم آوردند که شتران تشنه به آبشخور، روی آرند و چراننده، پایبند آنها را بردارد و یکدیگر را بفشارند. چندان که پنداشتم خیال کشتن مرا در سر میپرورانند، یا در محضر من بعضی خیال کشتن بعضی دیگر را دارند».[30]
امام علی(ع) در دوران خلافت خویش نیز تا هنگام شهادت، بیش از هر کسی دعوت پیامبر(ص) را اجابت کرد؛ چرا که او نزدیکترین مردم به آن حضرت(ص) بود.
آری، امیرمؤمنان(ع) شعر شهادت خویش را از زبان مراد خویش سرود:
«به خدا سوگند! دروغ نمیگویم، و به من نیز دروغ گفته نشده؛ امشب همان شب «معهود» است».
سرانجام آن شب از راه رسید؛ شبی که شمشیر زهرآگین پلیدترین ستمگر تاریخ (ابن ملجم)، پیشانی خورشید را شکافت و «حالتی رفت که محراب به فریاد آمد».
پینوشتها________________________________________
[1] . فروغ ولایت، ص25، (برگرفته از پیشگفتار)، استاد جعفر سبحانی، انتشارات صحیفه با همکاری انتشارات جلوه، چ6، 1378ش.
[2] . نهجالبلاغه، فیض الاسلام، خطبه234، (با تلخیص).
[3] . همان، خطبه188.
[4] . نهجالبلاغه، عبده، ج2، ص182، خطبه192.
[5] . خلاصه علی از زبان علی(ع)، دکتر سید جعفر شهیدی، ص2، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تلخیص: محمدرضا جوادی، چ5، 1378ش.
[6] . شرح نهجالبلاغه، ابن ابیالحدید، ج13، ص208.
[7] . همان، ص197؛ خطبه 192 «اَرَی نُورَ الوَحیِ و الرسالةِ و اَشُمَّ ریحَ النُّبُوَّةِ».
[8] . ر.ک: نهجالبلاغه، خطبه قاصعه.
[9] . همان، خطبه 131 (با اندکی تصرف).
[10] . مستدرک حاکم، ج2، ص112؛ الاستیعاب، ج3، ص32.
[11] . ر.ک: علی از زبان علی(ع)، ص3و4.
[12] . این مدت را سه سال دانستهاند.
[13] . شعرا/214ـ216.
[14] . این فضیلت تاریخی در منابع اهل سنت آمده است؛ مثل: تفسیر طبری، ج19، ص74؛ تاریخ طبری، ج2، ص216؛ کامل ابن اثیر، ج2، ص24؛ سیره حلبی، ج1، ص321.
[15] . انفال/30.
[16] . بقره/207.
[17] . فاطمه دختر پیامبر، فاطمه مادر حضرت علی و فاطمه دختر زبیر بن عبدالمطلب که مورخان، آنان را «فواطم» نامیدهاند.
[18] . «غزوه» به نبردهایی اطلاق میشود که پیامبر(ص) خود، رهبری و فرماندهی سپاه را برعهده داشت.
[19] . امام علی(ع) در غزوه تبوک به فرمان پیامبر در مدینه ماند؛ زیرا بیم شورش منافقان میرفت.
[20] . نبردهایی که فرماندهی لشکر اسلام بر عهده بزرگان و برجستگان مسلمان بود.
[21] . ر.ک: فروغ ولایت، ص77 و78.
[22] . این نبرد در سال سوم هجرت، رخ داد.
[23] . مستدرک حاکم، ج3، ص32؛ بحارالانوار، ج20، ص216.
[24] . این نبرد در سال هفتم هجرت، رخ داد.
[25] . شرح و وصف این ماجرا در کتابهای سیره پیامبر(ص) آمده است.
[26] . واقدی در «مغازی»، ج3، ص1077، تعداد همراهان ابوبکر را 300 نفر ذکر کرده است.
[27] . ر.ک: السیرة النبویة، ج4، ص69، چاپ مصر، 1350ق؛ تفسیر حسینی، ص255؛ تفسیر کبیر، فخر رازی، ج15، ص218؛ مجمع البیان، طبرسی، ج3، ص10؛ تفسیر ابن کثیر، ج2، ص222؛ تفسیر کاشف، ج5، ص272 و... .
[28] . این حکم در آیه3 سوره «مائده» آمده است: )الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُم...(.
[29] . نهجالبلاغه، فیض الاسلام، خطبه 188 (با اندکی تلخیص).
[30] . علی از زبان علی(ع)، ص29.