آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

مسئله شیطان نزد ما به چیزی بی‌اهمیت تبدیل شده است و اعتنای ما به او، تنها در این حد است که روزی چند بار او را لعنت کنیم و از شرش به خدا پناه بریم و برخی افکار پریشان خود را به او نسبت دهیم. ولی باید دانست که شیطان و قوای شیطانی، نقش بسیار پراهمیتی دارند؛ زیرا در عین پنهان بودن از حواس ما، تصرفات زیادی در عالم انسانیت دارند. شیطان دشمن بیرونی و قسم خورده‌ای است که تا آخرین لحظات زندگی، دست از گریبان انسان بر نمی‌دارد و در عین حال از آشکار و نهان ما و از تمام کردارها و اندیشه‌های ما، آگاه است.[1]
دامنه فعالیت شیطان، بسیار گسترده است و اختصاص به کردار و گناه خاص ندارد. وسوسه‌های او تمام فعالیت‌های ذهنی، بیرونی، فردی و اجتماعی انسان را پوشش می‌دهد. او در هر عمل انسان، تلاش می‌کند که آن را از مسیر حق و کمال به انحراف بکشاند.
معمولاً دخالت و وسوسه‌های شیطان را در امور فردی و عبادی می‌دانند؛ در حالی که شیطان در امور و فعالیت‌های اجتماعی نقش مهم و فعال دارد و به احتمال زیاد، این امور مورد توجه بیشتر اوست؛ زیرا صلاح و فساد زمینه‌های اجتماعی، در کمالات و فضایل انسانی اهمیت اساسی دارد. در این پژوهش، جنبه‌های اجتماعی فعالیت‌ او و به عبارت دیگر، نقش شیطان و راه‌های نفوذش در جامعه را بررسی می‌کنیم.
شیطان و جامعه
نقش شیطان را در جامعه به دو صورت می‌توان بررسی کرد:
یکی، بدین صورت که کردار‌ها و گناهانی را که ماهیت اجتماعی دارند (همانند: نفاق، دروغ، بدگمانی و ...)، شناسایی و سپس تأثیر شیطان را روی آنها بررسی کنیم.
دیگر، این که بحث را به گناهان و کردارهای اجتماعی انسان محدود نکنیم تا امور و فعالیت‌هایی را نیز که در اصل، ماهیت اجتماعی ندارند ولی آثار اجتماعی دارند، شامل شود.
ما گزینه دوم را در پیش خواهیم گرفت؛ زیرا همان‌گونه که اشاره شد، برخی امور در عین حال که فردی هستند، می‌توانند جنبه اجتماعی قوی داشته باشند؛ همانند ایمان در جامعه دینی که بنیاد فرهنگ دینی را شکل می‌دهد. از طرف دیگر، پدیده‌ها و مسائل اجتماعی ـ حداقل بر اساس یک مبنا ـ به کردار افراد باز می‌گردد. به عبارت دیگر، جامعه و پدیده‌های اجتماعی، از افراد و کردارهای آنان شکل می‌گیرد و به همین جهت دگرگونی در جامعه و مسائل اجتماعی باید از افراد و کردارهای آنان آغاز شود.
با این حال، ما در صدد نیستیم که تمام ترفندها و کردارهای شیطان را بررسی کنیم؛ بلکه فقط به مهم‌ترین آنها که در آیات و روایات نیز مورد توجه بیشتر قرار گرفته، می‌پردازیم. باید یادآوری کرد که ماهیت کار شیطان «وسوسه» است و نمی‌توان آن را مورد ارزیابی تجربی قرار داد و برای آن، شاخص ارائه کرد و  همچنین نمی‌توان فعالیت‌های شیطان را از خواسته‌های نفسانی تفکیک کرد.
الف) مفاهیم اساسی
1. شیطان
شیطان از ماده «شطن» و معنای اصلی آن انحراف از حق و راه راست است. این مفهوم در مورد جن، انسان و حیوان و غیر آن تحقق پیدا می‌کند؛ ولی اگر به صورت مطلق به کار رود، شیطان جنی، سپس شیطان انسانی و در مرحله سوم شیطان به معنای حیوانی از آن فهمیده می‌شود.
به هر صورت، شیطان جنی که معنای رایج این واژه است و سوگند به گمراه‌ کردن انسان‌ها خورده است، مصداق کامل برای مفهوم انحراف از حق و خارج شدن از مسیر اطاعت پروردگار است. ابلیس، شیطان بزرگ و آفریده شده از آتش است که موجب اخراج حضرت آدم و حوا از بهشت گردید.[2] از امام رضا(ع) روایت شده که فرمود: «شیطان از این جهت ابلیس نامیده شد که از رحمت خدا بی‌نصیب گردید؛ زیرا این کلمه به معنای محروم و مأیوس از رحمت خداست».[3]
شیطان جنی و انسی
شیطان در اصل خود، مفهوم گسترده‌ای دارد و به معنای هر موجود سرکش و طغیان‌گر و موذی است. بدین جهت، در قرآن به انسان‌های پست و خبیث و طغیان‌گر نیز کلمه شیطان اطلاق می‌شود:
(وَ کَذلِکَ جَعَلْنا لِکُلّ‏ِ نَبِیّ عَدُوّا شَیاطینَ اْلإِنْسِ وَ الْجِنّ )[4] در سوره ناس نیز درباره شیطان چنین می‌خوانیم: ( الّذی یُوَسْوِسُ فی صُدُورِ النّاسِ مِنَ الْجِنّةِ وَ النّاسِ).
البته همه جنیان، شیطان نیستند؛ همچنان که همه‌ انسان‌ها نیز شیطان نمی‌باشند. شیطان جنی،  جنّی است که کافر است و اسلام نیاورده است و کارش خراب کردن و شرارت و شیطنت است؛ همان‌طور که شیطان بشری،  کارش اضرار و افساد و ضرر رسانیدن به دیگران است. شیطان‌های جنی با شیطان‌های انسانی همکاری و رفاقت دارند، و جن‌های با ایمان در صدد کمک و یاری رساندن به انسان‌های مسلمان هستند. با این تفاوت که شیاطین انسانی از ظاهر و بیرون در انسان وسوسه می‌کنند و با سخنان فریبنده خود، انسان را از راه راست بیرون می‌آورند و به سوی اهداف فاسد خود که نتیجه‌اش خسران و ندامت است، می‌کشانند؛ ولی شیاطین جنی از باطن و درون در انسان وسوسه می‌کنند و با ایجاد خاطرات پریشان و  افکار بی‌مایه و فاسد، او را تحریک و برای انجام کارهایی بی‌اساس و انحرافی، دعوت و تشویق می‌کنند.
گاهی در میان شیاطین انسانی، افرادی پیدا می‌شوند که از شیاطین جنی بدترند؛ چنان‌که در روایتی از پیامبر اسلام(ص) می‌خوانیم که به ابوذر غفاری فرمود: آیا از شر شیطان جنی و انسی به خدا پناه می‌بری؟ عرض کرد: آیا شیاطین انسی نیز وجود دارد؟ فرمود: بلی، آنها از شیطان جنی بدترند.[5]
در این مقاله، مقصود ما از شیطان، شیطان جنی است.
حرکت شیطان در مجاری خون
امام سجاد(ع) می‌فرماید: «سلطته منا علی ما لم تسلطنا علیه منه، أسکنته صدورنا، و أجریته مجاری دمائنا ؛ شیطان را بر چیزهایی از ما سلطه‌ دادی که ما را سلطه ندادی؛ او را در سینه‌های ما جا دادی و در مجاری خون ما جاری ساختی».
احادیثی متعدد به این معنا اشاره دارد که شیطان در مجاری خون انسان در حرکت است و در ادامه برخی از این احادیث آمده است که مجرای شیطان را با گرسنگی تنگ کنید.[6]
استقرار شیطان در سینه انسان و در عین حال حرکت او در مجرای خون او، به چه معنا و به چه صورت است؟ آیا این تعبیر، مجازی است یا حقیقی؟ و اگر حقیقی است، به چه صورت است؟ شارح صحیفه سجادیه بعد از بحث در این باره ، این  احتمال را تقویت می‌کند و حق می‌داند که منظور از سینه در این مورد، جایگاه قلب باشد؛ زیرا سینه، موضع تعلق نفس ناطقه انسان به نفس حیوانی اوست و به همین جهت، شرح و ضیق به آن نسبت داده می‌شود.[7] به هر صورت، تعبیر مذکور این واقعیت را می‌فهماند که شیطان به صورت نامرئی در درون ما راه دارد و به فعالیت خود می‌پردازد.
2. وسوسه
دومین مفهوم اساسی در این تحقیق،
وسوسه
است که کار اصلی شیطان شمرده می‌شود. وسوسه در اصل به معنای جریان صدای پنهانی است که در درون و نفس انسان ایجاد می‌شود، بدون اینکه از واقعیتی حکایت کند. وسوسه ممکن است از ناحیه شیطان انسی یا جنی و یا از خطورات قلبی خود فرد باشد. در برابر وسوسه، القای رحمانی قرار دارد؛ همانند وحی و الهام. وسوسه همانند شک، زمانی ایجاد می‌شود که علم و یقین نباشد؛ منتها با این تفاوت که در شک، از ابتدا علم وجود ندارد ولی در وسوسه بعد از آنکه علم به وجود آمد، با تصرف قوه واهمه ایجاد تردید می‌شود. در حقیقت، وسوسه زمانی پیدا می‌شود که قوه عاقله، زیر نفوذ و سیطره قوه خیال قرار بگیرد. در این هنگام است که عقل از حاکمیت می‌افتد و به دنبال آن، علم و یقین نیز متزلزل و نابود می‌گردد و به جای آن، وهم و شک در ذهن انسان نفوذ می‌کند.[8]
از معنای وسوسه و از آیات موجود در این زمینه، به دست می‌آید که میدان عمل شیطان، ادراک انسان و ابزار کار او، عواطف و احساسات بشری است. در آیه )الّذی یُوَسْوِسُ فی صُدُورِ النّاسِ(، وسوسه به عنوان یکی از ویژگی‌های شیطان قرار داده شده و منظور از سینه (صدر)، نفس انسان است؛ زیرا تنها مبدأ ادراک انسان می‌تواند متعلق وسوسه قرار بگیرد و تنها نفس، صلاحیت مبدأ شدن برای وسوسه دارد. این که سینه به عنوان جایگاه وسوسه معرفی شده، بدان جهت است که ادراک، بیشتر به قلب نسبت داده می‌شود و قلب نیز در سینه قرار دارد. در آیات متعدد، اغوا، تزیین، ایجاد آرزوهای دراز، وعده‌های دروغین و ... از کارهای شیطان ذکر شده است و این امور عمدتاً با عواطف، احساسات و قوه واهمه مرتبط است.
تفاوت وسوسه با خواسته‌های نفسانی
وسوسه شیطان با خواسته‌های نفس، تفاوت ماهوی دارد؛ اوّلی ناشی از نفوذ شیطان و دعوت او است و دومی برخاسته از نیازها و تمایلات غریزی و ذاتی انسان که لزوماً گناه و ناپسند نیست. ولی در عین حال، تفکیک میان هر دو دشوار است؛ شاید علت این امر، طولی بودن تصرف شیطان باشد. طولی بودن تصرف شیطان به این معناست که تصرفات او در عرض و در برابر تصرفات انسان نیست تا با استقلال انسان در کارهایش منافات داشته باشد. شیطان چیزهایی را که مربوط به زندگی و خواسته‌های نفس انسان است، زینت می‌دهد و بدین وسیله به گونه‌ای در ادراک انسان تصرف و القای وسوسه می‌کند که انسان آن را احساس نکرده، میان آنها و افکار خودش تفکیک قائل نمی‌شود و آن را مستند به کسی غیر از خودش نمی‌داند. بنابراین هیچ منافاتی ندارد که اندیشه‌های باطل ما، هم مستند به خود ما باشد و هم ناشی از وسوسه‌های شیطان.[9] با این حال، نشانه‌هایی وجود دارد که خود انسان می‌تواند به وسیله آن، وسوسه‌های شیطان را از خواسته‌های نفسانی بازشناسد:
1. شیطان اگر دعوتش پذیرفته نشود، منصرف می‌شود و اقدام به کار دیگر می‌کند؛ اما نفس، پیوسته برای رسیدن به خواسته‌اش پافشاری خواهد کرد.
2. وسوسه شیطان، با یاد خدا زایل می‌شود؛ اما هوای نفس چنین نیست.[10] ( إِنّ الّذینَ اتّقَوْا إِذا مَسّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشّیْطانِ تَذَکّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ) ؛[11]
«پرهیزگاران، هنگامی که گرفتار وسوسه‌های شیطان می‌شوند، به یاد خدا می‌افتند؛ پس (در پرتو یاد خدا) بصیرت می‌یابند».
ب) راه‌های نفوذ شیطان در جامعه
ماهیت و اساس کار شیطان را، وسوسه و دعوت باطل و گناه شکل می‌دهد؛ ولی با توجه به موارد، آن را به شیوه‌های گوناگون عملی می‌کند. ایجاد تردید در باورهای دینی و در نهایت کشاندن فرد به کفر، ایجاد نفاق و ناامیدی، جلوگیری از نیکی به یکدیگر و سرگرم کردن انسان به امور باطل، از مهم‌ترین کارهای شیطان است.
شاید بتوان گفت که شیطان در مبارزه و دشمنی خود با انسان ، اهدافش را رتبه‌بندی کرده است. اول تلاش می‌کند که به اساسی‌ترین هدف خود برسد و آن، گرفتن ایمان و داخل کردن فرد در دایره کفر است و در صورت عدم موفقیت، به سوی اهداف بعدی می‌رود.
1. ایجاد تردید در باورهای دینی
«بندگی خدا»، کمال انسان و هدف آفرینش است و مورد تأکید فراوان خدای متعال است. از این رو، شیطان با توجه به اهمیت این امر، آن را  اولین هدف خود قرار می‌دهد و نهایت تلاش خود را به کار می‌بندد تا فرد را از مسیر بندگی پروردگار خارج سازد و او را به خدایش کافر کند. کفر و قطع ارتباط بنده با پروردگار، اساسی‌ترین هدف شیطان است. ممکن است شیطان در آغاز به این هدف دست نیابد که در این صورت، برای رسیدن به هدف نهایی، نقشه‌های مقدماتی را «همانند آلوده کردن فرد به گناهان دیگر» اجرا می‌کند. در صورتی که شیطان بتواند یاد خدا و اعتقاد به او را، که اساس سعادت است، از صفحه دل و زندگی فرد به کلی پاک کند، چنین شخصی کاملاً بی‌پناه و طعمه دام او شده است؛ به هر سمت که بخواهد،  او را می‌کشاند و هر کاری که بخواهد، بر عهده او می‌گذارد و به وسیله او عملی می‌کند. در حقیقت، فردی که به خدایش کفر ورزیده، از سپاه و سربازان شیطان می‌شود که شیطان، او را فرمان می‌دهد و سرپرستی می‌کند و او نیز به آسانی، اطاعت می‌کند.[12] این مطلب در قرآن به روشنی بیان شده است: (إِنّا جَعَلْنَا الشّیاطینَ أَوْلِیاءَ لِلّذینَ لا یُؤْمِنُونَ
([13].
روایات فراوانی وجود دارد که شیطان در حساس‌ترین لحظه زندگی؛ یعنی لحظات احتضار و انتقال به جهان دیگر، نیرو‌های خود را بسیج می‌کند تا گوهر گران‌بهای ایمان را از فرد محتضر بستاند. از امام صادق(ع) نقل شده است:
«ما من أحد یحضره الموت ألاّ وکل به إبلیس من شیاطینه من یأمره بالکفر و یشککه فی دینه حتی یخرج نفسه فإذا حضرتم موتاکم فلقنوهم شهاده أن لا إله ألاّ الله، و أن محمداً رسول الله(ص) حتی یموتوا
؛[14] هیچ کس نیست که مرگش فرا رسد، مگر اینکه ابلیس به شیطان‌های خود دستور می‌دهد که او را به کفر بکشانند و در دینش ایجاد تردید کنند؛ تا اینکه جانش بیرون آید. پس زمانی که نزد افرادی در حال مرگ بودید، گواهی دادن بر این را که «خدایی جز خدای یگانه نیست و محمد(ص) به راستی فرستاده خداست»، به او تلقین کنید تا اینکه بمیرد».
آرایش پندارهای باطل
تزئین باورهای باطل، یکی از مهم‌ترین روش‌های شیطان برای پاک کردن نیروهای ایمان از صفحه قلب، و جایگزین ساختن پندارهای باطل و اندیشه‌های بی‌اساس به جای آن است:
(إِنّ الّذینَ ارْتَدّوا عَلى‏ أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشّیْطانُ سَوّلَ لَهُمْ وَ أَمْلى‏ لَهُمْ ؛[15]
«کسانی که بعد از روشن شدن هدایت برایشان، به حق پشت کردند، شیطان کردارهای زشت و باورهای باطل را در نظرشان زینت داده و آنان را با آرزوهای طولانی فریفته است».
تزئین، این است که با اضافه کردن برخی چیزها، شکل واقعی یک امر دگرگون شود. تزیین باطل به وسیله شیطان، به این معناست که او با اضافه کردن خواسته‌های نفسانی بر یک اندیشه و عمل باطل و مطابق خواسته‌ نشان دادن آن، آن امر را زیبا و مطلوب نشان می‌دهد.
انسان به طور فطری از باورهای باطل می‌گریزد و این دسیسه شیطان است که آنها را می‌آراید، تا بدان جا که نقطه مقابل حقیقت نیز زیبا جلوه می‌کند و پذیرفته می‌شود. شیطان در تسویل و تزئین، مهارت زیادی دارد و آرایشگر ماهری است و کالاهای زشت و نامرغوب خود (گناهان و چیزهای باطل) را زیبا و جذاب نشان می‌دهد، تا مورد پذیرش افراد واقع شود. به عنوان نمونه، کیست که نداند سجده بر خورشید، سبک سری است؛ اما قوم سبأ فریب آرایش این پندار زشت را خوردند و عمری به پرستش خورشید پرداختند.[16] کدام عقل می‌پذیرد که انسان گوساله را پرستش کند؛ ولی سامری در غیاب حضرت موسی، گرفتار وسوسه تزئین شیطان شد و قوم بنی‌اسرائیل را گوساله پرست کرد.[17] امروزه نیز، جذابیت بسیاری از اندیشه‌ها و باورهای بی‌اساسی که در برابر ایمان به خدا قد برافراشته و خودنمایی می‌کنند، بدون تردید خالی از تسویل و تزئین شیطان نیستند و بدون تلاش‌ها و آرایش‌های او، تا این حد باورهای باطل در میان جوامع نفوذ نمی‌کرد.
2. ایجاد نا امیدی در مؤمنان
ناامیدی از رحمت خدا، بزرگ‌ترین گناه است و راه هر گونه بازگشت از بدی‌ها و قدم برداشتن به سوی کمال را می‌بندد. ناامیدی از رسیدن به هدف، بحران می‌آفریند و سرآغاز هر شکستی است. در صورت شکست درونی و امید نداشتن به پیروزی، داشتن هر گونه اسلحه و امکانات مادی هیچ ارزشی نخواهد  داشت. شیطان همان گونه که تلاش می‌کند رشته امید انسان به خدا را قطع کند و او را بی‌پناه و سرگردان کند، در تصمیمات و مبارزات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی نیز که به نفع جامعه اسلامی است، در دل‌های مؤمنان ایجاد ناامیدی می‌کند. در جریان مبارزه حق و باطل، با کوچک نمایی طرف‌داران حق و بزرگ‌نمایی دشمنان آنها، پیروزی مؤمنان را دشوار و غیر ممکن جلوه می‌دهد. حادثه ذیل، نمونه قرآنی و تاریخی در مورد این فعالیت شیطان است.
در جنگ بدر، کفار قبل از مسلمانان به چاه آب رسیدند و آب در محاصره مشرکان بود. به ناچار مسلمانان در جای خشک و ریگزار پیاده شدند. بعد از مدتی که برای رفع تشنگی و طهارت، نیاز شدید به آب پیدا کردند، شیطان در در دل‌هایشان وسوسه کرد: «آیا گمان کردید که شما اولیای خدا هستید و در میان شما، پیامبر و فرستاده اوست؛ حال آن که مشرکان آب را در اختیار دارند و شما بدون طهارت و در حال جنابت نماز می‌خوانید و پاهای‌تان در ریگ‌ها فرو می‌رود؟!». پس از آن، باران شدیدی بارید؛ همه سیراب شدند و غسل کردند و محل اقامت‌شان که ریگزار بود ،سفت و محکم شد و محدوده مشرکان، گل‌آلود و لغزنده.[18] این آیه ناظر بر این مسئله است:
(إِذْ یُغَشِّیکُمُ النّعاسَ أَمَنَةً مِنْهُ وَ یُنَزِّلُ عَلَیْکُمْ مِنَ السّماءِ ماءً لِیُطَهِّرَکُمْ بِهِ وَ یُذْهِبَ عَنْکُمْ رِجْزَ الشّیْطانِ وَ لِیَرْبِطَ عَلى‏ قُلُوبِکُمْ وَ یُثَبِّتَ بِهِ اْلأَقْدامَ)؛[19]
«به یاد آورید هنگامی را که خواب سبکی که مایه آرامش از جانب خدا بود، شما را فراگرفت و آبی از آسمان برایتان فرستاد تا شما را پاک کند و پلیدی شیطان را از شما دور سازد، و دل‌هایتان را محکم و گام‌هایتان را با آن استوار  دارد».
رِجز
، معنای پلیدی و نجاست را در خود دارد. در اینجا به معنای وسوسه‌های پلید شیطانی است که به قلب راه می‌یابد.[20]  آشکار است که شیطان ،دغدغه نماز در حال جنابت یا تشنگی مسلمانان را نداشت؛ او از این راه می‌خواست در دل‌های مردان حق ناامیدی، سرخوردگی و ناتوانی در برابر دشمن را ایجاد کند.[21]
تلاش منافقان برای بزرگ‌نمایی دشمنان در آستانه حرکت لشکر اسلام به سوی تبوک، نمونه دیگری از فعالیت‌ شیطان‌های انسی برای ایجاد ناامیدی در میان مؤمنان است.
[22]
3. ایجاد اختلاف میان مؤمنان
بدون تردید همان گونه که همبستگی جامعه مؤمنان، آثار مثبت چشمگیری دارد و زمینه‌ساز پیشرفت جامعه و عامل رشد خوبی‌ها و کمالات انسانی است، تفرقه و عدم انسجام میان آنان نیز پیامدهای منفی فراوانی دارد و مانع هر گونه پیشرفت و ترقی می‌گردد؛ بنابراین اتحاد مسلمانان، مورد رضایت پروردگار است و خداوند دستور داده است که مؤمنان «همبستگی» خود را در مسیر حق حفظ کنند؛ همچنین برنامه‌های دینی را تا آنجا که امکان داشته است، به گونه‌ای تنظیم کرده که زمینه‌ساز اتحاد بیشتر مؤمنان باشد. حداقل یکی از حکمت‌های نماز جمعه، جماعت، اعیاد و صله ‌ارحام که از دستورهای مؤکد اسلام  است، ایجاد زمینه انسجام میان مؤمنان است. در مقابل، شیطان که به اهمیت این مسئله آگاه است، پیکار بی‌امانی را برای از هم گسیختگی جامعه  مؤمنان و ایجاد شکاف در صف آنان به کار بسته است:
(إِنّما یُریدُ الشّیْطانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِی الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ وَ یَصُدّکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللّهِ وَ عَنِ الصّلاةِ)؛[23]
 «شیطان می‌خواهد به وسیله شراب و قمار، در میان شما عداوت و  کینه ایجاد کند و شما را از یاد خدا باز دارد».
در این آیه به صراحت بیان شده که شیطان در صدد ایجاد دشمنی و کینه‌توزی میان اهل ایمان است و شراب و قمار، از جمله ابزارهای او برای رسیدن به این هدف است. البته شراب و قمار برخی از ابزار آنها هستند، نه تمام آنها.[24]
در آیه دیگر، خداوند می‌فرماید:
( وَ قُلْ لِعِبادی یَقُولُوا الّتی هِیَ أَحْسَنُ إِنّ الشّیْطانَ یَنْزَغُ بَیْنَهُمْ إِنّ الشّیْطانَ کانَ لِْلإِنْسانِ عَدُوّا مُبینًا)؛[25]
«به بندگانم بگو! سخنی گویند که بهتر باشد؛ چرا که شیطان (به وسیله سخنان ناموزون)، میان آنها فتنه و فساد می‌کند. شیطان همیشه دشمن آشکار انسان بوده است».
 نزغ
، به معنای وارد شدن در کاری با هدف بر هم زدن و فاسد کردن آن است. در اینجا مراد این است که شیطان همواره در میان انسان‌ها به منظور فتنه‌انگیزی و فساد در کارهای آنان دخالت می‌کند. سخنان ناشایسته و مشاجرات نیز بستر مناسبی را برای این هدف او فراهم می‌کند؛ همان‌گونه که به کار بردن کلمات نیکو و رفتار شایسته، مانع نفوذ شیطان و عامل از بین بردن اختلاف و دشمنی می‌شود. با توجه به این مطلب، خداوند در این آیه به مؤمنان دستور داده که با یکدیگر نیکو و مؤدبانه سخن گویند.[26]
بنابراین می‌توان گفت یکی از عوامل اساسی اختلاف و جدایی‌ها در جوامع اسلامی و اتحاد در میان اهل باطل، نفوذ و فعالیت شیطان است؛ زیرا آنچه به نفع شیطان است و با اهداف او سازگاری دارد، این است ک با ایجاد تفرقه، جوامع اسلامی را تضعیف کند و جوامع غیر مسلمان را که همسو با سیاست‌های او و زیر ولایت او هستند، با ایجاد انسجام بیشتر در میانشان تقویت کند.
ایجاد  اختلاف در خانواده و جامعه
تفرقه و جدایی را در یک دسته‌بندی، در دو سطح می‌توان مطرح کرد: سطح خرد و کلان؛ یعنی در سطح خانواده و جامعه. اتحاد و اختلاف در هر دو سطح اهمیت زیاد دارد و هر دو، مورد توجه و هدف شیطان است. بیشتر آیات و روایات در این زمینه مطلق است و ظاهراً به  اختلاف میان افراد جامعه توجه دارد که برخی از آنها ذکر شد. برخی از آیات و روایات به تلاش شیطان در ایجاد اختلاف و جدایی در میان خانواده اشاره دارد. یوسف(ع) پس از آنکه از نقشه برادران نجات یافت و در نهایت، عزیز مصر شد و همه برادران در مقابلش خضوع کردند، به پدرش گفت:
(هذا تَأْویلُ رُءْیایَ مِنْ قَبْلُ قَدْ جَعَلَها رَبّی حَقّا وَ قَدْ أَحْسَنَ بی إِذْ أَخْرَجَنی مِنَ السِّجْنِ وَ جاءَ بِکُمْ مِنَ الْبَدْوِ مِنْ بَعْدِ أَنْ نَزَغَ الشّیْطانُ بَیْنی وَ بَیْنَ إِخْوَتی)؛[27]
«این، تعبیر خواب من است... بعد از آنکه شیطان میان من و برادرانم ایجاد فتنه کرد».
در این آیه اشاره شده است که شیطان با وسوسه‌ها و دسیسه‌های خود، میان یوسف و برادرانش فساد انگیزی کرد و در ضمن، دلالت بر این نکته دارد که ایجاد فساد میان خویشاوندان و واداشتن  آدمیان به قطع رحم، کاری شیطانی است.[28] از رسول گرامی اسلام روایت شده که فرمود: «إن إبلیس یضع عرشه علی الماء ثم یبعث سرایاه فأدناهم منه منزلة اعظمهم فتنة یجئ؛ أحدهم فیقول: فعلت کذا و کذا، فیقول: ما ضعت شیئاً و یجئ أحدهم فیقول: ما ترکه حتی فرقت بینه و بین أهله فیدینه منه و یقول: نعم انت».[29]
روش‌های شیطان برای ایجاد اختلاف
گناهان متعددی وجود دارد که اثر مهم آنها سلب امنیت اجتماعی، نابودی اعتماد میان افراد جامعه و دوری دل‌ها از همدیگر است؛ همانند: غیبت، حسد، بدگمانی، سخن چینی و ... . خداوند از این گناهان به شدت نهی کرده است و شیطان برای ایجاد بی‌اعتمادی و تفرقه در میان مؤمنان، پیگیرانه تلاش می‌کند. به عنوان نمونه، برخی از این گناهان که ابزار شیطان برای تفرقه است، بیان می‌گردد.
حسد
ضربه زدن به حیثیت افراد، پیوند و همبستگی اجتماعی را تهدید می‌کند. مهم‌ترین عواملی که موجب می‌شوند انسان شخصیت  دیگران را در جامعه تحقیر کند و آبروی‌شان را بریزد، خودخواهی و حسد است. این دو، ارتباط نزدیک به هم دارند و شاید بتوان گفت که  اولی، زمینه پیدایش دومی می‌گردد.[30] حسد و رشک بردن به دیگران، گر چه ریشه روانی دارد و ناشی از خودخواهی انسان است، در عین حال، زمینه مناسبی برای وسوسه‌های شیطان است. شیطان که از این نقطه ضعف انسان‌ها به خوبی آگاه است، با پاشیدن تخم نفاق و کینه میانشان، از آن بهره می‌جوید. از امام صادق(ع) نقل شده است:
«یقول ابلیس لجنوده: القوا بینهم الحسد و البغی فانهما یعدلان عندالله الشرک
؛[31] ابلیس به لشکر خود فرمان می‌دهد: در میان آنان حسد و سرکشی را ایجاد کنید که این دو نزد خدا با شرک هم ترازند».
قرآن کریم نمونه‌ای از این دام  را در مورد برادران یوسف(ع) چنین گزارش می‌دهد: شیطان شعله حسادت را در سینه‌های آنها برافروخت تا بدانجا که حاضر شدند به برادرکشی دست زنند یا او را در زمینی دور دست بیفکنند،[32] ولی یعقوب(ع) از قبل، توطئه شیطان را شناخت و هشدار داد و گفت: (إِنّ الشّیْطانَ لِْلإِنْسانِ عَدُوّ مُبینٌ)؛[33]
«شیطان برای آدمی، دشمنی آشکار است».
بدگمانی
بدگمانی، آثار اجتماعی زیان‌آور زیادی دارد. بدگمانی، نظام اجتماعی، گروهی و خانوادگی را مختل می‌کند و موجب از بین رفتن امنیت و همکاری اجتماعی می‌گردد. اختلاف‌ها، خیانت‌ها و نزاع‌ها در پی‌ آن گسترش می‌یابد، فضیلت‌ها جای خود را به رذیلت می‌دهند و زمینه هر گونه رشد و تربیت نابود می‌گردد.[34]
شیطان تلاش می‌کند از ابزار بدگمانی، بهره کافی را ببرد و آن را میان مؤمنان گسترش  و عمق بیشتر بدهد. در واقعه حدیبیه، افرادی به پیامبر(ص) و مؤمنان بدگمان شدند. قرآن کریم در ضمن بیان اصل ماجرا، به نقش شیطان در ایجاد بدگمانی و زیبا جلوه دادن آن اشاره می‌کند:
(وَ زُیِّنَ ذلِکَ فی قُلُوبِکُمْ)؛[35]
«این بدگمانی و پندار اشتباه (درباره پیامبر و مؤمنان) در دل‌های آنان تزیین شده بود».
امام سجاد(ع) از این ترفند شیطان به خدا پناه می‌برد و می‌گوید: «اللهم اجعل ما یلقی الشیطان فی روعی من التمنی و التظنی و الحسد ذکرا لعظمتک، و تفکرا فی قدرتک، و تدبیرا علی عدوک ؛[36] خدایا! آرزوهای دراز و رشک را که شیطان در دلم می‌افکند، با یاد عظمتت، اندیشیدن در قدرتت و تدبیر در مقابل دشمنت، جایگزین نما».
غیبت
اعضای جامعه از گناه معصوم نیستند و خواسته یا ناخواسته در کردارها و زندگی افراد، اشتباهات و عیب‌هایی وجود دارد که اگر فاش و برای دیگران بازگو شود، آبرویشان می‌ریزد، از محبت‌ها و عاطفه‌ها کاسته می‌شود، دل‌ها از یکدیگر دور می‌گردند و در نتیجه، بی‌اعتمادی و از هم گسیختگی اجتماعی به وجود می‌آید. از  امام علی(ع) نقل شده است: «لو تکاشفتم ما تدافنتم
؛[37] اگر از اسرار هم آگاه شوید، یکدیگر را دفن نمی‌کنید».
خداوند برای حفظ آبروی مؤمنان و مصالح جامعه  اسلامی، از غیبت به شدت نهی کرده و آن را همانند خوردن گوشت برادر مؤمن دانسته است؛ ولی شیطان همواره در تلاش است که مؤمنان را به آن آلوده سازد و بدین صورت، دل‌های آنان را از همدیگر دور سازد. از امام صادق(ع) نقل شده است: «... و من اغتاب أخاه المؤمن من غیر تره بها فهو شرک الشیطان ؛ کسی که غیبت برادر مؤمنش را می‌کند، بدون آنکه بینشان دشمنی باشد، پس او شریک شیطان است.[38]
4. جلوگیری از نیکی به دیگران
نیکی و احسان به دیگران، به ویژه به مؤمنان و برادران دینی، یکی از ارکان اصلی اخلاق اسلامی در روابط اجتماعی است.
احسان
به معنای رفع کمبودها و نیازهای دیگران با انگیزه الهی است، بدون این که چشم داشت و انتظاری از افراد داشته باشد. اموری همانند: زکات، صدقه، انفاق، قرض دادن و اطعام فقرا از زیر مجموعه‌های احسان است.[39] بنابراین، احسان و نیکی به دیگران، نقش مهمی در مسائل و روابط اجتماعی دارد و می‌تواند بسیاری از مشکلات و ناسازگاری‌های جامعه را حل کند. روایت ذیل که در چند موضع از کتاب کافی آمده است، نمایانگر تلاش شیطان برای بازداشتن مؤمنان از احسان به یکدیگر است: «إذاهمّ أحدکم بخیر او صلة فان عن یمینه و شماله شیطانین، فلیبادر لا یکفاه عن ذالک
؛[40] هر گاه یکی از شما به کار خوب یا کمک و اعطا به فرد دیگر تصمیم بگیرد، در جانب چپ و راست او دو شیطان قرار دارند. پس باید نیکوکار بر آن کار خوب پیشی بگیرد تا شیاطین وی را از کارش باز ندارند».
5. سرگرم کردن به امور باطل
بدون تردید، سرگرم شدن فرد و جامعه به امور بی‌اهمیت و باطل (مثل بسیاری ورزش‌ها)، و بی‌توجهی به امور اساسی مادی و معنوی، آسیب‌ها و خسارت‌های جدی و جبران‌ناپذیری را به دنبال دارد؛ فرد را  از رشد و بالندگی در امور مادی و معنوی باز‌می‌دارد و جامعه را در زمینه‌های مختلف سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، دچار عقب‌ماندگی و شکست می‌کند. این در حالی است که در این عصر، تولید انواع برنامه‌های سرگرم کننده و غفلت‌زا، نوعی شغل و هنر به شمار می‌آید و این گونه سرگرمی‌ها، زندگی بشر را فراگرفته و وقت افراد زیادی را به خود اختصاص داده و موجب شده که نیروها و توانایی‌ها‌یشان بیهوده صرف شود. با این وضعیت است که برای توجه کردن به رشد ارزش‌های معنوی و پرداختن به عبادت پروردگار، که هدف خلقت و کمال انسانیت است، فرصتی باقی نمی‌ماند.
عنوان کلی برای بیشتر سرگرمی‌ها،  واژه «لهو» است. شاید این تعریف برای لهو، جامع باشد: «هر چیزی که  انسان را از یاد خدا غافل سازد، وقت انسان را تلف کند و نتیجه مفیدی در برنداشته باشد، لهو شمرده می‌شود».
غنا و موسیقی، از مصادیق آشکار لهو و یکی از ابزارهای مهم شیطان است که امروزه این صداها و نغمه‌های شیطانی همه جوامع را با تسلط و پیچیدگی بیشتر زیر نفوذ قرار داده و شیطان با استفاده از آن، همواره انسان‌ها را به سوی زشتی‌ها و بدی‌ها تحریک کرده و از خوبی‌ها باز داشته و ارزش‌ها را کم رنگ کرده است. در این آیه، به این ابزار به عنوان یکی از راه‌های نفوذ شیطان در انسان اشاره شده است:
(وَ اسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِکَ وَ أَجْلِبْ عَلَیْهِمْ بِخَیْلِکَ وَ رَجِلِکَ وَ شارِکْهُمْ فِی اْلأَمْوالِ وَ اْلأَوْلادِ وَ عِدْهُمْ وَ ما یَعِدُهُمُ الشّیْطانُ إِلاّ غُرُورًا)؛[41]
«هر کدام از آنها را که می‌توانی، با صدایت تحریک کن و لشکر سواره و پیاده‌ات را بر آنها گسیل دار، و در اموال و فرزندانشان شرکت جوی، و به آنان وعده بده
.
و شیطان آنها را جز به فریب و دروغ وعده نمی‌دهد».
آیه یاد شده، در ضمن اینکه به تأثیر‌پذیری عمیق روح و روان آدمی در برابر صداها و آوازها و بهره‌گیری شیطان از این نقطه ضعف انسان اشاره دارد، پیروان شیطان را فاقد کرامت و امتیاز انسانی دانسته و آنان را در جرگه حیوانات قرار داده است؛ زیرا واژه «صوت» به معنای صدا و نغمه بی‌معناست و معمولاً آن را برای تحریک حیوانات به کار می‌برند. بنابراین، تحریک شیطان با صوت، در واقع به منزله حیوان تلقی کردن این عده از آدمیان است.[42]
 
از رسول خدا(ص) روایت شده که فرمود: «ما رفع أحد صوته بغناء إلا بعث الله شیطانین علی منکبه یضربون بأعقابهما  علی صدره حتی یمسک
؛[43] هیچ کسی صدای خود را به غنا بلند نمی‌کند، مگر اینکه خدا، دو شیطان را می‌فرستد که بر دو شانه او قرار می‌گیرند و با دم خودشان بر سینه او می‌زنند (و بدین وسیله، او را تحریک می‌کنند) تا زمانی که از غنا دست بردارد».
نتیجه
گر چه در گناهان و انحرافات فردی و اجتماعی، نفس انسان و خواسته‌های او نقش اساسی دارد و نمی‌توان همه گناهان را به شیطان نسبت داد، ولی از آیات و روایات به‌خوبی روشن می‌گردد که «شیطان» یکی از دو عامل مهم در انحرافات انسان‌هاست. بنابر آنچه گذشت، می‌توان با نگاه قرآنی و دینی گفت که شیطان در مسائل و پدیده‌های اجتماعی نیز نقش مهم و برجسته‌ای دارد و می‌توان برای شیطان در بسیاری از تردید‌ها، ناامیدی‌ها، اختلاف‌ها، شایعه‌سازی‌ها، تهمت‌ها و ... در جامعه مؤمنان، نقش مؤثر قائل شد. نیز نکته مهمی که برخی آیات و روایات بدان  اشاره داشت، این بود که شیطان فقط با اهل ایمان دشمنی دارد و در حال پیکار است. لذا افراد و جوامعی که گوهر ایمان را از دست داده‌اند، نه تنها شیطان با آنان دشمنی ندارد، بلکه سرپرستی آنان را به عهده می‌گیرد و از آنان به عنوان ابزار، بهره می‌جوید.[44]
پی‌نوشت‌ها_______________________________________
[1] . اقتباس از تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج8، ص42 (ترجمه باقر موسوی همدانی، انتشارات اسلامی، ق، 1393ق.).
[2] . التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، حسن مصطفوی، ج5ـ6، ص5 (وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1371ش.).
[3] . المیزان، ج8، ص739.
[4] . انعام/112.
[5] . التفسیر الکبیر (مفاتیح الغیب)، فخر رازی، ج13، ص154 (دارالفکر، بیروت، 1420ق).
[6] . ریاض السالکین فی شرح صحیفة سید الساجدین(ع)، سید علی خان حسنی شیرازی، ج4، ص111 (انتشارات اسلامی، قم).
[7] . همان، ص112.
[8] . التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج13، ص113.
[9] . المیزان، ج8، ص47ـ52.
[10] . جن و شیطان، علی‌رضا رجایی تهرانی،  ص104 (نبوغ، قم، چ4، 1381ش.).
[11] . اعراف/201.
[12] . البیان فی مداخل الشیطان، عبدالحمید بلالی، ص121 (مؤسسة الرساله، چ13، 1411ق.).
[13] . اعراف/27.
[14] . وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج2، ص455.
[15] . محمد/25.
[16] . نمل/24.
[17] . طه/88.
[18] . المیزان، ج9، ص24.
[19] . انفال/11.
[20] . المیزان، ج9، ص24.
[21] . البیان فی مداخل الشیطان، ص96.
[22] . سیرة النبی، عبدالملک بن هشام، ج2، ص525. (دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1355ق.).
[23] . مائده/91.
[24] . المیزان، ج6، ص178؛ تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، ج4، ص570 (بوستان کتاب، قم، چ2، 1381ش.).
[25]اسراء/53
[26] . المیزان، ج13، ص162؛ تفسیر راهنما، ج10، ص144.
[27] . یوسف/100.
[28] . تفسیر راهنما، ج8، ص582.
[29] . صحیح مسلم، مسلم بن حجاج نیشابوری، ج8، ص139 (دارالفکر، بیروت).
[30] . اخلاق در قرآن، محمد تقی مصباح یزدی، ج3، ص231
(مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، قم، چ1، 1378ش.).
[31] . میزان الحکمه ، محمدی ری‌شهری، ج2، ص426 (دارالحدیث، قم، 1371ش.).
[32] .یوسف/8و9.
[33]یوسف/5
[34] . بدگمانی ریشه فتنه‌ها و اختلاف‌ها، سید محمد شجاعی، ص110 به بعد (مهر امیرالمؤمنین، قم، چ1، 1384ش.).
[35] . فتح/12.
[36] . صحیفه سجادیه، دعای بیستم.
[37]ر.ک: نهج البلاغه.
[38] . من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق،  ج4، ص299؛ تفسیر راهنما، ج10، ص177.
[39] . اخلاق در قرآن، ج3، ص42 و 301.
[40] . اصول کافی، محمد بن یعقوب کلینی، ج2، ص142 (اسلامیه، تهران، 1388ق.).
[41] . اسراء/64.
[42] . تفسیر راهنما، ج10، ص174.
[43] . مستدرک الوسائل، حسین نوری، ج13، ص214 (مؤسسه آل البیت لإحیاء التراث، بیروت، 1367ق.).
[44]و با استفاده از منابع دیگر، مثل: مصاف بی‌پایان با شیطان، فتح الله نجارزادگان (محمدی)، بوستان کتاب، چ2، 1381ش.)؛ الشیطان و الانسان، محمد متولی شعراوی؛ نرم‌افزار، نور 2؛ المعجم، نسخه1/3.

تبلیغات