آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

عصاره فضایل پیامبران به صورت تکامل یافته در حضرت رسول(ص) وجود دارد و صفات و نام‌های او، تجلی‌گر فضایل او است. آشنایی با نام‌ها و اوصاف آن رسول الهی، هم باعث معرفت بیشتر می‌شود، هم امکان تخلّق به صفات انبیا را فراهم می‌سازد و هم با استفاده از نام‌های مبارک آن حضرت در نام‌گذاری‌ها، ارزش‌های خودی احیا می‌شود و جامعه از نام‌های اسلامی بهره‌ می‌گیرد، نه از نام‌های بیگانگان.
اهمیت نام‌گذاری
نام‌گذاری در فرهنگ ما، موضوعی درخور بررسی است. از طرفی، برخی از فرزندان اسلام به نام‌های پوچ و برگرفته از بیگانگان دل‌خوش‌اند و آگاهانه یا بی‌توجه، مروّج فرهنگ بیگانه، در خانه خویش‌اند. از سویی دیگر، برخی متدینان بدون رعایت تناسب، نام‌های مقدس را بر مؤسسات و مکان‌ها می‌گذارند.
آشنایی با نام‌ها و صفات معصومان: بر غنای واژگان فرهنگ ما می‌افزاید و افق وسیعی را پیش روی ما می‌گشاید تا با دستی پر و به صورتی متناسب، از نام‌های مقدس بهره ببریم و خویش را در یکی از ابعاد تهاجم فرهنگی بیگانه صیانت کنیم.
پیشینه نام‌های پیامبر
پیشینه برخی از نام‌های پیامبر خاتم(ص) به زمان آفرینش باز می‌گردد؛ زمانی که حضرت آدم(ع) به آن حضرت توسل جست. پیامبران الهی آمدن او را بشارت داده‌اند؛ لذا قرآن کریم درباره آن حضرت می‌‌فرماید:
الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوبًا عِندَهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَالإِنْجِیلِ [1]؛ «مؤمنان متقی، کسانی هستند که از پیامبر امّی پیروی می‌کنند، کسی که نزدشان معرفی شده و (نامش) در تورات و انجیل مکتوب است».
حضرت عیسی(ع) نیز با تصریح به اسم احمد، به آمدن او بشارت داد:
وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ یَأْتِی مِن بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ[2].
صفات منصوص پیامبر(ص) آینه فضایل آن حضرت‌اند. برخی از حروف مقطعه قرآن مثل: «طه»، «یس» و «ن» نیز بر آن حضرت تطبیق شده است که اینها هم به فضیلتی اشارت دارد. نام‌های پیامبر(ص) از قداستی والا برخوردار است و فقهای شیعه تماس بدن با آنها را بی‌وضو، حرام و بعضی، مکروه می‌دانند.
ارزش نام نیکو
در اسلام سفارش شده است که بر فرزندان نام نیکو بگذارید. امام صادق(ع) از رسول خدا(ص) نقل می‌فرماید:
«إسْتَحْسِنُوا أسماءَکم فَإنّکُم تُدعَون بها یَوْمَ القیامَة
؛ نام‌هایتان را نیکو و زیبا انتخاب کنید؛ زیرا در قیامت، شما به همین نام‌ها فراخوانده می‌شوید».[3]
رسول خدا(ص) به امام علی(ع) فرمود:
«یا علیّ، حقُّ الوَلَدِ علی والده أن یُحَسِّن إسْمَه و أدبَهَ و یَضَعَهُ مَوضِعاً صالِحاً
؛ حق فرزند بر پدرش، نام‌گذاری و تربیت نیکوی او و قرار دادنش در جایگاه و مسیری شایسته است».[4]
بهترین نام‌ها
بهترین نام، کدام است؟ در روایات به این مطلب اشاره شده است. امام باقر(ع) فرمود:
«أصْدَقُ الأسماءِ ما سُمِّیَ بالعُبُودیّةِ وَ أفضَلُها أسماءُ الأنبیا ء؛ راست‌ترین و پرمحتواترین نام‌ها برای انسان، آن است که عبودیّت را نشان دهد و برترین نام‌ها، نام‌های پیامبران است».[5]
پس می‌توان گفت که بهترین نام‌ها نیز نام برترین پیامبر است. از پیامبر اکرم(ص) روایت شده است:
«ما مِن مائدةَ وُضِعَتْ فَقَعَدَ عَلَیها مَن اسمه محمّدٌ أو أحمدُ إلاّ قُدِّس ذلکَ المنزِلُ فی کُلِّ یَومٍ مَرَّتَینِ
؛ هیچ سفره‌ای گسترده نمی‌شود که بر آن اشخاصی با نام محمد یا احمد باشند، مگر آنکه آن منزل روزی دو بار مورد تقدیس قرار می‌گیرد».[6]
از حضرت ابوالحسن (الرضا)(ع) نقل است:
«لا یَدْخُلُ الفَقْرُ بَیْتاً فِیه اسمُ محمّدٍ أو أحمد أو علیٍّ أو الحسنِ أو الحسینِ أو جَعْفَرَ  أو طالب أو عبداللهِ أو فاطمة مِنَ النساء
؛ فقر وارد خانه‌ای نمی‌شود که در آن، این نام‌ها باشند: محمد، احمد، علی، حسن، حسین، جعفر، طالب، عبدالله، و از زنان فاطمه».[7]
تغییر برخی نام‌ها
سیره پیامبر خاتم(ص) چنین بود که هر گاه شخص یا گروهی را می‌دید، از نامشان و یا نام سرگروه پرس و جو می‌کرد. اگر نام نامناسبی داشتند، آن را تغییر می‌داد. عبدالله بن سلام می‌گوید:
نام من در جاهلیت «غیلان» بود که حضرت رسول الله(ص) نام «عبدالله» را بر من نهاد.[8] غیلان، جمع غول به معنی بزرگ طایفه جن است.
ابن حارث بن جزء گوید:
به هنگام خاکسپاری یکی از دوستان مسلمانمان، پیامبر(ص) از من پرسید: نامت چیست؟ گفتم: «العاصی». از دو نفر دیگر نیز نامشان را سؤال کرد و هر دو گفتند نامشان «عاصی» است. آن حضرت فرمود: «أنْتُم عَبِیْدُالله... ؛ نام شما از این پس، عبدالله است».
ما رفیق خود را دفن کردیم و با نام عبدالله برگشتیم، به این امید که از بندگان خدا باشیم.[9]
ابوهریره هم می‌گوید:
نامم «عبدالشمس» بود و حضرت رسول(ص) مرا «عبدالرحمن» نامید.[10]
نام عبدالرحمن بن عوف نیز «عبد عمر» بود که پیامبر خدا(ص) نام او را به «عبدالرحمن» تغییر داد.[11]
در روایت است که روزی پیامبر(ص) از فرزند أبی سلول نامش را پرسید. پاسخ داد: پدرم، مرا «حباب» نامید است. حضرت فرمودند: «حباب، نام شیطان است، و تو عبدالله هستی».[12]
نیز امام صادق(ع) به عبدالملک بن اعین فرمود: «چطور نام فرزندت را ضریس گذاشتی؟» او پاسخ داد: شما را چگونه جعفر نام نهادند؟ حضرت فرمود:
«إنَّ جَعفراً نهرٌ فی الجنّة و ضریس اسم الشیطان ؛ جعفر، نهری در بهشت است؛ ولی ضریس، نام شیطان است».[13]
ابن قرط ازدی، پیش پیامبر(ص) آمد. آن حضرت از نامش پرسید. پاسخ داد: شیطان بن قرط. حضرت فرمود:
«أنت عبدالله بن قرط».[14]
از آنچه گفتیم، دانسته می‌شود که انسان به عنوان اشرف مخلوقات، شایسته نیست نام‌های پست یا نام حیوانات را بر خود نهد. البته اعراب از این نوع نامگذاری، انگیزه‌ها و دلایلی نزد خود داشتند؛ ولی آن نام‌ها با هدف پیامبری که برای تکمیل «مکارم اخلاق» آمده است، تناسبی نداشت. از این رو، آن حضرت نام‌های حیوانات را از انسان‌ها برمی‌داشت.
پیامبر(ص) نام شخصی را پرسید. پاسخ داد: «غراب» حضرت فرمود: «أنْتَ مُسلِم ؛ تو «مسلم» نام داری». [15]
از دیگری پرسید، او جواب داد: «عتلة». حضرت فرمود: «بل أنتَ عُتبة ؛ بلکه تو عتبه هستی».[16]
عتله به این معانی آمده است: کلوخ بزرگ، آهنی مانند سر تبر، چوب دستی بزرگ، دیلم، تیشه، گاو یا شتر ماده که هرگز آبستن نشود. [17] ولی عُتْبه؛ یعنی پیچ و خم رودخانه.
از فرد دیگری پرسید: نام تو چیست؟ جواب داد: «نَغم». فرمود: «بل عبدالله».[18]
ماجرای جُنَیْدَب
در زمانی که اصحاب بزرگ پیامبر(ص) از جمله ابوذر، به ستم‌ورزی چپاول‌گران بیت المال اعتراض می‌کردند، روزی ابوذر بر عثمان وارد شد. خلیفه سوم به وی گفت: خدا خیرت ندهد  ای ابوذر! بلای جان ما شدی، ای جنیدب!
ابوذر پاسخ داد: من جنیدب بودم؛ ولی پیامبر خدا، مرا عبدالله نامید و من نیز همین نام را برگزیدم. عثمان گفت: تو همان کسی هستی که به اشتباه فکر می‌کنی که من می‌گویم: «إنَّ یدالله مغلولة
؛ دست خدا بسته است و خدا نیازمند است و ما بی‌نیازیم؟» ابوذر گفت: اگر چنین پنداری نداشتی، انفاق می‌کردی... .[19]
پیامبر خدا(ص) بسیاری از نام‌های زشت مثل: «ازحم»،«جِزن»، «حرام» و «ضرار» را نیز تغییر می‌داد و این سیره را درباره اسم مکان‌ها نیز داشت. سرزمینی به نام عفره (خاک) بود که آن را «خضرة» (سبزه‌زار) نامید.[20]
آن حضرت، نام‌های بد را معرفی و مذمت می‌کرد تا کسی از آنها استفاده نکند، روایت است که فرمود: «شَرُّ الأسماءِ ضِرارٌ و مُرّةٌ و حَرْبٌ و ظالمٌ ».[21]
توسل به نام پیامبر(ص) و آل او
در روایات متعددی آمده است که پیامبرانی چون: آدم و نوح(ع) به نام خاندان عصمت: متوسل شدند. اخیراً پاره‌هایی از کشتی نوح(ع) یافتند که نشان می‌داد او با توسل به نام‌های پنج تن، از خداوند یاری خواسته بود. در روایتی از امام صادق(ع) آمده است:
یک یهودی خدمت پیامبر آمد و به آن حضرت تند نگاه می‌کرد. فرمود: ای یهودی! چه حاجتی داری؟ پرسید: تو برتری یا موسی بن عمران که خدا با او تکلم می‌کرد و تورات و عصا را به او داد و دریا را برابرش شکافت و ابر بر سرش سایه  اندخت؟ پیامبر فرمود:
«تعریف از خود، پسندیده نیست؛ ولی می‌گویم:
إن آدم لمّا أصاب الخطیئة کانت توبته أن قال : اللهم إنّی أسألک بحقّ محمّد وآل محمّد لم ّا غفرت لی. فغفرها له، وإنّ نوحا لمّا رکب السفینة وخاف الغرق قال: اللهم إنّی أسألک بحقّ محمّد وآل محمّد لمّا أنجیتنی من الغرق. فأنجاه الله منه، وإنّ إبراهیم لمّا اُلقی فی النار قال : اللهم إنّی أسألک بحقّ محمّد وآل محمّد لمّا أنجیتنی منها. فجعلها الله علیه بردا وسلاما ، وإنّ موسى لمّا ألقى عصاه وأوجس فی نفسه خیفة قال : اللهم إنّی أسألک بحقّ محمّد وآل محمّد لمّا آمنتنی. فقال له الله عز وجل: لا تخف، إنک أنت الأعلی
...؛ چون آدم گناه کرد، توبه‌اش این بود که گفت: خدایا! تو را به حق محمد و آل محمد، مرا بیامرز. و خدایش آمرزید. و چون نوح بر کشتی سوار شد و از غرق گشتن ترسید، گفت: خدایا! از تو می‌خواهم به حق محمد و آل محمد که مرا نجات ده. و خدا، آتش را بر او سرد گردانید. و چون موسی عصا افکند و از آن ترسید، گفت: خدایا! از تو می‌خواهم به حق محمد و آل محمد که مرا امان دهی. و خدای عزوجل فرمود: مترس تو برتری. ای یهودی! اگر موسی، مرا ادراک می‌کرد و به من ایمان نمی‌آورد، نه ایمانش سودی داشت و نه نبوتش ».[22]
پی‌نوشت‌ها   ________________________________________
[1] . اعراف/157.
[2] . صف/6.
[3] . فروع کافی، ج6، ص19، ح10؛ وسائل الشیعه، ج21، ص389، ح27375.
[4] . الفقیه، ج4، ص269، ح824.
[5] . فروع کافی، ج6، ص18، ح1.
[6] . صحیفة الرضا(ع)، ص88، ح20؛ عیون أخبار الرضا(ع)، ج2، ص29، ح31.
[7] . فروع کافی، ج6، ص19، ح18.
[8] . أسماء الرسول المصطفی وألقابه و کناه و صفاته، عباس تبریزیان،  ج1، ص77، نشر ژرف، تهران.
[9] . همان، به نقل از مجمع الزوائد، ج8، ص53.
[10] . همان، ص78، به نقل از مقدمه فتح الباری، ص241.
[11] . مجمع الزوائد، ج8، ص53.
[12] . أسماء الرسول المصطفی، ج1، ص78، به نقل از تصحیفات المحدثین، ص412.
[13] . رجال الکشی، ج2، ص402، ح302؛ وسائل الشیعه، ج21، ص399، ح27404.
[14] . مجمع الزوائد، ج8، ص51.
[15] . همان.
[16] . همان، ص53.
[17] . فرهنگ بزرگ جامع نوین، ج2، ص1220.
[18] . اسماء الرسول المصطفی، ج1، ص80، به نقل از مجمع الزوائد، ج8، ص55.
[19] . شرح نهج البلاغه، ابن أبی الحدید، ج3، ص55.
[20] . بحارالانوار، ج101، ص130، ح21.
[21] . أسماء الرسول المصطفی، ج1، ص82، به نقل از الخصال، ص250، ح118.
[22] . امالی، شیخ صدوق، ص181، ح4، مجلس39؛ وسائل الشیعة، ج7، ص100، ح8846.

تبلیغات