اولواالعزم و پیامهای امروزی آن
آرشیو
چکیده
متن
اصطلاح مشهور «پیامبران اولوا العزم» برگرفته از قرآن کریم است که در آیه 35 سوره احقاف خطاب به پیامبر اکرم(ص)
فرموده است: پس صبر کن چنان که «پیامبران اولواالعزم» صبر کردند. اولوا العزم؛ یعنی صاحبان عزم. از این تعبیر قرآن پیداست که همه پیامبران، صاحب عزم راسخ نبودهاند؛ چنان که خود قرآن در باره حضرت آدم ابوالبشر میفرماید: (وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِی وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً ) [1] «ما پیش از این از آدم عهد و پیمان گرفتیم، اما او عهد خود را فراموش کرد و ما او را در ایستادگی بر سر این پیمان, صاحب عزم نیافتیم».
اکنون نگاهی میکنیم به مضمون آیه یاد شده (احقاف/35). خداوند در این آیه خطاب به پیامبر می فرماید:
(فَاصْبِرْ کما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَ لا تَسْتَعْجِلْ لَهُمْ کأَنَّهُمْ یوْمَ یرَوْنَ ما یوعَدُونَ لَمْ یلْبَثُوا إِلاَّ ساعَةً مِنْ نَهارٍ بَلاغٌ فَهَلْ یهْلَک إِلاَّ الْقَوْمُ الْفاسِقُونَ)؛ «پس صبر کن آن گونه که پیامبران اولواالعزم صبر کردند، و براى (عذاب) آنان شتاب مکن. هنگامى که وعدههایى را که به آنها داده مىشود ببینند، احساس مىکنند که گویى فقط ساعتى از یک روز (در دنیا) توقّف داشتند. این ابلاغى است براى همگان . آیا جز قوم فاسق هلاک مىشوند؟!»
چنان که می بینیم، خداوند از پیامبر اکرم(ص) خواسته در کار دعوت مردم، صبوری پیشه کند؛ همان گونه که پیامبران نستوه و صاحب عزم راسخ چنین بودند؛ یعنی ایشان هم باید در کار دعوت، پایدار باشد و در پی انکار و کفر مردم عصر خود , عذاب و نابودی آنان را از خدا نخواهد؛ چرا که سنت خداوند بر این قرار گرفته که افراد، عقوبت کفر خود را در آخرت ببینند[2] و در این دنیا فرصت انتخاب صراط مستقیم ِ پرهیزکاری یا مسیر انحرافی فسق و فجور را داشته باشند[3] و درجه و جایگاه خود را تعیین کنند[4].
از این رو، برای پیامبران شایسته است که در جهت این سنت خداوندی به کار دعوت بپردازند و در برابر انکارها و سختیهای دعوت، صبور باشند. قرآن کریم علاوه بر اینجا در سوره قلم نیز به پیامبر(ص)
توصیه کرده در برابر انکار منکران صبر پیشه کند و عذاب آنان را از خداوند نخواهد؛ امری که یونس پیامبر آن را رعایت نکرد و در این آیه به طور ضمنی مورد انتقاد قرار گرفته است[5] که عزم راسخ از خود نشان نداده است.
واژه «عزم» در جاهای دیگر قرآن نیز قرین «صبر» در برابر امور سخت، قرار گرفته است و قرآن کریم این گونه صبر پیشگی را از عزائم امور شمرده است:
(وَ جَزاءُ سَیئَةٍ سَیئَةٌ مِثْلُها فَمَنْ عَفا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ لا یحِبُّ الظَّالِمِینَ وَ لَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولئِک ما عَلَیهِمْ مِنْ سَبِیلٍ . إِنَّمَا السَّبِیلُ عَلَى الَّذِینَ یظْلِمُونَ النَّاسَ وَ یبْغُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیرِ الْحَقِّ أُولئِک لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ وَ لَمَنْ صَبَرَ وَ غَفَرَ إِنَّ ذلِک لَمِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ ([6] ؛ «و کیفر بدى، مجازاتی مانند خودش است و کسى که از کیفر دادن خودداری ورزد (گذشت کند) و درستکاری پیشه کند , پاداشش به عهده خداست، که او ستمگران را دوست نمىدارد و کسى که پس از ستم کشیدن انتقام گیرد، بر او هیچ گونه ایرادی نیست. ایراد بر کسانى است که به مردم ظلم مىکنند، و بدون داشتن بهانه و حقى مىخواهند در زمین ظلم میکنند. آنان عذابى دردناک دارند. البته اگر کسى صبر کند و گذشت کند، (بداند که) هر آینه این نوع رفتار، از عزائم امور (امور پولادین) است» .
در آیه دیگر میفرماید:(یا بُنَی أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْکرِ وَ اصْبِرْ عَلى ما أَصابَک إِنَّ ذلِک مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ ) [7]؛
«پسرم! نماز را بر پا دار، و امر به معروف و نهى از منکر کن، و در برابر مصائبى که به تو مىرسد، با استقامت و شکیبا باش که این کار، از عزائم امور است».
جالب آنکه خداوند، از امت پیامبر نیز خواسته است که در برابر ناملایمات و سخنان و کارهای آزار دهنده اهل کتاب و مشرکان، صبر توأم با پرهیزگاری داشته باشند:
)لَتُبْلَوُنَّ فی أَمْوالِکمْ وَ أَنْفُسِکمْ وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکتابَ مِنْ قَبْلِکمْ وَ مِنَ الَّذینَ أَشْرَکوا أَذىً کثیراً وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِک مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ )[8]؛
«به طور مسلم در اموال و نفوس خود آزمایش مىشوید. و از کسانی که پیش از شما به آنها کتاب داده شده (یهود و نصارا) و همچنین از آنها که راه شرک پیش گرفتهاند، سخنان آزار دهنده فراوان خواهید شنید، و اگر استقامت کنید و تقوا پیشه سازید، (شایستهتر است؛ زیرا) اینها از عزائم امور است».
در آیات فوق، تعبیر )إِنَّ ذلِک مِنْ عَزْمِ الْأُمُور( برای صبوری در امور ذیل به کار رفته است:
1 . شکیبایی در برابر بدی و ستم دیگران و درگذشتن از ستمکار؛
2. شکیبایی در برابر مصیبتها؛
3 . صبوری در برابر سخنان آزار دهنده مشرکان و اهل کتاب و در پیش گرفتن پرهیزگاری.
تا اینجا گفتیم که شماری از پیامبران در برابر انکار و آزار و اذیت کافران، صبوری پیشه میکردند و از دعوت آنان به توحید بازنمیایستادند و از خداوند, عذاب امت خود را نمیخواستند. در قرآن از این پیامبران نستوه، به عنوان «اولوا العزم» یاد شده، ولی از آنان نامی برده نشده است. اما در روایات توصیف و نام آنان ذکر شده است. در برخی روایات آمده است که منظور از اولواالعزم, پیامبران صاحب شریعت و کتاب آسمانی است:
امام باقر(ع) میفرماید:
«اولواالعزم من الرسل خمسة نوح و إبراهیم و موسى و عیسى و محمد صلوات الله علیهم أجمعین ؛[9] پیامبران اولواالعزم پنج نفرند: نوح، ابراهیم، موسى، عیسى و محمّد درود خداوند بر همه آنان باد».
امام صادق(ع) میفرماید:
«سَادَةُ النَّبِیینَ وَ الْمُرْسَلِینَ خَمْسَةٌ وَ هُمْ أُولُو الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَ عَلَیهِمْ دَارَتِ الرَّحَى نُوحٌ وَ إِبْرَاهِیمُ وَ مُوسَى وَ عِیسَى وَ مُحَمَّدٌ صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ عَلَى جَمِیعِ الْأَنْبِیاءِ
؛[10] سرور پیامبران و فرستادگان، پنج نفرند و آنان رسولان اولواالعزم هستند و سنگ آسیا[ى نبوّت ]بر محور آنها مىچرخد: نوح، ابراهیم، موسى، عیسى و محمّد. درود و صلوات خدا بر او و خاندان او و بر همه پیامبران باد».
سماعة بن مهران میگوید:
«...قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع): قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ:
(فَاصْبِرْ کما صَبَرَ أُولُواالْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ(؟ فَقَالَ: نُوحٌ وَ إِبْرَاهِیمُ وَ مُوسَى وَ عِیسَى وَ مُحَمَّدٌ(ص). قُلْتُ:کیفَ صَارُوا أُولِی الْعَزْمِ؟ قَالَ: لِأَنَّ نُوحاً بُعِثَ بِکتَابٍ وَ شَرِیعَةٍ وَ کلُّ مَنْ جَاءَ بَعْدَ نُوحٍ أَخَذَ بِکتَابِ نُوحٍ وَ شَرِیعَتِهِ وَ مِنْهَاجِهِ حَتَّى جَاءَ إِبْرَاهِیمُ(ع) بِالصُّحُفِ وَ بِعَزِیمَةِ تَرْک کتَابِ نُوحٍ لَا کفْراً بِهِ فَکلُّ نَبِی جَاءَ بَعْدَ إِبْرَاهِیمَ(ع) أَخَذَ بِشَرِیعَةِ إِبْرَاهِیمَ وَ مِنْهَاجِهِ وَ بِالصُّحُفِ حَتَّى جَاءَ مُوسَى بِالتَّوْرَاةِ وَ شَرِیعَتِهِ وَ مِنْهَاجِهِ وَ بِعَزِیمَةِ تَرْک الصُّحُفِ وَ کلُّ نَبِی جَاءَ بَعْدَ مُوسَى(ع) أَخَذَ بِالتَّوْرَاةِ وَ شَرِیعَتِهِ وَ مِنْهَاجِهِ حَتَّى جَاءَ الْمَسِیحُ(ع) بِالْإِنْجِیلِ وَ بِعَزِیمَةِ تَرْک شَرِیعَةِ مُوسَى وَ مِنْهَاجِهِ فَکلُّ نَبِی جَاءَ بَعْدَ الْمَسِیحِ أَخَذَ بِشَرِیعَتِهِ وَ مِنْهَاجِهِ حَتَّى جَاءَ مُحَمَّدٌ(ص) فَجَاءَ بِالْقُرْآنِ وَ بِشَرِیعَتِهِ وَ مِنْهَاجِهِ؟ فَحَلَالُهُ حَلَالٌ إِلَى یوْمِ الْقِیامَةِ وَ حَرَامُهُ حَرَامٌ إِلَى یوْمِ الْقِیامَةِ فَهَؤُلَاءِأُولُو الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ(ع)؛[11]
از امام صادق(ع) درباره آیه )فَاصْبِرْ کَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرّسُلِ( سؤال کردم. حضرت فرمود: [پیامبران اولواالعزم عبارتاند از: ]نوح، ابراهیم، موسى، عیسى و محمّد (صلى اللّه علیه و آله و علیهم). عرض کردم: اینها چرا اولواالعزم شدند؟ فرمود: چون نوح با کتاب و شریعتى مبعوث شد و هر پیامبرى که بعد از نوح آمد، همان کتاب و شریعت و راه نوح را دنبال کرد، تا آن گاه که ابراهیم(ع) با صُحُف و به عزم کنار گذاشتن کتاب نوح آمد. البته نه از روى کفر ورزیدن به آن...».
از امام رضا(ع) روایت شده:
«إنما سمی اولواالعزم أولی العزم لأنهم کانوا أصحاب الشرائع و العزائم و ذلک أن کل نبی بعد نوح7 کان على شریعته و منهاجه و تابعاً لکتابه إلى زمن إبراهیم الخلیل7 و کل نبی کان فی أیام إبراهیم و بعده کان على شریعته و منهاجه و تابعا لکتابه إلى زمن موسى7 و کل نبی کان فی زمن موسى و بعده کان على شریعة موسى و منهاجه و تابعاً لکتابه إلى أیام عیسى7 و کل نبی کان فی أیام عیسى7 و بعده کان على منهاج عیسى و شریعته و تابعاً لکتابه إلى زمن نبینا محمد9 فهؤلاء الخمسة أولو العزم فهم أفضل الأنبیاء و الرسل7 و شریعة محمد9 لا تنسخ إلى یوم القیامة و لا نبی بعده إلى یوم القیامة فمن ادعى بعده نبوة أو أتى بعد القرآن بکتاب فدمه مباح لکل من سمع ذلک منه؛[12]پیامبران اولواالعزم بدین سبب اولواالعزم نامیده شدهاند که داراى شریعت و آیین بودند؛ چون هر پیامبرى بعد از نوح(ع) بر شریعت و روش او و تابع کتاب وى بود، تا زمان ابراهیم خلیل(ع) و هر پیامبرى در روزگار ابراهیم(ع) و پس از آن بر شریعت و راه ابراهیم(ع) و پیرو کتاب او بود، تا زمان موسى(ع) و هر پیامبرى در زمان موسى(ع) و بعد از آن بر شریعت و طریقه موسى(ع) و تابع کتاب او بود، تا زمان عیسى(ع) و هر پیامبرى در روزگار عیسى(ع)و بعد از آن بر روش و شریعت عیسى(ع) و پیرو کتاب او بود، تا زمان پیامبرِ ما محمّد
(ص)>
. این پنج تن اولواالعزم و آنان برترین پیامبران و رسولان: هستند
».
در این بین, روایتی نیز وارد شده که ضمن نام بردن از آنان، منظور از اولواالعزم را به گونه دیگر توضیح داده است. در این روایت وقتی از امام معصوم سؤال میشود که: اولواالعزم چه کسانیاند ؟ می فرماید: نوح, إبراهیم, موسى, عیسى و محمد (صلى اللَّه علیهم أجمعین). و آن گاه که میپرسند: منظور از اولواالعزم چیست ؟ میفرماید: کسانی که رسالت جهانی داشتند و رسالت آنها شامل آدمیان و جنیان در شرق و غرب عالم می شد.
مضمون این روایت با دیگر روایاتی که این اصطلاح را تبیین و توصیف کرده اند، تعارضی ندارد و قابل جمع است؛ چرا که پنج پیامبر نام برده شده که همگی هم صاحب شریعت و کتاب آسمانی بودهاند و هم رسالت جهانی داشتهاند. پس میتوان گفت هر کدام از روایات وارد شده به یک ویژگی از این پیامبران اشاره کردهاند . در اینجا مناسب دیدیم متن روایت و ترجمه آن را بیاوریم و سپس به ادامه توضیحات بپردازیم . این روایت که از امام سجاد و امام صادق(ع) نقل شده، چنین است:
«حدثنی أبی رحمه اللَّه، وجماعة مشایخی... عن أبی عبد اللَّه(ع)، والحسن بن محبوب، عن أبی حمزة، عن علی بن الحسین(ع) ، قالا
:
من أحب أن یصافحه مائة ألف نبی ، و أربعة وعشرون ألف نبی ، فلیزر قبر أبی عبد اللَّه الحسین بن علی(ع) فی النصف من شعبان ، فإنّ أرواح النبیین: یستأذنون اللَّه فی زیارته فیؤذن لهم. منهم خمسة اولواالعزم من الرسل. قلنا: من هم؟ قال: نوح و إبراهیم و موسى و عیسى و محمد (صلى اللَّه علیهم أجمعین). قلنا له : ما معنى أولی العزم؟ قال: بعثوا إلى شرق الأرض و غربها ، جنها و إنسها
؛[13]...کسی که دوست داشته باشد 124 هزار پیامبر را ملاقات کند، در نیمه شعبان قبر امام حسین(ع) را زیارت کند. از میان این پیامبران، پنج تن پیامبر اولواالعزم هستند. عرض کردیم: آنها کیستند؟ فرمود: نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و محمّد که درود خدا بر همه آنان باد. عرض کردیم: معنای اولواالعزم چیست؟ فرمود: به سوی مردم شرق و غرب زمین، از جنّ و انس، فرستاده شدهاند».
نکته شایان توجه در این حدیث, تأکید بر رسالت جهانی پنج پیامبری است که دارای عزم راسخ در دعوت مردم و پایدار در این مسیر بودهاند و گفتیم که روایات دیگر به زوایای دیگر زندگی و رسالت این پنج پیامبر پرداختهاند و در تبیین مفهوم اولواالعزم به صاحب شریعت و صاحب کتاب بودن آنها، اشاره کردهاند. با توجه به مجموع روایاتی که به تبیین معنای اولوا العزم پرداختهاند، بدین نتیجه میرسیم که آنان:
1. از نظر عددی، پنج نفر بودهاند: نوح, ابراهیم, موسی, عیسی و محمد:.
2. از نظر برنامه هدایت, خود صاحب برنامه مستقل (شریعت جداگانه) بودند و در این جهت، خداوند به آنها کتاب آسمانی داده بود که دربردارنده مطالب اساسی و شاخص های عمده دعوت آنها است.
3. از نظر گستره جمعیتی و جغرافیایی دعوت, رسالتی فراگیر و جهانی داشتهاند.
4. از نظر ویژگیهای شخصیتی، انسانهای مصمم, با اراده, صبور و راسخ بودهاند که میتوانستند در مسیر دعوت, هدایت و اجرای برنامه شریعت خود، پایداری کنند و با پذیرفتن سنت خداوند در آزاد گذاشتن انتخاب مسیر (هدایت یا گمراهی ) برای انسانها، به کار دعوت بپردازند و به نفرین و حذف متوسل نشوند.
همان گونه که گفتیم حضرت یونس(ع) در این مسیر پایداری نداشت و به نفرین متوسل شد و از میان امتش بیرون رفت. در مقابل، حضرت نوح(ع) نزدیک به هزار سال پایداری کرد و تنها پس از نومیدی از هدایت آنان, نفرین کرد؛ چنان که ابراهیم خلیل(ع) حتی پس از آنکه قومش او را در آتش انداختند، آنان را نفرین نکرد و همین گونه موسی و عیسی(ع) در برابر آزارها و انکارها مقاومت کردند و به نفرین و حذف بنی اسرائیل و دیگر مشرکان معاصر متوسل نشدند.
نتیجه بحث
نتیجه ای که از مطالب گذشته میگیریم، این است که در کار «فرهنگی و اصلاح جامعه» که گستره جغرافیایی و جمعیتی جهانی دارد، باید دو مؤلفه رعایت شود:
الف)
داشتن برنامه ای مدون و مشخص که با در نظر گرفتن شرایط دوران معاصر، تنظیم شده باشد و از این رو، باید با برنامههای دیگران متفاوت باشد، چه برنامه های معاصرانی که به باورهای ما بیاعتقادند و چه همکیشانی که برنامههای آنان مناسب نسلها و شرایط گذشته بوده است.
البته در مسیر اصلاح و هدایت جامعه بشری به سوی تعالیم الهی و شریعت نبوی, لازم نیست تمام محتوای برنامه ها
و اموری که پیشنهاد میشود، متمایز و جدید باشد؛ همان گونه که کتابهای آسمانی این پیامبران ضمن داشتن برنامه جدید و مستقل برای دوران شریعت خودشان, از برنامههایی که در دوره انبیای پیشین بود، خالی نبودند. همه آنان تلاش میکردند آداب و سنن باطل را از حوزه رفتارهای فردی و اجتماعی خارج کنند.
ب)
رهبران دعوت های جهانی باید دارای عزم راسخ, صبر عالی و پشتکار فراوان در این زمینه باشند و به دعوت شوندگان با نگاه رحمت بنگرند و با دیدن انکارها و آزارها، کاسه صبرشان لبریز نشود و از مردم رویگردان نشوند؛ چنان که پیامبران الوالعزم تا حد امکان صبر کردند و امت خود را نه رها کردند و نه نفرین.
به نظر می رسد این ویژگی ها در رسولان جهانی, به اقتضای گستردگی جغرافیایی دعوت, فراوانی جمعیت و گوناگونی مخاطبان، بوده است و بدیهی است در مسیر این گونه دعوتها، مخاطبان گوناگوناند و هر کدام با دیگری تفاوتهایی دارند و این کار، هدایت را سختتر میکند و از رهبر و دعوت کننده، توان و حوصله بیشتری میطلبد.
این حقیقت که به صورت پیام در این آیات نهفته است، به پیروان مکتب اهل بیت: گوشزد میکند که اگر می خواهند به عنوان وارثان انبیا و اوصیا، و به عنوان امت پیامبر خاتم، به هدایت اجتماع بشری در سطحی جهانی بپردازند، باید به این گونه لوازم دعوت , توجه داشته باشند و خود را به آن ویژگیها مزین سازند.
پینوشتها
[1] . طه/ 115 .
[2] . (کَأَنَّهُمْ یَوْمَ یَرَوْنَ ما یُوعَدُونَ لَمْ یَلْبَثُوا إِلاَّ ساعَةً مِنْ نَهارٍ(. احقاف/35.
[3] . (وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها(. الشمس/7ـ10؛إ(ِإنَّا هَدَیْنَهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَ إِمَّا کَفُورًا(. انسان/5.
[4] . (وَ لِکُلٍّ دَرَجاتٌ مِمَّا عَمِلُوا وَ ما رَبُّکَ بِغافِلٍ عَمَّا یَعْمَلُونَ(. انعام/132.
[5] .(فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ وَ لا تَکُنْ کَصاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نادى وَ هُوَ مَکْظُومٌ(. قلم/48.
[6] . شورى/40- 43 .
[7] . لقمان/17 .
[8] . آلعمران/186 .
[9] . خصال، شیخ صدوق، ص300، ح73.
[10] . کافی، شیخ کلینی، ج1، ص175، ح3.
[11] . همان، ج2، ص17، ح2.
[12] . عیون اخبار الرّضا، شیخ صدوق، ج2، ص80، ح13.
[13] . کامل الزیارات، ابن قولویه، ج1، ص179، ح 2. ( باب فضیلت زیارت کربلا در نیمه شعبان).
فرموده است: پس صبر کن چنان که «پیامبران اولواالعزم» صبر کردند. اولوا العزم؛ یعنی صاحبان عزم. از این تعبیر قرآن پیداست که همه پیامبران، صاحب عزم راسخ نبودهاند؛ چنان که خود قرآن در باره حضرت آدم ابوالبشر میفرماید: (وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِی وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً ) [1] «ما پیش از این از آدم عهد و پیمان گرفتیم، اما او عهد خود را فراموش کرد و ما او را در ایستادگی بر سر این پیمان, صاحب عزم نیافتیم».
اکنون نگاهی میکنیم به مضمون آیه یاد شده (احقاف/35). خداوند در این آیه خطاب به پیامبر می فرماید:
(فَاصْبِرْ کما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَ لا تَسْتَعْجِلْ لَهُمْ کأَنَّهُمْ یوْمَ یرَوْنَ ما یوعَدُونَ لَمْ یلْبَثُوا إِلاَّ ساعَةً مِنْ نَهارٍ بَلاغٌ فَهَلْ یهْلَک إِلاَّ الْقَوْمُ الْفاسِقُونَ)؛ «پس صبر کن آن گونه که پیامبران اولواالعزم صبر کردند، و براى (عذاب) آنان شتاب مکن. هنگامى که وعدههایى را که به آنها داده مىشود ببینند، احساس مىکنند که گویى فقط ساعتى از یک روز (در دنیا) توقّف داشتند. این ابلاغى است براى همگان . آیا جز قوم فاسق هلاک مىشوند؟!»
چنان که می بینیم، خداوند از پیامبر اکرم(ص) خواسته در کار دعوت مردم، صبوری پیشه کند؛ همان گونه که پیامبران نستوه و صاحب عزم راسخ چنین بودند؛ یعنی ایشان هم باید در کار دعوت، پایدار باشد و در پی انکار و کفر مردم عصر خود , عذاب و نابودی آنان را از خدا نخواهد؛ چرا که سنت خداوند بر این قرار گرفته که افراد، عقوبت کفر خود را در آخرت ببینند[2] و در این دنیا فرصت انتخاب صراط مستقیم ِ پرهیزکاری یا مسیر انحرافی فسق و فجور را داشته باشند[3] و درجه و جایگاه خود را تعیین کنند[4].
از این رو، برای پیامبران شایسته است که در جهت این سنت خداوندی به کار دعوت بپردازند و در برابر انکارها و سختیهای دعوت، صبور باشند. قرآن کریم علاوه بر اینجا در سوره قلم نیز به پیامبر(ص)
توصیه کرده در برابر انکار منکران صبر پیشه کند و عذاب آنان را از خداوند نخواهد؛ امری که یونس پیامبر آن را رعایت نکرد و در این آیه به طور ضمنی مورد انتقاد قرار گرفته است[5] که عزم راسخ از خود نشان نداده است.
واژه «عزم» در جاهای دیگر قرآن نیز قرین «صبر» در برابر امور سخت، قرار گرفته است و قرآن کریم این گونه صبر پیشگی را از عزائم امور شمرده است:
(وَ جَزاءُ سَیئَةٍ سَیئَةٌ مِثْلُها فَمَنْ عَفا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ لا یحِبُّ الظَّالِمِینَ وَ لَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولئِک ما عَلَیهِمْ مِنْ سَبِیلٍ . إِنَّمَا السَّبِیلُ عَلَى الَّذِینَ یظْلِمُونَ النَّاسَ وَ یبْغُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیرِ الْحَقِّ أُولئِک لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ وَ لَمَنْ صَبَرَ وَ غَفَرَ إِنَّ ذلِک لَمِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ ([6] ؛ «و کیفر بدى، مجازاتی مانند خودش است و کسى که از کیفر دادن خودداری ورزد (گذشت کند) و درستکاری پیشه کند , پاداشش به عهده خداست، که او ستمگران را دوست نمىدارد و کسى که پس از ستم کشیدن انتقام گیرد، بر او هیچ گونه ایرادی نیست. ایراد بر کسانى است که به مردم ظلم مىکنند، و بدون داشتن بهانه و حقى مىخواهند در زمین ظلم میکنند. آنان عذابى دردناک دارند. البته اگر کسى صبر کند و گذشت کند، (بداند که) هر آینه این نوع رفتار، از عزائم امور (امور پولادین) است» .
در آیه دیگر میفرماید:(یا بُنَی أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْکرِ وَ اصْبِرْ عَلى ما أَصابَک إِنَّ ذلِک مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ ) [7]؛
«پسرم! نماز را بر پا دار، و امر به معروف و نهى از منکر کن، و در برابر مصائبى که به تو مىرسد، با استقامت و شکیبا باش که این کار، از عزائم امور است».
جالب آنکه خداوند، از امت پیامبر نیز خواسته است که در برابر ناملایمات و سخنان و کارهای آزار دهنده اهل کتاب و مشرکان، صبر توأم با پرهیزگاری داشته باشند:
)لَتُبْلَوُنَّ فی أَمْوالِکمْ وَ أَنْفُسِکمْ وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکتابَ مِنْ قَبْلِکمْ وَ مِنَ الَّذینَ أَشْرَکوا أَذىً کثیراً وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِک مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ )[8]؛
«به طور مسلم در اموال و نفوس خود آزمایش مىشوید. و از کسانی که پیش از شما به آنها کتاب داده شده (یهود و نصارا) و همچنین از آنها که راه شرک پیش گرفتهاند، سخنان آزار دهنده فراوان خواهید شنید، و اگر استقامت کنید و تقوا پیشه سازید، (شایستهتر است؛ زیرا) اینها از عزائم امور است».
در آیات فوق، تعبیر )إِنَّ ذلِک مِنْ عَزْمِ الْأُمُور( برای صبوری در امور ذیل به کار رفته است:
1 . شکیبایی در برابر بدی و ستم دیگران و درگذشتن از ستمکار؛
2. شکیبایی در برابر مصیبتها؛
3 . صبوری در برابر سخنان آزار دهنده مشرکان و اهل کتاب و در پیش گرفتن پرهیزگاری.
تا اینجا گفتیم که شماری از پیامبران در برابر انکار و آزار و اذیت کافران، صبوری پیشه میکردند و از دعوت آنان به توحید بازنمیایستادند و از خداوند, عذاب امت خود را نمیخواستند. در قرآن از این پیامبران نستوه، به عنوان «اولوا العزم» یاد شده، ولی از آنان نامی برده نشده است. اما در روایات توصیف و نام آنان ذکر شده است. در برخی روایات آمده است که منظور از اولواالعزم, پیامبران صاحب شریعت و کتاب آسمانی است:
امام باقر(ع) میفرماید:
«اولواالعزم من الرسل خمسة نوح و إبراهیم و موسى و عیسى و محمد صلوات الله علیهم أجمعین ؛[9] پیامبران اولواالعزم پنج نفرند: نوح، ابراهیم، موسى، عیسى و محمّد درود خداوند بر همه آنان باد».
امام صادق(ع) میفرماید:
«سَادَةُ النَّبِیینَ وَ الْمُرْسَلِینَ خَمْسَةٌ وَ هُمْ أُولُو الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَ عَلَیهِمْ دَارَتِ الرَّحَى نُوحٌ وَ إِبْرَاهِیمُ وَ مُوسَى وَ عِیسَى وَ مُحَمَّدٌ صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ عَلَى جَمِیعِ الْأَنْبِیاءِ
؛[10] سرور پیامبران و فرستادگان، پنج نفرند و آنان رسولان اولواالعزم هستند و سنگ آسیا[ى نبوّت ]بر محور آنها مىچرخد: نوح، ابراهیم، موسى، عیسى و محمّد. درود و صلوات خدا بر او و خاندان او و بر همه پیامبران باد».
سماعة بن مهران میگوید:
«...قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع): قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ:
(فَاصْبِرْ کما صَبَرَ أُولُواالْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ(؟ فَقَالَ: نُوحٌ وَ إِبْرَاهِیمُ وَ مُوسَى وَ عِیسَى وَ مُحَمَّدٌ(ص). قُلْتُ:کیفَ صَارُوا أُولِی الْعَزْمِ؟ قَالَ: لِأَنَّ نُوحاً بُعِثَ بِکتَابٍ وَ شَرِیعَةٍ وَ کلُّ مَنْ جَاءَ بَعْدَ نُوحٍ أَخَذَ بِکتَابِ نُوحٍ وَ شَرِیعَتِهِ وَ مِنْهَاجِهِ حَتَّى جَاءَ إِبْرَاهِیمُ(ع) بِالصُّحُفِ وَ بِعَزِیمَةِ تَرْک کتَابِ نُوحٍ لَا کفْراً بِهِ فَکلُّ نَبِی جَاءَ بَعْدَ إِبْرَاهِیمَ(ع) أَخَذَ بِشَرِیعَةِ إِبْرَاهِیمَ وَ مِنْهَاجِهِ وَ بِالصُّحُفِ حَتَّى جَاءَ مُوسَى بِالتَّوْرَاةِ وَ شَرِیعَتِهِ وَ مِنْهَاجِهِ وَ بِعَزِیمَةِ تَرْک الصُّحُفِ وَ کلُّ نَبِی جَاءَ بَعْدَ مُوسَى(ع) أَخَذَ بِالتَّوْرَاةِ وَ شَرِیعَتِهِ وَ مِنْهَاجِهِ حَتَّى جَاءَ الْمَسِیحُ(ع) بِالْإِنْجِیلِ وَ بِعَزِیمَةِ تَرْک شَرِیعَةِ مُوسَى وَ مِنْهَاجِهِ فَکلُّ نَبِی جَاءَ بَعْدَ الْمَسِیحِ أَخَذَ بِشَرِیعَتِهِ وَ مِنْهَاجِهِ حَتَّى جَاءَ مُحَمَّدٌ(ص) فَجَاءَ بِالْقُرْآنِ وَ بِشَرِیعَتِهِ وَ مِنْهَاجِهِ؟ فَحَلَالُهُ حَلَالٌ إِلَى یوْمِ الْقِیامَةِ وَ حَرَامُهُ حَرَامٌ إِلَى یوْمِ الْقِیامَةِ فَهَؤُلَاءِأُولُو الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ(ع)؛[11]
از امام صادق(ع) درباره آیه )فَاصْبِرْ کَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرّسُلِ( سؤال کردم. حضرت فرمود: [پیامبران اولواالعزم عبارتاند از: ]نوح، ابراهیم، موسى، عیسى و محمّد (صلى اللّه علیه و آله و علیهم). عرض کردم: اینها چرا اولواالعزم شدند؟ فرمود: چون نوح با کتاب و شریعتى مبعوث شد و هر پیامبرى که بعد از نوح آمد، همان کتاب و شریعت و راه نوح را دنبال کرد، تا آن گاه که ابراهیم(ع) با صُحُف و به عزم کنار گذاشتن کتاب نوح آمد. البته نه از روى کفر ورزیدن به آن...».
از امام رضا(ع) روایت شده:
«إنما سمی اولواالعزم أولی العزم لأنهم کانوا أصحاب الشرائع و العزائم و ذلک أن کل نبی بعد نوح7 کان على شریعته و منهاجه و تابعاً لکتابه إلى زمن إبراهیم الخلیل7 و کل نبی کان فی أیام إبراهیم و بعده کان على شریعته و منهاجه و تابعا لکتابه إلى زمن موسى7 و کل نبی کان فی زمن موسى و بعده کان على شریعة موسى و منهاجه و تابعاً لکتابه إلى أیام عیسى7 و کل نبی کان فی أیام عیسى7 و بعده کان على منهاج عیسى و شریعته و تابعاً لکتابه إلى زمن نبینا محمد9 فهؤلاء الخمسة أولو العزم فهم أفضل الأنبیاء و الرسل7 و شریعة محمد9 لا تنسخ إلى یوم القیامة و لا نبی بعده إلى یوم القیامة فمن ادعى بعده نبوة أو أتى بعد القرآن بکتاب فدمه مباح لکل من سمع ذلک منه؛[12]پیامبران اولواالعزم بدین سبب اولواالعزم نامیده شدهاند که داراى شریعت و آیین بودند؛ چون هر پیامبرى بعد از نوح(ع) بر شریعت و روش او و تابع کتاب وى بود، تا زمان ابراهیم خلیل(ع) و هر پیامبرى در روزگار ابراهیم(ع) و پس از آن بر شریعت و راه ابراهیم(ع) و پیرو کتاب او بود، تا زمان موسى(ع) و هر پیامبرى در زمان موسى(ع) و بعد از آن بر شریعت و طریقه موسى(ع) و تابع کتاب او بود، تا زمان عیسى(ع) و هر پیامبرى در روزگار عیسى(ع)و بعد از آن بر روش و شریعت عیسى(ع) و پیرو کتاب او بود، تا زمان پیامبرِ ما محمّد
(ص)>
. این پنج تن اولواالعزم و آنان برترین پیامبران و رسولان: هستند
».
در این بین, روایتی نیز وارد شده که ضمن نام بردن از آنان، منظور از اولواالعزم را به گونه دیگر توضیح داده است. در این روایت وقتی از امام معصوم سؤال میشود که: اولواالعزم چه کسانیاند ؟ می فرماید: نوح, إبراهیم, موسى, عیسى و محمد (صلى اللَّه علیهم أجمعین). و آن گاه که میپرسند: منظور از اولواالعزم چیست ؟ میفرماید: کسانی که رسالت جهانی داشتند و رسالت آنها شامل آدمیان و جنیان در شرق و غرب عالم می شد.
مضمون این روایت با دیگر روایاتی که این اصطلاح را تبیین و توصیف کرده اند، تعارضی ندارد و قابل جمع است؛ چرا که پنج پیامبر نام برده شده که همگی هم صاحب شریعت و کتاب آسمانی بودهاند و هم رسالت جهانی داشتهاند. پس میتوان گفت هر کدام از روایات وارد شده به یک ویژگی از این پیامبران اشاره کردهاند . در اینجا مناسب دیدیم متن روایت و ترجمه آن را بیاوریم و سپس به ادامه توضیحات بپردازیم . این روایت که از امام سجاد و امام صادق(ع) نقل شده، چنین است:
«حدثنی أبی رحمه اللَّه، وجماعة مشایخی... عن أبی عبد اللَّه(ع)، والحسن بن محبوب، عن أبی حمزة، عن علی بن الحسین(ع) ، قالا
:
من أحب أن یصافحه مائة ألف نبی ، و أربعة وعشرون ألف نبی ، فلیزر قبر أبی عبد اللَّه الحسین بن علی(ع) فی النصف من شعبان ، فإنّ أرواح النبیین: یستأذنون اللَّه فی زیارته فیؤذن لهم. منهم خمسة اولواالعزم من الرسل. قلنا: من هم؟ قال: نوح و إبراهیم و موسى و عیسى و محمد (صلى اللَّه علیهم أجمعین). قلنا له : ما معنى أولی العزم؟ قال: بعثوا إلى شرق الأرض و غربها ، جنها و إنسها
؛[13]...کسی که دوست داشته باشد 124 هزار پیامبر را ملاقات کند، در نیمه شعبان قبر امام حسین(ع) را زیارت کند. از میان این پیامبران، پنج تن پیامبر اولواالعزم هستند. عرض کردیم: آنها کیستند؟ فرمود: نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و محمّد که درود خدا بر همه آنان باد. عرض کردیم: معنای اولواالعزم چیست؟ فرمود: به سوی مردم شرق و غرب زمین، از جنّ و انس، فرستاده شدهاند».
نکته شایان توجه در این حدیث, تأکید بر رسالت جهانی پنج پیامبری است که دارای عزم راسخ در دعوت مردم و پایدار در این مسیر بودهاند و گفتیم که روایات دیگر به زوایای دیگر زندگی و رسالت این پنج پیامبر پرداختهاند و در تبیین مفهوم اولواالعزم به صاحب شریعت و صاحب کتاب بودن آنها، اشاره کردهاند. با توجه به مجموع روایاتی که به تبیین معنای اولوا العزم پرداختهاند، بدین نتیجه میرسیم که آنان:
1. از نظر عددی، پنج نفر بودهاند: نوح, ابراهیم, موسی, عیسی و محمد:.
2. از نظر برنامه هدایت, خود صاحب برنامه مستقل (شریعت جداگانه) بودند و در این جهت، خداوند به آنها کتاب آسمانی داده بود که دربردارنده مطالب اساسی و شاخص های عمده دعوت آنها است.
3. از نظر گستره جمعیتی و جغرافیایی دعوت, رسالتی فراگیر و جهانی داشتهاند.
4. از نظر ویژگیهای شخصیتی، انسانهای مصمم, با اراده, صبور و راسخ بودهاند که میتوانستند در مسیر دعوت, هدایت و اجرای برنامه شریعت خود، پایداری کنند و با پذیرفتن سنت خداوند در آزاد گذاشتن انتخاب مسیر (هدایت یا گمراهی ) برای انسانها، به کار دعوت بپردازند و به نفرین و حذف متوسل نشوند.
همان گونه که گفتیم حضرت یونس(ع) در این مسیر پایداری نداشت و به نفرین متوسل شد و از میان امتش بیرون رفت. در مقابل، حضرت نوح(ع) نزدیک به هزار سال پایداری کرد و تنها پس از نومیدی از هدایت آنان, نفرین کرد؛ چنان که ابراهیم خلیل(ع) حتی پس از آنکه قومش او را در آتش انداختند، آنان را نفرین نکرد و همین گونه موسی و عیسی(ع) در برابر آزارها و انکارها مقاومت کردند و به نفرین و حذف بنی اسرائیل و دیگر مشرکان معاصر متوسل نشدند.
نتیجه بحث
نتیجه ای که از مطالب گذشته میگیریم، این است که در کار «فرهنگی و اصلاح جامعه» که گستره جغرافیایی و جمعیتی جهانی دارد، باید دو مؤلفه رعایت شود:
الف)
داشتن برنامه ای مدون و مشخص که با در نظر گرفتن شرایط دوران معاصر، تنظیم شده باشد و از این رو، باید با برنامههای دیگران متفاوت باشد، چه برنامه های معاصرانی که به باورهای ما بیاعتقادند و چه همکیشانی که برنامههای آنان مناسب نسلها و شرایط گذشته بوده است.
البته در مسیر اصلاح و هدایت جامعه بشری به سوی تعالیم الهی و شریعت نبوی, لازم نیست تمام محتوای برنامه ها
و اموری که پیشنهاد میشود، متمایز و جدید باشد؛ همان گونه که کتابهای آسمانی این پیامبران ضمن داشتن برنامه جدید و مستقل برای دوران شریعت خودشان, از برنامههایی که در دوره انبیای پیشین بود، خالی نبودند. همه آنان تلاش میکردند آداب و سنن باطل را از حوزه رفتارهای فردی و اجتماعی خارج کنند.
ب)
رهبران دعوت های جهانی باید دارای عزم راسخ, صبر عالی و پشتکار فراوان در این زمینه باشند و به دعوت شوندگان با نگاه رحمت بنگرند و با دیدن انکارها و آزارها، کاسه صبرشان لبریز نشود و از مردم رویگردان نشوند؛ چنان که پیامبران الوالعزم تا حد امکان صبر کردند و امت خود را نه رها کردند و نه نفرین.
به نظر می رسد این ویژگی ها در رسولان جهانی, به اقتضای گستردگی جغرافیایی دعوت, فراوانی جمعیت و گوناگونی مخاطبان، بوده است و بدیهی است در مسیر این گونه دعوتها، مخاطبان گوناگوناند و هر کدام با دیگری تفاوتهایی دارند و این کار، هدایت را سختتر میکند و از رهبر و دعوت کننده، توان و حوصله بیشتری میطلبد.
این حقیقت که به صورت پیام در این آیات نهفته است، به پیروان مکتب اهل بیت: گوشزد میکند که اگر می خواهند به عنوان وارثان انبیا و اوصیا، و به عنوان امت پیامبر خاتم، به هدایت اجتماع بشری در سطحی جهانی بپردازند، باید به این گونه لوازم دعوت , توجه داشته باشند و خود را به آن ویژگیها مزین سازند.
پینوشتها
[1] . طه/ 115 .
[2] . (کَأَنَّهُمْ یَوْمَ یَرَوْنَ ما یُوعَدُونَ لَمْ یَلْبَثُوا إِلاَّ ساعَةً مِنْ نَهارٍ(. احقاف/35.
[3] . (وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها(. الشمس/7ـ10؛إ(ِإنَّا هَدَیْنَهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَ إِمَّا کَفُورًا(. انسان/5.
[4] . (وَ لِکُلٍّ دَرَجاتٌ مِمَّا عَمِلُوا وَ ما رَبُّکَ بِغافِلٍ عَمَّا یَعْمَلُونَ(. انعام/132.
[5] .(فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ وَ لا تَکُنْ کَصاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نادى وَ هُوَ مَکْظُومٌ(. قلم/48.
[6] . شورى/40- 43 .
[7] . لقمان/17 .
[8] . آلعمران/186 .
[9] . خصال، شیخ صدوق، ص300، ح73.
[10] . کافی، شیخ کلینی، ج1، ص175، ح3.
[11] . همان، ج2، ص17، ح2.
[12] . عیون اخبار الرّضا، شیخ صدوق، ج2، ص80، ح13.
[13] . کامل الزیارات، ابن قولویه، ج1، ص179، ح 2. ( باب فضیلت زیارت کربلا در نیمه شعبان).