آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

حضرت محمدباقر(ع) در سال 57 هجری در مدینه چشم به جهان گشود. کنیه‌اش ابوجعفر است؛ اما القاب او که هر کدام اشاره به مقام علمی و معنوی او دارد، عبارت است از:
1. باقر؛ یعنی شکافنده علوم و در علّت نامگذاری به آن می‌خوانیم«لُقِبَ بِهِ لِاَنَّه بَقَر العِلمَ وَ عَرَفَ اصلَهُ و استَنْبَطَ فرعَهُ و تَوَسَّعَ فیه، و التَّبَقُّرُ التَّوَسُّعُ؛[1]
حضرت باقربه لقب باقر یاد شده است چون شکافنده علم است و او پایه علم را شناخت و فروع آن را استنباط کرد و در آن توسعه داد...».
2. الشبیه؛ چون شبیه جدّش رسول خدا(ص) بود.[2]
3. الأمین؛ 4. هادی؛ 5. صابر؛ 6.شاهد.[3]
معنای هر یک از القاب مذکور روشن است. درباره معنای باقر احتمال دیگری نیز ذکر شده است: «لُقِّبَ بِهِ بِکَثرَةِ سجودِه فَقَد بَقَّرَ جَبهَتُهُ ای فَتَحَهَا وَ وَسَعَها؛
به او باقر گفته شده برای زیادی سجده‌هایش و باز شدن و توسعه پیشانی‌اش».[4]
پدر آن حضرت، علی بن الحسین و مادر گرامی‌اش «ام عبدالله» دختر امام حسن مجتبی و از این جهت، او اولین فردی است که هم از سوی پدر و هم از طرف مادر، فاطمی و علوی بوده است. لذا درباره آن حضرت گفته‌اند «عَلَوِیٌّ مِن عَلَوییّن و فَاطِمِیٌّ مِن فَاطِمِیِّینَ وَ هَاشِمِیٌّ مِن هَاشِمِیّیِنَ».
خلفای معاصر حضرت، عبارت‌‌اند از: 1. ولید بن عبدالملک (86ـ96ق.)؛ 2.سلیمان بن عبدالملک (96ـ99ق.)؛ 3.عمر بن عبدالعزیز (99ـ101ق.)؛ 4.یزید بن عبدالملک (101ـ105ق.)؛ 5.هشام بن عبدالملک (105ـ125ق.).[5]
مقام علمی حضرت از دیدگاه دیگران
مقام علمی  امام باقر(ع) آن قدر عظیم و بلند مرتبه است که خیلی از مخالفان او و نیز دانشمندان به این امر اعتراف و اقرار دارند، که به نمونه‌هایی اشاره می‌شود.
1. ابن حجر هیثمی می‌گوید: «محمدباقر به اندازه‌ای گنج‌های پنهان معارف و دانش‌ها را آشکار ساخته، حقایق احکام و حکمت‌ها و لطایف دانش‌ها را بیان نموده که جز بر عناصر بی‌بصیرت و یا بد سیرت پوشیده نیست و از همین جا است که وی را شکافنده و جامع علوم، و برافرازنده پرچم دانش «شاهر عِلْمِهِ و رَافِعُهُ» خوانده‌اند».[6]
2. ابرش کلبی به هشام، با اشاره به امام باقر(ع) گفت: «انّ هذا اَعلم اَهْلِِ الاَرْضِ بِما فی السّماءِ و الاَرضِ فَهذا وَلَدُ رسُولِ اللهِ(ص)؛ براستی این مرد(محمدباقر) داناترین فرد روی زمین می‌باشد نسبت به آنچه در آسمان‌ها و زمین است. این، فرزند رسول خدا است».[7]
3. عبدالله بن عطاء مکی می‌گوید: «من هرگز دانشمندان (اسلامی) را نزد هیچ کسی به اندازه مجلس محمد بن علی، (از نظر علمی) حقیر و کوچک ندیدم. من «حکم بن عتیبه» را که در علم و فقه مشهور آفاق بود، دیدم که در خدمت امام باقر(ع) مانند کودکی در برابر استادش (زانوی ادب بر زمین زده، شیفته او گردیده) بود».[8]
حکم بن عتیبه خود درباره قول خداوند که می‌فرماید: )إِنّ فی ذلِکَ َلآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمینَ(؛ می‌گوید: «واللهِ مُحَمَّدُ بنُ عَلیّ مِنهُم ؛ به خدا سوگند! محمد (باقر) جزو آنهاست».[9]
4. خلیفه اموی، به والی مدینه نوشت که: محمد بن علی را دست بسته نزد من بیاور. والی نوشت:
«من قصد مخالفت با تو را ندارم ای امیرمؤمنان! و نامه تو را هم رد نمی‌کنم ولی صلاح دیدم که شما را نصیحت کنم از سر ارادت و شفقت. این مردی را که دستور داده‌ای نزد تو بیاورم، مردی است که امروز عفیف‌تر، زاهد‌تر و با ورع‌تر از او، یافت نمی‌شود.
(و اِنَّهِ اَعْلَمُ النَّاسِ)
او داناترین مردم، مهربان‌ترین آنان، و مستحکم‌ترین مردم در تلاش و عبادت است. لذا دوست نمی‌دارم که امیرمؤمنان متعرض او شود...».
عبدالملک از این نامه خوشحال شد، چون متوجه شد والی، قصد خیرخواهی داشته.[10]
5. هشام بن عبدالملک که از دشمنان سرسخت اهل بیت: است، خطاب به آن حضرت گفت: «لا تزال العَرَبُ وَالعَجَمُ یَسُودُها قُرَیش مادامَ فیهِم مِثلُکَ
؛ تا زمانی که مثل تو (در علم و مقام) وجود داشته باشد، قریش بر عرب و عجم آقایی می‌کند».[11]
6. قتادة بن دعامه بصری، یکی از علمای عامه، خطاب به آن حضرت چنین گفت: «من در محضر فقها، و محضر ابن عباس زیاد نشسته‌ام، ولی هیچ جا قلبم مضطرب نشد جز زمانی که در محضر شما نشستم».[12]
7. شمس الدین محمد بن طولون می‌گوید: «ابوجعفر محمد بن زین‌العابدین(ع) عالم و آقا و بزرگوار بود. او را باقر نامیده‌اند، چون در علم توسعه ایجاد کرد...».[13]
8. محمد بن طلحه شافعی می‌گوید: «او، باقر و شکافنده علوم است و جامع علوم و نشردهنده و بلند کننده پرچم آن است...»[14]
9. ابن ابی‌الحدید می‌گوید: «کان محمد بن علی سید فقهاء الحجاز و مِنه و مِن اِبْنِهِ جعفر تَعَلَّمَ النَّاسُ الفِقْهَ
؛ محمد بن علی، آقای فقهای حجاز بود، و مردم از او و فرزندش علم فقه را آموختند».[15]
10. احمد بن یوسف دمشقی قرمانی می‌گوید: «منبع فضائل و افتخارات، امام محمد بن علی باقر(ع) است. او را باقر نامیده‌اند، چون  علم را می‌شکافد، و گفته شده این لقب از کلام رسول خدا گرفته شده که جابر بن عبدالله انصاری می‌گوید، پیامبر اکرم(ص) فرمود: در آینده فرزندی از فرزندان حسینم را می‌بینی که همنام من است و علم را می‌شکافد، شکافتنی؛ هر گاه او را دیدی، سلام مرا به او برسان».[16]
11. ابن خلکان می‌گوید: «ابوجعفر محمد بن علی... یکی از امامان دوازده‌گانه ... است و کان الباقر عالماً سیّداً کبیراً ؛ امام باقر(ع) دانشمند، سرور و بزرگوار بوده است».[17]
شکافنده علوم
لقب باقر و شکافنده علوم، توسط پیامبر اکرم(ص) به حضرت باقر(ع) داده شده، این مطلب در روایات بسیاری از طریق شیعه و سنی نقل شده است. در منابع شیعه در کتاب‌هایی مانند: بحارالانوار، رجال کشّی، کشف الغمّه، امالی صدوق، امالی شیخ طوسی، اختصاص مفید، عیون اخبار الرضا و در منابع اهل سنت در کتاب‌هایی چون: مرآة الزمان فی تواریخ الاعیان، ج5، ص،78، تاریخ ابن عساکر، غایة الاختصار، ص64، و تذکرة الخواص، ابن جوزی، ص337 آمده است:
جابر بن عبدالله انصاری می‌گوید: روزی پیامبر اکرم(ص) به من فرمود: «بعد از من شخصی از خاندان مرا خواهی دید که همنام من و شبیه من است ( وَ یَبْقَرُ العِلْمَ بَقْراً )، او  علم را می‌شکافد، شکافتنی (و او درهای دانش را به روی مردم خواهد گشود)».
پیامبر اسلام زمانی این پیشگویی را کرد که هنوز حضرت باقر(ع) چشم به جهان نگشوده بود. سال‌ها گذشت تا دوران امامت حضرت سجاد(ع) فرارسید. روزی جابر از کوچه‌های مدینه می‌گذشت، چشمش به حضرت باقر(ع) افتاد، دید درست قیافه و شمایل پیامبر اکرم را دارد، پرسید: اسم تو چیست؟ گفت: محمد بن علی بن الحسین بن ‌ابیطالب. آنگاه جابر بر پیشانی او بوسه زد و گفت: پدر و مادرم فدایت باد! جدّت رسول خدا به تو سلام رسانده است. حضرت باقر(ع) فرمود: «وَ عَلَی رَسوُلِ اللهِ اَلسَّلامُ ؛ سلام بر رسول خدا باد».
از این تاریخ به بعد، جابر هر روز، دو نوبت به دیدار حضرت می‌شتافت و هر مرتبه به او می‌گفت: «یا باقر، یا باقر». برخی نادانان می‌گفتند: جابر هذیان می‌گوید؛ ولی او می‌گفت: «به خدا قسم! هذیان نمی‌گویم. این، چیزی است که پیامبر به من خبر داده است».[18]
در نتیجه می‌توان گفت بین مورخان از مسلّمات است که لقب باقر و شکافنده علوم، توسط پیامبر اکرم(ص) به آن حضرت داده شده است.[19]
پایه‌گذاری نهضت علمی
از مهم‌ترین امتیازات امام باقر(ع) که زمان، زمینه آن را فراهم کرد، این است که حضرت بنیانگذار انقلاب فرهنگی و نهضت علمی شیعه بلکه اسلام شمرده می‌شود. هر چند معارف اسلامی و تشیّع به دست فرزندش امام صادق(ع) انتشار و توسعه یافت و به اوج خود رسید، ولی پایه‌گذاری و تأسیس آن به دست باکفایت امام باقر(ع) بود.
در دوران امام باقر(ع) دولت بنی‌امیه رو به زوال بود و مردم نیز به شدت از آنها تنفّر پیدا کرده بودند و وجود فردی همچون عمر بن عبدالعزیز ـ که خدمت بزرگی به علم و تشیّع نمود و ضربه کاری به پیکر بنی‌امیه وارد کرد ـ و اختلاف شدیدی که در مملکت اسلامی به وجود آمده بود و در هر گوشه و کناری، انقلابی به وقوع پیوسته بود و خلفا به سرعت تغییر می‌کردند، به گونه‌ای که در نوزده سال امامت حضرت باقر(ع) پنج خلیفه روی کار آمدند (ولید بن عبدالملک، سلیمان بن عبدالملک، عمربن عبدالعزیز، یزید بن عبدالملک و هشام بن عبدالملک). لذا زمینه و فرصت مناسبی برای نهضت علمی آن حضرت فراهم شده بود.
توجه دارید که تا زمان عمر بن عبدالعزیز «نقل حدیث» ممنوع بود؛ و این سنّت سیّئه توسط خلفای قبلی بنیان‌گذاری شده بود که بر اساس آن، گنجینه‌های علمی به یادمانده از پیامبر اکرم(ص) سوزانده شده یا زیر خاک از بین رفتند و یا در سینه‌های راویان باقی ماندند و نقل آنها را به عنوان آرزو به گور بردند و ضرر و زیان‌های جبران‌ناپذیری بر «میراث اسلامی» وارد آمد و از آن زمان بود که کم‌کم بازار جعل و تحریف احادیث نیز گرم شد.
این وضع تا اواخر قرن اوّل هجری ادامه یافت؛ یعنی تا زمان به خلافت رسیدن عمر بن عبدالعزیز (99ـ101ق.). وی با یک اقدام خردمندانه ، این بدعت شوم را از میان برداشت و مردم را به نقل و تدوین حدیث، تشویق نمود و طی بخشنامه‌ای چنین نوشت:
«اُنْظُرُوا حَدِیثَ رَسُول الله فَاکتُبُوهُ فَاِنِّی خِِفْتُ دُرُوسَ العِلْمِ وَ ذِهَاَبَ اَهلِهِ ؛[20] احادیث رسول خدا را مورد توجه قرار داده (جمع‌آوری کرده)، بنویسید؛ زیرا بیم آن دارم که علم، مندرس (و چراغ آن خاموش) گردد و دانشمندان و اهل حدیث از دنیا بروند».
امام باقر(ع) از این فرصت پیش‌آمده به بهترین شکل بهره‌ برده، شاگردان فراوانی تربیت نمود و علوم بی‌شماری را به آنها تعلیم داد.
پی‌نوشت‌ها
[1] . عیون الاخبار و فنون الآثار، ص213؛ عمدة الطالب، ص183.
[2] . اعلام الهدایه، (المجمع العالم لاهل البیت، چ1، 1422ق.)، ج7، ص41.
[3] . ر.ک: همان؛ جنات الخلود؛ ناسخ التواریخ، بخش زندگانی امام باقر(ع).
[4] . مرآة الزمان فی تواریخ الاعیان، ج5، ص78.
[5] . ر.ک: منتهی الآمال، ج2، ص134 ـ96.
[6] . الصواعق المحرقه، ص201، (قاهره، مکتبة القاهره، چ2).
[7] . المناقب، ج2، ص286؛ اعلام الهدایه، ج7، ص21.
[8] . تذکرة الخواص، سبط ابن جوزی، ص337، (نجف، 1383ق)؛ کشف الغمّه، اربلی، ج2، ص329، (تبریز، 1381ق)؛ اعلام الهدایة، ج7، ص21.
[9] . حجر/75؛ کشف  الغمّه، ص212؛ اعلام الهدایة، ج7، ص21.
[10] . اعلام الهدایه، ج7، ص22.
[11] . بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، ج11، ص88؛ اعلام الهدایة، ج7، ص22.
[12] . فی رحاب ائمه اهل البیت، ج4، ص10؛ اعلام الهدایة، ج7، ص22.
[13] . الأئمة الاثناعشر، ص81؛ اعلام الهدایة، ج7، ص22.
[14] . مطالب السؤول، ص80،  کشف الغمّه، ج2، ص329؛ الصواعق المحرقه، ص304.
[15] . المدخل الی موسوعة العتبات المقدسه، ص201؛ اعلام الهدایة، ج7، ص23.
[16] . اخبار الدول، ص111؛ اعلام الهدایه، ج7، ص23.
[17] . اعلام الهدایه، ج7، ص24؛  وفیات الاعیان، ج3، ص314.
[18] . بحارالانوار، ج46، ص225 و 226، ح5.
[19] . اعلام الهدایة، ج7، ص41.
[20] . صحیح بخاری،  (شرح الکرمانی)، ج2، ص6، (بیروت، دارا احیاء التراث، چ2)؛ السنة قبل التدوین، عجاج خطیب، ص329،  (قاهره، دارالفکر).

تبلیغات