آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

نهج البلاغه پس از قرآن کریم، ممتازترین کتاب است که جز علی بن ابی‌طالب(ع) بشر دیگری نمی‌توانست آن را بر زبان جاری سازد. این کتاب، دایرة المعارفی است که همه افراد بشر از هر گروهی می‌توانند از آن بهره گیرند.
این اثر ارزشمند به همت عالم بزرگوار، «سید رضی» جمع‌آوری شد. وی فصیح‌ترین کلمات امام علی(ع) را از میان کتاب‌های دیگر، گلچین کرد و در این کتاب گرد آورد.
سید رضی کیست؟
سال 359 ق. در بغداد و در منزل ابواحمد حسین بن موسی، کودکی چشم به جهان گشود که او را محمد نام گذاردند و بعدها مشهور به شریف رضی[1] و با لقب‌های ذوالثمانین و ذوالحَسَبین[2] معروف شد. او از طرف پدر با پنج واسطه به امام موسی کاظم(ع) متصل و از جانب مادر نیز به امام سجاد(ع) منسوب بود. سید رضی از شاگردان شیخ مفید است. صاحب روضات[3] می‌نویسد:
شبی، شیخ مفید در خواب دید که حضرت فاطمه زهرا(س) دست امام حسن(ع) و امام حسین(ع) را گرفته‌اند و به جلسه درس او وارد شدند و به شیخ فرمودند:
«یا شیخ! عَلِّمهُمَا الفقه؛ ای دانشمند! این دو را فقه بیاموز».
او پس از بیداری، از خواب خود متحیر بود که مرا چه رسد که به آن بزرگواران درس فقه آموزم!؟ پس از مدتی مشاهده می‌نماید بانویی به نام سیّده فاطمه در حالی که دست دو فرزند خود (سید رضی و سید مرتضی) را گرفته، به محضر استاد آمد و همان جمله حضرت زهرا(س) را به شیخ مفید گفت. شیخ با شنیدن آن جمله که در خواب بیان شده بود، اشک در چشمانش حلقه می‌زند و به احترام آنان از جا برمی‌خیزد و سپس خواب خویش را برای آنها بازگو می‌کند.
سید رضی در 21 سالگی380ق. سرپرستی طالبیین، امارت کاروان‌های حج در مملکت اسلامی و نظارت امور حسبیّه را به عهده داشت. بهاء الدوله، تمام امور طالبیین را در تمام بلاد اسلامی در سال 403ق. به عهده او گذاشت و او «نقیب النقباء» خوانده شد. گفته‌اند از میان اهل بیت پیامبر(ص) جز امام رضا(ع) دیگری این منصب را نیافته است.[4]
مقام سید رضی
سخنانی که درباره شریف رضی گفته‌اند[5]، می‌تواند ما را با گوشه‌ای از شخصیّت او آشنا سازد.
1. ثعالبی در کتاب یتیمة الدّهر چنین می‌گوید:
«او امروز روشنفکرترین فرزندان زمان و نجیب‌ترین سادات عراقی است. در عین دارا بودن فخر و شرافت خانوادگی، مزیّن به ادبی طاهر و فضلی آشکار و بهره‌ای وافر از تمامی محاسن و نیکویی‌هاست.
باید گفت او در شعر، از تمامی شعرای طالبیین پیشگام‌تر است و اگر گفته شود از تمام شعرای قریش نیز مقدّم است، چندان بعید نیست».[6]
2. ابن جوزی می‌گوید:
«شریف رضی; نقیب طالبیین در بغداد بود، قرآن را در مدّت کوتاهی، پس از آنکه سی سال از عمرش گذشته بود، حفظ کرد. در فقه و احکام، قوی و نیرومند بود. او دانشمندی فاضل، شاعری آگاه و بلند همت، عفیف و با ایمان بود».[7]
3. ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه خود بعد از یادآوری حافظ قرآن و فقیه بودن سیّد رضی، می‌گوید:
«او دانشمندی ادیب و شاعری روشنفکر بود، در شعر و کاربرد تعابیر زیبا و معانی و... قوی و نیرومند بود. به هر کدام از فنون شعر و سخن می‌پرداخت، افراد را در شگفتی قرار می‌داد. در عین حال نویسنده‌ای بزرگ، مردی عفیف، شریف النفس، بلند همّت، سخت پایبند به دستورهای دینی و قوانین آن بود و از احدی هدیه نمی‌پذیرفت».[8]
4. باخزری در کتاب دمیّة القصر می‌گوید:
«در میان پیشوایان و بزرگان، صدر مجلس، جای شریف رضی بود و من هر گاه بخواهم او را بستایم، به کسی می‌مانم که به خورشید بگوید: چه پر نوری! او در شعر، در قلّه افتخار قرار داشت».[9]
و در یک کلام، بزرگ منشی و شخصیّت والای سید رضی از همان اوان کودکی برای افراد بصیر، آشکار بود.
خاندان
پدر او، حسین بن موسی، از طرف بهاء الدوله دیلمی به «طاهر اوحد ذوالمناقب» ملقب گردید. وی بزرگ نقبای آل ابی‌طالب و امیر الحاج و مردی با عظمت بود. او نزد خلفای عباسی و پادشاهان آل بویه و آل حمدان با جلالت قدر و کمال مهابت می‌زیست و به عقد صلح و میانجی‌گری و تنظیم امور رعایا و آسایش آنان می‌پرداخت.
جدّ مادری او، حسین بن احمد، معروف به «ناصر کبیر» یا «ناصر حق» بود که در زمان خلافت مقتدر عباسی در مازندران، قیام کرد و به جنگ با سامانیان پرداخت و سرانجام بر بلاد دیلم مسلط شد و بیشتر مردم مازندران را مسلمان گردانید.
مادر سید رضی (سیّده فاطمه) خود بانویی عالم و فاضل بود. که با چند واسطه به امیرمؤمنان(ع) می‌رسید. سید رضی درباره مادرش گفته است:
لو کانَ مثِلکِ کُلُّ اُمٍّ بَرَّةٍ
غَنِیَِ البَنُونَ بِهاَ عن الآباء[10] 
«اگر همه مادران مثل تو با فضیلت بودند، فرزندان از وجود پدر بی‌نیاز می‌شدند».
شیخ مفید، «احکام النساء» را به درخواست مادر سید رضی تألیف کرد. او در آغاز کتابش  می‌نویسد:
«من از سیده جلیله فاضله (ادام الله اعزازها) اطلاع یافتم که مایل به تدوین کتابی است مشتمل بر همه احکامی که مکلفین محتاج به آن می‌باشند و مخصوصاً زن‌ها باید بدانند. او (ادام الله توفیقها) علاقه خود را برای تألیف این کتاب به من اطلاع داده است».[11]
تألیفات
1. نهج البلاغه: این کتاب پس از قرآن و سخنان پیامبر(ص) از بهترین کتب اسلامی و مشهور به «اَخ القرآن»، و مشتمل بر بسیاری از سخنان و نامه‌ها و کلمات کوتاه و حکیمانه امام علی(ع) است.
امام علی(ع) در تمام دوران زندگی پربار و نورانی خود، سعی در هدایت دل‌ها و مغزها به سوی حقیقت و انسانیت و راه روشن الهی داشت. آن حضرت در هر فرصت مناسبی، با سخنرانی‌های اخلاقی و سیاسی و با نوشتن نامه‌های حکمت آمیز، به ارزش‌های اخلاقی و انسانی اشاره می‌فرمود و راه و رسم زندگی سالم و صحیح را به بشر معرفی می‌کرد.
«نهج البلاغه» کتاب زندگی، کتاب اخلاق و رستگاری، کتاب سیاست و کشورداری و کتاب تکامل است. این کتاب که با تلاش و زحمت و هنر بی‌مانند علامه سید رضی در سال 400ق. تدوین شد، دارای سه فصل جداگانه است:[12]
اول) خطبه‌ها یا سخنرانی‌های امام علی(ع) (239 خطبه)؛
دوم) کتب یا نامه‌های سیاسی، اخلاقی و نظامی آن ابر مرد تاریخ (79 نامه)؛
سوم) قصار الحکم یا کلمات کوتاه و حکمت آمیز (480 حکمت).
«نهج»؛ یعنی راه و روش و «بلاغت» به معنای کلام رسا، گویا و روشن است. بنابراین «نهج البلاغه»؛ یعنی راه و رسم زیبا و رسا سخن گفتن.
فصاحت و بلاغت، یکی از هنرهای با ارزش ادبی است و نهج‌البلاغه پس از قرآن کریم، از این نظر بی‌مانند است. تمام دانشمندان جهان، مسلمان و غیر مسلمان، شیعه و اهل سنّت، به این حقیقت اعتراف کرده‌اند.[13]
تألیفات دیگر سید رضی، عبارت است از:
2. خصائص الائمة؛
3. مجارات آثار النّبویّه؛
4. تلخیص البیان عن مجاز القرآن؛
5. حقائق التأویل فی متشابه التنزیل؛
6. معانی القرآن؛
7. نامه‌های علمی؛
8. زندگی پدرش ؛
9. دیوان شعر؛
10. و کتاب‌های دیگر.
استادان
برخی از استادان سید رضی عبارت‌اند از:
ابوعلی محمد بن محمد نعمان، مشهور به «شیخ مفید» (م413ق)؛ ابواسحاق ابراهیم بن احمد طبری (م393ق)؛ ابوعلی فارسی (م377ق)؛ ابوسعید سیرافی (م368)؛ عبدالرحیم بن نباته (م374ق)؛ ابوالحسن علی بن عیسی (م420ق)؛ ابوعبدالله مرزبانی (م384ق)؛ ابومحمد هارون تلعکبری (م385ق)؛ قاضی عبدالجبار بغدادی.[14]
وفات
سید رضی در 47 سالگی (ششم محرّم 406ق.) و در بغداد رحلت کرد. سید مرتضی، که او نیز دانشمند جلیل القدر است، به قدری از این مصیبت، اندوهناک بود که فرمود:
«طاقت دیدار جسد برادرم را ندارم، دیگری بر او نماز بخواند».[15]
شریف رضی با وجود سن کم، خدمات بسیار ارزنده‌ای به جهان اسلام کرد. درگذشت ناگهانی او چنان شوری در دل‌ها افکند که تمام وزیران، اشراف، فقها و قضات سنی و شیعه با پای برهنه به در خانه‌اش آمدند. فخر الملک، وزیر دانشمند بهاء الدوله دیلمی، بر جنازه سید رضی نماز گزارد. بدن مطهر او را در خانه‌اش دفن کردند و بعدها به کربلا انتقال دادند و در جنب مرقد جدش «ابراهیم مجاب» مدفون ساختند.[16]
پی‌نوشت‌ها
[1] .  ر.ک: شرح موضوعی نهج البلاغه، دکتر محمد حسین مشایخی فریدنی، تلخیص: محمد علی خواجه پیری، چاپ سازمان دانشگاه آزاد اسلامی، چ1، 1378ش.
[2] .  همان؛ مأخذ شناسی نهج البلاغه سیره و اندیشه امام علی(ع)، سید حمید مطهری، ص9، دبیرخانه مجمع گروه‌های معارف اسلامی، چ1، 1379ش.
[3] . روضات الجنات، به نقل از دانستنی‌های نهج‌البلاغه، مصطفی اسرار، ص22، انتشارات محیا، 1376ش؛ ترجمه و شرح نهج البلاغه، فیض الاسلام، ص9، انتشارات فقیه.
[4] . ر.ک: مقدمه «شرح موضوعی نهج البلاغه».
[5] . روحیّات بلند او را می‌توان در کتابی که علّامه شیخ عبدالحسین حلّی به عنوان مقدّمه‌ای در جزء پنجم تفسیر خود، نوشته و نیز در «عبقریة الرضی» تألیف زکی مبارک، مطالعه کرد. علامه شیخ محمد رضا کاشف الغطاء نیز در این زمینه، کتابی نوشته است.
[6] . شرح موضوعی نهج البلاغه.
[7] . همان.
[8] . همان.
[9] . همان.
[10] . ترجمه روان نهج البلاغه، سید کاظم ارفع، ص12، فیض کاشانی، چ1، 1379ش.
[11] . مأخذ شناسی نهج البلاغه سیره و اندیشه امام علی7، ص10.
[12] . ارزش‌های اخلاقی در نهج البلاغه، دفتر نشر امام علی(ع)، ص8، اداره کل امور فرهنگی و هنری با همکاری انتشارات تربیت. کتاب المعجم المفهرس، تعداد خطبه‌ها را 241 مورد ذکر کرده است.
[13] . دکتر سید جعفر شهیدی، در ترجمه نهج البلاغه خود می‌گوید:
در میان نام هزاران کتاب که نویسندگان بر نوشته خود نهاده‌اند، هیچ نامی چون نهج البلاغه با محتوای کتاب منطبق نیست و می‌توان گفت: این نام، از عالم غیب به دل روشن شریف رضی افاضه گردیده است که «الأسماء تنزل من السماء». راه سخنِ رسا گفتن را در این مجموعه باید یافت.
[14] . ر.ک: شرح موضوعی نهج البلاغه، مقدمه؛ گلشن ابرار، گروهی از نویسندگان پژوهشکده باقرالعلوم(ع)، ج1، ص52 ـ44، نشر معروف، قم، چ3، 1385ش.
[15] . دانستنی‌های نهج البلاغه، ص25.
[16] . مأخذشناسی نهج البلاغه سیره و اندیشه امام علی(ع)، ص12.

تبلیغات