آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

اشعری بر گرفته از اشعر، و آن نزد لغت‌دانان عرب از ماده شعر، به معنای موهای فراوان است، نسب‌شناسان گفته‌اند: اشعریان، فرزندان مردی عرب به نام «نَبت» معروف به اشعر هستند و چون او به هنگام ولادت با بدن پرموی از مادر به دنیا آمده، در بین قبایل عربِ آن زمان به «اشعر» معروف گردید.
نبت، به قول سمعانی، از فرزندان اُدد بن زید بن عریب بن زید بن کهلان بن سبا (از اعراب اصیل قحطانی) است.[1]
محل زندگی این قبیله در زمان جاهلیّت منطقه یمن بود. آنان در سراسر آن سرزمین نفوذ و جایگاه خاصی داشتند و در بین قبایل  عرب، به صفات جوانمردی، شرافت، نیکویی و ... معروف بودند. این قبیله همانند دیگر قبایل عرب در آن زمان بت‌پرست بودند و بت خاصی به نام نسرین (نُسْر) پرستش می‌کردند.[2]
مالک بن عامر، سر سلسله یکی از تیره‌های قبیله اشعری، به هنگام انتشار خبر بعثت پیامبر اسلام در حجاز با وجود مخالفت شدید طایفه‌اش، به حضور پیامبر اسلام در مکه رسید و اسلام آورد. پیامبر اسلام به گرمی از او استقبال کرد و برای زیادت نسلش دعا فرمود. مالک پس از آن به سوی قوم خود بازگشت و در میان آنان به تبلیغ اسلام پرداخت.[3]
بعد در سال هفتم هجری به هنگام جنگ خیبر، موقعی که جعفر با مهاجران مسلمان از حبشه باز می‌گشت، جماعتی از طایفه اشعریان به سرپرستی ابوموسی، عبدالله بن قیس اشعری به حضور پیامبر اسلام رفتند و جزو اصحاب آن حضرت قرار گرفتند که پیامبر اسلام این جماعت را در غنائم آن جنگ شریک کرد.[4]
اشعریان از معدود قبایلی بودند که با میل و رغبت ایمان آوردند و برای پشتیبانی از پیامبر به مدینه مهاجرت کردند.
آنان در وقایع و حوادث صدر اسلام تأثیرگذار بودند و در مدینه برای گسترش اسلام، و پس از رحلت پیامبر در فتوحات اسلامی نقش فعالی داشتند.[5]
مفاخر اشعریان
از مفاخر معروف اشعریان در مدینه شخصیت‌هایی مانند: ابو موسی، ابوعامر، عامر بن ابوعامر، ابو مالک و حارث هستند که ابوموسی جزو فقها و قاریان قرآن بود. ابوعامر در فتح مکه و حنین حضور داشت و در حنین شهید شد. ابن ابی عامر و حارث جزو اصحاب پیامبر(ص) و از راویان حدیث آن حضرت بود. ابومالک کسی است که به دستور پیامبر قبیله هوازن را تعقیب کرد.[6] بعضی از مورخان از حضور اشعریان در تبوک هم خبر داده‌اند.[7]
اشعریان در دوره فتوحات (پس از رحلت پیامبر اسلام(ص)) از ارکان سپاه اسلام به شمار می‌رفتند. یکی از سرداران سپاه سعد بن ابی وقاص در فتح مدائن، مالک بن عامر بود. مالک به هنگامی که ایرانیان پل شط را خراب کردند، سوار بر اسب، خود را به فرات زد و از آب گذشت و سپاه اسلام را با اقدام جسورانه خود از فرات عبور داد.[8] پسران مالک و عموزادگان او همه در فتوحات این منطقه حضور داشتند.
ابوموسی  اشعری از دیگر سرداران قبیله اشعری بود، که بخشی از نواحی مرکزی ایران از جمله دینور، ماسبذان، مهرانقذف، صمیر، اصفهان، قم، کاشان، اهواز و اصطخر به وسیله او فتح شد[9] و مالک بن عامر که یکی از فرماندهان سپاه او در این مناطق بود، در فتح نواحی شمالی ساوه تا مرز دیلم، به همراه فرزندش سائب نقش‌آفرینی کرد.[10]  اشعریان پس از فتح این بخش از سرزمین ایران تا زمان استقرار اسلام در عراق و رونق گرفتن وضع کوفه، در آن باقی ماندند و با مردم این نواحی ارتباط برقرار کردند. گفته‌اند: سائب، اول کسی بود که پس از فتح قم، وارد این شهر شده و با مردم آن ارتباط یافت.[11]
اشعریان پس از فتوحات این نواحی به کوفه رفته، و در آنجا مستقر شدند.[12] این طایفه در تحولات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی عراق و پس از آن در تحولات جهان اسلام نقش برجسته‌ای ایفا کرده‌اند؛ اما بنا بر طبیعت حوادث و رخدادها، دچار دسته‌بندی سیاسی آن دوران شدند و به دو جبهه مخالف تقسیم گردیدند. ابوموسی اشعری، عموزاده مالک بن عامر، به جبهه خلفا پیوست و در دوره خلافت  عمر بن خطاب، فرماندهی سپاهیان او را به عهده گرفت و بخشی  از نواحی ایران را فتح کرد و بعدها پس از معزول شدن ولید بن عقبه از امارت کوفه، به جای او به امارت نشست.
او در دوران خلافت امیرمؤمنان علی(ع) تنها شخص از منصوبان عثمان بود که به پیشنهاد مالک اشتر در مسئولیت خود باقی ماند، ولی بعدها با مواضع سیاسی امیرمؤمنان(ع) مخالفت کرد و از آن حضرت در جنگ جمل و صفین دوری جست، مردم را از شرکت در این نبردها نهی کرد و در جریان حکمیت بر خلاف نظر صریح امام(ع) به نمایندگی از طرف آن حضرت برگزیده شد و عاقبت با نیرنگ عمرو بن عاص نماینده معاویه، امام علی(ع) را از خلافت خلع و معاویه را به آن نصب کرد.[13]
این شاخه از اشعریان که ابوموسی و اطرافیان او را در بر می‌گیرد، بیشتر در کوفه و بصره استقرار یافتند و پست‌ها و مناصبی را در آن  نواحی به عهده گرفتند و بیشتر شخصیت‌های این تیره، از مشایخ حدیث شناخته‌شده اند. ابوموسی را گاهی از ابن عبدالشمس دانسته‌اند؛ زیرا او با آل عتبه که از طایفه عبدالشمس بودند، هم پیمان شدند. با وجود اینکه شاخه ابوموسی، عموزادگان شاخه مالک اشعری هستند، ولی به هر حال در میان آنان اثری از «تشیع» دیده نمی‌شود.[14]
سعد بن مالک اشعری، یکی از بزرگان کوفه و اشراف این طایفه به حساب می‌آمد. او در زمان خلافت عثمان بر شراب‌خواری ولید بن عقبه امیر کوفه نزد خلیفه شهادت داد که آن سبب عزل ولید و انتصاب ابوموسی به جای او گردید.[15]
سائب بن مالک در کوفه به «شیخ شیعه» معروف بود و در جنگ جمل از یاران امام علی(ع) قرار گرفت و بر خلاف پدر زنش ابوموسی، مردم را به یاری آن حضرت دعوت می‌کرد.[16]
او در کوفه به عبدالله بن مطیع که می‌خواست به فرمان عبدالله بن زبیر ـ امیر کوفه ـ در تقسیم خراج طبق سیره خلفای سابق عمل کند، اعتراض و درخواست کرد که به سیره علی(ع) عمل کند.[17] سائب یکی از پنج نفری بود که در زندان عبیدالله بن زیاد از مردم برای مختار بیعت می‌گرفت و در سال 67ق. به هنگام قیام مختار، یکی از سران سپاه  و از  مشاوران نزدیک او بود و پس از پیروزی مختار بر  کوفه، خطبه‌ای ایراد کرد که با عبارت «یا شیعة آل رسول » شروع می‌شد.
او در جنگ مختار با عبدالله بن زبیر و برادرش مصعب بن زبیر، در کنار مختار بود و عاقبت در سال 67ق. پس از شکست مختار از سپاه مصعب، و به محاصره درآمدن پانزده نفر از جمله مختار، سائب و پسرش محمد در دارالاماره کوفه، در طی جنگ قهرمانانه‌ای به همراه آن جمع به شهادت رسید.[18]
محمد بن سائب در این نبرد دستگیر و روانه زندان شد و چون نابالغ بود، آزادش کردند،؛ ولی بعدها از طرف حجاج بن یوسف مهدور الدم اعلام گردید و به قتل رسید.[19]
اشعریان در قیام ضد اموی عبدالرحمن بن محمد بن اشعث، ـ یکی از سرداران سپاه حجاج ـ علیه او که از سال 80 تا 84ق. به درازا کشید، شرکت کردند. وقتی قیام عبدالرحمن شکست خورد، اشعریان برای نجات خود از شرّ حجاج، یا به دستور خود حجاج و یا به دلایل دیگری که در منابع تاریخی آمده است، کوفه را ترک کردند.[20] و گروهی  از آنان به قم آمدند.
ویژگی‌ها و فعالیت اشعریان تا پایان قرن دوّم
اشعریان مهم‌ترین طایفه مستقر در قم شناخته شده‌اند که بیش از دو قرن اداره امور این منطقه را به دست گرفتند و در همه زمینه‌ها و به ویژه در تحوّلات مذهبی این سرزمین، نقش ‌آفرینی کردند. ما در اینجا برخی از فعالیت‌ها و  امور مربوط به این طایفه را به اجمال می‌آوریم.
اختلاف اشعری‌ها و مجوسیان
یزدانفازار در سال 114ق. از دنیا رفت. مجوسیان با توجه به وحشتی که از پیشرفت و نفوذ روز  افزون اشعریان داشتند، در صدد نقض‌پیمان  خود برآمدند و از آنان خواستند که منطقه قم را ترک کنند.[21]
این اقدام زردشتیان درست زمانی بود که خروج ابومسلم خراسانی  علیه مروان حمار، آخرین خلیفه امویان، شروع شده بود. سپاهی به فرماندهی قحطبه از سوی او برای تسخیر اصفهان که قم نیز از توابع آن بود، اعزام شد و فراریان بنی امیه مورد تعقیب قرار گرفتند.[22]
وقتی استقامت مسالمت‌آمیز اشعریان، بومیان مجوسی را متقاعد نساخت، احوص در مدت ایامی که عبدالله برای خروج این طایفه از قم تعیین کرده بود، تدبیری بیندیشید و نقشه خود را به هنگامی که بزرگان مجوسی در حصارهای مخصوص برای جشن چهارشنبه‌سوری و مراسم آتش افروزی آن  اجتماع کرده بودند، به اجرا درآورد. این حرکت احوص، به کشته شدن سران قوم مجوس و تسلیم شدن جماعت آنان به مسلمانان منجر شد. با وقوع این ماجرا، آتشکده قم خاموش گردید و زردشتیان آن تابع اسلام و اشعریان شدند.[23]
بنای شهر جدید قم
مسلمانان عرب پس از پیروزی بر مجوسیان منطقه ویژه‌ای از قم را برای سکونت خود انتخاب کردند و با رعایت آثار و معماری‌های اسلامی، شهر جدیدی را در آنجا به وجود آوردند که در منابع تاریخی و تحقیقات برخی از محققّان، حدود و مشخصات آن ذکر شده است.[24]
مقدسی در این مورد می‌نویسد: وقتی بین مسلمانان عرب و مجوسیان قمی اتفاق (اختلاف) افتاد، بزرگان عرب اجتماع جماعت خود در یک محل را مصلحت دیده، شهر جدید دارای مساجد، منابر (و دیگر آثار اسلامی) را بنا کرده و برای حفظ امنیت دور آن را بارو (حصار) کشیدند.[25]
به این ترتیب، شهر جدید قم در کنار شهر قدیم ساخته شد و تمام مسلمانان عرب که تأسیس کنندگان اصلی این شهر بودند و دیگر مسلمانان تازه وارد، اعم از علما و سادات و غیر اینها و همچنین بومیان تازه مسلمان را در خود جای داد و در مدت کوتاهی مرکز فعالیت‌های مختلف اجتماعی، سیاسی، مذهبی و ... گردید و پایگاه مهم تشیع در جهان اسلام و مرکز نشر علوم اهل بیت(ع) شناخته شد.
تسط اشعریان بر قم
خبر غلبه اعراب بر مجوسیان قم و تسلط آنان بر اوضاع این منطقه، در بلاد اسلامی انتشار یافت. اشعریان ساکن در  عراق و برخی دیگر از بلاد اسلامی و همین طور طوایف مختلفی از مسلمانان با شنیدن این خبر، رو به سوی قم آوردند و در جای جای این منطقه استقرار یافتند.[26]
گفته شد که پس از استقرار اشعریان در قم، دیگر عموزادگان و اقربای آنان رو به این منطقه آوردند و در مناطق مختلف ایران چون قم، کاشان، ساوه، آوه، قزوین، و ... جای گرفتند. علاوه بر این، اشعریان ساکن قم، طایفه بسیار پرجمعیت و کثیرالنسل شمرده شده‌اند. در کتاب تاریخ قم آمده است: تنها از نسل سه نفر اشعری (عبدالله بن سعد، حمزة بن یسع و عمران)، نزدیک به چهارهزار تن در قم صاحب نام و زندگی شناخته شده است[27] و به همین رو گفته شده: مدت زیادی پس از استقرار اشعریان در این منطقه نگذشته بود که جماعت آنان در سرتاسر این منطقه ظاهر گردید و بر تعداد بومیان غلبه یافت.
طایفه اشعری، مردم سخت‌کوش و استواری بودند. آنان با اتّکا به نیروهای فراوان مالی و انسانی که در اختیار داشتند، امور منطقه را به دست گرفتند و در زمان کوتاهی تحولات اعجاب برانگیزی به وجود آوردند.
به تعبیر برخی  از محققان اسلامی، استواری اشعریان در قم، سرآغاز فصل مهمّی در تاریخ این خاندان است در قم، سرزمین ایران، تشیع و جهان اسلام.
شاید کمتر خاندانی به جز خاندان عصمت(ع) توانسته باشد در زمان کوتاهی چنین تحولاتی ایجاد کند. اشعریان در زمان کوتاهی قم را سامان داده، برای آن محله، میدان، نظام‌آبرسانی و ... به وجود آورده، دشت‌های اطراف آن را آباد ساخته، روستاها، مزارع و راه‌های ارتباطی به وجود آوردند که همه آنها به نام آنان مشهور است.[28]
صاحب کتاب «گنجینه آثار قم» در توصیف نقش‌آفرینی‌های اشعریان می‌گوید: قم پس از استقرار اشعریان در بین چند حصار، و اتصال آنها به یکدیگر و تشکیل یک شهر در این سرزمین، به طور اعجاب‌آوری در طول یک قرن گسترش یافت. مردم قم، آن چنان اهمیّت و عظمتی پیدا کردند که از آغاز دوره خلافت عباسی در سال 132ق. تا اواخر دوره خلافت هارون، از پرداخت باج و خراج حکومتی خودداری کردند... .[29]
مخالفت اشعریان با حاکمان ظالم
اشعریان قم پیوسته با خلفا مخالفت می‌کردند. آنان از اوّل دوران عباسیان تا اواخر قرن دوم هجری که اصفهان و نواحی آن  از جمله قم، دور از پایتخت حکومت بود، از پرداختن مالیات خودداری ورزیدند، و هیچ یک از خلفای عباسی هم متعرض آنان نشدند.[30]
تا اینکه هارون در سال 184ق. برای زیر فشار قرار دادن شیعیان و پیروان امام کاظم(ع) پس از شهادت آن حضرت و مقابله با کانون ضدعباسی، عبدالله بن کوشید قمی را به حکومت اصفهان برگزید و وصول خراج پنجاه ساله قم را از او درخواست کرد. عبدالله به واسطه برادرش عاصم بن کوشید که عامل وی در قم بود، مردم قم را تحت فشار قرار داد و تمام اموال آنان را به عنوان خراج معوّقه قبضه کرد. و چون اموال مردم برای خراج معوّقه کفاف نمی‌کرد و عاصم هم پیوسته بر فشار خود می‌افزود، عاقبت مردم ستمدیده بر او شوریدند و او را طعمه شمشیر خود ساختند.
هلاکت عاصم در قم، سبب عزل عبدالله از حکومت اصفهان گردید. به هنگامی که عبدالله در دارالاماره برای اتفاقات گذشته توجیهاتی می‌آورد و به هارون التماس می‌کرد که او را به مسئولیت خود برگرداند، حمزة بن یسع اشعری، مرد با مکنت اشعریان وارد مجلس شد و با بیان مطالب قابل قبولی درباره قمیان و شرح احوال آنان، خلیفه را بر تعدیات عبدالله و عاصم متقاعد کرد.[31] و از او خواست که قم از اصفهان جدا شود و به عنوان شهر مستقل در آن منبری نصب، و اجازه اقامه نماز جمعه و عیدان در آن داده شود. در این صورت، اگر خلیفه از خراج معوقه قم صرف نظر کند، وی متعهّد به پرداخت خراج و مالیات سالانه آن خواهد بود. هارون با خواسته حمزه موافقت کرد و او را به ولایت قم برگزید. سپس حسن بن تحتاخ طالقانی قمی را برای تعیین مساحت قم و مبلغ خراج آن همراه وی عازم این منطقه کرد. از این دوره، حاکمیت قانونی این طایفه(اشعری) شروع شد.
حمزة بن یسع و بعد پسرش علی بن حمزة، تا سال 192ق. و سپس عامر بن عمران بن عبدالله تا سال 193ق. (که همگی از شاخه مالک بن عامر و اشعریان شیعی قم بودند) یکی پس از دیگری، ولایت قم را برعهده گرفتند.[32]
البته مردم قم و در رأس آنان، اشعریان به جهت پیروی از اهل بیت(ع) و  مخالفت با دشمنان آنها، به مخالفت با خلفا برخاسته، از پرداختن مالیات به آنان امتناع کردند و از این رو، قمی‌ها کارگزاران خلیفه را به داخل شهر راه نمی‌دادند و حاکمان و قضات را از میان مردم خودشان تعیین می‌کردند.[33]
پی‌نوشت‌ها
[1] . الانساب، سمعانی، ج5، ص166.
[2] . همان؛ الاصابه فی معرفة الصحابه، ج6، ص26؛ و اسدالغابه، ج3، ص245؛ تاریخ قم، ص260 ؛ طبقات  الکبری، ج4، ص106.
[3] . همان.
[4] . همان؛ صحیح بخاری، ج7، ص484.
[5] . فصلنامه تخصصی حدیث، ش5،  ص230.
[6] . طبقات الکبری، ج4، ص264.
[7] . همان.
[8] . معجم البلدان، ج4، ص450، فتوح البلدان، ج8، ص304.
[9] . همان.
[10] . تاریخ قدیم قم، ص260 و 281.
[11] . همان، ص289؛ تاریخ تشیع، دکتر خضری، ج2، ص166.
[12] . تاریخ تشیع، ج2، ص166.
[13] . تاریخ یعقوبی، ج2، ص77.
[14] . سیره نبویه،  ابن هشام، ج4، ص4؛   انساب الاشراف، ج1، ص199.
[15] . تاریخ قم، ص280.
[16] . همان.
[17] . تاریخ طبری، محمد بن جریر، ج4، ص499.
[18] .ر.ک: همان؛ تاریخ قم، ص240؛ تاریخ طبری و تاریخ ابن اثیر وقایع سال‌های 66 و 67؛ اعیان الشیعه، ج7، ص182.
[19] . تاریخ قم، ص240، و چاپ جدید حاشیه کتاب، ص680.
[20] . تقویم البلدان، ص409؛ الانساب، ص461.
[21] . تاریخ قدیم قم، ص259؛ گنجینه آثار قم، ص32؛ تاریخ قم، ناصر  الشریعه، ص35.
[22] . همان؛ تاریخ مذهبی قم، ص125.
[23] . همان.
[24] . گنجینه آثار قم، ص33؛ تاریخ مذهبی قم، ص125.
[25] . قم نامه، مقدسی، ص74.
[26] . همان.
[27] . تاریخ قم، ص82 و39.
[28] . ر.ک: مقدمه تاریخ قم، محمدرضا انصاری، انتشارات آیت الله مرعشی، ص39؛ تاریخ تشیع، ج2، ص176.
[29] . گنجینه آثار قم، ص151.
[30] . همان؛ تاریخ مذهبی قم، ص125.
[31] . همان؛ تاریخ قم، ص285.
[32] . تاریخ قدیم قم، ص17، 39، 102و 241.
[33] . همان.

تبلیغات