تربیت اسلامی کودکان
آرشیو
چکیده
متن
در زمینه پرورش و تمرین و تربیت کودکان و شیوه ساختن و رشد دادن به شخصیت مذهبی فرزندان، مرحوم فیض کاشانی بیانی داد که جهت استفاده شما عزیزان، به ترجمه آن از کتاب «المحجّة البیضاء»[1] پرداختیم.
باشد که مفید افتد و مثمر ثمر گردد... انشاء الله
فرزندان، امانتهای الهی
بدان که فرزند، نزد پدر و مادرش امانت است و قلب پاکش، گوهر نفیس و گرانبها و در عین حال، ساده و بینقش و نگار است. صفحه قلب کودک، قابلیّت پذیرش هر نقشی را دارد و به هر جهت که آن را بکشند، کشیده میشود.
اگر او را خیر و خوبی بیاموزند و بر آن، عادت دهند و فرزند در سایه این تربیت به سعادت دنیا و آخرت برسد، پدر و مادر و هر کس دیگری که در تعلیم و تربیت او نقشی داشته، در ثواب آن شریک است.
امّا اگر فرزند را به شر و بدی عادت دهند و او را همچون چهارپایان رها کرده و مهمل و بیحساب گذارند، بدبخت شده و هلاک و تباه میگردد. لذا وزر و وبال و گناه آن به عهده کسی است که سرپرستی و قیمومیّت او را به عهده داشته و کوتاهی کرده است.
خداوند میفرماید:
«ای مؤمنان! خود و خانواده خود را از آتش نگهدارید».[2]
پدر و مادر، فرزندان را هر چه از آتش دنیا مصون دارند، بیش از آن، شایستهتر آن است که از آتش آخرت، مصونشان دارند.
نگهداری اولاد از آتش، به این است که فرزند را ادب کند، مهذّب سازد، اخلاق نیکو را به او بیاموزد، از همنشینان بد و نامناسب، محافظت کند، او را به تنعّم و خوشگذرانی و تجمّل و رفاه عادت ندهد که موجب تباهی و نابودی و فسادش گردد... .
بلکه فرزند را از همان آغاز، مورد مراقبت قرار دهد. در نگهداری و شیردادن و تربیت، زن صالح و شایسته و دینداری که «حلال» میخورد، برگزیند؛ چرا که هرگز، در شیری که از حرام پدید آید، برکتی نیست و فرزندی که از این گونه شیر تغذیه شود، طینت و سرشت او از آلودگی نشأت گرفته و عجین میگردد و به طبع، او به کارهایی که با خبث و پستی همگون است، متمایل میشود.
نشانههای عقل
وقتی که نشانههای «تمییز» در فرزند آشکار شد، باید دقت و مراقبت بیشتری داشت. از جمله نشانههای تابش فروغ عقل و خرد، «حیا» است.
هر وقت مشاهده شد که فرزند، حالتِ حجب و حیا پیدا کرده، از بعضی کارها دوری کرده و از انجام برخی اعمال خجالت میکشد، بعضی کارها را زشت دانسته و مخالف بعضی کارهای دیگر میشناسد، این دلیل اشراق نور عقل است. و این موهبتی از سوی خداوند، و بشارتی بر اعتدال اخلاقی و صفای قلب است.
فرزندی که به مرحله حیا و شرم رسیده، نباید به حال خود رها شود؛ باید او را کمک کرد و به وسیله همین صفت حیا و تمییزِ خوب و بد و زشت و زیبا، او را ادب و اخلاق آموخت.
ادب طعام و آداب سفره
اولین چیزی که در ادب آموزی و تربیت کودکان باید مورد دقت قرار گیرد ، حرص بر خوردن است.
باید به او آموخت که:
ـ با دست راست غذا بخورد؛
ـ هنگام غذا خوردن «بسم الله» بگوید؛
ـ از جلوی خود غذا بخورد؛
ـ پیش از دیگران شروع نکند؛
ـ به غذا و خورنده غذا خیره نشود؛
ـ با عجله غذا نخورد؛
ـ غذا را خوب بجود؛
ـ بین لقمهها فاصله بیندازد؛
ـ لباس خود را آلوده نکند.
مربی کودک، باید او را عادت دهد که گاهی «نان خالی» بخورد تا اینکه عادت به این نکند که حتماً باید خورشت باشد.
و نیز:
ـ پرخوری را در نظرش ناپسند جلوه دهد و پرخوران را به حیوانات تشبیه کند؛
ـ در پیش رویش، از بچههای پرخور، مذمّت کند؛
ـ در پیش او، از کودکان مؤدّب و کم خوراک، ستایش نماید؛
ـ ایثار را در مورد غذا، تمجید و تعریف نماید؛
ـ بیاموزد که خیلی در بند غذا نباید بود، به هر طعامی باید ساخت.
در زمینه لباس
مربی فرزند، باید او را به استفاده از لباس سفید تشویق کند، نه لباسهای رنگی و ابریشمی. به او تفهیم کند که لباسهای رنگارنگ و ابریشمین، متناسب با زنان است و مردان از این گونه پوشاک دوری میکنند. با تلقین و تکرار، پوشیدن این گونه لباس را ـ هر چند در دیگران ـ در نظر او ناپسند جلوه دهد.
فرزند را از رفاقت و دوستی و رفت و آمد با بچههایی که به تنعّم و رفاه و خوشگذرانی عادت کردهاند و اهل تجمّلات در لباس و زندگی هستند، دور نگاه دارد.
اگر فرزند را در کودکی، مورد اهمال و غفلت قرار دهید و به تربیت او نرسید، بداخلاق و دروغگو و حسود و دزد و سخن چین و لجوج و فضول بار خواهد آمد و اهل نیرنگ و حقّه و گستاخی و پرروئی و مسخرگی خواهد شد.... راه پیشگیری از همه اینها، مراقبت و تربیت و ادب آموزی و رسیدگی است.
مواد آموزشی
سزاوار است که فرزند، در مکتب به فراگرفتن قرآن و سخنان خوبان و سرگذشتهای نیکان و احوالات آنها بپردازد تا از این طریق در جان خود، بذر محبت و دوستی صالحان را بکارد.
و نیز از پرداختن به اشعار عاشقانه و همنشینی با ادبائی که فکر و ذکرشان در این گونه امور است، بازدارد. چرا که امثال این گونه اشعار و سرگذشتها و ظرافتها، در دل کودکان تخم فساد میپاشد.
اگر از کودکان، کارهای شایسته و اخلاق نیکو مشاهده شد، خوب است که مورد عنایت و تشویق و پاداش و جایزه دادن قرار گیرد و در میان مردم به خاطر خوبیهایش، ستایش شود.
روش برخورد با بدیها
اگر فرزند، گاهی برای یک بار خلافی انجام داد، بهتر است که انسان خود را به غفلت بزند و چنین وانمود کند که متوجه نشد؛ به خاطر یک تخلّف، نباید پردهدری و افشاگری کند. باید طوری عمل کند که بچه تصور نماید که والدین، فکر میکنند اصلاً ممکن نیست فرزندی جرأت و جسارت بر امثال این گونه کارها را داشته باشد.... برخورد کریمانه و بزرگوارانه ... بخصوص در مواردی که خود کودک، تلاش دارد که خلاف را پنهان نماید و میخواهد که پدر و مادر متوجه کار زشت او نشوند.
در این گونه موارد، «گذشت و پردهپوشی»، سازندهتر و و مؤثرتر است و اگر آشکار کنیم، چه بسا فرزند گستاختر شود و دیگر از آشکار شدن آن واهمهای نداشته باشد.
اگر کار خلاف را دوباره مرتکب شد، بهتر است که در پنهانی و به طور خصوصی، به او تذکر داده و سرزنش نماید و قضیه را در نظرش مهم جلوه دهد و به او بگوید :
«مبادا کسی از این کار تو مطلع شود،... که بین مردم رسوا و مفتضح خواهی شد!...».
همچنین ملامت و سرزنش، نباید در هر مرتبه و آن هم زیاد باشد؛ زیرا در این صورت به شنیدن سرزنش عادت میکند و برایش عادی میشود و قباحت و زشتی عمل در نظرش از بین میرود و دیگر «سخن»، هرگز در دلش اثر نمیبخشد.
پدر و مادر، مکمل روش یکدیگر
هنگام مشاهده یک عمل زشت و خلاف اخلاق، خوب است که پدر، هیبت و مهابت خود را حفظ کند و شخصاً اقدام به توبیخ و سرزنش نکند، مگر در مواردی استثنائی؛ و نیز بر مادر سزاوار است که فرزند را از پدر بترساند و موقعیّت پدر را در نظر فرزند مهم جلوه دهد تا از این طریق، از زشتیها بازدارد.
آداب آسایش و زندگی
شایسته است که کودک را از خوابیدن در روز بازدارند؛ زیرا خواب روزانه، باعث کسل شدن و سستی او میگردد. از طرف دیگر، نباید از خواب شبانهاش جلوگیری نمود.
از خوابیدن در رختخواب نرم و خوب، باید مقداری برحذر داشت تا اندامش محکم و اعضایش سخت و استوار شود.
باید از رفاهطلبی و آسایش و ... جلوگیری کرد و به خشونت و سختی در بستر و فرش و لباس و غذا، عادتش داد.
باید جلوی مخفیکاری بچهها را گرفت؛ زیرا اگر کودکان کاری را در خفا و پنهانی و دور از چشم دیگران انجام میدهند، روی این علّت است که آن را قبح و ناروا میدانند. اگر به همان حال رهایش کنند، برای انجام «کارهای بد» عادت خواهد کرد.
خوب است که فرزند را در بعضی از ساعات روز، به پیادهروی و حرکات بدنی و ورزش و نرمش عادت دهند تا کسالت روحی بر او غالب نشود.
کودکان و آداب معاشرت
باید به فرزندان آموخت که به هم سنّ و سالان و همبازیها و همکلاسیهای خود، فخر نفروشد و آنچه را که پدر و مادرش، از خوراکیها و پوشاکیها و قلم و دفتر و ... در اختیارش قرار میدهند، به رخ بچههای دیگر نکشد.
باید عادتشان داد که با معاشرین و افراد هم تیپ خود، برخورد متواضعانه داشته و احترام و لطف و محبّت و تکریم در برخورد و سخن گفتن داشته باشد.
باید به فرزند آموخت که از دست کودکان دیگر، چیزی نگیرد که به عزّت و شخصیّت خانوادگی او، اهانت و تحقیر باشد.
باید یاد داد که رفعت و بزرگواری، در بخشش است نه در دریافت. بزرگی، در دادن و عطاکردن است نه در گرفتن و درخواست کردن.
اگر از فرزندان خانوادهای شریف است، بیاموزد که گرفتن از دیگران، زشت است و اگر از اولاد فقرا و مستضعفین است، باید بداند که طمع داشتن به داشتههای دیگران، خفّت و خواری میآورد و «طمعکاری» ذلّتآور است و «عزّت» در بینیازی است و حقارت و تذّلل و تملّق و دم جنباندن برای لقمه نانی، از عادت سگهاست.
باید در نظر کودکان، زر و سیم و ثروت دنیا را، و تجمّل و طمع در جلوههای فریبنده مادّیات را نکوهش کرد و از ثروت و طلا و نقره ، همانند مارها و عقربهای سمّی برحذر داشت؛ زیرا آفت دنیا دوستی و عشق به ثروت و طلا و پول برای کودکان بیش از آفت سموم است؛ برای بزرگان هم، چنین است!...
باید عادتشان داد که در مجالس و در حضور دیگران، دماغ بالا نکشند، آب دهان بیرون نریزند، تف نکنند، فوت و پف نکنند، خمیازه نکشند، دهن درّه ننمایند. پشت به دیگران نکنند، پا روی پا نیندازند، دست زیر چانه خود نگیرند، سر را به بازو تکیه ندهند....؛ زیرا اینها همه، نشانه سستی و کسل بودن است.
باید چگونه نشستن در مجلس را بیاموزد.
از پرحرفی بازدارد.
از قسم خوردن، به طور کلّی ـ چه راست و چه دروغ ـ برحذر دارد.
عادت دهد که بی مقدّمه حرفی نزند.
اگر چیزی میپرسند، جواب دهد.
وقتی دیگری حرفی میزند، خوب گوش دهد.
به احترام بزرگتر از خود، از جای خود برخیزد و به او جا دهد.
محترمانه پیش او بنشیند.
شایسته است که مربّی، کودک را از سخنان بیهوده و یاوه و بددهنی و فحش و ناسزا و لعن و نفرین بازدارد.
از مخالطت و همنشینی با کودکانی که بددهن و ناسزاگو هستند، جلوگیری کند؛ چرا که این حالتها، خواهناخواه از همنشینان بد، به او هم سرایت میکند.
و اصل تأدیب و تربیت کودکان، محافظت از همنشین و دوست و همبازی بد است.
آموزش صبر و تحمل
اگر معلم، روزی به خاطر تأدیب و تنبیه کودک را زد، باید به او آموخت که به خاطر «کتکخوردن» خیلی جیغ و داد نکشد، بیتابی نکند، پیش دیگران بدگویی ننماید، بلکه صبر و بردباری داشته باشد؛ چرا که این، از اخلاقیات شجاعان و مردان است و فریاد و بیتابی، عادت بردگان و غلامان است.
کودک و تفریحات سالم
وقتی فرزند از مدرسه برگشت، باید اجازه داد تا مقداری بازی و تفریح کند که مایه استراحت و رفع خستگی درس و ایجاد نشاط باشد. اگر جلوی بازی و تفریحات سالم کودکان را بگیرد، دلش مرده، هوشش کم و زندگیاش مکدّر خواهد شد تا آنجا که به فکر یکسره کردن کار خواهد افتاد و چه بسا که درس را کنار گذاشته، ترک تحصیل کند.
حرف شنوی از بزرگترها
باید به کودک یاد داد که از پدر و مادر ، از معلم و مربی و از هر کس که به لحاظ سن، از او بزرگتر است ـ چه غریبه، چه آشنا ـ اطاعت و حرف شنوی داشته باشد و در آنان به دیده احترام و تکریم بنگرد و در مقابل بزرگترها به بازی نپردازد.
در مسیر رشد و تکلیف
هر چه که سنّ کودک بالا میرود و قوه تمییز نیک و بد او زیاد میشود، شایسته است که در مسئله طهارت و نماز و روزه و احکام، کمتر مسامحه و سهلانگاری شود.
در بعضی از روزهای رمضان، وادار کنند که روزه بگیرد، از پوشیدن لباس ابریشم و استفاده از طلا (که برای مردان حرام است) اجتناب کند، حدود و مسائل و احکام مورد نیاز شرعی را به او یاد دهند، از سرقت و خوردن مال حرام و دروغ و خیانت و فحش و صفات کودکانه بازدارند.
در کودکی اگر بر این اساس، «تربیت و رشد» پیش رود، وقتی بزرگ شد، به تدریج اسرار و فلسفه این امور را میشناسد.
باید تذکر داد که:
غذاها، دواهایی هستند و هدف از خوردن، به دست آوردن قدرت و توان بیشتر در عبادت و بندگی خداست.
دنیا، اصل نیست؛ زیرا که ناپایدار است و مرگ، رشته نعمتها را قطع میکند.
دنیا، خانه گذر است نه اقامتگاه.
آخرت، سرای ماندگاری است نه خانه عبور.
مرگ، در هر ساعتی مورد انتظار است.
«عاقل»، کسی است که از دنیا، برای آخرتش رهتوشه برگیرد تا درجه و رتبهاش نزد خداوند بزرگ بالا شود، و در بهشت، نعمتهایش وسعت یابد.
اگر نشو و نمای فرزند و تربیت کودک ـ به گونهای که گذشت ـ درست و صحیح انجام گرفته باشد، این گونه سخنان هنگام بلوغ، مؤثر و سازنده خواهد بود و بر دل خواهد نشست، همچنان که «نقش»، بر سنگ میماند.
اما... اگر تربیت فرزند بر خلاف این باشد، و کودک از همان آغاز به بازی و فحش و وقاحت و بیشرمی و شکمبارگی و طمع و تجمّل در لباس و زندگی و تزیین و تفاخر و ... خو گرفته باشد، قلبش از «پذیرفتن حق»، امتناع خواهد نمود و چیزی از این حقایق بر دلش نخواهد نشست؛ آن گونه که خاک خشک، بر صفحه دیوار نمیماند!
کارها را باید از آغاز و ریشه، مورد رعایت و دقت قرار داد.
سرشت کودک، قابلیت نیک و بد را دارد، و این پدر و مادر هستند که او را به یکی از دو جانب، تمایل میدهند.
پیامبر اسلام(ص) فرمود:
«هر مولودی بر فطرت (فطرت توحیدی) زاده میشود. و همانا پدر و مادر اوست که او را یهودی، نصرانی و مجوسی میکند».[3]
در اینجا، ترجمه گفتار مرحوم فیض کاشانی از کتاب شریف «المحجّة البیضاء» پایان یافت.
امید است که امت قهرمان و شهیدپرور ما بیش از پیش، در تربیت نسلی صالح و شایسته و فرزندانی شهادت طلب، ایثارگر، حقجو و نیکوکار موفق باشند. ان شاء الله تعالی
پینوشت[1] . ر.ک: ج5، ص124.
[2] . تحریم/6.
[3] . «کل مولودٍ عَلَی الفطرة و اَنَّما اَبوَاهُ یُهَوِّدانِهِ و یُنصِّرانِهِ و یُمَجِّسانِه».
باشد که مفید افتد و مثمر ثمر گردد... انشاء الله
فرزندان، امانتهای الهی
بدان که فرزند، نزد پدر و مادرش امانت است و قلب پاکش، گوهر نفیس و گرانبها و در عین حال، ساده و بینقش و نگار است. صفحه قلب کودک، قابلیّت پذیرش هر نقشی را دارد و به هر جهت که آن را بکشند، کشیده میشود.
اگر او را خیر و خوبی بیاموزند و بر آن، عادت دهند و فرزند در سایه این تربیت به سعادت دنیا و آخرت برسد، پدر و مادر و هر کس دیگری که در تعلیم و تربیت او نقشی داشته، در ثواب آن شریک است.
امّا اگر فرزند را به شر و بدی عادت دهند و او را همچون چهارپایان رها کرده و مهمل و بیحساب گذارند، بدبخت شده و هلاک و تباه میگردد. لذا وزر و وبال و گناه آن به عهده کسی است که سرپرستی و قیمومیّت او را به عهده داشته و کوتاهی کرده است.
خداوند میفرماید:
«ای مؤمنان! خود و خانواده خود را از آتش نگهدارید».[2]
پدر و مادر، فرزندان را هر چه از آتش دنیا مصون دارند، بیش از آن، شایستهتر آن است که از آتش آخرت، مصونشان دارند.
نگهداری اولاد از آتش، به این است که فرزند را ادب کند، مهذّب سازد، اخلاق نیکو را به او بیاموزد، از همنشینان بد و نامناسب، محافظت کند، او را به تنعّم و خوشگذرانی و تجمّل و رفاه عادت ندهد که موجب تباهی و نابودی و فسادش گردد... .
بلکه فرزند را از همان آغاز، مورد مراقبت قرار دهد. در نگهداری و شیردادن و تربیت، زن صالح و شایسته و دینداری که «حلال» میخورد، برگزیند؛ چرا که هرگز، در شیری که از حرام پدید آید، برکتی نیست و فرزندی که از این گونه شیر تغذیه شود، طینت و سرشت او از آلودگی نشأت گرفته و عجین میگردد و به طبع، او به کارهایی که با خبث و پستی همگون است، متمایل میشود.
نشانههای عقل
وقتی که نشانههای «تمییز» در فرزند آشکار شد، باید دقت و مراقبت بیشتری داشت. از جمله نشانههای تابش فروغ عقل و خرد، «حیا» است.
هر وقت مشاهده شد که فرزند، حالتِ حجب و حیا پیدا کرده، از بعضی کارها دوری کرده و از انجام برخی اعمال خجالت میکشد، بعضی کارها را زشت دانسته و مخالف بعضی کارهای دیگر میشناسد، این دلیل اشراق نور عقل است. و این موهبتی از سوی خداوند، و بشارتی بر اعتدال اخلاقی و صفای قلب است.
فرزندی که به مرحله حیا و شرم رسیده، نباید به حال خود رها شود؛ باید او را کمک کرد و به وسیله همین صفت حیا و تمییزِ خوب و بد و زشت و زیبا، او را ادب و اخلاق آموخت.
ادب طعام و آداب سفره
اولین چیزی که در ادب آموزی و تربیت کودکان باید مورد دقت قرار گیرد ، حرص بر خوردن است.
باید به او آموخت که:
ـ با دست راست غذا بخورد؛
ـ هنگام غذا خوردن «بسم الله» بگوید؛
ـ از جلوی خود غذا بخورد؛
ـ پیش از دیگران شروع نکند؛
ـ به غذا و خورنده غذا خیره نشود؛
ـ با عجله غذا نخورد؛
ـ غذا را خوب بجود؛
ـ بین لقمهها فاصله بیندازد؛
ـ لباس خود را آلوده نکند.
مربی کودک، باید او را عادت دهد که گاهی «نان خالی» بخورد تا اینکه عادت به این نکند که حتماً باید خورشت باشد.
و نیز:
ـ پرخوری را در نظرش ناپسند جلوه دهد و پرخوران را به حیوانات تشبیه کند؛
ـ در پیش رویش، از بچههای پرخور، مذمّت کند؛
ـ در پیش او، از کودکان مؤدّب و کم خوراک، ستایش نماید؛
ـ ایثار را در مورد غذا، تمجید و تعریف نماید؛
ـ بیاموزد که خیلی در بند غذا نباید بود، به هر طعامی باید ساخت.
در زمینه لباس
مربی فرزند، باید او را به استفاده از لباس سفید تشویق کند، نه لباسهای رنگی و ابریشمی. به او تفهیم کند که لباسهای رنگارنگ و ابریشمین، متناسب با زنان است و مردان از این گونه پوشاک دوری میکنند. با تلقین و تکرار، پوشیدن این گونه لباس را ـ هر چند در دیگران ـ در نظر او ناپسند جلوه دهد.
فرزند را از رفاقت و دوستی و رفت و آمد با بچههایی که به تنعّم و رفاه و خوشگذرانی عادت کردهاند و اهل تجمّلات در لباس و زندگی هستند، دور نگاه دارد.
اگر فرزند را در کودکی، مورد اهمال و غفلت قرار دهید و به تربیت او نرسید، بداخلاق و دروغگو و حسود و دزد و سخن چین و لجوج و فضول بار خواهد آمد و اهل نیرنگ و حقّه و گستاخی و پرروئی و مسخرگی خواهد شد.... راه پیشگیری از همه اینها، مراقبت و تربیت و ادب آموزی و رسیدگی است.
مواد آموزشی
سزاوار است که فرزند، در مکتب به فراگرفتن قرآن و سخنان خوبان و سرگذشتهای نیکان و احوالات آنها بپردازد تا از این طریق در جان خود، بذر محبت و دوستی صالحان را بکارد.
و نیز از پرداختن به اشعار عاشقانه و همنشینی با ادبائی که فکر و ذکرشان در این گونه امور است، بازدارد. چرا که امثال این گونه اشعار و سرگذشتها و ظرافتها، در دل کودکان تخم فساد میپاشد.
اگر از کودکان، کارهای شایسته و اخلاق نیکو مشاهده شد، خوب است که مورد عنایت و تشویق و پاداش و جایزه دادن قرار گیرد و در میان مردم به خاطر خوبیهایش، ستایش شود.
روش برخورد با بدیها
اگر فرزند، گاهی برای یک بار خلافی انجام داد، بهتر است که انسان خود را به غفلت بزند و چنین وانمود کند که متوجه نشد؛ به خاطر یک تخلّف، نباید پردهدری و افشاگری کند. باید طوری عمل کند که بچه تصور نماید که والدین، فکر میکنند اصلاً ممکن نیست فرزندی جرأت و جسارت بر امثال این گونه کارها را داشته باشد.... برخورد کریمانه و بزرگوارانه ... بخصوص در مواردی که خود کودک، تلاش دارد که خلاف را پنهان نماید و میخواهد که پدر و مادر متوجه کار زشت او نشوند.
در این گونه موارد، «گذشت و پردهپوشی»، سازندهتر و و مؤثرتر است و اگر آشکار کنیم، چه بسا فرزند گستاختر شود و دیگر از آشکار شدن آن واهمهای نداشته باشد.
اگر کار خلاف را دوباره مرتکب شد، بهتر است که در پنهانی و به طور خصوصی، به او تذکر داده و سرزنش نماید و قضیه را در نظرش مهم جلوه دهد و به او بگوید :
«مبادا کسی از این کار تو مطلع شود،... که بین مردم رسوا و مفتضح خواهی شد!...».
همچنین ملامت و سرزنش، نباید در هر مرتبه و آن هم زیاد باشد؛ زیرا در این صورت به شنیدن سرزنش عادت میکند و برایش عادی میشود و قباحت و زشتی عمل در نظرش از بین میرود و دیگر «سخن»، هرگز در دلش اثر نمیبخشد.
پدر و مادر، مکمل روش یکدیگر
هنگام مشاهده یک عمل زشت و خلاف اخلاق، خوب است که پدر، هیبت و مهابت خود را حفظ کند و شخصاً اقدام به توبیخ و سرزنش نکند، مگر در مواردی استثنائی؛ و نیز بر مادر سزاوار است که فرزند را از پدر بترساند و موقعیّت پدر را در نظر فرزند مهم جلوه دهد تا از این طریق، از زشتیها بازدارد.
آداب آسایش و زندگی
شایسته است که کودک را از خوابیدن در روز بازدارند؛ زیرا خواب روزانه، باعث کسل شدن و سستی او میگردد. از طرف دیگر، نباید از خواب شبانهاش جلوگیری نمود.
از خوابیدن در رختخواب نرم و خوب، باید مقداری برحذر داشت تا اندامش محکم و اعضایش سخت و استوار شود.
باید از رفاهطلبی و آسایش و ... جلوگیری کرد و به خشونت و سختی در بستر و فرش و لباس و غذا، عادتش داد.
باید جلوی مخفیکاری بچهها را گرفت؛ زیرا اگر کودکان کاری را در خفا و پنهانی و دور از چشم دیگران انجام میدهند، روی این علّت است که آن را قبح و ناروا میدانند. اگر به همان حال رهایش کنند، برای انجام «کارهای بد» عادت خواهد کرد.
خوب است که فرزند را در بعضی از ساعات روز، به پیادهروی و حرکات بدنی و ورزش و نرمش عادت دهند تا کسالت روحی بر او غالب نشود.
کودکان و آداب معاشرت
باید به فرزندان آموخت که به هم سنّ و سالان و همبازیها و همکلاسیهای خود، فخر نفروشد و آنچه را که پدر و مادرش، از خوراکیها و پوشاکیها و قلم و دفتر و ... در اختیارش قرار میدهند، به رخ بچههای دیگر نکشد.
باید عادتشان داد که با معاشرین و افراد هم تیپ خود، برخورد متواضعانه داشته و احترام و لطف و محبّت و تکریم در برخورد و سخن گفتن داشته باشد.
باید به فرزند آموخت که از دست کودکان دیگر، چیزی نگیرد که به عزّت و شخصیّت خانوادگی او، اهانت و تحقیر باشد.
باید یاد داد که رفعت و بزرگواری، در بخشش است نه در دریافت. بزرگی، در دادن و عطاکردن است نه در گرفتن و درخواست کردن.
اگر از فرزندان خانوادهای شریف است، بیاموزد که گرفتن از دیگران، زشت است و اگر از اولاد فقرا و مستضعفین است، باید بداند که طمع داشتن به داشتههای دیگران، خفّت و خواری میآورد و «طمعکاری» ذلّتآور است و «عزّت» در بینیازی است و حقارت و تذّلل و تملّق و دم جنباندن برای لقمه نانی، از عادت سگهاست.
باید در نظر کودکان، زر و سیم و ثروت دنیا را، و تجمّل و طمع در جلوههای فریبنده مادّیات را نکوهش کرد و از ثروت و طلا و نقره ، همانند مارها و عقربهای سمّی برحذر داشت؛ زیرا آفت دنیا دوستی و عشق به ثروت و طلا و پول برای کودکان بیش از آفت سموم است؛ برای بزرگان هم، چنین است!...
باید عادتشان داد که در مجالس و در حضور دیگران، دماغ بالا نکشند، آب دهان بیرون نریزند، تف نکنند، فوت و پف نکنند، خمیازه نکشند، دهن درّه ننمایند. پشت به دیگران نکنند، پا روی پا نیندازند، دست زیر چانه خود نگیرند، سر را به بازو تکیه ندهند....؛ زیرا اینها همه، نشانه سستی و کسل بودن است.
باید چگونه نشستن در مجلس را بیاموزد.
از پرحرفی بازدارد.
از قسم خوردن، به طور کلّی ـ چه راست و چه دروغ ـ برحذر دارد.
عادت دهد که بی مقدّمه حرفی نزند.
اگر چیزی میپرسند، جواب دهد.
وقتی دیگری حرفی میزند، خوب گوش دهد.
به احترام بزرگتر از خود، از جای خود برخیزد و به او جا دهد.
محترمانه پیش او بنشیند.
شایسته است که مربّی، کودک را از سخنان بیهوده و یاوه و بددهنی و فحش و ناسزا و لعن و نفرین بازدارد.
از مخالطت و همنشینی با کودکانی که بددهن و ناسزاگو هستند، جلوگیری کند؛ چرا که این حالتها، خواهناخواه از همنشینان بد، به او هم سرایت میکند.
و اصل تأدیب و تربیت کودکان، محافظت از همنشین و دوست و همبازی بد است.
آموزش صبر و تحمل
اگر معلم، روزی به خاطر تأدیب و تنبیه کودک را زد، باید به او آموخت که به خاطر «کتکخوردن» خیلی جیغ و داد نکشد، بیتابی نکند، پیش دیگران بدگویی ننماید، بلکه صبر و بردباری داشته باشد؛ چرا که این، از اخلاقیات شجاعان و مردان است و فریاد و بیتابی، عادت بردگان و غلامان است.
کودک و تفریحات سالم
وقتی فرزند از مدرسه برگشت، باید اجازه داد تا مقداری بازی و تفریح کند که مایه استراحت و رفع خستگی درس و ایجاد نشاط باشد. اگر جلوی بازی و تفریحات سالم کودکان را بگیرد، دلش مرده، هوشش کم و زندگیاش مکدّر خواهد شد تا آنجا که به فکر یکسره کردن کار خواهد افتاد و چه بسا که درس را کنار گذاشته، ترک تحصیل کند.
حرف شنوی از بزرگترها
باید به کودک یاد داد که از پدر و مادر ، از معلم و مربی و از هر کس که به لحاظ سن، از او بزرگتر است ـ چه غریبه، چه آشنا ـ اطاعت و حرف شنوی داشته باشد و در آنان به دیده احترام و تکریم بنگرد و در مقابل بزرگترها به بازی نپردازد.
در مسیر رشد و تکلیف
هر چه که سنّ کودک بالا میرود و قوه تمییز نیک و بد او زیاد میشود، شایسته است که در مسئله طهارت و نماز و روزه و احکام، کمتر مسامحه و سهلانگاری شود.
در بعضی از روزهای رمضان، وادار کنند که روزه بگیرد، از پوشیدن لباس ابریشم و استفاده از طلا (که برای مردان حرام است) اجتناب کند، حدود و مسائل و احکام مورد نیاز شرعی را به او یاد دهند، از سرقت و خوردن مال حرام و دروغ و خیانت و فحش و صفات کودکانه بازدارند.
در کودکی اگر بر این اساس، «تربیت و رشد» پیش رود، وقتی بزرگ شد، به تدریج اسرار و فلسفه این امور را میشناسد.
باید تذکر داد که:
غذاها، دواهایی هستند و هدف از خوردن، به دست آوردن قدرت و توان بیشتر در عبادت و بندگی خداست.
دنیا، اصل نیست؛ زیرا که ناپایدار است و مرگ، رشته نعمتها را قطع میکند.
دنیا، خانه گذر است نه اقامتگاه.
آخرت، سرای ماندگاری است نه خانه عبور.
مرگ، در هر ساعتی مورد انتظار است.
«عاقل»، کسی است که از دنیا، برای آخرتش رهتوشه برگیرد تا درجه و رتبهاش نزد خداوند بزرگ بالا شود، و در بهشت، نعمتهایش وسعت یابد.
اگر نشو و نمای فرزند و تربیت کودک ـ به گونهای که گذشت ـ درست و صحیح انجام گرفته باشد، این گونه سخنان هنگام بلوغ، مؤثر و سازنده خواهد بود و بر دل خواهد نشست، همچنان که «نقش»، بر سنگ میماند.
اما... اگر تربیت فرزند بر خلاف این باشد، و کودک از همان آغاز به بازی و فحش و وقاحت و بیشرمی و شکمبارگی و طمع و تجمّل در لباس و زندگی و تزیین و تفاخر و ... خو گرفته باشد، قلبش از «پذیرفتن حق»، امتناع خواهد نمود و چیزی از این حقایق بر دلش نخواهد نشست؛ آن گونه که خاک خشک، بر صفحه دیوار نمیماند!
کارها را باید از آغاز و ریشه، مورد رعایت و دقت قرار داد.
سرشت کودک، قابلیت نیک و بد را دارد، و این پدر و مادر هستند که او را به یکی از دو جانب، تمایل میدهند.
پیامبر اسلام(ص) فرمود:
«هر مولودی بر فطرت (فطرت توحیدی) زاده میشود. و همانا پدر و مادر اوست که او را یهودی، نصرانی و مجوسی میکند».[3]
در اینجا، ترجمه گفتار مرحوم فیض کاشانی از کتاب شریف «المحجّة البیضاء» پایان یافت.
امید است که امت قهرمان و شهیدپرور ما بیش از پیش، در تربیت نسلی صالح و شایسته و فرزندانی شهادت طلب، ایثارگر، حقجو و نیکوکار موفق باشند. ان شاء الله تعالی
پینوشت[1] . ر.ک: ج5، ص124.
[2] . تحریم/6.
[3] . «کل مولودٍ عَلَی الفطرة و اَنَّما اَبوَاهُ یُهَوِّدانِهِ و یُنصِّرانِهِ و یُمَجِّسانِه».