معیارها و شرایط شادی در اسلام (2)
آرشیو
چکیده
متن
غم و شادی، بستگی به معیارها و ارزشگذاریهای هر فرد دارد. اصولاً میزان رشد فکری و بزرگی همت و عظمت روح را از غمها و شادیهای هر کس میتوان شناخت.
یکی، خوشحالیاش به عفو و گذشت است و دیگری، به انتقام. یکی، غصه میخورد که چرا مردم خلاف میکنند و دیگری، غمگین است که چرا جلو خلافش را میگیرند؟!
طبق نظام ارزشی اسلام، مطلوبیت هر چیزی زمانی است که در مسیر کمال و سعادت انسان باشد و پیامبر و ائمه معصوم(ع) تلاش میکردند که به شادیهای مردم جهت بدهند.
پیامبر اکرم(ص) روزی که از مکه به مدینه هجرت کرد، مردم مدینه دو روز را عید میگرفتند و به تفریح و جشن میپرداختند. آن حضرت پرسید: این دو روز چه خصوصیتی دارد؟ گفتند: در دوران جاهلیت این روز را این گونه سپری میکردیم. رسول خدا فرمود: « خدای سبحان بهتر از این دو روز را برای شما آورده و آن، عید فطر و عید قربان است».[1]
خداداد شمس الدینی
این روایت به ما درس میدهد که عید و شادی مسلمان باید با عید کسانی که مادی فکر میکنند، فرق داشته باشد. عید مؤمن، همان لحظههایی است که بر شیطان و نفس خود غلبه یابد و عزای او، آن روزی است که به گناه مبتلا شود:
عید هرکس در درون وی بُوَد
چون عزا آنجاست، عیدش کی بُوَد
معیارهای شادی
موارد ذیل را میتوان از معیارهای شادی دانست:
الف) اطاعت خداوند
شادی، وقتی است که انسان توفیق طاعت خداوند را پیدا کند و از گناه، دوری گزیند؛ چنانکه علی(ع) میفرماید:« سرور المؤمن بطاعة ربّه و حزنه علی ذنبه؛ شادی مؤمن، به سبب طاعت پروردگارش است و حزنش بر گناه و عصیان است».[2]
در روایت دیگر به مناسبت عید فطر فرمود:
«إنما هو عیدٌ لمن قبل الله صیامه و شکر قیامه و کلّ یوم لایعصی الله فیه فهو یوم عید؛[3] این برای کسی عید است که خداوند روزه و نمازش را پذیرفته است و هر روزی که معصیتی صورت نگیرد، آن روز عید است».
شادی مؤمن، لحظهای است که خدا را بندگی و اطاعت کرده و توفیق انجام تکالیف را به دست آورده است. پیامبر اکرم(ص) در وصیت خود به امام علی(ع) فرمود:
«ای علی! برای مؤمن در دنیا سه خوشحالی است: دیدار با برادران دینی، افطار از روزه، و شب زندهداری در آخر شب».[4]
ب) پرهیز از گناه
شخصی شادمان و مسرور خدمت امام جواد(ع) رسید. حضرت فرمود: چیست که تو را شاد میبینم؟ عرض کرد: از پدرت شنیدم که میفرمود: «بهترین روزی که سزاوار است بنده خدا در آن روز شاد باشد، روزی است که توفیق خدمت و دستگیری از برادران مؤمن نصیب او گردد» و امروز من موفق شدم به ده نفر از برادران فقیر بخشش کنم. حضرت فرمود:
«به جان خودم سوگند! تو شایسته این شادی هستی، اگر انفاق خود را با منت گذاشتن، نابود نکرده باشی».
پس باید متوجه باشیم که هرگاه کار خیری انجام میدهیم، با منت و ریا نباشد تا از اعماق دل از آن کار شاد و خوشحال باشیم.[5]
لذت و خوشی، همیشه در «انجام دادن» نیست، زمانی هم در «پرهیز کردن» است. گاهی اتفاق میافتد که با انجام کارهایی که عادتاً باید لذتبخش باشند، هیچ لذتی به انسان دست نمی دهد، حتی عذاب روانی و وجدانی هم میآورد؛ چرا که روح و وجدان، آماده لذت بردن نیست. اساساً روح انسان به گونه ای است که گاهی از «پرهیز» سرخوش میشود و به شادی و نشاطی میرسد که با هیچ یک از شادیهای دیگر قابل مقایسه نیست و به قول سعدی:
اگر لذت ترک لذت بدانی
دگر لذت نفس، لذت نخوانی
انسان در زندگی وقتی شاد است که از گناه بپرهیزد و حدود الهی را رعایت کند. ارضای تمایلات، به هر گونه و هر نحو، شادیآور نیست.[6]
از پیامبر(ص) سؤال شد: بهترین بندگان خدا چه کسانی هستند؟ فرمود: «آنهایی هستند که وقتی نیکی میکنند، خوشحال میشوند و زمانی که بدی کردند، طلب استغفار کنند».[7]
امام علی(ع) فرمود: « اکثر سرورک علی ما قدمت من الخیر و حزنک علی مافات منه؛[8] سرورت را زیاد کن بر آنچه از کارهای خیر برای آخرتت انجام داده ای و حزنت را بر آنچه از کارهای خیر، محروم گشتهای».
ج) احیای ارزشها
امام صادق(ع) فرمود:«السرور فی ثلاث خصال: الوفاء و رعایة الحقوق و النهوض فی النوائب؛[9] شادی به سه خصلت است: وفاداری، رعایت حقوق دیگران و ایستادگی در گرفتاریها و مشکلات».
امام علی(ع) میفرماید: «فلیکن سرورک بما نلت من آخرتک و لیکن أسفک علی مافاتک منها؛[10] باید شادی تو برای چیزی باشد که برای آخرت انجام دادهای و حزن و غمت بر چیزی که از آخرتت از دست رفته است».
امام علی(ع) شبی که به جای پیامبر(ص) خوابید تا حضرت از تیغ دشمنان در امان بماند، از رسول خدا پرسید: «اگر من در بستر شما بخوابم، جان شما به سلامت خواهد بود؟» وقتی پیامبر(ص) جواب مثبت داد. حضرت علی(ع) لبخندی زد و به شکرانه این توفیق، سجده شکر کرد.[11]
د) احیای حق یا از بین رفتن باطل
امام علی(ع) در نامهای به عبدالله بن عباس میفرماید:
«انسان گاهی به خاطر رسیدن به چیزی مسرور میشود که هرگز از دستش نمیرود و گاهی برای از دست دادن چیزی محزون میگردد که هرگز به آن نمیرسد. پس باید شادی تو برای احیای حق یا نابودی باطل باشد».[12]
ﻫ) تحوّل معنوی
شادی، زمانی پسندیده است که در انسان تحوّلی ایجاد شود و او بتواند خطاهای گذشته خود را جبران سازد و احساس کند خداوند گناهان گذشته او را بخشیده است. امام علی(ع) فرمود:
«عید برای کسی است که بداند گناهانش بخشیده شده است».[13]
بعضی از بزرگان فرمودهاند: «لیس العید لمن لبس الجدید انما العید لمن امن الوعید؛[14] عید، به سرور و لباس نو پوشیدن نیست، بلکه عید روزی است که انسان (به جهت دوری از گناهان) از عذابهای الهی در امان باشد».
آداب شادی
شادی، آدابی دارد که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
1. گناه و معصیت نباشد
مجالس شادی نباید همراه با گناه و معصیت باشد؛ چنانکه امام صادق(ع) فرمود:
«لا تسخطوا الله برضی احد من خلقه و لا تتقربوا الی الناس بتباعد من الله؛[15] خداوند را برای رضایت و خشنودی احدی از مردم، به غضب در نیاورید و با دوری از خدا، به مردم نزدیک نشوید».
نیز امام صادق(ع) فرمود:
«لا ینبغی للمؤمن أن یجلس مجلساً یعصی الله فیه و لا یقدر علی تغییره؛[16] سزاوار نیست برای مؤمن در مجلسی بنشیند که معصیت خدا در آن میشود و نمیتواند وضع مجلس را تغییر دهد».
بعضی از شادیها در واقع حالتهای شخصی و درونی است که بر روان آدمی میگذرد، اما برخی دیگر هم متناسب با فرهنگ و آداب و رسوم یک ملت، عمومیّت دارد. روزهای عید و برپایی عقد و عروسی، از همین قبیل است. روز عید، چیزی نیست جز بروز شادی و فرح همگانی.
انسان بنابر طبیعت شادی طلب خود، در این مراسم شرکت میکند تا اندوههای درونی خویش را التیام بخشد و برای فعالیتهای دیگر آماده شود. روانشناسان گفتهاند که یکی از راههای رفع افسردگی نیز همین است.
از دیدگاه شرع، مهم آن است که مجالس شادی، معصیت آلود و توأم با فسق و فجور نباشد؛ حتی به قول آیت الله خوئی:«دلیلی بر حرمت شادی شدید نداریم».[17]
دست زدن معمولی مرد در میان مردان و زن در میان زنان، اگر کاری حرام و مفسدهای در میان نباشد و بدون اختلاط باشد، بی اشکال است.
2. همراه با اذیت و آزار نباشد
یکی از شرایط شادی و تفریح، این است که با اذیت و آزار دیگران همراه نباشد. متأسفانه امروزه، بسیاری از شادیها فاقد این شرایط است؛ مثل: بلند کردن صدای موسیقی و آهنگهای مبتذل، مزاحمتهای تلفنی، انفجارهای تفریحی و کاروانهای عروسی که تا نیمه شب در خیابانها مزاحم خواب افراد میشوند، و موارد فراوانی که بر خلاف موازین شرعی است.
پیامبر(ص) فرمود: «من آذی مؤمناً فقد آذانی؛[18] کسی که مؤمنی را آزار دهد، مرا آزار داده است».
هشام بن سالم میگوید: از امام صادق(ع) شنیدم که میفرمود: خداوند میفرماید:«لیأذن بحرب منّی من أذی عبدی المؤمن؛[19] آن کس که بنده مؤمن مرا بیازارد، به من اعلان جنگ میدهد».
امام علی(ع) فرمود:« المسلم من سلم المسلمون من لسانه و یده الاّ بالحق.[20] مسلمان کسی است که مسلمانان از دست و زبانش در آسایش باشند، مگر جایی که به حق برخورد کند (مانند امر به معروف و نهی از منکر)».
3. لهو نباشد
در آیین اسلام، سرگرمیهای زیانبار و همه عوامل باز دارنده از پیشرفتهای معنوی، ممنوع است. موسیقی مطرب و غنا، یکی از سرگرمیهای زیانبار است که آدمی را از توجه به خدا و آخرت باز میدارد.
موضوع موسیقی از دیرباز، به ویژه از زمان ظهور اسلام، مورد بحث و محل اختلاف بوده و در طی قرون و اعصار در باب حرمت موسیقی غنائی از جانب علما و بزرگان دینی دلایل و شواهدی با استناد به آیات و روایات ارائه شده است و از سویی دیگر، گروهی نیز به طرفداری از موسیقی، آن را به عنوان یک هنر و باعث آرامش روح بشری مطرح کردهاند. عدهای دیگر که غالب آنها اهل تصوف هستند، شعبهای از موسیقی را تحت عنوان سماع و موسیقی گشودهاند و آن را در شرایطی مجاز دانستهاند. جالب توجه است که غالب این گروهها، یا راه افراط در پیش گرفتهاند و یا به تفریط عمل کردهاند. آنچه مسلم است، اینکه موسیقی غنائی و الحان مختلف در طیف گسترده خود با تنوع و گوناگونی بی حد و حصر، به ویژه در عصر حاضر به عنوان افیون ملتها، تیشه به ریشه پیکره بشر زده است و آن چنان چنگال زهرآلود خود را بر گوشت و پوست انسانها فرو برده که رهایی از این خود ساخته، نا ممکن مینماید.
موسیقی کنونی به عنوان یکی از مهمترین و مؤثرترین حربههای استعمارگران است که با ظاهری دلفریب، به راحتی نسل بشر به ویژه جوانان خام و بیتجربه را به بیبندوباری، آشفتگی فکری و سرگشتگی روحی کشانده و از واقعیات زندگی و حقیقت معنوی باز داشته است. نسل جوان با شنیدن موسیقی حرام، چشم خود را بر حقایق میبندد و در خیال خود به دنبال چیزی است که هیچ گاه وجود خارجی ندارد. تأثیر و نفوذ نغمههای حرام، به حدی رسیده که حتی در مدیحهسرایی اهل بیت(ع) و مراثی و تواشیح، از انواع آلات لهوی و موسیقیایی سود میجویند! به نظر میرسد حرام شمردن موسیقی از جانب بزرگان و فقها، به دلیل جلوگیری از نفوذ موسیقی در کلام الهی و ادعیه و مناجات بوده باشد. سیر تاریخی تکامل این فن نیز نشان میدهد که ترس و احتیاط علما، خطا و دور از درایت نبوده است.[21]
خرد و موسیقی
یکی از سؤالاتی که همواره در ذهن جوانان بوده است، این است که: آیا موسیقی، حرام است یا حلال؟ به چه نوع موسیقی میتوان گوش داد؟ آیا از نظر کارشناسان فقه، موسیقی قابل قبولی هست؟
برای جواب دادن به این پرسشها، ابتدا ذکر مقدمهای لازم است.
میدانیم که شأن و ویژگی «عقل»، معتدل و متین بودن آن است؛ یعنی عقل سالم باید با حفظ استواری و پختگیاش بتواند از لذت و سرور، خیال و انفعال و تحریک بهره ببرد؛ اما موسیقی (مخصوصاً از نوع عالیاش) آن چنان یکه تاز میدان لذت، نشاط، خیال، تحریک و احساس است که آدمی دچار حالت طرب میشود. «طرب» تأثیری است فوق العاده، با محوریت موسیقی. این «تأثیر فوق العاده» باعث کاهش یا سلب جدیت عقل میشود و این پیشامد، عقل را از محاسبات جدی، دقیق و واقعبینانه دور میسازد. جوانی که موسیقیگرا و «طرب خواه» است، برای زدودن افسردگیاش، دهها نوع آواز و موسیقی را گوش فرامیدهد، اما نمیداند که پس از خاموش کردن آن، دوباره در خود افسردگی مشاهده میکند. علت آن همین است که او به جای اینکه به عقل و ارادهاش فرصت بدهد تا ببیند و بفهمد که در کجای زندگی اشتباه کرده و چه سنگی مقابل راهش بوده؟ به جای درمان درد و تغییر شرایط، به انواع موسیقیهای غربی و شرقی رو آورده است.
پس بحث ما در مورد موسیقی از نوع مطرب آن؛ یعنی موسیقی نشاطآور، محرک احساس و خیال انگیز است. کسانی که برای خوب جلوه دادن موسیقی به «موسیقی درمانی» رو آوردهاند، سخت در اشتباه هستند؛ چون وقتی فرد موسیقی گوش میدهد، با این سه عنصر سر وکار دارد که این نوع موسیقی، عقل را تخریب میکند و این عقل است که دین را میشناسد و ما را به آن ترغیب میکند. پس به راستی چگونه ما میخواهیم با این حساب با موسیقی ( که عقل را از تعادل و جدیت خارج میکند)، دین را بشناسیم و بفهمیم؛ چون ناخودآگاه انسان با گوش دادن به موسیقی، به تفکر در مورد چیزی که مقصود خواننده یا نوازنده است، وادار میشود. پس اینکه میگویند موسیقی، سکوت آهنگین! است و آرامش در سلول جسم و جان نفوذ میکند، همهاش دروغ است.
بلی، نوعی موسیقی داریم که فقط نشاط انگیز است، نه تحریک کننده احساس و نه خیالانگیز، و آن موسیقیای است که در ما احساس خوشایندی پدیدار میسازد و برای رفع خستگی به کار گرفته میشود.
موسیقی از دیدگاه فقه
آنچه از آیات و روایات به دست میآید، این است که به هیچ یک از انواع موسیقی تشویق نشده و از نظر فقه نمیتوان شکلهای گوناگون موسیقیهای مرسوم را «مستحب» دانست؛ یعنی شنیدن هیچ نوع موسیقیای ثواب ندارد و به آن تشویق نشده است. همچنان که تمامی صداها و آهنگها نیز حرام نیستند.
فقها و کارشناسان فقه، موسیقی غیرقابل قبول را «موسیقی غنایی» دانستهاند و در مقابل، موسیقی پذیرفته شده را ـ که به معنای غیر حرام است ـ موسیقی بدون غنا شمردهاند.
پس هر صوت زیبایی، غنا نیست؛ زیرا در روایات اسلامی آمده است که: قرآن و اذان و مانند آن را با صدای خوش و زیبا بخوانید.
غنا، آهنگهایی است که متناسب مجالس فسق و فجور و اهل گناه و فساد باشد و احساس برانگیز، خیال برانگیز و تحریک زا باشد.[22]
پینوشتها
________________________________________
[1] . غم وشادی در سیره معصومان:، محمود اکبری، ص 36؛ ر.ک: التاج الجامع للاصول، ج1 ، ص 305.
[2] . غررالحکم و درر الکلم، سید هاشم رسولی محلاتی، حدیث 5594، نشر فرهنگ اسلامی، چ5، 1382ش.
[3] . نهج البلاغه، فیض الاسلام، کلمات قصار420.
[4] . بحارالانوار، ج 77، ص 52.
[5] . غم و شادی در سیره معصومان:، ص 38.
[6] . شرع وشادی، ابوالفضل طریقهدار، ص 41 (با تلخیص).
[7] . میزان الحکمه، محمد محمدی ریشهری، ج 2 ،ص 439.
[8] . همان، ج 4 ،ص 437.
[9] . همان، ص 436.
[10] . همان،ج7، ص 437.
[11] . وافی، محسن فیض کاشانی، ج 8، ص 882.
[12] . نهج البلاغه، نامه 22، ص 873.
[13] . میزان الحکمه، ج 7، ص 427.
[14] . همان، ص 131.
[15] . وسائل الشیعه، ج8، ص 422.
[16] . همان، ص 503.
[17] . مصباح الفقاهه، آیت الله سید ابوالقاسم خوئی، ج 1، ص 423، نجف، المطبعة الحیدریه، چ1، 1374ق.
[18] . نهج الفصاحه، ابوالقاسم پاینده، حدیث 3037، انتشارات جاویدان.
[19] . وسائل الشیعه ،ج 8، ص 587.
[20] . نهج البلاغه، خطبه 166، ص544.
[21] . ر.ک: مبانی موسیقیایی الحان و نغمات قرآن کریم، حسن سلطانپناه، ص20 ـ 14، اسوه، چ1، 1382ش.
[22] . کتاب پرسشها و پاسخها، گروه محققان، دفتر هفتم، ص291، انتشارات پارسایان، چ1، 1382ش.
یکی، خوشحالیاش به عفو و گذشت است و دیگری، به انتقام. یکی، غصه میخورد که چرا مردم خلاف میکنند و دیگری، غمگین است که چرا جلو خلافش را میگیرند؟!
طبق نظام ارزشی اسلام، مطلوبیت هر چیزی زمانی است که در مسیر کمال و سعادت انسان باشد و پیامبر و ائمه معصوم(ع) تلاش میکردند که به شادیهای مردم جهت بدهند.
پیامبر اکرم(ص) روزی که از مکه به مدینه هجرت کرد، مردم مدینه دو روز را عید میگرفتند و به تفریح و جشن میپرداختند. آن حضرت پرسید: این دو روز چه خصوصیتی دارد؟ گفتند: در دوران جاهلیت این روز را این گونه سپری میکردیم. رسول خدا فرمود: « خدای سبحان بهتر از این دو روز را برای شما آورده و آن، عید فطر و عید قربان است».[1]
خداداد شمس الدینی
این روایت به ما درس میدهد که عید و شادی مسلمان باید با عید کسانی که مادی فکر میکنند، فرق داشته باشد. عید مؤمن، همان لحظههایی است که بر شیطان و نفس خود غلبه یابد و عزای او، آن روزی است که به گناه مبتلا شود:
عید هرکس در درون وی بُوَد
چون عزا آنجاست، عیدش کی بُوَد
معیارهای شادی
موارد ذیل را میتوان از معیارهای شادی دانست:
الف) اطاعت خداوند
شادی، وقتی است که انسان توفیق طاعت خداوند را پیدا کند و از گناه، دوری گزیند؛ چنانکه علی(ع) میفرماید:« سرور المؤمن بطاعة ربّه و حزنه علی ذنبه؛ شادی مؤمن، به سبب طاعت پروردگارش است و حزنش بر گناه و عصیان است».[2]
در روایت دیگر به مناسبت عید فطر فرمود:
«إنما هو عیدٌ لمن قبل الله صیامه و شکر قیامه و کلّ یوم لایعصی الله فیه فهو یوم عید؛[3] این برای کسی عید است که خداوند روزه و نمازش را پذیرفته است و هر روزی که معصیتی صورت نگیرد، آن روز عید است».
شادی مؤمن، لحظهای است که خدا را بندگی و اطاعت کرده و توفیق انجام تکالیف را به دست آورده است. پیامبر اکرم(ص) در وصیت خود به امام علی(ع) فرمود:
«ای علی! برای مؤمن در دنیا سه خوشحالی است: دیدار با برادران دینی، افطار از روزه، و شب زندهداری در آخر شب».[4]
ب) پرهیز از گناه
شخصی شادمان و مسرور خدمت امام جواد(ع) رسید. حضرت فرمود: چیست که تو را شاد میبینم؟ عرض کرد: از پدرت شنیدم که میفرمود: «بهترین روزی که سزاوار است بنده خدا در آن روز شاد باشد، روزی است که توفیق خدمت و دستگیری از برادران مؤمن نصیب او گردد» و امروز من موفق شدم به ده نفر از برادران فقیر بخشش کنم. حضرت فرمود:
«به جان خودم سوگند! تو شایسته این شادی هستی، اگر انفاق خود را با منت گذاشتن، نابود نکرده باشی».
پس باید متوجه باشیم که هرگاه کار خیری انجام میدهیم، با منت و ریا نباشد تا از اعماق دل از آن کار شاد و خوشحال باشیم.[5]
لذت و خوشی، همیشه در «انجام دادن» نیست، زمانی هم در «پرهیز کردن» است. گاهی اتفاق میافتد که با انجام کارهایی که عادتاً باید لذتبخش باشند، هیچ لذتی به انسان دست نمی دهد، حتی عذاب روانی و وجدانی هم میآورد؛ چرا که روح و وجدان، آماده لذت بردن نیست. اساساً روح انسان به گونه ای است که گاهی از «پرهیز» سرخوش میشود و به شادی و نشاطی میرسد که با هیچ یک از شادیهای دیگر قابل مقایسه نیست و به قول سعدی:
اگر لذت ترک لذت بدانی
دگر لذت نفس، لذت نخوانی
انسان در زندگی وقتی شاد است که از گناه بپرهیزد و حدود الهی را رعایت کند. ارضای تمایلات، به هر گونه و هر نحو، شادیآور نیست.[6]
از پیامبر(ص) سؤال شد: بهترین بندگان خدا چه کسانی هستند؟ فرمود: «آنهایی هستند که وقتی نیکی میکنند، خوشحال میشوند و زمانی که بدی کردند، طلب استغفار کنند».[7]
امام علی(ع) فرمود: « اکثر سرورک علی ما قدمت من الخیر و حزنک علی مافات منه؛[8] سرورت را زیاد کن بر آنچه از کارهای خیر برای آخرتت انجام داده ای و حزنت را بر آنچه از کارهای خیر، محروم گشتهای».
ج) احیای ارزشها
امام صادق(ع) فرمود:«السرور فی ثلاث خصال: الوفاء و رعایة الحقوق و النهوض فی النوائب؛[9] شادی به سه خصلت است: وفاداری، رعایت حقوق دیگران و ایستادگی در گرفتاریها و مشکلات».
امام علی(ع) میفرماید: «فلیکن سرورک بما نلت من آخرتک و لیکن أسفک علی مافاتک منها؛[10] باید شادی تو برای چیزی باشد که برای آخرت انجام دادهای و حزن و غمت بر چیزی که از آخرتت از دست رفته است».
امام علی(ع) شبی که به جای پیامبر(ص) خوابید تا حضرت از تیغ دشمنان در امان بماند، از رسول خدا پرسید: «اگر من در بستر شما بخوابم، جان شما به سلامت خواهد بود؟» وقتی پیامبر(ص) جواب مثبت داد. حضرت علی(ع) لبخندی زد و به شکرانه این توفیق، سجده شکر کرد.[11]
د) احیای حق یا از بین رفتن باطل
امام علی(ع) در نامهای به عبدالله بن عباس میفرماید:
«انسان گاهی به خاطر رسیدن به چیزی مسرور میشود که هرگز از دستش نمیرود و گاهی برای از دست دادن چیزی محزون میگردد که هرگز به آن نمیرسد. پس باید شادی تو برای احیای حق یا نابودی باطل باشد».[12]
ﻫ) تحوّل معنوی
شادی، زمانی پسندیده است که در انسان تحوّلی ایجاد شود و او بتواند خطاهای گذشته خود را جبران سازد و احساس کند خداوند گناهان گذشته او را بخشیده است. امام علی(ع) فرمود:
«عید برای کسی است که بداند گناهانش بخشیده شده است».[13]
بعضی از بزرگان فرمودهاند: «لیس العید لمن لبس الجدید انما العید لمن امن الوعید؛[14] عید، به سرور و لباس نو پوشیدن نیست، بلکه عید روزی است که انسان (به جهت دوری از گناهان) از عذابهای الهی در امان باشد».
آداب شادی
شادی، آدابی دارد که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
1. گناه و معصیت نباشد
مجالس شادی نباید همراه با گناه و معصیت باشد؛ چنانکه امام صادق(ع) فرمود:
«لا تسخطوا الله برضی احد من خلقه و لا تتقربوا الی الناس بتباعد من الله؛[15] خداوند را برای رضایت و خشنودی احدی از مردم، به غضب در نیاورید و با دوری از خدا، به مردم نزدیک نشوید».
نیز امام صادق(ع) فرمود:
«لا ینبغی للمؤمن أن یجلس مجلساً یعصی الله فیه و لا یقدر علی تغییره؛[16] سزاوار نیست برای مؤمن در مجلسی بنشیند که معصیت خدا در آن میشود و نمیتواند وضع مجلس را تغییر دهد».
بعضی از شادیها در واقع حالتهای شخصی و درونی است که بر روان آدمی میگذرد، اما برخی دیگر هم متناسب با فرهنگ و آداب و رسوم یک ملت، عمومیّت دارد. روزهای عید و برپایی عقد و عروسی، از همین قبیل است. روز عید، چیزی نیست جز بروز شادی و فرح همگانی.
انسان بنابر طبیعت شادی طلب خود، در این مراسم شرکت میکند تا اندوههای درونی خویش را التیام بخشد و برای فعالیتهای دیگر آماده شود. روانشناسان گفتهاند که یکی از راههای رفع افسردگی نیز همین است.
از دیدگاه شرع، مهم آن است که مجالس شادی، معصیت آلود و توأم با فسق و فجور نباشد؛ حتی به قول آیت الله خوئی:«دلیلی بر حرمت شادی شدید نداریم».[17]
دست زدن معمولی مرد در میان مردان و زن در میان زنان، اگر کاری حرام و مفسدهای در میان نباشد و بدون اختلاط باشد، بی اشکال است.
2. همراه با اذیت و آزار نباشد
یکی از شرایط شادی و تفریح، این است که با اذیت و آزار دیگران همراه نباشد. متأسفانه امروزه، بسیاری از شادیها فاقد این شرایط است؛ مثل: بلند کردن صدای موسیقی و آهنگهای مبتذل، مزاحمتهای تلفنی، انفجارهای تفریحی و کاروانهای عروسی که تا نیمه شب در خیابانها مزاحم خواب افراد میشوند، و موارد فراوانی که بر خلاف موازین شرعی است.
پیامبر(ص) فرمود: «من آذی مؤمناً فقد آذانی؛[18] کسی که مؤمنی را آزار دهد، مرا آزار داده است».
هشام بن سالم میگوید: از امام صادق(ع) شنیدم که میفرمود: خداوند میفرماید:«لیأذن بحرب منّی من أذی عبدی المؤمن؛[19] آن کس که بنده مؤمن مرا بیازارد، به من اعلان جنگ میدهد».
امام علی(ع) فرمود:« المسلم من سلم المسلمون من لسانه و یده الاّ بالحق.[20] مسلمان کسی است که مسلمانان از دست و زبانش در آسایش باشند، مگر جایی که به حق برخورد کند (مانند امر به معروف و نهی از منکر)».
3. لهو نباشد
در آیین اسلام، سرگرمیهای زیانبار و همه عوامل باز دارنده از پیشرفتهای معنوی، ممنوع است. موسیقی مطرب و غنا، یکی از سرگرمیهای زیانبار است که آدمی را از توجه به خدا و آخرت باز میدارد.
موضوع موسیقی از دیرباز، به ویژه از زمان ظهور اسلام، مورد بحث و محل اختلاف بوده و در طی قرون و اعصار در باب حرمت موسیقی غنائی از جانب علما و بزرگان دینی دلایل و شواهدی با استناد به آیات و روایات ارائه شده است و از سویی دیگر، گروهی نیز به طرفداری از موسیقی، آن را به عنوان یک هنر و باعث آرامش روح بشری مطرح کردهاند. عدهای دیگر که غالب آنها اهل تصوف هستند، شعبهای از موسیقی را تحت عنوان سماع و موسیقی گشودهاند و آن را در شرایطی مجاز دانستهاند. جالب توجه است که غالب این گروهها، یا راه افراط در پیش گرفتهاند و یا به تفریط عمل کردهاند. آنچه مسلم است، اینکه موسیقی غنائی و الحان مختلف در طیف گسترده خود با تنوع و گوناگونی بی حد و حصر، به ویژه در عصر حاضر به عنوان افیون ملتها، تیشه به ریشه پیکره بشر زده است و آن چنان چنگال زهرآلود خود را بر گوشت و پوست انسانها فرو برده که رهایی از این خود ساخته، نا ممکن مینماید.
موسیقی کنونی به عنوان یکی از مهمترین و مؤثرترین حربههای استعمارگران است که با ظاهری دلفریب، به راحتی نسل بشر به ویژه جوانان خام و بیتجربه را به بیبندوباری، آشفتگی فکری و سرگشتگی روحی کشانده و از واقعیات زندگی و حقیقت معنوی باز داشته است. نسل جوان با شنیدن موسیقی حرام، چشم خود را بر حقایق میبندد و در خیال خود به دنبال چیزی است که هیچ گاه وجود خارجی ندارد. تأثیر و نفوذ نغمههای حرام، به حدی رسیده که حتی در مدیحهسرایی اهل بیت(ع) و مراثی و تواشیح، از انواع آلات لهوی و موسیقیایی سود میجویند! به نظر میرسد حرام شمردن موسیقی از جانب بزرگان و فقها، به دلیل جلوگیری از نفوذ موسیقی در کلام الهی و ادعیه و مناجات بوده باشد. سیر تاریخی تکامل این فن نیز نشان میدهد که ترس و احتیاط علما، خطا و دور از درایت نبوده است.[21]
خرد و موسیقی
یکی از سؤالاتی که همواره در ذهن جوانان بوده است، این است که: آیا موسیقی، حرام است یا حلال؟ به چه نوع موسیقی میتوان گوش داد؟ آیا از نظر کارشناسان فقه، موسیقی قابل قبولی هست؟
برای جواب دادن به این پرسشها، ابتدا ذکر مقدمهای لازم است.
میدانیم که شأن و ویژگی «عقل»، معتدل و متین بودن آن است؛ یعنی عقل سالم باید با حفظ استواری و پختگیاش بتواند از لذت و سرور، خیال و انفعال و تحریک بهره ببرد؛ اما موسیقی (مخصوصاً از نوع عالیاش) آن چنان یکه تاز میدان لذت، نشاط، خیال، تحریک و احساس است که آدمی دچار حالت طرب میشود. «طرب» تأثیری است فوق العاده، با محوریت موسیقی. این «تأثیر فوق العاده» باعث کاهش یا سلب جدیت عقل میشود و این پیشامد، عقل را از محاسبات جدی، دقیق و واقعبینانه دور میسازد. جوانی که موسیقیگرا و «طرب خواه» است، برای زدودن افسردگیاش، دهها نوع آواز و موسیقی را گوش فرامیدهد، اما نمیداند که پس از خاموش کردن آن، دوباره در خود افسردگی مشاهده میکند. علت آن همین است که او به جای اینکه به عقل و ارادهاش فرصت بدهد تا ببیند و بفهمد که در کجای زندگی اشتباه کرده و چه سنگی مقابل راهش بوده؟ به جای درمان درد و تغییر شرایط، به انواع موسیقیهای غربی و شرقی رو آورده است.
پس بحث ما در مورد موسیقی از نوع مطرب آن؛ یعنی موسیقی نشاطآور، محرک احساس و خیال انگیز است. کسانی که برای خوب جلوه دادن موسیقی به «موسیقی درمانی» رو آوردهاند، سخت در اشتباه هستند؛ چون وقتی فرد موسیقی گوش میدهد، با این سه عنصر سر وکار دارد که این نوع موسیقی، عقل را تخریب میکند و این عقل است که دین را میشناسد و ما را به آن ترغیب میکند. پس به راستی چگونه ما میخواهیم با این حساب با موسیقی ( که عقل را از تعادل و جدیت خارج میکند)، دین را بشناسیم و بفهمیم؛ چون ناخودآگاه انسان با گوش دادن به موسیقی، به تفکر در مورد چیزی که مقصود خواننده یا نوازنده است، وادار میشود. پس اینکه میگویند موسیقی، سکوت آهنگین! است و آرامش در سلول جسم و جان نفوذ میکند، همهاش دروغ است.
بلی، نوعی موسیقی داریم که فقط نشاط انگیز است، نه تحریک کننده احساس و نه خیالانگیز، و آن موسیقیای است که در ما احساس خوشایندی پدیدار میسازد و برای رفع خستگی به کار گرفته میشود.
موسیقی از دیدگاه فقه
آنچه از آیات و روایات به دست میآید، این است که به هیچ یک از انواع موسیقی تشویق نشده و از نظر فقه نمیتوان شکلهای گوناگون موسیقیهای مرسوم را «مستحب» دانست؛ یعنی شنیدن هیچ نوع موسیقیای ثواب ندارد و به آن تشویق نشده است. همچنان که تمامی صداها و آهنگها نیز حرام نیستند.
فقها و کارشناسان فقه، موسیقی غیرقابل قبول را «موسیقی غنایی» دانستهاند و در مقابل، موسیقی پذیرفته شده را ـ که به معنای غیر حرام است ـ موسیقی بدون غنا شمردهاند.
پس هر صوت زیبایی، غنا نیست؛ زیرا در روایات اسلامی آمده است که: قرآن و اذان و مانند آن را با صدای خوش و زیبا بخوانید.
غنا، آهنگهایی است که متناسب مجالس فسق و فجور و اهل گناه و فساد باشد و احساس برانگیز، خیال برانگیز و تحریک زا باشد.[22]
پینوشتها
________________________________________
[1] . غم وشادی در سیره معصومان:، محمود اکبری، ص 36؛ ر.ک: التاج الجامع للاصول، ج1 ، ص 305.
[2] . غررالحکم و درر الکلم، سید هاشم رسولی محلاتی، حدیث 5594، نشر فرهنگ اسلامی، چ5، 1382ش.
[3] . نهج البلاغه، فیض الاسلام، کلمات قصار420.
[4] . بحارالانوار، ج 77، ص 52.
[5] . غم و شادی در سیره معصومان:، ص 38.
[6] . شرع وشادی، ابوالفضل طریقهدار، ص 41 (با تلخیص).
[7] . میزان الحکمه، محمد محمدی ریشهری، ج 2 ،ص 439.
[8] . همان، ج 4 ،ص 437.
[9] . همان، ص 436.
[10] . همان،ج7، ص 437.
[11] . وافی، محسن فیض کاشانی، ج 8، ص 882.
[12] . نهج البلاغه، نامه 22، ص 873.
[13] . میزان الحکمه، ج 7، ص 427.
[14] . همان، ص 131.
[15] . وسائل الشیعه، ج8، ص 422.
[16] . همان، ص 503.
[17] . مصباح الفقاهه، آیت الله سید ابوالقاسم خوئی، ج 1، ص 423، نجف، المطبعة الحیدریه، چ1، 1374ق.
[18] . نهج الفصاحه، ابوالقاسم پاینده، حدیث 3037، انتشارات جاویدان.
[19] . وسائل الشیعه ،ج 8، ص 587.
[20] . نهج البلاغه، خطبه 166، ص544.
[21] . ر.ک: مبانی موسیقیایی الحان و نغمات قرآن کریم، حسن سلطانپناه، ص20 ـ 14، اسوه، چ1، 1382ش.
[22] . کتاب پرسشها و پاسخها، گروه محققان، دفتر هفتم، ص291، انتشارات پارسایان، چ1، 1382ش.