آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

  ارتباط، زیربناى تمدن بشرى است و یکى از مهم‏ترین ویژگى‏هاى آن، مبادله اطلاعات و انتقال پیام، بین افراد انسانى است. براى به ثمر رسیدن هر ارتباطى، فرستنده، پیام، کانال، گیرنده یا پیام‌گیر لازم است. ارتباطات به شکل‌های مختلفى صورت می‌گیرد؛ چون: حضورى (بدون واسطه)، جمعى یا عمومى، نوشتارى و غیر نوشتارى، ملى و فرا ملى، کلامى و غیر کلامى، انسانى و ابزارى (ماشینى)، زمانى و غیر زمانى، سازمانى و غیر سازمانى و نمادین.[1]
نیاز انسان به ارتباطات، مخصوص زمان و مکان خاص نیست. گرچه در قرون گذشته دامنه ارتباطات و رسانه‏ها به گستردگى امروز نبود، ولى با توجه به شرایط و مقتضیات زمان، ابزارها و وسایل ارتباطى وجود داشت که مردم براى ابراز نیاز و انتقال مفاهیم و پیام‏ها و اندیشه‏هاى خود از آنها استفاده می‌کردند و خواسته‏هاى خود را با دیگران در میان مى‏گذاشتند. پیامبران الهى نیز با استفاده از این ابزارهای ارتباطى، اندیشه‏هاى دینى و آسمانى خود را به مردم مى‏رساندند و باعث رهنمون شدن گروه‏هاى انسانى به سوى خداى متعال مى‏شدند. در عصر طلوع اسلام و سال‏هاى بعد از آن، پیامبر خاتم(ص) و امامان معصوم(ع)، برخى از این ابزارها را به کار گرفتند.
در نگاهی کلّى، مى‏توان رسانه‏های عصر اهل‏بیت(ع) را به دو بخش کلّى تقسیم کرد:
1. رسانه‏هاى کلامى
مهم‏ترین وسیله و ابزار ارتباط کلامى، زبان است و عمر این ابزار ارتباطى، به اندازه تاریخ خلقت انسان است. در آیات و روایات دینى به اهمیت این ابزار رسانه‏اى، اشاراتى شده است. ارتباط کلامى، زیر شاخه‏هایى دارد که مهم‏ترین آنها عبارت‌اند از:
الف) سخنرانى و خطابه
خطابه از پرسابقه‏ترین و موفقیت‌آمیز‌ترین ابزارهاى ارتباطات کلامى است. بعید نیست که نخستین خطیب و منبرى، اولین انسان آفریده شده، یعنى حضرت آدم(ع) باشد؛ اما در روایات اسلامى از حضرت ابراهیم(ع) به عنوان اولین خطبه‏خوان نام برده شده است. در این مورد، سیوطى به نقل از سعد بن ابراهیم آورده است:
«أوّلُ مَن خطب على المِنبر إبراهیم(ع) حینَ اُسِرَ لوطٌ واسْتَأسَرَتْهُ الرّومُ، فغَزا ابراهیمُ حتّى اسْتَنْقَذَهُ مِن الرُّومِ؛ نخستین کسى که بر منبر خطابه خواند، ابراهیم(ع) بود و آن زمانى بود که رومى‏ها، لوط را اسیر کردند و ابراهیم با آنان جنگید و او را از دست آنان نجات داد».[2]
مهم‏ترین ابزار خطابه و سخنرانى، زبان و بیان است که خداى متعال در معرفى آن، چنین فرمود: )عَلَّمَهُ الْبَیانَ([3]. در فرهنگ اسلامى واژه خطبه و خطابه، داراى جایگاه بلند و شناخته شده‏اى است. بلندترین معارف دینى در قالب «خُطبه‌ها» از پیشوایان دین نقل شده و به عنوان میراثی گران‌ بها باقى مانده است. خطبه‏هاى رسول خدا و امام علی(ع) و... از آن جمله است.
خطابه با توجه به اهمیتى که دارد، شرایط خاصى مى‏طلبد که به کاربردن آنها، نفوذ کلام خطیب و ماندگارى آن را بیشتر مى‏سازد. برخى از این شرایط، مربوط به «مبلغ» و «گوینده» و برخى دیگر، مربوط به «جایگاه رسانه بودن منبر»است که در ذیل به شرایط هر یک اشاره مى‏شود.
شرایط خطیب و مبلغ
1. دین‌شناسی: رسول خد ا(ص)فرمود: «إنّ دین اللّهِ لَن ینصُرَهُ إلاّ مَن حاطَهُ مِن جَمیعِ جَوانِبِهِ[4]؛ دین خداوند را تنها کسى یارى مى‏رساند که به تمام جوانب آن احاطه داشته باشد».
2. تکیه بر محوریت قرآن و اهل‏بیت(ع): در باب توجه به سخن و سیره اهل‏بیت(ع)، از عبدالسلام بن صالح هروى نقل شده که گفت: از امام رضا(ع) شنیدم که مى‏فرمود: «خداوند رحمت کند بنده‏اى را که امر ما را زنده کند!». عرض کردم: چگونه امر شما را زنده کند؟ امام فرمود: «علوم ما را فراگیرد و به مردم بیاموزد، که اگر مردم زیبایى‏هاى گفتار ما را مى‏دانستند، از ما پیروى مى‏کردند».[5]
حدیث شریف ثقلین نیز به محوریت قرآن و اهل‏بیت به صورت توأمان تأکید دارد.
3. اخلاص: از رسول خدا(ص) نقل شده که فرمود: «ما مِن عَبدٍ یخطِبُ خُطبَةً إلاّ الله سائِلُهُ عَنْها ما أرادَ بِها[6]؛ هر بنده‏اى خطابه‏اى ایراد کند، خداوند از او مى‏پرسد که هدف او از خطابه چه بوده است؟».
4. مدارا و نرمى: از پیامبر خاتم(ص) نقل شده است: «اُمِرتُ بِمُداراةِ النّاسِ کما اُمِرتُ بِتَبلِیغِ الرّسالَةِ[7]؛ همان طور که به تبلیغ رسالت مأموریت یافتم، به مداراى با مردم نیز فرمان دارم».
4. خیرخواهى: در قرآن آمده است: )أُبَلِّغُکمْ رِسَـالا تِ رَبِّى وَأَنَا لَکمْ نَاصِحٌ أَمِینٌ(؛[8]
«پیام‏هاى پروردگارم را به شما مى‏رسانم و براى شما خیرخواهى امینم».
5. یک سان بودن دل و زبان: امام على(ع) فرمود: «الکلمَةُ إذا خَرَجَت مِنَ القَلبِ وَقَعَت فی القَلبِ، و إذا خَرَجَت مِنَ اللِسانِ لَم تُجاوِزِ الآذانَ[9]؛ هرگاه سخنى از دل برخیزد، در دل مى‏نشیند و هرگاه از زبان بیرون آید، از مرز گوش‏ها تجاوز نمى‏کند».
6. همراه بودن تبلیغ و عمل: در این مورد امام صادق(ع) فرمود: «... رَحِمَ اللّهُ قَوماً کانوا سِراجاً وَ مَناراً، کانوا دُعاةً إلَینا بِأعمالِهِمْ وَ مَجْهُودِ طاقَتِهِم...؛[10] خداوند رحمت کند کسانى را که چراغ و مناره هدایت‌اند و مردم را با اعمال و نهایت توانشان به سوى ما فرا مى‏خوانند...»
و نیز فرمود: «کونوا دُعاةً لِلناسِ بِالخَیرِ بِغَیرِ ألسِنَتِکمْ لِیروا مِنْکمْ الاجتِهادَ والصِّدقَ وَالوَرَعَ...؛[11] مردم را به غیر از زبانتان به خوبى فرا خوانید تا در شما کوشش و راستى و پرهیزکارى ببینند...».
7. تغییر حالت‏: شایسته است خطیب و گوینده به سخنان خود ایمان داشته باشد و براى انتقال مفهوم مورد نظر تلاش کند و مشتاق رساندن آن مفاهیم به دیگران ‏باشد و نرسیدن آن مفاهیم به مردم و یا عدم توجه مردم به آن باعث رنجش او شود. از این رو، چهر?‏ خطیب در هنگام ایراد خطبه باید دگرگون گردد و متناسب با مفاهیم مورد نظر، از حرکات بدن خود استفاده کند. جابر، حالات رسول خدا(ص) را در حین خواندن خطبه چنین بیان مى‏کند: «کان (النّبى(ص)) إذا خطبَ احْمَرَّتْ عَیناهُ، و علا صَوْتُهُ، واشْتَدَّ غَضَبُهُ، کأنَّهُ مُنْذِرُ جَیشٍ یقُول: صَبَّحَکمْ مَسّاکم[12]؛ (پیامبر(ص)) هرگاه خطبه مى‏خواند، چشمانش سرخ مى‏شد و صدایش رسا مى‏گشت و خشمش اوج مى‏گرفت. گویى قراول سپاهى است که آنان را از خطر حمله دشمن آگاه مى‏کند».
8. کوتاه بودن خطبه‏ها: سخنرانى هر چند خوب ارائه شود، باز این تردید وجود دارد که شنوندگان، قدرت هضم و شنیدن همه مطالب ارائه شده را نداشته باشند؛ زیرا میزان شنیدن مفید افراد، کم و محدود است و خطابه‏هاى سنگین و طولانى باعث خستگى، کسالت و تنفّر آنان مى‏شود و در نهایت آنها را به سخنان خوب و ارزشمند، بى میل و بى‏رغبت مى‏سازد. در این مورد توجه به سیره رسول خدا(ص) کارساز و راه‌گشاست. از عمار بن یاسر نقل شده که گفت: «أَمَرَنَا رسول الله بِإقْصارِ الخُطَبِ[13]؛ پیامبرخدا(ص) ما را به کوتاه کردن سخنرانى‏ها دستور مى‏داد».
از ابوامامه نقل شده که گفت: «کان (النّبى(ص)) إذا بَعَثَ أمِیراً قال: أَقْصِرِ الخُطْبَةَ وَ أَقِلَّ الکلامَ[14]؛ (پیامبر(ص)) هرگاه فرماندهى را به جایی مى‏فرستاد، مى‏فرمود: خطابه را کوتاه و سخن را کم کن».
9. آگاهى از رمز و راز منبر و خطابه.
10. داشتن تقوا و سلامت نفس.
11. فصاحت و بلاغت.
12. صداى خوش و رسا.
ویژگى‏هاى محلّ خطابه
جایگاه خطابه یا منبر به عنوان یک ابزار رسانه‏اى و ارتباطى، باید شرایط و ویژگى‏هایى داشته باشد که به کارگیری آنها، منبر را موفق‏ترین و بى‏رقیب‏ترین رسانه‏ها مى‏گرداند. برخى از این ویژگى‏ها عبارت‌اند از:
1. بلند بودن محلّ خطابه: معمولاً جایگاه خطیب و سخنران بالاتر از سطح زمین است تا شنوندگان به آسانى بتوانند او را ببینند و با او رابطه برقرار کنند. نخستین سخنرانان تاریخ بشر به این نکته عنایت داشتند و با قرار گرفتن بر روى تکه چوب و یا قطعه سنگی به ایراد خطبه مى‏پرداختند.
2. مخاطب از منبر، انتظار خاص و محدود دارد، نه بیشتر.
3. نداشتن اختیار در انتخاب خطیب: به عبارت دیگر، منبر مانند رادیو، تلویزیون و... نیست تا هر لحظه که مخاطب نخواست، سخنران را تغییر دهد.
4. عوامل مزاحم در منبر اندک است. به دیگر عبارت، منبر مانند رادیو، تلویزیون و... نیست که مثلاً اگر جریان الکتریسته قطع شد، همه چیز تمام شود و دیگر امکان دسترسی به خطیب نباشد.
5. بازخورد سخنان در منبر به صورت دائمى از سوی خطیب کنترل مى‏شود. منبر به خلاف دیگر رسانه‏ها، این قابلیت را دارد که چنانچه گوینده احساس کرد فضا، یکنواخت شده و مخاطب، عکس العمل منفى نشان مى‏دهد، با ارائه مثال، حکایت، داستان و ... شنوندگان را از خستگى بیرون مى‏آورد.
6. مخاطب در منبر عام است و شامل افراد و قشرهای مختلف اعم از زن و مرد، پیر و جوان و حتى مسلمان و غیر مسلمان مى‏شود.
7. ارتباط در منبر، صمیمى‏تر از سایر رسانه‏هاست.
8. نوع رابطه بین خطیب و مخاطب در منبر، به صورت چهره به چهره است که از تأثیرگذارترین انواع ارتباطات است.
9. در منبر به خلاف رادیو، تلویزیون، روزنامه‏ها و... امکان تعامل مستقیم بین فرستنده و گیرنده برقرار مى‏شود.
10. در منبر نیازى به کدگذارى (معناگر و معنا کننده) نیست. به عبارت دیگر، رساندن پیام و انتقال مفهوم در برخى رسانه‏ها با استفاده از شگردهاى خاصى چون تصویر و... است تا مخاطب، راحت‏تر پیام را دریافت کند؛ ولى در منبر نیازى به این ابزارها نیست؛ یعنى در منبر خطیب از توانایی‌های خودش بهره‌ می‌گیرد و از عنصری غیر از خودش استفاده نمى‏کند.
11. فرستنده پیام در منبر، متنوع و متکثر نیست و فقط شخص خطیب و منبرى است که براى هرچه بیشتر گیرا شدن منبر، از ابزار «زبان» و «بیان» استفاده مى‏کند.
معایب و نواقص منبر
منبر با توجه به ویژگى‏هاى بسیار مثبتش، از برخى مشکلات ارتباطى نیز رنج مى‏برد که موارد زیر از مهم‏ترین آن‏هاست:
1. ارتباط گوینده در منبر به صورت یک طرفه است و او متکلم وحده است.
2. در منبر کارکرد تفریحى و سرگرمى، اندک است.
3. منبر محدود به زمان و مکان خاصى چون مسجد و... است.
حاصل سخن اینکه یکى از مهم‏ترین رسانه‏ها و ابزار انتقال پیام در عصر اهل‏بیت(ع)، خطابه و سخنرانى بود. آن بزرگواران از این ابزار حداکثر استفاده را برای رساندن پیام خویش می‌کردند. خطابه‏هاى دلنشین رسول خدا(ص) در مکه و مدینه و خطبه‏هاى امام على(ع) و سایر امامان(ع)، قابل توجه و مثال زدنى است. به دلیل همین جایگاه ویژه و رسانه‏اى منبر بود که در تاریخ اسلام، بر سر تسلط بر مسجد جامع شهر ـ که محل تصمیم‏هاى بزرگ بود ـ بحث‌ها، جدل‏ها و منازعات بسیارى انجام می‌شد. تسلط یافتن گروهى بر مسجد جامع و منبر شهرى، نشان دهنده آن بود که او حاکم و زمامدار بلامنازع آن دیار است و اکثر مردم نیز به آن رضایت داده‌‏اند. نمونه‏اى از این دست، اجتماع مهاجر و انصار بعد از رحلت جان‌سوز رسول خدا(ص) در مسجدالنبى است که با در اختیار گرفتن مسجد و منبر آن حضرت، بر اوضاع تسلط یافتند و مانع رسیدن صداى حقانیت جانشین رسول خدا(ص) به مردم شدند. به دلیل همین کارکرد مهم منبر است که یک بار وقتى امام حسین(ع) وارد مسجدالنبى شد، دید که عمر مشغول سخنرانى است. امام(ع) به او اعتراض کرد و فرمود: «از منبر پدرم پایین بیا». عمر بعد از پایین آمدن گفت : به جان خودم سوگند، منبر از آنِ پدر توست، نه از آنِ پدر من.[15]
ب) اذان
از دیگر رسانه‏هاى کلامى و مورد استفاده اهل‏بیت(ع)، بانگ رسا و دلنشین «اذان» است. اذان در فرهنگ اسلامى، جایگزین مناسب ناقوس کلیسا و کنیسه‏هاست که علاوه بر محتواى عمیق، در انتقال مفاهیم دینى نقش برجسته‏اى دارد. طنین عبارات کوتاه این رسانه، مسلمانان را - از صدر اسلام تاکنون - هر روز چند مرتبه به یاد خداى متعال مى‏اندازد و آنها را به سوى مساجد و عبادتگاه‏ها مى‏کشاند و صف آنان را از صف غیر مسلمانان جدا می‌کند. به همین جهت است که در اسلام براى مؤذن شرایط و پاداشى بزرگ در نظر گرفته شده است. در حدیثی رسول خدا(ص) فرمود: «یُغْفَرُ للمُؤذّنِ مَدُّ صَوتِهِ و بَصَرِهِ، و یصَدِّقُهُ کلُّ رَطْبٍ و یابِسٍ، و لَهُ مِنْ کلِّ مَنْ یصَلِّى بِأَذانِهِ حَسَنَةٌ[16]؛ آمرزیده مى‏شود مؤذن تا آنجا که صدا و نگاهش مى‏رسد؛ و هر تر و خشکی او را تصدیق مى‏کند و به تعداد هر نفرى که با اذان او نماز بگزارد، برایش پاداش داده مى‏شود».
مهم‌ترین کارکردهاى عبادى، سیاسى و تربیتى اذان، عبارت است از:
1. اعلام وقت نماز: فلسفه و دلیل اصلى تشریع اذان، اعلام وقت نماز و دعوت مسلمین به برپاداشتن این فریضه بزرگ الهى است. در این مورد رسول خدا(ص) خطاب به مؤذنش فرمود: «قُمْ یا بِلالُ فأرِحْنا بالصّلاة[17]؛بلال! برخیز و ما را با نماز آرامش بخش».
2. جلوگیری از آسیب شیطان: یکى از سفارش‌های رسول خدا(ص) به على(ع) این بود که فرمود: «یا علىُّ، إذا وُلِدَ لَک غُلامٌ أو جاریةٌ فأذِّنْ فی اُذُنِه الیمنى و أقِمْ فی الیسرى، فإنّهُ لا یضُرُّهُ الشّیطانُ أبداً[18]؛ یا على! هرگاه پسرى یا دخترى برایت متولد شد، در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه بگو. در این صورت، شیطان هرگز به او آسیبى نمى‏رساند».
3. اصلاح بد اخلاقی: خواندن اذان در گوش کسانى که اخلاق و رفتار سوء دارند، تأثیر مثبتی بر اصلاح اخلاق آنان دارد. در واقع، اذان کارکرد اصلاحی و هدایتی برای این گونه افراد دارد. از امام صادق(ع) نقل شده که فرمود: «مَنْ ساءَ خُلُقهُ فَأذِّنُوا فِى اُذُنِهِ؛[19] کسی که اخلاقش بد شده، در گوشش اذان بگویید».
علاوه بر اذان، جار زدن و اعلام حوادث و اخبار از سوی جارچیان، از دیگر رسانه‏هاى عصر اهل‏بیت(ع) بود که شباهت بسیار به اذان داشت، ولى اهمیت و قداست و مفهوم عمیق آن را نداشت.
ج) شعر و شاعرى
مثبت یا منفى بودن هر پیامى در اسلام، بستگى به محتواى آن پیام دارد. از منظر اسلام، رسانه‏اى مورد تأیید و پسندیده است که محتواى الهى را انتقال دهد. «شعر» از مهم‏ترین رسانه‏هایی است که ارزش آن از منظر اسلام تابع محتواست و بر همین اساس، قابل ستایش و نکوهش است. پس اگر شعرى مفاهیم الهى را عرضه کند، قابل ستایش و در غیر این صورت، مردود و ناپسند است.
شاعران را باتوجه به مفهوم و محتواى سروده‏هایشان مى‏توان به شاعران «خدا محور» و «غیرخدا محور» تقسیم کرد. بنابراین آنان به اندازه نزدیکی‌شان به حق‌تعالی، قابل ستایش‌اند، و به اندازه دوری‌شان از خدا، مایه نکوهش. براساس همین محور است که اهل بیت(ع) گاه شعر و شاعری را ستایش و گاه نکوهش می‌کردند. آن بزرگواران گاهی به کارکردهای مثبت سروده‏ها اشاره می‌فرمودند که در ذیل، سه نمونه را ذکر می‌کنیم:
1. جهاد زبانى: رسول خدا(ص) در ستایش شاعران مؤمن فرمود: «إنّ المؤمنَ مجاهدٌ بِسَیفِهِ و لِسانِهِ، الذى نفسی بیدِهِ لَکأنّما ینضِحُونَهُم بِالنَّبلِ[20]؛ همانا مؤمن با شمشیر و زبان خود جهاد مى‏کند. سوگند به آن که جانم در دست اوست، سخنان (شاعران) مؤمن چون تیرى است که به دشمن مى‏زنند».
2. سحر و حکمت: در این زمینه از رسول خدا(ص) نقل شده که فرمود: «إنّ مِنَ الشِّعرِ لَحُکماً و إنّ مِنَ البَیانِ لَسِحْراً[21]؛ برخى شعرها، حکمت‏آمیز و بعضى دیگر، افسونگر هستند».
3. هجو دشمنان دین خدا: پیامبر خدا خطاب به حسان بن ثابت فرمود: «اُهجُ المُشرکین؛ فإنّ جَبرئیل مَعَک[22]؛ مشرکان را هجو کن که جبرئیل با توست».
بنابراین، شعر با محتواى مثبت و ارزشى، از منظر اهل‏بیت(ع) داراى اهمیت و جایگاه رفیعى است و خود آن بزرگواران از این ابزار، براى انتقال پیام و مفاهیم ارزشمند استفاده بسیار کرده‏اند. اشعار و سروده‏هاى منسوب به آنان و رجزها و قطعه‏هاى حماسى آن بزرگواران در زمان‏هاى مختلف، به ویژه در میدان‏هاى نبرد، و نیز تشویق و ترغیب شاعران به سرودن شعرهایی با محتوای ولایی که بیانگر فضیلت‌ها و مناقب آن بزرگواران بود، نشانه توجه آنان به رسانه شعر در جهت اهداف الهی است. آنان حتی مردم را به آموختن برخی اشعار ترغیب می‌کردند؛ چنان که امام صادق(ع) فرمود:
«یا معشر الشیعة! علِّموا أولادکم شعر العبدى، فإنّه على دین الله[23]؛ اى گروه شیعیان! به فرزندان خود اشعار عبدى را بیاموزید که او بر دین خداست».
و نیز فرمود: «مَن قالَ فِینا بیتَ شِعرٍ بَنى اللّهُ تعالى لَهُ بَیتاً فی‌الجنّة[24]؛ هرکه درباره ما یک بیت شعر بگوید، خداوند متعال در بهشت یک خانه برایش بسازد».
2. رسانه‌‏هاى نوشتاری
یکى از مهم‏ترین رسانه‏هاى غیر کلامى که عمر بسیار طولانى دارد، زبان نوشتارى است. این ابزار ارتباطى بیشتر به صورت‏هاى کتاب، مجله و... خود نمایى و ظهور مى‏کند. زبان نوشتار از قرن‏ها قبل با انسان، همراه و همدوش بوده است. مراحل تحول و تکامل زبان نوشتارى عبارت است از: سنگ نبشته، لوح گلین، لوح فلزى، لوح چوبین، تومار پاپیروس، تومار چرمین، کتاب پوستى و کاغذى.[25]
در گذشته‏ها «کتاب» مهم‏ترین وسیله براى نشر عقاید بود و ارتباطات فکرى اقوام مختلف و انتقال تمدن از قومى به قومى دیگر، به وسیله همین رسانه انجام مى‏شد.[26]
قرآن در اهمیت این رسانه، به قلم و آنچه که مى‏نویسد، سوگند خورده است: )ن والقلم و ما یسطرون(.[27] رسول خدا(ص) دستور در بند کشیدن علم به وسیله نوشتن را صادر کرده است: «قَیّدُوا العِلمَ بالکتابِ»[28]. امام على(ع) کتاب را بوستان‌های دانشمندان نام نهاده است: «الکتُبُ بَساتینُ العُلماء»[29]. و امام صادق(ع)نوشتن را مایه آرامش دل بر شمرده است: «القَلبُ یتَّکلُ علىَ الکتِابَةِ».[30]
زبان نوشتارى، یکى از مهم‏ترین رسانه‏هاى غیر کلامى در عصر اهل‏بیت(ع)محسوب مى‏شد. مصاحف، نامه به سران کشورهاى خارجى، نامه به حاکمان و فرماندهان مسلمان، طومارها، پیمان نامه‏ها، عهدنامه‏ها، صلح‏نامه‏ها و قراردادهاى به جا مانده از صدر اسلام، گویاى این حقیقت است که پیشوایان دین براى انتقال برخى از مفاهیم و پیام‏ها، از زبان نوشتارى بهره مى‏جستند. در اینجا به عنوان نمونه، از میان انبوه آثار نوشتارى به جا مانده از اهل‏بیت(ع)، به متن پیمانى که بین رسول خدا(ص) و ابوالحارث بن علقمه، بزرگ اسقف‏ها و راهبان نجران ـ بعد از جریان مباهله ـ منعقد شد، اشاره مى‏کنیم:
«بسم اللّه الرحمن الرحیم. من محمّدٍ النّبى، إلى الأسقف أبى‏الحارث، و أساقفة نجرانَ، و کهنتهم، و مَن تبعهم، و رهبانهم؛ إنّ لهم ما تحتَ أیدیهم، مِن قلیل و کثیر من بیعهم، و صلواتهم، و رهبانیتهم، و جوار اللّه و رسولهِ، لا یغیر أسقف من أُسقفیته، و لا راهب من رهبانیته، و لا کاهن من کهانته، و لا یغیر حقٌ من حقوقهم و لا سلطانهم، و لا شیء ممّا کانوا علیه. على ذلک جوار اللّه و رسوله أبداً، مانصحوا و اصطلحوا فیما علیهم، غیر مثقَلین بظلم و لا ظالمین؛[31]
بعد از نام خدا، از محمد پیامبر، به اسقف ابوالحارث و سایر اسقف‏هاى نجران و راهبانشان. آنان هرچه دارند از اموال، کم یا زیاد، مالک هستند و همچنین تمام معابد و نمازها و عبادات و رهبانیتشان محترم است. آنان با پیغمبر خدا و مسلمین همزیستى دارند. هیچ اسقفى از منصب خود بر کنار و هیچ راهبى از رهبانیت خود محروم نخواهد شد. هیچ حقّى از حقوق آنها و هیچ امری که بر آن تسلط دارند، تغییر نمی‌یابد.در همان وضعى که بودند، مى‏توانند باقی بمانند.
این حکم با نظارت خداوند و رسول او ابدیت دارد. مادامى که آنان با مسلمانان همزیستى دارند و بدخواه آنان نباشند، بار ستمى بر دوش آنها نخواهد بود».
3. پوشش و لباس
از دیگر رسانه‏هاى غیر کلامى، پوشش و لباس انسان است. در اینکه نوع لباس، گویاى نوع فرهنگ و انتقال دهنده پیام مثبت یا منفى است، تردیدى نیست، به ویژه این امر در روزگار ما نمود بیشتری دارد و می‌بینیم که مکاتب و جریان‏هاى انحرافى، پوشش خاصى را که نوعاً هوس‏گرایى و بى‏بندو بارى را به دنبال دارند، رواج می‌دهند.
در عهد اهل‏بیت(ع) نیز نوع، رنگ، اندازه، قیمت و جنس لباس، داراى نوعی پیام بود و مرام و اندیشه را انتقال می‌داد، به ویژه وقتی «حجاب اسلامى» تشریع شد، نوع پوشش اهمیت بیشتری یافت و عامل تمایز مسلمان از غیر مسلمان و مؤمن از غیر مؤمن گردید. از این رو، پوشش کامل ـ به ویژه براى بانوان ـ یکى از مهم‏ترین خواسته‏هاى معصومان(ع) به شمار می‌رود. در این مورد، تنها به ذکر یک حکایت نورانى از امام على(ع)بسنده مى‏کنیم:
«من و رسول خدا(ص) در یک روز ابرى و بارانى در بقیع نشسته بودیم که زنى سوار بر الاغ از آنجا گذشت. پای الاغ در گودالى فرورفت و زن به زمین افتاد. پیامبر(ص) رویش را برگرداند. حاضران عرض کردند: اى رسول خدا! آن زن شلوار به پا دارد. پیامبر سه بار فرمود: خدایا! زنان شلوار پوش را بیامرز. اى مردم! شلوار بپوشید که شلوار، پوشاترین جامه‏هاى شماست و زنان خود را به هنگام بیرون رفتن با شلوار حفظ کنید».[32]
همین جنبه رسانه‌ای پوشاک و لباس است که اهل‏بیت(ع) را بر آن داشت تا شرایط پوشش مناسب را بیان فرمایند و مردم را به میانه‏روى در پوشیدن تشویق و از سوی دیگر، پوشیدن لباس‏هاى فاخر و حریرى براى مردان و... را منع کنند.
4. اعیاد و مجالس
فلسفه تشکیل مجالس و گردهمایى‏هاى فرهنگى و اجتماعى در مناسبت‏هاى شادى و اندوه، در اسلام و مکتب اهل‏بیت(ع) ، انتقال پیام‏هاى وحیانى به مردم و جامعه است. اعیادى چون: فطر، قربان، غدیر، جمعه و... که هزاران مسلمان با حالت‏هاى خاص، در اماکن مذهبى جمع مى‏شدند و به سخنان اهل بیت(ع) گوش فرامى‏دادند، همه از مصادیق رسانه‏اى بودن اعیاد و مجالس در مناسبت‏هاى مختلف است، به ویژه آن گاه که هریک از مدعوین، خود، حامل و رسانه‏اى براى انتشار سیره و سخن معصومان(ع) بودند. علاوه بر این، اهل‏بیت(ع) گاهى با توجه به مقتضیات زمان، بستگان، اطرافیان، خادمان، کارگران و عموم مردم را دعوت مى‏کردند و ضمن پذیرایى از آنان، مفاهیم مهمّ ارزشى و آموزه‌های اسلام را به آنها منتقل مى‏کردند و از این مجالس، به مثابه رسانه‏اى مهم و درخور اعتنا بهره مى‏بردند. این مجالس گاه به صورت عمومى برگزار مى‏شد و گاه خصوصى. یکى از مهم‏ترینِ این گونه مجالس، برپایی مراسم میهمانى از سوی پیامبر(ص) بود که حدود چهل تن از فرزندان عبدالمطلب به آن دعوت شدند. در این ضیافت که در آغاز دعوت علنى آن حضرت و بعد از نزول آیه 214 سوره شعراء[33] برگزار شد، رسول خدا(ص)، وزیر و جانشین خودش را که على(ع) بود، معین کرد. این مجلس سه روز پیاپى تشکیل شد و در هر سه روز برخی حاضران ـ به ویژه ابوجهل ـ با تمسخر به ابوطالب مى‏گفتند: «محمد فرمان داد که سخنان فرزندت را بشنوى و از او اطاعت کنى» و بدین سان، مجلس را به هم زدند.[34]
رسول خدا(ص) از آن محفل، به عنوان رسانه‏اى مطلوب بهره گرفت و آشکارا «پیام توحیدی» خود را به مشرکان مکه ابلاغ کرد.
5. مساجد و اماکن
محل تشکیل مجالس اهل بیت(ع) نیز حالت رسانه‏اى داشت. از گذشته تاکنون، هر گاه نام مسجد به میان مى‏آید و یا چشم انسان به گلدسته‏هاى مساجد مى‏افتد، نماز و عبادات و مسائلی از این قبیل را در ذهن تداعى مى‏کند. علت این تداعى، همین کارکرد رسانه‌ای مساجد است که اهل‏بیت(ع) از آن بهره‌ می‌بردند.
برجسته‏ترین اماکن اسلامى، در مکه و مدینه وجود دارد. این دو مکان مقدس هر ساله در مراسم آسمانى حجّ، پذیرای هزاران انسان مؤمن و لبیک گو، با رنگ‏هاى مختلف و پوشش واحد، هستند که از راه‏هاى دور و نزدیک به آنجا می‌شتابند و جلوه‏هاى زیبا و ماندگار سیاسى ، عبادى و فرهنگى را به نمایش در می‌آورند. بدون شک، اهل‏بیت(ع) در این اجتماعات حضور فعال داشتند و جزء نخستین حاجیان و تهلیل گویان مکه بودند؛ چون بُعد رسانه‏اى این اماکن ایجاب مى‏کرد تا آنان که مبلغان راستین یکتاپرستى بودند، در اجتماع یکتاپرستان حضور یابند.
مساجد جامع بلاد اسلامى، حرم امامان و امامزادگان، مکان‌های‏ اقامه نماز جمعه و... نیز با اندکى تفاوت همین حکم را داشتند و به عنوان مهم‌ترین رسانه‏هاى دینى شناخته مى‏شدند. اینکه اهل‏بیت(ع) در سیره و سخن خود، مساجد را «خانه خدا» معرفى و مردم را به آبادانى مساجد تشویق می‌کردند و عبادت در مساجد را می‌ستودند و آداب رفت و آمد به آن را تبیین می‌کردند، همه و همه گویاى صبغه رسانه‏اى مساجد است.
در فرجام این نوشتار، سخنی از رسول خدا(ص) را متذکر مى‏شویم که در پاسخ سؤال ابوذر فرمود:
«در آنها (مساجد) صداها بلند نشود، به سخنان و کارهاى نادرست و بیهوده پرداخته نشود، خرید و فروش صورت نگیرد. تا زمانى که در مسجد هستى، از کارهاى لغو و بیهوده دست بکش. اگر چنین نکنى، در روز قیامت نباید کسى جز خودت را ملامت و سرزنش کنى».[35]
6. رسانه‌های صامت
نماز و هر عبادت دیگر نیز مى‏تواند «رسانه» باشد. از این منظر، نماز و عبادات اسلامى به ویژه نمازهای جمعه و جماعات، پیام خاصى را منتقل مى‏کنند و هر بیننده‌ای با مشاهده این گونه عبادات، پیام مکتب حیات‌بخش اسلام را در مى‏یابد و در عالم ذهن، دست کم خودش را با فضاى دینى و اسلامى پیوند مى‏زند. تلاوت قرآن و نماز گزاردن اهل‏بیت(ع) در مقابل کفار و مخالفان که باعث جذب غیرمسلمانان به اسلام مى‏شد، تنها از گذرگاه رسانه بودن این عبادات، قابل توجیه و تفسیر است.
علاوه بر آنچه گذشت، نام‏ها و کنیه‏ها، مراسم تشییع جنازه مسلمانان، برنامه‏هاى حین تولد نوزادان، مضامین و کاربردهاى انگشتر، نوع معمارى خانه‏ها و منازل و مساجد، نوع اخلاق و رفتار و کردار و پندار اسلامى و... همه و همه از رسانه‏هاى غیر کلامى در عصر اهل‏بیت(ع) به‌شمار می‌آیند و هنوز رسانه بودن خودشان را حفظ کرده‏اند.
پی‌نوشت‌ها
1. مبانى ارتباطات جمعى، دکتر سید محمد دادگران، ص 29 - 33، ج10، 1385ش، تهران.
2. منتخب میزان الحکمه، محمد محمدى رى شهرى، ترجمه: حمید رضا شیخى، ج 1، ص 316، دارالحدیث، ج3، 1383 ش.
3. و به او (انسان) بیان را آموخت (الرحمن / 4).
4. منتخب میزان الحکمه، ج 1، ص 146، به نقل از: الفردوس، ج 1، ص 234، حدیث 897.
5. معانى الاخبار، شیخ صدوق، ص 180، حدیث 1، قم، جامعه مدرسین، ج1، 1403 ق.
6. منتخب میزان الحکمه، به نقل از: الزهد، احمد بن حنبل، ص391.
7. تحف العقول عن آل رسول(ص)، ابن شعبه حرّانى، ص 48، قم، جامعه مدرسین، ج2، 1404 ق.
8. اعراف/68.
9. شرح نهج البلاغه، عبدالحمید ابن ابى‏الحدید معتزلى، ج 20، ص 287، حدیث 279، قم، کتابخانه آیة الله مرعشى، 1404ق.
10. تحف العقول، ص 301.
11. اصول کافى، ثقة الاسلام کلینى، ج2، ص 105، حدیث 10، تهران، اسلامیه، چ2، 1362ش.
12. منتخب میزان الحکمه، ص 316، به نقل از: کنزالعمّال، حدیث 17974.
13. همان، به نقل از: سنن ابى‏داود، حدیث 1106.
14. همان، به نقل از: کنزالعمال، حدیث 18126.
15. الاحتجاج، علامه طبرسى، ج 2، ص 76، قم، اسوه، ج4، 1424 ق.
16. بحارالانوار، ج 84، ص 104، ح 2.
17. منتخب میزان الحکمه، به نقل از: کنزالعمال، ح20954.
18. بحارالانوار، ج 74، ص 68.
19. همان، ج 104، ص 122.
20. تفسیر نورالثقلین، عبد على حویزى، تصحیح: سید هاشم رسولى محلاتى، ج 4، ص70، حدیث105، قم، مطبعة الحکمة.
21. الامالى، شیخ صدوق 386 ق، ص 619؛ ح 6، بیروت، اعلمى، چ5، 1400 ق؛ بحارالانوار، ج 68، ص 415.
22. تفسیر نمونه، مکارم و همکاران، ج 15، ص383، دارالکتب الاسلامیه، چ5، 1367 ش.
23. همان، ص 385، به نقل از تفسیر نورالثقلین، ج 4، ص 71.
24. عیون اخبار الرضا، شیخ صدوق، ج 1، ص 7، ح 1، تهران، نشر جهان، چ1، 1378 ش.
25. برگرفته از: فرهنگ مطالعه و نگارش در اسلام، محمود ارگانى بهبهانى، ص 192، قم، دار المودّة، چ1، 1385.
26. همان، ص 54 و 55، با تصرف در الفاظ.
27. قلم/1.
28. نهج الفصاحه، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ص 603، تهران، دنیاى دانش، چ4، 1382 ش؛ تحف العقول، ص 36.
29. غررالحکم و دررالکلم، عبدالواحد تمیمى آمدى، ص 49، حدیث 291، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چ1، 1366 ش.
30. اصول کافى، ج 1، ص 52، ح 8؛ بحارالانوار، ج 2، ص 152.
31. مجموعه الوثائق السیاسیة للعهد النبوى والخلافة الراشدة، محمد حمید الله، ص 179، بیروت، دارالنفائس، چ6، 1407 ق.
32. مجموعه ورام تنبیه الخواطر، ورام ابن ابى‏فراس، ج 2، ص 78، قم، مکتبة فقیه.
33. )و أنذر عشیرتک الأقربین(.
34. ر.ک : الغدیـر، علامه امیـنى، ج 2، ص 289 ـ 278.
35. مکارم الاخلاق، ص 467؛ بحارالانوار، ج 74، ص 87؛ مجموعه ورام، ج 2، ص 61.

تبلیغات