آسیب شناسى رسانه
آرشیو
چکیده
متن
نقش رسانههای ارتباط جمعی در سرنوشت جامعه و تاریخ، آن چنان مهم است که میتواند افراد یک جامعه را به سوی تعالی و یا سقوط سوق دهد.
امروزه حضور گسترده رسانههای جمعی در جهتدهی به افکار عمومی جهان، از واقعیات انکارناپذیر می باشد که دنیای معاصر را از جهات متعدد تحت تأثیر قرار داده است. این معنا تا بدانجا پیش رفته که عصر حاضر را «عصر رسانهها» نامیدهاند.
افراط در بزرگ نمایی یک امر و یا تفریط در کوچک نمایی امر دیگر توسط رسانههای عمومی در طول تاریخ، موجب رخدادهای شگفت انگیزی گردیده است .
رسانه ها اعم از مکتوب، شنیداری، دیداری، گفتاری و دیجیتالی در دنیای امروز یکی از فراگیرترین و کارآمدترین سلاح هایی هستند که می توانند در موارد مثبت و یا منفی به کار گرفته شوند. در نظام جمهوری اسلامی نیز برای تعمیق فرهنگ اسلامی و همچنین شفاف کردن وضعیت موجود و افق پیش رو و نقد عملکرد گذشته، رسانه ها نقش بی نظیری دارند.
رسانهها اگر واقعا قصد اصلاح داشته باشند، مصداق این حدیث خواهند بود که امام صادق(علیه السلام) فرمود: «أَحَبُّ إِخْوَانِی إِلَیَّ مَنْ أَهْدَى إِلَیَّ عُیوبِی[1]؛ بهترین دوست من، کسی است که عیب مرا به من هدیه کند».
امروزه این نقش هدیه کردن عیوب و نشان دادن کاستیها و روشن کردن اشتباهات در بخش عمدهای از جامعه، میتواند به دست رسانهها انجام شود.
وظایف رسانه ها
رسانه های متعهد باید اولا تربیت محور باشند نه شخصیت محور. ثانیا رسانه ابزار تفکر است نه ابزار غفلت. به این جهت لازم است در راستای شکوفایی و رشد افکار ملت قدم بردارد.
نظارت بر محیط؛ ارائه اطلاعات صحیح و انتقال میراث اجتماعی از نسلی به نسل دیگر، از سایر وظایف رسانههاست.
رسانهها عبارتند از: صدا و سیما، گویندگان، نویسندگان، مبلغان، روزنامهها، کتابها، فیلمها؛ که به متولیان آن امروزه ما اصحاب رسانه اطلاق میکنیم و شایسته است گفته شود: هر شخص حقیقی و حقوقی و وسیله صوتی، تصویری و کتبی که به نوعی پیام رسانی کند و موجب ارتباطات در جامعه باشد، نوعی رسانه محسوب میشود.
اساسا هر ملت و مکتبی برای حفظ و بقایش نیاز به رسانهای دارد که از آن طریق خود را اثبات و معرفی نموده و موجودیتش را اعلام نماید. البته رسانههای حق و مثبت را جندالله و رسانههای منفی و باطل را جنود شیطان باید قلمداد کنیم.
مَثَل رسانه ها
«زبان» که نقش رسانه را در وجود انسان بازی میکند، از حساسترین و مهمترین اعضای بدن محسوب میشود. درباره حضرت لقمان گفتهاند که:
ایشان مدتی غلام یکی از ثروتمندان بوده است. روزی آن ثروتمند به لقمان دستور داد گوسفندی را ذبح نماید و بهترین اعضای آن را بیاورد. لقمان گوسفند را ذبح کرده و زبان گوسفند را برای ارباب آورد. بعد از چند روزی ارباب دوباره به لقمان گفت: «گوسفندی را ذبح کن و بدترین اعضای آن را نزد من بیاور».
لقمان باز هم زبان گوسفند را برای ارباب آورد. ارباب که از این عمل لقمان حکیم شگفتزده شده بود، علّت امر را خواستار شد. لقمان گفت:
«اگر زبان سالم باشد، بقیه اعضا سالم خواهد بود؛ پس بهترین اعضاست، و اگر زبان نا سالم باشد، بقیه اعضا نیز سلامت نخواهند بود. بنابراین زبان هم بهترین و هم بدترین اعضا در کشور وجود است».[2]
از منظر امام خمینی1 رسانه ها مربی و معلم یک جامعه می باشند؛ ایشان در این زمینه میفرماید:
«تمام رسانهها مربى یک کشور هستند؛ باید تربیت کنند کشور را، افراد یک کشور را؛ و باید خدمت کنند به ملت. روزنامه از ملت است و براى ملت است؛ و چنانچه برخلاف مسیر ملت بخواهد یک روزنامهاى ـ یا چیز دیگرى ـ رفتـار بکند، خود ملت با او مخالفت مىکنند».[3]
اهمیت تبلیغات رادیو و تلویزیون
امام خمینی1 در سخن دیگری به اهمیت تبلیغات رادیو و تلویزیون پرداخته و میفرماید:
«رادیو تلویزیون مىتواند یک مملکت را اصلاح کند و مىتواند به فساد بکشد. این را نه روزنامه مىتواند، نه سینما مىتواند، نه تئاتر مىتواند، نه تبلیغات لفظى که در منابر است مىتواند؛ براى اینکه اینها همه شعاعشان محدود است. رادیو شعاعش مثل تلویزیون است، لکن فقط سمعى است. تلویزیون هم سمع است و هم بصر...
تبلیغات تلویزیون مىتواند از راه سمع، مردم را یا تربیت کند؛ یا اینکه منهدم کند انسانیت آدم را؛ و از این جهت مسئولیت رادیو تلویزیون و افرادى که آنجا را اداره مىخواهند بکنند، از همه قشرهاى دیگر بیشتر است و اثر تبلیغات آنها هم از همه بیشتر است؛ یعنى اگر رادیو تلویزیونِ صحیح ما داشته باشیم، در تمام کشور این مسائل صحیح منتشر مىشود و عامى و غیرعامى همه از [آن] استفاده مىکنند. و چنانچه این رادیو تلویزیون، خداى نخواسته یک انحرافى داشته باشد، همه جمعیت را منحرف مىکند. الآن هم مىبینید که قضیه رادیو تلویزیون یک چیز عمومى شده است، ... چیزى است که الآن در سطح عمومى است...
تمام این رسانهها باید مربى این جامعه باشند. از اول هم اینها که درست شد، براى تربیت درست شد. فرض کنید که براى تربیت درست نکردهاند؛ اما این آلات تربیت است. روزنامه و مجله باید مربى باشد براى آنهایى که روزنامه خوانند. سینما باید مربى باشد براى آنها [یى] که در سینما وارد مىشوند. تئاتر هم همین طور. و تلویزیون و رادیو هم از همه بالاتر. اینها باید یک دارالتبلیغى، یک دستگاه سازنده باشد که به وسیله اینها یک مملکت، افرادش یک افراد امین صالح، یک افراد ملى ـ اسلامى بشود».[4]
با توجه به سخنان پیش گفته، به بررسی برخی از آسیبهای رسانهها، به ویژه در موضوع تعریف و تخریب بیمورد و مدح و قدح بیجا میپردازیم:
برخی از آسیب ها ی رسانه ها
آسیبها و گناهان متعددی که ممکن است اصحاب رسانه های عمومی را گرفتار کند، عبارتند از:
عامل نبودن به گفته ها
معلّى از حضرت صادق(علیه السلام) روایت مىکند که فرمودند: «إِنَّ أَشَدَّ النَّاسِ حَسْرَةً یوْمَ الْقِیامَةِ مَنْ وَصَفَ عَدْلًا ثُمَّ عَمِلَ بِغَیرِهِ[5]؛ روز قیامت کسانى زیاد حسرت مىخورند که از عدالت سخن گفته ولى در هنگام عمل، آن را به کار نبستهاند».
اگر اصحاب رسانهها سخن از عدالت و ارزشها بگویند ولی خود عملا دچار افراط و تفریط شوند و آن را رعایت نکنند، مشمول این حدیث شریف خواهند شد.
در روایتی دیگر که باز هم مصداق اتم آن رسانهها و کسانی است که تریبونهای عمومی را در اختیار دارند، آمده که رسول خدا(ص) فرمود:
«مَرَرْتُ لَیلَةَ أُسْرِی بِی عَلَى أُنَاسٍ تُقْرَضُ شِفَاهُهُمْ بِمَقَارِیضَ مِنْ نَارٍ فَقُلْتُ مَنْ هَؤُلَاءِ یا جَبْرَئِیلُ فَقَالَ هَؤُلَاءِ خُطَبَاءُ مِنْ أَهْلِ الدُّنْیا مِمَّنْ کانُوا یأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ یَنْسَوْنَ أَنْفُسَهُمْ ؛[6] در شب معراج به گروهی برخورد کردم که ماموران الهی آنان را عذاب میکردند، به این صورت که: با قیچیهایی از آتش، لبهای آنان را میبریدند. وقتی از جبرئیل پرسیدم، توضیح داد که آنان خطبا و سخنرانان از اهل دنیا هستند که مردم را به نیکی دعوت میکنند ولی خود را فراموش کردهاند».
آری اگر اصحاب رسانهها فقط به فکر امر و نهی باشند و انتقاد و ایراد بگیرند ولی از اصلاح خود و رسالت خطیرشان غافل شوند که بیان و بنانشان بر محور حق بچرخد قطعا از زیانکاران خواهند بود.
دروغ پراکنی
دروغ گویی و دروغ پراکنی از مهمترین آسیبهای رسانههاست که به شدت بر جایگاه رفیع آنها لطمه میزند.قرآن می فرماید:
(إِنَّما یفْتَرِی الْکذِبَ الَّذینَ لا یؤْمِنُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ أُولئِک هُمُ الْکاذِبُونَ)[7]؛
«تنها کسانى دروغ مىبندند که به آیات خدا ایمان ندارند. (آرى،) دروغگویان واقعى آنها هستند!».
محمد بن مسلم از امام باقر(علیه السلام) روایت مىکند که آن حضرت فرمود:
«إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ لِلشَّرِّ أَقْفَالًا وَ جَعَلَ مَفَاتِیحَ تِلْک الْأَقْفَالِ الشَّرَابَ، وَ الْکذِبُ شَرٌّ مِنَ الشَّرَابِ؛[8] خداوند متعال براى کارهاى بد قفلهایى قرار داده و کلید آن با شراب مىباشد و دروغ از نوشیدن شراب هم بدتر است».
امام خمینی در این زمینه می فرماید:
«من ارباب جراید و رسانهها و گویندگان را نصیحت مىکنم که دست از این شایعه افکنیها بردارند و مسائل بیهوده و مطالب دروغ را براى زیاد شدن تیراژ پخش نکنند که اگر احساس توطئه و افساد شود، ملت با آنها به طورى دیگر عمل مىکنند. از آزادى سوء استفاده نکنید؛ و مسیر ملت را رها ننمایید، و از بزرگ نمایش دادن وقایع کوچک بپرهیزید؛ که صلاح ملک و ملت در آن است».[9]
چاپلوسی و تملق
از دیگر خطرات و آسیبهای رسانهها که به شدت آنان را تهدید می کند و در فرهنگ اسلامی از آن نهی شده است، چاپلوسی و تملق است. البته رسانههایی که از سوی اشخاص متنفذ و یا حزب و گروهی تغذیه شوند، بیشتر در معرض چنین آسیبی خواهند بود .
گاهی در رسانهها در مدح کسی یا جریانی چنان قلم فرسایی و افراط و مبالغه دیده میشود که مخاطب را به تردید در نیت گردانندگان آن رسانه وامیدارد و انسان را بی اختیار به یاد آن روایتی میاندازد که پیامبر(ص) فرمود: «اُحْثُوا فِی وُجُوهِ الْمَدَّاحِینَ التُّرَاب؛[10] به صورت مداحان افراطی و متملق خاک بپاشید».
ضرر این تملق افزون بر خود جامعه، به کسی برمیگردد که از او ستایش بیجا میشود و شناختن او را نسبت به خودش سختتر گردانیده و حتی از خود بیگانه میکند و او را دچار غرور میگرداند. همچنان که گفتهاند:
هر که را مردم سجودش میکنند
زهرها در جان او می آکنند
اگر اصحاب رسانه به این آفت دچار شوند، چنان حق و باطل را مخلوط میکنند که شناختن آن حتی برای افراد خبره مشکل میشود. آنان با تملق، انسانهای سست اراده را شجاع و مردان قوی دل را زبون قلمداد میکنند، افراد بیکفایت را کار آمد و خادمان حقیقی را بیتدبیر و ناکار آمد معرفی میکنند. در این صورت به باطل، چهره حق پوشانده و حقیقت خواهان را ترور شخصیت میکنند. رسانهها به ویژه در ایام انتخابات گوناگون باید از این خطر برحذر باشند.
برخورد امام خمینی با مدح بی جا
امام خمینی (ره) وقتی که مرحوم استاد آقاى فخرالدین حجازى، (نماینده اول مردم تهران در نخستین دوره مجلس شوراى اسلامى) سخنرانى خود را با جمله «بابى أنْتَ وَ اُمّى» آغاز کرد و بقیه محتواى سخنرانى نیز در تجلیل از مقام امام و مبالغه در شخصیت ایشان بود، با گلایه شدید از وی فرمود :
«من خوف این را دارم که مطالبى که آقاى حجازى فرمودند درباره من، باورم بیاید. من خوف این را دارم که با این فرمایشات ایشان و امثال ایشان، براى من یک غرور و انحطاطى پیش بیاید. من به خداى تبارک و تعالى پناه مىبرم از غرور. من اگر خودم را براى خودم نسبت به سایر انسانها یک مرتبتى قائل باشم، این انحطاط فکرى است و انحطاط روحى. من در عین حال که از آقاى حجازى تقدیر مىکنم که ناطق برومندى است و متعهد، لکن گله مىکنم که در حضور من مسائلى که ممکن است من باورم بیاید، فرمودند».[11]
امام خمینی که شخصیتی کمال یافته بود با این عمل خود، درسی آموزنده به سخنرانان و اصحاب رسانه آموخت که آنان بدانند حتی شخصیتی بی نظیر همچون ایشان را نیز نباید بیش از مقامش ستود. پس اگر افراط در ستایش شخصیتهای شایسته روا نیست، قطعا افراد ناشایست را ستودن بدتر و زشتتر خواهد بود. به این جهت امیرمومنان(علیه السلام) فرمود: «یهْلِک فِیّ اثْنَانِ مُحِبٌّ غَالٍ وَ مُبْغِضٌ قَال؛[12] دو دسته در مورد من به هلاکت میرسند: دوست افراطی و دشمنى که در مورد من حرف(های بی ربط) میزند».
رسول خدا(ص) مدح افراد ناشایست را شدیدا نهی کرده و فرموده است: «مَنْ مَدَحَ سُلْطَاناً جَائِراً أَوْ تَخَفَّفَ وَ تَضَعْضَعَ لَهُ طَمَعاً فِیهِ کانَ قَرِینَهُ فِی النَّار. قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لا تَرْکنُوا إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکمُ النَّار[13]؛ هرکس فرمانروای ستم پیشهای را مدح کند و خود را در برابر او کوچک سازد تا به نوایی برسد، در جهنم همنشین او خواهد بود و لذا خداوند فرمود: (وَ لا تَرْکنُوا إِلَى الّذینَ ظَلَمُوا فَتَمَسّکمُ النّارُ وَ ما لَکمْ مِنْ دُونِ اللّهِ مِنْ أَوْلِیاءَ ثُمّ لا تُنْصَرُونَ).[14]
امیر کبیر و چاپلوسان
پس از مرگ محمد شاه و آغاز سلطنت ناصرالدین شاه و صدارت امیرکبیر، قاآنی به مداحی درباره شاه و امیرکبیر پرداخت و بیش از ده قصیده در مدح امیر کبیر گفت. او در اشعارش وی را تاج امم، اتابک اعظم، کتاب رحمت، دفتر فیض و فهرست فضل و... لقب داده بود. وی روزی به امید گرفتن کیسههای زر، به خدمت امیرکبیر رفت. امیر نگاهی به قاآنی انداخت و پرسید: چه میخواهی؟ قاآنی قدمی به جلو گذاشت و گفت: ای امیر! شما از میزان ارادت من به خود اطلاع دارید. چرا اجازه نمیدهید هر چند مدت یکبار من حضورتان برسم و قصیدهای را که در بیان اوصاف جمیله آن حضرت سرودهام برایتان بخوانم؟ امیر در پاسخ گفت: حقیقتش را بخواهید، من در اثر فشار کارهای مملکتی فرصت شنیدن اشعار ندارم. امروزه مردم به کار احتیاج دارند و بدون کار هم نجات ملت میسر نیست. قاآنی لبخندی زد وگفت: مقصودتان این است که به شعر احتیاج ندارند؟ چون قاآنی به اخلاق امیر آشنایی داشت و میدانست که ممکن است اصلا به وی اجازه خواندن شعر را ندهد، بدون اینکه منتظر اجازه او شود، شروع به خواندن قصیدهاش کرد:
نسیم خلد میوزد مگر زجویبار ها
که بوی مشک میدهد، هوای مرغزارها
خوش است کامشب ای صنم خوریم می به یاد جم
که گشت دولت عجم ، قوی چو کوهسارها
ز سعی صدر نامور، مهین امیر داد گر
کزو گشوده باب و در، زحصن و از حصارها
امیر شه امین شه، یسار شه یمین شه
که سر زآفرین شه، به عرش سوده بارها
به هفت خط و چارحد، به هر دیار و هر بلد
فزون زحصر و حد، تو راست جان نثارها
دو سال هست کمترک، که فکرت تو چون محک
ز نقد جان یک به یک، به سنگ زد عیار ها
به جای ظالمی شقی، نشسته عادلی تقی
که مؤمنان متقی، کنند افتخار ها
در اینجا قاآنی لحظاتی مکث کرد و قصد داشت که دنباله قصیده را بخواند که امیر دست خود را بالا برد وگفت: آقا! بس کنید! مقصودتان از ظالم شقی کیست؟ قاآنی ساکت ماند و امیر ادامه داد:
مقصودتان حاجی میرزا آقاسی است؟ همان کسی که دهها قصیده در مدح او سرودی؟ همان کسی که درباره زکامش هم شعر گفتی!؟ این طور نیست؟ همان کسی که در باره او گفتی:
پناه دولت اسلام، حاجی آقاسی
که همچو دست فلک خامهاش گهر بار است
حال آن اسلام پناه دیروزی، شده ظالم شقی امروزی؟! شما به خاطر گرفتن مشتی زر و سیم همه چیز را زیر پا میگذارید. خوب میدانم که فردا پس از من شعری در مدح دیگری میگویی و مرا به خیانت و دزدی متهم میکنی! پس بیهوده نبود که من حقوق متملقان و چاپلوسان را قطع کردم در حالی که میدانم با من دشمن میشوند.
قاآنی چون چهره خشمگین امیر را دید، تلاش کرد که از اطاق خارج شود. امیر فریاد کشید: بایستید، و سپس دستور داد چوب و فلک بیاورند تا قاآنی را تنبیه کنند.[15]
تخریب و تمسخر
از آفات خطرناک رسانهها، ابتلا به بیماری تخریب و مسخره است که در صورت شیوع آن در میان اصحاب رسانه، ممکن است حتی کارآیی خود را از دست داده و اعتماد عمومی از آنان سلب شود. این گناه نابخشودنی شدیداً مورد نفرت قرآن کریم میباشد .در سوره حجرات میفرماید:
(یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا یسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسى أَنْ یکونُوا خَیراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسى أَنْ یکنَّ خَیراً مِنْهُنَّ وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکمْ وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإیمانِ وَ مَنْ لَمْ یتُبْ فَأُولئِک هُمُ الظَّالِمُونَ)؛[16]
«اى کسانى که ایمان آوردهاید! نباید گروهى از مردان شما گروه دیگر را مسخره کنند، شاید آنها از اینها بهتر باشند و نه زنانى، زنان دیگر را، شاید آنان بهتر از اینان باشند. و یکدیگر را مورد طعن و عیبجویى قرار ندهید و با القاب زشت و ناپسند یکدیگر را یاد نکنید. بسیار بد است که بر کسى پس از ایمان نام کفرآمیز بگذارید و آنها که توبه نکنند، ظالم و ستمگرند!»
و در سور?ای دیگر با لحن شدیدتری از تخریب و تمسخر بر حذر داشته و میفرماید:
(وَیلٌ لِکلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ)؛[17]
«واى بر هر عیبجوى مسخرهکنندهاى!».
رسانهها ممکن است با تخریب و تمسخر، انسانهای کاردان و کارآمد را دلسرد کرده و از ادامه خدمت باز دارند؛ هم چنان که با قدردانی از آنان میتوانند همت و اراده آنان را تقویت کنند.
البته تخریب غیر از انتقاد دلسوزانه برای اصلاح و تکمیل برنامههاست؛ چنان که تمسخر غیر از طنزهای مشفقانه و خیرخواهانه میباشد.
فرق انتقاد و تخریب
رهبر معظم انقلاب حضرت آیة الله خامنهای این نکته ظریف را چنین تبیین مینماید:
«مرز انتقاد، و تخریب چیست؟ تخریب بکنند و اسمش را بگذارند انتقاد؛ یا از ما انتقاد بشود و ما تلقىِ تخریب از آن داشته باشیم. خب، باید مشخص بشود تخریب کدام است و انتقاد کدام است. معناى انتقاد: آن ارزشیابىِ منصفانهاى است که یک آدم کارشناس میکند؛ ... آدم متأسفانه مىبیند چیزهایى که به نام انتقاد از دولت و نقادى دولت، امروز گفته میشود، شکل همین تخریب را دارد؛ یعنى انکار امتیازات، قبول نکردن برجستگیها و کارهاى خوب، و درشت کردن و برجسته کردن ضعفها. خب بله، ضعف هست. هر دولتى بالاخره ضعف دارد؛ انسانها ضعف دارند دیگر؛ ضعفها را بگویند، قوّتها را بگویند. جمعبندىِ کار یک دولت، آن وقتى است که ضعفها و قوّتها را منصفانه پهلوى همدیگر قرار بدهند؛ آن وقت میشود جمعبندى کرد. نه اینکه بیایند یکسره بنا کنند به بدگویى کردن و انکار کردن همه خصوصیات. بنده سهتا نقطه اصلى را ـ حالا بیش از این نقاط وجود دارد ـ در اول عرایضم گفتم. خب این سه چیز را بگویند ـ آنچه که در زمینه روحیه دولت و گفتمان اساسىِ دولت هست، آنچه در زمینه نوع عملکرد دولت هست، آنى که در زمینه خلقیات دولتىِ مجموعه دسـتاندرکار هسـت ـ بعد بگویند بله، آنجا هم فلان کار ضعف دارد؛ این اشکالى ندارد. این را با گوش جان بایستى شنید و پذیرفت. اما اینها نباید با بىملاحظهگى، ندیده گرفتن و بىاعتنایى کردن و حتّى بعضى از نقاط قوّت را به عنوان نقطه ضعف معرفى کردن، همراه باشد».[18]
برخی دیگر از آسیب های رسانه ها
افزون بر مواردی که اشاره شد، آسیبهای مهم دیگری که برگرفته از آیات و روایات است نیز اصحاب رسانه را تهدید میکند. حال، به ذکر فهرست آنان اشاره میکنیم:
آزردن مؤمن، ادعای بیجا و بیدلیل، مسخره کردن، اظهار و ایجاد یأس و نومیدی، فضولی و دخالت در کار مردم، تهمت زدن و شایعه پراکنی، افشای عیوب مومنان، ترویج منکرات، مقابله با معروف و ارزشها، انتقادات بیجا و کینه توزانه، انکار حقایق و کارهای مثبت، اهانت به اشخاص محترم، تفاخر و بازگو کردن کارهای خود، نقل اخبار ضعیف و شنیدهها، مجادله بیمورد، بدعتگذاری در دین و جامعه، بیاعتنایی و تقطیع سخنان دیگران، یادآوری مکرر کمبودها، پخش مکرر اخبار بزهکاران به قصد رواج گناه، گزارش اخبار بیهوده و عبث، طرح پرسشهای شبهه ناک، پرسش به خاطر خردهگیری و شرمنده کردن طرف مقابل، جستجوی اسرار مردم، پر حرفی، حمایت از مفسدان سیاسی و اقتصادی، تقویت ستمگران و ظالمان، حقپوشی و حقکشی، تجاهل، تحریف تاریخ و قرآن و حدیث، ترویج باطل، تردید و شبهه افکنی در مسلمات و اصول و ارزشها، سرزنش بیجا، ترور شخصیت بزرگان و متدینان، تحمیل کردن اندیشه های نادرست بر جامعه و مسئولان، تزریق روحیه خشونت و تهدید و بحرانهای کاذب و اضطراب و نگرانی در جامعه، جاسوسی و دادن چراغ سبز به دشمن و هماهنگی با مخالفان نظام اسلامی، چاپلوسی و تملق، پیش داوری غلط در مسائل، ترویج دادن فساد و فحشا و دامن زدن به روابط ناسالم زن و مرد، دورویی و نفاق، فتنه انگیزی، شماتت و زخم زبان، درد دل با دشمنان، سخن چینی و مچگیری، دروغ پراکنی، شوخی با مقدسات، نام زشت و القاب غیر اخلاقی نهادن بر مردم، عیبجویی، غلو و افراط، فال بد زدن و پیشبینیهای مغرضانه، فریبکاری رسانهای، کارشکنی، تحلیلهای غیر شفاف و غیر صادقانه، ترویج کلمات کفرآمیز و واژههای دشمن پسند و بیگانه با فرهنگ اسلامی و ایرانی، بیان سخنان حق و اراده باطل، درج خبر برای گمراه کردن دیگران، گناه خود را به گردن دیگران انداختن و فرافکنی، منفیبافی، کفران نعمت، ریختن آبروی مؤمن، غوغا سالاری و از همه مهمتر، مدح و ذمّ بیجا که گاهی در عرصه رسانه ها بروز می کند.
پینوشتها
1. الکافی،ج2، ص639.
2. در یتیم، در زندگانی لقمان حکیم، آیت الله میرزا نصرالله شبستری، ص27 ( با اندکی تفاوت).
3 . صحیفه امام ، ج7، ص322.
4. همان، ج9، ص155.
5. بحار الأنوار، ج69، ص223.
6. همان.
7. نحل/105.
8. بحار الأنوار، ج69، ص237.
9. صحیفه امام، ج9، ص255.
10. منلایحضرهالفقیه، ج4، ص11.
11. صحیفه امام، ج12، ص343 .
12. بحار الأنوار، ج25، ص285.
13. منلایحضرهالفقیه، ج4، ص11.
14 . هود/113.
15. زندگانی امیر کبیر، محمود حکیمی، ص79.
16. حجرات/11.
17. همزه/1.
18 . سایت خبرگزاری فارس؛ سخنرانی مقام معظم رهبری در جمع اعضای هیئت دولت آقای دکتراحمدی نژاد. (3/6/87).
امروزه حضور گسترده رسانههای جمعی در جهتدهی به افکار عمومی جهان، از واقعیات انکارناپذیر می باشد که دنیای معاصر را از جهات متعدد تحت تأثیر قرار داده است. این معنا تا بدانجا پیش رفته که عصر حاضر را «عصر رسانهها» نامیدهاند.
افراط در بزرگ نمایی یک امر و یا تفریط در کوچک نمایی امر دیگر توسط رسانههای عمومی در طول تاریخ، موجب رخدادهای شگفت انگیزی گردیده است .
رسانه ها اعم از مکتوب، شنیداری، دیداری، گفتاری و دیجیتالی در دنیای امروز یکی از فراگیرترین و کارآمدترین سلاح هایی هستند که می توانند در موارد مثبت و یا منفی به کار گرفته شوند. در نظام جمهوری اسلامی نیز برای تعمیق فرهنگ اسلامی و همچنین شفاف کردن وضعیت موجود و افق پیش رو و نقد عملکرد گذشته، رسانه ها نقش بی نظیری دارند.
رسانهها اگر واقعا قصد اصلاح داشته باشند، مصداق این حدیث خواهند بود که امام صادق(علیه السلام) فرمود: «أَحَبُّ إِخْوَانِی إِلَیَّ مَنْ أَهْدَى إِلَیَّ عُیوبِی[1]؛ بهترین دوست من، کسی است که عیب مرا به من هدیه کند».
امروزه این نقش هدیه کردن عیوب و نشان دادن کاستیها و روشن کردن اشتباهات در بخش عمدهای از جامعه، میتواند به دست رسانهها انجام شود.
وظایف رسانه ها
رسانه های متعهد باید اولا تربیت محور باشند نه شخصیت محور. ثانیا رسانه ابزار تفکر است نه ابزار غفلت. به این جهت لازم است در راستای شکوفایی و رشد افکار ملت قدم بردارد.
نظارت بر محیط؛ ارائه اطلاعات صحیح و انتقال میراث اجتماعی از نسلی به نسل دیگر، از سایر وظایف رسانههاست.
رسانهها عبارتند از: صدا و سیما، گویندگان، نویسندگان، مبلغان، روزنامهها، کتابها، فیلمها؛ که به متولیان آن امروزه ما اصحاب رسانه اطلاق میکنیم و شایسته است گفته شود: هر شخص حقیقی و حقوقی و وسیله صوتی، تصویری و کتبی که به نوعی پیام رسانی کند و موجب ارتباطات در جامعه باشد، نوعی رسانه محسوب میشود.
اساسا هر ملت و مکتبی برای حفظ و بقایش نیاز به رسانهای دارد که از آن طریق خود را اثبات و معرفی نموده و موجودیتش را اعلام نماید. البته رسانههای حق و مثبت را جندالله و رسانههای منفی و باطل را جنود شیطان باید قلمداد کنیم.
مَثَل رسانه ها
«زبان» که نقش رسانه را در وجود انسان بازی میکند، از حساسترین و مهمترین اعضای بدن محسوب میشود. درباره حضرت لقمان گفتهاند که:
ایشان مدتی غلام یکی از ثروتمندان بوده است. روزی آن ثروتمند به لقمان دستور داد گوسفندی را ذبح نماید و بهترین اعضای آن را بیاورد. لقمان گوسفند را ذبح کرده و زبان گوسفند را برای ارباب آورد. بعد از چند روزی ارباب دوباره به لقمان گفت: «گوسفندی را ذبح کن و بدترین اعضای آن را نزد من بیاور».
لقمان باز هم زبان گوسفند را برای ارباب آورد. ارباب که از این عمل لقمان حکیم شگفتزده شده بود، علّت امر را خواستار شد. لقمان گفت:
«اگر زبان سالم باشد، بقیه اعضا سالم خواهد بود؛ پس بهترین اعضاست، و اگر زبان نا سالم باشد، بقیه اعضا نیز سلامت نخواهند بود. بنابراین زبان هم بهترین و هم بدترین اعضا در کشور وجود است».[2]
از منظر امام خمینی1 رسانه ها مربی و معلم یک جامعه می باشند؛ ایشان در این زمینه میفرماید:
«تمام رسانهها مربى یک کشور هستند؛ باید تربیت کنند کشور را، افراد یک کشور را؛ و باید خدمت کنند به ملت. روزنامه از ملت است و براى ملت است؛ و چنانچه برخلاف مسیر ملت بخواهد یک روزنامهاى ـ یا چیز دیگرى ـ رفتـار بکند، خود ملت با او مخالفت مىکنند».[3]
اهمیت تبلیغات رادیو و تلویزیون
امام خمینی1 در سخن دیگری به اهمیت تبلیغات رادیو و تلویزیون پرداخته و میفرماید:
«رادیو تلویزیون مىتواند یک مملکت را اصلاح کند و مىتواند به فساد بکشد. این را نه روزنامه مىتواند، نه سینما مىتواند، نه تئاتر مىتواند، نه تبلیغات لفظى که در منابر است مىتواند؛ براى اینکه اینها همه شعاعشان محدود است. رادیو شعاعش مثل تلویزیون است، لکن فقط سمعى است. تلویزیون هم سمع است و هم بصر...
تبلیغات تلویزیون مىتواند از راه سمع، مردم را یا تربیت کند؛ یا اینکه منهدم کند انسانیت آدم را؛ و از این جهت مسئولیت رادیو تلویزیون و افرادى که آنجا را اداره مىخواهند بکنند، از همه قشرهاى دیگر بیشتر است و اثر تبلیغات آنها هم از همه بیشتر است؛ یعنى اگر رادیو تلویزیونِ صحیح ما داشته باشیم، در تمام کشور این مسائل صحیح منتشر مىشود و عامى و غیرعامى همه از [آن] استفاده مىکنند. و چنانچه این رادیو تلویزیون، خداى نخواسته یک انحرافى داشته باشد، همه جمعیت را منحرف مىکند. الآن هم مىبینید که قضیه رادیو تلویزیون یک چیز عمومى شده است، ... چیزى است که الآن در سطح عمومى است...
تمام این رسانهها باید مربى این جامعه باشند. از اول هم اینها که درست شد، براى تربیت درست شد. فرض کنید که براى تربیت درست نکردهاند؛ اما این آلات تربیت است. روزنامه و مجله باید مربى باشد براى آنهایى که روزنامه خوانند. سینما باید مربى باشد براى آنها [یى] که در سینما وارد مىشوند. تئاتر هم همین طور. و تلویزیون و رادیو هم از همه بالاتر. اینها باید یک دارالتبلیغى، یک دستگاه سازنده باشد که به وسیله اینها یک مملکت، افرادش یک افراد امین صالح، یک افراد ملى ـ اسلامى بشود».[4]
با توجه به سخنان پیش گفته، به بررسی برخی از آسیبهای رسانهها، به ویژه در موضوع تعریف و تخریب بیمورد و مدح و قدح بیجا میپردازیم:
برخی از آسیب ها ی رسانه ها
آسیبها و گناهان متعددی که ممکن است اصحاب رسانه های عمومی را گرفتار کند، عبارتند از:
عامل نبودن به گفته ها
معلّى از حضرت صادق(علیه السلام) روایت مىکند که فرمودند: «إِنَّ أَشَدَّ النَّاسِ حَسْرَةً یوْمَ الْقِیامَةِ مَنْ وَصَفَ عَدْلًا ثُمَّ عَمِلَ بِغَیرِهِ[5]؛ روز قیامت کسانى زیاد حسرت مىخورند که از عدالت سخن گفته ولى در هنگام عمل، آن را به کار نبستهاند».
اگر اصحاب رسانهها سخن از عدالت و ارزشها بگویند ولی خود عملا دچار افراط و تفریط شوند و آن را رعایت نکنند، مشمول این حدیث شریف خواهند شد.
در روایتی دیگر که باز هم مصداق اتم آن رسانهها و کسانی است که تریبونهای عمومی را در اختیار دارند، آمده که رسول خدا(ص) فرمود:
«مَرَرْتُ لَیلَةَ أُسْرِی بِی عَلَى أُنَاسٍ تُقْرَضُ شِفَاهُهُمْ بِمَقَارِیضَ مِنْ نَارٍ فَقُلْتُ مَنْ هَؤُلَاءِ یا جَبْرَئِیلُ فَقَالَ هَؤُلَاءِ خُطَبَاءُ مِنْ أَهْلِ الدُّنْیا مِمَّنْ کانُوا یأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ یَنْسَوْنَ أَنْفُسَهُمْ ؛[6] در شب معراج به گروهی برخورد کردم که ماموران الهی آنان را عذاب میکردند، به این صورت که: با قیچیهایی از آتش، لبهای آنان را میبریدند. وقتی از جبرئیل پرسیدم، توضیح داد که آنان خطبا و سخنرانان از اهل دنیا هستند که مردم را به نیکی دعوت میکنند ولی خود را فراموش کردهاند».
آری اگر اصحاب رسانهها فقط به فکر امر و نهی باشند و انتقاد و ایراد بگیرند ولی از اصلاح خود و رسالت خطیرشان غافل شوند که بیان و بنانشان بر محور حق بچرخد قطعا از زیانکاران خواهند بود.
دروغ پراکنی
دروغ گویی و دروغ پراکنی از مهمترین آسیبهای رسانههاست که به شدت بر جایگاه رفیع آنها لطمه میزند.قرآن می فرماید:
(إِنَّما یفْتَرِی الْکذِبَ الَّذینَ لا یؤْمِنُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ أُولئِک هُمُ الْکاذِبُونَ)[7]؛
«تنها کسانى دروغ مىبندند که به آیات خدا ایمان ندارند. (آرى،) دروغگویان واقعى آنها هستند!».
محمد بن مسلم از امام باقر(علیه السلام) روایت مىکند که آن حضرت فرمود:
«إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ لِلشَّرِّ أَقْفَالًا وَ جَعَلَ مَفَاتِیحَ تِلْک الْأَقْفَالِ الشَّرَابَ، وَ الْکذِبُ شَرٌّ مِنَ الشَّرَابِ؛[8] خداوند متعال براى کارهاى بد قفلهایى قرار داده و کلید آن با شراب مىباشد و دروغ از نوشیدن شراب هم بدتر است».
امام خمینی در این زمینه می فرماید:
«من ارباب جراید و رسانهها و گویندگان را نصیحت مىکنم که دست از این شایعه افکنیها بردارند و مسائل بیهوده و مطالب دروغ را براى زیاد شدن تیراژ پخش نکنند که اگر احساس توطئه و افساد شود، ملت با آنها به طورى دیگر عمل مىکنند. از آزادى سوء استفاده نکنید؛ و مسیر ملت را رها ننمایید، و از بزرگ نمایش دادن وقایع کوچک بپرهیزید؛ که صلاح ملک و ملت در آن است».[9]
چاپلوسی و تملق
از دیگر خطرات و آسیبهای رسانهها که به شدت آنان را تهدید می کند و در فرهنگ اسلامی از آن نهی شده است، چاپلوسی و تملق است. البته رسانههایی که از سوی اشخاص متنفذ و یا حزب و گروهی تغذیه شوند، بیشتر در معرض چنین آسیبی خواهند بود .
گاهی در رسانهها در مدح کسی یا جریانی چنان قلم فرسایی و افراط و مبالغه دیده میشود که مخاطب را به تردید در نیت گردانندگان آن رسانه وامیدارد و انسان را بی اختیار به یاد آن روایتی میاندازد که پیامبر(ص) فرمود: «اُحْثُوا فِی وُجُوهِ الْمَدَّاحِینَ التُّرَاب؛[10] به صورت مداحان افراطی و متملق خاک بپاشید».
ضرر این تملق افزون بر خود جامعه، به کسی برمیگردد که از او ستایش بیجا میشود و شناختن او را نسبت به خودش سختتر گردانیده و حتی از خود بیگانه میکند و او را دچار غرور میگرداند. همچنان که گفتهاند:
هر که را مردم سجودش میکنند
زهرها در جان او می آکنند
اگر اصحاب رسانه به این آفت دچار شوند، چنان حق و باطل را مخلوط میکنند که شناختن آن حتی برای افراد خبره مشکل میشود. آنان با تملق، انسانهای سست اراده را شجاع و مردان قوی دل را زبون قلمداد میکنند، افراد بیکفایت را کار آمد و خادمان حقیقی را بیتدبیر و ناکار آمد معرفی میکنند. در این صورت به باطل، چهره حق پوشانده و حقیقت خواهان را ترور شخصیت میکنند. رسانهها به ویژه در ایام انتخابات گوناگون باید از این خطر برحذر باشند.
برخورد امام خمینی با مدح بی جا
امام خمینی (ره) وقتی که مرحوم استاد آقاى فخرالدین حجازى، (نماینده اول مردم تهران در نخستین دوره مجلس شوراى اسلامى) سخنرانى خود را با جمله «بابى أنْتَ وَ اُمّى» آغاز کرد و بقیه محتواى سخنرانى نیز در تجلیل از مقام امام و مبالغه در شخصیت ایشان بود، با گلایه شدید از وی فرمود :
«من خوف این را دارم که مطالبى که آقاى حجازى فرمودند درباره من، باورم بیاید. من خوف این را دارم که با این فرمایشات ایشان و امثال ایشان، براى من یک غرور و انحطاطى پیش بیاید. من به خداى تبارک و تعالى پناه مىبرم از غرور. من اگر خودم را براى خودم نسبت به سایر انسانها یک مرتبتى قائل باشم، این انحطاط فکرى است و انحطاط روحى. من در عین حال که از آقاى حجازى تقدیر مىکنم که ناطق برومندى است و متعهد، لکن گله مىکنم که در حضور من مسائلى که ممکن است من باورم بیاید، فرمودند».[11]
امام خمینی که شخصیتی کمال یافته بود با این عمل خود، درسی آموزنده به سخنرانان و اصحاب رسانه آموخت که آنان بدانند حتی شخصیتی بی نظیر همچون ایشان را نیز نباید بیش از مقامش ستود. پس اگر افراط در ستایش شخصیتهای شایسته روا نیست، قطعا افراد ناشایست را ستودن بدتر و زشتتر خواهد بود. به این جهت امیرمومنان(علیه السلام) فرمود: «یهْلِک فِیّ اثْنَانِ مُحِبٌّ غَالٍ وَ مُبْغِضٌ قَال؛[12] دو دسته در مورد من به هلاکت میرسند: دوست افراطی و دشمنى که در مورد من حرف(های بی ربط) میزند».
رسول خدا(ص) مدح افراد ناشایست را شدیدا نهی کرده و فرموده است: «مَنْ مَدَحَ سُلْطَاناً جَائِراً أَوْ تَخَفَّفَ وَ تَضَعْضَعَ لَهُ طَمَعاً فِیهِ کانَ قَرِینَهُ فِی النَّار. قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لا تَرْکنُوا إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکمُ النَّار[13]؛ هرکس فرمانروای ستم پیشهای را مدح کند و خود را در برابر او کوچک سازد تا به نوایی برسد، در جهنم همنشین او خواهد بود و لذا خداوند فرمود: (وَ لا تَرْکنُوا إِلَى الّذینَ ظَلَمُوا فَتَمَسّکمُ النّارُ وَ ما لَکمْ مِنْ دُونِ اللّهِ مِنْ أَوْلِیاءَ ثُمّ لا تُنْصَرُونَ).[14]
امیر کبیر و چاپلوسان
پس از مرگ محمد شاه و آغاز سلطنت ناصرالدین شاه و صدارت امیرکبیر، قاآنی به مداحی درباره شاه و امیرکبیر پرداخت و بیش از ده قصیده در مدح امیر کبیر گفت. او در اشعارش وی را تاج امم، اتابک اعظم، کتاب رحمت، دفتر فیض و فهرست فضل و... لقب داده بود. وی روزی به امید گرفتن کیسههای زر، به خدمت امیرکبیر رفت. امیر نگاهی به قاآنی انداخت و پرسید: چه میخواهی؟ قاآنی قدمی به جلو گذاشت و گفت: ای امیر! شما از میزان ارادت من به خود اطلاع دارید. چرا اجازه نمیدهید هر چند مدت یکبار من حضورتان برسم و قصیدهای را که در بیان اوصاف جمیله آن حضرت سرودهام برایتان بخوانم؟ امیر در پاسخ گفت: حقیقتش را بخواهید، من در اثر فشار کارهای مملکتی فرصت شنیدن اشعار ندارم. امروزه مردم به کار احتیاج دارند و بدون کار هم نجات ملت میسر نیست. قاآنی لبخندی زد وگفت: مقصودتان این است که به شعر احتیاج ندارند؟ چون قاآنی به اخلاق امیر آشنایی داشت و میدانست که ممکن است اصلا به وی اجازه خواندن شعر را ندهد، بدون اینکه منتظر اجازه او شود، شروع به خواندن قصیدهاش کرد:
نسیم خلد میوزد مگر زجویبار ها
که بوی مشک میدهد، هوای مرغزارها
خوش است کامشب ای صنم خوریم می به یاد جم
که گشت دولت عجم ، قوی چو کوهسارها
ز سعی صدر نامور، مهین امیر داد گر
کزو گشوده باب و در، زحصن و از حصارها
امیر شه امین شه، یسار شه یمین شه
که سر زآفرین شه، به عرش سوده بارها
به هفت خط و چارحد، به هر دیار و هر بلد
فزون زحصر و حد، تو راست جان نثارها
دو سال هست کمترک، که فکرت تو چون محک
ز نقد جان یک به یک، به سنگ زد عیار ها
به جای ظالمی شقی، نشسته عادلی تقی
که مؤمنان متقی، کنند افتخار ها
در اینجا قاآنی لحظاتی مکث کرد و قصد داشت که دنباله قصیده را بخواند که امیر دست خود را بالا برد وگفت: آقا! بس کنید! مقصودتان از ظالم شقی کیست؟ قاآنی ساکت ماند و امیر ادامه داد:
مقصودتان حاجی میرزا آقاسی است؟ همان کسی که دهها قصیده در مدح او سرودی؟ همان کسی که درباره زکامش هم شعر گفتی!؟ این طور نیست؟ همان کسی که در باره او گفتی:
پناه دولت اسلام، حاجی آقاسی
که همچو دست فلک خامهاش گهر بار است
حال آن اسلام پناه دیروزی، شده ظالم شقی امروزی؟! شما به خاطر گرفتن مشتی زر و سیم همه چیز را زیر پا میگذارید. خوب میدانم که فردا پس از من شعری در مدح دیگری میگویی و مرا به خیانت و دزدی متهم میکنی! پس بیهوده نبود که من حقوق متملقان و چاپلوسان را قطع کردم در حالی که میدانم با من دشمن میشوند.
قاآنی چون چهره خشمگین امیر را دید، تلاش کرد که از اطاق خارج شود. امیر فریاد کشید: بایستید، و سپس دستور داد چوب و فلک بیاورند تا قاآنی را تنبیه کنند.[15]
تخریب و تمسخر
از آفات خطرناک رسانهها، ابتلا به بیماری تخریب و مسخره است که در صورت شیوع آن در میان اصحاب رسانه، ممکن است حتی کارآیی خود را از دست داده و اعتماد عمومی از آنان سلب شود. این گناه نابخشودنی شدیداً مورد نفرت قرآن کریم میباشد .در سوره حجرات میفرماید:
(یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا یسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسى أَنْ یکونُوا خَیراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسى أَنْ یکنَّ خَیراً مِنْهُنَّ وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکمْ وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإیمانِ وَ مَنْ لَمْ یتُبْ فَأُولئِک هُمُ الظَّالِمُونَ)؛[16]
«اى کسانى که ایمان آوردهاید! نباید گروهى از مردان شما گروه دیگر را مسخره کنند، شاید آنها از اینها بهتر باشند و نه زنانى، زنان دیگر را، شاید آنان بهتر از اینان باشند. و یکدیگر را مورد طعن و عیبجویى قرار ندهید و با القاب زشت و ناپسند یکدیگر را یاد نکنید. بسیار بد است که بر کسى پس از ایمان نام کفرآمیز بگذارید و آنها که توبه نکنند، ظالم و ستمگرند!»
و در سور?ای دیگر با لحن شدیدتری از تخریب و تمسخر بر حذر داشته و میفرماید:
(وَیلٌ لِکلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ)؛[17]
«واى بر هر عیبجوى مسخرهکنندهاى!».
رسانهها ممکن است با تخریب و تمسخر، انسانهای کاردان و کارآمد را دلسرد کرده و از ادامه خدمت باز دارند؛ هم چنان که با قدردانی از آنان میتوانند همت و اراده آنان را تقویت کنند.
البته تخریب غیر از انتقاد دلسوزانه برای اصلاح و تکمیل برنامههاست؛ چنان که تمسخر غیر از طنزهای مشفقانه و خیرخواهانه میباشد.
فرق انتقاد و تخریب
رهبر معظم انقلاب حضرت آیة الله خامنهای این نکته ظریف را چنین تبیین مینماید:
«مرز انتقاد، و تخریب چیست؟ تخریب بکنند و اسمش را بگذارند انتقاد؛ یا از ما انتقاد بشود و ما تلقىِ تخریب از آن داشته باشیم. خب، باید مشخص بشود تخریب کدام است و انتقاد کدام است. معناى انتقاد: آن ارزشیابىِ منصفانهاى است که یک آدم کارشناس میکند؛ ... آدم متأسفانه مىبیند چیزهایى که به نام انتقاد از دولت و نقادى دولت، امروز گفته میشود، شکل همین تخریب را دارد؛ یعنى انکار امتیازات، قبول نکردن برجستگیها و کارهاى خوب، و درشت کردن و برجسته کردن ضعفها. خب بله، ضعف هست. هر دولتى بالاخره ضعف دارد؛ انسانها ضعف دارند دیگر؛ ضعفها را بگویند، قوّتها را بگویند. جمعبندىِ کار یک دولت، آن وقتى است که ضعفها و قوّتها را منصفانه پهلوى همدیگر قرار بدهند؛ آن وقت میشود جمعبندى کرد. نه اینکه بیایند یکسره بنا کنند به بدگویى کردن و انکار کردن همه خصوصیات. بنده سهتا نقطه اصلى را ـ حالا بیش از این نقاط وجود دارد ـ در اول عرایضم گفتم. خب این سه چیز را بگویند ـ آنچه که در زمینه روحیه دولت و گفتمان اساسىِ دولت هست، آنچه در زمینه نوع عملکرد دولت هست، آنى که در زمینه خلقیات دولتىِ مجموعه دسـتاندرکار هسـت ـ بعد بگویند بله، آنجا هم فلان کار ضعف دارد؛ این اشکالى ندارد. این را با گوش جان بایستى شنید و پذیرفت. اما اینها نباید با بىملاحظهگى، ندیده گرفتن و بىاعتنایى کردن و حتّى بعضى از نقاط قوّت را به عنوان نقطه ضعف معرفى کردن، همراه باشد».[18]
برخی دیگر از آسیب های رسانه ها
افزون بر مواردی که اشاره شد، آسیبهای مهم دیگری که برگرفته از آیات و روایات است نیز اصحاب رسانه را تهدید میکند. حال، به ذکر فهرست آنان اشاره میکنیم:
آزردن مؤمن، ادعای بیجا و بیدلیل، مسخره کردن، اظهار و ایجاد یأس و نومیدی، فضولی و دخالت در کار مردم، تهمت زدن و شایعه پراکنی، افشای عیوب مومنان، ترویج منکرات، مقابله با معروف و ارزشها، انتقادات بیجا و کینه توزانه، انکار حقایق و کارهای مثبت، اهانت به اشخاص محترم، تفاخر و بازگو کردن کارهای خود، نقل اخبار ضعیف و شنیدهها، مجادله بیمورد، بدعتگذاری در دین و جامعه، بیاعتنایی و تقطیع سخنان دیگران، یادآوری مکرر کمبودها، پخش مکرر اخبار بزهکاران به قصد رواج گناه، گزارش اخبار بیهوده و عبث، طرح پرسشهای شبهه ناک، پرسش به خاطر خردهگیری و شرمنده کردن طرف مقابل، جستجوی اسرار مردم، پر حرفی، حمایت از مفسدان سیاسی و اقتصادی، تقویت ستمگران و ظالمان، حقپوشی و حقکشی، تجاهل، تحریف تاریخ و قرآن و حدیث، ترویج باطل، تردید و شبهه افکنی در مسلمات و اصول و ارزشها، سرزنش بیجا، ترور شخصیت بزرگان و متدینان، تحمیل کردن اندیشه های نادرست بر جامعه و مسئولان، تزریق روحیه خشونت و تهدید و بحرانهای کاذب و اضطراب و نگرانی در جامعه، جاسوسی و دادن چراغ سبز به دشمن و هماهنگی با مخالفان نظام اسلامی، چاپلوسی و تملق، پیش داوری غلط در مسائل، ترویج دادن فساد و فحشا و دامن زدن به روابط ناسالم زن و مرد، دورویی و نفاق، فتنه انگیزی، شماتت و زخم زبان، درد دل با دشمنان، سخن چینی و مچگیری، دروغ پراکنی، شوخی با مقدسات، نام زشت و القاب غیر اخلاقی نهادن بر مردم، عیبجویی، غلو و افراط، فال بد زدن و پیشبینیهای مغرضانه، فریبکاری رسانهای، کارشکنی، تحلیلهای غیر شفاف و غیر صادقانه، ترویج کلمات کفرآمیز و واژههای دشمن پسند و بیگانه با فرهنگ اسلامی و ایرانی، بیان سخنان حق و اراده باطل، درج خبر برای گمراه کردن دیگران، گناه خود را به گردن دیگران انداختن و فرافکنی، منفیبافی، کفران نعمت، ریختن آبروی مؤمن، غوغا سالاری و از همه مهمتر، مدح و ذمّ بیجا که گاهی در عرصه رسانه ها بروز می کند.
پینوشتها
1. الکافی،ج2، ص639.
2. در یتیم، در زندگانی لقمان حکیم، آیت الله میرزا نصرالله شبستری، ص27 ( با اندکی تفاوت).
3 . صحیفه امام ، ج7، ص322.
4. همان، ج9، ص155.
5. بحار الأنوار، ج69، ص223.
6. همان.
7. نحل/105.
8. بحار الأنوار، ج69، ص237.
9. صحیفه امام، ج9، ص255.
10. منلایحضرهالفقیه، ج4، ص11.
11. صحیفه امام، ج12، ص343 .
12. بحار الأنوار، ج25، ص285.
13. منلایحضرهالفقیه، ج4، ص11.
14 . هود/113.
15. زندگانی امیر کبیر، محمود حکیمی، ص79.
16. حجرات/11.
17. همزه/1.
18 . سایت خبرگزاری فارس؛ سخنرانی مقام معظم رهبری در جمع اعضای هیئت دولت آقای دکتراحمدی نژاد. (3/6/87).