قرآن و اتحاد اسلامى
آرشیو
چکیده
متن
ایجاد اتحاد میان آحاد مسلمانان در سراسر جهان، از آرمانهای اصیل اسلام است. انسجام اسلامی از اصول راهبردی مورد توجه قرآن و سیره نبوی و ائمه اطهار(ع) است که در بیانات بنیانگذار وحدت بزرگ اسلامی حضرت امام خمینی (ره) نیز بدین بیان تجلی کرده است: «اسلام در دو کلمه خلاصه میشود: کلمه توحید و توحیدِ کلمه».
در این مقاله بر آنیم که به تبیین نقش وحدت اسلامی ، آثار ، مؤلفهها و مبانی و مصادیق قرآنی آن و نقش آن در اعتلای نظام اسلامی بپردازیم.
واژگان کلیدی: وحدت ملی، انسجام اسلامی، امت واحده، الفت و اخوّت اسلامی، برادری دینی.
مقدمه
انسان در طول قرون و اعصار به اهمیت زندگی اجتماعی پیبرد و با همگرایی و وحدت، اقوام پدیدار شدند و برای حفظ آسایش و امنیت خود، ناچار گروهی به عنوان جنگاور، وظیفه رزم و دفاع را برعهده گرفتند و با گذشت زمان، شیوههای تهاجم و دفاع نیز پیچیده شد. با این همه، همواره ملتی پیروز میدانهای نبرد بوده که با هم اتحاد داشته و دارای عزت نفس بوده است. برای شکلگیری امت اسلامی، پیامبر اسلام(ع) بر پایهآموزههای قرآنی، نخست به بازسازی بینشی و نگرشی قوم اقدام کرد و برای دستیابی به این مهم، در مفاهیم نیز دست برد و با استفاده از واژگان موجود به تدریج مفاهیم جدیدی را به مردمان القا کرد. از جمله اصطلاحاتی که در فرهنگ اسلامی بیانگر همدلی و همگرایی و همفکری امت اسلامی است، اصطلاح «انصار» است. به بیان دیگر، بهترین شاهد برای امتسازی قرآنی پیامبر، همدلی و همگرایی است که در شکل و قالب انصار در مدینه شکل گرفت.
قرآن ضمن اینکه یکی از اهداف پیامبر را «امت سازی» مینامد، امت اسلامی در عصر پیامبر را بهترین امت و جامعهای دانسته است که تا آن زمان تشکیل شده بود.[1] از ویژگیهایی که قرآن برای امت نمونه و شاهد بیان میکند، این است که بر کارهای یکدیگر نظارت دارند، امر به معروف و نهی از منکر میکنند،[2] تعاون بر خیر و تقوا در میان ایشان اصالت دارد: )وَ تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التّقْوى(، برادری ایمانی در میانشان به اندازهای است که از خود میگذرند و ایثار میکنند، در جستجوی وضعیت یکدیگر به تجسس و جاسوسی اقدام نمیکنند، غیبت و تهمت و افترا در میانشان نیست، اختلافات کلی و جزئی را با حکمیت و یا رجوع به قانون حل و فصل میکنند، در میانشان شمشیر قضاوت نمیکند، جان و مال و آبروی یکدیگر را محترم میشمارند، امنیت اقتصادی، سیاسی، اجتماعی را برای یکدیگر و جامعه فراهم میآورند، عوامل پدیدآورنده آرامش و آسایش در جامعه را تقویت میکنند، در همه امور اصل بر تقوا و عدالت و قسط نهاده میشود، عفو و گذشت را حتی در مورد قاتل در نظر میگیرند و اصالت را به قصاص و قتل نمیدهند؛ هر چند قصاص و امور دیگری از این دست حقشان است و به یک معنا از حق خویش برای تقویت همبستگی میگذرند، اصول همدلی و همراهی را در خود تقویت میکنند، از یکدیگر انتقام نمیگیرند و ... .
قرآن افزون بر اینکه به مسئله اتحاد از دیدگاه اجتماعی آن نگریسته و بر اهمیت آن در میان انسانها و ادیان توحیدی و مؤمنان واقعی تأکید کرده است، پیوندها و همبستگی امت اسلام و مؤمنان را نوعی «تصرف الهی» برمیشمارد.
بنابراین اتحاد در کاربردهای قرآنی از چنان جایگاه خاص و ویژهای برخوردار است که از آن به عنوان نعمت خاص یاد میکند و خداوند را در ایجاد آن به طور مستقیم دخیل میداند. همچنین از مؤمنان میخواهد تا با یادآوری دوران تلخ تفرقه و آشوب، در حفظ اتحاد بکوشند؛ زیرا اتحاد میان امت مؤمن به خواست خداوند شکل گرفته است: ( وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوانًا وَ کُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْها).[3] از اینکه قرآن در آیه مذکور به مسئله دشمنی میان مردمان اشاره دارد، می توان دریافت که دشمنی و اختلاف موجود در میان مردم موجب میشد که آنان نتوانند حتی در این جهان از آثار و برکات اتحاد بهرهمند شوند. در نگرش قرآنی «اتحاد» انسانها از چنان جایگاه و ارزش خاصی برخوردار است که قرآن در پنج آیه به صراحت این نکته را مورد توجه قرار میدهد که اگر مصلحت ایجاب میکرد، خداوند با اراده تکوینی خود، همه مردم را امتی یکپارچه قرار میداد.[4]
آثار اتحاد از دیدگاه قرآن
آثار اتحاد از دیدگاه قرآن از مهمترین و شاخصترین عناصر زندگی بشر است که انسان به عنوان امری راهبردی در زندگی خویش خواهان دستیابی به این آثار است. از جمله این اهداف و عناصر میتوان به «امنیت و آرامش اجتماعی و سیاسی» اشاره کرد. قرآن تبیین میکند که مهمترین دستاورد اتحاد هر جامعهای، حفظ صلح و آرامش و امنیت و دور ماندن از جنگ و خونریزی و جدایی و تفرقه است؛ زیرا اتحاد در جامعه جهانی، حس نوعدوستی و همکاری متقابل را تقویت میکند و همه فتنههای اجتماعی را که از برتری جویی نژادی سرچشمه میگیرد، از میان میبرد؛ چنانکه اتحاد میان مؤمنان و پیروان ادیان آسمانی از تنش و درگیری میان آنها میکاهد. قرآن از تفرقه به عنوان کرانههای گودال آتش جهنم یاد میکند.[5]
از دیگر آثاری که قرآن برای اتحاد برمیشمارد، استواری و حفظ هیمنه و استحکام جامعه است. هنگامیکه جامعه از اختلاف دست بردارد و تنازع را به کناری نهد، دلها به هم نزدیک و صفوف آنها منسجم و مستحکم میگردد؛ به گونهای که خللی در میان نمیماند تا دشمن از آن نفوذ کند و به جامعه ضربه زند. قرآن با اشاره به آثار اختلاف در میان مردمان میفرماید: ( وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا).[6] در این تحلیل، علت و سبب شکست جامعه، وجود اختلافات و درگیریها دانسته شده است که مفهوم دیگر آن میتواند چنین باشد که اتحاد، عاملِ انسجام و وحدت صفوف و در نتیجه، پیروزی است.
مؤلفههای اتحاد
قرآن برای دستیابی به اتحاد به اموری اشاره میکند که میتوان از آنها به عنوان عوامل بیرونی و درونی اتحاد یاد کرد. از آنجا که روش و هدف واحد به عنوان اصلیترین مؤلفههای اتحاد و اتفاق مطرح هستند و بیآن، امت پدید نمییابد، قرآن پذیرش کامل دین اسلام را مهمترین عامل اتحاد بر میشمارد؛ زیرا با انتخاب آن، اتحاد روشی و هدفی کامل میان مجموعهای که قرآن از آن به عنوان امت اسلامی یاد میکند، تحقق مییابد.[7]
تأکید قرآن بر پذیرش کامل ـ که در آیه 208 سوره بقره به آن اشاره شده است ـ به این معناست که ایمان به بخشی از دین و فروگذاری بخشی دیگر، به مثابه اختلاف و دامن زدن به آن است که نمیتواند عاملی برای اتحاد شمرده شود، به ویژه آنکه بسیاری از اختلافات در جوامع به جهت پذیرش ناقص دین و مکتب پدید میآید. از این روست که قرآن پذیرش ناقص دین را مذموم میداند و از آن انتقاد میکند و بر چنین روشی وعده عذاب میدهد[8]؛ چون مهمترین عامل اختلاف در میان ادیان و جوامع دینی بلکه انسانها، «عدم پذیرش کامل دین» است.[9]
قرآن از عدم پیراستگی درونی انسانها به عنوان مانع مهم اتحاد نام میبرد و از مردمان میخواهد تا با تزکیه نفس و پیروی از اصول تقوا و تقویت هنجارهای اجتماعی، اتحاد را در جامعه گسترش دهند؛ زیرا وجود خصلتهای ناپسندی چون: حسادت، تکبر، کینهتوزی، لجاجت، شهرتطلبی، دنیا پرستی، غیبت و تهمت میتواند عامل مهمی در ایجاد اختلاف و تفرقه میان مردمان باشد.[10]
تأکید قرآن بر احسان، نیکوکاری، انفاق و دیگر رفتارهای پسندیده و معروف به عنوان تأکید بر عوامل اتحاد است؛ زیرا افرادی که در حق دیگری نیکی میکنند و از مال و جان خویش میگذرند و به نیازمندان و مستمندان کمک میکنند، بستر و زمینه مناسبی برای اتحاد و همدلی فراهم میسازند. البته قرآن به این نکته هم اشاره میکند که دشمن درون و بیرون از جنّی و انسی بیکار نمینشیند و میکوشد که با بهرهگیری از نقاط ضعف و مشکلات و دشواریهای پیش آمده، تخم عناد و دشمنی را در میان جامعه بپراکند و مردمان را به تنازع و درگیری بکشاند. دشمنان با آنکه در میان خود دارای اختلاف بسیاری به جهت تضاد روشی، هدفی و منافعیاند، ولی در برابر مؤمنان متحد میشوند و دسته جمعی میکوشند تا اسباب شکست و نابودی مؤمنان را فراهم آورند و از این روست که به عنوان مانعی مهم در سر راه اتحاد امت اسلامی مطرح میشوند.[11]
مصادیق قرآنی اتحاد ملی و انسجام اسلامی
وحدت و انسجام اسلامی در تمامی منابع اسلامی به ویژه در قرآن، سیره نبوی و علوی همواره مورد تأکید بوده است. به این آیات و روایات توجه کنید:
1. ( وَ أَطیعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ ریحُکُمْ.)[12]
2. (وَ لا تَکُونُوا کَالّذینَ تَفَرّقُوا وَ اخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْبَیِّناتُ وَ أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ عَظیم)[13].
3. (هُوَ الّذی أَیّدَکَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنینَ وَ أَلّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنْفَقْتَ ما فِی اْلأَرْضِ جَمیعًا ما أَلّفْتَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ وَ لکِنّ اللّهَ أَلّفَ بَیْنَهُمْ إِنّهُ عَزیزٌ حَکیم).[14]
4. (وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمیعًا وَ لا تَفَرّقُوا وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوانًا وَ کُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْها کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُمْ آیاتِهِ لَعَلّکُمْ تَهْتَدُونَ.)[15]
5. (شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ ما وَصّى بِهِ نُوحًا وَ الّذی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ وَ ما وَصّیْنا بِهِ إِبْراهیمَ وَ مُوسى وَ عیسى أَنْ أَقیمُوا الدِّینَ وَ لا تَتَفَرّقُوا فیه)[16].
پیامبر اکرم(ص) میفرماید: «من فارق جماعة المسلمین فقد خلع ربقة الاسلام من عنقه، (قیل: یا رسول الله و ما جماعة المسلمین؟) قال: جماعة أهل الحق و إن قلوا؛ هر کس از اجتماع مسلمانان دوری کند، ریسمان اسلام را از گردن خود باز کرده است. گفته شد: مراد از جماعت مسلمانان چیست؟ فرمودند: حقگرایان؛ اگر چه در اقلیت باشند».
امام علی(ع) در وصیت خود به امام حسن(ع) میفرماید: «أوصیک یا حسن و جمیع ولدی و أهلی و من یبلغه کتابی بتقوی الله ربکم و لاتموتن الاّ و أنتم مسلمون اعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرّقوا».
در بیانات امام خمینی(ره) نیز رساترین دستورهای اسلام را در مورد اتحاد بدین مضمون مییابیم که: «اسلام دستور داده و فرموده است: (وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمیعًا وَ لا تَفَرّقُوا). همه با هم، تمام اقشار با هم، اعتصام به حبل الله، با توجه به خدای بزرگ همه باید پیش برویم، تخلف از این دستور الهی جرم است، گناه است. دستور اسلام است که همه باید معتصم به حبل الله باشیم».
«ملتها و دولتها اگر بخواهند به پیروزی و هدفهای اسلامی به تمام ابعادش که سعادت بشر است برسند، باید اعتصام به حبل الله کنند، از اختلافات و تفرقه بپرهیزند و فرمان حق تعالی را اطاعت کنند».
با توجه به مبانی بالا، به نظر میرسد که نه تنها طرح وحدت و انسجام اسلامی طرحی راهبردی و یکی از اصول مهم مورد توجه قرآن و سیره و سنت پیامبر(ص) و ائمه اطهار است، بلکه بنا به فرموده حضرت امام خمینی که همیشه میفرمود: «اسلام در دو کلمه خلاصه میشود: کلمه توحید و توحید کلمه»، میتوان معتقد بود که اصل وحدت و انسجام اسلامی در کنار اصل توحید، از مهمترین مبانی نظری و عملی جمهوری اسلامی ایران است.
انسجام از منظر قرآن و اهل بیت(ع)
1. صفات یاران پیامبر(ص)
قرآن کریم، صفاتی برای یاران پیامبر(ص) برمیشمارد که تلاش برای تخلق یافتن همیشگی و مستمر به آنها، باعث میشود تا مسیر هدایت و وحدت برای ما هموارتر گردد. این صفات عبارتاند از :
1ـ1. شدت عمل و سختگیری بر کفار، به این معنا که از آنها تأثیر منفی نگیرند و همواره با کسانی که به هر شکلی میخواهند وحدت را خدشهدار کنند، کنار نیایند.
2ـ1. مهربانی، کمک و ایثار در برابر برادران دینی خود.
3ـ1. عبادت آگاهانه و عاشقانه، از خصایص پیروان آن حضرت است. اینان به دنبال عبادت کورکورانه و یا ریاکارانه نیستند؛ زیرا عبادتی که منشأ آن یکی از این دو باشد، نمیتواند اثر وضعی بر روح و روان و سیمای این مؤمنان بگذارد.
2. نزاع نکنید
خداوند تبارک و تعالی در آیه دیگری از قرآن میفرماید: «از خدا و فرستادهاش پیروی کنید و نزاع نکنید؛ زیرا سست میشوید و شکوه و جلالت شما از بین میرود».[17]
در این آیه چند نکته حائز اهمیت است:
1ـ2. برای اینکه تفرقه به وجود نیاید، وجود و حضور قانون و رهبر لازم است. قانون کامل و جامع باعث میشود تا اختلافات و درگیریها به حداقل برسد و بعد از آن وجود رهبر و فرمانده باعث میشود تا نواقص و ضعفهای قانون، موجب اختلاف نشود.
2ـ2. در مسیر وحدت، به صبر و شکیبایی نیاز است؛ زیرا گاهی موضوعی خلاف میل ماست و باید برای آنکه نظم امور مسلمانان بهم نخورد، از خواسته شخصی و یا حزبی عدول کنیم و مسئله را تا زمانی که طرح آن به وحدت ضرر بزند، به تعویق بیندازیم.
3ـ2. تعویق خواسته، حتی جایی که انسان بر حق باشد، نیازمند ایثار، و یکی از مظاهر جهاد اکبر و مبارزه با نفس است؛ همان گونه که حضرت علی(ع) چنین بود و استخوان در گلو و خار در چشم، همه آن شرایط را تحمل کرد.
4ـ2. اختلاف و درگیری، کاهش کارایی را در پی دارد. توجه به موضوعات مورد نزاع حزبی یا فردی، از توجه به مسائل عام المنفعه میکاهد و همچنین وقتی انسان متوجه امور احساسی شد، از توجه به امور کارشناسی و اقدامات پژوهشی باز میماند که هر دو باعث کاهش کارایی و عدم استفاده بهینه از منابع مختلف میشود.
5ـ2. این آیه اشاره به نزاع و درگیری لفظی میان گروهی دارد؛ یعنی اگر مسلمانان برای موضوعات پیش پا افتاده با هم درگیر شوند، هم از مکر و توطئه دشمن غافل میشوند و هم توان اجرایی و فکری آنان کم میشود؛ در نتیجه، دشمن طمع میکند.
گاهی اوقات بر اثر بیتدبیری، نزاع لفظی و درگیری صورت میگیرد و یا اموری اتفاق میافتد که ضربه آن از حمله دشمن بدتر است. پس طمع و هجوم دشمن نتیجه رفتار ماست و «خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمیدهد، مگر آنکه آنها خود، سرنوشتشان را تغییر دهند».[18]
6ـ2. این آیه به جدالها و نزاعهایی اشاره دارد که منفعتی ندارند. اما بیان دیدگاهها با توجه به ضرورت و اقامه دلیل و همراه با انصاف، نه تنها به زیان جامعه نیست، بلکه مطلوب و باعث روشن شدن نقاط ضعف و چارهاندیشی برای آن است. با توجه به این سه اصل، دولتمردان، اهل قلم، متخصصان و ... وظیفه شرعی و ملی دارند تا در قبال اقداماتی که با ادله علمی مخالف است، نه تنها سکوت نکنند بلکه فریاد برآورند و ضمن موشکافی ضعفها، به راهکارهای عملی توجه کنند و با نقدهای منصفانه راه را برای توسعه و شکوفایی بگشایند.
3. عبرت از سرنوشت دیگر امتها
امام علی(ع) میفرماید: «از بلاهایی که به سبب اعمال زشت و نکوهیده بر سر ملتهای پیش از شما آمد، بپرهیزید و احوال خوب و بد آنان را به یاد آورید... . اگر در احوال نیک و بد آنان بیندیشید، همان کاری را انجام دهید که عزیزشان کرد... و از کارهایی که پشت آنان را شکست و قدرت آنان را از بین برد، دوری کنید...».[19]
در این خطبه، حضرت امیر(ع) به موضوعات مختلفی از جمله: علوّ شأن خداوند، نکوهش صفت تکبر، دشمنی شیطان، نکوهش اخلاق جاهلی، پرهیز از سران متکبر و خودپسند، ضرورت عبرت از گذشتگان، فلسفه عبادت، علل پیروزی و شکست ملتها و ... اشاره فرموده و در یک فراز از آن، علل پیروزی و شکست ملتها را بیان کرده است. آن حضرت عمدهترین آن علل را تفرقه، کینهتوزی، دشمنی و یاری نکردن همدیگر میداند که اگر در جامعهای این امور اتفاق بیفتد، شکست آن جامعه حتمی است و هیچ کس جز خود را نباید ملامت کرد.
در واقع باید علت سقوط دولتها و ملتهای مختلف دنیا را دریافت و برای آنکه این اتفاق برای خودمان پیش نیاید، باید تمهیدات لازم را با واقعبینی و تدبیر فراهم کرد.
4. پرهیز از تعصب
پیامبر عظیم الشأن اسلام فرمود: «کسی که تعصب بورزد یا به وی تعصب بورزند، حلقه ایمان را از گردن خویش باز کرده است».[20]
این روایت حاوی نکات بسیاری است که آن را تقدیم میکنیم:
1ـ4. تعصب؛ یعنی اصرار و پافشاری بدون دلیل و استدلال، برای انجام یا ترک موضوعی که منشأ آن، جهل و نادانی است.
2ـ4. کسی که متعصب است و به عقل و استدلال توجه نمیکند، در واقع ایمان ندارد؛ زیرا ایمان ریشه در عقلانیت و آگاهی دارد. مسلمان تا زمانی که در دایره تعصب و جهل گرفتار است، مزه و حقیقت ایمان را نخواهد چشید.
تعصب گاهی در امور دینی است و گاهی در امور اجرایی و کاری. مسلمان و مؤمن، مکلف به حرکت و تلاشی است که ریشه در عقلانیت و تدبیر دارد. او از همه راههای رسیدن به علم و پژوهش استفاده میکند. و بدون پشتوانه علمی حرکتی را آغاز نمیکند.
3ـ4. تعصب آغاز تفرقه و پایان همدلی و اتحاد است. اگر سخن و استدلال اهل نظر مورد توجه قرار نگیرد و در تصمیمگیریها از فکر ایشان استفاده نشود، قطعاً وحدت و همدلی حاصل نخواهد شد و این ضایعه بزرگی خواهد بود.
4ـ4. ما مکلفیم که نه خودمان متعصب باشیم و نه اجازه بدهیم دیگران به سود ما تعصب بورزند. به عبارتی دیگر، نباید بگذاریم از ما بت بسازند. خواه فرد سیاسی باشیم، یا مذهبی یا هر کس دیگر. تعریف و تمجیدهای غلط باعث میشود که از ما بت بسازند. در تاریخ افرادی که به وسیله اطرافیان منحرف شدند، کم نیستند. «مدعیان مهدویت» اگر مورد تصدیق افراد جاهلتر از خودشان قرار نمیگرفتند، به گمراهیهای بزرگ نمیافتادند. پس تعصب یعنی اصرار بر جهل و عدم توجه به منطق و استدلال، اصراری که مایه سقوط فرد و جامعه خواهد بود، خواه این تعصب مذهبی باشد یا قومی، سیاسی، حزبی و یا... .
امام علی(ع) در این زمینه میفرماید: «هیچ کس را نیافتم که بدون علت درباره چیزی تعصب بورزد، جز با دلیلی که با آن ناآگاهان را بفریبد و... جز شما؛ زیرا درباره چیزی تعصب میورزید که نه علتی دارد و نه سببی... . پس اگر به تعصب ورزیدن ناچارید، برای اخلاق پسندیده ... تعصب داشته باشید...».[21]
در این روایت چند نکته حائز اهمیت است:
یک: عدهای خود را به تعصب میزنند تا بتوانند افراد جاهل و نادان را بفریبند و از این طریق افکار شیطانی خود را عملی کنند.
دو: عدهای بیدلیل متعصباند که اینان افرادی بیهدفاند، بلکه بازیچه دیگران قرار میگیرند، اما امید نجات دارند؛ زیرا بر تعصب خود آگاه نیستند و قصد انحراف دیگران را هم ندارند.
سه: تعصب در امور خیر و اخلاق پسندیده، خوب و جایز است. این همان است که به عنوان عِرق دینی و ملی از آن یاد میکنیم.
بنابراین تعصب در نوع سوم به معنی غیرت است که پسندیده و شایسته است و همراه با شعور و آگاهی است.
5. پرهیز از کشمکش
پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمود: «پس از نهی از بتپرستی، از چیزی به اندازه کشمکش کردن با مردم نهی نشدم».[22]
کلمه «ملاحاة» که در این روایت به کار رفته و به معنی کشمکش است، مصدر ناقص یایی در باب مفاعله است. غالب استعمال این باب برای انجام کار در میان دو نفر است و «لحی» (فعل ثلاثی مجرد این باب) به معنی «پوست درخت را کند» است،[23] اما اگر گفته شود: «لحی فلانا»، یعنی «فلانی را سرزنش و ملامت کرد و به او دشنام داد و از او عیب و ایراد گرفت».
«کشمکش» در لغت فارسی مرکب از دو کلمه «کَش» (امر) و «مکش» (نهی) است که کنایه از گفتگو، جرّ و بحث و جنگ و نزاع است.[24]
از آنجایی که کشمکش دو طرفه است، وقتی یک طرفِ ماجرا شروع به ملامت و دشنام میکند، طرفِ مقابل هم کوتاه نمیآید و مقابله به مثل میکند. در واقع کشمکش باعث میشود که لباس حیا و ادب کنده شود؛ همان گونه که اگر پوست درخت بیش از اندازه کنده شود، قطعاً ادامه حیات این درخت در جذب مواد اولیه از خاک و تبدیل آن به میوه با مشکل مواجه میشود و چه بسا درخت نیز خشکیده شود. هنگامی که حرمت و حیا در مؤمنان از بین رفت، دیگر ارزش و منزلتی برای آنان باقی نمیماند. بدین روی، مؤمنان وظیفه دارند که اشکالات و اختلافات خود را در فضایی صمیمی و به دور از بینزاکتی و بیادبی و با استدلال با یکدیگر مطرح سازند.
البته اگر زبان مشترکی هم نباشد، کشمکش اتفاق میافتد. بدین جهت، در آن شرایط نیز هر گونه بحث و استدلالی بینتیجه است و ادامه دادن آن باعث ملال خاطر و جدال خواهد شد.
به نظر میرسد در عمده جریانهایی که به کشمکش تبدیل میشود، نوعی لجاجت و غرض وجود دارد که هدفش خرد کردن طرف مقابل است. گاهی جهل، هوای نفس و مقدس مآبی هم چاشنی آن میشود.
6. نقش وحدت بین خواص
امام علی(ع) میفرماید: «أفامرهم الله بالاختلاف فأطاعوه أم نهاهم عنه فعصوه...»[25]
خطبه 18 نهج البلاغه گوشهای از استدلال امیرمؤمنان(ع) در خصوص کسانی است که به نام دین برای خودشان وجههای به دست آوردهاند و برای منافع خود تا جایی پیش رفتهاند که حتی حلال خدا را نیز حرام کردهاند.
در این خطبه روی سخن، آدمهای معمولی و کوچه و بازار نیست، بلکه همه آنانی است که مردم آنها را به عنوان نمایندگان دین میشناسند. اختلاف و بیتقوایی در میان خواص اهل دین، صدمات و لطمات جبران ناپذیری را وارد میکند؛ کما اینکه از صدر اسلام تا کنون بیشترین ضربه را همین افراد منافق، خواصِ دنیاطلب و متنسّکان جاهل زدهاند و هر کدام از این گروهها خطراتی را به همراه دارند که باید مراقب کید آنان بود. خواص دنیا طلب در «لحظه لازم» به دلیل وابستگی به ثروت، قدرت، شهرت و ... سکوت میکنند و حتی ممکن است کارشان به جایی برسد که چون شریح قاضی حکم قتل حسین(ع) را هم امضا کنند. کسانی که غائله «سقیفه» یا جنگ جمل، نهروان و صفین را به وجود آوردند، مردمان معمولی نبودند!
روی خطاب در این خطبه به خواص منحرف زمان حضرت امیر(ع) است؛ اما نحوه استدلال منحصر به زمان خاص نیست و میتواند همه زمانها را در برگیرد؛ زیرا حضرت به وحدت خدا، پیامبر و کتاب اشاره میکند و آن را مایه وحدت میداند و نیز اشاره میکند که دین خاتم، دین ناقصی نیست و به این گونه، عقل و خرد را برای درک و فهم دین وارد میسازد. آن حضرت میخواهد بفرماید: هر گاه شما به شکل استدلالی به نقص دین رسیدید، آن وقت اختلاف کنید (که البته هرگز نخواهید رسید).
موضوعات بسیار دیگری در این خطبه ـ با وجود کوتاهی آن ـ نهفته است که طرح و تفسیر آنها به مجال دیگری نیازمند است.
7. ملاک وحدت برای خواص
بعد از پذیرش «حکمیت» در صفین، «اشعث بن قیس» ـ که همیشه روحیه اعتراض داشت ـ به حضرت عرض کرد : «ما را از حکمیت نهی فرمودی، سپس پذیرفتی و داور تعیین کردی! ما نمیدانیم کدام یک از این دو کار درست است؟»
امام(ع) دستِ افسوس را بر هم زد و سخنی ایراد فرمود که در فرازی از آن آمده است: «أین القوم الذین دعوا إلی الاسلام...».[26]
علت مشکلات عدیده و آزار و اذیت امیرمؤمنان(ع) در جنگ صفین، سه دسته از خواص بودند:
اول: منافقان که سر دسته آنان معاویه و عمرو بن عاص بود.
دوم: خواصِ مقدس مآب که نمونه آن ابوموسی اشعری بود.
سوم: خواصِ جاهل کژاندیش که نمونه آن اشعث بن قیس بود.
در واقع این سه جریان باعث به بن بست رسیدن صفین و سالم ماندن معاویه و تضعیف قدرت و اقتدار حضرت امیر(ع) شدند. اما آنچه مهم است، این است که امام علی(ع) ضمن اظهار دل تنگی برای یاران قدیمی خود، صفات برجسته آنان را بر میشمارد که اگر آن صفات در مؤمنان باشد، هیچ گاه شبیه این سه دسته نخواهند شد.
یک: «آنها که به اسلام دعوت شدند و آن را پذیرفتند». معلوم میشود مسلمانانی وجود دارند که هنوز اسلام را باور نداشته و آن را نپذیرفتهاند.
دو: «قرآن تلاوت کردند و معانی آن را شناختند». این جمله میرساند که علاوه بر انس با قرآن، فهم معانی و شناخت آن هم لازم است که بدون آن، آدمی به سان «الاغی خواهد بود که بار آن کتاب است».
سه: «به سوی جهاد برانگیخته شدند و ... شیفته جهاد گردیدند». آنها اهل جهاد و عاشق آن بودند؛ یعنی اهل جان فشانی و ایثار. برای یاری دین خدا فقط از زبان و مال استفاده نکردند، بلکه از بالاترین سرمایه خود؛ یعنی جان هم مایه گذاشتند.
چهار: «از ترس خدا، چشمهایشان گریان، از روزهداری فراوان، شکمهایشان لاغر...، لبهایشان از فراوانی دعا خشک و رنگ صورتشان از شب زندهداری زرد (بود) ...» .
خواص برای آنکه در بینشان تفرقه به وجود نیاید و در «لحظه لازم، حرکت لازم» را انجام دهند، میبایست این چهار صفت را داشته باشند.
8. نقش دین و غیرت در وحدت
خطبه 39 نهج البلاغه، بعد از تهاجم یکی از فرماندهان سپاه معاویه به «عین التمر» بیان شده است. در این سرزمین که سرزمین آبادی بود و در قسمت غربی فرات واقع شده بود، «مالک بن کعب» فرماندار منصوب امام علی(ع) حضور داشت که حدود صد نیروی رزمی و اجرایی تحت اختیارش بود. «نعمان بن بشیر»، فرمانده سپاه معاویه، با دو هزار نفر به آنها حمله کرد. امیرمؤمنان(ع) کوفیان را به جنگ فراخواند، اما آنان توجهی نکردند و این خطبه در مذمت آنان بیان شده است. آن حضرت در قسمتی از این خطبه میفرماید: «لا أبا لکم! ما تنتظرون بنصرکم ربکم؟ أما دین یجمعکم؟ و لا حمیة تحمسکم؟...».[27]
گاهی حضرت امیر(ع) در خطبهها جملاتی بیان میفرماید که شاید غیر از ایشان هیچ کس قادر به بیان آن نبوده است. عبارت «لا ابا لکم» توهین بزرگی است که اگر به قدر سرِ سوزنی غیرت در وجود مخاطبان میبود، باید به خود میآمدند و برای جبران مافات، اقدامات لازم را انجام میدادند. «لا ابا لکم» یعنی بیاصل، بیریشه، بیهویت. حضرت از آنها سؤال میکند که شما اگر میخواهید خدا را یاری کنید، در انتظار چیستید؟ دین شما اجازه دفاع نمیدهد یا غیرت شما؟
از بیان این جمله معلوم میشود که برای جلوگیری از هر گونه تجاوزی، به وحدت نیاز است. اگر به شکل اعتقادی و با تفکر الهی، گروهها با هم متحد شوند، هم خیر دنیا را میبرند و هم از ثواب آخرت بینصیب نخواهند شد. اما اگر دین عامل پیوند آنها نباشد، پس باید به حکم غیرت، عزت و مردانگی دور هم جمع میشدند و از تجاوز دشمن دفاع می کردند. جامعهای که نه عِرق دینی دارد و نه مردانگی، بیشک مرده است.
مهمترین آثار انسجام اسلامی
مهمترین آثار انسجام اسلامی از دیدگاه قرآن از این قرار است:
1. «رسیدن به آرامش و آسایش» (آل عمران / 103؛ انعام / 65).
2. «برچیده شدن زمینه سلطه بیگانگان و استعمارگران» (قصص / 4).
3. «افزایش قدرت و هیمنه مؤمنان» (انفال/46).
4. «تأکید بر اصول دین و چنگ زدن به ریسمان الهی و دور نشدن از آن» (آل عمران/103؛ نساء/59).
5. «رعایت حقوق برابری و عیبجویی نکردن، و گمان باطل به یکدیگر نبردن» (حجرات/11و12).
6. «امر به کار شایسته و معروف و پرهیز و نهی از کار زشت و ناهنجار و منکرات» (آل عمران/104).
رمز استحکام و وحدت اسلامی
1. وحدت مسلمانان، علیرغم تلاشهای مستمر اجانب، برخاسته از پیوند دلهای پاک و خدایی آنهاست و از این رو، این پیوند روحی، گسستناپذیر و محکم است و تا چنین است، توطئههای دنیای غرب ره به جایی نخواهد برد. در قرون جدید قدرتهای اروپایی و آمریکایی عامل اساسی این جدایی بودهاند. با همه اینها، هیچ عاملی نتوانسته است اساس این وحدت را که در روح مردم قرار دارد، از بین ببرد.[28]
به قول اقبال لاهوری:
امر حق را حجت و دعوی یکی است
خیمههای ما جدا، دلها یکی است
از حجاز و چین و ایرانیم ما
شبنم یک صبح خندانیم ما
2. در تعالیم دینی و متون منابع مختلف اسلامی، کلمات و اصطلاحاتی مانندِ: امت، امت واحده، الفت و اخوت اسلامی، برادری دینی، وحدت اسلامی، اتحاد اسلامی، دارالاسلام و ... به کار رفته است که این مفاهیم به طور مستقیم بر اهمیت و جایگاه و نقش برجسته وحدت در جامعه اسلامی دلالت دارند. قرآن کریم با توصیه به اعتصام به حبل الله و نهی از تفرقه، به الفت و برادری و مودت میان دو طایفه اوس و خزرج و از بین رفتن عداوت و کینه دیرینه در سایه نعمت اسلام که مبنای اتحاد و همبستگی آنهاست، اشاره میکند و میفرماید:
(اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمیعًا وَ لا تَفَرّقُوا وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوانًا.)[29]
قرآن در جای دیگر، مسلمانان را به وحدت در پیروی از خدا و پیامبرش دستور میدهد و از تنازع و مشاجره جهت پیشگیری از سستی و زبونی و اضمحلال اقتدار و عظمتشان به طور صریح نهی میکند و میفرماید:
(وَ أَطیعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ ریحُکُمْ).[30]
پیامبر گرامی اسلام با تکیه بر مبانی اتحاد اسلامی، مدینه فاضلهای سرشار از عشق، صمیمیت، برادری، ایثار و تمامی فضایل انسانی ساخت که هنوز بشر در حسرت و آرزوی تحقق دوباره چنین جامعهای به سر میبرد.
3. پیامبر اکرم(ص)، ذلت و زبونی پس از عزت و سربلندی و در پی آن، ضعف و سستی هر ملتی را نشأت گرفته از تفرقهای میداند که ریشه در خصومت و دشمنی دارد. از این رو، ایجاد الفت و پرهیز از تفرقه و عداوت را بر مسلمانان واجب میداند و میفرماید: «ما ذلّ قوم بعد العزّ حتی ضعفوا، و ما ضعفوا حتی تفرّقوا، و ما تفرّقوا حتی تباغضوا ... الواجب علی اولیائنا معاودة الائتلاف و رفض الاختلاف».
4. بزرگ اسطوره صبر و وحدت، حضرت علی(ع) در خطبه 146 ضمن بیان نقش محوری رهبر در جامعه، وحدت را رمز عزت و قدرت دانسته، میفرماید: «عرب امروز گر چه از نظر تعداد اندکاند، اما با نعمت اسلام، فراواناند و با اتحاد و هماهنگی، عزیز و قدرتمندند».
او در فرازی از خطبه قاصعه به علل پیروزی و شکست و عزت و ذلت گذشتگان میپردازد و میفرماید: «پس آن گاه که در زندگی گذشتگان مطالعه و اندیشه میکنید، عهدهدار چیزی باشید که عامل عزت آنان بود و دشمنان را از سر راهشان برداشت و سلامت و عافیت زندگی آنان را فراهم کرد و نعمتهای فراوان را در اختیارشان گذاشت و کرامت و شخصیت به آنان بخشید، که از تفرقه و جدایی اجتناب کردند و بر وحدت و همدلی همت گماشتند و یکدیگر را به وحدت واداشتند و به آن سفارش کردند و از کارهایی که پشت آنها را شکست، و قدرت آنها را در هم کوبید چون: کینهتوزی با یکدیگر، پر کردن دلها از بخل و حسد، به یکدیگر پشت کردن و از هم بریدن و دست از یاری هم کشیدن، بپرهیزید».
راهبردهای اتحاد و انسجام
کتاب خدا میتواند ما را به اتحاد و انسجام برساند: )کانَ النّاسُ أُمّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النّبِیِّینَ مُبَشِّرینَ وَ مُنْذِرینَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النّاسِ فیمَا اخْتَلَفُوا فیهِ[31](؛ یعنی مردم امت واحد بودند و بر این اساس خداوند پیامبران را فرستاد تا مردم را بشارت و بیم دهند و همراه آنان کتابی را به حق فرستاد تا میان آنها نسبت به آنچه اختلاف میکنند، داوری کنند. با توجه به اینکه اختلاف در میان انسانها از همان ابتدای خلقت میان قابیل و هابیل به وجود آمد، بنابراین نمیتوان هیچ برههای از تاریخ را در نظر گرفت که مردم امت واحده بوده باشند. بنابراین مراد از ) کانَ النّاسُ أُمّةً واحِدَةً( این است که خداوند در طراحی و مهندسی تکامل انسان، وحدت جامعه را به عنوان عنصر و عامل مهم مورد توجه قرار داده و به این جهت پیامبران را فرستاده است تا با حل اختلافات مردم بر اساس کتاب الهی، میان آنان وحدت و انسجام ایجاد کنند.
قرآن برای دستیابی به اتحاد، راهکارهایی عملی نیز نشان میدهد که میتوان به اموری چون: توجه به نقاط مشترک[32] و چنگ زدن به ریسمان الهی[33] ـ که مصداق آن قرآن، پیامبر(ص)، امامان(ع) و سنتهای ایشان است ـ اشاره کرد. قرآن اعتصام و چنگ زدن به ریسمان الهی را عامل مهمی برای رهایی از تفرقه و ایجاد اتحاد بر میشمارد؛ زیرا این کتاب آسمانی موجب میشود تا وحدت روشی و هدفی در میان گروه معتقد به آن پدید آید. از آنجا که بشر در هر حال، حتی اگر به قرآن تمسک جوید و راه و روش آن را ملاک و معیار قرار دهد، با اختلافاتی در حوزه تفسیری مواجه و رو به رو میشود، قرآن از مردمان خواسته است که در صورت ایجاد و بروز هر گونه اختلاف و نزاعی به پیامبر(ص) و اولواالامر؛ یعنی اهل بیت مراجعه کنند تا آنان به عنوان مفسر و مبیّن به تفسیر راه و روش و هدف بپردازند.[34]
به نظر قرآن نظارت و کنترل همگانی که از آن به امر به معروف و نهی از منکر یاد میکند، خود راهکاری مهم برای رهایی از اختلافات جزئی و جلوگیری از خروج از راه و روش قرآنی است و بازگشت به روش و هدف درست است؛[35] چنان که مراعات حقوق دیگری به عنوان حقوق برادرِ ایمانی، از مهمترین راهکارها برای جلوگیری از اختلاف و یا تشدید آن است و اتحاد را در میان مردمان گسترش میدهد.[36]
نتیجهگیری
ایجاد اتحاد و اخوت میان ملتها و آحاد مسلمانان در سراسر جهان، از اهداف و آرمانهای اصیل اسلام است که ریشه در قرآن و سنت و آرای اندیشمندان مذاهب اسلامی دارد. برای عملی شدن این هدف و شکلگیری امت واحده اسلامی که در جهت اعتلا و عزت و عظمت و اقتدار جهان اسلام است، وحدت بر محور اصول دین و مشترکات اعتقادی و دامن نزدن به مسائل اختلافی در این عرصه از ضروریات است.
خداوند متعال، وحدت بر محوریِ رهبریِ خدا و رسول و جانشینان آن حضرت را عامل حفظ همبستگی و اتحاد مردم معرفی میکند و این محوریّت، میتواند برکات و آثار فراوانی را به ارمغان آورد.
پینوشتها
1 . بقره / 143.
2 . آل عمران/ 104.
3 . همان/ 103.
4 . مائده/ 48؛ انعام/35؛ هود/118؛نحل/16؛ شوری/8.
5 . آل عمران / 103؛ انعام / 65؛ المیزان، علامه طباطبائی، ج3.
6 . انفال / 46.
7 . بقره / 208.
8 . حجر / 91؛ مجمع البیان، طبرسی، ج1، ص536.
9 . آل عمران / 105.
10 . مائده / 91؛ بقره / 208؛ اعراف / 38.
11 . توبه / 36، 67، 71.
12 . انفال / 46.
13 . آل عمران / 105.
14 . انفال / 63.
15 . آل عمران / 103.
16 . شوری / 13.
17 . انفال/4.
18 . رعد / 11.
19 . نهج البلاغه، خطبه 192، ص280.
20 . کافی، کلینی، ج3، ص2.
21 . نهج البلاغه، خطبه 192، ص 279.
22 . تحف العقول، ابن شعبه حرانی، ص42.
23 . المنجد، محمد بندر ریگی، ص1665.
24 . فرهنگ عمید، ص 1009.
25 . نهج البلاغه، خطبه 18، ص42.
26 . همان، خطبه 121، ص162.
27 . همان، خطبه 39، ص64.
28 . خدماتمتقابل اسلام و ایران، شهیدمطهری، ص51.
29 . آل عمران / 103.
30 . انفال / 46.
31 . بقره / 213.
32 . حج / 5؛ حجرات / 13؛ آل عمران / 64.
33 . آل عمران / 103.
34 . نساء / 59 و 83.
35 . آل عمران / 104 و 105.
36 . حجرات / 11 و 12.
در این مقاله بر آنیم که به تبیین نقش وحدت اسلامی ، آثار ، مؤلفهها و مبانی و مصادیق قرآنی آن و نقش آن در اعتلای نظام اسلامی بپردازیم.
واژگان کلیدی: وحدت ملی، انسجام اسلامی، امت واحده، الفت و اخوّت اسلامی، برادری دینی.
مقدمه
انسان در طول قرون و اعصار به اهمیت زندگی اجتماعی پیبرد و با همگرایی و وحدت، اقوام پدیدار شدند و برای حفظ آسایش و امنیت خود، ناچار گروهی به عنوان جنگاور، وظیفه رزم و دفاع را برعهده گرفتند و با گذشت زمان، شیوههای تهاجم و دفاع نیز پیچیده شد. با این همه، همواره ملتی پیروز میدانهای نبرد بوده که با هم اتحاد داشته و دارای عزت نفس بوده است. برای شکلگیری امت اسلامی، پیامبر اسلام(ع) بر پایهآموزههای قرآنی، نخست به بازسازی بینشی و نگرشی قوم اقدام کرد و برای دستیابی به این مهم، در مفاهیم نیز دست برد و با استفاده از واژگان موجود به تدریج مفاهیم جدیدی را به مردمان القا کرد. از جمله اصطلاحاتی که در فرهنگ اسلامی بیانگر همدلی و همگرایی و همفکری امت اسلامی است، اصطلاح «انصار» است. به بیان دیگر، بهترین شاهد برای امتسازی قرآنی پیامبر، همدلی و همگرایی است که در شکل و قالب انصار در مدینه شکل گرفت.
قرآن ضمن اینکه یکی از اهداف پیامبر را «امت سازی» مینامد، امت اسلامی در عصر پیامبر را بهترین امت و جامعهای دانسته است که تا آن زمان تشکیل شده بود.[1] از ویژگیهایی که قرآن برای امت نمونه و شاهد بیان میکند، این است که بر کارهای یکدیگر نظارت دارند، امر به معروف و نهی از منکر میکنند،[2] تعاون بر خیر و تقوا در میان ایشان اصالت دارد: )وَ تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التّقْوى(، برادری ایمانی در میانشان به اندازهای است که از خود میگذرند و ایثار میکنند، در جستجوی وضعیت یکدیگر به تجسس و جاسوسی اقدام نمیکنند، غیبت و تهمت و افترا در میانشان نیست، اختلافات کلی و جزئی را با حکمیت و یا رجوع به قانون حل و فصل میکنند، در میانشان شمشیر قضاوت نمیکند، جان و مال و آبروی یکدیگر را محترم میشمارند، امنیت اقتصادی، سیاسی، اجتماعی را برای یکدیگر و جامعه فراهم میآورند، عوامل پدیدآورنده آرامش و آسایش در جامعه را تقویت میکنند، در همه امور اصل بر تقوا و عدالت و قسط نهاده میشود، عفو و گذشت را حتی در مورد قاتل در نظر میگیرند و اصالت را به قصاص و قتل نمیدهند؛ هر چند قصاص و امور دیگری از این دست حقشان است و به یک معنا از حق خویش برای تقویت همبستگی میگذرند، اصول همدلی و همراهی را در خود تقویت میکنند، از یکدیگر انتقام نمیگیرند و ... .
قرآن افزون بر اینکه به مسئله اتحاد از دیدگاه اجتماعی آن نگریسته و بر اهمیت آن در میان انسانها و ادیان توحیدی و مؤمنان واقعی تأکید کرده است، پیوندها و همبستگی امت اسلام و مؤمنان را نوعی «تصرف الهی» برمیشمارد.
بنابراین اتحاد در کاربردهای قرآنی از چنان جایگاه خاص و ویژهای برخوردار است که از آن به عنوان نعمت خاص یاد میکند و خداوند را در ایجاد آن به طور مستقیم دخیل میداند. همچنین از مؤمنان میخواهد تا با یادآوری دوران تلخ تفرقه و آشوب، در حفظ اتحاد بکوشند؛ زیرا اتحاد میان امت مؤمن به خواست خداوند شکل گرفته است: ( وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوانًا وَ کُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْها).[3] از اینکه قرآن در آیه مذکور به مسئله دشمنی میان مردمان اشاره دارد، می توان دریافت که دشمنی و اختلاف موجود در میان مردم موجب میشد که آنان نتوانند حتی در این جهان از آثار و برکات اتحاد بهرهمند شوند. در نگرش قرآنی «اتحاد» انسانها از چنان جایگاه و ارزش خاصی برخوردار است که قرآن در پنج آیه به صراحت این نکته را مورد توجه قرار میدهد که اگر مصلحت ایجاب میکرد، خداوند با اراده تکوینی خود، همه مردم را امتی یکپارچه قرار میداد.[4]
آثار اتحاد از دیدگاه قرآن
آثار اتحاد از دیدگاه قرآن از مهمترین و شاخصترین عناصر زندگی بشر است که انسان به عنوان امری راهبردی در زندگی خویش خواهان دستیابی به این آثار است. از جمله این اهداف و عناصر میتوان به «امنیت و آرامش اجتماعی و سیاسی» اشاره کرد. قرآن تبیین میکند که مهمترین دستاورد اتحاد هر جامعهای، حفظ صلح و آرامش و امنیت و دور ماندن از جنگ و خونریزی و جدایی و تفرقه است؛ زیرا اتحاد در جامعه جهانی، حس نوعدوستی و همکاری متقابل را تقویت میکند و همه فتنههای اجتماعی را که از برتری جویی نژادی سرچشمه میگیرد، از میان میبرد؛ چنانکه اتحاد میان مؤمنان و پیروان ادیان آسمانی از تنش و درگیری میان آنها میکاهد. قرآن از تفرقه به عنوان کرانههای گودال آتش جهنم یاد میکند.[5]
از دیگر آثاری که قرآن برای اتحاد برمیشمارد، استواری و حفظ هیمنه و استحکام جامعه است. هنگامیکه جامعه از اختلاف دست بردارد و تنازع را به کناری نهد، دلها به هم نزدیک و صفوف آنها منسجم و مستحکم میگردد؛ به گونهای که خللی در میان نمیماند تا دشمن از آن نفوذ کند و به جامعه ضربه زند. قرآن با اشاره به آثار اختلاف در میان مردمان میفرماید: ( وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا).[6] در این تحلیل، علت و سبب شکست جامعه، وجود اختلافات و درگیریها دانسته شده است که مفهوم دیگر آن میتواند چنین باشد که اتحاد، عاملِ انسجام و وحدت صفوف و در نتیجه، پیروزی است.
مؤلفههای اتحاد
قرآن برای دستیابی به اتحاد به اموری اشاره میکند که میتوان از آنها به عنوان عوامل بیرونی و درونی اتحاد یاد کرد. از آنجا که روش و هدف واحد به عنوان اصلیترین مؤلفههای اتحاد و اتفاق مطرح هستند و بیآن، امت پدید نمییابد، قرآن پذیرش کامل دین اسلام را مهمترین عامل اتحاد بر میشمارد؛ زیرا با انتخاب آن، اتحاد روشی و هدفی کامل میان مجموعهای که قرآن از آن به عنوان امت اسلامی یاد میکند، تحقق مییابد.[7]
تأکید قرآن بر پذیرش کامل ـ که در آیه 208 سوره بقره به آن اشاره شده است ـ به این معناست که ایمان به بخشی از دین و فروگذاری بخشی دیگر، به مثابه اختلاف و دامن زدن به آن است که نمیتواند عاملی برای اتحاد شمرده شود، به ویژه آنکه بسیاری از اختلافات در جوامع به جهت پذیرش ناقص دین و مکتب پدید میآید. از این روست که قرآن پذیرش ناقص دین را مذموم میداند و از آن انتقاد میکند و بر چنین روشی وعده عذاب میدهد[8]؛ چون مهمترین عامل اختلاف در میان ادیان و جوامع دینی بلکه انسانها، «عدم پذیرش کامل دین» است.[9]
قرآن از عدم پیراستگی درونی انسانها به عنوان مانع مهم اتحاد نام میبرد و از مردمان میخواهد تا با تزکیه نفس و پیروی از اصول تقوا و تقویت هنجارهای اجتماعی، اتحاد را در جامعه گسترش دهند؛ زیرا وجود خصلتهای ناپسندی چون: حسادت، تکبر، کینهتوزی، لجاجت، شهرتطلبی، دنیا پرستی، غیبت و تهمت میتواند عامل مهمی در ایجاد اختلاف و تفرقه میان مردمان باشد.[10]
تأکید قرآن بر احسان، نیکوکاری، انفاق و دیگر رفتارهای پسندیده و معروف به عنوان تأکید بر عوامل اتحاد است؛ زیرا افرادی که در حق دیگری نیکی میکنند و از مال و جان خویش میگذرند و به نیازمندان و مستمندان کمک میکنند، بستر و زمینه مناسبی برای اتحاد و همدلی فراهم میسازند. البته قرآن به این نکته هم اشاره میکند که دشمن درون و بیرون از جنّی و انسی بیکار نمینشیند و میکوشد که با بهرهگیری از نقاط ضعف و مشکلات و دشواریهای پیش آمده، تخم عناد و دشمنی را در میان جامعه بپراکند و مردمان را به تنازع و درگیری بکشاند. دشمنان با آنکه در میان خود دارای اختلاف بسیاری به جهت تضاد روشی، هدفی و منافعیاند، ولی در برابر مؤمنان متحد میشوند و دسته جمعی میکوشند تا اسباب شکست و نابودی مؤمنان را فراهم آورند و از این روست که به عنوان مانعی مهم در سر راه اتحاد امت اسلامی مطرح میشوند.[11]
مصادیق قرآنی اتحاد ملی و انسجام اسلامی
وحدت و انسجام اسلامی در تمامی منابع اسلامی به ویژه در قرآن، سیره نبوی و علوی همواره مورد تأکید بوده است. به این آیات و روایات توجه کنید:
1. ( وَ أَطیعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ ریحُکُمْ.)[12]
2. (وَ لا تَکُونُوا کَالّذینَ تَفَرّقُوا وَ اخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْبَیِّناتُ وَ أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ عَظیم)[13].
3. (هُوَ الّذی أَیّدَکَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنینَ وَ أَلّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنْفَقْتَ ما فِی اْلأَرْضِ جَمیعًا ما أَلّفْتَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ وَ لکِنّ اللّهَ أَلّفَ بَیْنَهُمْ إِنّهُ عَزیزٌ حَکیم).[14]
4. (وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمیعًا وَ لا تَفَرّقُوا وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوانًا وَ کُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْها کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُمْ آیاتِهِ لَعَلّکُمْ تَهْتَدُونَ.)[15]
5. (شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ ما وَصّى بِهِ نُوحًا وَ الّذی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ وَ ما وَصّیْنا بِهِ إِبْراهیمَ وَ مُوسى وَ عیسى أَنْ أَقیمُوا الدِّینَ وَ لا تَتَفَرّقُوا فیه)[16].
پیامبر اکرم(ص) میفرماید: «من فارق جماعة المسلمین فقد خلع ربقة الاسلام من عنقه، (قیل: یا رسول الله و ما جماعة المسلمین؟) قال: جماعة أهل الحق و إن قلوا؛ هر کس از اجتماع مسلمانان دوری کند، ریسمان اسلام را از گردن خود باز کرده است. گفته شد: مراد از جماعت مسلمانان چیست؟ فرمودند: حقگرایان؛ اگر چه در اقلیت باشند».
امام علی(ع) در وصیت خود به امام حسن(ع) میفرماید: «أوصیک یا حسن و جمیع ولدی و أهلی و من یبلغه کتابی بتقوی الله ربکم و لاتموتن الاّ و أنتم مسلمون اعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرّقوا».
در بیانات امام خمینی(ره) نیز رساترین دستورهای اسلام را در مورد اتحاد بدین مضمون مییابیم که: «اسلام دستور داده و فرموده است: (وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمیعًا وَ لا تَفَرّقُوا). همه با هم، تمام اقشار با هم، اعتصام به حبل الله، با توجه به خدای بزرگ همه باید پیش برویم، تخلف از این دستور الهی جرم است، گناه است. دستور اسلام است که همه باید معتصم به حبل الله باشیم».
«ملتها و دولتها اگر بخواهند به پیروزی و هدفهای اسلامی به تمام ابعادش که سعادت بشر است برسند، باید اعتصام به حبل الله کنند، از اختلافات و تفرقه بپرهیزند و فرمان حق تعالی را اطاعت کنند».
با توجه به مبانی بالا، به نظر میرسد که نه تنها طرح وحدت و انسجام اسلامی طرحی راهبردی و یکی از اصول مهم مورد توجه قرآن و سیره و سنت پیامبر(ص) و ائمه اطهار است، بلکه بنا به فرموده حضرت امام خمینی که همیشه میفرمود: «اسلام در دو کلمه خلاصه میشود: کلمه توحید و توحید کلمه»، میتوان معتقد بود که اصل وحدت و انسجام اسلامی در کنار اصل توحید، از مهمترین مبانی نظری و عملی جمهوری اسلامی ایران است.
انسجام از منظر قرآن و اهل بیت(ع)
1. صفات یاران پیامبر(ص)
قرآن کریم، صفاتی برای یاران پیامبر(ص) برمیشمارد که تلاش برای تخلق یافتن همیشگی و مستمر به آنها، باعث میشود تا مسیر هدایت و وحدت برای ما هموارتر گردد. این صفات عبارتاند از :
1ـ1. شدت عمل و سختگیری بر کفار، به این معنا که از آنها تأثیر منفی نگیرند و همواره با کسانی که به هر شکلی میخواهند وحدت را خدشهدار کنند، کنار نیایند.
2ـ1. مهربانی، کمک و ایثار در برابر برادران دینی خود.
3ـ1. عبادت آگاهانه و عاشقانه، از خصایص پیروان آن حضرت است. اینان به دنبال عبادت کورکورانه و یا ریاکارانه نیستند؛ زیرا عبادتی که منشأ آن یکی از این دو باشد، نمیتواند اثر وضعی بر روح و روان و سیمای این مؤمنان بگذارد.
2. نزاع نکنید
خداوند تبارک و تعالی در آیه دیگری از قرآن میفرماید: «از خدا و فرستادهاش پیروی کنید و نزاع نکنید؛ زیرا سست میشوید و شکوه و جلالت شما از بین میرود».[17]
در این آیه چند نکته حائز اهمیت است:
1ـ2. برای اینکه تفرقه به وجود نیاید، وجود و حضور قانون و رهبر لازم است. قانون کامل و جامع باعث میشود تا اختلافات و درگیریها به حداقل برسد و بعد از آن وجود رهبر و فرمانده باعث میشود تا نواقص و ضعفهای قانون، موجب اختلاف نشود.
2ـ2. در مسیر وحدت، به صبر و شکیبایی نیاز است؛ زیرا گاهی موضوعی خلاف میل ماست و باید برای آنکه نظم امور مسلمانان بهم نخورد، از خواسته شخصی و یا حزبی عدول کنیم و مسئله را تا زمانی که طرح آن به وحدت ضرر بزند، به تعویق بیندازیم.
3ـ2. تعویق خواسته، حتی جایی که انسان بر حق باشد، نیازمند ایثار، و یکی از مظاهر جهاد اکبر و مبارزه با نفس است؛ همان گونه که حضرت علی(ع) چنین بود و استخوان در گلو و خار در چشم، همه آن شرایط را تحمل کرد.
4ـ2. اختلاف و درگیری، کاهش کارایی را در پی دارد. توجه به موضوعات مورد نزاع حزبی یا فردی، از توجه به مسائل عام المنفعه میکاهد و همچنین وقتی انسان متوجه امور احساسی شد، از توجه به امور کارشناسی و اقدامات پژوهشی باز میماند که هر دو باعث کاهش کارایی و عدم استفاده بهینه از منابع مختلف میشود.
5ـ2. این آیه اشاره به نزاع و درگیری لفظی میان گروهی دارد؛ یعنی اگر مسلمانان برای موضوعات پیش پا افتاده با هم درگیر شوند، هم از مکر و توطئه دشمن غافل میشوند و هم توان اجرایی و فکری آنان کم میشود؛ در نتیجه، دشمن طمع میکند.
گاهی اوقات بر اثر بیتدبیری، نزاع لفظی و درگیری صورت میگیرد و یا اموری اتفاق میافتد که ضربه آن از حمله دشمن بدتر است. پس طمع و هجوم دشمن نتیجه رفتار ماست و «خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمیدهد، مگر آنکه آنها خود، سرنوشتشان را تغییر دهند».[18]
6ـ2. این آیه به جدالها و نزاعهایی اشاره دارد که منفعتی ندارند. اما بیان دیدگاهها با توجه به ضرورت و اقامه دلیل و همراه با انصاف، نه تنها به زیان جامعه نیست، بلکه مطلوب و باعث روشن شدن نقاط ضعف و چارهاندیشی برای آن است. با توجه به این سه اصل، دولتمردان، اهل قلم، متخصصان و ... وظیفه شرعی و ملی دارند تا در قبال اقداماتی که با ادله علمی مخالف است، نه تنها سکوت نکنند بلکه فریاد برآورند و ضمن موشکافی ضعفها، به راهکارهای عملی توجه کنند و با نقدهای منصفانه راه را برای توسعه و شکوفایی بگشایند.
3. عبرت از سرنوشت دیگر امتها
امام علی(ع) میفرماید: «از بلاهایی که به سبب اعمال زشت و نکوهیده بر سر ملتهای پیش از شما آمد، بپرهیزید و احوال خوب و بد آنان را به یاد آورید... . اگر در احوال نیک و بد آنان بیندیشید، همان کاری را انجام دهید که عزیزشان کرد... و از کارهایی که پشت آنان را شکست و قدرت آنان را از بین برد، دوری کنید...».[19]
در این خطبه، حضرت امیر(ع) به موضوعات مختلفی از جمله: علوّ شأن خداوند، نکوهش صفت تکبر، دشمنی شیطان، نکوهش اخلاق جاهلی، پرهیز از سران متکبر و خودپسند، ضرورت عبرت از گذشتگان، فلسفه عبادت، علل پیروزی و شکست ملتها و ... اشاره فرموده و در یک فراز از آن، علل پیروزی و شکست ملتها را بیان کرده است. آن حضرت عمدهترین آن علل را تفرقه، کینهتوزی، دشمنی و یاری نکردن همدیگر میداند که اگر در جامعهای این امور اتفاق بیفتد، شکست آن جامعه حتمی است و هیچ کس جز خود را نباید ملامت کرد.
در واقع باید علت سقوط دولتها و ملتهای مختلف دنیا را دریافت و برای آنکه این اتفاق برای خودمان پیش نیاید، باید تمهیدات لازم را با واقعبینی و تدبیر فراهم کرد.
4. پرهیز از تعصب
پیامبر عظیم الشأن اسلام فرمود: «کسی که تعصب بورزد یا به وی تعصب بورزند، حلقه ایمان را از گردن خویش باز کرده است».[20]
این روایت حاوی نکات بسیاری است که آن را تقدیم میکنیم:
1ـ4. تعصب؛ یعنی اصرار و پافشاری بدون دلیل و استدلال، برای انجام یا ترک موضوعی که منشأ آن، جهل و نادانی است.
2ـ4. کسی که متعصب است و به عقل و استدلال توجه نمیکند، در واقع ایمان ندارد؛ زیرا ایمان ریشه در عقلانیت و آگاهی دارد. مسلمان تا زمانی که در دایره تعصب و جهل گرفتار است، مزه و حقیقت ایمان را نخواهد چشید.
تعصب گاهی در امور دینی است و گاهی در امور اجرایی و کاری. مسلمان و مؤمن، مکلف به حرکت و تلاشی است که ریشه در عقلانیت و تدبیر دارد. او از همه راههای رسیدن به علم و پژوهش استفاده میکند. و بدون پشتوانه علمی حرکتی را آغاز نمیکند.
3ـ4. تعصب آغاز تفرقه و پایان همدلی و اتحاد است. اگر سخن و استدلال اهل نظر مورد توجه قرار نگیرد و در تصمیمگیریها از فکر ایشان استفاده نشود، قطعاً وحدت و همدلی حاصل نخواهد شد و این ضایعه بزرگی خواهد بود.
4ـ4. ما مکلفیم که نه خودمان متعصب باشیم و نه اجازه بدهیم دیگران به سود ما تعصب بورزند. به عبارتی دیگر، نباید بگذاریم از ما بت بسازند. خواه فرد سیاسی باشیم، یا مذهبی یا هر کس دیگر. تعریف و تمجیدهای غلط باعث میشود که از ما بت بسازند. در تاریخ افرادی که به وسیله اطرافیان منحرف شدند، کم نیستند. «مدعیان مهدویت» اگر مورد تصدیق افراد جاهلتر از خودشان قرار نمیگرفتند، به گمراهیهای بزرگ نمیافتادند. پس تعصب یعنی اصرار بر جهل و عدم توجه به منطق و استدلال، اصراری که مایه سقوط فرد و جامعه خواهد بود، خواه این تعصب مذهبی باشد یا قومی، سیاسی، حزبی و یا... .
امام علی(ع) در این زمینه میفرماید: «هیچ کس را نیافتم که بدون علت درباره چیزی تعصب بورزد، جز با دلیلی که با آن ناآگاهان را بفریبد و... جز شما؛ زیرا درباره چیزی تعصب میورزید که نه علتی دارد و نه سببی... . پس اگر به تعصب ورزیدن ناچارید، برای اخلاق پسندیده ... تعصب داشته باشید...».[21]
در این روایت چند نکته حائز اهمیت است:
یک: عدهای خود را به تعصب میزنند تا بتوانند افراد جاهل و نادان را بفریبند و از این طریق افکار شیطانی خود را عملی کنند.
دو: عدهای بیدلیل متعصباند که اینان افرادی بیهدفاند، بلکه بازیچه دیگران قرار میگیرند، اما امید نجات دارند؛ زیرا بر تعصب خود آگاه نیستند و قصد انحراف دیگران را هم ندارند.
سه: تعصب در امور خیر و اخلاق پسندیده، خوب و جایز است. این همان است که به عنوان عِرق دینی و ملی از آن یاد میکنیم.
بنابراین تعصب در نوع سوم به معنی غیرت است که پسندیده و شایسته است و همراه با شعور و آگاهی است.
5. پرهیز از کشمکش
پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمود: «پس از نهی از بتپرستی، از چیزی به اندازه کشمکش کردن با مردم نهی نشدم».[22]
کلمه «ملاحاة» که در این روایت به کار رفته و به معنی کشمکش است، مصدر ناقص یایی در باب مفاعله است. غالب استعمال این باب برای انجام کار در میان دو نفر است و «لحی» (فعل ثلاثی مجرد این باب) به معنی «پوست درخت را کند» است،[23] اما اگر گفته شود: «لحی فلانا»، یعنی «فلانی را سرزنش و ملامت کرد و به او دشنام داد و از او عیب و ایراد گرفت».
«کشمکش» در لغت فارسی مرکب از دو کلمه «کَش» (امر) و «مکش» (نهی) است که کنایه از گفتگو، جرّ و بحث و جنگ و نزاع است.[24]
از آنجایی که کشمکش دو طرفه است، وقتی یک طرفِ ماجرا شروع به ملامت و دشنام میکند، طرفِ مقابل هم کوتاه نمیآید و مقابله به مثل میکند. در واقع کشمکش باعث میشود که لباس حیا و ادب کنده شود؛ همان گونه که اگر پوست درخت بیش از اندازه کنده شود، قطعاً ادامه حیات این درخت در جذب مواد اولیه از خاک و تبدیل آن به میوه با مشکل مواجه میشود و چه بسا درخت نیز خشکیده شود. هنگامی که حرمت و حیا در مؤمنان از بین رفت، دیگر ارزش و منزلتی برای آنان باقی نمیماند. بدین روی، مؤمنان وظیفه دارند که اشکالات و اختلافات خود را در فضایی صمیمی و به دور از بینزاکتی و بیادبی و با استدلال با یکدیگر مطرح سازند.
البته اگر زبان مشترکی هم نباشد، کشمکش اتفاق میافتد. بدین جهت، در آن شرایط نیز هر گونه بحث و استدلالی بینتیجه است و ادامه دادن آن باعث ملال خاطر و جدال خواهد شد.
به نظر میرسد در عمده جریانهایی که به کشمکش تبدیل میشود، نوعی لجاجت و غرض وجود دارد که هدفش خرد کردن طرف مقابل است. گاهی جهل، هوای نفس و مقدس مآبی هم چاشنی آن میشود.
6. نقش وحدت بین خواص
امام علی(ع) میفرماید: «أفامرهم الله بالاختلاف فأطاعوه أم نهاهم عنه فعصوه...»[25]
خطبه 18 نهج البلاغه گوشهای از استدلال امیرمؤمنان(ع) در خصوص کسانی است که به نام دین برای خودشان وجههای به دست آوردهاند و برای منافع خود تا جایی پیش رفتهاند که حتی حلال خدا را نیز حرام کردهاند.
در این خطبه روی سخن، آدمهای معمولی و کوچه و بازار نیست، بلکه همه آنانی است که مردم آنها را به عنوان نمایندگان دین میشناسند. اختلاف و بیتقوایی در میان خواص اهل دین، صدمات و لطمات جبران ناپذیری را وارد میکند؛ کما اینکه از صدر اسلام تا کنون بیشترین ضربه را همین افراد منافق، خواصِ دنیاطلب و متنسّکان جاهل زدهاند و هر کدام از این گروهها خطراتی را به همراه دارند که باید مراقب کید آنان بود. خواص دنیا طلب در «لحظه لازم» به دلیل وابستگی به ثروت، قدرت، شهرت و ... سکوت میکنند و حتی ممکن است کارشان به جایی برسد که چون شریح قاضی حکم قتل حسین(ع) را هم امضا کنند. کسانی که غائله «سقیفه» یا جنگ جمل، نهروان و صفین را به وجود آوردند، مردمان معمولی نبودند!
روی خطاب در این خطبه به خواص منحرف زمان حضرت امیر(ع) است؛ اما نحوه استدلال منحصر به زمان خاص نیست و میتواند همه زمانها را در برگیرد؛ زیرا حضرت به وحدت خدا، پیامبر و کتاب اشاره میکند و آن را مایه وحدت میداند و نیز اشاره میکند که دین خاتم، دین ناقصی نیست و به این گونه، عقل و خرد را برای درک و فهم دین وارد میسازد. آن حضرت میخواهد بفرماید: هر گاه شما به شکل استدلالی به نقص دین رسیدید، آن وقت اختلاف کنید (که البته هرگز نخواهید رسید).
موضوعات بسیار دیگری در این خطبه ـ با وجود کوتاهی آن ـ نهفته است که طرح و تفسیر آنها به مجال دیگری نیازمند است.
7. ملاک وحدت برای خواص
بعد از پذیرش «حکمیت» در صفین، «اشعث بن قیس» ـ که همیشه روحیه اعتراض داشت ـ به حضرت عرض کرد : «ما را از حکمیت نهی فرمودی، سپس پذیرفتی و داور تعیین کردی! ما نمیدانیم کدام یک از این دو کار درست است؟»
امام(ع) دستِ افسوس را بر هم زد و سخنی ایراد فرمود که در فرازی از آن آمده است: «أین القوم الذین دعوا إلی الاسلام...».[26]
علت مشکلات عدیده و آزار و اذیت امیرمؤمنان(ع) در جنگ صفین، سه دسته از خواص بودند:
اول: منافقان که سر دسته آنان معاویه و عمرو بن عاص بود.
دوم: خواصِ مقدس مآب که نمونه آن ابوموسی اشعری بود.
سوم: خواصِ جاهل کژاندیش که نمونه آن اشعث بن قیس بود.
در واقع این سه جریان باعث به بن بست رسیدن صفین و سالم ماندن معاویه و تضعیف قدرت و اقتدار حضرت امیر(ع) شدند. اما آنچه مهم است، این است که امام علی(ع) ضمن اظهار دل تنگی برای یاران قدیمی خود، صفات برجسته آنان را بر میشمارد که اگر آن صفات در مؤمنان باشد، هیچ گاه شبیه این سه دسته نخواهند شد.
یک: «آنها که به اسلام دعوت شدند و آن را پذیرفتند». معلوم میشود مسلمانانی وجود دارند که هنوز اسلام را باور نداشته و آن را نپذیرفتهاند.
دو: «قرآن تلاوت کردند و معانی آن را شناختند». این جمله میرساند که علاوه بر انس با قرآن، فهم معانی و شناخت آن هم لازم است که بدون آن، آدمی به سان «الاغی خواهد بود که بار آن کتاب است».
سه: «به سوی جهاد برانگیخته شدند و ... شیفته جهاد گردیدند». آنها اهل جهاد و عاشق آن بودند؛ یعنی اهل جان فشانی و ایثار. برای یاری دین خدا فقط از زبان و مال استفاده نکردند، بلکه از بالاترین سرمایه خود؛ یعنی جان هم مایه گذاشتند.
چهار: «از ترس خدا، چشمهایشان گریان، از روزهداری فراوان، شکمهایشان لاغر...، لبهایشان از فراوانی دعا خشک و رنگ صورتشان از شب زندهداری زرد (بود) ...» .
خواص برای آنکه در بینشان تفرقه به وجود نیاید و در «لحظه لازم، حرکت لازم» را انجام دهند، میبایست این چهار صفت را داشته باشند.
8. نقش دین و غیرت در وحدت
خطبه 39 نهج البلاغه، بعد از تهاجم یکی از فرماندهان سپاه معاویه به «عین التمر» بیان شده است. در این سرزمین که سرزمین آبادی بود و در قسمت غربی فرات واقع شده بود، «مالک بن کعب» فرماندار منصوب امام علی(ع) حضور داشت که حدود صد نیروی رزمی و اجرایی تحت اختیارش بود. «نعمان بن بشیر»، فرمانده سپاه معاویه، با دو هزار نفر به آنها حمله کرد. امیرمؤمنان(ع) کوفیان را به جنگ فراخواند، اما آنان توجهی نکردند و این خطبه در مذمت آنان بیان شده است. آن حضرت در قسمتی از این خطبه میفرماید: «لا أبا لکم! ما تنتظرون بنصرکم ربکم؟ أما دین یجمعکم؟ و لا حمیة تحمسکم؟...».[27]
گاهی حضرت امیر(ع) در خطبهها جملاتی بیان میفرماید که شاید غیر از ایشان هیچ کس قادر به بیان آن نبوده است. عبارت «لا ابا لکم» توهین بزرگی است که اگر به قدر سرِ سوزنی غیرت در وجود مخاطبان میبود، باید به خود میآمدند و برای جبران مافات، اقدامات لازم را انجام میدادند. «لا ابا لکم» یعنی بیاصل، بیریشه، بیهویت. حضرت از آنها سؤال میکند که شما اگر میخواهید خدا را یاری کنید، در انتظار چیستید؟ دین شما اجازه دفاع نمیدهد یا غیرت شما؟
از بیان این جمله معلوم میشود که برای جلوگیری از هر گونه تجاوزی، به وحدت نیاز است. اگر به شکل اعتقادی و با تفکر الهی، گروهها با هم متحد شوند، هم خیر دنیا را میبرند و هم از ثواب آخرت بینصیب نخواهند شد. اما اگر دین عامل پیوند آنها نباشد، پس باید به حکم غیرت، عزت و مردانگی دور هم جمع میشدند و از تجاوز دشمن دفاع می کردند. جامعهای که نه عِرق دینی دارد و نه مردانگی، بیشک مرده است.
مهمترین آثار انسجام اسلامی
مهمترین آثار انسجام اسلامی از دیدگاه قرآن از این قرار است:
1. «رسیدن به آرامش و آسایش» (آل عمران / 103؛ انعام / 65).
2. «برچیده شدن زمینه سلطه بیگانگان و استعمارگران» (قصص / 4).
3. «افزایش قدرت و هیمنه مؤمنان» (انفال/46).
4. «تأکید بر اصول دین و چنگ زدن به ریسمان الهی و دور نشدن از آن» (آل عمران/103؛ نساء/59).
5. «رعایت حقوق برابری و عیبجویی نکردن، و گمان باطل به یکدیگر نبردن» (حجرات/11و12).
6. «امر به کار شایسته و معروف و پرهیز و نهی از کار زشت و ناهنجار و منکرات» (آل عمران/104).
رمز استحکام و وحدت اسلامی
1. وحدت مسلمانان، علیرغم تلاشهای مستمر اجانب، برخاسته از پیوند دلهای پاک و خدایی آنهاست و از این رو، این پیوند روحی، گسستناپذیر و محکم است و تا چنین است، توطئههای دنیای غرب ره به جایی نخواهد برد. در قرون جدید قدرتهای اروپایی و آمریکایی عامل اساسی این جدایی بودهاند. با همه اینها، هیچ عاملی نتوانسته است اساس این وحدت را که در روح مردم قرار دارد، از بین ببرد.[28]
به قول اقبال لاهوری:
امر حق را حجت و دعوی یکی است
خیمههای ما جدا، دلها یکی است
از حجاز و چین و ایرانیم ما
شبنم یک صبح خندانیم ما
2. در تعالیم دینی و متون منابع مختلف اسلامی، کلمات و اصطلاحاتی مانندِ: امت، امت واحده، الفت و اخوت اسلامی، برادری دینی، وحدت اسلامی، اتحاد اسلامی، دارالاسلام و ... به کار رفته است که این مفاهیم به طور مستقیم بر اهمیت و جایگاه و نقش برجسته وحدت در جامعه اسلامی دلالت دارند. قرآن کریم با توصیه به اعتصام به حبل الله و نهی از تفرقه، به الفت و برادری و مودت میان دو طایفه اوس و خزرج و از بین رفتن عداوت و کینه دیرینه در سایه نعمت اسلام که مبنای اتحاد و همبستگی آنهاست، اشاره میکند و میفرماید:
(اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمیعًا وَ لا تَفَرّقُوا وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوانًا.)[29]
قرآن در جای دیگر، مسلمانان را به وحدت در پیروی از خدا و پیامبرش دستور میدهد و از تنازع و مشاجره جهت پیشگیری از سستی و زبونی و اضمحلال اقتدار و عظمتشان به طور صریح نهی میکند و میفرماید:
(وَ أَطیعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ ریحُکُمْ).[30]
پیامبر گرامی اسلام با تکیه بر مبانی اتحاد اسلامی، مدینه فاضلهای سرشار از عشق، صمیمیت، برادری، ایثار و تمامی فضایل انسانی ساخت که هنوز بشر در حسرت و آرزوی تحقق دوباره چنین جامعهای به سر میبرد.
3. پیامبر اکرم(ص)، ذلت و زبونی پس از عزت و سربلندی و در پی آن، ضعف و سستی هر ملتی را نشأت گرفته از تفرقهای میداند که ریشه در خصومت و دشمنی دارد. از این رو، ایجاد الفت و پرهیز از تفرقه و عداوت را بر مسلمانان واجب میداند و میفرماید: «ما ذلّ قوم بعد العزّ حتی ضعفوا، و ما ضعفوا حتی تفرّقوا، و ما تفرّقوا حتی تباغضوا ... الواجب علی اولیائنا معاودة الائتلاف و رفض الاختلاف».
4. بزرگ اسطوره صبر و وحدت، حضرت علی(ع) در خطبه 146 ضمن بیان نقش محوری رهبر در جامعه، وحدت را رمز عزت و قدرت دانسته، میفرماید: «عرب امروز گر چه از نظر تعداد اندکاند، اما با نعمت اسلام، فراواناند و با اتحاد و هماهنگی، عزیز و قدرتمندند».
او در فرازی از خطبه قاصعه به علل پیروزی و شکست و عزت و ذلت گذشتگان میپردازد و میفرماید: «پس آن گاه که در زندگی گذشتگان مطالعه و اندیشه میکنید، عهدهدار چیزی باشید که عامل عزت آنان بود و دشمنان را از سر راهشان برداشت و سلامت و عافیت زندگی آنان را فراهم کرد و نعمتهای فراوان را در اختیارشان گذاشت و کرامت و شخصیت به آنان بخشید، که از تفرقه و جدایی اجتناب کردند و بر وحدت و همدلی همت گماشتند و یکدیگر را به وحدت واداشتند و به آن سفارش کردند و از کارهایی که پشت آنها را شکست، و قدرت آنها را در هم کوبید چون: کینهتوزی با یکدیگر، پر کردن دلها از بخل و حسد، به یکدیگر پشت کردن و از هم بریدن و دست از یاری هم کشیدن، بپرهیزید».
راهبردهای اتحاد و انسجام
کتاب خدا میتواند ما را به اتحاد و انسجام برساند: )کانَ النّاسُ أُمّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النّبِیِّینَ مُبَشِّرینَ وَ مُنْذِرینَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النّاسِ فیمَا اخْتَلَفُوا فیهِ[31](؛ یعنی مردم امت واحد بودند و بر این اساس خداوند پیامبران را فرستاد تا مردم را بشارت و بیم دهند و همراه آنان کتابی را به حق فرستاد تا میان آنها نسبت به آنچه اختلاف میکنند، داوری کنند. با توجه به اینکه اختلاف در میان انسانها از همان ابتدای خلقت میان قابیل و هابیل به وجود آمد، بنابراین نمیتوان هیچ برههای از تاریخ را در نظر گرفت که مردم امت واحده بوده باشند. بنابراین مراد از ) کانَ النّاسُ أُمّةً واحِدَةً( این است که خداوند در طراحی و مهندسی تکامل انسان، وحدت جامعه را به عنوان عنصر و عامل مهم مورد توجه قرار داده و به این جهت پیامبران را فرستاده است تا با حل اختلافات مردم بر اساس کتاب الهی، میان آنان وحدت و انسجام ایجاد کنند.
قرآن برای دستیابی به اتحاد، راهکارهایی عملی نیز نشان میدهد که میتوان به اموری چون: توجه به نقاط مشترک[32] و چنگ زدن به ریسمان الهی[33] ـ که مصداق آن قرآن، پیامبر(ص)، امامان(ع) و سنتهای ایشان است ـ اشاره کرد. قرآن اعتصام و چنگ زدن به ریسمان الهی را عامل مهمی برای رهایی از تفرقه و ایجاد اتحاد بر میشمارد؛ زیرا این کتاب آسمانی موجب میشود تا وحدت روشی و هدفی در میان گروه معتقد به آن پدید آید. از آنجا که بشر در هر حال، حتی اگر به قرآن تمسک جوید و راه و روش آن را ملاک و معیار قرار دهد، با اختلافاتی در حوزه تفسیری مواجه و رو به رو میشود، قرآن از مردمان خواسته است که در صورت ایجاد و بروز هر گونه اختلاف و نزاعی به پیامبر(ص) و اولواالامر؛ یعنی اهل بیت مراجعه کنند تا آنان به عنوان مفسر و مبیّن به تفسیر راه و روش و هدف بپردازند.[34]
به نظر قرآن نظارت و کنترل همگانی که از آن به امر به معروف و نهی از منکر یاد میکند، خود راهکاری مهم برای رهایی از اختلافات جزئی و جلوگیری از خروج از راه و روش قرآنی است و بازگشت به روش و هدف درست است؛[35] چنان که مراعات حقوق دیگری به عنوان حقوق برادرِ ایمانی، از مهمترین راهکارها برای جلوگیری از اختلاف و یا تشدید آن است و اتحاد را در میان مردمان گسترش میدهد.[36]
نتیجهگیری
ایجاد اتحاد و اخوت میان ملتها و آحاد مسلمانان در سراسر جهان، از اهداف و آرمانهای اصیل اسلام است که ریشه در قرآن و سنت و آرای اندیشمندان مذاهب اسلامی دارد. برای عملی شدن این هدف و شکلگیری امت واحده اسلامی که در جهت اعتلا و عزت و عظمت و اقتدار جهان اسلام است، وحدت بر محور اصول دین و مشترکات اعتقادی و دامن نزدن به مسائل اختلافی در این عرصه از ضروریات است.
خداوند متعال، وحدت بر محوریِ رهبریِ خدا و رسول و جانشینان آن حضرت را عامل حفظ همبستگی و اتحاد مردم معرفی میکند و این محوریّت، میتواند برکات و آثار فراوانی را به ارمغان آورد.
پینوشتها
1 . بقره / 143.
2 . آل عمران/ 104.
3 . همان/ 103.
4 . مائده/ 48؛ انعام/35؛ هود/118؛نحل/16؛ شوری/8.
5 . آل عمران / 103؛ انعام / 65؛ المیزان، علامه طباطبائی، ج3.
6 . انفال / 46.
7 . بقره / 208.
8 . حجر / 91؛ مجمع البیان، طبرسی، ج1، ص536.
9 . آل عمران / 105.
10 . مائده / 91؛ بقره / 208؛ اعراف / 38.
11 . توبه / 36، 67، 71.
12 . انفال / 46.
13 . آل عمران / 105.
14 . انفال / 63.
15 . آل عمران / 103.
16 . شوری / 13.
17 . انفال/4.
18 . رعد / 11.
19 . نهج البلاغه، خطبه 192، ص280.
20 . کافی، کلینی، ج3، ص2.
21 . نهج البلاغه، خطبه 192، ص 279.
22 . تحف العقول، ابن شعبه حرانی، ص42.
23 . المنجد، محمد بندر ریگی، ص1665.
24 . فرهنگ عمید، ص 1009.
25 . نهج البلاغه، خطبه 18، ص42.
26 . همان، خطبه 121، ص162.
27 . همان، خطبه 39، ص64.
28 . خدماتمتقابل اسلام و ایران، شهیدمطهری، ص51.
29 . آل عمران / 103.
30 . انفال / 46.
31 . بقره / 213.
32 . حج / 5؛ حجرات / 13؛ آل عمران / 64.
33 . آل عمران / 103.
34 . نساء / 59 و 83.
35 . آل عمران / 104 و 105.
36 . حجرات / 11 و 12.