قرآن در سیره و سخن امام مهدی (عج)
آرشیو
چکیده
متن
در هشتاد سوره از قرآن کریم به اشاره و اجمال، از حرکت عظیم الهی امام مهدی(ع) پرده برداشته شده است که این اشارات را پیامبر(ص) و معصومان(ع) در ذیل 270 آیه تفسیر و تبیین کردهاند. و هر یک از سورههای قرآنی از یک تا پانزده آیه و گاهی تمام یک سوره به قیام و انقلاب حضرت مهدی تفسیر شده است مفسران عالی قدر به این روایات در ذیل آیات مربوط اشاره کردهاند.
از یک نگاه میتوان گفت که روز ظهور امام مهدی(ع) روز تأویل قرآن است. محدث بزرگوار علی بن ابراهیم قمی در ذیل آیه )هَلْ یَنظُرُونَ إِلاَّ تَأْوِیلَهُ یَوْمَ یَأْتِی تَأْوِیلُهُ ([1]؛ آیا آنها انتظار تأویل آیات دارند؟ آن روز که تأویل آنها فرارسد»، فرموده: این آیه درباره حضرت قائم(ع) و روز قیامت است.[2]
امام مهدی(ع) مصداق بارز قرآن ناطق است که با آمدن وی همه ِآیات قرآن تفسیر میشود، قرآن بر جهان حکومت میکند، از مهجوریت بیرون میآید، همه مردم به معارف ناب آن به سرعت دست پیدا میکنند و حتی ضعیفترین افراد جامعه به این موهبت الهی خواهند رسید.
آن حضرت را به حق میتوان فرزند قرآن دانست. او با غیر از قرآن انسی ندارد و او است که پیش از ولادت در شکم مادر قرآن میخواند و نیز در حین ولادت و پس از آن، یا به تلاوت قرآن میپرداخت و یا به آن استدلال میکرد. این نوشتار به چند دوره از زندگانی امام مهدی(ع) و به سیره و سخن او میپردازد.
دوره نخست: پیش از ولادت
اگر چه خواندن قرآن و یا سخن گفتن در جنین مادر امری برخلاف عرف و عادت است، اما این امر در خاندان وحی و نبوت و در بین فرزندان فاطمه و علی بسیار عادی بوده است؛ چرا که در حالات هر یک از معصومان(ع) آمده است که پیش از ولادت سخن میگفته و یا قرآن میخوانده است؛ از جمله امام مهدی که این چنین بود.
حکیمه دختر امام جواد(ع) که به دعوت امام حسن عسکری(ع) شب را در خانه امام بیتوته کرده بود، گوید: وقتی که نیمه شب فرارسید، من و نرجس نماز شب خواندیم، سپس پیش خود گفتم سپیده دم نزدیک شده، اما هنوز حملی از او ظاهر نشده است که حضرت ابومحمد عسکری از درون حجره صدا زد که شتاب مکن. گوید از روی شرمساری به حجره برگشتم که نرجس به استقبالم شتافت؛ در حالی که به خود میلرزید. من نیز او را به سینهام چسباندم و سوره )قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ( را و سوره )إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ ( و آیة الکرسی را بر او خواندم. هر چه را میخواندم، آن جنین نیز که در شکم او بود، همراه من میخواند.[3]
در روایت دیگری آمده که امام حسن عسکری به من امر کرد تا بر او )إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ( را بخوانم. وقتی که خواندم، از درون نرگس شنیدم آنچه را که میخواندم، جنین نیز میخواند و به من سلام میکند. من از این جریان بسیار ترسیده بودم که امام صدا زد: هرگز از امر پروردگار تعجب نکن؛ چرا که پروردگار در کودکی حکمت را بر زبان ما جاری میسازد و در بزرگی ما را حجت خود در روی زمین قرار میدهد.[4] در همین گفتگو که میان حکیمه دختر امام جواد و امام حسن عسکری(ع) بود، امام به عمهاش فرمود: «و إن الصبیّ منّا یَتکلّم فی بطن أمّه و یقرأ القرآن و یعبد ربه عزّوجل؛ کودکان ما در شکم مادر خود سخن میگویند و قرآن میخوانند و خدای خود را عبادت میکنند».[5]
دوره دوم: هنگام ولادت
امام مهدی(ع) به هنگام ولادت علاوه بر اینکه برخی آیات قرآن مجید را میخواند، تمام قرآن کریم بلکه تمام کتابهای آسمانی را نیز تلاوت میکرد.
شیخ طوسی به سند خود از حکیمه دختر امام نقل کرده: وقتی که امام مهدی(ع) به دنیا آمد، امام عسکری(ع) دستی بر سر مبارک فرزندش کشید و به او فرمود: فرزندم! به قدرت خداوند سخنگوی. پس ولی خدا از شیطان رجیم به او پناه برده چنین گفت: )وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ وَنُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ ...([6]؛ ما میخواهیم بر مستضعفان زمین منت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم و حکومتشان را در زمین پابرجا سازیم ....». آن گاه بر پیامبر خدا(ص) و بر علی امیرمؤمنان و بر هر یک از امامان درود فرستاد تا اینکه به پدر بزرگوارش رسید.[7]
تلاوت کتب آسمانی
همچنین حکیمه دختر امام جواد(ع) از ماجرای لحظه ولادت امام مهدی چنین سخن گوید: پس امام حسن عسکری(ع) صورت و دو دست و دو پای فرزندش را بوسید و آن گاه زبان خویش را در دهان او گذارد؛ همانند پرندگان که غذا در دهان جوجه خود میگذراند. سپس به او فرمود: بخوان! پس او شروع به خواندن قرآن کرد و از بسم الله الرحمن الرحیم آغاز کرد تا قرآن را به پایان رسانید.[8]
حکیمه میگوید: در هفتمین روز از ولادت امام مهدی بر امام حسن عسکری(ع) وارد شدم و بر او سلام گفتم و در محضرش نشستم. امام فرمود: فرزندم را بیاور. پس او را آوردم؛ در حالی که لباسهای زرد رنگی بر تن داشت. امام عسکری(ع) همانند روز اول زبانش را در دهان او قرار داد و فرمود: فرزندم! سخن بگو. و سپس فرمود: فرزندم! بخوان، هر آنچه را که خداوند بر پیامبران و رسولانش نازل کرده است. او نیز به زبان سریانی شروع به خواندن صحف آدم(ع) کرد. همچنین کتاب حضرت ادریس، کتاب حضرت نوح، کتاب حضرت هود، کتاب حضرت صالح، صحف حضرت ابراهیم، تورات حضرت موسی، زبور حضرت داود، انجیل حضرت عیسی و فرقان جدم رسول الله(ص) را تلاوت فرمود. سپس به نقل داستانهای پیامبران و مرسلین پرداخت و آنها را یکی پس از دیگری ذکر کرد تا به زمان حضرت امام عسکری(ع) رساند.[9]
دوره سوم: دوران کودکی
از دو گفتگویی که حضرت امام مهدی(ع) در زمان پدر و در دوران کودکی خویش داشته، روشن میشود که حضرت ضمن بیان برخی آیات قرآن به پرسشهای قرآنی نیز پاسخ داده است. حضرت در گفتگو با سعد بن عبدالله اشعری قمی در بیان مراد خداوند از )إِنِّی أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى([10] میفرمایدکه یعنی: «ای موسی! محبت اهل خود را از قلبت بیرون کن» و آنگاه به مقصود از کهیعص[11] میپردازد و در آخر به آیه شریفه )وَاخْتَارَ مُوسَى قَوْمَهُ سَبْعِینَ رَجُلاً لِّمِیقَاتِنَا...([12] پرداخته، راه و روش گفتگو را با دشمنان به سعد بن عبدالله میآموزد.[13]
گفتگو با کامل بن ابراهیم مدنی
محمد بن انصاری روایت کرده است: گروهی از مفوضه کامل بن ابراهیم مدنی را نزد امام حسن عسکری(ع) فرستاند. او میگوید: با خود گفتم: وقتی خدمت آن حضرت رسیدم، درباره حدیثی که از او روایت شده، بپرسم که فرموده است جز کسی که حق مرا نشناسد، وارد بهشت نخواهد شد.
وقتی که وارد شدم، کنار دری که پردهای آن را پوشانده بود، نشستم. در همان حال بادی وزید و گوشهای از پرده کنار رفت. ناگاه جوانی را چون پاره ماه دیدم که حدود چهار بهار از عمر او میگذشت. به من فرمود: ای کامل بن ابراهیم! من از سخنش برخود لرزیدم و گفتم: بلی، مولای من ..!
سپس فرمود: آمدهای درباره سخن مفوضه بپرسی؟ آنان دروغ گفتند، بلکه دلهای ما ظرفهای مشیت و اراده خدای عزّوجل است. هر گاه بخواهد، ما هم میخواهیم و خداوند در این باره میفرماید: )وَمَا تَشَاؤُنَ إِلَّا أَن یَشَاء اللَّهُ...([14]. امام عسکری به من فرمود: چرا نشستهای؟ پرسشت را پاسخ داد. به پا خیز، و من برخاستم.[15]
دوره چهارم: دوران غیبت صغرا
غیبت صغرا هفتاد و اندی سال به طول انجامید. در این مدت حضرت امام مهدی(ع) ملاقاتهای بسیار محدودی داشت و گاه در پاسخ به سخن برخی مدعیان، یا در بیان علت غیبت و یا در ردّ برخی از افراد و گروهها و جریانات انحرافی نامههایی را مینویسد که برخی از آنها را نقل میکنیم.
پاسخ نامه احمد بن اسحاق
طبرسی از سعد بن عبدالله اشعری و او از شیخ صدوق روایت کرده: یکی از یاران ما خدمت احمد بن اسحاق بن سعد اشعری رسید و به وی اطلاع داد که جعفر بن علی نامهای به او نوشته و خودش را به وی معرفی کرده و بدو اعلان داشته که وی پس از برادرش امام عسکری(ع) امام است و به حلال و حرام و بر همه علوم و دانش احاطه دارد.
احمد بن اسحاق گوید: وقتی نامه او را خواندم، نامهای به صاحب الزمان (ع) نوشتم و نامه جعفر را ضمیمه آن کردم. حضرت چنین پاسخ داد:
به نام خداوند بخشنده مهربان. نامهات و نامهای که همراه آن بود، به من رسید. خداوند تو را حفظ فرماید! بر اختلاف الفاظ و اشتباهات مکرر آن نامه آگاه شدم و اگر شما هم دقت میکردی، به برخی از آن اشتباهات پی میبردی ... . او با ادعایی که کرده، بر خدا دروغ بسته است. نمیدانم او چگونه میخواهد ادعایش را ثابت کند؛ آیا (ادعای او) به (سبب) آشناییاش با احکام دین است؟ به خدا سوگند! نه حلال و حرامی میداند و نه خوب و بد را از یکدیگر تمیز میدهد. آیا این کار را با علم و دانش خود انجام میدهد؛ در صورتی که او حق را از باطل و محکم را از متشابه باز نمیشناسد و حدود نماز و وقت آن را نمیداند. آیا همه اینها از سر تقواست؟ خدا گواه است که او چهل روز نماز واجب را ترک کرد. این دعا برای شعبده بازی است. شاید خبر آن به شما برسد که هنوز ظرفهای میگساری او برقرار و آثار گناه و معصیت و تمرد او بر خداوند عیان و پابرجاست و شاید میخواهد این کار را با معجزه انجام دهد. اگر راست میگوید، معجزهای بیاورد و یا با دلیلی آن کار را انجام دهد و اگر راستگو است، آن دلیل را اقامه کند و اگر این امر را با دلیل و برهان انجام میدهد، در این صورت دلیلش را ذکر کند. خدای عزّوجل در کتاب خویش میفرماید: )بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ حم تَنْزِیلُ الْکِتَابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ مَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَأَجَلٍ مُّسَمًّى...([16]؛ «هم این کتاب از سوی خداوند عزیز و حکیم نازل شده است. ما اسمانها و زمین و آنچه را که در میان این دو است، جز به حق و برای وقت معینی نیافریدیم، اما کافران از آنچه انذار میشوند، روی گرداناند. به آنان بگو: این معبودهایی را که غیر از خدا پرستش میکنید، به من نشان دهید. چه چیزی از زمین را آفریدهاند یا شرکتی در آفرینش آسمانها دارند؟ کتابی آسمانی پیش از این یا اثر علمی از گذشتگان برای من بیاورید، اگر راست میگویید! چه کسی گمراهتر است از آن کسی که معبودی غیر خدا را میخواند که تا قیامت هم به او پاسخ نمیگوید و از خواندن آنها بیخبر است. و هنگامی که مردم محشور میشوند، معبودهای آنها دشمنانشان خواهند بود، حتی عبادت آنها را انکار میکنند؟!»[17]
پاسخ اسحاق بن یعقوب
در پاسخ نامهای که به وسیله عمروی به اسحاق بن یعقوب نوشت، چنین آمده است: «و اما علت غیبت این است که خداوند عزّوجل میگوید: )یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَسْأَلُواْ عَنْ أَشْیَاء إِن تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ([18]؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید، از چیزهایی نپرسید که اگر برای شما آشکار گردد، شما را ناراحت میکند.
هیچ یک از پدرانم نیستند، مگر آنکه بر عهدهاش بیعتی از طاغوت زمان خود باشد و هنگامی که من خارج میشوم، هیچ بیعتی از طاغوتها بر من نخواهد بود».[19]
فضیلت سوره توحید و قدر
در نامهای محمد بن عبدالله بن جعفر حمیری به امام زمان(ع) مینویسد: در ثواب قرائت قرآن در نمازهای فریضه از عالم(ع) رسیده است که فرمود: تعجب است از کسی که در نمازش، (إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ) نخواند، چگونه نمازش پذیرفته میشود؟ همچنین روایت شده: هیچ نمازی رشد و نمو نمیکند، در صورتی که در آن )قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ( خوانده نشود. امام در پاسخ فرمود: مقدار ثواب در سورهها به همان اندازهای است که روایت در مورد آن وارد شده است. و اگر سورهای را که خواندنش ثواب دارد، رها کند و به جایش (قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ) و (إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْر) را به خاطر فضیلتشان بخواند، هم ثواب این دو سوره و هم ثواب سورهای که ترک کرده، به او داده میشود همچنین جایز است غیر از این دو سوره را بخواند و نمازش هم تمام است، ولی این شخص فضیلت را رها کرده است.
بیزاری از غالیان
در نامهای که از حضرت امام مهدی(ع) در رد غالیان و بیزاری از ایدههای باطلشان صادر شده، ان حضرت به محمد بن علی بن هلال کرخی چنین نوشته است:
«ای محمد بن علی! خدای متعال اجلّ است از آنچه توصیفش میکنند. (بدان که) ما هرگز شریکان خدا در علم و قدرتش نیستیم، بلکه علم غیب را کسی جز او نمیداند؛ همان گونه که در کتاب محکم خود فرموده: (قُلْ لا یَعْلَمُ مَنْ فِی السّمواتِ وَ اْلأَرْضِ الْغَیْبَ إِلاّ اللّهُ)[20]؛ بگو که در آسمانها و زمین جز خداوند کسی غیب را نمیداند».
من و تمام پدرانم از گذشتگان همچون حضرت آدم و نوح و ابراهیم و موسی و غیر اینان از انبیا و همچنین از آخرین که رسول خدا و علی بن ابیطالب و غیر اینان از امامان گذشته تا روزهای ظهور و انتهای دورانم، همه ما بندگان خدای هستیم. و او میفرماید: (وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْری فَإِنّ لَهُ مَعیشَةً ضَنْکًا وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمى* قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنی أَعْمى وَ قَدْ کُنْتُ بَصیرًا * قالَ کَذلِکَ أَتَتْکَ آیاتُنا فَنَسیتَها وَ کَذلِکَ الْیَوْمَ تُنْسى)[21]؛ هر کس از یاد من روی گردان شود، زندگی سخت و دشواری خواهد داشت و روز قیامت او را نابینا محشور میکنیم، میگوید: پروردگارا! چرا نابینا محشورم کردی، من که بینا بودم؟ میفرماید: آن گونه که آیات ما برای تو آمد و تو آنها را فراموش کردی، امروز نیز تو فراموش خواهی شد.
ای محمد بن علی! افراد نادان و ابلهان و سبکمغزان از شیعه، ما را (به خاطر برخی از سخنان آزار دادهاند. پس خدا را که جز او نیست و شهادت همو برای ما بس است، شاهد میگیرم و همچنین پیامبر(ص) را و تمام فرشتگان و پیامبران الهی و اولیای او و تو را و هر کس که بر این نام آگاهی یافت، شاهد میگیرم که من از کسی که درباره ما بگوید که (بدون تعلیم الهی) علم غیب میدانیم، به خدا بیزاری میجویم و یا اینکه بگوید ما در ملک و پادشاهی خداوند شریک هستیم و یا اینکه بخواهند برای ما جایگاهی غیر از جایگاهی که خداوند برای ما پسندیده است و برای آن آفریده شدهایم، قرار دهند ...».[22]
رهایی از سرگردانی
شیخ طوسی به سند خود از علی بن ابراهیم رازی نقل کرده: فردی مورد وثوق در مدینة السلام برای من نقل کرد که در پی مشاجره و گفتگوی ابنابی غانم قزوینی و جماعتی از شیعیان درباره جانشین پس از امام حسن عسکری(ع) و گفته ابن ابی غانم که امام بدون جانشین از دنیا رفته است، عدهای از همان ها نامهای نوشتند و آن را به ناحیه فرستادند و امام را از ماجرای گفتگو و مشاجره باخبر ساختند. پس جواب آنها به خط مبارک امام زمان(ع) چنین آمد:
«بسم الله الرحمن الرحیم. خداوند ما و شما را از گمراهی و فتنهها سلامت بدارد و به ما و شما روح یقین عنایت بفرماید و ما و شما را از سوء عاقبت پناه دهد! به من خبر رسیده که گروهی از شما در دین و همچنین در مورد والیان امورتان به شک و تردید افتادهاید که این اختلاف ما را به خاطر خود شما اندوهگین کرده است... . ای مردم! شما را چه شده است که پیوسته در شک، سرگردانید و در حیرت و سردرگمی، واژگون و وارونه هستید؟ آیا فرمایش خدای عزّوجل را نشنیدید که میگوید: (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکُم)[23]؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید، خدا را اطاعت کنید و پیامبر خدا و اولوا الامر را اطاعت کنید.
آیا ندانستید آنچه را که نقل شده از حوادث و رویدادها، همهاش درباره امامان گذشته و باقیماندگان آنهاست؟ آیا ندیدید که چگونه خداوند برای شما دژ و پناه قرار داد تا به سوی آنها پناه ببرید و نیز نشانههایی را روی زمین قرار داد تا در پرتو همانها راه را بیابید؟ از زمان حضرت آدم(ع) تا اینکه ماضی(ع)[24] ظاهر شد و هر گاه یکی از آن نشانهها غایب شد، نشانه دیگر ظاهر میگشت و اگر ستارهای غایب میشد، ستاره دیگر طلوع میکرد. حال که خداوند او را به سوی خود فراخواند، گمان بردید که خدای متعال دین خود را باطل کرده است و یا آن را که بین خود و بندگانش قرار داده بود، قطع کرده؟! هرگز چنین نیست و چنین چیزی نخواهد بود تا قیامت و رستاخیز به پا شود و امر خداوند ظاهر گردد؛ گر چه ناراضی باشند...».[25]
دوره پنجم: در دوران ظهور
اما در دوران ظهور و قیام و انقلاب امام مهدی(ع) ماجرا به گونه دیگری خواهد بود؛ چرا که یکباره قرآن مجید از غربت و هجران بیرون میآید، آن زمان، وقت حاکمیتش و هنگام اجرای قوانین روحبخش آن و زمان داوری به آن است.
آری، آن دوران وقت ظهور کتابی است که قرنها مردم از آن فاصله گرفته و طبق هواهای نفسانی خود به تأویل و تفسیر آن پرداختهاند. آن روز زمان نشستن بر سر سفره معارف قرآنی و بهره جستن از حقایق پنهانش میباشد.
اینک همراه ما باشید تا در محضر قرآن و در کنار امام زمان به هنگام ظهورش باشیم.
اولین سخن
امام صادق(ع) میفرماید: آن زمانی که امام مهدی(ع) ظهور میکند، به کعبه تکیه میکند؛ در حالی که 313 نفر نزد او جمع شدهاند. اولین سخن و گفتهاش این آیه است: (بَقِیَّةُ اللّهِ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ)[26]؛ «آنچه خداوند برای شما باقی گزارده، برایتان بهتر است، اگر ایمان داشته باشید». سپس میفرماید: «منم بقیة الله و من حجت خدا و خلیفه او برشمایم». پس سلام کنندهای بر او سلام نمیکند، مگر آنکه میگوید: السلام علیکَ یا بقیة الله فی ارضه، و زمانی که نزد او چهار هزار نفر جمع شوند، از مکه بیرون میرود و در روی زمین معبودی غیر از خدای عزّوجل از بت و غیر آن باقی نمیماند، مگر آنکه آتش در آن میافتد و خواهد سوخت.[27]
استناد به آیهای دیگر
جابر بن یزید جعفی از امام محمد باقر(ع) درباره حوادث روز ظهور امام مهدی(ع) نقل کرده که ماجرای فرو رفتن لشکر سفیانی در سرزمین بیداء در وقتی خواهد بود که حضرت قائم(ع) در مکه به خانه خدا تکیه کرده و به خانه پرروردگار خود پناه برده است. امام(ع) در آن هنگام فریاد میزند : «ای مردم! ما از خداوند کمک و یاری میطلبیم. پس هر که به ندای ما لبیک گوید، ما اهل بیت پیامبرتان حضرت محمد(ص) میباشیم و به خدا و پیامبرش نزدیک هستیم.
ای مردم! هر که با من درباره آدم محاجّه و گفتگو کند، من به حضرت آدم نزدیکترم، و هر که درباره نوح با من محاجّه کند، من از دیگران به حضرت نوح نزدیکترم، و هر کس با من درباره ابراهیم محاجّه کند، من از هر کس دیگر به ایشان نزدیکترم، هر کس با من درباره حضرت محمد مصطفی(ص) محاجّه کند، من به او از دیگران نزدیکتر هستم و هر کس با من درباره پیامبران گفتگو کند، من از دیگران به همه پیامبران نزدیکترم. آیا خداوند در کتاب خود نمیفرماید: (إِنَّ اللّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِیمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِینَ)[28] ؛ خداوند آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برتری داد.
ای مردم! من یادگار آدم و دخیره نوح و برگزیده ابراهیم و حضرت محمد هستم. هان، ای مردم! هر که با من درباره کتاب خدا محاجّه کند، پس من به کتاب خدا از همه نزدیکترم و هر که با من درباره سنت رسول خدا گفتگو و مناظره کند، پس من به سنت رسول خدا از همه کس نزدیکترم.
خدای را گواه میگیرم، هر که امروز سخن مرا شنید به افراد غایب پیام مرا برساند، شما را به حق خدا و پیامبرش(ص) و به حق من که بر شما حق قرابت با رسول خدا دارم، ما را یاری دهید و از کسی که به ما ستم میکند، جلوگیری کنید؛ چرا که ما را ترساندهاند و به ما ظلم شده است و از شهر و دیارمان طرد شدهایم و از حقمان جلوگیری کردهاند. اهل باطل به ما افترا بستهاند. ای مردم! خدا را درباره ما در نظر بگیرید. ما را تنها نگذارید و یاریمان کنید که خداوند شما را یاری خواهد کرد».[29]
مضطرّ حقیقی
امام صادق(ع) میفرماید: «زمانی که حضرت قائم(ع) ظهور میکند، داخل مسجد الحرام شده، روبه روی کعبه ایستاده، پشت به مقام حضرت ابراهیم دو رکعت نماز میخواند، سپس از جای برخاسته، میگوید: ای مردم! من از هر کس دیگر به حضرت آدم نزدیکترم، من به حضرت ابراهیم از دیگران اولی هستم، من به حضرت اسماعیل اولی هستم. ای مردم! من از دیگران به پیامبر(ص) اولی هستم. سپس دو دست خود را به سوی آسمان بالا برده، پروردگار خویش را میخواند و به درگاهش گریه و زاری و التماس میکند تا اینکه با صورت به زمین میخورد. و همین است معنای فرمایش خداوند که فرموده: (أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ وَیَجْعَلُکُمْ خُلَفَاء الْأَرْضِ أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ قَلِیلاً مَّا تَذَکَّرُونَ)[30]؛ یا کسی دعای مضطر را اجابت میکند و گرفتاری را برطرف میسازد و شما را خلفای زمین قرار میدهد. آیا معبودی با خداست؟ کمتر متذکر میشوید».[31]
جهاد با تأویلگران قرآن
بخش دیگر سیره قرآنی امام مهدی(ع) این است که وی به هیچ گونه اجازه نمیدهد تا برخی از دشمنان، قرآن را وسیله و دستاویزی برای جنگ با امام زمان قرار دهند. فضیل بن یسار گوید: از امام جعفر صادق(ع) شنیدم که میفرمود: «هنگامی که قائم ما قیام میکند، از جهل و نادانی مردم بیش از آنچه که پیامبر(ص) از مردم دید، میبیند. گوید عرض کردم: چگونه
فرمود: پیامبر(ص) وقتی مبعوث شد که آنان سنگ و چوب تراشیده شده را پرستش میکردند. اما زمانی که قائم ما قیام میکند، مردم به سویش میآیند و همه آنها کتاب خدا را در برابر او تأویل میکنند و با آن حضرت به احتجاج و لجاجت میپردازند».[32]
و در روایت دیگری امام صادق(ع) میفرماید: «هنگامی که قائم(ع) ظهور میکند، (گروهی) بر او خروج میکنند و با تأویل کردن قرآن به دفاع از آن میپردازند و با این بهانه با حضرت به جنگ بر میخیزند».[33]
ایجاد فضاهای قرآنی
محمد ابراهیم نعمانی در کتاب الغیبة به چند حدیث اشاره میکند که دلالت بر ایجاد فضاهای قرآنی از سوی امام زمان دارد. بر اساس برخی از این روایات، این مسئولیت به یاران و به شیعیان و در برخی دیگر این به دست ایرانیان سپرده میشود.
حبّه عرنی گوید: امیرمؤمنان فرمود: «گویا میبینم که شیعیان ما در مسجد کوفه چادرهایی برقرار ساختهاند و به مردم قرآن را همان گونه که نازل شده، میآموزند».[34] اَصبَغ بن نباته همین روایت را از امیرمؤمنان درباره عجم نقل کرده است.[35]
بهرهمندی زنان از کتاب خدا
مصداقهای بارز ایجاد این گونه فضاها، دستیابی زنان به معارف الهی و استفاده بهتر از کتاب خدا و وحی آسمانی است. حمران بن اعین گوید: از امام ابوجعفر (محمد باقر)(ع) شنیدم، میفرمود: «گویا میبینم دین شما پیوسته در خون خود دست و پا میزند و بر نمیگرداند آن را برای شما، مگر مردی از ما اهل بیت(ع) پس در هر سال دو مرتبه به شما عطا و بخشش خواهد کرد و در هر ماه دو مرتبه حقوق و روزی خواهد داد و در زمان او به حکمت و دانش میرسید؛ به گونهای که حتی زن در خانه خویش به کتاب خدا و سنت رسول الله به داوری میپردازد».[36]
همراه داشتن قرآنی که امام علی(ع) جمع کرد
در تفسیر برهان در ذیل آیه (وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَى الْکِتابَ فَاخْتُلِفَ فیهِ) گفته است: آنان اختلاف کردند، همان طور که این امت اختلاف ورزیدند در آن کتاب که همراه قائم است و برای ایشان میآورد؛ تا اینکه بسیاری از مردم آن را انکار میکنند. پس او جلو ایشان میآید و گردنشان را میزند.[37]
طبرسی در کتاب احتجاج از ابوذر نقل کرده است: چون رسول خدا(ص) درگذشت، علی(ع) بنابر وصیت پیامبر قرآن را جمع کرد و نزد مهاجرین و انصار آورد و آن را بر ایشان عرضه داشت. چون ابوبکر آن را گشود و در نخستین صفحه آن فضیحتهای آنان بیرون آمد، عمر آن را پرتاب کرد و گفت: یا علی! آن را بازگردان که به آن نیازی نداریم. حضرت آن را گرفت و بازگشت. چون عمر به خلافت رسید، از علی(ع) درخواست کرد که آن قرآن را به آنها بازگرداند و گفت: یا ابا الحسن! کاش قرآنی را که برای ابوبکر آوردی، اکنون بیاوری تا بر آن گرد آییم. آن جناب فرمود: هیهات، راهی به آن نیست. آن را آوردم تا بر شما حجت تمام شود و روز قیامت نگویید که ما از آن غافل بودیم، یا بگویید آن را برای ما نیاوردی. قرآنی که نزد من است، بر آن دست نمیگذارد مگر پاکیزگان و اوصیایی از فرزندانم. عمر گفت: آیا برای اظهار کردن آن وقت معلوم است؟ امام فرمود: آری، زمانی که قائم فرزندان من قیام کند، آن را آشکار سازد و مردم را بر آن وا میدارد و سنت الهی را جاری میکند».[38]
در اینجا باید توضیح دهم که ممکن است امیرمؤمنان برخی مطالب را از زبان پیامبر به عنوان توضیح و تفسیر برخی آیات نقل کرده بود که خوشایند عمر بن الخطاب نبوده است. لذا قرآن را پرتاب میکند، اما پس از تثبیت خلافت خودش از امیرمؤمنان میخواهد که همان را بیاورد تا بر گرد آن جمع شوند، اما با پاسخ منفی امیرمؤمنان روبهرو میشود.
پینوشتها
1 . اعراف/53.
2 . تفسیر قمی، ج1، ص235.
3 . الخرایح و الجرایح، ج1، ص455.
4 . کمال الدین، ج2، ص426.
5 . همان.
6 . قصص/5.
7 . غیبة شیخ طوسی، ص140.
8 . دلائل الامامة، ص268.
9 . الهدایة الکبری، ص70.
10 . طه/12.
11 . مریم/1.
12 . اعراف/155.
13 . کمال الدین، ج2، ص454.
14 . انسان/30.
15 . با خورشید سامرا، ص267.
16 . احقاف/1ـ 6.
17 . احتجاج، ج2، ص468.
18 . مائده/101.
19 . اعلام الوری، ص423.
20 . نمل/65
21 . طه/126،125،124
22 . معادن الحکمه، ج2، ص282.
23 . نساء/59.
24 . مقصود امام حسن عسکری(ع) است.
25 . کتاب الغیبة، ص172.
26 . هود/86.
27 . مستدرک الوسائل، ج12، ص335. در متن اصلی جایش مشخص نیست.
28 . آل عمران/33.
29 . کتاب الغیبة، ص279.
30 . نمل/62.
31 . تأویل الآیات، ج1، ص402.
32 . کتاب الغیبة، ص297.
33 . همان.
34 . همان، ص318.
35 . همان.
36 . کتاب الغیبة، ص239.
37 . تفسیر برهان، ج2، ص964.
38 . ستاره درخشان، ص459، به نقل از احتجاج طبرسی.
از یک نگاه میتوان گفت که روز ظهور امام مهدی(ع) روز تأویل قرآن است. محدث بزرگوار علی بن ابراهیم قمی در ذیل آیه )هَلْ یَنظُرُونَ إِلاَّ تَأْوِیلَهُ یَوْمَ یَأْتِی تَأْوِیلُهُ ([1]؛ آیا آنها انتظار تأویل آیات دارند؟ آن روز که تأویل آنها فرارسد»، فرموده: این آیه درباره حضرت قائم(ع) و روز قیامت است.[2]
امام مهدی(ع) مصداق بارز قرآن ناطق است که با آمدن وی همه ِآیات قرآن تفسیر میشود، قرآن بر جهان حکومت میکند، از مهجوریت بیرون میآید، همه مردم به معارف ناب آن به سرعت دست پیدا میکنند و حتی ضعیفترین افراد جامعه به این موهبت الهی خواهند رسید.
آن حضرت را به حق میتوان فرزند قرآن دانست. او با غیر از قرآن انسی ندارد و او است که پیش از ولادت در شکم مادر قرآن میخواند و نیز در حین ولادت و پس از آن، یا به تلاوت قرآن میپرداخت و یا به آن استدلال میکرد. این نوشتار به چند دوره از زندگانی امام مهدی(ع) و به سیره و سخن او میپردازد.
دوره نخست: پیش از ولادت
اگر چه خواندن قرآن و یا سخن گفتن در جنین مادر امری برخلاف عرف و عادت است، اما این امر در خاندان وحی و نبوت و در بین فرزندان فاطمه و علی بسیار عادی بوده است؛ چرا که در حالات هر یک از معصومان(ع) آمده است که پیش از ولادت سخن میگفته و یا قرآن میخوانده است؛ از جمله امام مهدی که این چنین بود.
حکیمه دختر امام جواد(ع) که به دعوت امام حسن عسکری(ع) شب را در خانه امام بیتوته کرده بود، گوید: وقتی که نیمه شب فرارسید، من و نرجس نماز شب خواندیم، سپس پیش خود گفتم سپیده دم نزدیک شده، اما هنوز حملی از او ظاهر نشده است که حضرت ابومحمد عسکری از درون حجره صدا زد که شتاب مکن. گوید از روی شرمساری به حجره برگشتم که نرجس به استقبالم شتافت؛ در حالی که به خود میلرزید. من نیز او را به سینهام چسباندم و سوره )قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ( را و سوره )إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ ( و آیة الکرسی را بر او خواندم. هر چه را میخواندم، آن جنین نیز که در شکم او بود، همراه من میخواند.[3]
در روایت دیگری آمده که امام حسن عسکری به من امر کرد تا بر او )إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ( را بخوانم. وقتی که خواندم، از درون نرگس شنیدم آنچه را که میخواندم، جنین نیز میخواند و به من سلام میکند. من از این جریان بسیار ترسیده بودم که امام صدا زد: هرگز از امر پروردگار تعجب نکن؛ چرا که پروردگار در کودکی حکمت را بر زبان ما جاری میسازد و در بزرگی ما را حجت خود در روی زمین قرار میدهد.[4] در همین گفتگو که میان حکیمه دختر امام جواد و امام حسن عسکری(ع) بود، امام به عمهاش فرمود: «و إن الصبیّ منّا یَتکلّم فی بطن أمّه و یقرأ القرآن و یعبد ربه عزّوجل؛ کودکان ما در شکم مادر خود سخن میگویند و قرآن میخوانند و خدای خود را عبادت میکنند».[5]
دوره دوم: هنگام ولادت
امام مهدی(ع) به هنگام ولادت علاوه بر اینکه برخی آیات قرآن مجید را میخواند، تمام قرآن کریم بلکه تمام کتابهای آسمانی را نیز تلاوت میکرد.
شیخ طوسی به سند خود از حکیمه دختر امام نقل کرده: وقتی که امام مهدی(ع) به دنیا آمد، امام عسکری(ع) دستی بر سر مبارک فرزندش کشید و به او فرمود: فرزندم! به قدرت خداوند سخنگوی. پس ولی خدا از شیطان رجیم به او پناه برده چنین گفت: )وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ وَنُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ ...([6]؛ ما میخواهیم بر مستضعفان زمین منت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم و حکومتشان را در زمین پابرجا سازیم ....». آن گاه بر پیامبر خدا(ص) و بر علی امیرمؤمنان و بر هر یک از امامان درود فرستاد تا اینکه به پدر بزرگوارش رسید.[7]
تلاوت کتب آسمانی
همچنین حکیمه دختر امام جواد(ع) از ماجرای لحظه ولادت امام مهدی چنین سخن گوید: پس امام حسن عسکری(ع) صورت و دو دست و دو پای فرزندش را بوسید و آن گاه زبان خویش را در دهان او گذارد؛ همانند پرندگان که غذا در دهان جوجه خود میگذراند. سپس به او فرمود: بخوان! پس او شروع به خواندن قرآن کرد و از بسم الله الرحمن الرحیم آغاز کرد تا قرآن را به پایان رسانید.[8]
حکیمه میگوید: در هفتمین روز از ولادت امام مهدی بر امام حسن عسکری(ع) وارد شدم و بر او سلام گفتم و در محضرش نشستم. امام فرمود: فرزندم را بیاور. پس او را آوردم؛ در حالی که لباسهای زرد رنگی بر تن داشت. امام عسکری(ع) همانند روز اول زبانش را در دهان او قرار داد و فرمود: فرزندم! سخن بگو. و سپس فرمود: فرزندم! بخوان، هر آنچه را که خداوند بر پیامبران و رسولانش نازل کرده است. او نیز به زبان سریانی شروع به خواندن صحف آدم(ع) کرد. همچنین کتاب حضرت ادریس، کتاب حضرت نوح، کتاب حضرت هود، کتاب حضرت صالح، صحف حضرت ابراهیم، تورات حضرت موسی، زبور حضرت داود، انجیل حضرت عیسی و فرقان جدم رسول الله(ص) را تلاوت فرمود. سپس به نقل داستانهای پیامبران و مرسلین پرداخت و آنها را یکی پس از دیگری ذکر کرد تا به زمان حضرت امام عسکری(ع) رساند.[9]
دوره سوم: دوران کودکی
از دو گفتگویی که حضرت امام مهدی(ع) در زمان پدر و در دوران کودکی خویش داشته، روشن میشود که حضرت ضمن بیان برخی آیات قرآن به پرسشهای قرآنی نیز پاسخ داده است. حضرت در گفتگو با سعد بن عبدالله اشعری قمی در بیان مراد خداوند از )إِنِّی أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى([10] میفرمایدکه یعنی: «ای موسی! محبت اهل خود را از قلبت بیرون کن» و آنگاه به مقصود از کهیعص[11] میپردازد و در آخر به آیه شریفه )وَاخْتَارَ مُوسَى قَوْمَهُ سَبْعِینَ رَجُلاً لِّمِیقَاتِنَا...([12] پرداخته، راه و روش گفتگو را با دشمنان به سعد بن عبدالله میآموزد.[13]
گفتگو با کامل بن ابراهیم مدنی
محمد بن انصاری روایت کرده است: گروهی از مفوضه کامل بن ابراهیم مدنی را نزد امام حسن عسکری(ع) فرستاند. او میگوید: با خود گفتم: وقتی خدمت آن حضرت رسیدم، درباره حدیثی که از او روایت شده، بپرسم که فرموده است جز کسی که حق مرا نشناسد، وارد بهشت نخواهد شد.
وقتی که وارد شدم، کنار دری که پردهای آن را پوشانده بود، نشستم. در همان حال بادی وزید و گوشهای از پرده کنار رفت. ناگاه جوانی را چون پاره ماه دیدم که حدود چهار بهار از عمر او میگذشت. به من فرمود: ای کامل بن ابراهیم! من از سخنش برخود لرزیدم و گفتم: بلی، مولای من ..!
سپس فرمود: آمدهای درباره سخن مفوضه بپرسی؟ آنان دروغ گفتند، بلکه دلهای ما ظرفهای مشیت و اراده خدای عزّوجل است. هر گاه بخواهد، ما هم میخواهیم و خداوند در این باره میفرماید: )وَمَا تَشَاؤُنَ إِلَّا أَن یَشَاء اللَّهُ...([14]. امام عسکری به من فرمود: چرا نشستهای؟ پرسشت را پاسخ داد. به پا خیز، و من برخاستم.[15]
دوره چهارم: دوران غیبت صغرا
غیبت صغرا هفتاد و اندی سال به طول انجامید. در این مدت حضرت امام مهدی(ع) ملاقاتهای بسیار محدودی داشت و گاه در پاسخ به سخن برخی مدعیان، یا در بیان علت غیبت و یا در ردّ برخی از افراد و گروهها و جریانات انحرافی نامههایی را مینویسد که برخی از آنها را نقل میکنیم.
پاسخ نامه احمد بن اسحاق
طبرسی از سعد بن عبدالله اشعری و او از شیخ صدوق روایت کرده: یکی از یاران ما خدمت احمد بن اسحاق بن سعد اشعری رسید و به وی اطلاع داد که جعفر بن علی نامهای به او نوشته و خودش را به وی معرفی کرده و بدو اعلان داشته که وی پس از برادرش امام عسکری(ع) امام است و به حلال و حرام و بر همه علوم و دانش احاطه دارد.
احمد بن اسحاق گوید: وقتی نامه او را خواندم، نامهای به صاحب الزمان (ع) نوشتم و نامه جعفر را ضمیمه آن کردم. حضرت چنین پاسخ داد:
به نام خداوند بخشنده مهربان. نامهات و نامهای که همراه آن بود، به من رسید. خداوند تو را حفظ فرماید! بر اختلاف الفاظ و اشتباهات مکرر آن نامه آگاه شدم و اگر شما هم دقت میکردی، به برخی از آن اشتباهات پی میبردی ... . او با ادعایی که کرده، بر خدا دروغ بسته است. نمیدانم او چگونه میخواهد ادعایش را ثابت کند؛ آیا (ادعای او) به (سبب) آشناییاش با احکام دین است؟ به خدا سوگند! نه حلال و حرامی میداند و نه خوب و بد را از یکدیگر تمیز میدهد. آیا این کار را با علم و دانش خود انجام میدهد؛ در صورتی که او حق را از باطل و محکم را از متشابه باز نمیشناسد و حدود نماز و وقت آن را نمیداند. آیا همه اینها از سر تقواست؟ خدا گواه است که او چهل روز نماز واجب را ترک کرد. این دعا برای شعبده بازی است. شاید خبر آن به شما برسد که هنوز ظرفهای میگساری او برقرار و آثار گناه و معصیت و تمرد او بر خداوند عیان و پابرجاست و شاید میخواهد این کار را با معجزه انجام دهد. اگر راست میگوید، معجزهای بیاورد و یا با دلیلی آن کار را انجام دهد و اگر راستگو است، آن دلیل را اقامه کند و اگر این امر را با دلیل و برهان انجام میدهد، در این صورت دلیلش را ذکر کند. خدای عزّوجل در کتاب خویش میفرماید: )بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ حم تَنْزِیلُ الْکِتَابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ مَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَأَجَلٍ مُّسَمًّى...([16]؛ «هم این کتاب از سوی خداوند عزیز و حکیم نازل شده است. ما اسمانها و زمین و آنچه را که در میان این دو است، جز به حق و برای وقت معینی نیافریدیم، اما کافران از آنچه انذار میشوند، روی گرداناند. به آنان بگو: این معبودهایی را که غیر از خدا پرستش میکنید، به من نشان دهید. چه چیزی از زمین را آفریدهاند یا شرکتی در آفرینش آسمانها دارند؟ کتابی آسمانی پیش از این یا اثر علمی از گذشتگان برای من بیاورید، اگر راست میگویید! چه کسی گمراهتر است از آن کسی که معبودی غیر خدا را میخواند که تا قیامت هم به او پاسخ نمیگوید و از خواندن آنها بیخبر است. و هنگامی که مردم محشور میشوند، معبودهای آنها دشمنانشان خواهند بود، حتی عبادت آنها را انکار میکنند؟!»[17]
پاسخ اسحاق بن یعقوب
در پاسخ نامهای که به وسیله عمروی به اسحاق بن یعقوب نوشت، چنین آمده است: «و اما علت غیبت این است که خداوند عزّوجل میگوید: )یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَسْأَلُواْ عَنْ أَشْیَاء إِن تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ([18]؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید، از چیزهایی نپرسید که اگر برای شما آشکار گردد، شما را ناراحت میکند.
هیچ یک از پدرانم نیستند، مگر آنکه بر عهدهاش بیعتی از طاغوت زمان خود باشد و هنگامی که من خارج میشوم، هیچ بیعتی از طاغوتها بر من نخواهد بود».[19]
فضیلت سوره توحید و قدر
در نامهای محمد بن عبدالله بن جعفر حمیری به امام زمان(ع) مینویسد: در ثواب قرائت قرآن در نمازهای فریضه از عالم(ع) رسیده است که فرمود: تعجب است از کسی که در نمازش، (إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ) نخواند، چگونه نمازش پذیرفته میشود؟ همچنین روایت شده: هیچ نمازی رشد و نمو نمیکند، در صورتی که در آن )قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ( خوانده نشود. امام در پاسخ فرمود: مقدار ثواب در سورهها به همان اندازهای است که روایت در مورد آن وارد شده است. و اگر سورهای را که خواندنش ثواب دارد، رها کند و به جایش (قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ) و (إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْر) را به خاطر فضیلتشان بخواند، هم ثواب این دو سوره و هم ثواب سورهای که ترک کرده، به او داده میشود همچنین جایز است غیر از این دو سوره را بخواند و نمازش هم تمام است، ولی این شخص فضیلت را رها کرده است.
بیزاری از غالیان
در نامهای که از حضرت امام مهدی(ع) در رد غالیان و بیزاری از ایدههای باطلشان صادر شده، ان حضرت به محمد بن علی بن هلال کرخی چنین نوشته است:
«ای محمد بن علی! خدای متعال اجلّ است از آنچه توصیفش میکنند. (بدان که) ما هرگز شریکان خدا در علم و قدرتش نیستیم، بلکه علم غیب را کسی جز او نمیداند؛ همان گونه که در کتاب محکم خود فرموده: (قُلْ لا یَعْلَمُ مَنْ فِی السّمواتِ وَ اْلأَرْضِ الْغَیْبَ إِلاّ اللّهُ)[20]؛ بگو که در آسمانها و زمین جز خداوند کسی غیب را نمیداند».
من و تمام پدرانم از گذشتگان همچون حضرت آدم و نوح و ابراهیم و موسی و غیر اینان از انبیا و همچنین از آخرین که رسول خدا و علی بن ابیطالب و غیر اینان از امامان گذشته تا روزهای ظهور و انتهای دورانم، همه ما بندگان خدای هستیم. و او میفرماید: (وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْری فَإِنّ لَهُ مَعیشَةً ضَنْکًا وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمى* قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنی أَعْمى وَ قَدْ کُنْتُ بَصیرًا * قالَ کَذلِکَ أَتَتْکَ آیاتُنا فَنَسیتَها وَ کَذلِکَ الْیَوْمَ تُنْسى)[21]؛ هر کس از یاد من روی گردان شود، زندگی سخت و دشواری خواهد داشت و روز قیامت او را نابینا محشور میکنیم، میگوید: پروردگارا! چرا نابینا محشورم کردی، من که بینا بودم؟ میفرماید: آن گونه که آیات ما برای تو آمد و تو آنها را فراموش کردی، امروز نیز تو فراموش خواهی شد.
ای محمد بن علی! افراد نادان و ابلهان و سبکمغزان از شیعه، ما را (به خاطر برخی از سخنان آزار دادهاند. پس خدا را که جز او نیست و شهادت همو برای ما بس است، شاهد میگیرم و همچنین پیامبر(ص) را و تمام فرشتگان و پیامبران الهی و اولیای او و تو را و هر کس که بر این نام آگاهی یافت، شاهد میگیرم که من از کسی که درباره ما بگوید که (بدون تعلیم الهی) علم غیب میدانیم، به خدا بیزاری میجویم و یا اینکه بگوید ما در ملک و پادشاهی خداوند شریک هستیم و یا اینکه بخواهند برای ما جایگاهی غیر از جایگاهی که خداوند برای ما پسندیده است و برای آن آفریده شدهایم، قرار دهند ...».[22]
رهایی از سرگردانی
شیخ طوسی به سند خود از علی بن ابراهیم رازی نقل کرده: فردی مورد وثوق در مدینة السلام برای من نقل کرد که در پی مشاجره و گفتگوی ابنابی غانم قزوینی و جماعتی از شیعیان درباره جانشین پس از امام حسن عسکری(ع) و گفته ابن ابی غانم که امام بدون جانشین از دنیا رفته است، عدهای از همان ها نامهای نوشتند و آن را به ناحیه فرستادند و امام را از ماجرای گفتگو و مشاجره باخبر ساختند. پس جواب آنها به خط مبارک امام زمان(ع) چنین آمد:
«بسم الله الرحمن الرحیم. خداوند ما و شما را از گمراهی و فتنهها سلامت بدارد و به ما و شما روح یقین عنایت بفرماید و ما و شما را از سوء عاقبت پناه دهد! به من خبر رسیده که گروهی از شما در دین و همچنین در مورد والیان امورتان به شک و تردید افتادهاید که این اختلاف ما را به خاطر خود شما اندوهگین کرده است... . ای مردم! شما را چه شده است که پیوسته در شک، سرگردانید و در حیرت و سردرگمی، واژگون و وارونه هستید؟ آیا فرمایش خدای عزّوجل را نشنیدید که میگوید: (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکُم)[23]؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید، خدا را اطاعت کنید و پیامبر خدا و اولوا الامر را اطاعت کنید.
آیا ندانستید آنچه را که نقل شده از حوادث و رویدادها، همهاش درباره امامان گذشته و باقیماندگان آنهاست؟ آیا ندیدید که چگونه خداوند برای شما دژ و پناه قرار داد تا به سوی آنها پناه ببرید و نیز نشانههایی را روی زمین قرار داد تا در پرتو همانها راه را بیابید؟ از زمان حضرت آدم(ع) تا اینکه ماضی(ع)[24] ظاهر شد و هر گاه یکی از آن نشانهها غایب شد، نشانه دیگر ظاهر میگشت و اگر ستارهای غایب میشد، ستاره دیگر طلوع میکرد. حال که خداوند او را به سوی خود فراخواند، گمان بردید که خدای متعال دین خود را باطل کرده است و یا آن را که بین خود و بندگانش قرار داده بود، قطع کرده؟! هرگز چنین نیست و چنین چیزی نخواهد بود تا قیامت و رستاخیز به پا شود و امر خداوند ظاهر گردد؛ گر چه ناراضی باشند...».[25]
دوره پنجم: در دوران ظهور
اما در دوران ظهور و قیام و انقلاب امام مهدی(ع) ماجرا به گونه دیگری خواهد بود؛ چرا که یکباره قرآن مجید از غربت و هجران بیرون میآید، آن زمان، وقت حاکمیتش و هنگام اجرای قوانین روحبخش آن و زمان داوری به آن است.
آری، آن دوران وقت ظهور کتابی است که قرنها مردم از آن فاصله گرفته و طبق هواهای نفسانی خود به تأویل و تفسیر آن پرداختهاند. آن روز زمان نشستن بر سر سفره معارف قرآنی و بهره جستن از حقایق پنهانش میباشد.
اینک همراه ما باشید تا در محضر قرآن و در کنار امام زمان به هنگام ظهورش باشیم.
اولین سخن
امام صادق(ع) میفرماید: آن زمانی که امام مهدی(ع) ظهور میکند، به کعبه تکیه میکند؛ در حالی که 313 نفر نزد او جمع شدهاند. اولین سخن و گفتهاش این آیه است: (بَقِیَّةُ اللّهِ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ)[26]؛ «آنچه خداوند برای شما باقی گزارده، برایتان بهتر است، اگر ایمان داشته باشید». سپس میفرماید: «منم بقیة الله و من حجت خدا و خلیفه او برشمایم». پس سلام کنندهای بر او سلام نمیکند، مگر آنکه میگوید: السلام علیکَ یا بقیة الله فی ارضه، و زمانی که نزد او چهار هزار نفر جمع شوند، از مکه بیرون میرود و در روی زمین معبودی غیر از خدای عزّوجل از بت و غیر آن باقی نمیماند، مگر آنکه آتش در آن میافتد و خواهد سوخت.[27]
استناد به آیهای دیگر
جابر بن یزید جعفی از امام محمد باقر(ع) درباره حوادث روز ظهور امام مهدی(ع) نقل کرده که ماجرای فرو رفتن لشکر سفیانی در سرزمین بیداء در وقتی خواهد بود که حضرت قائم(ع) در مکه به خانه خدا تکیه کرده و به خانه پرروردگار خود پناه برده است. امام(ع) در آن هنگام فریاد میزند : «ای مردم! ما از خداوند کمک و یاری میطلبیم. پس هر که به ندای ما لبیک گوید، ما اهل بیت پیامبرتان حضرت محمد(ص) میباشیم و به خدا و پیامبرش نزدیک هستیم.
ای مردم! هر که با من درباره آدم محاجّه و گفتگو کند، من به حضرت آدم نزدیکترم، و هر که درباره نوح با من محاجّه کند، من از دیگران به حضرت نوح نزدیکترم، و هر کس با من درباره ابراهیم محاجّه کند، من از هر کس دیگر به ایشان نزدیکترم، هر کس با من درباره حضرت محمد مصطفی(ص) محاجّه کند، من به او از دیگران نزدیکتر هستم و هر کس با من درباره پیامبران گفتگو کند، من از دیگران به همه پیامبران نزدیکترم. آیا خداوند در کتاب خود نمیفرماید: (إِنَّ اللّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِیمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِینَ)[28] ؛ خداوند آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برتری داد.
ای مردم! من یادگار آدم و دخیره نوح و برگزیده ابراهیم و حضرت محمد هستم. هان، ای مردم! هر که با من درباره کتاب خدا محاجّه کند، پس من به کتاب خدا از همه نزدیکترم و هر که با من درباره سنت رسول خدا گفتگو و مناظره کند، پس من به سنت رسول خدا از همه کس نزدیکترم.
خدای را گواه میگیرم، هر که امروز سخن مرا شنید به افراد غایب پیام مرا برساند، شما را به حق خدا و پیامبرش(ص) و به حق من که بر شما حق قرابت با رسول خدا دارم، ما را یاری دهید و از کسی که به ما ستم میکند، جلوگیری کنید؛ چرا که ما را ترساندهاند و به ما ظلم شده است و از شهر و دیارمان طرد شدهایم و از حقمان جلوگیری کردهاند. اهل باطل به ما افترا بستهاند. ای مردم! خدا را درباره ما در نظر بگیرید. ما را تنها نگذارید و یاریمان کنید که خداوند شما را یاری خواهد کرد».[29]
مضطرّ حقیقی
امام صادق(ع) میفرماید: «زمانی که حضرت قائم(ع) ظهور میکند، داخل مسجد الحرام شده، روبه روی کعبه ایستاده، پشت به مقام حضرت ابراهیم دو رکعت نماز میخواند، سپس از جای برخاسته، میگوید: ای مردم! من از هر کس دیگر به حضرت آدم نزدیکترم، من به حضرت ابراهیم از دیگران اولی هستم، من به حضرت اسماعیل اولی هستم. ای مردم! من از دیگران به پیامبر(ص) اولی هستم. سپس دو دست خود را به سوی آسمان بالا برده، پروردگار خویش را میخواند و به درگاهش گریه و زاری و التماس میکند تا اینکه با صورت به زمین میخورد. و همین است معنای فرمایش خداوند که فرموده: (أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ وَیَجْعَلُکُمْ خُلَفَاء الْأَرْضِ أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ قَلِیلاً مَّا تَذَکَّرُونَ)[30]؛ یا کسی دعای مضطر را اجابت میکند و گرفتاری را برطرف میسازد و شما را خلفای زمین قرار میدهد. آیا معبودی با خداست؟ کمتر متذکر میشوید».[31]
جهاد با تأویلگران قرآن
بخش دیگر سیره قرآنی امام مهدی(ع) این است که وی به هیچ گونه اجازه نمیدهد تا برخی از دشمنان، قرآن را وسیله و دستاویزی برای جنگ با امام زمان قرار دهند. فضیل بن یسار گوید: از امام جعفر صادق(ع) شنیدم که میفرمود: «هنگامی که قائم ما قیام میکند، از جهل و نادانی مردم بیش از آنچه که پیامبر(ص) از مردم دید، میبیند. گوید عرض کردم: چگونه
فرمود: پیامبر(ص) وقتی مبعوث شد که آنان سنگ و چوب تراشیده شده را پرستش میکردند. اما زمانی که قائم ما قیام میکند، مردم به سویش میآیند و همه آنها کتاب خدا را در برابر او تأویل میکنند و با آن حضرت به احتجاج و لجاجت میپردازند».[32]
و در روایت دیگری امام صادق(ع) میفرماید: «هنگامی که قائم(ع) ظهور میکند، (گروهی) بر او خروج میکنند و با تأویل کردن قرآن به دفاع از آن میپردازند و با این بهانه با حضرت به جنگ بر میخیزند».[33]
ایجاد فضاهای قرآنی
محمد ابراهیم نعمانی در کتاب الغیبة به چند حدیث اشاره میکند که دلالت بر ایجاد فضاهای قرآنی از سوی امام زمان دارد. بر اساس برخی از این روایات، این مسئولیت به یاران و به شیعیان و در برخی دیگر این به دست ایرانیان سپرده میشود.
حبّه عرنی گوید: امیرمؤمنان فرمود: «گویا میبینم که شیعیان ما در مسجد کوفه چادرهایی برقرار ساختهاند و به مردم قرآن را همان گونه که نازل شده، میآموزند».[34] اَصبَغ بن نباته همین روایت را از امیرمؤمنان درباره عجم نقل کرده است.[35]
بهرهمندی زنان از کتاب خدا
مصداقهای بارز ایجاد این گونه فضاها، دستیابی زنان به معارف الهی و استفاده بهتر از کتاب خدا و وحی آسمانی است. حمران بن اعین گوید: از امام ابوجعفر (محمد باقر)(ع) شنیدم، میفرمود: «گویا میبینم دین شما پیوسته در خون خود دست و پا میزند و بر نمیگرداند آن را برای شما، مگر مردی از ما اهل بیت(ع) پس در هر سال دو مرتبه به شما عطا و بخشش خواهد کرد و در هر ماه دو مرتبه حقوق و روزی خواهد داد و در زمان او به حکمت و دانش میرسید؛ به گونهای که حتی زن در خانه خویش به کتاب خدا و سنت رسول الله به داوری میپردازد».[36]
همراه داشتن قرآنی که امام علی(ع) جمع کرد
در تفسیر برهان در ذیل آیه (وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَى الْکِتابَ فَاخْتُلِفَ فیهِ) گفته است: آنان اختلاف کردند، همان طور که این امت اختلاف ورزیدند در آن کتاب که همراه قائم است و برای ایشان میآورد؛ تا اینکه بسیاری از مردم آن را انکار میکنند. پس او جلو ایشان میآید و گردنشان را میزند.[37]
طبرسی در کتاب احتجاج از ابوذر نقل کرده است: چون رسول خدا(ص) درگذشت، علی(ع) بنابر وصیت پیامبر قرآن را جمع کرد و نزد مهاجرین و انصار آورد و آن را بر ایشان عرضه داشت. چون ابوبکر آن را گشود و در نخستین صفحه آن فضیحتهای آنان بیرون آمد، عمر آن را پرتاب کرد و گفت: یا علی! آن را بازگردان که به آن نیازی نداریم. حضرت آن را گرفت و بازگشت. چون عمر به خلافت رسید، از علی(ع) درخواست کرد که آن قرآن را به آنها بازگرداند و گفت: یا ابا الحسن! کاش قرآنی را که برای ابوبکر آوردی، اکنون بیاوری تا بر آن گرد آییم. آن جناب فرمود: هیهات، راهی به آن نیست. آن را آوردم تا بر شما حجت تمام شود و روز قیامت نگویید که ما از آن غافل بودیم، یا بگویید آن را برای ما نیاوردی. قرآنی که نزد من است، بر آن دست نمیگذارد مگر پاکیزگان و اوصیایی از فرزندانم. عمر گفت: آیا برای اظهار کردن آن وقت معلوم است؟ امام فرمود: آری، زمانی که قائم فرزندان من قیام کند، آن را آشکار سازد و مردم را بر آن وا میدارد و سنت الهی را جاری میکند».[38]
در اینجا باید توضیح دهم که ممکن است امیرمؤمنان برخی مطالب را از زبان پیامبر به عنوان توضیح و تفسیر برخی آیات نقل کرده بود که خوشایند عمر بن الخطاب نبوده است. لذا قرآن را پرتاب میکند، اما پس از تثبیت خلافت خودش از امیرمؤمنان میخواهد که همان را بیاورد تا بر گرد آن جمع شوند، اما با پاسخ منفی امیرمؤمنان روبهرو میشود.
پینوشتها
1 . اعراف/53.
2 . تفسیر قمی، ج1، ص235.
3 . الخرایح و الجرایح، ج1، ص455.
4 . کمال الدین، ج2، ص426.
5 . همان.
6 . قصص/5.
7 . غیبة شیخ طوسی، ص140.
8 . دلائل الامامة، ص268.
9 . الهدایة الکبری، ص70.
10 . طه/12.
11 . مریم/1.
12 . اعراف/155.
13 . کمال الدین، ج2، ص454.
14 . انسان/30.
15 . با خورشید سامرا، ص267.
16 . احقاف/1ـ 6.
17 . احتجاج، ج2، ص468.
18 . مائده/101.
19 . اعلام الوری، ص423.
20 . نمل/65
21 . طه/126،125،124
22 . معادن الحکمه، ج2، ص282.
23 . نساء/59.
24 . مقصود امام حسن عسکری(ع) است.
25 . کتاب الغیبة، ص172.
26 . هود/86.
27 . مستدرک الوسائل، ج12، ص335. در متن اصلی جایش مشخص نیست.
28 . آل عمران/33.
29 . کتاب الغیبة، ص279.
30 . نمل/62.
31 . تأویل الآیات، ج1، ص402.
32 . کتاب الغیبة، ص297.
33 . همان.
34 . همان، ص318.
35 . همان.
36 . کتاب الغیبة، ص239.
37 . تفسیر برهان، ج2، ص964.
38 . ستاره درخشان، ص459، به نقل از احتجاج طبرسی.