حماسه حسینی و انقلاب اسلامی
آرشیو
چکیده
متن
از دیدگاه امام خمینی، نهضت عاشورا دین را احیا کرد و حاکمیت الله، عبودیت خداوند، زدودن طاغوت، نشاندن اوامر و نواهی الهی به جای فرهنگ منحط دستگاه اموی، ارمغان این حماسه شکوهمند بود:
«خطری که معاویه و یزید برای اسلام داشتند، این نبود که غصب خلافت کردند. این یک خطر کمتر از آن بود. خطری که اینها داشتند این بود که اسلام را به صورت سلطنت در میخواستند بیاورند. میخواستند معنویت را به صورت طاغوت در آورند... . این خطر را سید الشهداء دفع کرد...»[1]
حضرت امام حکومت را به عنوان یک مجموعه در نظر میگیرد و نشان میدهد که چگونه تسامح، سهل انگاری و خیانت در انتخاب شخص حاکم که خود گناهی بزرگ است، میتواند فساد عملی را به سرعت به ارکان حکومت سرایت دهد و از آنجا تمام شئون اجتماعی و فرهنگی جامعه را مخدوش، عدالت را کمرنگ و دین را از محتوا خالی و نفاق و ظاهر سازی، قدرت طلبی و بازگشت به اخلاق جاهلی را ترویج کند.
آن روح قدسی با پیروی از حضرت اباعبدالله و با الهام گرفتن از فرهنگ عاشورا بر این حقیقت ثابت ـ یعنی ترسیم دو جناح حق و باطل و مبارزه قاطع با اهل فساد و ستم به معنای عام آن و سازش ناپذیر بودن آن دو ـ بر همه اصولی که در روش و گفتار رهبر عاشورا مشاهده میکرد، تأکید میورزید و در هدف خود از قاطعیت ویژه و عزم راسخ و تغییر ناپذیری برخوردار بود. حرکت انقلاب اسلامی را نیز بر اساس همین اندیشه استوار ساخته بود آثار این فرهنگ و تفکر در سیره و روش او و نیز در سخنانش به روشنی پیداست. در جایی فرمودهاند:
«خمینی میتواند تفاهم کند با ظلم؟ خمینی آنجا هم که بود، مجد اسلام را حفظ میکرد، میتواند حفظ نکند؟ اسلامی که پیغمبر اسلام اینقدر زحمت کشیده است، خمینی و امثال خمینی میتوانند یک چیزی بگویند که برخلاف مصالح اسلام باشد؟».[2]
هنر حضرت امام در بهرهوری شایسته از عاشورا دگرگونی در نگاه مردم بود. او نگاه مردم را در این رویداد از مقام ثبوتی به اثباتی کشانید و توجه مردم را بیشتر به فلسفه قیام جلب کرد تا خود حادثه. از قیام امام حسین(ع) و حماسههای عاشورا مشعلی برای حرکت و زندگی مردم ساخت و این حماسه را در متن زندگی سیاسی اجتماعی مردم وارد کرد و از آن به عنوان الگویی برای نجات انسانها از چنگال جنود شیطان الهام گرفت و آن را پشتوانه حرکت و قیام عمومی ساخت. این نگرش چنان تأثیر شگرفی نهاد که انسانهای ذلیل، ترسو، ظلمپذیر، بیاراده و فرو خفته در غفلتهای فراوان را به انسانهای استوار، با شهامت، ستمگریز و خودباور تبدیل ساخت و فرهنگ حسینی را در بطن اجتماع وارد و نظامی به ظاهر محکم و استوار را سرنگون کرد و تشکیلاتی دیگر به جای آن بنیان نهاد و به مردم آموخت که عاشورا فقط برای گریستن نیست، بلکه این گریهها و مویهها فلسفه دارد. آدمی ضمن گرامی داشت عاشورا باید بیاموزد که حسینی زندگی کند، و گر نه همچون یزیدیان خواهد بود. بنابراین فرهنگ این قیام میتواند در تمامی جوامع، درس آموز، هدایتگر و راهنما باشد و کلام نبوی که فرمودهاند: «إن الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة»، تحقق عینی خواهد یافت.[3]
زنده ماندن عاشورا با این نگاه به معنای زنده ماندن همه ارزشهای والای انسانی و الهی است؛ یعنی مصونیت جامعه در برابر سلطهگریها، استبدادها و جهالتها.
قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، به دلیل اوضاع اجتماعی و برخی تبلیغات مسموم و منفی، اسلام در دنیا، خرافه و کهنه و غیر قابل استفاده در فرهنگ جوامع تلقی میگردید. نماز خواندن در مراکز عمومی نشانهای از جمود به حساب میآمد. یک مسلمان گاهی گناه ترک نماز را به دلیل فشار افکار عمومی میپذیرفت. یکی از مقامات سیاسی یکی از کشورهای عربی در ماه رمضان به دیدن شاه ایران آمد. برایش چای و دیگر وسایل پذیرایی آوردند. وی به شاه میگوید: ماه رمضان است. من مسافرم، شما مگر کسالتی دارید؟ در جوابم گفت: مگر شما هم این خرافات را قبول دارید؟[4]
رئیس حکومتی در کشوری که اکثر آن شیعه هستند، احکام قطعی قرآن و واجبات الهی را قبول نداشت. التزام به موازین شرعی را نوعی عقب افتادگی میپنداشت. استفاده از شراب و سایر مشروبات الکلی عادی بود و قمار بازی و سایر مفاسد اخلاقی و اجتماعی هیچ گونه قباحتی نداشت. در این وضع نگران کننده، امام خمینی با پیروی از امام حسین(ع) همه را از خواب غفلت بیدار کرد و مردم را به درجهای از رشد و تعالی رسانید که احساس کردند نه تنها اسلام خرافه نیست، بلکه تنها راه نجات بشریت است.
نگاه رهبری انقلاب اسلامی به میراث گرانقدر و حیات بخش عاشورا، تعالی بخش، ولی در عین حال قدردان تلاش افراد در اعصار گذشته بود. آن روح قدسی ضمن آنکه خود دارای عمیقترین بینش درباره عاشورا و نهضت حسینی بوده نقدی سازنده و احترامآمیز به برداشتهای رایج از سنتها و سوگواریهای محرم داشت و قدر و ارزش همین مجالس و محافل سنتی عزاداری و بزرگداشتهای متداول و مرسوم را در حفظ اساس نهضت و انتقال پیام آن به خوبی میشناخت و بر این اعتقاد بود که « ما هر چه داریم، از محرم است» و یا اینکه: «محرم و صفر اسلام را زنده نگاه داشته است» و «با ذکر مصائب اهل بیت این مذهب تا حالا زنده مانده است». او وامداری خود را در قبال سوگواریهای صادقانه و خالصانه مردم بروز میداد و گاهً با لحنی توأم با احترام، خطای روشنفکران را در کم اعتنایی و نادیده انگاشتن کوششهای گذشتگان اعلام میداشت. در عین حال، با تعبیر به اینکه همه ائمه به رغم تفاوت مقتضیات و اوضاع اجتماعی و سیاسی که به اختلاف مشی مبارزه میانجامید، «اصل مبارزه با باطل» را با جدّیت دنبال مینمود و برداشت راحتطلبانه دینمداران عافیتطلب را افشا میساخت و از همین موضع بود که فرمود:
«لازم است در نوحهها و اشعار مرثیه و اشعار ثنای از ائمه حق، به طور کوبنده فجایع و ستمگریهای ستمگران هر عصر و مِصر(شهر) یادآوری شود».[5]
امام خمینی با استفاده نیکو از میراث بزرگداشت محرم و احیا و اصلاح ابعاد فراموش یا بد فهمیده شدهاش، خیل عظیم محبّان کربلا و دوستداران اهل بیت را به سرچشمه کوثر حقیقی عاشورا متصل ساخت و از توده وسیع اما خاموش و بیخطر عزاداران، مداحان، گویندگان مذهبی و مرثیهسرایانِ فاجعه کربلا لشکرهای فریادگر با هدف، شهادت طلب و فداکار سامان داد که بنیاد بیدادگری ظلم و بیگانه پرستی را در کام آتش افروخته از ایمان به «کل یوم عاشورا» فرو بلعید. به یُمن این حرکت، قیام 15 خرداد 1342 آغازگر نهضتی شد که در عاشورای 1357 سند ختم مشروعیت و مقبولیت رژیم شاهنشاهی را به امضای همه مراکز خبری و محافل تصمیمگیری هواداران نظام طاغوتی رسانید و به این ترتیب یکی از مستحکمترین نظامهای یزیدی تاریخ، به مدد فهم درست نهضت عاشورا به موزه تاریخ پیوست.
قویترین عامل تحول جامعه
در شرایطی که تفکر ناب و اصیل اسلام مهجور بود، دینداری و اهل دیانت با هجوم آفتها، تحرک و پویایی خود را از دست میدادند و علایم حیات یکی پس از دیگری زایل میشدند، احیاگران چگونه میتوانستند نشاط و تکاپو را به این پیکر نیمه جان بازگردانند و از خواب آلودگانی که سراسر وجودشان را یأس و حرمان فراگرفته و از فرط سستی و خماری، احساس درد را هم از دست دادهاند، چگونه انسانهای باشور و حرارت، متعهد و اهل تکلیف و دردمند بسازد. در این شرایط امام خمینی برای ایجاد دگرگونی اساسی و بنیادی به سراغ قویترین عامل تحول جامعه رفت و با درک صحیح و عمیق از مکتب، شناخت همه جانبه جامعه و توانایی ارائه برنامه اصلاحی، به مسئله کربلا پرداخت زیرا متوجه این حقیقت بود که هیچ موضوعی مانند آن در اعماق جان شیعیان نفوذ نکرده و این حادثه صرفاً جنبه فکری و ذهنی ندارد، بلکه با پرشورترین احساسات و عواطف عجین است؛ چرا که مردم در هیچ واقعهای به این میزان اشک نریخته و در هیچ ماتمی چنین سوگواری نکرده و در هیچ مراسمی این گونه به میدان نیامدهاند. به علاوه، این قیام آیینه تمام نمای ارزشهای انسانی است و اوج ایثار، حماسه، جهاد، مبارزه، اشتیاق معنوی و عبادت را به نمایش میگذارد. از این رو، مطرح کردن عاشورا و ترسیم چهره راستین کربلا، به معنی توجه دادن مردم به آشناترین چهره و پرجاذبهترین حرکت توحیدی، کاملترین سرمشق و عالیترین حماسه در هر عصر است. به همین دلیل، یکی از نویسندگان معاصر مینویسد:
«آیت الله خمینی بیش از هر مقام شیعی که دارای منزلتی قابل قیاس با وی باشد، خاطره کربلا را با احساس حادّی از ضرورت سیاسی به کار گرفت است».[6]
امام خمینی عقیده دارد باید عاشورایی دیگر به وجود آورد:
«اسلام را عرضه بدارید و در عرضه آن نظیر عاشورا به وجود آورید. چطور عاشورا را محکم نگه داشته و نگذاشتهایم از دست برود؟ چگونه هنوز مردم برای عاشورا سینه میزنند و اجتماع میکنند؟ سلام بر مؤسس آن. شما هم امروز کاری کنید که راجع به حکومت موجی به وجود آید، اجتماعات بر پا گردد».[7]
امام حسین(ع) جامعه را از حالت سکون و ایستایی خارج ساخت و سبب بالندگی و شکوفایی آن شد. او که عصاره اسلام ناب محمدی است، قیام میکند تا نشان دهد آنچه بنیامیه حکومت خود را به وسیله آن توجیه میکند، دین نیست، بلکه نوعی فریب و نیرنگ است که به اسم دین عرضه میشود. اسلام حقیقی با چنین حکومتی سازگاری ندارد. امام خمینی نیز با اقتدا به امام حسین(ع) چنین کرد و در مقابل حکومت ستمگر همه مصایب را تحمل کرد و با ایستادگی و سازش ناپذیری خود مشروعیت اجتماعی و سیاسی نظام شاهنشاهی را برای اولین بار در تاریخ ایران زیر سؤال برد و برای همیشه ستم آن را از سر مردم کم کرد و آزادگی و ظلم ستیزی امام حسین(ع) در وجود امام خمینی به گونهای متجلی شده است. آن روح قدسی میگوید:
«حضرت سیدالشهداء به همه آموخت که در مقابل ظلم و ستم، در مقابل حکومت جائر چه باید کرد».[8]
و در جای دیگر فرمودهاند:
«امام مسلمین به ما آموخت که درحالی که ستمگران زمان به مسلمین، حکومت جائرانه میکنند، در مقابل او اگر چه قوای شما ناهماهنگ باشد، به پا خیزید و استنکار کنید. اگر کیان اسلام را در خطر دیدید، فداکاری کنید و خون نثار نمایید».[9]
مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنهای تأکید کرده است:
«عنوان پیروزی خون بر شمشیر را امام بزرگوار از ماه محرم استحصال کردند و مردم ایران نیز با پیروی از حسین بن علی(ع) از عاشورا درس گرفتند و سرانجام خون بر شمشیر پیروز شد. حضرت امام به عنوان یک انسان حسینی و عاشورایی دنیای کفر و الحاد را به مبارزه طلبید و همه شاهد بودند که در عمل چه کرد و امروز همه ما باید عاشورایی باشیم تا حرکت دنیا به سمت صلاح برود و تسریع و زمینه ظهور ولیّ مطلق نیز فراهم شود. گویندگان و علمای دین باید با شمشیر حق و ذوالفقار علوی و ولویِ عاشورا در مقابل تبلیغات خصمانه و خباثت آمیز دشمن بایستند و با همت و فداکاری خود بار دیگر همان معجزه بزرگ را در برابر جناح کفر مطرح کنند.»[10]
استاد شهید علامه مرتضی مطهری گفته است:
«ندای امام خمینی از قلب فرهنگ و از اعماق و از ژرفای روح این ملت بر میخاست. مردمی که در طول چهارده قرن حماسه محمد(ص)، علی(ع)، زهرا(س)، حسین(ع)، زینب(س)، سلمان، ابوذر و صدها هزار مرد دیگر را شنیده بودند و این حماسهها با روحشان عجین شده بود. بار دیگر همان ندای آشنا را از حلقوم این مرد شنیدند. علی را، حسین را در چهره او دیدند. او را آیینه تمام نمای فرهنگ خود که تحقیر شده بود، تشخیص دادند. او توانست ایمان از دست رفته مردم را به آنها بازگرداند و آنها را به خودشان مؤمن کرد و مردمی که سالها این آرزو را که در زمره یاران امام حسین(ع) باشند، در سر میپروراندند...، به ناگاه خود را در صحنهای مشاهده کردند؛ آن چنان که گویی حسین(ع) را بعینه میدیدند و همین باعث شد که به پاخیزند و یکسره بانگ تکبیر بر هر چه ظلم و ستمگری است بزنند».[11]
انقلاب اسلامی صرفاً در صدد ایجاد یک امپراطوری قوی یا سیستم رفاهی کم نظیر یا ساختار فرهنگی و سیاسی مبتنی بر نظریات علمی نبود، بلکه این حرکت عظیم با حدوث و تداومش در صدد بود که جامعه را از حضیض ذلت، به اوج عزت برساند و محرومین صالح را به مقام وراثت و خلافت الهی در زمین نایل نماید. از این جهت، وقوع این تحول بزرگ با دیگر انقلابها تفاوت جوهری دارد. علت اصلی پیدایش انقلاب اسلامی ایران سریان ولایت عاشورایی امام خمینی بود. اینک تداوم آن نیز در گرو حفظ و انتقال ولایت به نسل جدید و نسلهای آینده خواهد بود. آنچه در فرایند این تسرّی نقش واسطه را ایفا میکند، اصل معرفت و شناخت امام خمینی و محبت و عشق نسلها به او است که خود بهترین مقدمه برای ورود به ولایت اهل بیت(س) و ولایت الهی است. ولایت عاشورایی امام خمینی سر منشأ و علت محدثه انقلاب اسلامی بوده است؛ یعنی پیروزی این قیام را جز اعجاز ولایت حسین که از آستین ولایت امام خمینی بیرون آمد، نمیتوان دانست. همین جاذبه معنوی و نفس رحمانی امام بود که مسها را تبدیل به طلا ساخت و دمادم بر کالبد امّت عاشورایی خون تازهای میدمید. تداوم انقلاب نیز به همین حضور دائمی بستگی دارد. در میان اولیای غیر معصوم، نوادری یافت میشوند که در برخورداری از شرایط ولایت تا مرز اولیای کامل الهی پیش میروند. از همین روی، گفتار و کردارشان حالتی دیگر پیدا میکند. آنان مصداق این روایت رسول اکرم(ص) هستند که فرمود:
«انَّ للهِ عباداً لیسوا بانبیاء یغبطهم النبیّون؛[12] خداوند بندگانی دارد که گر چه پیامبر نمیباشند، ولی فرستادگان الهی به حالشان غبطه میخورند».
امام خمینی در نقطه اوج این گونه از اولیاست؛ چنان که رهبر معظم انقلاب اسلامی در وصفش فرمود:
«امام خمینی نشان داد که در کسب فضایل تا مرز ائمه معصومین پیش رفتن اضافه نیست».[13]
استاد شهید مرتضی مطهری عدالت اجتماعی، استقلال، آزادی و معنویت اسلامی را به عنوان ارکان تداوم انقلاب اسلامی نام میبرد و رخنه فرصتطلبان، عدم اخلاص و معنویت، ابهام طرحهای آینده، نفوذ اندیشههای بیگانه و تجدّدگرایی افراطی را از آفات انقلاب میداند.[14] بیشک همان عواملی که انقلاب را پدید آوردهاند، باید در استمرار این حرکت نقش ایفا کنند و قلب تپنده آن یعنی ولایت حق حضور داشته باشد، و گر نه تمام ارکان و اعضا از حرکت تکاملی باز خواهند ایستاد.[15]
سرچشمه پیروزی
ائمه(س) ادامه دهنده راه انبیا هستند؛ یعنی همان تزکیه، تعلیم و برقرار کردن قسط و عدل و بیرون آوردن امتها از تاریکیها به سوی نور، از شرک به توحید، از تفرقه و جدایی به اتحاد و تفاهم و از ذلت به عزت. روح دعوت همه انبیا و اولیا نفی هر گونه استکبار و استبداد بوده است و شعار هر مسلمانی که حضرت امام خمینی بر آن تأکید کردهاند، این است (نه ستم را بپذیرید و نه زیر بار ظلم بروید). پیامبر آمد تا عقل سلیم مردم را شکوفا کند و آنان را به بصیرت و تفکر و تعقل وادارد حضرت علی(ع) فرمودهاند: «و یُثیروا لَهُمْ دفائِنَ العُقول[16] (فرستادگان الهی) آمدند تا عقلهای دفن شده را بیرون آورند و به کار اندازند. دعوت مردم به معروف و نهی از منکر و دور کردن آنان از خرافات نیز از اهداف انبیاست».[17] حضرت امام حسین(ع) نیز این اهداف را دنبال کرده و در وصیت نامه خود خطاب به برادرش محمد حنفیه پس از شهادت به یگانگی خداوند و رسالت حضرت محمد(ص) و روز جزا فرمودهاند: «وَ إِنّی لَمْ أخْرِجْ أشِراً وَلا بَطراً وَلا مُفْسِداً وَ لاظالِماً وَ إِنّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الاِصلاحِ فی أمَّةِ جدّی اُریدُ اَنْ آمُر بالمَعْروُفِ وَ اَنهی عَنَ المُنکَرِ و أسیر بِسیره جَدّی وَ اَبی علی بِنِ اَبیطالب[18] یعنی من برای تفریح و تفرّج خروج نکردم و نه از روی بلند منشی و نه برای فساد و خرابی و نه از روی ستم، بلکه خروج من برای اصلاح امت جدم است. من میخواهم امر به معروف و نهی از منکر و به سیره و سنت جدم و آیین و روش پدرم علی(ع) رفتار کنم».
حضرت امام خمینی برای نجات مردم از آتش بیداد و تباهیهای خاندان پهلوی و نیز ستیز با استکبار و رهبری انقلاب اسلامی از این مکتب و روش درس گرفت و همان راه را ادامه داد.
«... ما پیرو پیغمبر اکرم(ص) هستیم. پیرو حضرت امیر(ع) هستیم. ما پیرو اباعبدالله هستیم. ما به سیدالشهداء اقتدا کردهایم و تمام مقصد ما، مکتب ماست. همه ما باید فدای اسلام شویم و ما که تابع حضرت سیدالشهداء هستیم، باید ببینیم ایشان چه وضعی در زندگی داشت. قیامش، انگیزهاش نهی از منکر بود که هر منکری باید از بین برود. ... مِن جمله قضیه حکومت جور، باید از بین برود».[19]
امام خمینی علل شکل گرفتن و بقای انقلاب اسلامی را مدیون و مرهون عاشورا میدانند و میگویند مردم درس قیام و مبارزه را از امام حسین(ع) فراگرفتند. ایشان در سخنانی متذکر گردیدهاند:
«ما باید همه متوجه این معنا باشیم که اگر قیام حضرت سید الشهداء نبود، امروز ما نمیتوانستیم پیروز شویم. انقلاب اسلامی پرتوی از عاشورا و انقلاب عظیم الهی آن است».[20]
در جای دیگر تأکید کردهاند:
«تمام این وحدت کلمهای که مبدأ پیروزی ما شد، برای خاطر این مجالس عزا و این مجالس سوگواری و این مجالس تبلیغ و ترویج اسلام شد».[21]
پینوشتها
[1]. صحیفه نور، ج7، ص37 و نیز ج17، ص58.
[2]. همان، ج1، ص70.
[3]. عیون اخبار الرضا، ج7، ص62؛ بحارالانوار، ج36، ص204؛ کمال الدین صدوق، ج1، ص264.
[4]. خورشید شهادت، ج2، سخنرانی آیت الله محمد یزدی، ص65ـ66.
[5]. قیام عاشورا در کلام و پیام امام خمینی، ص91.
[6]. تفکر نوین سیاسی اسلام، حمید عنایت، ترجمه ابوطالب صارمی، ص271.
[7]. ولایت فقیه (حکومت اسلامی)، امام خمینی، ص160.
[8]. عاشورا در کلام و پیام امام خمینی، ص55.
[9]. همان.
[10]. روزنامه همشهری، 4 خرداد 1374، شماره 691.
[11]. پیرامون انقلاب اسلامی، استاد شهید مرتضی مطهری، ص94 ـ 95.
[12]. شواهد الربوبیه، ملاصدرا، ص377.
[13]. مجموعه مقالات دومین کنگره امام خمینی و فرهنگ عاشورا، دفتر دوم، ص96.
[14]. پیرامون انقلاب اسلامی، ص95؛ نهضتهای اسلامی در صد ساله اخیر، ص87.
[15]. مجموعه مقالات دومین کنگره ...، مقاله عباس ایزدپناه.
[16]. نهج البلاغه، فرازی از خطبه اول.
[17]. اعراف/156.
[18]. مقتل عوالم، ص54؛ مقتل خوارزمی، ج1، ص188؛ ملحقات احقاق الحق، ج11، ص602؛ نفس المهموم، ص45.
[19]. صحیفه نور، ج20، ص189.
«خطری که معاویه و یزید برای اسلام داشتند، این نبود که غصب خلافت کردند. این یک خطر کمتر از آن بود. خطری که اینها داشتند این بود که اسلام را به صورت سلطنت در میخواستند بیاورند. میخواستند معنویت را به صورت طاغوت در آورند... . این خطر را سید الشهداء دفع کرد...»[1]
حضرت امام حکومت را به عنوان یک مجموعه در نظر میگیرد و نشان میدهد که چگونه تسامح، سهل انگاری و خیانت در انتخاب شخص حاکم که خود گناهی بزرگ است، میتواند فساد عملی را به سرعت به ارکان حکومت سرایت دهد و از آنجا تمام شئون اجتماعی و فرهنگی جامعه را مخدوش، عدالت را کمرنگ و دین را از محتوا خالی و نفاق و ظاهر سازی، قدرت طلبی و بازگشت به اخلاق جاهلی را ترویج کند.
آن روح قدسی با پیروی از حضرت اباعبدالله و با الهام گرفتن از فرهنگ عاشورا بر این حقیقت ثابت ـ یعنی ترسیم دو جناح حق و باطل و مبارزه قاطع با اهل فساد و ستم به معنای عام آن و سازش ناپذیر بودن آن دو ـ بر همه اصولی که در روش و گفتار رهبر عاشورا مشاهده میکرد، تأکید میورزید و در هدف خود از قاطعیت ویژه و عزم راسخ و تغییر ناپذیری برخوردار بود. حرکت انقلاب اسلامی را نیز بر اساس همین اندیشه استوار ساخته بود آثار این فرهنگ و تفکر در سیره و روش او و نیز در سخنانش به روشنی پیداست. در جایی فرمودهاند:
«خمینی میتواند تفاهم کند با ظلم؟ خمینی آنجا هم که بود، مجد اسلام را حفظ میکرد، میتواند حفظ نکند؟ اسلامی که پیغمبر اسلام اینقدر زحمت کشیده است، خمینی و امثال خمینی میتوانند یک چیزی بگویند که برخلاف مصالح اسلام باشد؟».[2]
هنر حضرت امام در بهرهوری شایسته از عاشورا دگرگونی در نگاه مردم بود. او نگاه مردم را در این رویداد از مقام ثبوتی به اثباتی کشانید و توجه مردم را بیشتر به فلسفه قیام جلب کرد تا خود حادثه. از قیام امام حسین(ع) و حماسههای عاشورا مشعلی برای حرکت و زندگی مردم ساخت و این حماسه را در متن زندگی سیاسی اجتماعی مردم وارد کرد و از آن به عنوان الگویی برای نجات انسانها از چنگال جنود شیطان الهام گرفت و آن را پشتوانه حرکت و قیام عمومی ساخت. این نگرش چنان تأثیر شگرفی نهاد که انسانهای ذلیل، ترسو، ظلمپذیر، بیاراده و فرو خفته در غفلتهای فراوان را به انسانهای استوار، با شهامت، ستمگریز و خودباور تبدیل ساخت و فرهنگ حسینی را در بطن اجتماع وارد و نظامی به ظاهر محکم و استوار را سرنگون کرد و تشکیلاتی دیگر به جای آن بنیان نهاد و به مردم آموخت که عاشورا فقط برای گریستن نیست، بلکه این گریهها و مویهها فلسفه دارد. آدمی ضمن گرامی داشت عاشورا باید بیاموزد که حسینی زندگی کند، و گر نه همچون یزیدیان خواهد بود. بنابراین فرهنگ این قیام میتواند در تمامی جوامع، درس آموز، هدایتگر و راهنما باشد و کلام نبوی که فرمودهاند: «إن الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة»، تحقق عینی خواهد یافت.[3]
زنده ماندن عاشورا با این نگاه به معنای زنده ماندن همه ارزشهای والای انسانی و الهی است؛ یعنی مصونیت جامعه در برابر سلطهگریها، استبدادها و جهالتها.
قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، به دلیل اوضاع اجتماعی و برخی تبلیغات مسموم و منفی، اسلام در دنیا، خرافه و کهنه و غیر قابل استفاده در فرهنگ جوامع تلقی میگردید. نماز خواندن در مراکز عمومی نشانهای از جمود به حساب میآمد. یک مسلمان گاهی گناه ترک نماز را به دلیل فشار افکار عمومی میپذیرفت. یکی از مقامات سیاسی یکی از کشورهای عربی در ماه رمضان به دیدن شاه ایران آمد. برایش چای و دیگر وسایل پذیرایی آوردند. وی به شاه میگوید: ماه رمضان است. من مسافرم، شما مگر کسالتی دارید؟ در جوابم گفت: مگر شما هم این خرافات را قبول دارید؟[4]
رئیس حکومتی در کشوری که اکثر آن شیعه هستند، احکام قطعی قرآن و واجبات الهی را قبول نداشت. التزام به موازین شرعی را نوعی عقب افتادگی میپنداشت. استفاده از شراب و سایر مشروبات الکلی عادی بود و قمار بازی و سایر مفاسد اخلاقی و اجتماعی هیچ گونه قباحتی نداشت. در این وضع نگران کننده، امام خمینی با پیروی از امام حسین(ع) همه را از خواب غفلت بیدار کرد و مردم را به درجهای از رشد و تعالی رسانید که احساس کردند نه تنها اسلام خرافه نیست، بلکه تنها راه نجات بشریت است.
نگاه رهبری انقلاب اسلامی به میراث گرانقدر و حیات بخش عاشورا، تعالی بخش، ولی در عین حال قدردان تلاش افراد در اعصار گذشته بود. آن روح قدسی ضمن آنکه خود دارای عمیقترین بینش درباره عاشورا و نهضت حسینی بوده نقدی سازنده و احترامآمیز به برداشتهای رایج از سنتها و سوگواریهای محرم داشت و قدر و ارزش همین مجالس و محافل سنتی عزاداری و بزرگداشتهای متداول و مرسوم را در حفظ اساس نهضت و انتقال پیام آن به خوبی میشناخت و بر این اعتقاد بود که « ما هر چه داریم، از محرم است» و یا اینکه: «محرم و صفر اسلام را زنده نگاه داشته است» و «با ذکر مصائب اهل بیت این مذهب تا حالا زنده مانده است». او وامداری خود را در قبال سوگواریهای صادقانه و خالصانه مردم بروز میداد و گاهً با لحنی توأم با احترام، خطای روشنفکران را در کم اعتنایی و نادیده انگاشتن کوششهای گذشتگان اعلام میداشت. در عین حال، با تعبیر به اینکه همه ائمه به رغم تفاوت مقتضیات و اوضاع اجتماعی و سیاسی که به اختلاف مشی مبارزه میانجامید، «اصل مبارزه با باطل» را با جدّیت دنبال مینمود و برداشت راحتطلبانه دینمداران عافیتطلب را افشا میساخت و از همین موضع بود که فرمود:
«لازم است در نوحهها و اشعار مرثیه و اشعار ثنای از ائمه حق، به طور کوبنده فجایع و ستمگریهای ستمگران هر عصر و مِصر(شهر) یادآوری شود».[5]
امام خمینی با استفاده نیکو از میراث بزرگداشت محرم و احیا و اصلاح ابعاد فراموش یا بد فهمیده شدهاش، خیل عظیم محبّان کربلا و دوستداران اهل بیت را به سرچشمه کوثر حقیقی عاشورا متصل ساخت و از توده وسیع اما خاموش و بیخطر عزاداران، مداحان، گویندگان مذهبی و مرثیهسرایانِ فاجعه کربلا لشکرهای فریادگر با هدف، شهادت طلب و فداکار سامان داد که بنیاد بیدادگری ظلم و بیگانه پرستی را در کام آتش افروخته از ایمان به «کل یوم عاشورا» فرو بلعید. به یُمن این حرکت، قیام 15 خرداد 1342 آغازگر نهضتی شد که در عاشورای 1357 سند ختم مشروعیت و مقبولیت رژیم شاهنشاهی را به امضای همه مراکز خبری و محافل تصمیمگیری هواداران نظام طاغوتی رسانید و به این ترتیب یکی از مستحکمترین نظامهای یزیدی تاریخ، به مدد فهم درست نهضت عاشورا به موزه تاریخ پیوست.
قویترین عامل تحول جامعه
در شرایطی که تفکر ناب و اصیل اسلام مهجور بود، دینداری و اهل دیانت با هجوم آفتها، تحرک و پویایی خود را از دست میدادند و علایم حیات یکی پس از دیگری زایل میشدند، احیاگران چگونه میتوانستند نشاط و تکاپو را به این پیکر نیمه جان بازگردانند و از خواب آلودگانی که سراسر وجودشان را یأس و حرمان فراگرفته و از فرط سستی و خماری، احساس درد را هم از دست دادهاند، چگونه انسانهای باشور و حرارت، متعهد و اهل تکلیف و دردمند بسازد. در این شرایط امام خمینی برای ایجاد دگرگونی اساسی و بنیادی به سراغ قویترین عامل تحول جامعه رفت و با درک صحیح و عمیق از مکتب، شناخت همه جانبه جامعه و توانایی ارائه برنامه اصلاحی، به مسئله کربلا پرداخت زیرا متوجه این حقیقت بود که هیچ موضوعی مانند آن در اعماق جان شیعیان نفوذ نکرده و این حادثه صرفاً جنبه فکری و ذهنی ندارد، بلکه با پرشورترین احساسات و عواطف عجین است؛ چرا که مردم در هیچ واقعهای به این میزان اشک نریخته و در هیچ ماتمی چنین سوگواری نکرده و در هیچ مراسمی این گونه به میدان نیامدهاند. به علاوه، این قیام آیینه تمام نمای ارزشهای انسانی است و اوج ایثار، حماسه، جهاد، مبارزه، اشتیاق معنوی و عبادت را به نمایش میگذارد. از این رو، مطرح کردن عاشورا و ترسیم چهره راستین کربلا، به معنی توجه دادن مردم به آشناترین چهره و پرجاذبهترین حرکت توحیدی، کاملترین سرمشق و عالیترین حماسه در هر عصر است. به همین دلیل، یکی از نویسندگان معاصر مینویسد:
«آیت الله خمینی بیش از هر مقام شیعی که دارای منزلتی قابل قیاس با وی باشد، خاطره کربلا را با احساس حادّی از ضرورت سیاسی به کار گرفت است».[6]
امام خمینی عقیده دارد باید عاشورایی دیگر به وجود آورد:
«اسلام را عرضه بدارید و در عرضه آن نظیر عاشورا به وجود آورید. چطور عاشورا را محکم نگه داشته و نگذاشتهایم از دست برود؟ چگونه هنوز مردم برای عاشورا سینه میزنند و اجتماع میکنند؟ سلام بر مؤسس آن. شما هم امروز کاری کنید که راجع به حکومت موجی به وجود آید، اجتماعات بر پا گردد».[7]
امام حسین(ع) جامعه را از حالت سکون و ایستایی خارج ساخت و سبب بالندگی و شکوفایی آن شد. او که عصاره اسلام ناب محمدی است، قیام میکند تا نشان دهد آنچه بنیامیه حکومت خود را به وسیله آن توجیه میکند، دین نیست، بلکه نوعی فریب و نیرنگ است که به اسم دین عرضه میشود. اسلام حقیقی با چنین حکومتی سازگاری ندارد. امام خمینی نیز با اقتدا به امام حسین(ع) چنین کرد و در مقابل حکومت ستمگر همه مصایب را تحمل کرد و با ایستادگی و سازش ناپذیری خود مشروعیت اجتماعی و سیاسی نظام شاهنشاهی را برای اولین بار در تاریخ ایران زیر سؤال برد و برای همیشه ستم آن را از سر مردم کم کرد و آزادگی و ظلم ستیزی امام حسین(ع) در وجود امام خمینی به گونهای متجلی شده است. آن روح قدسی میگوید:
«حضرت سیدالشهداء به همه آموخت که در مقابل ظلم و ستم، در مقابل حکومت جائر چه باید کرد».[8]
و در جای دیگر فرمودهاند:
«امام مسلمین به ما آموخت که درحالی که ستمگران زمان به مسلمین، حکومت جائرانه میکنند، در مقابل او اگر چه قوای شما ناهماهنگ باشد، به پا خیزید و استنکار کنید. اگر کیان اسلام را در خطر دیدید، فداکاری کنید و خون نثار نمایید».[9]
مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنهای تأکید کرده است:
«عنوان پیروزی خون بر شمشیر را امام بزرگوار از ماه محرم استحصال کردند و مردم ایران نیز با پیروی از حسین بن علی(ع) از عاشورا درس گرفتند و سرانجام خون بر شمشیر پیروز شد. حضرت امام به عنوان یک انسان حسینی و عاشورایی دنیای کفر و الحاد را به مبارزه طلبید و همه شاهد بودند که در عمل چه کرد و امروز همه ما باید عاشورایی باشیم تا حرکت دنیا به سمت صلاح برود و تسریع و زمینه ظهور ولیّ مطلق نیز فراهم شود. گویندگان و علمای دین باید با شمشیر حق و ذوالفقار علوی و ولویِ عاشورا در مقابل تبلیغات خصمانه و خباثت آمیز دشمن بایستند و با همت و فداکاری خود بار دیگر همان معجزه بزرگ را در برابر جناح کفر مطرح کنند.»[10]
استاد شهید علامه مرتضی مطهری گفته است:
«ندای امام خمینی از قلب فرهنگ و از اعماق و از ژرفای روح این ملت بر میخاست. مردمی که در طول چهارده قرن حماسه محمد(ص)، علی(ع)، زهرا(س)، حسین(ع)، زینب(س)، سلمان، ابوذر و صدها هزار مرد دیگر را شنیده بودند و این حماسهها با روحشان عجین شده بود. بار دیگر همان ندای آشنا را از حلقوم این مرد شنیدند. علی را، حسین را در چهره او دیدند. او را آیینه تمام نمای فرهنگ خود که تحقیر شده بود، تشخیص دادند. او توانست ایمان از دست رفته مردم را به آنها بازگرداند و آنها را به خودشان مؤمن کرد و مردمی که سالها این آرزو را که در زمره یاران امام حسین(ع) باشند، در سر میپروراندند...، به ناگاه خود را در صحنهای مشاهده کردند؛ آن چنان که گویی حسین(ع) را بعینه میدیدند و همین باعث شد که به پاخیزند و یکسره بانگ تکبیر بر هر چه ظلم و ستمگری است بزنند».[11]
انقلاب اسلامی صرفاً در صدد ایجاد یک امپراطوری قوی یا سیستم رفاهی کم نظیر یا ساختار فرهنگی و سیاسی مبتنی بر نظریات علمی نبود، بلکه این حرکت عظیم با حدوث و تداومش در صدد بود که جامعه را از حضیض ذلت، به اوج عزت برساند و محرومین صالح را به مقام وراثت و خلافت الهی در زمین نایل نماید. از این جهت، وقوع این تحول بزرگ با دیگر انقلابها تفاوت جوهری دارد. علت اصلی پیدایش انقلاب اسلامی ایران سریان ولایت عاشورایی امام خمینی بود. اینک تداوم آن نیز در گرو حفظ و انتقال ولایت به نسل جدید و نسلهای آینده خواهد بود. آنچه در فرایند این تسرّی نقش واسطه را ایفا میکند، اصل معرفت و شناخت امام خمینی و محبت و عشق نسلها به او است که خود بهترین مقدمه برای ورود به ولایت اهل بیت(س) و ولایت الهی است. ولایت عاشورایی امام خمینی سر منشأ و علت محدثه انقلاب اسلامی بوده است؛ یعنی پیروزی این قیام را جز اعجاز ولایت حسین که از آستین ولایت امام خمینی بیرون آمد، نمیتوان دانست. همین جاذبه معنوی و نفس رحمانی امام بود که مسها را تبدیل به طلا ساخت و دمادم بر کالبد امّت عاشورایی خون تازهای میدمید. تداوم انقلاب نیز به همین حضور دائمی بستگی دارد. در میان اولیای غیر معصوم، نوادری یافت میشوند که در برخورداری از شرایط ولایت تا مرز اولیای کامل الهی پیش میروند. از همین روی، گفتار و کردارشان حالتی دیگر پیدا میکند. آنان مصداق این روایت رسول اکرم(ص) هستند که فرمود:
«انَّ للهِ عباداً لیسوا بانبیاء یغبطهم النبیّون؛[12] خداوند بندگانی دارد که گر چه پیامبر نمیباشند، ولی فرستادگان الهی به حالشان غبطه میخورند».
امام خمینی در نقطه اوج این گونه از اولیاست؛ چنان که رهبر معظم انقلاب اسلامی در وصفش فرمود:
«امام خمینی نشان داد که در کسب فضایل تا مرز ائمه معصومین پیش رفتن اضافه نیست».[13]
استاد شهید مرتضی مطهری عدالت اجتماعی، استقلال، آزادی و معنویت اسلامی را به عنوان ارکان تداوم انقلاب اسلامی نام میبرد و رخنه فرصتطلبان، عدم اخلاص و معنویت، ابهام طرحهای آینده، نفوذ اندیشههای بیگانه و تجدّدگرایی افراطی را از آفات انقلاب میداند.[14] بیشک همان عواملی که انقلاب را پدید آوردهاند، باید در استمرار این حرکت نقش ایفا کنند و قلب تپنده آن یعنی ولایت حق حضور داشته باشد، و گر نه تمام ارکان و اعضا از حرکت تکاملی باز خواهند ایستاد.[15]
سرچشمه پیروزی
ائمه(س) ادامه دهنده راه انبیا هستند؛ یعنی همان تزکیه، تعلیم و برقرار کردن قسط و عدل و بیرون آوردن امتها از تاریکیها به سوی نور، از شرک به توحید، از تفرقه و جدایی به اتحاد و تفاهم و از ذلت به عزت. روح دعوت همه انبیا و اولیا نفی هر گونه استکبار و استبداد بوده است و شعار هر مسلمانی که حضرت امام خمینی بر آن تأکید کردهاند، این است (نه ستم را بپذیرید و نه زیر بار ظلم بروید). پیامبر آمد تا عقل سلیم مردم را شکوفا کند و آنان را به بصیرت و تفکر و تعقل وادارد حضرت علی(ع) فرمودهاند: «و یُثیروا لَهُمْ دفائِنَ العُقول[16] (فرستادگان الهی) آمدند تا عقلهای دفن شده را بیرون آورند و به کار اندازند. دعوت مردم به معروف و نهی از منکر و دور کردن آنان از خرافات نیز از اهداف انبیاست».[17] حضرت امام حسین(ع) نیز این اهداف را دنبال کرده و در وصیت نامه خود خطاب به برادرش محمد حنفیه پس از شهادت به یگانگی خداوند و رسالت حضرت محمد(ص) و روز جزا فرمودهاند: «وَ إِنّی لَمْ أخْرِجْ أشِراً وَلا بَطراً وَلا مُفْسِداً وَ لاظالِماً وَ إِنّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الاِصلاحِ فی أمَّةِ جدّی اُریدُ اَنْ آمُر بالمَعْروُفِ وَ اَنهی عَنَ المُنکَرِ و أسیر بِسیره جَدّی وَ اَبی علی بِنِ اَبیطالب[18] یعنی من برای تفریح و تفرّج خروج نکردم و نه از روی بلند منشی و نه برای فساد و خرابی و نه از روی ستم، بلکه خروج من برای اصلاح امت جدم است. من میخواهم امر به معروف و نهی از منکر و به سیره و سنت جدم و آیین و روش پدرم علی(ع) رفتار کنم».
حضرت امام خمینی برای نجات مردم از آتش بیداد و تباهیهای خاندان پهلوی و نیز ستیز با استکبار و رهبری انقلاب اسلامی از این مکتب و روش درس گرفت و همان راه را ادامه داد.
«... ما پیرو پیغمبر اکرم(ص) هستیم. پیرو حضرت امیر(ع) هستیم. ما پیرو اباعبدالله هستیم. ما به سیدالشهداء اقتدا کردهایم و تمام مقصد ما، مکتب ماست. همه ما باید فدای اسلام شویم و ما که تابع حضرت سیدالشهداء هستیم، باید ببینیم ایشان چه وضعی در زندگی داشت. قیامش، انگیزهاش نهی از منکر بود که هر منکری باید از بین برود. ... مِن جمله قضیه حکومت جور، باید از بین برود».[19]
امام خمینی علل شکل گرفتن و بقای انقلاب اسلامی را مدیون و مرهون عاشورا میدانند و میگویند مردم درس قیام و مبارزه را از امام حسین(ع) فراگرفتند. ایشان در سخنانی متذکر گردیدهاند:
«ما باید همه متوجه این معنا باشیم که اگر قیام حضرت سید الشهداء نبود، امروز ما نمیتوانستیم پیروز شویم. انقلاب اسلامی پرتوی از عاشورا و انقلاب عظیم الهی آن است».[20]
در جای دیگر تأکید کردهاند:
«تمام این وحدت کلمهای که مبدأ پیروزی ما شد، برای خاطر این مجالس عزا و این مجالس سوگواری و این مجالس تبلیغ و ترویج اسلام شد».[21]
پینوشتها
[1]. صحیفه نور، ج7، ص37 و نیز ج17، ص58.
[2]. همان، ج1، ص70.
[3]. عیون اخبار الرضا، ج7، ص62؛ بحارالانوار، ج36، ص204؛ کمال الدین صدوق، ج1، ص264.
[4]. خورشید شهادت، ج2، سخنرانی آیت الله محمد یزدی، ص65ـ66.
[5]. قیام عاشورا در کلام و پیام امام خمینی، ص91.
[6]. تفکر نوین سیاسی اسلام، حمید عنایت، ترجمه ابوطالب صارمی، ص271.
[7]. ولایت فقیه (حکومت اسلامی)، امام خمینی، ص160.
[8]. عاشورا در کلام و پیام امام خمینی، ص55.
[9]. همان.
[10]. روزنامه همشهری، 4 خرداد 1374، شماره 691.
[11]. پیرامون انقلاب اسلامی، استاد شهید مرتضی مطهری، ص94 ـ 95.
[12]. شواهد الربوبیه، ملاصدرا، ص377.
[13]. مجموعه مقالات دومین کنگره امام خمینی و فرهنگ عاشورا، دفتر دوم، ص96.
[14]. پیرامون انقلاب اسلامی، ص95؛ نهضتهای اسلامی در صد ساله اخیر، ص87.
[15]. مجموعه مقالات دومین کنگره ...، مقاله عباس ایزدپناه.
[16]. نهج البلاغه، فرازی از خطبه اول.
[17]. اعراف/156.
[18]. مقتل عوالم، ص54؛ مقتل خوارزمی، ج1، ص188؛ ملحقات احقاق الحق، ج11، ص602؛ نفس المهموم، ص45.
[19]. صحیفه نور، ج20، ص189.
[20]. همان، ج17، ص60.
[21]. همان.